رای مردم میزان است، ولی نه برای جمهوری اسلامی

 

جمهوری اسلامی که ظاهرا یک حکومت الهی است، منطقا هرگز به آراء مردم اعتقادی نداشته است. مشروعیت نظام از نظر دست اندرکاران جمهوری اسلامی، نه از رای مردم، بلکه از خواست خدا منشاء می گیرد.

این رژیم برای حقوق مردم احترامی قایل نیست، زیرا برای مردم حقوقی برسمیت نمی شناسد. از نظر آنها مردم "گوسفندانی" هستند که به پیامبران چوپان نیاز دارند که مستمرا آنها را از انجام به کار ناثواب و ناپسند منع کرده و مانع آلوده شدن آنها به گناه شوند. مردم فقط تکلیف و وظیفه دارند و نه حقوق. به همین جهت نیز منشور حقوق بشر را قبول ندارند، نام شکنجه انسانها را، تعزیر اسلامی گذارده اند. تساوی حقوق زن و مرد برای آنها مسخره است ... این رژیم ضد انسانها و حقوق آنهاست و اگر روزی هم به رای مردم تکیه می کند برای آن است که آنرا وسیله عوامفریبی و تبلیغات خویش قرار دهد.

محمد تقی مصباح یزدی که از نظریه پردازان این نظام است به صراحت در مورد انتخابات گفته است:

«مراجعه به آرای مردم از دیدگاه عقیدتی ما هیچگاه مشروعیت‌آور نیست که با منفی شدن آرای عمومی، مشروعیت نظام باطل گردد.»

و در جای دیگر در پاسخ به این پرسش که با این منطق به چه دلیل اساسا انتخاباتی برگزار می شود می آورد:

«انتخابات از نظر ما دو فایده دارد؛ یکی اینکه با برگزاری آن و توجه به آرای مردم، آنها خود را در ایجاد حکومت دینی سهیم خواهند دانست و در نتیجه بیشتر و بهتر در حمایت از نظامی که به دست خودشان تحقق یافته، می‌کوشند و آنگاه آرمان‌های مهم حکومت دینی تحقق می‌یابد. فایده دیگر این است که امام راحل(ره)- بنیانگذار این نظام الهی – با تاکید بر اهمیت نقش مردم و آرای آنان مخالفان نظام را خلع سلاح کردند، زیرا آنها با تبلیغات مسموم خود قصد داشتند، نظام اسلامی را مستبد جلوه دهند...».

در یک کلام جمهوری اسلامی که خود را یک نظام الهی می داند، نمیتواند مشروعیت خویش را از مردم بطلبد. این نظام زمانی به رای مردم تکیه می کند و از آن مشروعیت می طلبد که مصالح لحظه ای نظام آنرا ایجاب کرده باشد.

انتخابات کنونی ایران در بستر بحران اقتصادی و سیاسی، در بستر فشارهای تحریم و سوء مدیریت اداری و فساد، در متن بیکاری و تورم فزاینده و کمر شکن و گرانی بی حد و حصر و تحریکات خارجی صورت می گیرد و برای رژیمی که به آراء اکثریت مردم ایران تکیه ندارد، این انتخابات نمی تواند آغازگر یک "حماسه سیاسی اقتصادی" منظور شود. رژیم جمهوری اسلامی به رای مردم تا آن زمان احترام می گذارد که آن آراء به نفع وی و یا در خدمت توجیه مشروعیت وی باشد. آنها بارها نظرات خامنه ای را بالاتر از رای ملت دانسته و بیان کرده اند.

رژیمی که در سالهای آغاز انقلاب، زمانیکه هنوز به اکثریت خیره کننده ای از مردم تکیه داشت، از "مردم همیشه در صحنه" سخن می راند، با از دست دادن این اکثریت دیگر راضی نبود که مردم در صحنه حضور داشته باشند. تئوری "میزان رای مردم است" که وِردِ زبان خمینی بود، بتدریج با این تغییر نظر جامعه، به تئوری "مشروعیت نظام ناشی از رای مردم نیست" تبدیل شد.

از جنبش دموکراتیک توده ای و اعتراضی سال 88 که پایه های رژیم را متزلزل کرد، آخوندها از حضور مردم در صحنه می ترسند و ترجیح می دهند مسایل را بدون نظارت و دخالت مردمی که مدتهاست به صورت فعال دیگر با آنها نیستند، حل کنند. آنها در بدو امر بعد از انتخاب احمدی نژاد از طرف خامنه ای، حتی به این بحث دامن زدند که باید انتخاب ریاست جمهوری را که مستقیما از طرف مردم صورت می گیرد از قانون حذف کرد و این وظیفه را به عهده مجلس قرار داد. یعنی انتخاب رئیس جمهور از این ببعد باید دو مرحله ای باشد. این سیاست جدید آنها ناشی از ترس آنها از حضور مردم در صحنه بود. انتخاب رئیس جمهور آنهم بطور مستقیم از جانب مردم نه تنها اعتبار و مشروعیت خامنه ای را که منتخب مردم نیست به زیر پرسش می برد، بلکه زمینه ای برای برپائی جنبشی ایجاد می کرد که مهار آن از دست رژیم خارج بود. احمدی نژاد اتفاقا در چارچوب اختلافاتش با سایر باندهای در قدرت، بر این تناقض بارها تکیه کرده بود و اعلام می داشت که من منتخب مردم هستم و مردم مرا مستقیما انتخاب کرده اند و حال آنکه رهبر منتخب مستقیم مردم نیست. ظاهرا این سیاست نخستین رژیم در بحث های درونی آنها به کنار گذارده شده است. سیاست جدید رژیم این است که اساسا نامزدهائی را برگزیند که به صمیمیت و وفاداری آنها به نظام و به ولی فقیه مطمئن باشد و رای مردم را از همان بدو امر با زیرکی و سیاست به مجراهایی بکشاند که مورد علاقه و نظارت خود آنهاست. انتخابات کنونی ریاست جمهوری ایران تحقق این بدعت نو بود.

در این دوره آنها از شرکت مردم در مبارزات انتخاباتی می ترسیدند، برای تخریب در کار حرکتهای اعتراضی مردم همه تصمیمات را با تاخیر انجام داده و به اطلاع مردم می رساندند تا دامنه اعتراضات احتمالی مردم را تنگ کنند. آنها با این کار می خواستند ابتکار عمل را خود در دست داشته باشند و غافلگیر نشوند. حتی مناظره تلویزیونی را به صورت مسخره به شکل مسابقه بیست سئوالی و آزمایش هوش در آوردند که سخنرانی های کاندیداها نیز در مسیرهائی جاری شود که مورد نظر رژیم بوده و از قبل مهندسی شده است. این تحقیر حتی به پاره ای از کاندیداها نیز گران آمد و زبان به اعتراض گشودند. آنها از برخوردهای حاد رقبا که بهر صورت از جناحهای متفاوت حاکمیت مافیائی و در تضاد با یکدیگر هستند، نیز باک دارند، زیرا افشاء گریهای آنها می توانست به رشد جنبش توده ای و اعتراضی مردم دامن زند. آنها نه تنها بر مناظره سیمای جمهوری اسلامی نظارت کامل خویش را اعمال کردند، حتی جلوی تبلیغات انتخاباتی را در زمان کمی که برای انتخابات باقی مانده بود به بهانه ای صرفه جوئی در هزینه ها، ولی با نیت کنار نگهداشتن مردم گرفتند. همه این اقدامات برای ممانعت از پا گرفتن یک جنبش توده ای بود که در شرایط کنونی برای رژیم منزوی ایران بسیار خطرناک به حساب می آمد. این بود که اپوزیسیون ایران این انتخابات مسخره و ضد دموکراتیک را تحریم کرد. تاثیرات این تحریم در ایران بقدری تا روزهای آخر زیاد بود که رژیم دچار واهمه شد. آنوقت خامنه ای مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کرد. این تناقض میان ترس رژیم از حضور مردم در انتخابات و فراخواندن مردم برای شرکت در انتخابات را چگونه می شود توضیح داد؟.

بنظر ما رژیم همه تلاش خویش را برای ممانعت از پیدایش یک جنبش خودبخودی اعتراضی بکار برد و در این عرصه ابتکار عمل را بدست گرفت. وی نامزدهای مورد اعتماد را از قبل تعیین کرد و به میدان فرستاد. کناره گیری مسخره پاره ای از آنها و یا تعداد آراء کاندیدای نخودی و بی نام نشانی بنام غرضی حاکی از آن بود که آنها به صورت فرمایشی برای "معتبر جلوه دادن" بازی انتخابات به میدان آمده بودند و قصد مبارزه برای "نظریات" خویش و تحقق آنها با کسب مقام ریاست جمهوری را نداشتند. آیا مضحک نیست که کسی خودش را نامزد ریاست جمهوری کند و در میانه کارزار انتخاباتی، کار کنار رود و یا اساسا برای تحقق نظریاتش کوچکترین مبارزه و تلاشی نکند و نقش نعش را ایفاء کرده و خودش ناظر بر سیر انتخابات باشد؟ ساختگی بودن این نمایش شش نفره از بدو امر روشن بود.

جناحهای گوناگون رژیم برای هدایت و جاری سازی سیل نارضائی مردم در مسیرهای مورد توافق و کاهش از فشار بین المللی، بی کار ننشسته و خود را تسلیم حوادث نکرده بودند. آنها ناظر غیر فعال نبودند تا سیل بیاید آنها را ببرد. آنها سیاست صبر و تامل را که "بایستیم ببینیم چه می شود" را در پیش نگرفته بودند که بیکباره غافلگیر شوند. آنها ارزیابی درستی از مسایل داشتند و با مهندسی دقیق و کامل تلاش کردند تحولات را در مسیر خواستهای خویش و با مدیریت خویش سوق دهند و در این کار موفق بودند. بر سر گزینش آقای روحانی به توافق رسیدند و با به میدان آوردن وی هم اعتراضات احتمالی مردم را که بشدت از آن می ترسیدند، نظارت و مهار کردند و در عین حال از نظر جهانی توپ را به زمین ممالک امپریالیستی پرتاب کردند تا از تشدید تحریمها دست برداشته و به آمادگی ایران برای کنار آمدن با آنها توجه کنند. گزینش روحانی برگ برنده رژیم جمهوری اسلامی برای چیرگی بر اوضاع بحرانی و انفجاری ایران بود. این گزینش کاملا مهندسی شده بود، ولی نمود بیرونی آن باید طوری می بود که توده معترض و جان به لب رسیده، بپندارد که نماینده واقعی خویش را انتخاب کرده است. روحانی با این حیله مشروعیتی کسب کرد که از آن برای تحکیم رژیم جمهوری اسلامی حتی به بهای سازش با غرب استفاده خواهد کرد.

به همین جهت نیز بود که بیکباره  آقای علی خامنه ای از حضور مردم در انتخابات اظهار شادمانی کرد و بیان کرد: "حضور حداکثری در پای صندوق‌های رأی ... از هر چیز دیگر برای کشور مهم‌تر" است وی حتی پا فراتر نهاده و شگفت آور افزود: "ممكن است كسی به دلیلی نخواهد از نظام اسلامی حمایت كند، اما از كشورش كه می خواهد حمایت كند. همه باید بیایند."

این سخنان را خامنه ای در زمانی می زند که دیگر خیالش از مهندسی انتخابات مطمئن شده است و ترسش از این است که اگر مردم به پای صندوق های رای  و به صحنه نیایند، مشروعیت نظام و استبداد به زیر پرسش رود. وی که تا دیروز همراه با همه مافیای در قدرت ضد ایرانی عمل می کرد، میهنپرستی را تقبیح می کرد و اسلام را بر ایران ترجیح می داد و حتی به سخنرانی های اسفندیار رحیم مشائی که "اسلام ایرانی" را تبلیغ می کرد، انتقادی برخورد کرده، وی را منحرف می نامید، بیکباره خودش را وامدار اسفندیار رحیم مشائی و احمد نژاد دانسته، بیاد وطن و کشور افتاد و حتی تا جائی رفت که از مخالفان نظام جمهوری اسلامی برای "نجات ایران" تقاضای همکاری و مساعدت کرد. وی احساس می کرد باید موافقان جریان "انحرافی" را هم ببازی بگیرد و جلب کند. وی در سخنان خود نگفت که به چه کسی رای دهید و یا اینکه نظر ولی فقیه بر چه کسی تعلق می گیرد و یا اینکه نظر وی به چه کسی نزدیکتر است، بلکه در خواست کرد همه در انتخابات شرکت کنند و اینکه به چه کسی رای دهند از نظر ولی فقیه مهم نیست. مهم نیست زیرا تصمیمات از قبل گرفته شده است. خیال رهبر از نتیجه انتخابات از قبل معلوم است و جای نگرانی باقی نیست. تنها شرکت وسیع مردم برای دادن مشروعیت به استبداد اهمیت دارد. این سخنان نشان می دهد که این حضرات به هیچ اصولی پای بند نیستند. تنها یک اصل است که آنها را به جلو می راند و به آن دو دستی چسبیده اند و آنهم حفظ قدرت سیاسی بهر قیمت است. این موضعگیری خامنه ای در عین حال گویای تزلزل در بالاست، نشانه هراس رژیم از آینده خویش و ترس از مردم است. طلب حمایت از مخالفان رژیم جمهوری اسلامی برای شرکت در انتخابات، از کنه پوسیدگی و تزلزل این رژیم پرده بر می دارد. بالائی ها بشدت متلاشی اند، ولی پائینی ها نیز به علت فقدان رهبری قدرتمند و آگاه سیاسی هنوز راه درست سرنگونی این رژیم را تشخیص نداده اند.

 

 

 

بر گرفته از توفان شماره  160 تیر ماه 1392،  ژوئیه سال 2013،  ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)

صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت.       www.toufan.org

نشانی پست الکترونیکی(ایمیل).                                    toufan@toufan.org