تریبونال یوگسلاوی دروازه عبور تجاوزات „ناتو“ و امپریالیسم است

 

چنانچه انتظار می رفت در تاریخ ۲۴ مارس ۲۰۱۶(یعنی ۱۷ سال پس از حمله و بمباران یوگسلاوی از سوی „ناتو“) «دیوان کیفری جهانی برای یوگسلاوی(ICTY) وظیفه ای را که امپریالیستها و به ویژه امپریالیسم امریکا به عهده این دادگاه نهاده بودند، به خوبی انجام داد. "رادوان کاراچیچ"(Radvan Karadzic) – رئیس جمهور اسبق بوسنی( بین سالهای ۹۰ تا ۹۵ میلادی) را به ۴۰ زندان به جرم «نسل کشی، جنایت جنگی و جنایت بر علیه بشریت» محکوم نمود.

«از همان آغاز محاکمه، این دادگاه درگیر اختلافات شدید تا سر حد استعفای یکی از قضات، مبارزات و دسیسه های درونی، عدم وجود یک تفسیر معین و روشن در مورد مفهوم نسل کشی و غیره بوده است» (مجله SZ شماره ۱۹، سال ۲۰۱۴ پیوست روزنامه زود دویچه تسایتونگ در روزهای جمعه). کاراچیک همانند میلوسوویچ طرفدار حفظ یوگسلاوی متحد و واحد بود و با هرگونه جدایی ملت های متشکله و متحد در آن مخالفت می نمود و درست همین امر است که سبب دردسر برای او، دشمنی و ستیز „ناتو“ و امپریالیست ها با وی گشت. هدف ما در این جا این نیست که نقش وی را در جنایات ناشی از تلاشی یوگسلاوی که از سال ۹۱ و اعلام جدایی رسمی کرواسی و اسلوونی و تشکیل در دولت مجزا آغاز گشت، بررسی کنیم. اینها معلولی از آن علت کذایی یعنی دفاع امپریالیست ها در امر وحدت یوگسلاوی و تجزیه آن به چند کشوری بود که تقریبا همگی به جای همزیستی و صلح گذشته کینه و دشمنی را پیشه خود گرفتند. بررسی علمی تنها می تواند تاریخی و بر اساس وقایع اتفاق افتاده از درگیری ها و شروع جنگ در یوگسلاوی باشد که در نتیجه تجزیه و جدایی این دو بخش از خاک یوگسلاوی و با تحریک و دسیسه امپریالیست ها به ویژه آلمان صورت پذیرفت. همه نیروها و احزاب ناسیونالیستی کهنه و عمدتا تازه پای بوسنی، کروات، مسلمان و حتی بخش کوچکی از ناسیونالیست های صرب به سرعت و با جدیت تمام بوق در شیپور تجزیه زدند و تشکیل دولت های خود را در برنامه خویش گنجاندند. این دولت ها علی القاعده از ۲ یا ۳ ملیت(صرب، کروات، بوسنی) و با اکثریت یکی از آنان(مثلا در کروات  صرب ها ۱۲ درصد و کروات ها ۷۸ درصد و در بوسنی هرزه گوین  که یکسال بعد یعنی ۱۹۹۲ رسما تشکیل شد، بوسنی ها ۴۹ درصد، صرب ها ۳۱ درصد و کروات ها ۱۷ درصد کل جمعیت) تشکیل شده اند. سیستم متداول سابق مبتنی بر توافق سیاسی، جای خود را به سیستم رأی بر اساس اکثریت و تبعیت اقلیت از اکثریت سپرد و نتیجه ی آن، تحمیل نظرات(به ویژه تجزیه طلبی)، خشونت و تهاجم و سرانجام جنگ داخلی بود. کاراچیک در صحبت خود با یکی از صاحبنظران چپ آلمان  "گرد شومان"(Gerd Schumann) در پاییز ۱۹۹۰ چنین می گوید: «سه ملت کاملا متساوی الحقوق وجود دارند(منظور همان کروات ها، بوسنی ها و صرب ها هستند) هیچ یک از آنان حق ندارد سرنوشت دیگری را تعیین کند. فرض کنیم که هم اکنون پشت این میز سه شخص با حقوق متساوی نشسته اند. دو نفر از آنان تصمیم می گیرند که خود را با هم از پنجره به بیرون اندازند. آن ها به تو می گویند ما می پریم و تو هم باید با ما بپری. حال آنکه تو نمی خواهی. مشکل کنونی ما همین است».

حال به بینیم که این تریبونال امپریالیستی چه صیغه ایست و چگونه اهدافی را در پیش دارد. در سال ۱۹۹۳ شورای امنیت سازمان ملل –و نه مجمع عمومی آن– بنابر مصالح امپریالیست ها که دو سال پیش به تجزیه یوگسلاوی دست زده بودند، مخلوق غیر قانونی « دیوان کیفری جهانی برای یوگسلاوی» (ICTY) را برای جهانیان به ارمغان آوردند که چهارچوب قضایی و کیفری مرسوم سازمان ملل را منفجر کرده و حتی اختیارات حقوقی و کیفری کشورهای جداگانه را مورد تهدید قرار می دهد. طبق منشور سازمان ملل متحد تنها ارگانی که نقش حقوقی و قضایی داشته و می تواند حکم صادر کند، «دیوان داوری بین المللی» لاهه است. و باز هم طبق همین منشور و حتی منشور خود «دیوان داوری بین المللی» لاهه در این دادگاه تنها اعضاء رسمی سازمان ملل یعنی دول عضو و نه افراد، حق شکایت و رسیدگی به جرایم مطروحه را دارند.  دادگاه جنایی و محکومیت متهمین به هیچ وجه من الوجهی در چهارچوب وظایف سازمان ملل نبوده و نباید باشد. این امر مختص خود کشورهای عضو است وگرنه دخالت در امور داخلی کشورها و برخلاف اصول و موازین سازمان ملل است. "تریبونال" بدعتی تازه است و متاسفانه بیشماری از کشورهای جهان(چه وابسته و چشم امید دوخته به امپریالیست ها و چه تحت فشار و شانتاژ آنان) به زیر آن امضای خود را گذاشته اند. این تریبونال قلابی یوگسلاوی در برابر خود تنها یک وظیفه اساسی را قرار داد و آن محکوم ساختن همه آنانی اند که در برابر تجاوز و جنگ جنایتکارانه به یوگسلاوی و فروپاشی وحدت آن به مقاومت جدی برخاسته بودند. حال چه از لحاظ جزایی مجرم واقعی بوده و یا بی گناه باشند، روشن است که عمدتا سیاستمداران صرب در این مقوله می گنجیدند. تجزبه امپریالیستی یوگسلاوی و تشکیل سه کشور کروات، اسلوونی و سپس بوسنی هرزه گوین به دست امپریالیستها و عمدتا آلمان که مورد توافق همه نیروها و احزاب تازه پایِ ناسیونالیست کرواتی، بوسنی و مسلمانان دو آتشه بود، هم چون آتشی شد که به جان خلق ها و ملت های یوگسلاوی از دست رفته افتاد و سرانجام به جنگ های داخلی یوگسلاوی(بین سالهای ۹۱ تا ۹۵) انجامید و جنایات بیشماری را با خود به همراه آورد که تقریبا همه نیروها کم و بیش در آن شرکت داشتند. این بیدادگاه مجازات جنایات جنگی همان طور که اشاره رفت، وظیفه اش تبرئه همه جانیان فاشیست و شبه فاشیست، همه دست اندرکاران خرابکار، مزدور و طرفدارِ غرب بود و با نسبت دادن مخالفان تجزیه و جنگ به القاب گوناگون از جمله «دیکتاتور»، «جانی» و حتی هیتلر دوم(به عنوان نمونه حضرت آقای "هانس ماگنوس انتسنبرگر"(Hans Magnus Enzenberger) نویسنده و شخصیت ادبی "چپ" آلمان، شرایط روانی حمله به یوگسلاوی را فراهم ساختند. درست در تاریخ ۲۴ مارس ۱۹۹۹ „ناتو“ به خاک یوگسلاوی حمله کرد و به بمب باران هوائی مناطق مسکونی، بیمارستانها، مدارس، پل ها و (برخلاف ضوابط و پیمانهای جهانی)... پرداخت. این جنایات با مجوز «قانونی» همین تریبونال و با نقشه آماده شده و جاده سازی "ناتو" و "سیا" برای آماده کردن افکار عمومی با تغییر منشور و اصول اولیه سازمان ملل و حقوق بشر مندرج در آن صورت پذیرفت. اغراق نیست اگر بگوئيم اکثر تجاوزات امپریالیستی از آن به بعد که با هدف ایجاد «نظم نوین جهانی» به وقوع پیوست؛(افغانستان، عراق، لیبی) بر پایه طرح ریزی تئوریک عناصر فکری زیر انجام پذیرفتند:

۱- مرزهای کشورهای جهان(به خوان کشورهای ضعیف) در جهان گلوبال کنونی نقش چندانی را بازی نمی کنند.

۲- حق تعیین سرنوشت ملل معلق شده و تنها منحصر به کشورهای امپریالیستی می گردد. هیچ «دیکتاتوری» حق و اجازه ندارد مردم کشور خویش را «تحت ستم» قرار دهد. چگونگی این «دیکتاتوری» و «ستم» را نیز خود امپریالیست ها تعیین می کنند.

۳- در کنار جنگ های تجاوزگرانه گذشته، جنگ های مدرنی؟ پدید آمده اند که در نهاد خود "انسانی" اند، برای آن که "دموکراسی، حقوق بشر و آزادی" را برای «ملت تحت ستم دیکتاتور» به ارمغان می آوردند. این ها جنگ های "انسان دوستانه و هومانیته" اند.

۴- چنانچه سازمان ملل در برابر این «اهداف انسانی نوین» مقاومت کرد و به آن روی خوش نشان نداد، می توان با تغییر رژیم و سرنگونی «دیکتاتور»ها به دست تنها برخی از کشورهای امپریالیستی و یا معدود «گروه ائتلافی» از سوی کشورهای خواهان جنگ و تابعان امپریالیسم، بدون توافق سازمان ملل موافقت کرد و «تجاوز انسان دوستانه» را به خاطر حفظ امنیت و صلح در جهان و برقراری روابط «سالم دموکراتیک» و «کسب آزادی» در کشورهای مورد حمله و تجاوز، مجاز دانست.

 

«تریبونال یوگسلاوی»، عامل مهم پیاده کردن این افکار و دربازکن حملات و تجاوزات نوین امپریالیسم بود و هست. این بیدادگاه یوگسلاوی از آغاز فعالیت خود کاملا یکطرفه تقریبا همه متهمین غیر صِربی را به بهانه های گوناگون از بازجویی و ادعای اتهام معاف کرده و گروه گروه روانه خانه هایشان ساخت. در حدود ۳۰۰ فقره از این نوع اتهامات وجود دارد که تریبونال چشم خود را بر آن بسته است. از آن جمله اند ستاره درخشان کرواتی نیمه فاشیستی به نام "آنته گوتووینا"(Ante Gotovina) مربی نیروهای اجیر شده عضو لژیون خارجی و فرمانده نیروهای ارتش کروات در "کراینای جنوبی"(Sud Krajina) و هم چنین "ملادن مارکاچ"(Meladen Markac) فرمانده دسته ویژه پلیس کروات که هر دو علیرغم وجود دلایل کافی مبنی بر آدم کشی و قصاوت ضد انسانی آنان، طبق دستور قاضی اول دادگاه آزاد شدند.

 

در همین سالهای بعد از ۱۹۹۲ بود که ارتش کروات با شرکت و رهبری "فرانیو توچمان"(Franjo Tudjman) – رئیس جمهور کروات بین سالهای ۹۰ تا ۹۱) «عملیات توفان»(operation sturm) را آغاز نمود که در نتیجه آن بین ۱۷۰ هزار تا ۲۰۰ هزار نفر صرب های منطقه "کراینا"(Krajina) از سرزمین خود آواره گشتند. دادگاه امپریالیستی یوگسلاوی پس از «رسیدگی» این عملیات را مجاز و محق تشخیص داد. بیشماری از مجریان مورد اتهام(مسلمان و کروات) برخلاف متهمان صرب به دادگاه های محلی ارجاع شدند.

علیرغم انتقاد از سوی بیشماری صاحب نظران مبنی بر یک طرفه بودن این دادگاه و عدم صلاحیت آن(می توان به چند کتاب از "آلکساندر دورین"(Alexander Dorin) که در مورد این دادگاه نوشته شده رجوع کرد) تاکنون بیشماری از صرب ها به زندان افتاده و به میز محاکمه کشانده شده اند. سرشناس ترین آنان "اسلوبودان میلوسوویچ"(Slobodan Milosovic) است که نه تنها به حبس ابد محکوم گشت، بلکه علیرغم خطر مرگ(به خاطر بیماری شدید قلبی او) از مداوای وی جلوگیری گشت تا به آن حد که تقاضای معالجه در روسیه را نیز دادگاه امپریالیستی نپذیرفت و سرانجام او را در زندان به دست مرگ سپردند. طبق تحقیقات "ویکی لیکس"(Wiki Leaks) بین زندان و دولت آمریکا بطور مرتب اخبار راجع به وضع مزاجی سلامتی و مداوای میلوسوویج مبادله می گشته است. لازم به یادآوری است که دولت آمریکا دادگاه کیفری جهانی را به رسمیت نمی شناسد و بارها اعلام داشته چنانچه یک تبعه آمریکائی را در این دادگاه محاکمه کنند، ارتش آمریکا به خاک هلند حمله کرده و تبعه خود را از دست این دادگاه به در می آورد.

میلوسوویچ در دادگاه، با شهامت و با جسارت به افشای امپریالیسم و جنگ طلبی آن به افشای "ناتو" و جنایات آن و نقش خرابکارانه ناسیونالیست های گوناگون پرداخت؛ با وجود آن که خطر نابودی و مرگ را به عیان می دید. او هرگز کمونیست نبود. آن زمان که عضو حزب کمونیست یوگسلاوی بود، طبیعتا به دنبال «خط سوم» "تیتو" روان بود. او مخلوق شرایطی بود که در آن «سوسیالیسم تیتوئی» رشد یافت.

 

میلوسوویچ، از یک سو تحت تأثیر ایده وصلت سوسیالیسم با اقتصاد بازار و گشایش به سوی غرب بود و از سوی دیگر تحت تأثیر و نفوذ «راه سوم» و عدم وابستگی به بلوک ها و با تحمیل و زور مراکز قدرت جهان امپریالیستی و بویژه آمریکا به مخالفت برخاست. او در برابر فشار سرمایه مالی جهانی و بویژه "صندوق بین المللی پول"(IWF) مقاومت کرد و آن جا که او قصد داشت وامی را که از این صندوق گرفته بود، به منظور پرداخت حقوق معلمان و کارمندان به کار برد و نه اهداف نئولیبرالی. فشار مرگبار آنان را حس کرد ولی تن نداد و زیر بار تحکم آنان نرفت. میلوسوویچ که شیفته آشتی سوسیالیسم و سرمایه داری(این رویای فریب کارانه خرده بورژوازی) بود؛ هرگز به دان نرسید، ولی قربانی اعتقاد خود به استقلال کشور و مردم خویش، قربانی مقاومت جسورانه اش در برابر زور و تحمیل امپریالیست ها و ایمانش به «راه سوم» خود گشت.

 

"کاترین شوتس"(Catrin Schuetz) که عضو تیم مدافعان میلوسوویچ بود، در کتابی تحت عنوان «نابودی یوگسلاوی- اسلوبدان میلوسوویچ به متهمان خویش پاسخ می دهد.» منتشره ۲۰۱۴ چاپ چهارم(Die Zerstörung Jugoslawien-Slobodan Milosovic antwortet seinen Anklägern) بخش عمده نقل قولهای این نوشته از این کتاب و بخش دیگر از روزنامه یونگه ولت"(Junge Welt) آورده شده اند – درباره میلوسوویچ چنین می گوید: «اسلوبدان میلوسوویچ در برابر دادگاه ICTY  خود از خویش دفاع کرد. او از آن جا که تریبونال را به مثابه وسیله قدرت سیاسی تشخیص داد و اتهامات به خود را سیاسی و نه قضایی ارزیابی کرد؛ از خود نیز از طریق سیاسی دفاع نمود. میلوسوویچ نیز نظیر گئورگ دیمیتروف نه تنها از خود، بلکه از خلق خویش و از حقیقت دفاع کرد. او از محاکمه خویش استفاده نمود تا "ناتو" را به پای میز اتهام بکشاند، تا نقش آلمان را در نابودی یوگسلاوی متحد نشان داده و دخالت مرگبار آمریکا را اثبات نماید».

آخرین حکمی که دادگاه لاهه با رای دو بر یک در مورد تبرئه "وُایسلاو شِ شِی"(Vojislav Šešelj) سیاستمدار صرب که به مدت 12 سال به عنوان یک "ناسیونالیست جنگ طلب و مشوق آدمکشی و جنایات برای صربستان بزرگ" در زندان به سر می برد و آنهم به جرم خطابه های آتشینش در دفاع از صربستان، نشان می دهد این دادگاه تا به چقدر بی اعتبار بوده و تصمیماتش بر اساس مصالح سیاسی روز تعیین می شود. روزنامه های آلمان بر خلاف روزنامه های فرانسه در انتقاد به این حکم دادگاه لاهه، به درستی نوشته اند که در محاکمات مربوط به "جنایات جنگی" نمی شود سخنرانی ها را از عملیات نظامی جدا ساخت. در اینجا قاضی نباید به دنبال شواهد قتل بگردد بلکه باید به مجموعه و کل سیاست جنایتکارانه جنگی نگاه کند و جزء را در پرتو کل مورد بررسی قرار دهد. ولی نشریات سازمان داده شده امپریالیسم آلمان فراموش می کنند که بگویند ه این نوع رای دهی مجموعه دستگاه قضائی لاهه و انگیزه های سیاسی و عوامفریبانه آن را مورد تردید از همان روز نخست قرار داده است. اگر جنایت جنگی و نسل کشی صورت گرفته است با دست امپریالیسم، با اعزام مزدوران نازی و تسلیحات مصادره شده در آلمان شرقی صورت گرفته است. دادگاه کیفری جهانی ایزار استعمار و زخنه گری و فشار امپریالیسم جهانی است.

بر گرفته از توفان شـماره 194 اردیبهشت ماه  1395ـ مه سال 2016

ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)

www.toufan.org

نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)

toufan@toufan.org

لینک چند وبلاگ حزبی

وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

 http://kanonezi.blogspot.se/

 وبلاگ کارگر آگاه

 http://www.kargareagah.blogspot.se/

  سایت کتابخانه اینترنتی توفان

http://toufan.org/ketabkane.htm

 سایت آرشیو نشریات توفان

 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

 توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/toufan.hezbekar

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts