سنتهای
ملی را باید
شرافتمندانه
گرامی داشت
امسال
در روز
شانزدهم آذر،
ما در پارهای
از دانشگاههای
ایران به
بهانه مخالفت
با گشت ارشاد،
حجاب اجباری و
کشته شدن خانم
مهسا امینی با
صحنههائی از
مخالفت و
اعتراض روبرو
شدیم که عمیقا
شرمآور بوده
و کوچکترین
قرابتی با
مبارزات
افتخارآفرین
دانشجویان
ایران در این
چند دهه اخیر
نداشت. پارهای
از حاضران در
صحن دانشگاه
تلاش کردند
محیط دانشگاه
را به منجلابی
بدل کنند که
بوی تعفن آن
تمام جامعه
ایران را فرا
بگیرد و سنـتهای
انقلابی جنبش
دانشجوئی را
لکهدار
نماید. در این
تجمعات مضمون
سیاسی مبارزه انقلابی
و پرافتخار
دانشجوئی به
شدت تحریف شد
و طوری به
الفاظ رکیک و
دشنامهای
مستهجن، چالهمیدانی
آلائید که
انسان در
شگفتی میماند
که چه کسانی
این فاضلاب را
در مغزهای این
عده ناچیز فرو
کردهاند. در
دانشگاهی که
اساتیدش
عناصری مانند
صادق زیبا
کلام بوده و
یا نئولیبرالهای
مکتب شیکاگو
در آن لانه
کرده باشند،
تولید چنین
محصولاتی دور
از انتظار
نیست. پرسش
این است که
آیا این عده درک خود
از شعار «زن،
زندگی، آزادی»
را بر زبان میرانند؟
آیا این عده
همان کسانی
هستند که حاضر
نشدند از روی
پرچم آمریکا
در دانشگاه
تهران راه
بروند و در
خوابگاه دانشگاه
تهران برای
پیروزی تیم
ملی فوتبال
آمریکا در
مقابل تیم
«حکومتی»
فوتبال ایران
رقاصی و شادمانی
کردند؟ اگر
چنین نیست چرا
این جنبش «رنگین
کمانی زنانه»
در مورد این
سطح نازل و
شرمآور از
اعتراض
«نخبگان» نه
تنها سکوت
کرده، بلکه
خودش به یکی
از ستونهای
تکرار و تبلیغات
آنها بدل شده
است.
به
ریشهها
بازگردیم.
جنبش
دانشجوئی 16
آذر سال 1332 به
این جهت به
وجود آمد که
یک کودتای
ضدملی توسط
امپریالیسم
آمریکا با
همکاری
امپریالیسم
انگلستان بر
ضد حکومت ملی
دکتر محمد
مصدق و برای
غارت منابع
ملی ایران و
قلع و قمع
مبارزات مردم به
ویژه سرکوب
کمونیستهای
ایران صورت
گرفت. ماهیت
جنبش
دانشجوئی ایران
از همان بدو
امر دارای یک
ماهیت ملی و
ضدامپریالیستی
به ویژه علیه
امپریالیسم
آمریکا و
آنگلوساکسون
بود و باقی
ماند. بعد از
کودتای ضدملی
و آمریکائی،
«دنیس رایت»،
کاردار موقت
سفارت
انگلیس، به همراه
هیأتی
بلندپایه با
همان منطق
قدیمی اربابی
به ایران وارد
شد تا روابط
قطع شده ایران
با
امپریالیسم
انگلستان را
دوباره
برقرار کند.
دولت کودتاچی
سرلشگر زاهدی
روز چهاردهم آذر
برقراری
روابط سیاسی
بین ایران و
انگلیس را
اعلام کرد و
این خشم مردم
ایران را به
جوش آورد.
دانشجویان
دانشگاه
تهران در روز 16
آذر بر ضد
کودتای ضدملی
و آمریکائی 28
مرداد به تظاهرات
دست زدند و
ارتش محمدرضا
شاه، ارتشی که
وظیفهاش
دفاع از
مرزهای کشور
در مقابل
تهاجم خارجی است
وارد دانشگاه
تهران شد و سه
دانشجو را به قتل
رسانید و این
جنایت در آستانه
سفر ریچارد
نیکسون معاون
آیزنهاور
رئیس جمهور
وقت آمریکا
صورت گرفت تا
نشان داده شود
که رژیم
کودتا
بر همه جا
مسلط است و
خیال ارباب
باید راحت
باشد. ریچارد
نیکسون میخواست
از نتایج
کودتای 28
مرداد آگاه
شود و مبارزه
علیه کمونیسم
در ایران و
انعقاد
قرارداد نفت
با کنسرسیوم
نفتی ممالک
امپریالیستی
را به سرانجام
برساند. پس میبینیم
جنبش
دانشجوئی
ایران و به
ویژه روز تاریخی
16 آذر 1332 روز
مبارزه با
امپریالیسم و
به ویژه
امپریالیسم
آمریکا در
ایران است و
هر کس آن را
نفی کند تنها
میخواهد
ابزاری سیاسی
و مزورانه
برای منحرف
کردن جنبش
دانشجوئی
ایران ساخته و
ماهیت این
جنبش
ضدامپریالیستی
را تحریف
نماید.
در
نمایشات
اعتراضی اخیر
که به علت
فقدان رهبری و
عدم چشمانداز
روشن سیاسی در
طی مدت کوتاهی
بعد از برآمدِ
برحق معترضان
به زیر نفوذ
بیگانگان
رفته به
اغتشاش، خرابکاری
و اقدامات
داعشی بدل شد،
مرتبا
اطلاعیههائی
منتشر میشد
که از سنت
مبارزات 16 آذر
برای دمیدن به
مبارزات در کف
خیابان
سوءاستفاده
میگردید در
حالی که
اعتراضات
اخیر حتی در
سطح دانشگاه،
کوچکترین
قرابتی با
مبارزات
تاریخی
دانشجویان و سنتها
انقلابی این
مبارزه در
گذشته تاریخی
ملت ایران
نداشت. مبارزه
دانشجویان در
16 آذر برضد دیکتاتوری
شاه نبود،
زیرا شاه هنوز
تا قبل از این
کودتا آن دیکتاتوری
نبود که بعدا
به آن ارتقاء
یافت و ما میشناختیم
و از ایران
فرار کرده
بود. مبارزات
دانشجویان
برضد
امپریالیسمی
بود که شاه را
به ایران میآورد
و نفت ایران
را غارت کرده
و سند ملی
کردن آن را
پاره مینمود.
از این مسئله
تاریخی
سوءاستفاده
کردن و مبارزه
با «دیکتاتوری
خامنهای» را
در قیاس با
مبارزه
دانشجویان در
16 آذر سال 32 با
«دیکتاتوری
شاه» قراردادن
و آن را سنت
این مبارزه
جلوه دادن، یک
قیاس معالفارق
برای تبرئه
امپریالیسم
غارتگر
آمریکا و
حمایت از اصلاحطلبانی
است که مشکل
آنها فقط
دیکتاتوری
خامنهای است
و برای رفع آن
حاضرند با
توسل به هر
وسیله و
ابزاری به
عنوان عامل
فشار برای
بازگشت مجدد
خود به حکومت
از آن بهره
برند. برای
آنها مانند
همیشه هدف وسیله
را توجیه میکند.
ولی
این فاجعه از
کجا سرچشمه
گرفته است؟.
وقتی
به تاریخ
معاصر ایران
بعد از جنگ
جهانی دوم
مراجعه میکنیم
با رویدادهای
مبارزاتی
مواجه میشویم
که در تاریخ
زندگی خلق
ایران
تاثیرات به سزایی
داشتهاند.
تاریخ ایران
بعد از
برکناری
رضاخان توسط انگلیسیها
از حکومت و
گماردن
فرزندش بر
مسند قدرت، مملو
از مبارزات
فرزندان خلق
ایران بر ضد
استعمار و
استثمار بود.
مبارزات
پرشور طبقه
کارگر ایران
به رهبری حزب
توده ایران در
این دوران، طبقه
کارگر ایران
را به حقوق
صنفی و سیاسی
خود واقف
نمود. مبارزات
کارگران صنعت نفت
بر ضد شرکت
استعماری نفت
جنوب که دولتی
در دولت در
ایران تشکیل
داده بود و
حقوق کارگران
را نقض نموده
و منافع میهن
ما را غارت مینمود،
مضمون مبارزه
ضداستعماری
طبقه کارگر ایران
بود که
شالوده ملی
شدن صنعت نفت ایران
را، بنیاد
نهاد. این
دوره از تاریخ
ایران یکی از
درخشانترین
مراحل تاریخ
ایران است که
توسط همه دشمنان
طبقاتی و
ضدملی ایران
مسکوت گذارده
میشود. تمام
حکومتهای بر
مسند کار از
زمان رضاشاه
تا به امروز بدون
استثناء در
جهت پاک کردن
این خاطره
تاریخی
مبارزات از
ذهن مردم ما
پیش رفتهاند.
در
زمان ملی شدن
صنعت نفت
محمدرضا
پهلوی در کار
اداره کشور
توسط مصدق به
دخالتهای
ناروا دست زده
و به یاری
ارتش در
انتخاب نمایندگان
مجلس دخالت
نموده و مانع
میشد تا
نمایندگان
واقعی مردم به
مجلس راه پیدا
کنند. این امر
به این منجر
شد که دکتر
مصدق به حق
درخواست
انتقال وزارت
جنگ را به
دولت قانونی و
رسمی کشور
بنماید که تا
آن زمان در ید
اختیار شاه
بود. شاه
مطابق قانون اساسی
فاقد مسئولیت
محسوب میشد و
طبیعتا نمیتوانست
مسئولیت یک
چنین مقام
مهمی را دارا
بوده و از
پاسخگوئی
نیز طفره رود.
ارتش ملی
ایران، ملک
خصوصی شاه
نبود. این
دولت منتخب
مردم بود که
باید رئیس
هیات وزراء میبود
و بر کارهای
همه وزراء و
از جمله وزیر
جنگ نظارت
کرده و در
مجلس پاسخگوی
اعمال آنها
بود. مخالفت
شاه با یک امر
بدیهی،
قانونی و
منطقی به
استعفای دکتر
مصدق در تیرماه
1331 منجر شد که
متعاقب آن به
دستور شاه قوامالسلطنه
بر سرکار آمد.
توده مردم این
انتخاب
نامیمون را
برنتابید و
خواستار روی
کار آمدن مجدد
مصدق و انتقال
مسئولیت
وزارت جنگ به
وی گردید.
ارتش ارتجاعی
شاه به خیابان
آمد و به
کشتار مردم معترض
پرداخت. مردم
با شعار «از
جان خود
گذشتیم، با
خون خود
نوشتیم، یا
مرگ یا مصدق» چنان
ضربهای به
ارکان دربار
فاسد پهلوی
زدند که شاه
ناچار شد در
مقابل قدرت
مردم با
برکناری قوامالسلطنه
که عامل سیاست
آمریکا در
ایران بود، مجددا
دکتر مصدق را
بر سر کار
آورد. آن روز
تاریخی به نام
روز تاریخی
«قیام سیام
تیر» در تاریخ
ایران ثبت شد
و از طرف مجلس
شورای ملی به
عنوان یک روز
ملی به عنوان
روز تعطیل
رسمی و عمومی
به تصویب
رسید. رژیم
پهلوی هرگز
بعد از کودتای
خائنانه 28
مرداد حاضر
نشد این مصوبه
مجلس شورای
ملی را که در
نهاد مردم ریشه
داشت متحقق
کند. این رویه
ناسالم در
زمان جمهوری
اسلامی نیز
ادامه پیدا
کرد زیرا
روحانیت حامی
آیتﷲ کاشانی
که همدست کودتاچیان
و دشمن دکتر
مصدق بود با
مبارزات مردم ایران
همواره سر
دشمنی داشت و
حاضر نشد در
بعد از انقلاب
از این روز
تاریخ ملی
تجلیل به عمل آورده
و آن را تعطیل
رسمی اعلام
کند. این اقدام
رژیم جمهوری
اسلامی نفی و
جعل تاریخ
ایران است. بیتوجهی
به این سنن
انقلابی شامل
روز تاریخی 16 آذر
یعنی روز
دانشجو در
ایران هم میشود.
این روز
تاریخی همیشه
مورد نفرت
روحانیت بود
زیرا در این
روز نمایشی از
وحدت کمونیستها
(حزب توده
ایران) و جبهه
ملی ایران
محسوب میشد
که روحانیت
حامی کودتا در
آن نقشی
نداشت. رژیم
جمهوری
اسلامی در
فردای انقلاب
بهمن با یک
کودتای
فرهنگی به
پاکسازی محیط
دانشگاهها
پرداخت،
نیروهای
انقلابی را
سرکوب کرد و سنتهای
انقلابی را
مورد حمله و
هجوم قرار داد
و تلاش نمود
حرمت و افتخار
این روز
تاریخی را از میان
بردارد.
جمهوری اسلامی
در مورد ماهیت
این روز،
تاریخ این سنت
و پیشینه
سیاسی آن
همواره سکوت
کرد و مانع از
آن شد که این
آگاهی تاریخی
به نسل بعدی
آزادانه منتقل
شود. جمهوری
اسلامی از این
روز نفرت داشت
و تمام ویروسهای
فکری خود را
به دانشگاههای
ایران توسط
اصلاحطلبان
حکومتی سرایت داد.
این اقدام
رژیم حاکم گام
دیگری در نفی
سایر سنتهای
مبارزاتی
مردم ما به
حساب میآمد
که شامل روز
کارگر (11
اردیبهشت- اول
ماه مه)، روز
معلم 12
اردیبهشت
۱۳۴۰، روز
زنان (18 اسفند- 8 ماه
مارس) نیز میشود.
سیاست رژیم
ایران سکوت در
باره مضمون
این روزهای
تاریخی و سنن
انقلابی مردم
ایران است و
اکنون دود این
سیاست به چشم
رژیم نیز فرو
میرود که
چگونه مشتی
سوءاستفادهچی
اصلاحطلب
حرمت روز
تاریخی 16 آذر
را لکهدار
کرده و تلاش
دارند آن را
به ابزار تسلط
مجدد آمریکا
بدل کنند.
آنها در پی 28
مرداد دیگری هستند
و تخم لق را خود
جمهوری
اسلامی در
دهان آنها
شکانده است.
نقل
ازتوفان
ارگان مرکزی
حزب کارایران
شماره 275 بهمن ماه 1401
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت
آرشیو نشریات
توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان
در توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان در
فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه
تلگرام
https://telegram.me/totoufan