جنگ
ترکیبی در
فضای مجازی و
نقش
اپوزیسیون مزدور
ضربه
غیرمترقبه
عملیات
حماسهآفرین
و تاریخساز
سازمانهای
انقلابی
فلسطینی -
جنبش مقاومت
اسلامی (حماس)،
جهاد اسلامی،
سازمان
آزادیبخش خلق
فلسطین و در
مجموع 16
سازمان
فلسطینی - در 7 اکتبر
2023 در هجوم
افتخارآمیز به
اشغالگران و
تجاوزکاران
مسلح و آدمکش
صهیونیسم و
شکست
مفتضحانه این
«دیو قدرقدرت»
دنیا را تکان
داد و ثابت
کرد اگر خلقی
اراده کند و بر
نیروی خود
متکی شود تا
به اهداف
انقلابی خویش
دست یابد، میتواند
کوهها را جا
به جا نماید.
این اقدام
تاریخی خط بطلانی
به همه تئوریهای
ارتجاعی و
صهیونیستی- امپریالیستی:
«تروریست»
بودن حماس،
«جنگ دو قطب
ارتجاعی» که
گویا به ما و
به بشریت
مربوط نیست و
لذا از هر طرف
کشته شود به
نفع «بشریت»
است و یا
جمهوری
اسلامی از
حماس دفاع میکند
پس قتل عام
مسلمانان
توسط
صهیونیسم و
امپریالیسم
یک پاکسازی
اندیشه و
ضروری است،
کشید.
ضد
انقلاب و
ارتجاع جهانی
در جهان و
ایران دهانش
از حیرت باز
مانده و چپهای
ایرانی
ضدکمونیست در
پی یافتن تتمه
آبرو و فرار
از مواجهه با
واقعیات
هستند و به هر
شناعتی در این
زمینه دست میزنند.
لابیهای
اسرائیل در
میان آنها بسیار
قدرتمند بوده
و هر موقع
خواستهاند
آنها را به صف
کردهاند.
دارودستههای
منصور حکمت و
همه سایه روشنهای
آن تا به
امروز تنها
بخشی از ابزار
صهیونیسم
برای تخریب،
جاسوسی، جنگ
هیبریدی در
ایران، در
جنبش کارگری و
در اپوزیسیون
خارج از کشور
هستند.
امروز
وضعیتی پیش
آمده که دست
این افراد و
گروههای
آنها رو شده و
دیگر نمیتوانند
خود را در پشت
بهانهای به
نام مبارزه
برای سرنگونی
حاکمیت جمهوری
اسلامی و یا
مبارزه برای
براندازی
رژیم جمهوری
اسلامی مخفی
کنند.
حماس و
جمهوری
اسلامی
حماس
سنی و جمهوری
اسلامی شیعه
هر دو دارای
ایدئولوژی
اسلامی هستند
و تا آنجا که
در توانشان
هست تمایل
دارند مقررات
اسلامی را در
حیطه نفوذ و
قدرت خود
متحقق نمایند.
البته مضمون
واقعی سیاست
آنها کسب قدرت
سیاسی و تداوم
این قدرت است
حتی اگر ناچار
باشند بر پارهای
از مقررات چشم
بپوشند.
ایدئولوژی هر
دوی این پدیدهها
مانند همه
ایدئولوژیهای
غیرپرولتری
ارتجاعی بوده
و قابل دفاع
نیست.در
انقلاب کبیر
بورژوائی
فرانسه به
تسلط این
ایدئولوژی در
مقیاس تاریخی
پایان داده شد
و حقوق مدنی
انسانها به
رسمیت شناخته
گشت ولی از
این پیشینه
تاریخی و
ارزیابی از
ایدئولوژی
ارتجاعی این
نتیجه به دست
نمیآید که
سیاست آنها
نیز در موارد
مشخص الزاما باید
ارتجاعی باشد.
هم اکنون
سیاست
وحشیانه دولت
فرانسه که بار
قربانیان
استعمار را به
کول میکشد و
دستش تا مِرفق
به خون
آزادیخواهان
مسلمان و
مسیحی در
آفریقا و یا
آسیا آغشته
است در این
سیاست
انقلابی است؟.
فرانسه دولتی
ارتجاعی،
تجاوزگر،
اشغالگر،
سرکوبگر،
ناقض حقوق بشر
و حقوق
دموکراتیک
است و بیجهت
نیست که خلقهای
آفریقا این
هیولای هفت سر
را از کشورشان
اخراج کردند.
داوری
در مورد
فعالیتهای
جمهوری
اسلامی، حماس
و یا هر
سازمان و گروه
دیگری باید بر
اساس ارزیابی
از سیاست آنها
صورت گیرد که
در مورد چپ ضدکمونیست
ایران عمیقا
ارتجاعی بوده
و آنها را به
همدست آشکار
صهیونیسم بدل
کرده است و در
واقع دست آنها
را رو نموده
است که دیگر
جای حاشا باقی
نمیگذارد.
آرزوی
نابودی ایران
چپ
ضدکمونیست با
تئوری «
مبارزه با دو
قطب ارتجاعی»
برای فریب
مردم به میدان
میآید و
عمیقا بر این
نظر است که
باید بر کشتار
فلسطینیها و
سازمانهای
انقلابی آنها
صحه گذارد و
بر نسلکشی و
جنایت ضدبشری
صهیونیسم چشم
بست. برای آنها
جان انسانها
بیارزش است،
زیرا
ایدئولوژی
آنها
«کمونیستی» نیست.
این علامت تساوی
گذاری
عامدانه میان
جمهور اسلامی
و جنبش مقاومت
فلسطین که آن
را با چاشنی
حجاب اجباری،
آزادی همجنسگرائی،
عدم تساوی
حقوق برابر
اجتماعی زن و
مرد، تعدد
ذوجات،
مخالفت با
همجنسگرائی
و عریان شدن
داوطلبانه و...
همراه میکنند
تا در ذهن
خواننده
ایرانی جا
بگیرد، به این
منظور است که
همان بلائی که
به سر مردم فلسطین
در میآورند
که رهبری حماس
را پذیرفته و
آنها را در یک
انتخابات
دموکراتیک
برگزیدهاند
بر سر ایران
نیز بیاورند و
ایران را
مانند نوار
غزه بمباران و
ویران کنند.
همانگونه که صهیونیسم
و غرب
جنایتکار
سرزمینهای فلسطینی
را به خاک خون
کشیده و از
مردم کشتار میکند
باید همین کار
را در ایران
بنماید. نوار
غزه ویران
برای آنها
آینه تمام
نمای ایران
فرداست زیرا
برای آنها هم
حماس و هم
جمهوری اسلمی
دشمنان واحدی
هستند که از
ما میطلبند
به همدست
صهیونیسم و
امپریالیسم
برای سوریهای
کردن ایران و
ویرانی ایران
بدل شویم.
نفرت این
دشمنان ایران
از حماس نفرت
از ایران، این
سرزمین مادری
ماست. هرگز
نباید فریب
لفاظی این چپ
ضدکمونیست و
همدست
صهیونیسم را
خورد.
آرزوی
ویرانی ایران
بحث در
مورد حماس بحث
در مورد ایران
نیز هست و از
مقاصد شوم
اپوزیسیون
مزدور ایران
پرده بر میدارد.
این
اپوزیسیون
مزدور نخست از
همان سال 1388 با
شعار ارتجاعی
و ساخته شده
اسرائیل «نه
غزه، نه
لبنان، جانم»
فدای ایران به
میدان آمد تا
همبستگی خلقهای
منطقه را در
قالب «ایراندوستی»
برهم زند و
خلق فلسطین و
خلقهای
منطقه را از حمایت
ایران محروم
گرداند. این
سیاست
اسرائیلیها
گرچه هنوز
توسط مزدوران
تکرار میشود
ولی ماهیتش به
قدری نخنماشده
که خریداری
ندارد و همه
میدانند که
منظور «نه
غزه، نه
لبنان، جانم
فدای ایران
ویران» است.
اخیرا
در جریان شکست
مفتضحانه در
تاریخ صهیونیسم
در سرزمینهای
اشغالی، مشتی
از همین
ایرانیهای
مزدور و لابیهای
اسرائیلی در
فضای مجازی
تبلیغ میکنند
که با اعزام
همه
پاسداران،
بسیجیها،
تمام دستگاه
حکومتی
ایران، ائمه
جمعه، آخوندها،
ملایان و...
همراه
خانوادههایشان
به نوار غزه
برای این که
به شهادت برسند
موافقند و آن
را تبلیغ میکنند.
ولی این توصیه
بیش از 15
میلیون
ایرانی را در
برمیگیرد که
40 درصد آراء را
در انتخابات
فرمایشی به
دست آوردهاند.
آنها با کشتار
15 میلیون
ایرانی
موافقند. آنها
در واقع در
قالب عبارات
روشنتر با
تجاوز به
ایران،
بمباران
ایران، ویرانی
ایران و نسل
کشی ایران به
سبک «پوریم»
موافقند. ننگ
و نفرت بر این
فرومایگان
ضدایرانی و
سربازان ارتش
سایبری
اپوزیسیون
مزدور
ایرانی.
تروریسم
ضدکمونیستها
همه
حقوقدانان
بورژوازی تا
کنون
نتوانستهاند
یک تعریف
حقوقی از
تروریسم
ارائه دهند.
زیرا تروریسم
به مبارزه
طبقاتی مربوط
میشود و
طبیعتا در
درجه اول دامن
خود بورژوازی
را میگرد.
برای
بورژوازی، از
منظر منافع
طبقاتی، تروریست
کسی است که
منافع
بورژوازی را
به خظر بیاندازد
و با این کار و
دوراندیشی
مفهوم زندانی
سیاسی را در
صورت اسارت
آنها با همین
هوچیبازی
تروریستی
منکر میشوند.
شاه ایران از
لفظ خرابکار
استفاده میکرد
و کمونیستها
را بشر نمیدانست
که نقض حقوق
آنها را
بپذیرد. در
دنیای بورژازیِ
امپریالیستیِ
غرب، زندانی
سیاسی وجود
ندارد زیرا هر
کس مخالف آنها
باشد تروریست
است و تروریست
فاقد هرگونه
حقوق انسانی
است. این
تعریف تروریسم
از منظر حقوق
بورژوائی است.
به همین جهت
دنیای
امپریالیسم
غرب تصمیم
گرفته همه
جنبشهای
آزادیبخش ملی
را که برای
رهائی کشور
خود میرزمند
با یک برچسب
تروریست از
رده خارج کرده
و همه آنها را
محکوم کند. در
اندیشه آنها
کسی از جانب
غرب مورد
سرکوب و
اسارات قرار
نمیگیرد که
بخواهد خود را
آزاد کند و
آنکس که این جرات
و حق را به خود
میدهد مانند
سازمانهای
آزادیبخش
فلسطینی - با
هر دین و آئین -
تروریست است.
حماس، جهاد
اسلامی،
سازمان
آزادیبخش خلق
فلسطین همه و
همه تروریست
هستند و اسرائیل
قربانی
تروریست.
از نظر
کمونیستها تروریسم
خطمشی و
سیاستی است که
گروهی جدا از
توده مردم که
پایههای
انقلاب
اجتماعی
هستند و مورد
نفی آنها میباشند،
تصور کند با
ترور افراد و
صاحبمنصبان
دولتی حاکم،
قادر خواهد شد
قدرت سیاسی را
به دست آورده
ومناسبات
تولیدی را به
نفع خودش
تغییر دهد.
تروریسم یک سیاست
و خطمشی
براندازی بیدورنما
و ورشکسته
بوده که باید
جای انقلاب و
مبارزه تودهای
مردم را که
سنگ بنای هر
انقلابی
هستند بگیرد و
فقط موجبات
انحراف فکری
مردم و طبقه
کارگر را
فراهم میآورد.
البته ناگفته
روشن است که
ترور به اقدامی
منفرد اطلاق
میشود که به
مفهوم
تروریسم به
مثابه یک خطمشی
نیست که بحث
جداگانهای
دارد.
طبیعتا
حماس که از
قدرت تودهای
بالائی
برخوردار
بوده مورد
انتخاب دموکراتیک
مردم قرار
دشاته و از
طرف میلیونها
نفر فلسطینی،
عرب، غیر عرب،
مسلمان، مسیحی،
بودائی، هندو
حمایت میشود
پایش بر روی
زمین بوده و
قدرت سیاسی را
با تکیه بر
نیروی مردمی
به کف میاورد.
چپ ضدکمونیست
برای توجیه
تئوریهای
ارتجاعی خویش
همان مفهوم
بورژوائی
ارتجاعی را
برای انتساب
حماس به
تروریسم
برگزیده است.
ناگفته
پیداست که همه
سازمانهای
آزادیبخش
فلسطینی حق
دارند برای
رهائی سرزمینشان
از دست مشتی
جنایتکار که
فقط برای
اشغال و تجاوز
به کشورشان
فلسطین آمده و
خانههای
آنها را تصاحب
کرده، آنها را
میتارانند،
به قتل میرسانند
و سلاخی میکنند
از هر وسیله
ای برای
نابودی این
مهمانان
ناخوانده
استفاده کنند.
مردم چین،
ویتنام،
کنیا،
الجزایر نیز از
همین روشهایی
که
جنایتکاران
اشغالگر با
سبعیت به آنها
آموخته بودند
برای نابودی
آنها استفاده
کردند و باید
بکنند. اشک
تمساح ریختن
برای جان «غیرنظامیان»
اشغالگر و
متجاوز که با
نیت شوم و روشن
آدمکشی و غصب
مال و جان
دیگران به
سرزمینهای
اشغالی آمدهاند،
فقط ریاکاری
بورژایی برای
توجیه جنایات
صهیونیسم است که
در خلاء اتفاق
نیفتاده و
محصول بیش ار 70
سال نسلکشی
است. چپ
ضدکمونیست از
این تئوریهای
ارتجاعی برای
نسبی کردن قتلعام
فلسطینیها
حمایت میکند
در حالی که
چهره محزون به
خود گرفته از
کشتار انسانها
به طور کلی
شاکی است.
راهکارهای
اپوزیسیون
ارتجاعی
ایران در جنگ ترکیبی
اخیر
بر خلاف
اغتشاشات «زن
زندگی آزادی»
که اپوزیسیون
مزدور با یاری
سیاستمداران
غرب به ویژه
آلمان و
فرانسه و
حمایت
عربستان
سعودی، دویچه
وله، بی بی
سی، رادیو
فرانسه، من و
تو، ایران انترنشنال،
رادیو فردا و
زمانه و... به
صورت درازمدت
از جمله
برگذاری
دادگاهی
ساختگی و
امپریالیستی
در استکهلم به
یاری عمال دستنشانده
خود، بسیج
فرقه رجوی،
همه تجزیهطلبان
رنگارنگ به
ویژه جریانهای
ارتجاعی کُرد
اسرائیلی،
آذری، بلوچ،
عرب، پهلویچیها،
اوکرائینیها
اسرائیلیها،
اعضاء حزب
صهیونیستی
سبزهای آلمان
برای ایجاد
تشنج، تخریب،
ترور، آدمکشی،
تجزیه ایران،
ویرانی میهن
ما و سوریهای
کردن آن تدارک
دیده بودند و
فضای مجازی
مملو از دروغها،
جعلیات، صحنهسازیها،
ویدئوهای
ساختگی و
جعلی، شهید
پروریها بود
این بار به
قدری ضربهای
که به آنها
خورد غیرقابل
انتظار بود که
تا کنون موفق
نشدهاند در
ارتش ورشکسته
خود نظمی
ایجاد کنند و
عقب نشینی را
به درستی
انجام دهند.
ابعاد فاجعه
ضدبشری این
بار به قدری
وسعت دارد که
با فریاد «زن
زندگی آزادی»
و یا لخت و
عریان شدن، با
الفاظ رکیگی
که شایسته
وجودشان است
به میدان آمدن
و پرچم همجنسگرایان
را حمل کردن،
راه به جائی
نمیبرد، مگر
این که خود
آنها را بیش
از این که افشاء
شدهاند بیآبرو
کند.
این است
که این
ضدانقلاب
تشنج آفرین و
دشمن میهن ما
ایران روشهای
موذیانه
دیگری یافته
است که از این
روشها برای
حمایت از نسلکشی
صهیونیسم در
سرزمین اشغال
شده فلسطین
حمایت میکند.
پرداختن
به فرعیات و
انحراف افکار
یکی از
راهکارهای
آنها موضع
نگرفتن در
مورد جنایات
صهیونیسم است
و تائید ضمنی
کشتار در نوار
غزه. روشن است
که کسی که این
جنایات ضد
بشری را محکوم
نمیکند
آرزوی تکرار
آن را در
ایران دارد و
تنها ضدایرانی
نیست بلکه
ضدبشر است و
دیوی در درونش
لانه گرفته که
ما نمونههائی
از خشونتورزی
و جنایات آنها
را در ورزشگاهها
در زمان
مسابقات
جهانی
قهرمانان
ایرانی و یا
در نمایشات
سازمان یافته
آنها در لندن،
پاریس، برلن
و... دیدهایم.
همه آنها با
جنایات علیه
بشریت چون بر
ضد مسلمانان
است به نام
«مسلمانان
سابق» موافقند
و آرزوی
نابودی
مسلمانان را به
دست صهیونیسم
و غرب دارند.
مبارزه آنها
برضد دو «قطب
ارتجاع» حیلهایست
تا از اسرائیل
و آمریکا دفاع
کنند.
ابزارسازی
از آرمیتا
لشگر
مزدوری از
آنها که ناچیز
بوده ولی
متعلق به بخش
بیشرم و
فرومایه این
ارتش هستند در
فضای مجازی با
تصویر خانم
آرمیتا که در
بیمارستان
بستری بوده و
دچار مرگ مغزی
شده است حاضر
میشوند و با
دروغ و جعلیات
از بیننده میخواهند
به نوار عزه
که در آن هر
روز هزاران آرمیتا
به دست قساوت
صهیونیسم
نابود میشوند
فکر نکند به
آرمیتا فکر
کند و وی را
فراموش نکند.
تمام «لایکهای»
و «اشتراکگذاری»هایشان
در حمایت از
خانم
آرمیتاست که گویا
بر اساس اسناد
متقنی که
دارند و رو
نمیکنند
توسط گشت
ارشاد مخفی به
قتل رسیده
است. این گواه
آن است که
آنها آرزوی
مرگ آرمیتاها
را برای
تبلیغات
سیاسی
گروهکشان
دارند. آنچه
برای آنها اهمیت
ندارد جان
مردم است. در
سیاست
ریاکارانه آنها
جسد هر چه بیشتر
بهتر.
نرگس
محمدی برنده
جایزه صلح
نوبل و مهسا
امینی برنده
جایزه
زاخاروف
این که
این جوایز چه
نقش
ریاکارانه و
تخریبی داشته
و امروز دیگر
کسی برای آنها
تره هم خورد نمیکند
برای این ارتش
مهم نیست.
آنها تلاش
کردند با بزرگنمایی
بیهوده این
«قهرمان» حقوق
بشر که در مورد
کشتار مردم
فلسطین و نقش
حقوق بشرشان
سکوت کرده است
خبری در مقابل
تلی از اجساد
مردم فلسطین
قرار دهند.
این تلاش به
قدری ناموافق
و مضحک بود که
بعد از چند
روز خودشان
نیز از این
سنگر عقبنشینی
کردند و به
سنگرهای دیگر
پناه بردند.
شهیدپروری
و جنازهسازی
یکی
دیگر از شیوههای
نکوهیده این
عده که به
مبارزه مردم
ایران صدمه میزند
این است که
تصاویر جعلی،
بدون سند، با
نامهای جعلی
از
مفقودشدگان،
شکنجهدیدگان،
کشتهشدگان
در حوادث
ناروشن و غیر
قابل تحقیق
منتشر میکنند
و مدعی میشوند
که به فکر این
قربانیان
باشیم و زیاد
به نوار غزه
فکر نکنیم.
حتی برخی از
این شهدا سرگذشت
خود را با قلم
خود تا زمانی
که زیر شکنجه
شهید شدهاند،
بعد از مرگ به
رشته تحریر
درآورد و در
فضای مجازی
منتشر کردهاند.
زنان معترض
موبلوند اروپائی
به عنوان زنان
معترض ایران
از پشت تصویربرداری
شده و گویا
جزو لشگر
معترضان
ایرانی هستند
و هر شعار و
دروغی را به
آنها نسبت میدهند.
فضای مجازی پر
است از این
کارمندان
اسرائیلی در
تلآویو که با
یاری
اپوزیسیون
مفلوک
ضدایرانی که
خواهان تشنج و
جنگ، ناآرامی در
منطقه است
آکنده گشته
است.
قتل
داریوش
مهرجوئی
کسی نمیتواند
از قتل داریوش
مهرجوئی
بنیانگذار
سینمای مدرن
ایران متاسف
نباشد. در
اینجا هدف ما تجلیل
از نقش بزرگ
این استاد
نیست. قتل
داریوش
مهرجوئی را
عدهای کرکس و
لابی اسرائیل
در ایران و
بخشی از ارتش
جنگ هیبریدی
بر سر دست
گرفتند تا با
شبیهسازی آن
با قتلهای
زنجیرهای
دوران
مافیائی
رفسنجانی آن
چنان بزرگنمائی
کرده و در آن
بدمند که بر
کشتار و قتلعام
مردم فلسطین
پرده ساتری
بکشد و از
درجه سبعیت
صهیونیسم
بکاهد. در
صفحات مجازی
آنها وقتی
برای افشآئ
فاجعه انسانی
در نوار غزه
نیست ولی تا
دلتان بخواهد
از قتل داریوش
مهرجوئی برای
نیات شوم خود
سرمایهگذاری
میکنند تا
خود را از
زیربار اتخاذ
موضعگیری سیاسی
خلاص نمایند.
همین روش
موذیانه ضد
بشری این پرسش
را طرح میکند
که آیا این
عده اساسا
وجدانشان از
قتل خانواده
داریوش
مهرجوئی به
عنوان انسان
معذب است یا
خوشحالند که
بهانهای
پیدا کردهاند
تا از محکوم
کردن قتلعام
هزاران
فلسطینی به
علت مشغله
دیگر و وقت نداشتن
فرار کنند؟
مسلما
ارزیابی اخیر
درست است.
القاء
تساوی قرار
دادن ظالم و
مظلوم برای
رخنهگری در
افکار
اخیرا
آخرین برگ
بازی آنها این
است که دو
کودک اسرائیل
را که یکی
لباس فلسطینی
به تنش کرده
است دست به
گردن با یک کودک
یهودی در کنار
هم قرار داده
در ژستهای
گوناگون از
آنها
تصویربرداری
کرده و آن را
در فضای مجازی
قرار میدهند
تا کشتار
هزاران کودک
فلسطینی را
لاپوشانی
نمایند. کودک
صهیونیسم
متجاوز و
اشغالگر با
کودک فلسطینی
که خانهاش را
از وی گرفته و
مانع میشوند
به دبستان
برود و رشد
کند یکسان
نیست. برابری
حقوقی این دو
کودک تنها
برگور
صهیونیسم ممکن
است و نه آشتی
و صلح
ریاکارانه و
«حق به جانب» با
سری آویخته
میان ظالم و
مظلوم، میان
اشغالگر و
اشغال شده،
میان ستمگر و
ستمکش. این
روش جنگ روانی
اوج تمسخر
حقوق بشر و
سرپوش گذاردن
بر اوج نفرت
ضدفلسطینی با
تصویرسازی
کاریکاتوری
غیر واقعی است
تا نظر مردم
را از ریشههای
مسئله دور
کند. خود این
کاربران
مستقلا جنایت
صهیونیسم را
محکوم نمیکنند
و چنین القاء
مینمایند که
گویا هر دو
طرف مقصرند که
با تحلیل مشخص
از شرایط مشخص
مفهومش دفاع
از جنایات اسرائیل
است.
نقل
ازتوفان
شماره ۲۸۵ارگان
مرکزی حزب کارایران آذر ماه
۱۴۰۲
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت آرشیو
نشریات توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان در
توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان در
فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه
تلگرام
https://telegram.me/totoufan