برندگان
و بازندگان
جنگ اوکراین
متخصصین
امور اقتصادی
برای اقتصاد
آلمان روز به
روز پیشبینیهای
تیره و تاری
ارائه میدهند.
اما واقعیت
این است که
عدهای هم از
قِبَل این
وضعیت بحرانی
روز به روز سود
بیشتری میبرند.
برندگان
بحران
اوکراین بطور
عمده ساکن کشور
آمریکا
هستند، در
حالی که
بازندگان آن
بطور عمده در
اروپای مرکزی
به ویژه در
کشور آلمان به
سر میبرند.
«مارتین
وانزلبن» (Martin Wansleben) مدیر کل
اطاق صنایع و
تجارت آلمان
در 20 ژوئن سال
جاری به صراحت
پیشبینی کرد
که «همۀ ما 20 تا 30
درصد فقیرتر
خواهیم شد». و
روزنامۀ
«هاندلزبلات» (Handelsblatt) در
تاریخ 29 اوت
نوشت: «آلمان
در تلۀ قیمت
انرژی گرفتار
آمده است»... «در
آیندۀ نه
چندان دور
صنایع کلیدی
کشور، یکی پس
از دیگری
تعطیل خواهند
شد». هم اکنون
قیمت انرژی در
کشور آلمان
چند برابر
قیمت انرژی در
آمریکا و
کشورهای
آسیائی است و
در آینده بطور
قطع بازهم
افزایش خواهد
یافت. هم
اکنون قیمت
گاز برای صنایع
آلمان 8 برابر
قیمت گاز در
آمریکاست. شرایط
برای صنایع
متوسط و کوچک
حتی تلختر از
این است.
صنایعی که به
تعبیری ستون
فقرات اقتصاد
آلمان به شمار
میآیند.
در حالی که
در سال 2019 تعداد
شاغلین در
کنسرنهای
بزرگ آلمان 5/3
درصد از کل
شاغلین را
تشکیل میدادند،
شرکتهای
متوسط - که تا 500
نفر کارگر و
کارمند دارند
- 85 درصد از کل
شاغلین این
کشور را
دربرمیگرفتند.
اما امروز به
گواهی
مطبوعات
معتبر اقتصادی،
ورشکستگی
هزاران شرکت
متوسط را تهدید
میکند.
افزایش
سرسام آور قیمت
انرژی، برق و
مواد خام، این
شرکتها را به
پرتگاه
ورشکستگی سوق
داده و شرایط
فاجعه باری
برای اقتصاد
آلمان بوجود
آورده است.
حال به
بینیم که
برندگان این
شرایط کیانند:
برای نمونه
کنسرنهای
انرژی «اکسون
موبایل» (Exxon Mobil) در
آمریکا در 6
ماه اول سال 2022
نزدیک به 61% بر
فروش خود
افزوده و آن
را به 200 میلیارد
دلار ارتقاء
دادهاند که 3/23
میلیارد دلار
سود آن را
کلان سرمایهداران
به جیب مبارک
زدهاند. بد
نیست بدانیم
که در همین
بازۀ زمانی بسته
کمکهای
اقتصادی دولت
آلمان جهت
کاهش فشار
اقتصادی «خود
ساخته»ای که
گریبان مردم
را میفشارد 10
میلیارد یورو
بوده است.
شرکت روسی
«گازپروم» (Gazprom) (طی همین
مدت 5/2 تریلیون
روبل ( 41
میلیارد یورو)
درآمد خالص
داشته است که
برابر است با
کل درآمد سال
گذشتۀ این
کنسرن.
بنابراین
تحریمهای
عدیدۀ و
دیوانهوار
اروپا و آلمان
علیه روسیه،
به روسیه و
آمریکا صدمه
نزدند، بلکه
برعکس گریبان
شرکتهای
متوسط و مردم
کشور خود را
دم تیغ دادند.
آنچه که در
این روند
ضدبشری
افزایش مییابد
قدرت سرمایهداران
کلانی است که
صاحبان اصلی
کنسرنها به
شمار میآیند.
وظیفه شبکه
گستردۀ لابیهای
کنسرنها
شتاب بخشیدن
به این روند
است.
واقعیت این
است که آمریکا
قصد دارد که
اقتصاد آلمان
را (به مثابه
چهارمین قدرت
اقتصادی جهان)
که رقیب
سرسختی برایش
به شمار میآید،
تا حد ممکن
تضعیف کند. در
نتیجه، آنچه
در این
گیرودار از
بین میرود
موسسات
تولیدی و
اقتصادی کوچک
و متوسط اند
و آنچه قویتر
میشود و
سهامش به اوج
میرسد،
کنسرنهای زنجیرهای
دنیای
امپریالیسماند.
به خاطر آوریم
که در دوران
دوسالۀ همهگیری
کرونا، در
حالی که مغازهداران
و شرکتهای
کوچک روز به
روز هستیشان
را به باد میدادند،
کنسرن
آمریکائی
آمازون در
آمدش سر به فلک
میکشید.
فراموش
نکنیم که دولت
دونالد ترامپ
که سیاست راهبردی
تحریمی
آمریکا بر ضد
چین و اروپا
را را راه
انداخت و تا
به امروز نیز
ادامه دارد، تمام
پیمانهای
سازمان تجارت
جهانی را که
خودش امضاء
نموده بود و
برای همه دنیا
از جمله ایران
تجویز میکرد،
به زیر پا نهاد
و از ورود
اجناس رقابتی
آلمانی و چینی
به آمریکا
ممانعت کرد تا
صنایع داخلی
آمریکا را تقویت
نماید. بانکهای
آلمانی را به
دادگاه کشاند
و تا مرز
ورشکستگی برد
تا استیلای
آمریکا تامین
شود. این اقدامات
آغاز جنگ
اوکراین بود.
بر اساس
گزارش نشریه
آلمانی
«هاندلزبلات» (Handelsblatt)، ایالتهای
آمریکا از
جمله
ویرجینیا،
جورجیا و اوکلاهما
بطور خاص از
شرکتهای
آلمانی دعوت
به مهاجرت به
آمریکا میکنند
که در این
عرصه با
موفقیت نیز
روبرو بودهاند.
«کوین استیت»
(J. Kevin Stitt)،
فرماندار
اوکلاهما به
این نشریه
اظهار داشت:
«ما کمترین
هزینه انرژی
را در ۱۱ فصل
از ۱۴ فصل اخیر
در ایالات
متحده داشتهایم».
به موازات
اعمال تحریمهای
چند هزارگانه
آمریکا علیه
روسیه، بانک مرکزی
این کشور در
هماهنگی با
وزارت
اقتصادش جهت
شناور کردن هر
چه بیشتر
دلار و در
نتیجه افزایش
قیمت آن در
مقابل ارزهای
رقیب، اقدام
به افزایش
بهرۀ بانکی
کرد، تا سرمایههای
سرگردانی را
که به دنبال
بهرۀ بیشتر
هستند به بانکهای
آمریکا
سرازیر کنند.
در نتیجه طبق
قانون بازار
سرمایه، هر آن
مقدار که
تقاضا برای
دلار افزایش
یابد به همان
نسبت نیز قیمت
آن افزایش مییابد.
از این رو یوروی
اروپا در این
بازۀ زمانی 20
در صد از
ارزشش در
مقابل دلار
کاسته شد.
اکنون بانک
مرکزی اروپا
میکوشد تا با
افزایش نرخ
بهرهی یورو
به مصاف دلار
برود. غافل از
اینکه با توجه
به شرایط
ناهنجاری که
تحریمها
علیه روسیه نه
تنها قیمت
سوخت و انرژی
برق را بطور
بیسابقهای
افزایش داده
که قیمت غله و
سایر مواد
غذائی - که به
نوعی به هم
وابستهاند -
نیز تا 30 درصد
افزایش داشتهاند.
طبیعتا این
امر مصرف و در
نتیجه تولید
را نیز کاهش
خواهد داد که
نتیجهای جز
ورشکستگی
شرکتهای
کوچک و متوسط
را به دنبال
نخواهد داشت.
طبق قوانین سرمایه
در چنین وضعی
وظیفه دولتها
و بانکهای
مرکزی ارزان
کردن نرخ بهرهی
بانکی است تا
شرکتها قادر
باشند با پول
ارزانتر به
نجات شرکتهای
خود اقدام
کنند ونه گرانتر
نمودن آن. و
این آن مسئلهایست
که کشورهای
اروپائی در
شرایط کنونی
در آن گرفتار
آمدهاند.
واقعیت
دیگر این است
که در 40 سال
گذشته در
ایالات متحدۀ
آمریکا ظرفیت
تولید و در
نتیجه تولید
انبوه نسبت به
درآمد اکثریت
جامعه شتاب و
افزایش بیشتر
داشته است.
دلیل آن نیز
تنها و تنها
در توزیع
عمیقا
ناعادلانه
ثروت در جامعه
است. زیرا از
یک سو در اثر
انباشته شدن
سرمایه،
سرمایهداران
پیوسته
ثروتمندتر و
در سوی دیگر
شاغلین روزبه
روز فقیرتر میشوند.
بیکاران و
خانهبهدوشان
که جای خود
دارند.
نکته قابل
توجه دیگر
اینکه امروز
در آمریکا بدهیهای
دولتی و خصوصی
جمعا 359 درصد
تولید ناخالص
داخلی (BIP)
میباشد. به
دیگر سخن در
ازاء هر یک
دلار تولید 6/3
دلار بدهی به
بار میآید.
کارشناسان
اقتصادی
بازپرداخت
این بدهی سرسامآور
را غیرممکن میدانند.
گرچه که این
حجم مازاد
ظرفیت تولید و
بدهی در
آمریکا بیسابقه
است ولی این
تنها
امپریالیسم
آمریکا نیست
که با این
معضل دست به
گریبان است.
سایر دول جهان
سرمایهداری
در پایان ماه
مارس 2020 جمعا
رقم باور
نکردنی 5/3
تریلیون دلار
قرض به بار
آوردهاند.
یعنی معادل 348
درصد تولید
اقتصاد جهانی.
این حجم از
بدهی در 14 سال
گذشته یعنی از
بعد از بحران
مالی 2008 تنها و
تنها به دلیل
پائین
نگهداشتن نرخ
بهره ی بانکی
و چاپ اسکناس
از جانب بانکهای
مرکزی جوامع
صنعتی، که در
تاریخ این
جوامع بیسابقه
میباشد،
ممکن گشته
است.
حجم
نقدینگی تنها
در کشور
آمریکا از 2008
تاکنون 11 برابر
و در اتحادیه
اروپا 9 برابر
گشته است.
اما دوران
وام ارزان از
تاریخ ماه می
2022، با بالا رفتن
بهرهی
بانکی از جانب
«فدرال رزرو»
آمریکا به
پایان رسید.
بانک مرکزی
اتحادیه
اروپا (EZB)
نیز برای
اینکه از
غافله عقب
نماند و از
ضعف بیش از حد
یورو در برابر
دلار
جلوگیرد، نرخ
بهرهی یورو
را افزایش
داد. اما
افزایش بهرهی
بانکی در
شرایطی که
شرکتهای
کوچک و متوسط
و نیز برخی از
دولتها با
بحران روبرو
هستند، آنها
را بیش از پیش به
ورطۀ
ورشکستگی سوق
خواهد داد.
علاوه
براین افزایش
نجومی قیمتهای
حاملهای
انرژی بر شرکتهای
اروپائی، به
ویژه آلمانی
که وابسته به
گاز روسیه
هستند فشار
مضاعفی وارد
میکند.
به بیان
سادهتر
افزایش بهرهی
بانکی و
افزایش قیمت
انرژی دو
عاملی به شمار
میآیند که به
نابودی شرکتهای
کوچک و متوسط
شتاب بیشتری
میبخشد.
پاسخ به این
سئوال که چرا
سیاستمداران
آلمانی با
چشمان باز
نظارهگر
نابودی
اقتصاد آلمان
هستند، بسیار
ساده است.
امروز به جرات
میتوان ادعا
کرد که آلمان
یک کشور مستقل
نیست. زیرا که رهبران
سیاسی کنونی
این کشور دست
نشاندگان وفادار
امپریالیسم
آمریکا به
شمار میآیند.
حیرتآور
اینکه حزب
سبزهای این
کشور که زمانی
به مثابه یک
حزب به تمام
معنی ضد جنگ
(پاسیفیست)
عمل میکرد،
امروز رهبران
آن که در راس
وزارت اقتصاد
و امور خارجه
قرار گرفتهاند،
یک سیاست
کاملا جنگطلبانه
(میلیتاریستی)
در راستای
امیال اربابشان
آمریکا را بر
این حزب تحمیل
کرده و فعالانه
به آن عمل میکنند.
این رهبران
مزور و دروغگو
که همه جا جار میزنند
که میخواهند
از حقوق بشر
حمایت کنند و
به همین دلیل
ولادیمیر
پوتین رئیس
جمهور روسیه
را به عنوان
یک جنایتکار
محکوم میکنند،
«مادلن
آلبرایت» (Madeleine Albright) «مرحوم»
را، که علنا
به کشتار نیم
ملیون کودک عراقی
اعتراف و به
آن افتخار میکرد
به کنگرههای
خویش دعوت میکردند.
یکی از آتشبیاران
جنگ اوکراین،
همین وزیر
خارجه آلمان
(از حزب سبزها)
«خانم آنالنا بربوک» (Annalena Baerbock) میباشد.
او به سان
آدولف هیتلر
بیان داشت که
«ما روسیه را
ویران میکنیم».
و در این
رابطه اضافه
میکند که
«وظیفهاش
حمایت مداوم
از اوکراین
است»! اینکه در
این جنگ
طولانی هزاران
نفر جان خود
را از دست
خواهند داد
ربطی به «حقوق
بشر» ایشان
ندارد!!
خانم «بربوک»
با وقاحت کم
نظیری در جای
دیگری میگوید
که «برایم بیتفاوت
است که آلمانیهائی
که مرا انتخاب
کردهاند در
مورد من چگونه
میاندیشند»؟!!
برای او بیتفاوت
است تحریمهای
علیه روسیه به
زیان اقتصاد و
کسب و کار
عمومی در
کشورش منجر میگردد.
برای او بیتفاوت
است که مردم
معترض «در
زمستان به
خیابان
بیآیند و
بگویند که ما
قادر به
پرداخت مخارج سوخت
خود نیستیم»!!
اینها همه از
سیاست وابستگی
بیچون و چرا
به آمریکا
نشات میگیرد.
واقعیت این
است که این
سیاست
وابستگی کامل
دولت آلمان به
آمریکا نه
تنها به زیان
اقتصاد و مردم
آلمان، به ویژه
قشر فرودست آن
تمام میشود،
بلکه صلح
جهانی را نیز
به شدت با خطر
مواجه ساخته
است.
30 سال پیش
رهبران سیاسی
آمریکا
آشکارا اعلام داشتند
که: «اگر ما
اوکراین را
تحت کنترل خود
درآوریم،
آنگاه ما
اورآسیا را به
زیر نفوذ خود
در خواهیم
آورد». از این
رو
امپریالیسم آمریکا
امروز از تمام
امکانات خود
بهره میجوید
تا به این هدف
خود جامۀ عمل
پوشاند. امپریالیسم
آمریکا نه
تنها از
انعقاد صلح
میان روسیه و
اوکراین
جلوگیری میکند،
بلکه با تشدید
جنگ در
اوکراین میخواهد
آنرا عملا به
جنگ ناتو علیه
روسیه تبدیل
کند تا با
تضعیف روسیه و
اروپا، با
اعمال سلطه
بلامنازع بر
قارۀ اروپا بر
مشکل بدهی و
مازاد تولید
کنونی خود
غلبه کند.
زیرا که گسترش
جنگ به اروپا
نابودی زیر
بنا و مراکز
تولید اروپا،
به ویژه آلمان
را به همراه
خواهد داشت.
امپریالیسم
آمریکا در صدد
است تا یک بار
دیگر، به خاطر
دوری از میدان
اصلی جنگ، از
این مهلکه
پیروز بیرون
آید تا به
نیات شوم خود
مبنی بر تبدیل
شدن به نیروی
هژمون جهان
نائل آید. او
عزم آن دارد
که به این
شعار خود مبنی
بر «ما باید
رقبا را کوچک
نگهداریم»،
جامه عمل
پوشد.
بنابراین
امپریالیسم
آمریکا را از
اینکه در این
مسیر خونبار
صدها هزار نفر
هلاک شوند و
یا تا آخرین
نفر در
اوکراین کشته
شوند باکی
نیست. انسان
بیاختیار به
یاد این گفته
داهیانه کارل
مارکس آموزگار
پرولتاریای
جهان میافتد:
«سرمایهداری
که روز به روز
بیشتر سود میخواهد
بالاخره از
روی جسد رد میشود.
سرمایهداری
همانند ابری
که باران در
خود دارد، جنگ
را با خود حمل
میکند».
سران
سرسپرده دولت
آلمان فدرال
به این گفته جرج
فریدمن -
نویسندۀ کتاب
«جهان در 100 سال
آینده» که با
صراحت معتقد
است هدف
آمریکا در این
جنگ جداکردن
انرژی (گاز)
روسیه از
آلمان است» بیتوجهاند
و برای فریب
مردم پرچم
کاذب دفاع از
دموکراسی و
حقوق بشر در
اوکراین را بر
افراشتهاند.
کیست که
نداند آمریکا
خواهان تضعیف
آلمان است و
هم اکنون تا
حدودی نیز به
این خواست خود
جامۀ عمل
پوشانده است.
آلمان باید
تابع آمریکا بماند
و سیاستهای
وزرای خارجه و
اقتصاد کنونی
آلمان بیانگر
این واقعیت
است که بندهای
این وابستگی
روز به روز
مستحکمتر میشود.
تضعیف اقتصاد
آلمان به نقش
رهبری این کشور
در اروپا لطمه
وارد میکند و
این بدون
تردید به نفع
آمریکا است.
آری
امپریالیسم
آمریکا عمیقا
خواهان تشدید و
گسترش جنگ
اوکراین به کل
قارۀ اروپاست.
شک نکنیم که
با آغاز جنگ
اوکراین در
بعضی از کنسرنهای
امریکائی
شیشههای
شامپاین
بودند که یکی
پس از دیگری
باز میشدند.
اینکه در
کوتاهترین
مدت سهام شرکتهای
اسلحهسازی
آمریکا قریب
به 25 درصد
افزایش مییابد
گویای همه چیز
است. از منظر
سیاست سلطهجویانۀ
آمریکا
برقراری یک
همکاری،
تفاهم و مشارکت
میان روسیه و
آلمان یک
کابوس
وحشتناک به
شمار میآید.
تصور اینکه
کشور وسیع
روسیه با تمام
نیروی
انسانی،
ذخائر انرژی و
معادن طبیعی
بیحد و حصرش
وارد یک اتحاد
و همکاری با
اروپای مرکزی،
که دارای قدرت
عظیم تکنیکی،
دانش علمی و
قدرت اقتصادی
است، شود،
برای
امپریالیسم سلطهجوی
آمریکا یک
تهدید بزرگ
اقتصادی،
سیاسی و یک
کابوس
وحشتناک به
شمار میآید.
لذا سیاست
خارجی آمریکا
در صدد است که
میان روسیه و
آلمان و خلقهای
آنها نفاق،
جدائی و دشمنی
بیاندازد. جنگ
اوکراین که در
حقیقت پایههاش
با کودتای
آمریکائی
«مایدان» در 2014 در
کیف بنا نهاده
شد، بهترین
موقعیت را
برای
امپریالیسم
آمریکا جهت
تحقق بخشیدن
به این سیاست
بوجود آورده
است. دولت
مردان کنونی
آلمان نیز در
این راستا به
کمک ارباب
شتافتهاند.
تنها یک
خیزش تودهای
در آلمان میتواند
براین سیاست
خانمانبرانداز
نقطۀ اختتامی
نهد، دولت
مردان را به انزوا
بکشاند و
وادار به
استعفا کند.
هم اکنون
ندای مردم صلحطلب
آلمان که
خواهان آتشبس
فوری و آغاز
مذاکرات برای نیل
به یک صلح
پایدار هستند
طنینافکن
شده است.
بسیاری از
تودههای
مردم خواهان
بر چیدهشدن
تحریمها و
باز شدن دو خط
لولۀ گاز
نورداستریم 1
و 2 از روسیه
هستند تا
بتوان بر این
وضعیت
نابسامان اقتصادی
غلبه کرد.
آنها با صراحت
بیان میدارند
که رفاه، بدون
انرژی از روسیه
امکان پذیر
نیست و این
خار چشم
آمریکاست. به
همین خاطر
آمریکا برای
مهار اروپا،
خطوط نورداستریم
1 و 2 را منفجر
کرد که دیگر
این نغمه در
نطفه خفه شود.
خانم مرکل
صدراعظم سابق
آلمان اظهار
داشت که صلح
برای اروپا
فقط با روسیه
ممکن است.
هم اکنون
مردم آلمان از
طریق یک
کارزار
توئیتری
خواهان
استعفای سران دولت
به ویژه وزرای
امور اقتصاد و
خارجه اقای «روبرت
هابک» (Robert Habeck) و خانم
«بربوک» هستند.
مردم در پستهای
تلگرامی مینویسند
که «بربوک
نماینده
منافع مردم
آلمان نیست،
بلکه منافع
اوکراین را
نمایندگی میکند».
ا- انقلاب
کبیر بورژوائی
فرانسه،
انقلاب کبیر سوسیالیستی
اکتبر روسیه و
انقلاب کبیر دموکراتیک
نوین اکتبر
چین و سرانجام
انقلاب
شکوهمند بهمن
1357
[1] -
«... لا اله لا اله
لا اله الا
الله/ لا اله
لا اله لا اله
الا الله / وحده
وحده وحده
وحده / انجز
انجز انجز
وعده / نصر
نصر نصر عبده / لا
شریک لا شریک
لا شریک له / انجز
وعده و نصر
عبده / انجز
وعده و نصر
عبده.....»
نقل
ازتوفان
ارگان مرکزی
حزب کارایران
شماره 272 آبان
ماه 1401
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت
آرشیو نشریات
توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان در
توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان در
فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه
تلگرام
https://telegram.me/totoufan