تحریف تاریخ و صحنه سازی تبلیغاتی امپریالیست فرانسه

به بهانه 70 سالگی گشایش جبهه دوم در جنگ جهانی دوم

 

"چنانچه ببينيم که آلمان برنده مي شود٬ بايد به روسيه کمک بکنيم و چنانچه روسيه برنده شود بايد به آلمان کمک برسانيم٬ و فقط از اين راه است که آنها مي توانند حداکٽر تلفات را بدهند" (اظهاریه يک عضو برجسته سناى آمريکا٬ رئيس جمهور اسبق ايالات متحده آمريکا٬ آقاى ترومن در روز بعد از حمله آلمان به اتحاد جماهير شوروى سوسياليستى- نيويورک تايمز مورخ ٢٤ ژوئن ١۹٤١).

 

"بهترين نتيجه جنگ در جبهه شرق٬ از نظر بريتانياى کبير ناتوانى متقابل آلمان و اتحاد جماهير شوروى سوسياليستى مي باشد٬ بطورى که انگلستان بتواند به موضع برتر نائل شود".(اظهاريه وزير اسبق صنايع هواپيما سازى بريتانياى کبير٬ Moore Brabason در سال ١۹٤١ به نقل از کتاب تحریف کنندگان تاریخ برگردان از حزب کار ایران(توفان)).

 

امپریالیست فرانسه که در وضعیت بد اقتصادی و سیاسی بویژه در رقابت با امپریالیست آلمان قرار دارد، 70 سالگی گشایش جبهه دوم در نرماندی را بهانه قرار داده است، تا به محبوبیت آقای اولاند رئیس جمهور کنونی فرانسه بیفزاید و خود را یکی از بازیگران مهم عرصه سیاست جهانی معرفی کند. شکست حزب وی در انتخابات اروپا و شکست سایر سیاستهای نئولیبرالی اش در اثر مقاومت مردم فرانسه موجب شده است که به این صحنه سازی تبلیغاتی نیاز پیدا کند.

البته اگر صرفا صحنه سازی حضور سران جهان در نرماندیِ فرانسه را، از جنبه سیاست تبلیغاتی آقای اولاند ببینیم، مسلما به خطا رفته ایم. در این صحنه سازی تبلیغاتی و جعلی، ماهیت گشایش جبهه دوم که آنرا بیان آزادی اروپا جا می زنند، اساسا تحریف شده است.

حقیقت این است که بورژوازی غرب در مقابل استقرار دیکتاتوری پرولتاریا در شوروی سوسیالیستی بر آن شد که سوسیالیسم را نابود کند. در اروپای غربی و شرقی بجز موارد استثنائی، حکومتهای فاشیستی بر سر کار آورد تا جنبشهای دموکراتیک و کمونیستی را سرکوب نماید. در اسپانیا با دست آلمانها و ایتالیائیها و سربازان مراکشی رژیم فرانکو، در پرتقال رژیم سالازار، در بلغارستان، رومانی، مجارستان، یوگسلاوی، یونان، آلبانی، لهستان، اتریش، چکسلاواکی، ایتالیا و آلمان رژیمهای مستبد و همدستان بورژوازی امپریالیستی اروپا را در واکنش به انقلاب سوسیالیستی اکتبر بر سر کار آورده و مورد حمایت قرار دادند. آنها چکسلاواکی و اتریش را به نازی های آلمان بخشیدند تا مرزهایش به شوروی سوسیالیستی نزدیکتر شود و خطر برخورد و تجاوز به شوروی افزایش یابد. آنها فنلاند را تشویق به تجاوز به شوروی نمودند و آنها را تسلیح کردند و بدرخواستهای شوروی برای مقابله با رشد نازیسم و افزایش خطر جنگ، به پیشنهاد آنها برای انعقاد یک پیمان امنیت عمومی، روی سرد نشان داده و شانه هایشان را بالا انداختند. آنها به اقدامات شوروی برای ایجاد جبهه شرق تا بتواند در مقابل نازی ها مقاومت کند، با یک هجوم تبلیغاتی ضد کمونیستی پاسخ دادند و تا لحظه تجاوز نازی ها به شوروی در 22 ژوئن 1941 بی طرفی خویش و حمایت پنهان و آشکار خویش از هیتلر را حفظ کردند.

استالین درگزارش به کنگره 18 حزب کمونیست(بلشویک) اتحاد شوروی در مارس 1939 دلایل تشدید تجاوز هیتلری را چنین توضیح داد: "مهمترین دلیل این است که اغلب کشورهای غیر متجاوز بویژه انگلیس و فرانسه از سیاست امنیت جمعی،  از سیاست دفع جمعی تجاوزگران رویگردان شده و موضع عدم دخالت، موضع بیطرفی را اتخاذ نموده اند"(استالین: گزارش به کنگره 18 راجع به فعالیت کمیته مرکزی  حزب کمونیست(ب) اتحاد جماهیر شوروی"، مسکو 1939 صفحه 12، همچنین در "سرزمین سوسیالیسم امروز و فردا"، گزارشات و سخنرانی ها در کنگره 18 حزب بلشویک، 10-21 مارس 1939،  مسکو 1939، ص. 20).

این سیاست "بی طرفی" موذیانه را رفیق استالین به شرح زیر توصیف می نماید: "...سیاست عدم دخالت  را می توان چنین تعریف نمود: "هر کشور می تواند آنطور که می خواهد و می تواند، در مقابل متجاوزین از خود دفاع کند، این به ما مربوط نیست. ما هم با متجاوزین و هم با قربانیان تجاوز داد و ستد می کنیم". در واقع این سیاست عدم مداخله، به معنای پشتیبانی از تجاوز، برپا کردن جنگ و در نتیجه گسترش آن به جنگ جهانی است"(استالین : گزارش به کنگره 18 راجع به فعالیت کمیته مرکزی حزب کمونیست(ب) اتحاد شوروی"، مسکو 1939 صفحه 12، همچنین در "سرزمین سوسیالیسم امروز و فردا"َ، مسکو 1939، ص. 20).

امپریالیستهای انگلو ساکسون به علاوه ی فرانسه، قصد داشتند جنگ جهانی را با کیش دادن نازی ها به سمت شوروی و تضعیف هر دوی آنها آغاز کنند و از نتایج آن بهره مند شوند. ولی این سیاست ارتجاعی و ضد انسانی آنها که سنگ را بسته و سگ را رها کرده بودند، با درایت رفیق استالین و مقاومت کمونیستهای صدیق و جبهه عظیم مقاومت ضد فاشیستی در سراسر جهان و جنگ کبیر میهنی در اتحاد شوروی با شکست خفت بار روبرو شد.

شوروی ها در مذاکرات خویش با متفقین به این توافق رسیدند که برای کاستن بار فشار جنگ از شانه شوروی ها، جبهه دومی در پشت سر نازیها در اروپای غربی گشایش یابد. انگلیسها با گشایش جبهه دوم در نرماندی به مخالفت برخاستند و بر آن بودند که باید جبهه دوم را در بالکان با اشغال یوگسلاوی و یونان ایجاد کرد. هدف آنها این بود که هم فشار نازیها به شوروی ها ادامه یابد و مجبور نشوند جبهه جدیدی در غرب بگشایند و هم در صورت پیروزی ارتش سرخ مانع شوند که بالکان و اروپای شرقی که همه همدستان نازیها بوده و در تجاوز به شوروی شرکت کرده بودند(باستثنای یوگسلاوی و یونان) به اشغال ارتش سرخ درآید و همچنین از مستعمرات خویش در شمال آفریقا به دفاع برخاسته و مانع شوند که آنها مورد خطر قرار گیرند. دسیسه چرچیل با مخالفت استالین و روزولت که مخالف حفظ مستعمرات انگلستان بود، با شکست روبرو شد و قرار شد جبهه دوم در سال 1942 در پشت سر قوای نازی ها گشایش یابد. متفقین نه تنها جبهه دوم را در سال 1942 گشایش ندادند سهل است، بلکه از گشایش آن در سال 1943 نیز سر باز زدند تا شوروی سوسیالیستی در خون زحمتکشان غرق گردد. آمار کشتگان جنگ میان 26 تا سی میلیون نفر در شوروی، گویای این سیاست جنایتکارانه و ضد بشری امپریالیستهای "متمدن و بشر دوست" است.

در فوریه تا مارس 1943 ارتش ششم نازیها در استالینگراد با قهرمانی حماسه آفرین خلق قهرمان شوروی به فرماندهی حزب کمونیست بلشویک و رهبرش رفیق استالین به زانو در آمد و تسلیم شد. مردم شوروی 700 هزار نفر تنها در استالینگراد کشته دادند تا نقطه عطف جنگ جهانی دوم فرا رسید. نبرد استالینگراد نقطه عطف تاریخ جنگ جهانی دوم و آغاز آزادی اروپاست. نازیسم در استالینگراد شکست خورد و ارتش سرخ به سوی ممالک نازیسم زده، که هنوز بورژوازی همدست نازیسم در آنها بر سر کار بودند، حمله آورد. رومانی, مجارستان، بلغارستان، چکسلاواکی، لهستان اشغال شدند و نازیها از قدرت بزیر کشیده گشتند و یوگسلاوی خود را قبل از ورود ارتش سرخ آزاد نمود. ارتش بریتانیا آزاد سازی یونان را بدست کمونیستها و نیروهای ضد فاشیستی با تجاوز آشکار و اشغال یونان و سرکوب کمونیستها آغاز کرد، تا مبادا از آزادی یونان چیزی باقی بماند. تاریخ بورژوازی بر این همه جنایت بزرگوارانه مهر سکوت می زند. گشایش تجملی جبهه غرب و پیاده شدن سربازان متفقین در نرماندی در خاک فرانسه، در 6 ژوئن سال 1944 یعنی یکسال و چند ماه بعد از شکست نازیها در جنگ جهانی دوم در استالینگراد صورت گرفت. همین حمله تجملی نیز با شکست روبرو شد و ارتشهای متفقین به محاصره نازی ها در آمدند. چرچیل در پی نامه ای به استالین از وی طلب کمک نمود و درخواست کرد که فشار در جبهه شرق را بر آلمانها بیفزاید تا سربازان متفقین از چنگ محاصره ارتش هیتلر رهائی یابند. استالین در طی نامه ای در 6 ژانویه 1945پاسخ داد که علیرغم اینکه ارتش ما هنوز آمادگی کامل را برای هجوم جدید کسب نکرده است، ارتش سرخ در کار خویش تسریع به عمل آورده و تاریخ هجوم را از 20 ژانویه به 12 ژانویه 1945 به جلو می اندازد و همین کار را نیز کرد تا فشار به ارتشهای متفقین کاسته شود. شوروی ها به تعهدات اخلاقی و انسانی خویش وفادار ماندند. ولی واقعیت آن است که هدف ارتش متفقین سرکوب نازی ها نبود، بلکه می خواستند مانع شوند که ارتش سرخ قبل از خواست آنها به اروپای غربی سرازیر شود و با حمایت عظیم مردمی و جبهه های مقاومت ضد فاشیستی که رهبری آن در دست کمونیستها بود روبرو گردد و بتواند در کسب قدرت سیاسی به آنها یاری رساند. آنها با بسیج مافیا و هزینه 19 میلیون دلار در ایتالیا و اشغال ایتالیا توسط ارتش آمریکا مانع ادامه انقلاب در اروپای غربی شدند. آنها همین کار را در بلژیک و فرانسه انجام دادند و با حضور نظامی خود و جنجال تبلیغاتی و معرفی قهرمانان کاذب جنگ نظیر ژنرال دوگل و صحنه سازی پیاده روی وی در شانزلیزه و ...  برای به قدرت رساندن وی مانع شدند که کمونیستها به کسب قدرت سیاسی نایل شوند. آنها به این امر هم کفایت نکردند. در غرب اروپا که بدور از نفوذ ارتش سرخ بود، رژیمها فاشیستی و همدستان نازی ها را برای سرکوب کمونیستها تقویت نموده بر سر کار نگهداشتند. نمونه ننگین اسپانیا که سرانجام با زور، رژیم سلطنتی برکنار شده را بر سرکار آوردند، و یا حمایت آنها از رژیم فاشیستی سالازار در پرتقال و رژیم یونان و عدم خلع سلاح بیست هزار سرباز نازی در نروژ و... مشتی از خروار است که پرده از ماهیت گشایش جبهه دوم در نرماندی بر می داشت. اروپا از قید بربریت نازی که بهیمی ترین شکل دیکتاتوری سرمایه مالی امپریالیستی است به دست خلقهای قهرمان شوروی به رهبری حزب کمونیست بلشویک به دبیرکلی رفیق استالین آزاد شد، ولی حتی تا به امروز نیز رژیمهای حاکم در آلمان فدرال حاضر نیستند، این روز بزرگ تاریخی را که حتی ملت آلمان را نیز آزاد کرد، به عنوان روز آزادی خویش جشن بگیرند. بورژوازی تلافی جوی آلمان هنوز هم در پی دستیابی به بازارهای شرق و اسارت مردم آنجاست. آنها با تجزیه یوگسلاوی آغاز کرده و امروز به اوکرائین رسیده اند.  در 70 سالگی گشایش جبهه دوم، خطر جنگ در زیر پرچم اتحادیه اروپا و ناتو افزایش یافته است. فراموش نکنیم نازیسم و فاشیسم شکلی از دیکتاتوری سرمایه داری اند. آنها نظام سرمایه داری اند. تافته جدا بافته ای نیستند. تاریخ را نمی شود با جنجال و تبلیغات تحریف کرد.    

 

 

بر گرفته از توفان شماره   172 تیر ماه 1393 ژوئیه سال 2014،  ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)

صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت

www.toufan.org

نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)

toufan@toufan.org

http://rahetoufan67.blogspot.se/

http://kanonezi.blogspot.se/

http://www.kargareagah.blogspot.se/

 سایت کتابخانه اینترنتی توفان

 http://toufan.org/ketabkane.htm

سایت آرشیو نشریات توفان

http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/toufan.hezbekar

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts