قاتلان پاتریس لومومبا قهرمان آفریقا را محاکمه کنید

                                                          

در دسامبر امسال با اعلام جرم فرزند پاتریس لومومبا بر ضد مقامات عالیرتبه بلژیکی که در قتل پدرش دست داشته اند، حماسه مبارزه این قهرمان آفریقا زنده شد.

لومومبا در جلب توده های مردم معجزه می کرد. بلژیکیها به او "جادوگر کبیر" لقب داده بودند.

آمریکائیها و بلژیکیها بر این عقیده بودند که این "مردیکه" سیاه پوست را با پول و زن می خرند و با مقام و چیزهای دیگر رام خواهند کرد.  

آمریکائیها و بلژیکها بر این تصور بودند که این سیاه "کثیف و هرزه" را طوری شکل می دهند تا مانند سایر گرگهای هوادار آنها زوزه بکشد. آنها به منابع بزرگ و عظیم سرزمین کنگو نیاز داشتند. ثروتهای کنگو در آفریقا بی نظیر است. بهترین الماس صنعتی جهان متعلق به کنگوست. در کنار آن معادن عظیم طلا، کبالت، مس، اورانیوم، قلع، منگنز، روی، ذغال سنگ، کائوچو، پنبه، چوب جنگلهای نادر و... قرار دارد. استعمار ممکن نیست از این ثروت رایگان دست بردارد. وقتی استعمارگران به استقلال کنگو در نتیجه مبارزه مردم آن تن در دادند، تصور می کردند می توانند این سرزمین را به راحتی به نیمه مستعمره خویش بدل کنند و به چپاول خود در شکل استعمار نوین و بی دردسر ادامه دهند. ولی آنها در محاسبات خویش با شکست روبرو شدند. در آنجا بود که "مبشران حقوق بشر" تصمیم به قتل لومومبا قهرمان آزادی آفریقا  گرفتند. بر اساس اسناد منتشر شده، سند قتل پاتریس لومومبا را رئیس جمهور آمریکا آقای داویت آیزنهاور شخصا امضاء کرد. 

در زیر، این سخنرانی تاریخی پاتریس لومومبا رئیس جمهور قانونی کنگو را می خوانید. وی در یک انتخابات دموکراتیک به این سمت انتخاب شده بود و به خود جرات داد در مقابل پادشاه بلژیک، بودوئین اول، که 80 سال کشور کنگو را به عنوان ملک شخصی خویش اداره می کرد و در آنجا به قتل و آزار و شکنجه سیاهان می پرداخت، ایستادگی کند و از شرافت مردم کنگو بدفاع برخیزد.

پادشاه بلژیک بی شرمانه در زمان برسمیت شناختن استقلال کنگو در مقابل هیات نمایندگی مردمان کنگو مدعی شد که وضعیت کنونی کنگو محصول "خدمات تمدن" و "دستآوردهای" دوران استعماری است. وی جنایات خود را ستود و از آن به عنوان خدماتی برای تمدن بشریت نام برد. پاتریس لومومبا که نمی توانست این خفت آخرین استعمار بلژیک را بپذیرد، بپاخواست و با نطق تاریخی خویش جهانی را به حرکت در آورد.

این نطق تاریخی فرمان مرگ وی و در واقع وصیتنامه وی نیز بود. امپریالیستهای بلژیک و آمریکا توسط سازمانهای جاسوسی خویش و عمال خود فروخته کنگوئی نخست به تجزیه کنگو دست زدند و یاران نیمه راه وی را خریدند و سپس با یاری آنها کنگو را مجددا به نیمه مستعمره خود بدل کردند که تا به امروز میلیونها نفر را برای دستیابی به معادن زرخیز و بی کران این کشور به قتل رسانده اند. پاتریس لومومبا با دست امپریالیستها و یاری سازمان ملل متحد به دبیرکلی داک هامرشولد سوئدی به قتل رسید و جسدش در اسید حل شد.

ولی امپریالیست آمریکا به تنهائی نمی توانست برای سرکوب لومومبا و جنبش آزادیخواهانه مردم کنگو به آفریقا کلاه خود آبیهای سازمان ملل را که زیر نفوذ امپریالیست آمریکا بودند بفرستد. حضور مستقیم امپریالیستها در آفریقا با اعتراضات جهانی روبرو می شد و به این جهت از در عقب سازمان ملل وارد شدند و قطعنامه ای را علیه خلق کنگو در شورای امنیت با همدستی رویزیونیستهای شوروی به تصویب رساندند. رفقای چینی در آن زمان در اعتراض به این تصمیم استعماری شورویها به رهبری خروشچف در کتاب " مدافعین استعمار نوین" نوشتند: "حالا به بینیم، رهبران حزب کمونیست اتحاد شوروی در مسئله کنگو چه نقشی ایفاء کردند. آنها به جای آنکه از مبارزه مسلحانه خلق کنگو علیه استعمار، فعالانه پشتیبانی نمایند با عجله به «همکاری» با امپریالیسم آمریکا شتافتند تا «جرقه» کنگو را خاموش کنند.

۱۳ ماه ژوئیه سال ۱۹۶۰ اتحاد شوروی باتفاق ایالات متحده آمریکا به قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد پیرامون اعزام قوای سازمان ملل متحد به کنگو رای موافق داد و بدین ترتیب به امپریالیسم آمریکا که زیر لوای سازمان ملل متحد اقدام به مداخله مسلحانه علیه کنگو نمود کمک کرد. علاوه بر این اتحاد شوروی همچنین وسائل حمل و نقل خود را در اختیار قوای سازمان ملل متحد گذاشت. ۱۵ ماه ژوئیه خروشچف در تلگرام خود به کاساوبو و لومومبا حتی اعلام داشت که «شورای امنیت سازمان ملل متحد عمل مفیدی انجام داد». سپس مطبوعات اتحاد شوروی بطور خستگی ناپذیر سازمان ملل متحد را تحسین و تمجید کردند که گویا «به دولت جمهوری کنگو در دفاع از استقلال و حق حاکمیت آن کشور کمک کرده است» و اظهار امیدواری کردند که سازمان ملل متحد «تدابیر جدی اتخاذ کند». ۲۱ اوت و ۱۰ سپتامبر دولت اتحاد شوروی بازهم دو بار اعلامیه هائی انتشار داده و طی آنها سازمان ملل متحد را که خلق کنگو را سرکوب کرد با کوشش تمام ستود.

بعداً در سال ۱۹۶۱ رهبری حزب کمونیست اتحاد شوروی گیزینگا را به شرکت در مجلس ملی کنگو که تحت «حمایت» قوای سازمان ملل متحد تشکیل شده بود و شرکت در دولت دست نشانده تشویق نمود. در آنموقع رهبری حزب کمونیست اتحاد شوروی حتی فریبکارانه اعلام داشت که تشکیل مجلس ملی کنگو «حادثه بزرگی در حیات جمهوری جوان است» و «موفقیت نیروی ملی میباشد».

واقعیات بروشنی نشان میدهد که رهبری حزب کمونیست اتحاد شوروی با این سیاست نادرست خود به امپریالیسم آمریکا در تجاوز به کنگو کمک بزرگی کرده است. لومومبا بقتل رسید و گیزینگا زندانی شد و بسیاری از میهن پرستان دچار تعقیب و پیگرد گردیدند و مبارزه بخاطر استقلال ملی در کنگو با شکست مواجه شد. راستی مگر رهبری حزب کمونیست اتحاد شوروی ولو اندکی هم شده در این امر حس مسئولیت نمیکند؟ "

بعد از قتل لومومبا که دنیا را به تکان در آورد رویزیونیستها برای مردم فریبی دانشگاه گپاتریس لومومبا را در مسکو گشودند و از آفریقا دانشجو پذیرفتند. این روش روش کمونیستی نبود روش بورژوائی و ضد کمونیستی و همدستی با استعمار محسوب می شد. اشک خروشچف برای لومومبا اشک تمساح بود.

لومومبا در مقابل بودوئن پادشاه بلژیک ایستاد و چنین گفت:

"زنان و مردان کنگو، همرزمان عزیز راه استقلال پیروزمند، به شما بنام دولت کنگو درود می فرستم.  شما همه دوستان من، که خستگی ناپذیر در کنار ما رزمیدید، از شما خواهش می کنم، این روز 30 ژو ئن 1960 را که شما آن را به صورت پایدار در قلوب خود حک کرده اید، به یک روز برجسته تاریخی بدل کنیم. تاریخی که شما اهمیتش را به فرزندانتان می آموزید، بطوریکه آنها نیز فرزندان و نوه هایشان را با این تاریخ درخشان مبارزه برای آزادی آشنا می کنند.

هر چند امروز استقلال کنگو را در محیط تفاهم و برابری، با کشور دوستمان بلژیک جشن می گیریم، معهذا هیچ کنگویی شرافتمند نمی تواند فراموش کند که آزادی ما بدنبال یک سلسله مبارزات مداوم بدست آمده است(کف زدن پر شور حضار بجز سفید پوستان). مبارزه ای روزانه، جنگی سوزان و آرمانپرستانه که در آن ما از هیچگونه تحقیر و آلامی در امان نماندیم و با نثار توان و خون خود آنرا ادامه دادیم.

ما به مبارزه خود، به اشکها، آتش و خون که تا عمق وجودمان نفوذ کرده افتخار می کنیم. زیرا که آن مبارزه، مبارزه ای اصیل و عادلانه و ضروری بود تا به برده داری تحقیرآمیز که با خشونت به ما تحمیل شده بود پایان دهیم.

در طی این هشت سال رژیم استعماری این سرنوشت ما بود، جراحات ما هنوز تازه اند و هنوز دردآلود تا اینکه بتوانیم این خاطرات را به فراموشی بسپاریم. در برابر مزد ناچیزی که ما می گرفتیم ، کار طاقت فرسا و پر رنجی انجام می دادیم . ما با این مزد نمی توانستیم بر گرسنگی خویش فایق شویم، لباس مناسب بپوشیم و یا مسکن و مأوی قابل سکونت داشته باشیم و مانند همه، بچه های عزیز خود را بزرگ کنیم. ما ناسزاها، هتاکی ها و کتک های شبانه روزی را، به گناه اینکه سیاه پوست هستیم، تحمل کردیم. چه کسی فراموش می کند که به سیاهان "تو" خطاب می کردند. نه از این جهت که احساس صمیمیت با وی داشتند، بلکه از این لحاظ بود که کلمه احترام آمیز "شما" فقط برای خطاب به سفیدپوستان اختصاص داشت.

ما شاهد بودیم که چگونه سرزمین ما به نام قوانین ظاهرا مشروع تقسیم می شد که در واقع فقط حق قوی تر را برسمیت می شناخت.

ما شاهد بودیم که قوانین برای سیاه و سفید یکسان نیست، راحتی برای یکی و عذاب غیر انسانی برای دیگری.

ما رنج های طاقت فرسای افراد را به گناه داشتن عقاید سیاسی، یا مذهبی، فراموش نکرده ایم و سرنوشت افراد تبعید شده را که مرگ را به آن شکل زندگی ترجیح دادند، ازیاد نبرده ایم. ما بیاد داریم که سفیدپوستان در منازل زیبا و با شکوه زندگی می کردند و سیاهان در کلبه های محقر و در میان کلبه های فرسوده. سیاهان حق ورود به سینماها، رستورانها و فروشگاه های مخصوص اروپائیان را نداشتند. سیاهپوستان در داخل انبار کشتی ها در زیر پای سفید پوستان و سفیدپوستان در کابین های لوکس کشتی ها مسافرت می کردند. کیست که اعدام های دسته جمعی برادران ما را فراموش کند؟ چه کسی زندان های مخوف کسانی را که نمی خواستند رژیم ظالمانه را تحمل نمایند از یاد می برد؟ .. اکنون که دوران گذشته بپایان رسیده، بیائید با یکدیگر در بنیان گذاری وطن خود شروع به کار کنیم. استقلال کنگو بمنزله یک گام موثر در راه آزادی همه کشورهای افریقا است(کف زدن شدید حضار سفید پوست).

مائی که از طرف شما مردم انتخاب شده ایم تا سرزمین ارزشمند خویش را رهبری کنیم.  

مائی که در پیکر و قلب خود توسط استعمارگران زجر کشیدیم، ندا سر می دهیم که این دوران بپایان رسیده است.

جمهوری کنگو تشکیل شده و سرزمین ما در دستهای فرزندانمان قرار دارد.

خواهران و برادارن، ما مشترکا مبارزه جدیدی را آغاز می کنیم، مبارزه ای متعالی که سرزمین ما را به صلح، آسایش و اقتدار برساند. ما متفقا عدالت اجتماعی را برقرار می کنیم و تامین خواهیم کرد که هر کس در مقابل کاری که انجام می دهد دستمزد عادلانه ای دریافت دارد.(کف زدن حضار).

ما به دنیا نشان می دهیم که قادر به چه کارهائی خواهیم بود، چنانچه بتوانیم در صلح زندگی کنیم. ما کنگو را به مرکز درخشندگی خورشید تابان در تمام آفریقا بدل خواهیم کرد.

ما بر زمینهایمان نظارت خواهیم کرد تا مطمئن شویم که فرزندان ما از آن منفعت می برند. ما قوانین سنتی خود را مجددا به کار برده و قوانین جدیدی وضع خواهیم کرد که اصیل و عادلانه باشند. ما به سرکوب آزادی عقیده نقطه پایانی می گذاریم و تلاش می کنیم که همه شهروندان ما از حقوق کامل اساسی که در منشور حقوق بشر بازتاب یافته بهره مند شوند(کف زدن حضار).

ما با صلح ناشی از تفنگ و سرنیزه حکومت نخواهیم کرد، بلکه با صلح قلوب و اراده(کف زدن حضار).  

هموطنان عزیز شما می توانید مطمئن باشید که ما برای تحقق این همه مسایل نه تنها بر نیروی عظیم و  ثروت بی کران خود، بلکه با پشتیبانی ممالک خارجی نیز حساب می کنیم. ممالکی که همکاریشان صمیمانه بوده و سعی نکنند فرهنگ دیگری را با هر طبیعتی که می خواهد باشد به ما تحمیل کنند.(کف زدن حضار).

اعلیحضرت، عالیجنابان، خانمها و آقایان، شهروندان و برادرانم که در نبردید، برادران همرنگم، این مطالبی بود که می خواستم بیان کنم.

زنده باد استقلال و وحدت آفریقا

زنده باد استقلال کنگو"

پادشاه بلژیک که شاهد "گستاخی" یک "سیاه پست" "کثیف و بی تمدن آفریقائی" بود با ناراحتی غیر قابل کتمان از غضب برافروخته شد و فرمان به قتل لومومبا داد.

از بعد از این سخنرانی تاریخی سرنوشت لومومبا رقم خورد و دسیسه ها برای برکنار کردن وی آغاز شد. ما ایرانی ها باید بیاموزیم که نه دسیسه های امپریالیسم جدیدند و نه نقابهائی که آنها به چهره می زنند فرق کرده اند. آنها استعمار را می ستایند، آنها سازمان ملل را به عنوان ابزاری برای چپاول نیاز دازند که به تجاوزات آنها روپوش حقوقی بپوشاند، آنها به تجزیه و خرابکاری و قتل و جاسوسی در درون کشورها دست می زنند و میلیونها نفر را می کشند وخود را در سنگر "حقوق بشر" و "تمدن" پنهان می کنند.

لومومبا به قتل رسید سنگی هم برگور وی وجود ندارد. ولی امروز فرزندش صدای آفریقا را به گوش جهانیان می رساند زیرا مبارزه تمامی ندارد.

مستخرجی از آخرین نامه ارسالی لومومبا در آستانه قتلش برای همسرش نوشت.

من این کلمات را برای تو بدون اینکه مطمئن باشم که بدستت می رسند، بدون اینکه بدانم وقتی آنرا می خوانی هنوز زنده هستم می نویسم. در تمام زمان مبارزه برای استقلال میهنم، هرگز لحظه ای تردید نکردم، که امر مقدس ما که من و همرزمانم زندگیمان را در راهش هدیه کردیم، نهایتا به پیروزی می رسد.

لیکن آنچه را که ما برای میهنمان یعنی حق زندگی شرافتمندانه، حیثیت بی خدشه، استقلال بی مانع آرزو می کردیم، آنچه نبود که استعمارگران بلژیکی و متحدان غربیش می خواستند. آنها از حمایت آگاه یا نا آگاه، با یا بی واسطه مقامات عالیرتبه سازمان ملل متحد که ما به آنها اعتماد کردیم و از آنها تقاضای کمک نمودیم، برخوردار شدند. آنها پاره ای از هموطنان ما را فاسد کردند، برخی را خریدند و تلاش کردند حقایق را دگرگونه جلوه دهند و استقلال ما را لکه دار کنند.

مرده یا زنده و آزاد، یا بدست استعمارگران در اسارت، بحث بر سر شخص من نیست. بحث بر سر کنگو است. بحث بر سر خلق فقیر ماست که استقلالش را به قفسی بدل کرده اند که از بیرون به آن نگاه می کنند.

ما در این مبارزه تنها نیستیم؛ آسیا، افریقا ، ملت های آزاد و مردمی که برای آزادی خود در اکناف جهان می جنگند، در کنار میلیونها هموطنانم که مصمم اند تا یک نفر استعمارگر در کنگو باقی است دست از مبارزه برندارند ، باقی خواهند ماند.

 

می خواهم بفرزندانم که از آنها دورم و شاید دگر باره آنها را نبینم ، یادآور شوم که آینده کنگو درخشان است. و تحقق  این وظیفه مقدس مبنی بر استقرار مجدد استقلال و حاکمیت ملی بعهده  آنها و هر کنگوئی دیگر می باشد. زیرا که بدون عدالت هیچ کرامتی وجود ندارد، و بدون استقلال، انسان آزاد وجود نخواهد داشت.

آزار و خشونت ، دشنام و شکنجه هرگز نمی تواند مرا وادار بدرخواست رحم و شفقت کند. من مردن با سربلندی و ایمان فناناپذیر و اعتماد کامل به سرنوشت کشورم را ، بزندگانی پست و منحرف از اصول مقدس، ترجیح می دهم.

من اطمینان دارم که تاریخ بزودی حقایق را بیان خواهد کرد، ولی نه آن تاریخی که عده ای در بروکسل ، واشنگتن، پاریس یا سازمان ملل تدوین نمایند. بلکه تاریخی که فرزندان آزادی بنوشتن آن مشغولند و چگونگی مرگ استعمارگران و جیره خواران آنها را نشان خواهند داد. افریقا تاریخ خود را خواهد نوشت و این تاریخ، مشحون مجد و افتخار افریقا، از شمال تا جنوب خواهد بود.

آزار و خشونت ، دشنام و شکنجه هرگز نمی تواند مرا وادار بدرخواست رحم و شفقت کند. من مردن با سربلندی و ایمان فناناپذیر و اعتماد کامل به سرنوشت کشورم را ، بزندگانی پست و منحرف از اصول مقدس، ترجیح می دهم.

من اطمینان دارم که تاریخ بزودی حقایق را بیان خواهد کرد، ولی نه آن تاریخی که عده ای در بروکسل ، واشنگتن، پاریس یا سازمان ملل تدوین نمایند. بلکه تاریخی که فرزندان آزادی بنوشتن آن مشغولند و چگونگی مرگ استعمارگران و جیره خواران آنها را نشان خواهند داد. افریقا تاریخ خود را خواهد نوشت و این تاریخ، مشحون مجد و افتخار افریقا، از شمال تا جنوب خواهد بود.

گریه نکن همراه من. من می دانم سرزمینم که این چنین درد می کشد، می داند که چگونه از استقلال و آزادیش دفاع کند.

زنده باد کنگو، زنده باد آفریقا 

پاتریس"

*****

بر گرفته ازتوفان شماره  154 دی ماه 1391،  ژانویه سال 2012،  ارگان مرکزی حزب کارایران

صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت.      www.toufan.org

نشانی پست الکترونیکی(ایمیل).                                             toufan@toufan.org