استالين
پرچم است و
مجددا بپا می
خيزد( 1)
توضيحات
مقاله
ای را که از
نظر
خوانندگان
گرامی توفان می
گذرد به قلم
رفیق فریدون
منتقمی است که
به یاد او
منتشر می
کنیم.
این
مقاله محصول
یادداشتهای
پراکنده رفیق
فریدون
منتقمی است که
ازسال 1365
خورشیدی در
فرصت هائی که
دراختيارش
قرار گرفته
بود قلم زده
است. این
یادداشت های
خطی در زمينه
های گوناگون
دوران زندگی
استالين
برشته تحریر
در آمده است .
پيشرفت
فنون و تجهيز
کامپيوتر با
زبان فارسی کار
این نگارش را
تسهيل کرد
زیرا نویسنده
موفق شد
یادداشت های
پراکنده و
مجزا از هم را با
پيدایش این
شرایط جدید در
جای مناسب
خویش بگنجاند
و بتدریج کار
تدوین و تنظيم
یک سند تاریخی
را که به صورت
روزانه تکميل
می شود آغاز کند.درمقدمه
این مقاله
رفیق فریدون
چنین نوشت:
"تدوین
سندی در مورد
شخصيت یکی از
رهبران استثنائی
جنبش جهانی
کمونيستی که
معمار ساختمان
سوسياليسم در
شوروی بوده
است کار آسانی
نيست. دشمنان
سوسياليسم با
شم طبقاتی
خویش فهميده اند
که برای
نابودی و بی
اعتبار کردن
سوسياليسم
بهتر است
حملات خویش را
بر استالين و
سپس لنين و
لنينيسم و
سرانجام بر
مارکسيسم
متوجه کنند. مبارزه
با استالين و
به لجن کشيدن
وی، فرشته ای
رادیو
نمایاندن
مبارزه با
کمونيسم است. این
حقيقت را ضد
کمونيست ها
فهميده اند و
دائما به خرمن
آتش آن هيزم
می ریزند. حجم آثار
دروغ و اسناد
جعلی اعم از
فيلم، نامه،
مقاله، کتب،
اعلاميه،
موضعگيری های
افراد گمنام و
بی شخصيت و... که در
مورد رفيق
استالين
منتشر شده است
در تاریخ
مبارزه طبقاتی
بی همتاست. شما هر
چه بيشتر خود
را با سرگذشت
استالين و تاریخ
مبارزه
طبقاتی در
شوروی مشغول
می کنيد بيشتر
به دامنه
افسانه سرائی
و دروغگوئی
بورژوازی و
همدستان وی در
اشکال
کائوتسکیسم،
تروتسکیسم،
بوخارینيسم،
خروشچفيسم، کمونيسم
اروپایی،
سوسيال
دموکراتيسم و... پی می
برید.
بورژوازی
امپریاليستی
به ياری
رویزیونيست ها
و دشمنان
پرولتاریا یک
موج عظيم
تبليغاتی، به
ياری رسانه
های گروهی و
اساتيد
دانشگاه ها و
تاریخ نویسان
مزدور و جيره
خوار با اتکا
به توانائی
ماليش راه
انداخته است
تا تاریخ جهان
را از منظر
منافع
استثمارگران بنویسند.
حتی اگر شما
بارها و بارها
جعليات آنها
را برملا
سازید، آنها
دست از هجوم
تبليغاتی
خویش و تکرار
دروغها بر نمی
دارند. زیرا
سخن بر سر
اقناع و کشف
حقایق نيست
سخن بر سر
کوبيدن دشمن
طبقاتی به هر
وسيله ای است.
در این جا پای
منافع طبقاتی
در ميان است.
نمونه دروغهائی
که جرج بوش و
تونی بلر و
همدستان آنها
به عنوان رسمی
ترین مراجع
جهانی در مورد
یوگسلاوی،
عراق،
فلسطين،
ایران، شيلی و
نظایر آنها
گفته اند و در
آینده نيز
خواهند گفت در
مقابل ماست.
تاریخ آنها با
تاریخ ما فرق دارد.
جمع
آوری مطالب و
پاسخ به این
همه جعليات
کار یک یا چند
فرد نمی تواند
باشد. حجم کار
به قدری زیاد
است و دامنه
تبليغات به
حدی محدود است
که نباید
انتظار نتایج
زودرس داشت.
بسياری احزاب
کمونيست در
این زمينه
اقداماتی
کرده اند که می
تواند زمينه
ای برای پژوهش
های بعدی ما
باشد. حتی
قرائت آثاری
که بر ضد سوسياليسم
لنين و
استالين به
چاپ رسيده و
هر روز بر حجم
آن افزوده می
گردد سالها
وقت لازم دارد.
حزب کار ایران
(توفان) ولی
مصمم است که
در این راه
گام های
نخستين را
بردارد و همه
رفقای حزبی و
هواداران
لنينيسم را
فرا می خواند
که در این
زمينه فعال
شده، اسناد
تهيه کرده،
مقاله نوشته و
این مجموعه را
که بتدریج چاپ
خواهد شد
تکميل کنند.
سازمان
مارکسيستی لنينيستی
توفان و حزب
کار ایران
(توفان) تنها
تشکل
کمونيستی
ایرانی است که
پرچم دفاع از
استالين را
برافراشته و
با دشمنان
رنگارنگ وی و
بویژه خرده
بورژواهای
غرزن و بزدل
پيکار کرده
است. مارکسيست
لنينيست کسی
است که استالين
را به منزله
رهبر راستين
جنبش
کمونيستی جهانی
بپذیرد و وی
را هنوز مشعل
جنبش
کمونيستی به
حساب آورد.
استالين
معيار است.
حزب ما سربلند
است که این
وظيفه تاریخی
را با جسارت پس
از بروز
رویزیونيسم
در شوروی به
انجام رسانده
است. مقاله ای
که از نظر شما
می گذرد آغاز
این راه است.
جای تعجب
نباید باشد که
در هنگام چاپ
قطعی این
مقاله که صرفا
به مسئله
شخصيت والای
استالين می
پردازد حجم آن
از چند صفحه
کنونی تجاوز
کرده باشد.
بررسی
دوران استالين
وظيفه افراد
نيست وظيفه
جنبش جهانی
کمونيستی است
زیرا استالين
سی سال تمام
در بحرانی ترین
دوران
استثنائی قرن
بيستم رهبر
بلامنازع
جنبش جهانی
کمونيستی بود. سازمان
مارکسيستی
لنينيستی
توفان و حزب
کار ایران
(توفان) در این
عرصه اسناد
ارزنده ای را از
جمله «سوسيال
امپریاليسم»،
«امپریاليسم
نوخاسته»،
«رویزیونيسم
در تئوری و
عمل»،
«تروتسکی و
تروتسکيسم»،
«اعلاميه و
برنامه
بلشویکهای
انقلابی شوروی»،
«افسانه
استالينيسم» و
یا «توطئه
بزرگ ضد شوروی
جلد اول»،
«تحریف
کنندگان
تاریخ»،
«اپوزیسيون
ترتسکيستی در
گذشته و حال» و ...
منتشر کرده
است و در این
عرصه فعاليت
می کند. حزب ما
پاره ای از
آثار رفيق
استالين را
مجددا برای
انتشار در
شبکه اینترنت
تایپ کرده است
و به این کار
ادامه می دهد.
انتشار آثار
استالين تبليغ
روشن
مارکسيسم
لنينيسم است
در حاليکه تبليغ
تروتسکيسم به
عنوان
آموزگار «مارکسيسم»
که عمر
خائنانه اش به
پایان رسيده
است دشمنی
علنی خرده
بورژواها با
کمونيسم است.
ولی عليرغم
این باید جنبش
دفاع از
لنينيسم را سامان
داد تا ماهيت
دشمنان
رنگارنگ آن از
«چپ» و راست
برملا شود.
علت
دیگری که موجب
شد حزب ما قبل
از تکميل این اسناد
به انتشار آن
دست بزند،
کتابی است که
بنام «خيانت
به
سوسياليسم،
پس پرده
فروپاشی اتحاد
شوروی» توسط
آقای محمد علی
عموئی ترجمه و
منتشر شده
است. مضمون
این کتاب یک
سند جدید رویزیونيستی
است که تلاش
دارد ميان
نظریات رفيق
استالين و
غلبه
رویزیونيسم
بر شوروی که
سرانجام شوم
آنرا شاهد
بوده ایم یک
آشتی طبقاتی
ایجاد کند.
این کتاب بر
ماهيت ضد
کمونيستی
رویزیونيسم
که بر حزب و
دولت شوروی و
جنبش کمونيستی
غلبه کرده بود
سرپوش می
گذارد و همه
کاسه کوزه ها
را بر سر
گورباچف می
شکند. توگوئی
شوروی قبل از
گورباچف یک
کشور سوسياليستی
بوده است. درک
نویسندگان
این کتاب از
سوسياليسم
بسيار نازل و
سطحی است که
ما در جای خود
حتما به آن
برخورد
خواهيم کرد تا
مبارزانی که
صميمانه در پی
کشف حقيقت می
گردند و
قلبشان در راه
آزادی طبقه
کارگر می تپد
به دام اینگونه
برخورد ضد
علمی که منبع
جدیدی برای بروز
انحراف جدیدی
است که می
تواند مجددا
مبارزان را به
بيراهه ببرد
نيفتند."
ارد
بيهشت ١٣٨۵
«زنده
باد پرچم سرخ
مقدس ما، پرچم
انقلاب سوسياليستی،
پرچم مارکس،
انگلس، لنين و
استالين. با
آنکه
رویزیونيست
ها می کوشند
بر این پرچم
لجن بپاشند،
همچنان پاک و
بی لکه است، با
آنکه
رویزیونيست
ها می کوشند
این پرچم را تا
سطح خویش تنزل
دهند،
نيروهائی در
جهان هستند که
آن را در اوج
نگه می دارند.
افتخار بر آن
ها! لحظه اى که
این پرچم بار
دیگر بر فراز
ميهن سوسياليسم
به اهتزاز
درآید نزدیک
است. زنده باد
حزب کمونيست
بلشویک اتحاد
شوروی.
دوستان
و دشمنان ما
در سراسر جهان
بدانند که : «در روسيه
بلشویسم
مانند سمندر
از خاکستر خود
زنده می شود. ما
بلشویکها خوب
می دانيم
وظائفی که در
برابر ماست
چقدر بغرنج
است. ولی ما
تاب مرگ و
شکنجه را
خواهيم داشت.
اندیشه ى لنين
با ماست. قلب
بزرگ خلق ما
با ماست. ما
غلبه
ناپذیریم.» (به
نقل از
اعلاميه و
برنامه ى کمونيستهاى
انقلابی
بلشویک شوروی)
شخصيت
استالين و
«کيش شخصيت» وی
«به
خاطر نفرتی که
از کيش شخصيت
دارم، هرگز
اجازه ندادم پيامهاى
ستایش آميزی
که از کشورهاى
مختلف بر سر
من می بارید، تا مدتی
که بين الملل
زنده بود، چاپ
و منتشر شوند.
حتی هرگز
پاسخی
به آنها
ندادم، مگر
برای آن که
نارضایتيم
را
ابراز کنم.»
(کارل مارکس،
کليات آثار
چاپ دوم، جلد
٣۴)
«مارکس
و من همواره
با هر نوع
تظاهراتی به
افتخار
افراد، جز در
موارد مهم،
مخالف بوده
ایم. هنوز هم
این نظر را
داریم، به
ویژه اگر قرار
باشد چنين
تظاهراتی به
افتخار ما و در
زمان حياتمان
صورت گيرد»
(فریدریش
انگلس، کليات
آثار چاپ اول،
جلد ٢٨)
«شما
در نامه خود
از «ارادت» به
من سخن می
رانيد. شاید
این نکته به
طور تصادفی در
نامه شما آمده
باشد. شاید ...
اما اگر این
جمله تصادفی
نيست، مایلم
به شما اندرز
دهم از «اصل»
ارادت به
اشخاص دست
بکشيد. این یک
شيوه بلشویکی
نيست.
ارادتمند به
طبقه کارگر،
به حزب آن، به
دولت آن
باشيد. این
امری خوب و
مفيد است. اما
آن را با
«اخلاص» به
اشخاص یعنی این
بازیچه عبث و بيهوده
روشنفکران
سبک مغز خلط
ننمائيد.» با
درودهاى
کمونيستی ــ
استالين (نقل
از نامه ى استالين
به
شاتونوفسکی
کليات آثار
جلد ١٣)
استالين
یک بار در سال
هاى ٣٠ وقتی
قرار شد به پيشنهاد
ماکسيم گورکی
و
یاروسلاوسکی
در مورد وی
کتابی منتشر
شود، نظر
نامساعد خود
را ابراز داشت
و کمی دیرتر
در سال ١٩٣٧
وقتی خواستند
داستان هائی
در مورد کودکی
استالين
منتشر کنند،
استالين نامه
ى زیر را به
بنگاه
انتشاراتی
کتاب کودکان
«دتژیز» نوشت:
«من با انتشار
«داستان هائی
درباره ى
کودکی
استالين»
کاملاً مخالفم.
در این کتاب
اشتباهات
درباره ى وقایع،
دروغ ها،
مبالغه گوئی
ها و تعریف و
تمجيد
نویسنده را
دوستداران
قصه هاى
پریان، دروغ گویان
(شاید «دروغ
گویان با حسن
نيت») و فرصت
طلبان گمراه
کرده اند. و
این، برای
نویسنده، جای
تأسف است، اما
واقعيات همان
واقعيت اند.
ولی مطلب عمده
در اینجا
نيست. مطلب
عمده آنست که
در کتاب این
گرایش وجود
دارد که به
خلق شوروی (و
به طور کلی به
خلق ها کيش
شخصيت رهبران
و قهرمانان
خطا ناپذیر را
القا کند. این
کار خطرناک و
زیان بخش است.
تئوری
«قهرمانان و
توده ها»
بلشویکی
نيست، متعلق
به سوسياليست
هاى انقلابی
است.
سوسياليست
هاى انقلابی
می گویند
«قهرمانانند
که خلق را می
سازند، توده ى
پست مردمان را
به یک خلق
مبدل می کنند.»
بلشویکها
جواب می دهند:
«خلق است که
قهرمانان را می
سازد.» این
کتاب آب به
آسيای
سوسياليست
هاى انقلابی
می ریزد، و به
آرمان
بلشویکی همه ى
ما لطمه خواهد
زد. به عقيده ى
من، باید آن
را سوزاند.
(نقل از مسائل
تاریخ ژ.
استالين)
این که
شخصيت هائی
نظير ماکسيم
گورکی در فکر
تهيه ى سرگذشت
استالين
هستند، ناشی
از «استبداد
استالينی»
نيست، این که
یک بنگاه
انتشاراتی کتب
کودکان به
رفيق استالين
رجوع می کند
تا خاطرات
دوران کودکی
وی را برای
کودکان شوروی
ترسيم کند با
زور و جبر و
اعمال قهر «سازمان
امنيت شوروی»
به وجود
نيامده است.
این اقدامات
نشانه ى خلوص
نيت و احترام
عميق توده مردم
شوروی به
رهبری حزب و
دولت شوروی
است. این
استالين نيست
که به کيش
شخصيت
استالين دامن می
زند، این درک
مردم شوروی از
توانائی هاى
رهبری، کيفيت
عالی اداره
کشور، بهبود
شرایط زندگی
توده هاى
مردم، مبارزه
ى قاطع و
صميمانه ى وی
با دشمنان
داخلی و خارجی
و صفا و صميميت
استالين است
که به صورت
قهرمان و ناجی
طبقه کارگر در
ضمير مردم
شوروی نقش می
بندد و از
درون توده
مردم می جوشد.
مضحک است که
اتوریته اى را
که با کار
خستگی ناپذیر
و صميمانه
بدست آمده و
محصول تلاش
تاریخی
استالين است و
بازتاب طبيعی
علاقه مردم
شوروی است، با
کيش شخصيت
سفارشی و از
بالا که به
ضرب و زور تبليغاتی
به گوش ها و
چشم ها فرو می
کنند و فاقد پایگاه
اجتماعی است،
با ترس و
دلهره از
استالين
یکسان گرفت.
شخصيت
استالين،
شخصيت آن
رهبری است که
نظایر آن را
توده ها
همواره در
تاریخ، پرچم
خود ساخته
اند،
اسپارتاکوس، روبسپير،
لنين و ... که نقش
عميق شخصيت در
تاریخ را
ایفاء نموده
اند. مارکسيست
ها همواره به
اهميت نقش
شخصيت در
تاریخ اشاره
دارند.
رهبرانی چون
مارکس، انگلس
و لنين چنين
شخصيت هائی
هستند که مورد
اعتماد و
علاقه طبقه
کارگر بوده
اند. البته
بوده و هستند
کسانی که با
برخورد مذهبی
به آثار
مارکسيستی آن
را از مضمون علمی
و انقلابی
زدوده اند و
از مارکس و
انگلس و لنين
پيغمبرانی
الهی ساخته
اند، ليکن این
تلاشهاى خرده
بورژوازی
ماهيتاً با
ایمان عميق
توده هاى مردم
شوروی متفاوت
است.
شخصيت
استالين را که
محبوب قلوب
مردم شوروی بود
باید از «کيش
شخصيت» وی که
تبليغات
بوروکراسی
بود، جدا کرد.
مخلوط کردن
این دو مفهوم
دور افتادن از
معيارهای
ماتریاليستی
است.
وقتی جامعه
در برابر
وظایف یا
مسایلی قرار
می گيرد که
زمان حل آنها
فرا رسيده
است، متفکرین
و مردان با
نبوغی به
دنبال حل
مسایلی که در
زندگی طرح شده
است و پاسخ می
طلبد می روند.
بدیهی است وقتی
وظيفه به
انجام رسيد یا
مسئله راه حل
خود را یافت
افکار مردان
بزرگ متوجه
وظایف دیگری
می گردد. این
است که پرسش
های زندگی یکی
بعد از دیگری
و به نوبت طرح
و حل می شوند.
نقش شخصيت های
تاریخی در این
متن قابل فهم
است. نقش شخصيت
در تاریخ یک
مقوله
ماتریاليسم
تاریخی است و
در بررسي های
کمونيست ها
جای ویژه خویش
را داراست.ادامه
در شماره
آینده
نقل از
توفان
شماره292ارگان
مرکزی حزب کارایران
تیر ماه1403
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت
آرشیو نشریات
توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان در
توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان
در فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه تلگرام