پیوستن
به ناتو و
تائید تصمیمگیری
آزادانه
ومستقل
کشورها
در
زمان اعتراض
بوریس یلتسین
به سیاست
گسترش به شرق
از طرف ناتو و
افزودن اقمار
سابق شوروی به
ناتو موضع بیل
کلینتون رئیس
جمهور وقت آمریکا
این بود که «این
دریچه باید
برای همه
دموکراسیهای
در حال ظهور
اروپایی باز
باشد».
از
منظر سیاسی
این سخنان
دعوت و تائید
گسترش پیمان
جنگافروز
ناتو به شرق
اروپا، تهدید
دائمی روسیه و
نقض حاکمیت
ملی روسیه
بود. در غیر
این صورت باید
آمریکا در
درجه اول همان
کشور نوظهور
روسیه را که
نخستین
«دموکراسی» پس
از فروپاشی
شوروی بود
بدون دغدغه
خاطر بر اساس
وجود استقلال
و حق تصمیمگیری
آزادانه میپذیرفت
که نپذیرفت.
آنها درخواست
پوتین در این
زمینه را بیجواب
گذاردند. پرسش
این است که
چرا دستی را
که برای صلح و
همکاری به طرف
شما دراز میشود
عقب میزنید و
گاز میگیرید؟
چه ریگی در
کفش شماست؟
ریگ توماس
ویلسون و
زبیگنیو
برژینسکی؟
همین منطق را
دولت آمریکا
در زمانی که
موشکهای
شوروی در کوبا
و با تائید و
استقلال
آزادانه و
خواست
داوطلبانه
دولت و مردم
کوبا انجام شده
بود، نپذیرفت
و آنرا تهدیدی
برای امنیت خود
دانست و به
خود حق داد به
کوبا تجاوز
کند. منطقی که
در مورد
لهستان صادق
است در مورد
کوبا صادق
نیست.
تجاوز به کوبا
نقض حق حاکمیت
ملی و نقض
حقوق ملل
نبود.
مجله
اشپیگل مورخ
10/02/22 در مورد
همین تعهدات
غیررسمی و
شفاهی مینویسد:
«تعهدات
غیررسمی در
مورد مسائل
مهم در طول
جنگ سرد
غیرمعمول
نبود. جاشوا
شیفرینسون،
دانشمند علوم
سیاسی ایالات
متحده، مذاکرات
سال 1990 را با
توافقات
شفاهی بین
آمریکاییها
و شوروی
مقایسه میکند
که به خنثی
کردن بحران
موشکی کوبا در
سال 1962 کمک کرد».
پس
باید بر آن
اساس توافقات
شفاهی و
غیررسمی میان
غرب و روسیه
نیز از درجه
اعتبار
برخوردار باشد.
آمریکا
در زمان جیمی
کارتر حتی
خلیج فارس را
نیز بدون آنکه
در مجاورت
آمریکا باشد،
منطقه حریم
امنیت خود
قلمداد کرد و
به خود حق داد
و میدهد که
اگر«امنیت»
این کشور در
این منطقه به
زعم آنها مورد
تهدید قرار
گرفت به این
کشورها حمله
کند. این
تجاوز در
مقوله نقض
حقوق ملل نمیگنجد
زیرا شورای
امنیت ملی
آمریکا این
قانون را برای
جهان وضع کرده
است! آمریکا
با دکترین «پل
ولفوویتز» که
تئوری جنگ
پیشگیرانه را
در زمان تجاوز
به عراق، در
زمان فروپاشی
شوروی و ایجاد
نظم نوین
جهانی آفرید،
سراسر جهان را
منطقه و حریم
امنیت ملی خود
میداند و کسی
از دست آمریکا
خواب راحت در
جهان نخواهد
داشت. دولت
روسیه حتی به
آمریکا
پیشنهاد داد
که حاضر است
به ناتو
بپیوندد که
برای تنشزدائی
در اروپا و
جهان حائز
اهمیت بود.
ولی آمریکا آن
دریچهای را
که بر روی همه
«دموکراسی»های
اروپا گشوده
بود به روی
روسها بست.
زیرا تنش و
تجاوز و تحریک
بخشی از سیاست
آمریکاست و
بقاء مجتمع
صنعتی- نظامی
آمریکا را
تامین میکند.
آنها از همان
روز برای
امروز نقشه میکشیدند
و این افزایش
تنش، سیاست
نظامیگری
برای درگیری
امروز بود. ما
برای یادآوری
به سخنان
ویلسون و
برژینسکی
اشاره کردیم.
روسها
به علت ضعفشان
در مقابل هجوم
ناتو به غرب که
با نیت تجاوز
به روسیه و
بلعیدن این
کشور صورت میگرفت
سکوت کردند،
ولی با قدرت
گرفتن چین و
حوزه
اوروآسیا، با
آمدن
هندوستان،
ایران، پاکستان
و پارهای از
ممالک به عرصه
تصمیمگیریهای
سیاسی به صورت
داوطلبانه و
بر اساس
استقلال
خویش، تعادل و
توازن قوا در
جهان تکانی
خورد و آمریکا
را وادار کرد
که مجددا
دکترین پل
ولفوویتز را
از کشوی میزش
در آورد و با
جنگ پیشگیرانه
مانع از آن
شود که سایر
کشورها از
آمریکا پیشی
گیرند. آمریکا
در پی به خاک و
خون کشاندن
جهان به حساب اروپائیهاست
و میخواهد
کنترل منابع
انرژی آنها را
در چنگ خود بگیرد.
به همین جهت
آمریکا تلاش
کرد در امور
داخلی
اوکراین
دخالت کند، به
انقلاب
نارنجی دست
بزند و
سرانجام
کودتا را در
دستور کار خود
قرار دهد.
اشاره
کنیم که پیمان
ناتو که قبل
از پیمان ورشو
تحت نام «پیمان
آتلانتیک
شمالی» به
وجود آمده بود
برای تجاوز به
شوروی، جنگ
افروزی،
تلافیجوئی و
سرکوب
مبارزات مردم
بود. میبینیم
که این پیمان
را حتی بعد از
فروپاشی شوروی
حفظ کردند
زیرا هنوز
بطور کامل به
مقاصد خود دست
نیافتهاند.
از طریق
ریسمان ناتو
امپریالیسم
آمریکا قادر
شده است کنترل
امپریالیستهای
ضعیف را به
نفع خود در
دست بگیرد و
از منابع آنها
در خدمت منافع
استراتژیک
خود استفاده کند.
این پیمان از
نظر شکل و
محتوی
تجاوزکارانه
است. ماهیت
این پیمان
استعماری و
عضویت در این
پیمان با هدف
آدمکشی و
اسارت ملتها
و نقض حقوق
کشورها انجام
میشود. پس
نفسِ عضویت در
ناتو عملی جنگافروزانه
و
تجاوزکارانه
است. گسترش
ناتو به سمت
شرق برای
گسترش صلح و
دعای رحمت
نیست. ناتو
مبشر و فرشته
صلح نیست،
شمشیر آخته
جنگ است و همه
ممالکی که به
عضویت ناتو در
آمدهاند و یا
قصد به عضویت
درآمدن در آن
را دارند و داشتند
نظیر نازیهای
اوکراین برای
تدارک جنگ و
حمله به روسیه
بوده است. ناتو
یعنی جنگ و
کشتار، ناتو
یعنی تجاوز به
یوگسلاوی و
نقض حقوق ملل،
ناتو یعنی
بمباران بلگراد
و کشتار مردم
غیرنظامی،
ناتو یعنی
استفاده از
گلولههای
اورانیوم
رقیق شده در
نابودی تانکهای
یوگسلاوی.
این است که
اوکراین حق
ندارد
داوطلبانه و
با اتکاء به
دموکراسی
نوظهور خود
برای آدمکشی و
جنایت آماده
شود. آدمکشی
دموکراتیک و
داوطلبانه
وجود خارجی
ندارد و از
همان ریاکاریهای
ادبیات
امپریالیستی
است. هیچ
کشوری حق
ندارد تدارک
برای جنگ، تنشآفرینی
و جنگافروزی،
پرووکاسیون و
تبلیغات
ضدبشری و نژادپرستانه
را با استناد
به حق استقلال
خود توجیه
کند. این خود
تدارک جنگ و
نقض نه تنها
حقوق ملل بلکه
نقض حقوق
بشریت و همه
انسانها در
جهان است.
افرادی نظیر زلنسکی
و پروشنکو
باید در
دادگاههای
نورنبرگ
محاکمه شوند.
پرسش
این است اساسا
وجود سازمان
تجاوزکار و ننگین
ناتو که در
کشتار مردم
یوگسلاوی،
لیبی، افغانستان
دست داشت و
بخش مهمی از
آنان در قتل
عام مردم عراق
و سوریه شرکت
داشتند چه
ضرورتی دارد؟
مگر ادعا نمیشد
که ناتو را
برای مبارزه
با اتحاد
جماهیر شوروی
سوسیالیستی
به وجود آوردهاند؟
حال که دیگر
از شوروی
سوسیالیستی
چیزی باقی
نمانده است چه
نیازی به وجود
پیمان تجاوزکارانه
ناتو میباشد؟
بعدها مدعی
شدند که پیمان
ناتو برای مبارزه
با تروریسم
ضروری است،
آنهم
تروریسمی که خودشان
تعریف میکردند
و خودشان به
نام القاعده و
یا داعش تقویت
کرده و یا
ساخته بودند.
دنیا به پیمان
جنگافروز
ناتو نیازی
ندارد. تقویت
سرسامآور
توان جنگی
ناتو برای
تسخیر و غارت
جهان است.
تقویت
ناتوتنها
برای حمله به
روسیه نیست که
با سیاست هجوم
به شرق شروع
شده است،
تقویت و وجود
ناتو بر ضد
بشریت، برای دامن
زدن به جنگ
است و تمامیت
ارضی ایران و
منافع ملی
ایران را نیز
تهدید میکند
و شعار «پیمان
تجاوزگر ناتو
منحل باید گردد»
باید از
شعارهای حزب
ما باشد. حفظ و
نگهداری ناتو،
تقویت آن،
هزینه گزاف آن
از مالیات مردم
ممالک غرب، در
عین حال برای
پر کردن جیب
مجتمعهای
صنعتی- نظامی
است. گسترش
این هیولای تا
دندان مسلح و
از نظر نظامی
و تجاوزگری
تجربه دیده،
به سمت شرق
فقط با نیت
جنگ و تجاوز
صورت میگیرد.
حمایت از
اوکراین برای
ورودش به ناتو
اعلان جنگ به
روسیه و تمام
ممالک
اوروآسیا قبل
از دخالت
پیشگیرانه
روسیه در 24
فوریه امسال
است. ننه من
غریبم و هوچیبازی
غرب پشیزی
ارزش سیاسی
ندارند، حتی
اگر واقعیات
جهان را با
هجوم عظیم و
باور نکردنی
تبلیغات
سیاسی و عوامفریبانه
خود از طریق
چند شرکت
خصوصی رسانهای
انحصاری
آمریکائی
برای ساختن
افکار عمومی
در جهان، پوشش
دهند و
کارخانههای
همنوا شدهی
دروغگوئی را
به خدمت
بگیرند. این
سیاست بخشی از
جنگ روانی و
فریب مردم است
تا خود را
برای نجات
بحران سرمایهداری
با روسهراسی
و هیولاسازی
از پوتین به
کشتن دهند.
نقل از
توفان ارگان
مرکزی حزب
کارایران
شماره 265
فروردین
ماه 1401
www.toufan.de
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت
آرشیو نشریات
توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان
در توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان
در فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه
تلگرام
https://telegram.me/totoufan