بیانیه حزب
کار ایران
(توفان)
چرا حق
آزادی فعالیت
سیاسی برای
ایرانیان مزدور
بیگانه
موجودیت
ایران را به
خطر میاندازد؟
تشدید
تضادهای
جهانی و ایران
با
تشدید
تضادهای
طبقاتی و ملی
در جامعه ایران،
با تهدیدات
خارجی و دخالتهای
امپریالیستی
در امور داخلی
ایران، محاصره
و تحریم
ایران، نقض
حاکمیت ملی
ایران، قلدری
و زورگوئی
اربابانِ تا
کنونی جهان، تشدید
تضادهای
جهانی و قرار
گرفتن در
آستانه نظم
نوین جهانی و
تغییر تناسب
قوای بینالمللی،
ما باید برای
پارهای
مسایل جدید که
طرح میشوند
پاسخ مناسب و
راهگشا
بیابیم. این
تلاطمات
جهانی
تاثیرات خویش
را نیز در
تمام عرصههای
سیاسی و
اجتماعی
جامعه ایران
داشته و ما نمیتوانیم
از موج این
دریای پر
تلاطم حذر
کنیم، بلکه
باید ناخدائی
بیآموزیم و
کشتی آرمانها
و رویاها و
خواستهای
ملی و طبقاتی
خویش را در
اوج این توفانها
به مقصد و
ساحل نجات
برسانیم. به
ارزیابی
اوضاع
بپردازیم.
مسئله
حاکمیت کی بر
کی در بدو
انقلاب
اکنون
در داخل ایران
درجه سرکوب و
خفقان به مانند
دوران آغاز
انقلاب نیست
که در طی آن
مسئله کی بر
کی هنوز
لاینحل بود و
قشر روحانیت
میخواست با
کشتار،
شکنجه، اعدامهای
دستجمعی،
ایجاد ترس،
سرعت در
سرکوب،
زهرچشم گرفتن
تسلط خویش را شتابان
تثبیت کند.
بعد از عقبنشینی
انقلاب و شکست
موقت آن،
دوران تسلط
سیاه روحانیت
که با جنایت و
خونریزی آغاز
شد و با همدستی
با آمریکا و
اروپا به یاری
اصلاحطلبان
ادامه پیدا
کرد، ما به
طور مشخص با
این خیانتهای
روحانیت، با
هدف تثبیت و
امنیت خودشان
به هر قیمت و
حتی همدستی با
امپریالیسم و
جلب رضایت آنها،
روبرو هستیم
که نمونه آن
را در برخورد
تسلیمطلبانه
آنها با
رهبران
جمهوری
آذربایجان، و یا
با ممالک
آسیای میانه،
افغانستان،
سوریه، عراق
در فروش منافع
ملی ایران میبینیم.
هدف از این
یادآوری
تکرار تاریخ
گذشته نیست بلکه
اشاره به این
امر است که
بعد از تسلط
بلامنازع
روحانیت در
قدرت سیاسی که
در بدو امر نیز
یکپارچه
بودند و
انکشاف
طبقاتی در
آنها هنوز
صورت کامل
نگرفته بود،
وضعیت سیاسی
حاکم بر ایران
تغییرات
اساسی یافته
است. نمیشود
سیاستهای
اپوزیسیون
ایراندوست،
ملی و دموکرات
را تحتالشعاع
دروغهای
فرقه رجوی در
فضای مجازی
قرار داد که
معلوم نیست از
آلبانی،
اسرائیل،
آلمان و یا
کانادا،
کارخانه
شهیدسازی راه
انداخته و هر
روز و هر ساعت
دهها نفر را
در زیر شکنجه
در زندانهای
ایران میکشند،
سر به نیست میکنند،
اعدام مینمایند
و از وجود
واقعی و خارجی
آنها و یا نقش والدین
آنها که
مستمرا در حال
عجز و لابهاند
و معلوم نیست
در تلآویو و
یا در مراکش
فیلمبرداری
شدهاند و روح
کسی در ایران
خبر ندارد.
این تبلیغات
غیرواقعی با
این هدف صورت
میگیرد که
گوئی در عرض
این چهل سال
چیزی در ایران
تغییرنکرده و
وضع به صورت
سابق باقی
مانده است. در حالی
که همین فرقه
رجوی در عرض
این مدت از
سازمانی
انقلابی و
مورد احترام
مردم ایران به
یک فرقه مورد
نفرت،
تروریستی
امپریالیستی-
صهیونیستی
بدل شده که
فقط مامور
خرابکاری و
جاسوسی در
ایران و منطقه
است و خود
بهترین گواه
این تغییر
است.
حزب ما این
تغییرات را میبیند
و متناسب با
آن واکنش نشان
میدهد.
تجدید
نظر حاکمیت در
سرکوب در متن
شرایط جدید
اکنون
بعد از چند
دهه وضعیت
زندانهای
ایران از ریشه
با سابق فرق
کرده است و
رژیم سرمایهداری
جمهوری
اسلامی اساس
سیاست
راهبردی خویش
در این عرصه
را بر ممنوعیت
فعالیت
سازمانهای
سیاسی مخالف
خود و یا به
قول خودشان
برانداز و هر
نوع فعالیت
تشکیلاتی که
بتواند توده را
متشکل کرده و
برای آنها
دردسرساز
باشد قرار داده
است. در این
دوره رژیم با
گردهمآئی مردم،
تجمع آنان
مخالف است.
دوران امت
همیشه در صحنه
گذشته است و
رژیم از تجمع
مردم در ورزشگاهها،
شب چهارشنبه
سوریها و
نظایر آنها که
میتواند به
حرکتی
ناگهانی
ضدرژیمی بدل
شود میهراسد.
حمایت سفارشی
از جنبش
فلسطین مجاز
است ولی حمایت
تودهای و
مردمی بدون
دخالت رژیم
ممنوع زیرا میتواند
به ضد رژیم
بدل شود. ترس
رژیم از نیروی
مردم است و
این است که
سیاست امروز
وی ممانعت رسمی
و آشکار و یا
موذیانه و
خرابکارانه
در تجمعات
مردم است. در
آنچه
اپوزیسیون
مزدور در خارج
و در فضای
مجازی نشر میدهد،
اکاذیب محض
است و فقط با
نیات شوم
ضدملی و
تبلیغاتی بیارزش
صورت میگیرد.
فراهم شدن
برخی تسهیلات
برای
زندانیان سیاسی
که خود نتیجه
مبارزه مردم
است طبیعتا امر
مثبتی است و
نمیشود که
این تصور
استبدادی و
بیمارگونه را
رواج داد که
ما باید با
هرگونه عقبنشینی،
اصلاحات،
پیروزی موقت،
بازگشائی فضای
تنفس سیاسی
مخالفت کنیم
زیرا نظر مثبت
به آنها تائید
رژیم سرمایهداری
جمهوری
اسلامی است.
این تفکر
استبدادی و ضددموکراتیک
که با هر نوع
مبارزه
دموکراتیک و
بسیج تودهای
مخالف است و
با بیعملی
تنها با شعار
«براندازی» که
عملا به شعار دهانپرکن
و بیمحتوی
تبدیل میشود
و از هرگونه
دورنما، افق
سیاسی روشن،
تاکتیک و
مانور سیاسی
تهیمیگردد،
قصد دارد
«حقانیت»
ناچیز و حقیر
خویش را در
عرصه گسترده
مبارزه متنوع
سیاسی و تناسب
قوای طبقاتی
روز توجیه کند.
البته هیچگاه
نباید از
شیطان فرشته
ساخت، قطعا در
زندانهای
ج.ا. امروز هم
افرادی را
احتمالا
شکنجه میدهند
و برایش توجیه
اسلامی و یا
سیاسی میآفرینند
ولی این سیاست
عمومی کنونی
اعمال شده در
زندانهای
ایران -
همانند سالهای
60 شمسی - حتی با
تجربهی
آموخته خود
ماموران
امنیتی و
سیاسی حاکم در
ایران نیست و
تمام کسانی که
در این دورههای
اخیر در زندان
بودهاند آن
را تائید میکنند.
سرکوب
مبارزات
کارگران در
خدمت سیاستهای
نئولیبرالی
اساس سیاست
رژیم است
البته
نظام سرمایهداری
جمهوری
اسلامی با
استقرار
سیاست اقتصادی
نئولیبرالی،
با تغییر
غیرقانونی
قانون اساسی و
نقض آشکار
بندهای این
قانون و قانون
کار - که حتی
برای حفظ ظاهر
نیز تغییر
نکردهاند -،
سیاستی
استثمارگرانه
و غارتگرانه
بدتر از دوران
شاه به طبقه
کارگر ایران
تحمیل کرده
است. امری که
برای حفظ
منافع سرمایهداران
نئولیبرال که
به بردهداری
مشغولند و
امنیت شغلی،
معیشتی طبقه
کارگر،
آموزگاران،
کارمندان را
آماج حمله
قرار دادهاند
لازم بوده و
مورد تائید و
حمایت آنها
قرار دارد.
آنها با سیاست
خصوصیسازی،
جلوگیری از
دخالت و اداره
دولت در امور اقتصادی
و قانون اساسی
و قانونهای
جاری، با فعال
مایشائی
جامعهای
مملو از فقر،
فلاکت، سقوط
اخلاقی،
فقدان امنیت
و... به وجود
آوردهاند که
امنیت
مافیاهای
حکومتی، اطاق
بازرگانی،
بانکهای
خصوصی،
سرمایهداران
کلانِ فعال
مایشاء و
رسانههای
فریبکار و دستنشانده
آنها را تامین
میکند و رژیم
سرمایهداری
جمهوری
اسلامی هر
مقاومت مردمی
در مقابل اعمال
سیاستهای
نئولیبرالی
بانک جهانی و
صندوق بینالمللی
پول را - بدون
توجه به این
که کدام جناح حکومتی
بر سر کار
باشند - درهم
میشکند.
دشمنی حاکمیت
ایران در
برخورد به
کارگران از
این زمرهاند
این است که
مبارزان
کارگری در راس
صفوف این
مبارزه
اعتراضی قرار
داشته و باید
از آنها حمایت
کرد. به ویژه
زمانی که مورد
پیگرد قرار
گرفته و به
زندان میافتند.
حمایت از
کارگران در
بند که تنها
برای بهبود
شرایط زندگی
خود مبارزه
کردهاند
وظیفه هر
سازمان سیاسی
انساندوست
است و ربطی به
ایدئولوژی و
یا خواست
سیاسی
کارگران
ندارد. ما چون
دلایل اسارت
کارگران را بیپایه
دانسته و
اقداماتشان
را برای بهبود
شرایط زندگی و
امنیت شغلی،
خانوادگی و...
برحق میدانیم،
ما چون بر
فعالیت آزاد
آنها تاکید میورزیم
و معتقدیم که
حق آنهاست تا
برای تحقق این
مطلبات فعالیت
کنند، لذا
خواهان آزادی
و عدم دستگیری
و مجازات آنها
و فعالیت
آزادانه
مطالباتی
آنها هستیم.
ما خواهان
آنیم که به
جای مجازات
کارگران
مطالبات آنها
برآورده شده و
حقوقشان
تامین و تثبیت
گردد. ما
دستگیری
کارگران را از
اساس غیرقانونی
میدانیم. ما
کارگران
ایران را
انسانهای
ایراندوست،
ضدامپریالیست،
ضدصهیونیست
به حساب میآوریم
و حسابشان را
از جاسوسان و
ایرانستیزان
جدا میکنیم.
ما کارگران
ایران را
متعهد به
دستآوردهای
انقلاب بهمن
به حساب میآوریم
که از مرزهای
سرزمین ایران
در مقابل تجاوز
به ایران و
تجزیهطلبی
دفاع و مقاومت
کردند. لذا ما
خواهان آزادی
بیقید و شرط
کارگران
زندانی به
عنوان
زندانیان سیاسی
ایران هستیم.
خواست آزادی
بیقید و شرط
به این معناست
که حاکمیت
ایران اساسا
حق پیگرد و
دستگیری آنها را
نداشته است و
مطالبات آنها
حتی در چارچوب
قانون اساسی
اسلامی کنونی
برحق و
غیرقابل
پیگرد است. ما
بر این اصل
تکیه میکنیم
کسی را که
بازداشتاش
بر اساس
قانون،
غیرقانونی
است نمیشود
آزاد نکرد و
لذا ما خواهان
آزادی بی قید
و شرط همه
کارگران
زندانی ایران
و همه کسانی
هستیم که به
صورت
غیرقانونی به
زندان افتاده
و تنها جرمشان
یا انتقادات
محقانه نسبت
به حاکمیت
بوده و یا
چیزی جز خواستهای
دموکراتیک،
معیشتی،
اصلاحی و
نظایر آنها
نداشته،
مطرح نکردهاند.
مبارزه علیه
نظام اقتصادی
خصوصیسازی
نئولیبرالی
غارتگرانه که
طبقه کارگر و حیات
جامعه را به
فلاکت و
درماندگی
کشانده است،
آموزگاران را
به خیابانها
آورده و دهکی
ناچیز از
مافیاهای
کلان خلق کرده
تا خون مردم
را بمکند، جرم
نیست وظیفه هر
انسان ملی و
دموکرات،
وظیفه هر
ایراندوستی است
که به آینده
وطنش میاندیشد
و نمیخواهد
به کانادا
فرار کند.
برخورد
به مسئله
زندانیان
سیاسی از منظر
تاریخی و
احترام به حقوق
دموکراتیک و
انسانی آنها
در
قبل از انقلاب
1357 انقلابی که
نقطه عطفی در
تاریخ ایران
است، کشور ما
ایران از
کشوری نیمهمستعمره
به کشوری
مستقل از نظر
سیاسی بدل شد. البته
بندهای
اقتصادی
ایران با
محافل امپریالیستی
به علت ماهیت
سرمایهدارانه
این
رژیم باقی
ماند و تا
زمانی که
ایران سرمایهداری
است نیز باقی
خواهد ماند
ولی این
وابستگی
اقتصادی که
شامل وابستگی
همه ممالک
سرمایهداری
در جهانی که
در آن سرمایهداری
جهانی شده است
میشود، ربطی
به استقلال
سیاسی ندارد و
گرنه همه جهان
مستعمره است.
واقعیت این
است که بعد از
انقلاب ایران
این وابستگی
اقتصادی به
طور مشخص تاثیر
قاطعی در
استقلال
کنونی سیاسی
ایران نداشته
است. البته
جدال روشن و
سختی در بالا
در جریان است
که تلاش دارند
ایران را به
زیر سیطره امپریالیسم
آمریکا
چه در
«برجام»، چه در «اف
ای تی اف» و یا
همدستی «بانک
جهانی و صندوق
بینالمللی
پول» و سلطه
دلار در
اقتصاد ایران
بکشانند.
این
ارزیابی از چه
جهت اهمیت
دارد؟ از این
جهت که شما میتوانید
خط فاصلی میان
دوستان و
دشمنان ایران و
انقلاب ایران
و مردم ایران
بکشید. در
دوران شاه
چنین بود که
همه
اپوزیسیون
ایران بدون استثناء
برای استقلال
ایران مبارزه
میکرد، اما
کمونیستها
خواهان
ایرانی مستقل،
دموکراتیک و
متکی بر منافع
اساسی زحمتکشان
بودند. ولی
سایر طیف
اپوزیسیون از
مجاهدین خلق،
جبهه ملی،
میلیون و ملی
مذهبیها
گرفته تا
روحانیت
هیچکدام با
این دورنمای کمونیستی
و دموکراتیک
موافق نبوده
ولی با درک
طبقاتی خویش
به طور نسبی
از استقلال
سیاسی ایران دفاع
میکردند.
زندانهای
زمان شاه مملو
بود از همه
افراد
اپوزیسیون که خواهان
استقلال ملی
ایران، قطع
سرکوب و تحقق
آزادی در
ایران بودند.
شعار آزادی
همه زندانیان
سیاسی مضمونی
ملی و دموکراتیک
داشت و مورد
تائید همه
اپوزیسیون
ایران بود.
اعم از این که
این زندانی سیاسی
کمونیست بوده
و یا مذهبی،
روحانی و یا
دانشگاهی
باشد. کافی
بود که تنها
به علت مخالفت
با رژیم شاه
که مظهر خیانت
ملی، فروش
ایران به بیگانه،
سرکوبگر،
غیردموکرات،
ناقض قانون اساسی،
مخالف فعالیت
آزاد سیاسی،
عامل انقیاد
ملی و نوکر
سرسپرده
امپریالیسم
بود به زندان
افتاده باشد.
ملاکهای
ایدئولوژیک نقشی
برای فعالیت
اپوزیسیون در
دفاع از حقوق
انسانی
زندانیان سیاسی
ایران بازی
نمیکرد و حتی
ملاکهای
سیاسی نیز
نقشی نداشتند
زیرا بر سر
مسئله اساسی
سیاسی که تضاد
اساسی جامعه
ایران بود یعنی
آزادی و
استقلال ملی
ایران، همنظری
واحدی وجود
داشت.
از این
گذشته
اپوزیسیون
ایران در طی
تجارب چند دهه
در مبارزه با
نظریات
اپوزیسیون
مذهبی که
همواره
خواهان آزادی
زندانیان
سیاسی مسلمان
بود و یا جناح
راست جبهه ملی
که در بدو امر
تکیه را بر
آزادی
زندانیان ملی
- زیرا تودهایها
را ضدملی میدانست
- میگذاشت به
این نتیجه
منطقی و عمومی
رسیده بود که
وظیفه ما دفاع
از حقوق
دموکراتیک،
انسانی همه
زندانیان
سیاسی است و
این حقوق
دموکراتیک شامل
در نظر گرفتن
و اجرای
معاهدههای
بینالمللی
جهانی و از
جمله
کنوانسیون
ژنو در مورد
حقوق انسانها
میشود. رعایت
و احترام به
موازین
انسانی و
احترام به
حقوق و تعهدات
جهانی ربطی به
سیاسی بودن
زندانی
ندارد، آنها
حقوق و ضوابطی
هستند که برای
هر انسان در زندان
در نظر گرفته
شدهاند. مثلا
کسی را نمیشود
شکنجه کرد،
علت جرمش را
از وی پنهان
داشت، و یا
دلایل اسارتش
را به وی
تفهیم نکرد و
وی را
خودسرانه در
زندان در
اسارت
نگهداشت، از
حق انتخاب
وکیل محرومش
کرد، در
دادگاه غیرعلنی
خودسرانه و
بدون مبنای
قانونی
محاکمهاش
نمود و... رعایت
این اصول که
به ماهیت
ایدئولوژیک و
اعتقادات
سیاسی زندانی
ربطی ندارد به
کرامت انسانی
و حقوق بشر
برمیگردد و
معنای آن برای
کسانی که نمیخواهند
بفهمند و یا
مغزشان
گنجایش فهم آن
را ندارد این
است که حتی
دزدها،
فاسدان،
قاتلان، جاسوسان،
محتکران،
عاملان قتلهای
زنجیرهای و
یا کشتار
زندانیان
سیاسی در سال
1367، رفسنجانیها،
احمدینژادها،
روحانیها و...
دارای همان
حقوق دموکراتیک
و ضوابط قضائی
هستند که
کمونیستها و
یا سایر
زندانیان
سیاسی از آن
برخوردارند.
حقوق
دموکراتیک را
براساس مترقی
بودن ایدئولوژی،
نوع جرم و
درجه شدت و یا
قساوت آن و یا
بر اساس
خونخواهی و
دلبخواهی
تقسیم نمیکنند
که در آن صورت
نخست باید بحث
کرد که کدام ایدئولوژی
مترقی است و
این آغاز
اختلاف و نقض
همه اصول
دموکراتیک و
دستآوردهای
بشری است.
این
مطالب اصولی
را برای
یادآوری از آن
جهت نوشتیم که
به وضعیت
امروز و
برخورد به
دیدگاههای
منحرف
اپوزیسیون
ایران حداقل
آن بخش غیروابسته
ولی فریبخورده
بپردازیم.
شعارها،
خواستهائی
که تا قبل از
انقلاب 1357 در
میان
اپوزیسیون و حتی
مدتی بعد از
انقلاب بهمن
به درستی رایج
بود، امروز
درستی خود را
از دست دادهاند
و نمیشود
آنها را طوطیوار
به عنوان
خواستهای
صحیح،
لایتغیر و وحی
مُنزل تائید
نموده و
تکرار کرد.
چه ملاکهائی
باید مورد نظر
قرار گیرند
کسی که به
انقلاب بهمن
اعتقاد دارد.
کسی که شاه و
دوران پهلوی
را دوران
اسارت،
انقیاد و وابستگی
ایران دانسته
و امروز از
دستآورد
استقلال
سیاسی ایران
که محصول
انقلابی و
مبارزه مردم
ایران است
دفاع میکند،
طبیعتا نمیتواند
مدافع کسی از
نظر سیاسی و
ایدئولوژیک
باشد که نوکر
بیگانه است و
به جرم خیانت
به ایران و
بازگشت به
گذشته و
همدستی با بیگانه،
امنیت ملی و
تمامیت ارضی
ایران را به خطر
انداخته و به
زندان افتاده
است. حزب ما
هرگز خواهان
آزادی این
قماش مزدوران
بیگانهپرست
و امثال آنها
نیست. آنها
باید به علت خیانت
ملی و همدستی
با بیگانگان،
طبیعتا بر اساس
ضوابط جهانی
عادلانه
محاکمه شده به
سزای اعمالشان
برسند. حزب ما
تنها خواهان
رعایت حقوق
بشر، ضوابط
تصریح شده
دموکراتیک و
قضائی در مورد
آنها و در
معاهدات بینالمللی
است. حزب ما با
هرگونه نقض
این موارد نسبت
به این افراد
معترض است و
برای تحقق آن
مبارزه میکند.
ولی هرگز
خواهان آزادی
این بیگانهپرستان
نیست. برای
کسانی که
مغزشان کوچک
است و به
نتایج گفتار و
اعمال خود پینمیبرند
به روشنی بیان
میکنیم
خواست آزادی
این نوع
زندانیان به
معنی پذیرش
فعالیت
آزادانه بعدی
آنها، جولانشان
در صحنه سیاسی
ایران، آنهم
بدون مانع و
بدون واهمه از
پیگرد و دادن
این امکان
عملی به آنها
برای کسب قدرت
سیاسی برای
بازگشت به دوران
قبل از انقلاب
1357 است. این
خواستِ آزادی
آنها به معنی
آزادی فعالیت
سیاسی آنها در
ایران در قالب
احزاب، گروهها
و یا افراد
بوده که در
آینده ایران
انقلابی و
دموکراتیک نیز
باید اجراء
شده و مورد
تائید
نیروهای انقلابی
باشد. این درک
بیمارگونه و
استبدادی از مفهوم
دموکراسی،
بدان معناست
که ملت ایران
اساسا بیخود
و بیجهت
انقلاب کرده و
دشمنان ایران
را غیرمحترمانه
از اریکه قدرت
به زیر کشیده،
کسب قدرت
سیاسی نموده و
«حقوق دموکراتیک»
آنها یعنی
خائنان را در
غارت و خیانت
ملی نادیده
گرفته
و باید «حقوق
دموکراتیک» ضدانقلاب
جنایتکار و
عامل بیگانه
را در سرکوب مردم
به رسمیت
شناخته و به
اوامر
ضدانقلاب و نه
انقلاب تمکین
کند. در یک
کلام انقلاب
بی انقلاب و
باید حکمرانی
ارتجاع
بر اساس درک
نادرست از
مفهوم
دموکراسی
برای همیشه
بیمه و تضمین
میگردید. حزب
ما با فعالیت
پهلویچیها،
تروریستها،
داعشیها از
جمله آدمکشان
فرقه رجوی،
تجزیهطلبان
و نظایر آنها
موافق نیست و
با آنها مبارزه
میکند و این
به آن معناست که
حزب ما در
صورت اسارت
آنها هرگز
خواهان آزادی
آنها بر اساس
دفاع از حقوق
«دموکراتیک»
من درآوردی،
آنها به عنوان
زندانی سیاسی
نیست. برای
آدمکشی،
تروریسم،
خیانت ملی،
ویرانی ایران
حقی به نام حق
دموکراتیک
وجود ندارد
که معنائی جز
پذیرش فعالیت
موجه
خرابکارانه،
مستمر و آتی
آنها در داخل
و خارج زندان
نخواهد داشت و
به یک معنا به
مفهوم
آزادگذاری
دست آنها برای
هر نوع
خرابکاری
است.
تصورش را بکنید
یک چاقوکش و
داعشیِ
تروریست را
تنها چون مخالف
رژیم جمهوری
اسلامی است
دستگیر کرده و
به زندان
بیاندازند و
آنوقت ما
خواهان آزادی به
قید و شرط او
شویم. معنای
این عمل یعنی
پذیرش آزادی
بی قید و شرط
تروریسم و
آدمکشی در ایران،
تائید
تروریسم در
میهن ما و
تشویق تروریستها
و جاسوسان
برای رقاصی و
عربدهکشی در
خیابانهای
شهر و نقض
حقوق اساسی
مردم ایران،
ایجاد تشنج و
ناامنی برای
شهروندان و
صدمه به مصالح
ملی. حمایت از
تروریسم و
خیانت ملی حمایت
از حقوق بشر
نیست، تائید
جنایت است.
حمایت از
جنایت،
تروریسم،
خیانت ملی نشر
اکاذیب،
مخالفت با
جمهوری
اسلامی و
اقدامی
انقلابی محسوب
نمیشود بلکه
خیانت به
مبارزه مردم
ایران، آینده کشور
ما و همدستی
با دشمنان بشریت
است. در
اینجاست که
باید مرزهای
قرمز و غیرقابل
عبور را مشخص
نمود. دشمنی و
نفرت از جمهوری
اسلامی مجوز
خیانت ملی و
تروریسم و نقض
همه حقوق
قانونی و
دیپلماتیک
ایران در جهان
و یا غارت
ثروتهای
ایران در بانکهای
غربی را صادر
نمیکند، کسی
که چنین میاندیشد
دشمن جمهوری
اسلامی نیست
دشمن بقاء و
سربلندی ایران
ماست و باید
با وی و
پیروانش با
شدت مبارزه
کرد. این
مبارزه ما
طبیعتا علیرغم
این که به
موازات
مبارزه با
رژیم جمهوری اسلامی
با آنها صورت
میگیرد،
ماهیتا با این
مبارزه به علت
دورنمای آتی
آن، خواستهای
آینده و جهت
حرکت به پیش
آن فرق دارد.
حمایت از
تروریسم
اپوزیسیون
وامانده و تهی
مغز ایران از
نفرت ضد
جمهوری
اسلامی
ابزاری ساخته
تا ایران را
ویران کند و
تمام
دستآوردهای
انقلابی مردم
ایران را از
بین برده، از
ملتی قهرمان،
مشتی تحقیرشده
و بیهویت
بسازد و
همواره بر ضد
هویت ملی
ایران، غرور
ملی ایران و
با هر آنچه
رنگ و بوی
ایرانی داشته
و با فرهنگ
غنی ایرانی
خویشاوندی
دارد به جنگ
رود، زیرا
ملتی را که
خودتحقیر
بوده، فاقد
هویت و
شناسنامه است
و غرور ملی
ندارد، بهتر
میشود به
اسارت درآورد
و ارادهاش را
درهم شکست.
اپوزیسیون
مزدور ایران
از این قماش
اپوزیسیون
است. آنها همه
دستآوردهای
مردم ایران را
دستآورد
جمهوری اسلامی
معرفی کرده و
تمام پیشرفتهای
ایران را
فتوشاپ جلوه
میدادند،
آنها از
پیروزی تیمهای
ملی ایران در
عرصههای
جهانی خشمگین
شده و تیمهای
ملی ایران را
که نمایندگان
و سفرای مردم
ایران - مانند
همه تیمهای
ملی جهان
هستند - عمال
حکومتی جلوه
میدادند و میدهند.
آنها
بلندگویان
ارتجاع
امپریالیستی-
صهیونیستی در
غائله «زن،
زندگی، آزادی»
در کشور قطر
در مسابقات
جام جهانی
فوتبال بودند.
این بیوجدانها
و بیشرفهای
تروریست،
ترور
دانشمندان
هستهای
ایران را که
با دست
اسرائیل و با
همکاری فرقه
رجوی صورت
گرفته بود با
شعار «کار
خودشان است»
توجیه میکردند
و از تروریسم
دفاع مینمودند.
گیریم کار
خودشان باشد
شما تئوریسینهای
تروریسم چرا
ترور آنها را
محکوم نمیکنید؟
آنها همین
سیاست را در
مورد ترورهای
داعش در ایران
به کار بردند
و ترور داعش
در شاهچراغ
شیراز را
مجددا «کار
خودشان است»
جلوه دادند،
بدون آن که
آنرا محکوم
کنند. آنها
ترورهای
تروریستهای
غائله «زن،
زندگی، آزادی»
را رسما مورد
تائید قرار
دادند و از
تروریسم
آشکار و رژه
رفتن آنها در
خیابانهای
ایران برای
ایجاد فضای
تشنج، وحشت و
ناامنی حمایت
کردند و همه
را تشویق
نمودند مسلح
شوند به خیابانها
بریزند و آدم
بکشند و جوی
از ناامنی
ایجاد نمایند
تا تروریسم در
ایران جا
بیفتد و فضای
تروریستی در
ایران حاکم
شود، تا بشود
از تروریستها
و جاسوسان
حمایت کرد و
میان
ناراضیان
سربازگیری
نمود و
تروریسم و آدمکشی
را کار
انقلابی جلوه
داد. این
اپوزیسیون از
ترور سردار
قاسم سلیمانی
دفاع کرد و
هنوز هم میکند
زیرا بخشی از
این جنگ
ترکیبی
امپریالیسم- صهیونیسم
علیه ایران
است.
اپوزیسیون
مزدور ایران
حمایت اصولی
خویش را از
تروریسم جار
زده آن را به
خوب و بد
تقسیم میکند.
کسی که با
ترور
غیرقانونی،
غیرعرفی و نامشروع
سردار قاسم
سلیمانی به
دست قاتلی به
نام دونالد
ترامپ موافق
است، مالا با
ترور سایر اعضاء
دولت قانونی و
حاکمیت ایران
نیز به دست ترامپ
و نتانیاهو
موافق بوده و
لاجرم خواهان
بمباران
ایران و تجاوز
به ایران میباشد
تا این حاکمیت
برچیده شود.
حمایت از تروریسم
که ما با جلوههائی
از آن در
حمایت از
کشتار مردم
غزه توسط صهیونیسم
از جانب این
اپوزیسیون بیوجدان
با تئوری
«ارتجاعی بودن
حماس» برای
سفیدشوئی
اسرائیل
روبرو هستیم،
تکامل حمایت
از تروریسمی
است که آنها
سالها در
ایران از آن
حمایت کردهاند
و امروز نیز
در مورد ترور
داعش در ایران
سکوت میکنند.
عادیسازی
تروریسم و شرّ
در ایران بخشی
از سیاست اپوزیسیون
ناچیز، مزدور
است که تا مغز
استخوانش به
آلت جرم
صهیونیسم در
ایران بدل شده
است و میخواهد
مجازات
تروریستها
را در ایران
محکوم کرده از
آن پرچمی برای
تجاوز به
ایران و عادیسازی
تروریسم در
ایران بسازد.
در هیچ کجای
دنیا جائی
برای حمایت از
تروریسم وجود
ندارد و همه
یکپارچه با آن
مبارزه میکنند.
اما در ایران
بر حسب
استثناء
اپوزیسیون ضدمردمی
حامی تروریسم است. آنها با
دفاع از ترور
دانشمندان هستهای
و ترور سردار
قاسم سلیمانی
در این راه
گام گذاردند
که تا به
امروز نیز این
سیاست حمایت آشکار
و بیمحابا از
تروریسم
عریان ادامه
دارد، زیرا
این تروریسم
مکمل سیاست
تشویق
امپریالیسم و
صهیونیسم
برای تجاوز به
ایران و ویرانی
کشورما است.
مکمل غائله
«زن، زندگی،
آزادی» که
برای تجاوز به
ایران و نیستی
آن هلهله میکنند.
آنها برای
ایران سرنوشت
نوار غزه،
لیبی، عراق و...
را میخواهند.
آنها خواست
تجاوز به
ایران هستند و
تروریسم را با
این نیت خیانت
ملی عادیسازی
میکنند و
تمام ارتش سایبری
شبکهی مجازی
کارمندان
صهیونیستی و
سازمان سیا و
فرقه رجوی را
نیز با رضایت
کامل به عنوان
متحد در خدمت
خود گرفتهاند.
وضعیت
جدید در ایران
و نوع جدیدی
از «زندانیان
سیاسی»
اوضاع
ایران و جهان
دگرگون شده
است و باید از منظر
جدید به مسئله
آزادی
زندانیان
سیاسی ایران
و درک درست از
آن برخورد
کرد. هر
سیاستی مورد تائید
حزب ما نیست و
پیروان آن
سیاست نیز از
حمایت سیاسی
ما برخوردار
نخواهند بود. احترام
به ضوابط
قانونی و
موازین حقوق
بشر ربطی با
اعتقادات
سیاسی آنها ندارد. اخیرا
چهار ایرانی
کردتبار
متعلق به
کومله که در اسرائیل
دوره
تروریستی و
خرابکاری
دیده بودند و
باید در
تاسیسات
نظامی ایران
در اصفهان بمبگذاری
کرده و صدها
نفر را به قتل
میرسانند در
ایران در حین
ارتکاب جرم
دستگیر شده،
بر اساس مدارک
غیرقابل
انکار محاکمه
گردیده و
اعدام شدند.
طبیعتا حزب ما
خواهان آزادی آنها
نیست. آنها را
زندانی سیاسی
و عقیدتی نیز
نمیداند،
تروریست و
آدمکش میداند
و برعکس
اپوزیسیون
مزدور که از
مجازات این
چهار نفر
تروریست
آدمکش به
عنوان جنایات
رژیم جمهوری
اسلامی یاد میکند
و این تروریستها
را قهرمان و
شهید خطاب
نموده با
عزاداری تبلیغاتی
در فضای مجازی
برای تروریسم
و آدمکشی
تبلیغ میکند
و دستههای
عزاداری و
سینهزنی راه
میاندازد.
سکوت در مقابل
این روشهای
تبلیغاتی
تروریستی
منجر به آن
خواهد شد که
مرزهای روشن
میان فرزندان
و شهدای خلق
با مشتی
چاقوکش،
آدمکش و
تروریست
ضدایرانی
مخدوش شود و
از فردا آدمکشی
و اجرای
عملیات
تروریستی و
قتلعام مردم
با سیاست
عادیسازی
به بخشی از
زندگی عمومی
مردم برای
ایجاد فقدان
امنیت و دعوت
از بیگانگان
برای حمله به
ایران بدل
گردد. تروریستها
از افراد
آدمکشی که در
غائله «زن،
زندگی، آزادی»
چهار نفر را
با چاقو به
نحو بیرحمانهای
کشته، عابران
را به زیر
ماشین گرفته و
دهها
خانواده را
داغدار نموده
اند، با
تصاویر روتوش
کرده شش در
چهار در فضای
مجازی قهرمان
ملی میسازند
و جوانان
میهن ما را به
عادیسازی
آدمکشی، عادیسازی
تروریسم و
تخریب در
ایران دعوت میکنند.
سرکوب این عده
ضرورت داشته و
ربطی به آزادی
زندانی سیاسی
که ما در مورد ماهیت
فعالیت آنها
در بالا توضیح
دادیم ندارد.
امروز
طیف فعالان
سیاسی در
زندانهای
ایران یکسان و
همجنس نیستند.
یکی مانند خانم
نرگس محمدی به
عنوان سخنگوی
ناتو و کنفرانس
امنیتی مونیخ
دهان باز میکند
و از مراجع
بینالمللی
با عجز و لابه
میطلبد که به
ایران حمله
کنند، یکی به
نام سپیده
قلیان
در نامه
نگاری به
«کنفرانس ضدامنیتی
مونیخ» در
همآهنگی با
فرقه رجوی و
پهلویچیها
و تجزیهطلبان
ضدایرانی
خواهان «پیوند
خوردن نیروهای
دمکراتیک
ایران» و
«حمایت جامعه
بینالمللی
از نهادهای
مدنی» شده است
و افزوده
اعتراضات سال
گذشته در
ایران «نه فقط
جمهوری
اسلامی بلکه
تفکر استبدادی
را زیر سئوال
میبرد». وی که
بوی حمایت
ارتجاع جهانی
از غائله «زن، زندگی،
آزادی» به
مشامش رسیده
است بیان میکند
««زن، زندگی،
آزادی» جنبشی
نیست که به
این زودیها بخوابد...
انقلاب فراز و
فرود دارد و
کشورهای دموکراتیک
و مجامع بینالمللی
دقیقاً در
چنین شرایطی
باید صدای جامعه
مدنی، حقوقبشری
و نهادهای
دموکراتیک
ایران باشند.»
این خانم که
قهرمان چپ ضدکمونیست
بود، دست به
دامان
«کنفرانس
امنیتی مونیخ»
به عنوان رهبر
غائله «زن،
زندگی، آزادی»
شده است تا
جائی که حتی
خود را گم
کرده و نمیداند
وجودش برای
این کنفرانس
پشیزی ارزش
ندارد و حتی
وی را در حد
خاشاک نیز
ارزشگذاری
نمیکنند.
اپوزیسیون چپ
ضدکمونیست
آنقدر باد در
غبغب ایشان
انداخته است
که به سرگیجه
دچار گشته،
امر به خودش
هم مشتبه
گردیده که
گویا قهرمان
ملی ایران
است. آیا
حمایت از
آزادی کسی که
خواهان تجاوز
به ایران بوده
و یا مجاز
دانستن فعالیت
آزادانه وی برای
تشویق تجاوز
به ایران،
مجاز است؟
هرگز! چنین
عناصری ستون
پنجم دشمنان
ایران هستند و
متحدان
پایدار آنها
در ایران
محسوب میگردند.
یکی دیگر
از این
قهرمانان
همدستی با
امپریالیسم و
صهیونیسم به
نام خانم نرگس
محمدی با مراجعه
به یونسکو و
اروپائیها
در بیانیه
اخیر خود
نوشته است: با
«فشار حداکثری
به رژیم شرایط
را برای گذار
از رژیم جمهوری
اسلامی به
رژیمی دیگر
فراهم سازد!».
این خانم و
هوادارانش از
این سیاست
دفاع میکنند
که باید به
ایشان برای
تبلیغات علنی
و تشویق برای
تجاوز به
ایران و
ویرانی کشور
ما مجوز
فعالیت سیاسی
داد و طبیعتا
روشن است کسی
که چنین مجوز
دولتی دریافت
نماید به علت
مصونیت قانونی
هرگز قابل
تعقیب نبوده و
می تواند به نفع
خیانت ملی و
جاسوسی برای
بیگانگان به
عنوان احترام
به
«دموکراسی»،
«آزادی بیان»،
«آزادی فعالیت
سیاسی» در
عرصه سیاسی و
اجتماعی
ایران جولان
دهد و عربده
بکشد و برخلاف
کارگران هرگز
هم دستگیر
نگردد.
خیانتکاران و
جاسوسان و
همدستانشان در
خارج، خواهان
آن هستند که
برای اینگونه
فعالیت
دشمنان ایران
با رضایت
افکار عمومی و
فریب مردمِ
تشنه آزادی
ایران و رژیم
حاکم، چک سفید
صادر شود. از
تروریسم
جهانی بهتر
ازاین نمیشود
دفاع کرد.
این خانم
برنده جایزه
سفارشی صلح
نوبل خواهان
تشدید تحریمهای
اقتصادی و
مداخله خارجی
برای تغییر
نظام سیاسی در
ایران است.
تغییر برای
چه؟ برای
ادامه سیاستهای
نئولیبرالی،
ورود سرمایههای
خارجی بدون
هرگونه ضابطهای،
تعمیق خصوصیسازیها
و به متحد غرب
تبدیل شدن در
منطقه و
مخالفت با
سیاست گردش به
شرق ایران در
نظم جدید
جهانی. آنهم معلوم
نیست که همین
سیاستِ راستِ
امپریالیستی
و مداخله
خارجی به جنگ
داخلی نیانجامد!
طبیعی
است که اجرای
چنین سیاستی
به معنی بازگذاردن
دست
خودفروشان در
حراج ایران،
به عنوان
زندانی سیاسی
و دادن چک
سفید و مجوز
به آنها برای
خرابکاری بر
ضد مصالح ملی
ایران، حمایت از
داعشیسم،
تروریسم،
تجاوزگری برای
تبدیل ایران
به جولانگاه
خودفروشان، حامیان
آشکار تحریم،
تجزیه ایران و
تجاوز به ایران
است. آنها و
یارانشان در
فضای مجازی
این خواستهای
ضدبشری،
ضدملی را به
عنوان خواستهای
دموکراتیک و
مظهر آزادی
بیان جلوه میدهند.
در حالی که
این سیاست
تبلیغاتی،
بخشی از جنگ
ترکیبی
امپریالیسم و
صهیونیسم
علیه میهن ماست.
در هیچ کجای
دنیا همدستان
بیگانه را به عنوان
مدافع آزادی
بیان و یا محق
برای فعالیت خرابکارانه
سیاسی ضدملی
به رسمیت نمیشناسند.
این است که
حزب ما از
شعار انحرافی
«آزادی همه
زندانیان
سیاسی» فاصله
میگیرد و
تنها از حقوق
قانونی و
دموکراتیک
همه زندانیان
اعم از سیاسی
و یا غیرسیاسی
دفاع میکند.
دفاع از
فعالان
کارگری، حتی
دفاع از اصلاحطلبان
وطنپرست که
مخالف منافع
ملی ایران و
تمامیت ارضی
کشور ما
نیستند،
علیرغم
اختلافات ایدئولوژیک
و سیاسی از
وظایف ماست،
زیرا ما با
آزادی همه
احزابی که به
منافع ملی
ایران،
دستآوردهای
انقلاب بهمن،
حفظ تمامیت
ارضی ایران،
استقلال ملی
ایران،
استقرار
دموکراسی و
آزادی در
ایران
اعتقاد
دارند
موافقیم و از
آن حمایت میکنیم.
فراموش نکنیم
که به علت و
معلول نظر افکنیم:
دفاع از آزادی
زندانیان
سیاسی طبیعتا
بازتاب دفاع
از آزادی
احزاب و
سازمانها و
فعالیتهای
سیاسیای در
ایران است که
با اصول کلی
برشمرده در بالا
در تناقض قرار
نگیرند.
دفاع از
تروریستهای
فرقه رجوی،
دفاع از
وطنفروشان
سلطنتطلب،
دفاع از
حامیان تجاوز
به ایران و یا
تجزیهطلبان
تروریست
همدست صهیونیسم
در کردستان،
بلوچستان،
خوزستان و یا
آذربایجان در
زمان اسارت و
شکست دسیسه
آنها، به مفهوم
دادن مجوز
قانونی به
آنها برای
فعالیت آزادانه
سیاسی آنها در
ایران و دهن
کجی به انقلاب
بهمن 1357 و به دور
ریختن
دستآوردهای
تاریخی آن
است. حزب ما با
آن مخالف است،
با تروریسم و
خیانت ملی
مبارزه میکند
و اپوزیسیون
مزدور ایرانی
را که دست
دراز شده
صهیونیسم است
مثل همیشه
افشاء مینماید.
حمایت از این
اپوزیسیون
مزدور، خیانت به
مردم ایران و
به گمراه بردن
مبارزه آنها و
ویرانی ایران
است که همه
دشمنان ایران
از تجزیهطلبان
گرفته تا
حامیان تجاوز
به ایران و
فلسطین با آن
موافقند. ما
بارها گفته و
تکرار میکنیم
ایران جمهوری
اسلامی نیست،
حکومتها میآیند
و میروند،
دستآوردهای
مردم ایران
مانند میهن عزیز
ما ایران باقی
میماند.
ایران پایدار
و ماناست و
رژیم جمهوری
اسلامی
ناپایدار،
موقتی و رفتنی
است. برای
ایرانی
ضدامپریالیست،
ضد صهیونیست،
ضد
نئولیبرالیست
و ضد ارتجاع
حاکم متحدا
مبارزه کنیم و
متحدان خود را
برای فردای
انقلاب
ایران
در این صف
مترقی جویا
شویم. دشمنان
امروز مردم
ایران،
انقلاب بهمن 1357
و یاران
امپریالیسم و
صهیونیسم
دشمنان
انقلاب فردای
ایران نیز
هستند. آنها
ضددموکرات،
ضدحقوق بشر،
مستبد،
سرکوبگر
همدست نسلکشی
و کودککشی در
نوار غزه و
ستون پنجم
بیگانگان
برای ویرانی
ایراناند.
نقل
ازتوفان
شماره 289ارگان
مرکزی حزب کارایران
فروردین ماه1403
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت آرشیو
نشریات توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان در
توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان در
فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه
تلگرام