«نه شرقی نه غربی» فقط غربی

 

شعار «نه شرقی نه غربی» بر سردر وزارت امور خارجه‌ ایران از بعد از انقلاب نقش بست که بیش‌تر جنبه تبلیغاتی و پنهان‌کاری داشت تا دفاع از منافع واقعی ملی میهن ما ایران. امروز هم این شعار «نه شرقی نه غربی» در دست اصلاح‌طلبان غرب‌زده همان نقش ابزار عوام‌فریبانه و ریاکارانه را بازی می‌کند که در بدو انقلاب از آن استفاده کردند تا غرب‌گرائی خویش را کتمان کنند.

وقتی به تاریخ چند سده اخیر ایران نظری بیافکنیم متوجه می‌شویم که در هیچ دوره‌ای از تاریخ ایران حکام بر سریر قدرت از یک سیاست بی‌طرفانه «نه غربی نه شرقی» با توجه به مصالح ملی ایران پیروی نکرده‌اند. نظر طبقات حاکمه در ایران همواره نظر به غرب بوده و بر این اساس نیز عمل کرده‌اند. اگر امروز شعار «نه شرقی نه غربی» را بر سردر وزارت امور خارجه نوشته و یا محافلی با غلظت و تظاهر به «عِرق ملی» مرتب بر زبان جاری می‌سازند، با این هدف است تا مردم ایران را به گمراهی ببرند. بر این منوال به تکیه و تقدم شرق نسبت به غرب توجه کنید. ایران هیچ‌وقت زیر سلطه شرق نبوده، برادران آنتونی و ربرت شرلی و ویلیام ناکس دارسی انگلیسی یا آرتور میلسپو آمریکائی را شرقی‌ها به ایران نیآوردند، این پرتغالی‌ها و هلندی‌ها و انگلیس‌های غربی بودند که در خلیج فارس جولان می‌دادند. نه ترومن، نه آیزنهاور، نیکسون، کندی و. شرقی بودند و نه آقای ریچارد هلمز رئیس سازمان سیا به عنوان سفیر آمریکا در ایران، بلکه برعکس ایران ما همواره زیر نفوذ و سلطه غرب بوده است. بریتانیا ایران را به جنگ با روسیه تزاری تحریک کرد تا 17 شهر قفقاز را از دست بدهد و قراردادهای ترکمانچای و گلستان را منعقد نماید. امتیاز نفت شمال ایران را از خوشتاریا خرید و مدعی مالکیت نفت شمال ایران شد. انگلستان ایران را تهدید کرد که از هرات دست بردارد. بریتانیا نفت ایران را به غارت برد، ایران را محاصره اقتصادی و تحریم نمود و آمریکا  در همکاری با انگلستان کودتای 28 مرداد را در ایران سازمان داد و کشور ما را به پیمان‌های نظامی و پایگاه جاسوسی امپریالیسم و صهیونیسم بدل ساخت. تاریخ ایران اگر با شرافت و صداقت تدوین و خوانده شود و تدریس گردد، باید بهترین گواه ریشه‌های منطقی بی‌اعتمادی ما نسبت به غرب و ضرباتی که آنها به ما زده‌اند، ‌باشد. فراموش نکنیم چندین میلیون هم‌وطن ما را دولت بریتانیا با نسل کشی در جنگ جهانی اول با غارت آذوقه‌هایشان به مرگ محکوم کرد. علیرغم این همه جنایات غرب، علیرغم این که انقلاب ایران برضد ماهیت نیمه مستعمراتی ایران بود و آمریکا و غرب را از ایران به عنوان یک دستآورد بزرگ بیرون کرد، از همان فردای انقلاب بهمن ماموران آمریکا فعال شدند و برای ممانعت از نزدیکی ایران به شرق با شعار حفظ «منافع ملی و بی‌طرفی» توسل به سیاست «نه شرقی نه غربی» را در پیش گرفتند. پرسش نخست این است که چرا گزینش «نه غربی نه شرقی» مردود بود؟ چرا باید تکیه را نه بر دشمنان تا به آن روز غالب و مسلط بر ایران بلکه بر شرقی گذارد که انقلاب ایران برای اخراج آنها از ایران صورت نگرفته بود. از همان بدو انقلاب ماموران نئولیبرالیسم و آمریکائی، آقازاده‌ها در پی دور کردن ایران از شرق و هول دادن آن به سمت غرب بودند و هستند. این فقط شامل روحانیت نبود. سراپای جبهه ملی ایران و ملی مذهبی‌ها به ویروس غرب آغشته بود و در آمریکا یار و یاور خود را می‌دیدند و هنوز هم می‌بینند. قانون اساسی ایران در انقلاب مشروطیت  ملهم از قانون اساسی بلژیک و فرانسه بود، در مدارس متوسطه ایران زبان فرانسوی و سپس انگلیسی تدریس می‌شد و الگوی غرب تبلیغ می‌گردید. طبیعتا تحصیل بسیاری از دانشجویان ایرانی در غرب و روابط گسترده ایران در این چند سده با غرب زمینه فکری نزدیکی افکار عمومی به غرب را فراهم کرده است. صنایع تبلیغاتی سیاسی- ایدئولوژیک سینمای هولیوود، چند دهه مغزهای ایرانیان را بدون سانسور در داخل و خارج ایران شستشو داده است. کتب و اخبار و توسعه صنایع ایران بر اساس هنجارهای غربی، روابط تجاری با غرب و تقویت طبقه بورژوازی کمپرادور غربی، تبلیغات چند دهه ضدکمونیستی بر ضد شوروی سوسیالیستی لنین و استالین، جمهوری توده‌ای چین و رفیق مائوتسه دون شکل گرفته است. آنهم از زبان اندیشکده‌های غربی همراه با سیلی از دروغ و اتهامات که طبیعتا با خیانت رویزیونیسم خروشچفی تقویت می‌یافت، منجر به آن شد که تمام این تلاش‌های برنامه‌ریزی شده زمینه مادی بیابد و فرهنگ غربی و شیوه زندگی آمریکائی در میان مردم ما پا بگیرد. همکاری رژیم جمهوری اسلامی در تمام سال‌های حاکمیت اصلاح‌طلبان، دزدی‌ها، فساد، اختلاس، آدمکشی و... دروغگوئی، ریاکاری که همه را به گردن شیطان بزرگ می‌انداختند و در پشت پرده با آنها سر و سر داشتند و با پول‌های دزدیده شده به سرزمین شیطان بزرگ مورد طعن و لعن خود فرار می‌کردند، موجب شد تا هر روز با افزایش نفرت مردم از جمهوری اسلامی نفرت به دشمنان واقعی ایران کاهش یابد تا جایی که عمال آمریکا با شعار «دشمن ما همین جاست دروغ میگن آمریکاست» در اعتراضات جرات حضور پیدا کنند. این متاسفانه آن میراث شومی است که از دوران اصلاح‌طلبان غرب‌زده در ایران باقی مانده و سد فکری بزرگی در راه برقرای مناسبات عادلانه و به نفع منافع ملی ایران با چین و روسیه است.

برای توجیه درک غرب‌گرایانه از سیاست «نه شرقی نه غربی» به یک واقعه تاریخی در زمان دکتر مصدق استناد می‌شود و آن هم سیاست خارجی اعلام شده از جانب وی بود که ما باید در میان قدرت‌های بزرگ جهانی و در آن زمان میان اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و امپریالیسم انگلیس و سپس آمریکا سیاست «موازنه منفی» را اتخاذ کنیم که به مفهوم آن است که به هیچ‌کدام از طرفین امتیاز ندهیم و سعی کنیم به توازن بین قدرت‌ها با ندادن امتیاز به آنها نایل شویم. این تبلیغاتی که بورژوازی ملی در مورد سیاست خارجی دکتر مصدق مبتنی بر «موازنه منفی» می‌کند طبیعتا با واقعیت میدانی در آن زمان در تناقض کامل است. دولت ملی دکتر مصدق همواره نظر به غرب داشت. انقلاب چین را «تراژدی چین» معرفی می‌کرد و از آمریکا به عنوان «دنیای آزاد» نام می‌برد و تا زنده بود نیز به این نظریات خود وفادار ماند. پس برخورد «بی‌طرفانه» وی به سیاست خارجی واقعیت نداشته و بیش‌تر دوری از شوروی و سوسیالیسم در آن نهفته بود تا دوری از آمریکا و انگلیس. حتی زمانی که اقداماتی برای ملی شدن صنایع نفت ایران صورت گرفت غربی‌ها تحت نام مشتریان سابق در خرید نفت از ایران الویت داشتند. کسانی که تاریخ ایران را می‌شناسند می‌دانند که در همان موقع نفت ایران در دست استعمارگران انگلیس بود و آمریکا و انگلیس در ایران لانه داشتند. اصل چهار ترومن در ایران لانه جاسوسی آمریکا بود که هرگز از جانب دولت مصدق بر اساس اعتقاد به سیاست «موازنه منفی» عذرشان خواسته نشد. حتی وقتی با اعتصابات عظیم کارگران صنایع نفت، مسئله نفت جنوب به امری مهم در جامعه ایران بدل شده بود، دکتر مصدق خواهان الغای قرارداد نفت دارسی نشد، بلکه از استیفای حقوق مردم ایران سخن به میان آورد که نشانه ملی کردن صنعت نفت بعدی ایران نبود. وقتی امپریالیسم انگلستان فروش نفت ایران را ممنوع کرد و ایران را محاصره اقتصادی نمود دولت دکتر مصدق حاضر نشد با اعلام وفاداری نسبت به سیاست «موازنه منفی» به کشورهای سوسیالیستی که آماده شکستن تحریم‌ها و خرید نفت ایران بودند نفت بفروشد. دکتر مصدق متاسفانه حاضر نشد برای روشن شدن طلب ایران از اتحاد شوروی در زمان اشغال ایران برای استفاده از زیرساخت‌ها و مواد غذائی در کمیسیون رسیدگی به آن از ترس متهم شدن به همکاری با کمونیست‌ها شرکت کند و افسانه 11 تن طلای «دزدی» شده ایران توسط شوروی را ساختند ولی همزمان اعتراضی به کلاه‌برداری آمریکا وانگلستان در پرداخت غرامت ناشی از خساراتی که در زمان اشغال ایران فراهم آورده بودند، نکردند. سیاست «موازنه منفی» نمادی بود که می‌بایست بر ماهیت این نزدیکی پرده ساتری بکشد. جبهه ملی ایران در تمام طول فعالیت سیاسی‌اش و حتی بعد از انقلاب آمریکا را دوست خود می‌دانست و می داند. پس متوجه می‌شویم که سیاست توجه به غرب و روی‌برتابی از شرق ریشه‌های عمیق‌تر تاریخی و طبقاتی در ایران دارد و این پیشینه تاریخی بر روی سیاست خارجی کنونی رژیم جمهوری اسلامی نیز سایه سنگین خود را افکنده است.

به نظر حزب ما اساس سیاست خارجی ایران  را باید منافع ملی ایران تعیین کند و نه شعار «نه شرقی نه غربی» که ابزاری برای عوامفریبی کیلوئی و نسبی کردن سیاست خارجی ایران شده‌ است. به عربده‌های اصلاح‌طلبان برکنار‌شده از حکومت و یا نقابدار در حکومت نگاه کنید مرتب «سند» رو می‌کنند که حاکمیت کنونی، ایران را به شرق فروخته است و از غرب دوری می‌کند. هر قرارداد ایران با چین و روسیه را فروش ایران جا می‌زنند و آزادانه و تحریک‌آمیزی در پیرامونش به افسانه‌سرائی مشغولند و این در حالی است که فروش ایران به آمریکا را بیان مجسم اجرای صحیح سیاست «نه شرقی نه غربی» جلوه می‌دهند. باید افزود منافع ملی ایران را کیلوئی تعیین نمی‌کنند. نزدیکی به شرق و قطع و یا روابط عادی با غرب می‌تواند اتفاقا سمبل استقلال ایران و تقویت منافع ملی ایران باشد. «نه شرقی نه غربی» به معنای قطع رابطه با شرق و سپس غرب نیست، بلکه تشخیص مصالح و منافع ملی ایران در هر برهه مشخص تاریخ تحول ایران و وضعیت مشخص جهانی است. امروز دفاع از استقلال، تمامیت ارضی ایران، احترام به حق حاکمیت ملی ایران، مبارزه علیه زورگوئی و تحریمات ضدبشری غرب، نزدیکی به شرق و کاهش حداکثر ارتباط با غرب است. سیاست «نه شرقی نه غربی» سیاست ترازوئی نیست که بعد از این همه سرکوفت، سرکوب، زورگوئی، طلبکاری، نژادپرستی، خرابکاری، خلف وعده، ریاکاری، تزویر ما طالب ادامه وضع گذشته و کنونی باشیم. مهم درک ما از مضمون سیاست «نه شرقی نه غربی» است که باید در خدمت نکات بر‌شمرده بالا باشد. امروز منافع ملی ایران حکم می‌کند که ایران نگاهش به سمت شرق باشد و از غرب غارت‌گر، متجاوز، استعمارگری که هنوز ایران را تحریم کرده، اموالش را مسدود و روزانه تهدید به تجاوزش می‌کند و قصد دارد با تروریسم خواندن سپاه پاسداران که یک ارگان رسمی کشور است، به نیات شوم تروریستی خود دست یابد، فاصله بگیرد. این است مضمون مشخص سیاست «نه شرقی نه غربی». 

 

نقل ازتوفان ارگان مرکزی حزب کارایران شماره 275 بهمن ماه 1401

www.toufan.org

وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

http://kanonezi.blogspot.se/

http://toufan.org/ketabkane.htm

 سایت آرشیو نشریات توفان

 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

 توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts

 توفان درشبکه تلگرام

https://telegram.me/totoufan