توافق
راهبردی
انتقال گاز
ترکمنستان به
جمهوری
آذربایجان و
تبعات آن
اخیرا
موافقتنامهای
میان ایران و
جمهوری
ترکمنستان در
تاریخ ۷ آذر
(۲۸ نوامبر 2021) بر
سر مسئله
انتقال گاز از
طریق ایران به
آذربایجان به
انجام رسیده
است که دارای
اهمیت راهبردی
در منطقه خاور
و آسیای میانه
است و شاید هم
به همین دلیل
دستاندرکاران
سیاسی
اپوزیسیون که
دغدغههای
دیگری در سر
دارند و یا
کسانی که خود
را کنشگر
سیاسی در خارج
از ایران مینامند
در مورد و
اهمیت آن سکوت
اختیار کردهاند.
وزیر نفت
ایران آقای
اوجی در اهمیت
این توافقنامه
اظهار داشت: «امروز
درباره
قرارداد گازی
ایران با
آذربایجان
توافقات خوبی
صورت گرفت به
خصوص در بحث
سوآپ گاز[1]
از کشورهای
همسایه
از جمله
ترکمنستان به
کشور
آذربایجان،
همچنین
توافقات خوبی
درباره
قرارداد سوآپ
گازی به
نخجوان نیز
انجام شد».
خبرگزاری
«دویچه وله» (DW)
در مورد این
قرارداد نوشت:
« جمهوری
اسلامی ایران
با سواپِ (Swap)
(ترانزیتِ) دو
میلیارد
مترمکعب گاز
سالانه
ترکمنستان به آذربایجان
از طریق خاک
ایران توافق
کرد.
این
قرارداد سه
جانبه سواپ
روز یکشنبه ۷ آذر (۲۸
نوامبر 2021) در
حاشیه اجلاس
سازمان
همکاری اقتصادی
(اکو) با حضور
ابراهیم
رئیسی، رئیس
جمهور ایران و
الهام علیاف،
رئیس جمهور
آذربایجان و
وزرای نفت دو
کشور امضا شد.».
این خبر
برای دشمنان
ایران خوشآیند
نبود و سکوت
آنها در مورد
آن از این
ناراحتی و
اجنبیپرستی
آنان صورت میگیرد.
ولی باید این
خبر را از نظر
سیاسی، اقتصادی
و راهبردی
مورد بررسی
علمی قرارداد
و نتایج مترتب
بر آن را
پیگیری کرد.
یکی از
جنبههای
راهبردی این
قرارداد جنبه
ترانزیتی آن
است که برای
ایران اهمیت
بالایی دارد.
در حال
حاضر سه کشور،
افغانستان،
ترکمنستان و جمهوری
آذربایجان در
حال پیشبرد
طرح ترانزیتی
با عنوان
«محور لاجورد»
هستند. در این
طرح، انتقال
گاز که
افغانستان را
به ترکمنستان
و از طریق دریای
خزر عملا با
دور زدن ایران
به جمهوری
آذربایجان و
ترکیه مرتبط میسازد
ممکن میشود و
سیاستی با
روحیه دشمنی
با ایران مد
نظر قرار
گرفته است.
طرح «لاجورد»
که هم با عبور
از دریای خزر
برای محیط
زیست مملو از
خطر است، و هم
ایران را
نادیده میگیرد،
طرحی است که
دشمنی آمریکا
و اسرائیل را با
ایران به
نمایش میگذارد.
پیام این طرح
مانند تمام
پیامهای
امپریالیسم و
صهیونیسم این
است که یا نوکر
ما باشید و به
ساز ما برقصید
و یا ما شما را
به زانو در
آورده و نابود
میکنیم. ولی
قرارداد اخیر
ایران با
ترکمنستان که
منافع چهار
کشور متنفع را
برآورده میکند،
تودهنی محکمی
به دسیسههای
دشمنان ایران
برای محاصره
کردن کشورماست.
بر اساس
این توافق،
ترکمنستان
روزانه ۵ تا ۶ میلیون
مترمکعب گاز
به جمهوری
آذربایجان میفروشد.
این گاز از
مسیر ایران به
جمهوری آذربایجان
انتقال مییابد.
ایران گاز
مصرفی مورد
نیاز خود در
پنج استان شمالی
کشور را نیز
از حق انتقال
این گاز
برداشت خواهد
کرد. قرارداد
امضاء شده از
اول دیماه
سال جاری یعنی
1400 شمسی اجرا میشود. این موفقیت
دیپلماتیک،
اقتصادی و
سیاسی، محاصره
ایران توسط
آمریکا و غرب
را درهم میشکند.
انعقاد
قرارداد سوآپ (Swap) گازی
از عشق آباد
در ترکمنستان
به سرخس و به
آستارا حامل
یک پیام مهم
برای کشورهای
فعال در «محور
لاجورد» نیز
هست که میتوان
با همکاری
ایران به شیوه
اقتصادیتر برای
اتصال گاز به
اروپا نیز اقدام
کرد.
انعقاد
این قرارداد
شکست
بلندپروازیهای
اردوغان در
غرب ایران و
ایجاد آرامش
در مرز ایران
و جمهوری
آذربایجان
نیز میتواند
باشد. پس میبینیم
که تنها تلاش
برای انعقاد
این قرارداد چه
ابعاد سیاسی و
راهبردی مهمی
در شمال، شرق
و غرب ایران
داشته است و
توازن سیاسی و
اقتصادی را به
احتمال
فراوان در
شمال ایران برهم
میزند.
تا قبل از
این تاریخ
تمام تلاشهای
ایران برای
صدور گاز به
پاکستان و
هندوستان با
خرابکاری
آمریکا و
تشدید تحریمها
برای خفه کردن
مردم ایران و
تبدیل ایران
به ایران
دوران پهلوی و
- نا
گفته نماند با
همدستی
اپوزیسیون
مداح اسرائیل،
آمریکا،
عربستان
سعودی،
بریتانیا، سوئد،
هلند و در یک
کلام
خودفروخته که
مخالف این طرح
بودند - با
شکست روبرو
شده بود.
پاکستان علیرغم
نزدیکی با
ایران و تمایل
به تحقق خط
انتقال لوله
صلح که باید
گاز ایران را
به پاکستان
وهندوستان میرسانید
با فشار
آمریکا عقبنشینی
کرد.
کارشناسان
امور گاز
مؤسسه
تحقیقاتی
جیمز تاون در این
زمینه بیان
کردهاند:
«آمریکائیها
تا به حال سعی
کردند از طریق
انتقال گاز
مایع (ال. ان. جی)
به پاکستان
کمکی کنند ولی
نتیجهای
نداد. آنها
همچنین
خواستند با
پیشنهاد خط
لولهی تاپی
با انتقال گاز
ترکمنستان از
خاک افغانستان
به پاکستان
کمک کنند، اما
این طرح نیز
موفق نشد».
پس میبینیم
چه تلاشهای
وسیع جهانی
سلطهگرانهای
صورت میگیرد
تا ایران خفه
شود و نتواند
از منابع و ثروت
طبیعی خود
استفاده
نماید.
با تحریمهای
ایران و فشار
آمریکا برای
خفه کردن کشور
ما باید خط
انتقال گاز
جدیدی به نام
خط «تاپی» ایجاد
میشد که با
دور زدن ایران
آسیای میانه
را به افغانستان،
پاکستان و
هندوستان
متصل میکرد.
خط «تاپی» خط
انتقالِ گاز
ترکمنستان،
باید از
نزدیکی هندوستان
به ایران جلو
میگرفت و
هندوستان را
به رقیبی برای
چین در آسیای
میانه بدل مینمود
و در عین حال
کنترل راه
سوخت
هندوستان را
از طریق
افغانستان و
پاکستان در دست
آمریکا قرار
میداد.
خط
انتقال لوله
«تاپی» از
منطقه دولتآباد
در ترکمنستان
سرچشمه گرفته
با عبور از
هرات و قندهار
در افغانستان
و با تضمینی
که نیروهای
مسلح در درون
افغانستان در
زمان خودش داده
بودند با عبور
از کویته در
پاکستان به شهر
فازیلیک در
هندوستان میرسید.
از سوی دیگر
پروژهی «تاپی»
برای
افغانستان
نیز آنقدر اهمیت
داشت که حتی
مخالفین مسلح دولت
کرزای در
افغانستان از
جمله گلبدین
حکمتیار رهبر«حزب
اسلامی
افغانستان»
رسما اعلام
کرد، با احداث
این خط لوله انتقال
گاز از طریق
افغانستان موافق
است و از آن
حمایت میکند.
حکمتیار حتی
اظهار داشت،
نیروهای تحت
فرماندهی او
از این خط
لوله در خاک
افغانستان
دفاع خواهند
کرد. اما
مسیراین خط
لوله از منطقهی
تحت کنترل
طالبان در افغانستان
یعنی قندهار و
هلمند نیز میگذرد
که در زمان
خود مورد
تائید آنها
نیز قرار گرفته
بود.
در ۱۵
فوریه 2011 دهمین
نشست
کارشناسان
فنی این پروژه
در عشقآباد
برگزارشد. طول
خط لولهی «تاپی»
۱۷۰۰ کیلومتر محاسبه
شد و هزینهی
آن تا ۷ میلیارد
دلار برآورد گردید.
ظرفیت انتقال
گاز آن از
منابع گازی «دولت
آباد»
ترکمنستان تا «فازیلیک»
هندوستان
حدود ۳۳ میلیارد
مترمکعب گاز
در سال پیشبینی
گردید.
بانکهای
آسیا، اروپا و
آمریکا در
سرمایهگذاری
این پروژه
اظهار علاقه
نمودند. به جز
ترکمنستان که
وظایف خود در
این زمینه را
انجام داده
است ناامنی
موجود در
پاکستان و افغانستان
و فقدان بودجه
لازم هنوز
مانع از آن
است که در این
زمینه کار
موثری انجام
شود. این
وضعیت با شکست
راهبردی و
مفتضحانه
آمریکا در
افغانستان و
انعقاد قرار
داد انتقال
گاز سواپ (Swap)
در شمال ایران
از ترکمنستان
به جمهوری
آذربایجان از
طریق ایران و
تضعیف موقعیت
سیاسی آمریکا
و به طریق
اولی پاکستان
در
افغانستان،
بخت ایران را
برای انتقال
گاز از طریق
خط «لوله صلح»
به پاکستان و
هندوستان
افزایش داده
است. در واقع
میتوان گفت
که قرارداد
«تاپی» نفسهای
آخر را میزند.
ایران دارای
این توانائی
هست که با
ایجاد روابط
دوستانه و حسن
همجواری با
دولت ترکمنستان
با دریافت گاز
در شمال ایران
آن را به پاکستان،
هندوستان و یا
افغانستان
منتقل کند و در
نهایت همه
کشورهای
منطقه در یک
همکاری همهجانبه
از این وضعیت
استفاده
نمایند. با
توجه به اینکه
به علت عدم
توانائی
پاکستان در
تحقق مالی این
پروژه، ایران
حاضر شده بخشی
از هزینه آن
را تقبل نموده
و به تدریج با
انتقال گاز از
ایران به
پاکستان و
هندوستان و
بطریق اولی به
چین جبران این
پرداختیها
را بنماید و
بالاخره با
توجه به اینکه
چرخش ایران به
سمت شرق منجر
به انتقال گاز
ایران از طریق
پاکستان به چین
میگردد که
برای دولت
پاکستان
بسیار
پردرآمد خواهد
بود، بسیاری
از کارشناسان
به این نتیجه
رسیدهاند که
بخت کشیدن این
لوله افزایش
یافته است به
ویژه اینکه
بسیاری از دستاندرکاران
دولت پاکستان
نیز از این
پروژه حمایت
مینمایند.
بخت این پروژه
از این جهت
نیز افزایش یافته
است زیرا با
شکست آمریکا و
فرارش از
افغانستان
تمام محاسبات
سیاسی در این
منطقه تغییر
کرده است.
مسئله کمک
مالی به
پاکستان تا
نیروهای
هوادار شوروی
را اخراج کند
و سپس به
کنترل
تروریستها
در منطقه که
بر ضد آمریکا
فعال هستند
بپردازد،
طبیعتا آن نقش
قبلی را اگر
منتفی نشده
باشد، دیگر
ندارد. دولت
افغانستان
نیز به عنوان
یک دولت مستقل
نوع نگاه
دیگری به
دخالت پاکستان
در امور
افغانستان
خواهد داشت.
اکنون زمزمه
ادعاهای مرزی
افغانستان
نسبت به
پاکستان اوج
میگیرد زیرا
که مدعی است
با پیدایش
پاکستان در سال
1947 مرز میان
پاکستان و
افغانستان به
صورت اختیاری
توسط
بریتانیا
کشیده شده و
بخشی از مردم
پشتون در جنوب
افغانستان را
از افغانستان
جدا کرده و
آنان اکنون در
پاکستان
زندگی میکنند.
حرکت تجزیهطلبانه
پشتونها در
پاکستان
افزایش یافته
است. پاکستان
هم از جانب
هندوستان، هم
از جانب
افغانستانِ
آتی و هم به
علت آشوبهای
جنوب شرقی و
تشدید فعالیتهای
تجزیهطلبان
بلوچ و هم به
علت خروج
آمریکا ونیز
تضعیف
عربستان
سعودی و
وهابیستها
در منطقه نیاز
دارد که به
ایران نزدیک
گردد. این
نزدیکی خواست دولت
چین نیز هست و
دولت پاکستان
به راه تجاری
میان چین و
بندر «کوادر»
نیاز فراوان
خواهد داشت که
در جوار بندر
چاه بهار
ایران است.
ایجاد امنیت
در این منطقه
به مصلحت دولتهای
بعدی پاکستان
نیز خواهد
بود. پاکستان
با وضعیت
کنونی بسیار
ضربهپذیر
شده است. این
دولت تا کنون
بر روی جناحهای
رادیکال
طالبان یعنی
جناح حقانی در
افغانستان
سرمایهگذاری
کرده بود که
با هندیها
درگیری بیشتری
دارند و اهرم
کنترل
پاکستان در
افغانستان به
شمار میآیند.
ولی با پیروزی
طالبان و بروز
زمزمههای
ادعاهای ارضی
و حتی تحقق
اسلام حقانی
در درون
پاکستان به
ویژه در مناطق
شرقی که با
بخشهای
سکولار جامعه
پاکستان نظیر
جناحهای
همرأی
خانواده
«بوتو» در تضاد
قرار دارند و
به تفرقه در
درون پاکستان
دامن میزنند،
وضعیت نوینی
در پاکستان ایجاد
شده که سیاست
جدیدی را میطلبد.
فراموش نکنیم
که پاکستان با
عرض کم و طول
زیاد در میان
هندوستان،
ایران،
افغانستان و
چین محصور است
و راه داشتن
آن به اقیانوس
هند از طریق
بندر کراچی
همیشه آماج
حملات نظامی هندوستان
خواهد بود که
میتواند راه
دریائی
پاکستان را
مسدود کند و
این بندر شیشه
عمر پاکستان
است و انسداد
آن میتواند
به این کشور
خسارات
فراوان وارد
کند. منافع
آتی پاکستان
ایجاب میکند
به ایران و
چین نزدیک
شود. باید
روابطی را که
در منطقه در
شرف شکلیابی
است در بستر
این واقعیات
مورد تجزیه و
تحلیل قرار
داد.
به همین
دلیل
آمریکائیها
برای
خرابکاری در
جاده ابریشم و
نزدیکی ایران
به کشورهای
شرق به تخریب
در بلوچستان
مشغولند تا در
کار انتقال
گاز از طریق
لوله صلح به
هند و چین که
آنها را رقیب
خود میداند
اخلال نمایند.
شرکت
ایران در
پیمان
شانگهای و
همکاری با چین،
روسیه، ممالک
آسیای مرکزی
بخت بزرگی در
پیش پای ایران
گذارد تا
کدورتهائی
که در زمان
دول اصلاحطلب
در این روابط
به وجود آمده
بود - تا ایران
بیشتر به سمت
غرب متمایل
گشته و از
چرخش به شرق
جلوگیری شود -
در جهت منافع
ملی ایران
برطرف گردند.
دولت
روحانی که یکی
از خرابکاران
اصلاحطلب به
نام آقای بیژن
زنگنه را وزیر
نفت نموده
بود، وظیفه
داشت در نفاق
میان ایران و
همسایگان
فعال باشد. وی
مناسبات خوبی
را که میان
ایران و
ترکمنستان
برای عبور گاز
به ترکیه از
طریق ایران به
وجود آمده بود
و جریان داشت
با عدم وفاداری
به توافقات
دوجانبه برهم
زد که موجب
شکایت
ترکمنستان از
ایران را
فراهم نمود و
خسارت
فراوانی به
ایران در این
عرصه تحمیل
کرد. همین
آقای بیژن
زنگنه به گزارش
«ار. اف. ای» در
تاریخ 13/07/2020
اطلاع داد:
«ترکمنستان،
بر اساس
قرارداد،
ایران را تهدید
کرد اگر پول
گاز پرداخت
نشود جریان
گاز بر مبنای
یکی از بندهای
قرارداد، قطع میشود.
اما
کشور
ترکمنستان به
دیوان داوری
بینالمللی
شکایت برده و
دراین شکایت
بر روی بدهی گازی
ایران و الحاقیهای
تاکید کرد که
توسط دولت
یازدهم امضا
شده بود.
ایران
هم، در دفاع
از خود و در
پاسخ،
ترکمنستان را
به گرانفروشی
گاز، جریمههای
قرارداد و
استاندارد
نبودن گاز
متهم کرد.
در
نهایت، با رای
دیوان داوری
بینالمللی
که حدود دو
هفته پیش (۹
تیر ۱۳۹۹)
صادر شد،
ایران به
پرداخت غرامت
به ترکمنستان
محکوم شد.
ایران،
پیش از این،
نیز در قبال
شکایت ترکیه نسبت
به قطع جریان
گاز از سوی
ایران، به
پرداخت جریمهای
۱.۹ میلیارد
دلاری به
ترکیه محکوم
شده بود».
همین
آقای بیژن
زنگنه که یکی
از عوامل
مافیای نفت در
ایران است به
گزارش
خبرنگار
اقتصادی
خبرگزای
تسنیم
اقدامات مضر
دیگری را برضد
منافع ملی
ایران انجام
داده است از
جمله اینکه چندی
پیش خبرگزاری
رویترز خبری
مبنی بر جریمه
ایران در
پرونده «کرسنت»[2] (Crescent Petroleum) منتشر کرد.
مطابق این
خبر، شرکت
اماراتی «دانا
گاز» (شرکت
مادر کرسنت
پترولیوم)
اعلام کرده است
دیوان داوری
بینالمللی،
شرکت ملی نفت
ایران را به
علت اختلاف بر
سر تأمین گاز
با شرکت دانا
گاز به پرداخت
جریمه 607.5
میلیون دلاری
معادل 18 هزار
میلیارد
تومان محکوم
کرده است».
از قرار
معلوم مافیای
نفت خودش در
این شرکت سهام
داشته و از
خسارتی که
ایران باید به
این شرکت بدهد
به صورت خصوصی
بهرهمند میشود.
مشتی
خودفروخته
مافیائی که به
منافع جیب بورژوا-
لیبرالی خویش
بیشتر از
منافع ملی
ایران میاندیشند
از شمال و
جنوب، شرق و
غرب ایران را
در دشمنی با
همسایگان در
تکمیل تحریمهای
آمریکائی و
نگاه به غرب
کشانده و میکشانند
و به ایران نه
تنها خسارتهای
مالی فراوان
بلکه خسارتهای
راهبردی وارد
کردهاند که کشور
هنوز گرفتار
بر طرف کردن
این خرابکاریها
است.
این
وضعیتی است که
ایران در آن
قرار داشت و
هنوز هم تا
حدود زیادی
قرار دارد.
اختلافاتی که ما
در چند ماه
پیش بر سر
دالان زنگزور
با جمهوری
آذربایجان
پیدا کردیم که
دولت پانترکیست-
پانعثمانیست
ترکیه تلاش
کرد با یاری
خانواده
مافیایی
علیوف، و
اسرائیل در جغرافیای
منطقه
تغییرات
راهبردی
ایجاد نماید و
راه ورود
ترکیه را به
آسیای میانه
برای مقابله
با ایران
هموار نماید.
این مسئله
درعین حال
ناشی از سیاست
دولتهای
اصلاح طلبی
بود که به طبل
دشمنی ایران
با همسایگان
میکوبیدند
تا مانع شوند
منافع
اقتصادی و
راهبردی
ایران در
منطقه
خاورمیانه
تامین شود.
اینکه ترکیه به
خود جرات میدهد
با همدستی
مافیای
جمهوری
آذربایجان
دالانی به
دریای خزر
بزند و از
آنجا از طریق
مسیر زیر آبی
لولههای
انتقال گاز را
به ترکیه، با
دور زدن ایران
بکشاند و در
ضمن مرز ایران
و ارمنستان را
تغییر دهد، از
جمله ناشی از
همین سیاست
حساب شده و
بنا گردیده بر
تخریب مافیای
نفتی ایران
بود.
جمهوری
اسلامی ایران
به ویژه در
نواحی شمالی نزدیک
به ترکمنستان
نیاز شدیدی به
گاز دارد و این
کمبود با بروز
سرما میتواند
به بحران
تبدیل شود ولی
زنگنه و
دوستانش
ترجیح میدهند
مردم در سرما
یخ بزنند تا
سیاست
غربگرائی
آنها با دسیسه
بازی عملی
گردد.
در
مذاکرات موفق
میان ایران،
ترکمنستان و
جمهوری
آذربایجان بر
اساس حسن
همجواری و سود
متقابل قرار
شده پروژه
قبلی میان
ایران و ترکمنستان
بهروز
گردیده و گاز
ترکمنستان از
عشق آباد از
راه استانهای
شمالی ایران
به آذربایجان
منتقل شده و
از این راه به
ترکیه و اروپا
برسد. برمبنای
این سیاست
بخشی از گاز
مصرفی مورد
نیاز 5 استان
شمالی کشور
(خراسان رضوی،
شمالی و
جنوبی،
گلستان و
سمنان) تامین
میشود و آنها
به عنوان حق انتقال
از این گاز
بهرهبرداری
خواهند کرد.
این موضوع به
پایداری شبکه
گاز ایران نیز
کمک میکند
زیرا شبکه
متصل وسیعی در
سراسر کشور به
تدریج ایجاد
خواهد کرد که
قطع گاز مصرفی
نقاط مجزای
کشور را به
حداقل میرساند.
این سیاست به
آن منجر شده
است که دسیسه ترکیه
و اسرائیل
برای اینکه
ایران را از
ارمنستان جدا
کرده و دالان
زنگزور را
برای متصل
کردن بخش خودمختار
نخجوان به
جمهوری
آذربایجان
ایجاد نمایند،
اگر کاملا
منتفی نشده
باشد اکنون
مسکوت بماند.
طبیعی است که
دولت ترکیه با
هر وسیلهای
تلاش میکند
این سیاست
راهبردی خویش
را با تهدید و
یا زورگوئی به
انجام برساند.
این شکست
کنونی ترکیه
تنها شکست
مرحلهای و
موقت ترکیه
محسوب میگردد.
ما ایرانیها
باید بر دوستی
با ملت جمهوری
آذربایجان، ارمنستان
و ترکیه تکیه
کنیم و دول
این کشورها را
که در پی
تحریک ممالک
این منطقه بر
ضد یکدیگر
هستند تا بر
بنیاد این
نفرت و وارد
ساختن خسارت
به رقیب منافع
خودشان را
تامین کنند،
افشاء نمائیم.
دوستی با مردم
این کشورها،
ترغیب آنها به
مقاومت در
مقابل تجاوز
به کشورشان و
تهدید امنیت و
حق حاکمیت ملیشان
تنها میتواند
به دوستی تمام
این ملتها
بدل شود و آن
را تحکیم کند.
انعقاد
قرارداد اخیر
ایران و
ترکمنستان یک
پیروزی
استراتژیک در
منطقه است و
راه نزدیکی به
ترکمنستان،
پاکستان،
افغانستان و
هندوستان را
نیز میگشاید.
فرار
مفتضحانه
آمریکا از
افغانستان و
زورگوئی و
قلدری بی حساب
و کتابش که به
منافع ملی همه
این کشورها
صدمه میزند
موجی از
مقاومت ایجاد
کرده و برای
دنیا روشن شده
است که با
تحریم، فشار
حداکثری و
خیانت
اپوزیسیون
خودفروخته
نمیشود
ایران را به
زانو در آورد
تا ما به
دوران شاه باز
گردیم. و این
به نفع منافع
ملی ایران و مبارزه
طبقاتی شفاف
برضد حاکمیت
کنونی است. شکست
آمریکا در
منطقه، شکستن
تحریم، تثبیت
حقوق قانونی
ایران به
عنوان یک کشور
رسمی عضو
خانواده جهانی
در جهان اشکال
مبارزه
طبقاتی در
ایران را نیز
تغییر خواهد
داد.
نقل از
توفان ارگان
مرکزی حزب
کارایران
شماره 262 دی
ماه 1400
www.toufan.de
لینک
چند وبلاگ
حزبی
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
وبلاگ
کارگر آگاه
http://www.kargareagah.blogspot.se/
سایت
کتابخانه
اینترنتی
توفان
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت
آرشیو نشریات
توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان
در توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان
در فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه
تلگرام
https://telegram.me/totoufan
[1] -
«سوآپ» (Swap) یعنی
مبادله در
عرصه مالی و
از جمله در
تجارت گاز
طبیعی به
عنوان یکی از
روشهای
صادرات،
ترانزیت و
انتقال این
منبع انرژی در
عرصه جهانی
شناخته میشود
که در آن،
مقدار مشخصی
گاز از یک
مبدا وارد
کشور شده و
سپس به ازای
همان مقدار، در
محل دیگری گاز
طبیعی در مقصد
به خریدار یا
گیرنده تحویل داده
میشود. کشوری
که گاز را
سوآپ میکند،
از این طریق
هزینهای را
به عنوان حق
سوآپ میگیرد. و در این
قرارداد این
حق را ایران
دریافت مینماید.
[2] -
قرارداد
کرسنت
قراردادی برای
فروش روزانه
معادل ۵۰۰ میلیون
فوت مکعب، گاز
ترش میدان
سلمان است، که
در سال ۱۳۸۱ و در
زمان وزارت بیژن
نامدار زنگنه
در دولت هفتم
مابین شرکت
کرسنت پترولیوم
و شرکت ملی
نفت ایران
منعقد گردید. مذاکرات
اولیه این
قرارداد از
سال ۱۹۹۷
آغاز شد و در
نهایت، سال ۲۰۰۱
(۱۳۸۱) به
امضای این
تفاهم نامه
مشترک انجامید.