محکومیت
تعرض به
مجاهدین در
زیر نقاب
حمایت از«حقوق
بشر»
«سازمان
مجاهدین خلق»
در دوران
ستمگری
«محمدرضا
شاه»، سازمانی
انقلابی و
مترقی بود.
ایدئولوژی
این سازمان
اسلامی و به
شدت تحت تأثیر
ایدئولوژی
مارکسیسم -
لنینیسم و
اوضاع سیاسی
وقت جهان قرار
داشت. سازمان
مجاهدین در آن
زمان قدرتمندترین
سازمان سیاسی
ایران بود و برخلاف
سایر سازمانها
و گروههای
موجود دیگر،
از درجه قابل
توجهی از نفوذ
تودهای در
میان مردم، به
علت پیشینه
مذهبی مردم در
ایران
برخوردار بود.
این سازمان در
انتخاب بزرگ
تاریخی و
سیاسی خود در
دوران جنگ سرد
در سمت مردم
ستمدیده جهان
قرار گرفته
بود و از این جهت
قابل احترام و
مورد حمایت
بسیاری از
نیروها قرار
داشت. با
اعدام رهبران
انقلابی این
سازمان و سپس
سیاستهای
نادرستی که
رهبران بعدی
آن در پیش
گرفته و اجراء
کردند، کار
این سازمان به
تدریج با مشکلات
عدیده روبرو
شد که ماهیت
این سازمان را
به تدریج از
یک سازمان
انقلابی،
ضدامپریالیستی،
ضدصهیونیستی
و میهنپرست،
مدت کوتاهی
بعد از انقلاب
1357، به سازمانی
در خدمت منافع
بیگانگان،
آلت دست
امپریالیسم و
صهیونیسم
جهانی قرار
داد. همکاری
این سازمان با
رژیم بعثی در
عراق و جاسوسی
برای دشمنان
ایران، نقطه
عطفی بود که
آنها را به
تدریج از جبهه
مبارزان خلق
به بیرون
پرتاب کرد. سازمان
مجاهدین دیگر
سازمانی خلقی
نبود و نیست و
به تدریج به
سازمانی
ضدانقلابی و
ضدخلقی، عامل
امپریالیسم و
دشمن منافع
ملی ایران بدل
شده است.
کوربینی خردهبورژوازی،
عطش
خونخواهی،
قصاص،
انتقامجوئی،
حرص ریاست و
انحصارگرائی
چشم آنها را
به قدری
کورکرده که
آنها را از
اتخاذ یک
سیاست منطقی و
درازمدت برای
ایجاد یک
ایران
دموکراتیک،
ضدامپریالیستی،
مستقل، مدرن،
مقتدر در
منطقه و... دور
نموده و به
آلت دست قدرتهای
ارتجاعی
جهانی، ناتو و
منطقه، که بر
ضد منافع ملی
ایران بودند،
بدل کرده است.
دلارهای خون
به صندوق بقاء
آنها واریز شده
و میشود و
هستی آنها نه
مبتنی بر
اتکاء به
امکانات خلق،
بلکه به این
اخاذیها و
روابط
استعماری و
لابیهای خونآشام
بینالمللی
وابسته است.
آنها با ایجاد
یک فرقه در بسته،
که مغزهایشان
را به روی
افکار نو و
نظریات و
انتقادات
مخالفان به
علت ضعف نظری
درونی بستهاند،
به سطح محفلی
خطرناک رشد
کردهاند.
مشتی انسان
سرگشته،
مفلوک، شکستخورده،
عمیقاً
وابسته و
اسیر، که همه
چیز خود را از
دست دادهاند
به جز حقوق
اخاذی شده از
ممالک
بیگانه، که
بیان واقعیت
وجودی کنونی
آنهاست. جمعی
که هرچه
وابستهتر،
حقیرتر،
نادانتر،
خشونتطلبتر،
خونخواه و
خونریزتر
گردد، امر
هدایت کورکورانه
آنها برای
رهبری مستبد و
خودکامه سادهتر
است. این
اسراء دیگر
جائی برای
رفتن ندارند.
باید بسوزند و
بسازند، حتی
اگر با سیاستهای
این سازمان
موافقتی
نداشته باشند.
«دموکراسی»
درونی این
سازمان حکم میکند
که از همه
دستورات
کورکورانه
«ولی فقیه» خویش
پیروی کنند،
چشم و گوش خود
را ببندند و
زبان انتقاد
را بِبُرند.
آنها باید به
خود تلقین
نمایند که فقط
گوشت دم توپ
هستند، انسانهای
فاقد غرور،
شعور و شخصیت.
کار آنها به
جائی رسیده
است که حتی
نوکری
امپریالیسم،
صهیونیسم و ارتجاع
منطقه،
جاسوسی،
خیانت به
منافع ملی را
به عنوان
«فضیلت» میپذیرند
و آنرا در
خدمت «انقلاب»
تبلیغ میکنند.
آنها در مغزِ
پیروانشان
فروکوفتهاند
که امروز هیچ
چیز مهمتر از
سرنگونی رژیم
آخوندها نیست
و ما باید تمام
هم و غم خود را
تنها در این
زمینه صرف
کنیم. مبارزه
با
امپریالیسم و
صهیونیسم
برای آنها
«حرف مفت» است.
امروز باید از
«همه تضادها»
تنها برای سرنگونی
رژیم آخوندها
سود جست. آنها
برای خیانت
ملی و شستشوی
مغزی این
تئوریها را
آفریده و
تبلیغ میکنند.
در حالی که برای
هر نیروی
انقلابی،
آگاه، با
مسئولیت و با
شرف باید هدف
هر اقدامی
برای کسب قدرت
سیاسی و سرنگونی
رژیم سرمایهداری
جمهوری
اسلامی از قبل
روشن و معلوم
باشد. هر حرکت
آگاهانه و
جنبشی
انقلابی باید
اهداف خویش را
در مقابل
چشمان خود
داشته و به آن
سمت حرکت
نموده و آنرا
میان مردم
برای آگاهی
دادن و بسیج
آنها تبلیغ
کند. جنبش کور
و یا کور کرده
فقط به قعر
دره میرود و
اساساً نیات
بانیان آن
شبههانگیز
است. تعریف
مشخص این هدف،
ماهیت مبارزه ما
را تعیین میکند
و مضمون
سرنگونی رژیم
سرمایهداری
جمهوری
اسلامی را در
آینده چنین
حرکت
پیروزمند
اجتماعی روشن
میگرداند.
طیف سرنگونیطلبان
و براندازان
در شرایط
کنونی وسیع
است. از همه
دول
امپریالیستی
غرب به رهبری
آمریکا و ناتو
گرفته تا
صهیونیسم و
همسایگان
ارتجاعی ایران.
در کنار این
دُوَل
نیروهای
تروریستی، داعش
و نظایر آنها
نیز در طیف
این سرنگونیطلبان
جای دارند که
طبیعتا خواست
آنها و اعمالشان
در خدمت منافع
ملی ایران
نیست. آن
سرنگونی در
ایران که
منافع ارتجاع
و امپریالیسم
را در میهن ما
تأمین کند و
یا به دستآوردهای
انقلاب بهمن
پشت کند و
دلقکی به نام «رضا
پهلوی» را
نامزد کسب
قدرت سیاسی در
ایران نماید،
پشیزی ارزش
ندارد و خیانت
به منافع خلق
ایران و تمامی
شهدای
انقلابی
تاریخ معاصر ایران،
از زمان
مشروطیت
تاکنون است.
کسانی که این
مرز را روشن
نمیکنند و از
سرنگونی به
طور کلی و
بدون مرزبندی با
دشمنان مردم
ایران و بشریت
صحبت میکنند،
طبیعتا در
کنار مردم ایران
قرار ندارند.
مجاهدین یکی
از این سازمانها
هستند.
کارنامه
کنشگری این
سازمان در چند
دهه اخیر به
شدت ننگین
است:
·
مجاهدین با
صدام حسین
متجاوز به
ایران همکاری
و برای وی در
ایران جاسوسی
میکردند.
·
مجاهدین در
ترور
دانشمندان
هستهای
ایران و
جاسوسی برای
اسرائیل و
آمریکا دست
داشتند و
خودشان به این
عمل ننگین
افتخار میکنند.
·
مجاهدین
هوادار تجاوز
آمریکا و
اسرائیل به ایران
بودند و میخواستند
در پارکابی
ارتش آنها به
ایران وارد شوند
و هنوز هم
مدافع این نظر
هستند.
·
مجاهدین از
تحریمهای
ضدبشری علیه
مردم ایران
دفاع میکنند
و حتی خواهان
تشدید آن
هستند.
·
مجاهدین نقش
جاسوسی،
تروریسم،
خرابکاری و خشونتافزائی
را در ایران
به عهده گرفتهاند
و جوانان فریبخورده
را با تحریک و
دروغ به کُشتن
میدهند.
·
مجاهدین در
فضای مجازی با
ارتش مزدور
سایبری خود،
تحت حمایت
انحصار رسانهای
جهانی، در اینستاگرام،
فیسبوک،
توئیتر،
حمایت «ایلان
ماسک» به پخش
دروغ و جعلیات
بر ضد مصالح
ملی ایران
مشغولاند.
·
مجاهدین در
تمام منطقه بر
ضد خلقهای
لبنان، یمن،
فلسطین،
عراق، سوریه
با ارتجاع
جهانی همکاری
میکردند و مدتها
در کنار داعش
و سایر گروههای
جنایتکار
اسلامی بر ضد
دولت قانونی
«بشار اسد» میجنگیدند
و به آن
افتخار میکردند
و میکنند.
·
مجاهدین
ترور «سردار
قاسم سلیمانی»
را، که نماینده
رسمی یک کشور
برسمیتشناختهشده
در سازمان ملل
است، تأیید
کردند و جشن
گرفتند در
حالی که از
نظر حقوق بینالملل
این امر یک
قتل عمد محسوب
میشود و
«ترامپ» و
«پمپئو» باید
به خاطر
ارتکاب به این
جرم محاکمه و
محکوم شوند.
مجاهدین این
تروریسم بینالمللی
را برسمیت میشناسد
و به تمام
ترورهای
بیگناهان
توسط پهپادهای
«اوباما» و
«ترامپ» صحه
گذارده و میگذارند.
·
مجاهدین
خواهان آنست
که سپاه
پاسداران
ارگان رسمی یک
کشور عضو
سازمان ملل،
تروریستی
اعلام شود تا
در زمان مقتضی
برای آمریکا
بهانه تجاوز به
ایران فراهم
آید.
·
مجاهدین در
جریان
ناآرامیها
مربوط به قتل
مهسا امینی در
مقر گشت
ارشاد، با
ایجاد
تروریسم،
خشونت، آتشسوزی،
آدمکشی،
ایجاد کانونهای
شورشی
تروریستی،
کمیتههای
محلات برای
تخریب و سوریهای
کردن ایران،
تمام نقش مخرب
خود را به
منصه ظهور
گذارد و شکست
خورد.
·
مقر این
سازمان مسلح،
متشکل و منضبط
در آلبانی یک
پایگاه نظامی
بر ضد کشور
ثالث، مقر
ارتش ناتو و
با اجازه
اربابان این
سازمان در
کشور «بی در و
پیکر» آلبانی
مستقر گردیده
است. از این
پایگاه نظامی
و جاسوسی با نقض
همه قوانین
جهانی بر ضد
کشور ثالثی
عملیات
براندازانه
صورت میگیرد.
مجاهدین
پناهجو
نیستند آنها
ارتش فارسیزبان
ناتو در خارج
از ایران
هستند که
ابزار دست
فشارهای
امپریالیسم و
غرب به ایران
محسوب میشوند.
·
این سازمان
از حمایت
جهانی تمام
شبکههای
مجازی برای
پخش شایعات،
دروغ، جعلیات
و مخدوش کردن
مرزهای دوست و
دشمن و ایجاد
اغتشاش و
خرابکاری
برخوردار است.
میتوان
کارنامه
خیانتهای
این سازمان را
ادامه داد.
آنها نه برای
تساوی حقوق
اجتماعی زن و
مرد با
چارقدهای
گُلی رنگ خود،
و نه حقوق
بشر، و نه
دموکراسی و نه
مقررات و
ضوابط جهانی
ارزشی قایلند
و نه مخالف،
آشوب، جنگ،
تروریسم،
تجزیهطلبی و
نظایر آنها
هستند.
آنها با
دعوت از
دشمنان مردم
ایران، نظیر
«مایک پمپئو» (Michael Pompeo)،
وزیر امور
خارجه سابق
آمریکا، «رودی
جولیانی» (Rudolph William Giuliani)، شهردار
سابق نیویورک
در 11 سپتامبر و
مشاور حقوقی
ترامپ، «جان
بولتن» (John Bolton)،
دبیر شورای
امنیت ملی
آمریکا در
زمان ترامپ،
«نوت گینگریچ» (Newt Gingrich)، جمهوریخواه
دستراستی
نامزد این حزب
برای تعیین
رقیب انتخاباتی
دموکراتها،
«جان مککین» (John McCain)، رقیب
انتخاباتی
«اوباما» از
جانب حزب
جمهوریخواه،
«مایک پنس» (Mike Pence)، معاون
دونالد
ترامپ، «جوزف
لیبرمن» (Joe Lieberman)،
رئیس گروه
اتحاد علیه
ایران اتمی،
«تام ریج» (Tom Ridge)،
اولین وزیر
امنیت ملی
آمریکا،
«لوئیس فری» (Lewis Ferry)، مدیر پیشین
اف.بی.آی،
«برنارد
کوشنر» (Bernard Kouchner)،
سیاستمدار،
دیپلمات و
وزیر امور
خارجه فرانسه
در دولت
فرانسوا
فیون، «ژنرال
جرج کیسی» (George W. Casey)، فرمانده
نیروهای
آمریکایی در
عراق، سیوششمین
فرمانده ارتش
آمریکا، «گی
فرهوشتاد» (Guy Verhofstadt)،
نخستوزیر
بلژیک- ۱۹۹۹ تا
۲۰۰۸،
«ماتیو رنتسی» (Matteo Renzi)،
نخستوزیر
ایتالیا- ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۶،
«استرون
استیونسون» (S. Stevenson)، هماهنگکننده
کارزار تغییر
برای ایران،
«یولیا
تیموشنکو» (Julija Tymoschenko)، رهبر
انقلاب
نارنجی و رئیس
جمهور دستنشانده
اوکراین و دهها
عناصر بیگانه
و ضدایرانی
برای سخنرانیها
به نشستهای
خود در آلبانی
و یا خارج از
آلبانی با پرداخت
دستمزدهای
سرسامآور نه
تنها ماهیت
ناسالم و فرصتطلبانه
و ایرانستیزانه
خویش را نشان
دادند، بلکه
به تمام دستآودرهای
خلق ایران و
انقلاب بهمن 1357
و رهبران سابق
مجاهدین پشت
کردند. هیچ
اصلی برای
آنها مهمتر
از ریاست و
استبداد
وحشتناک بر
مبنای قصاص،
خونخواهی و
جنایت نیست.
سرنوشت مردم
ایران، تاریخ
ایران، آینده
ایران برای
آنها پشیزی ارزش
ندارد. یک
چنین هیولائی
را نمیشود
بخشی از
اپوزیسیون
انقلابی
ایران به حساب
آورد. مهار
این جانور هفتسر،
که تاکنون حتی
نیاموخته از
سرکشی دست بکشد،
وگرنه پولش
قطع میشود،
مغایر منافع
مردم ایران
نیست. تضعیف
فرقه رجوی، که
ربطی با تاریخ
پرافتخار
گذشته این سازمان
ندارد، به نفع
حقوق بشر،
منافع ملی
ایران،
سرنوشت ملت
ایران و مردم
منطقه است.
کسانی که چتر
حمایتی خود را
بر بالای سر
این سازمان
گرفتهاند و
موذیانه از
«حقوق بشر»
آنها دم میزنند،
به تمام این
حداقل تاریخ
برشمرده و گماشتگی
برای ناتو و
آمریکا آگاهاند
و علیرغم این
شناخت، این
سیاست را
تأیید میکنند،
زیرا به نحوی
سرنوشت همه
خودفروختگان را
در آن بازمییابند.
نقل
ازتوفان
شماره ۲۸۱ارگان
مرکزی حزب کارایران مردادماه
۱۴۰۲
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت
آرشیو نشریات
توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان
در توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان در
فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه
تلگرام
https://telegram.me/totoufan