مبارزه با
فساد یک
مبارزه
طبقاتی است که
با تکیه
برزحمتکشان
عملی است
در
بعد از انقلاب
با رونویسی از
سیاستهای
اقتصادی
نئولیبرالی،
که نقض آشکار
قانون اساسی
جمهوری
اسلامی حتی
بعد از
تغییرات ضدایرانی
آن است،
مافیائی در
ایران بر سر
کار آمده است
که ظاهراً کسی
را یارای
مقابله با آن
نیست.
این
مافیای
اقتصادی و
پرنفوذ،
کارخانههای
ملی و دولتی
را به بهای
نازل میخرد،
آنها را تعطیل
کرده زمین
کارخانه را میفروشد،
و با تکیه بر
کارت
بازرگانی و
مافیای اطاق
بازرگانی به
وارد کردن
همان جنس از
خارج از کشور
میپردازد که
کارخانه
تعطیل شده
آنرا تولید میکرد،
زیرا فروش
همان کالا، که
به بهای گزاف
پس از واردات
به ایران به
فروش میرسد،
برای آنها
سودآورتر است.
این طبقه
اجتماعی در
تولید شرکت
ندارد،
تولیدکننده
را ورشکست میکند،
تا بتواند با
پول نفت، که
دولت با رعایت
تسهیلات
دراختیار آنها
میگذارد،
کشور ایران را
به نابودی میکشاند
و یک قشر
زالوصفت و بیرحم و
ضدبشر در
ایران به وجود
آورد. پول نفت
تبدیل به
کالای گرانقیمت
میگردد که در
خود ایران نیز
میشد آن را
تولید کرد ولی
آنوقت تاجر
گردن کلفت قادر
نبود از قبل
ورود این کالا
به داخل کشور ارز
ترجیحی گرفته
و یا صد برابر
آن سود ببرد.
گسترش
بیکاری، فقر
عمومی، که بخش
بزرگی از آن محصول
تحریمها
نیست و محصول
سیاستهای
دولت، نفوذ
مافیای اطاق
بازرگانی،
سیاست گمرکات
و کاهش تعرفههای
گمرکی به سود
تجار «محترم»
بازار است،
باید با تقویت
تولید داخلی و
برضد این
طبقات
نوخاسته عملی
گردد. دولتی
که بخواهد
تولید داخلی
را تقویت کند،
باید در مقابل
اطاق
بازرگانی و
بانک مرکزی و
بانکهای
غارتگر
خصوصی، که از
ارزهای دولتی
سوءاستفاده
میکنند،
بایستد. کسانی
که با نقض و
تغییر قانون اساسی
زمان انقلاب
بانکهای
خصوصی را، که گانگسترهای
رسمی هستند،
مجاز ساخته و
به جان مردم
انداخته، حال
خودش از «هیبت»
این بانکها
در هراس است و
قادر نیست
نسبت به آنها
اسائه ادب کند.
تقویت
تولید داخلی،
که مسلماً در
بدو امر محصولاتش
توان رقابتی
نداشته و گرانتر
از بازار
جهانی تمام میشود،
تنها با حمایت
دولتی مقدور
است و مابهالتفاوت
این قیمت را
دولت باید از
پول نفت، که
هزینهای
استراتژیک و
منطقی است،
تأمین کند.
تمام ممالک
جهان برای
تقویت تولید
خود نخست به
حمایت و سیاستهای
حمایتی دولت و
اراده سیاسی
در این امر
نیاز داشتند.
این تاریخ
پیشرفت همه
کشورهای
سرمایهداری
جهان از
انگلستان،
گرفته تا
فرانسه، آلمان
و هلند بوده
است و حتی در
این اواخر ما
با نمونه کره
جنوبی روبرو
هستیم. آنها
با اتخاذ سیاست
کنترل واردات
و تقویت
صادرات، تکیه
بر اقتصاد با
درهای بسته و
دستیابی به
صنایع مورد
نیاز
توانستند خود
را در عرصه جهانی
تقویت کنند و
تازه بعد از
گذر از این مرحله
هوادار
«اقتصاد بازار
جهانی» و
«آزادی تجارت»
گشتند. نقش
دولت در
پیشرفت جامعه
تعیینکننده
است. مقرراتزدائی
بانک جهانی که
شرط سرمایهگذاری
و تضعیف نقش
دولت است،
دقیقا به این
خاطر صورت میگیرد
که دروازه
کشورها به روی
سرمایههای
غارتگر و
بدون نظارت
باز شده،
کالاهای
خارجی بدون حساب
و کتاب و
نیازهای
ضروری
اقتصادی به
کشور سرازیر
گردد و تولید
داخلی را
نابود نماید.
کشوری که قادر
نیست تولید
داخلی داشته
باشد، همواره
به ممالک
امپریالیستی
وابسته میماند.
پول بادآورده
نفت، که ثروت
ملی ایران و
متعلق به
یکایک مردم
این کشور است،
تنها با
مکانیسم قدرت
دولتی و متاثر
از بانک جهانی
و صندوق بینالمللی
پول، خصوصی
شده و به جیب
سرمایهداران
وابسته داخلی
و خارجی
سرازیر میشود.
آنها تنها
طبقهای
هستند که از
تصدق سر این
خصوصیسازیها
درآمد نفت
ایران را به
جیب میزنند.
سیاست خصوصی
کردن ثروت نفت
و معادن در ایران
به ایجاد طبقهای
منجر شده که
جناحی بسیار
قدرتمند را
دربرمیگیرد.
ویژگی سرمایهداری
ایران در این
است که مخارج
زیرساختهای
کشور و هزینههای
عمومی نه بر
اساس نظام
مالیاتی،
بلکه از درآمد
نفت تأمین میشود
و سرمایه4داران
در ایران
مالیات نمیدهند
و این عدم
پرداخت
مالیات که
برای اداره کشور
و حتی ایجاد
یک جامعه
سرمایهداری
مرفه، عدالتمحور
لازم است در
ایران وجود
ندارد. در
ممالک اسکاندیناوی،
آلمان، اتریش
...، که نظام
سرمایهداری
بر آنها حاکم
است، همه
کنسرنها و
سرمایهداران
از خرد و کلان
مالیات میدهند.
اداره دارائی
به سرمایهداران
نیز برای اخذ
مالیات رحم
نمیکند و علیرغم
وجود نقطهضعفها
در فرار
مالیاتی اخذ
مالیات بخش
مهمی از ناموس
سرمایهداری
برای حفظ کلیت
نظام سرمایهداری
است.
مالیات
یک هزینه مالی
اجباری یا
نوعی خراج است
که توسط دولت
و معمولا
وزارتخانه
دارائی به
منظور تأمین هزینههای
گوناگون
عمومی یا
هزینههای
دولت، به مردم
تحمیل میشود.
عدم موفقیت در
پرداخت، فرار
یا مقاومت در
برابر پرداخت
مالیات، میتواند
طبق قانون
مجازات در پی
داشته باشد.
کسب مالیات
برای تامین
مخارج دولت به
جوامع باستانی
بعد از پیدایش
دولت برمیگردد
و ربطی الزاما
به جامعه
سرمایهداری
ندارد. دولت
که خودش ثروتی
ندارد تا آن را
هزینه عمومی
کند. برای این
منظور برای
حفظ دولت و
جامعه از قدیم
مالیات میگرفتند
و این مالیات
جنسی و یا
پولی همواره
با اجبار
همراه بوده
است.
در
ایران
متاسفانه در
فرهنگ عمومی
حاکم، آن هم
به علت درآمد
نفت و فساد
دستگاههای
حاکم چه در
رژیم گذشته و
چه در حال،
اقدام به فرار
مالیاتی حُسن
و زرنگی محسوب
میگردد و نه
ضرر به منافع
ملی. به جز
کارمندان و کارگران
سایر طبقات و
اقشار
اجتماعی، که
به ویژه کار
آزاد میکنند،
مالیات نمیدهند
و به پاس
درآمد نفت، که
ثروت عمومی و
نه ثروت خصوصی
آنهاست از
تمام امکانات
جامعه و پول
مالیاتدهندگان
برای خودشان
سوء استفاده
مینمایند.
خواهان جادهسازی،
بیمارستانسازی،
ایجاد مدارس
دولتی،
سدسازی،
کشیدن راهآهن،
آسفالت
خیابانها،
تامین
بهداشت،
درختکاری،
زبالهزدائی،
ایجاد فاضلآب،
آبرسانی و.. هستند
بدون این که
موی سر خود را
بخارانند. در
ایران یک نظام
مالیاتی برای
رسیدگی به
درآمدها و
مخارج کشور
وجود ندارد تا
مردم بدانند
که در چه سطحی
از رفاه و
ریخت و پاش
باید زندگی
کنند. سیاست
مسلط بر افکار
به مصداق «هر
آن کس که
دندان دهد نان
دهد» عدم
اندیشیدن به
این موضوع
است. این تفکر
بر تمام رژیمهای
گذشته ایران
حاکم بوده
است. هر دولتی
در ایران چه
این دولت و چه
دولت آینده
باید به این وضع
خاتمه دهد و
این بیماری
مهلک را درمان
کند. طبیعتاً
تمام تجار «محترم»،
مافیای اطاق
بازرگانی،
بانکهای
خصوصی، ائمه
اطهار، آستان
قدس رضوی، سهمبران
امام، دریافتکنندگان
خمس و ذکات،
پزشکان
پردرآمد،
مافیای مسکن،
آب، غله و... با
اخذ مالیات
مخالفاند و
میخواهند
مفتخوری
کنند. آنها
برای پوششدادن
به دزدی خود
فوراً پیشهوران،
کسبه جزء، دستفروشان
خردهبورژازی
فقیر و کسانی
را که با
درآمد کم با
سختی زندگی میکنند،
تحریک کرده و
به جلو میاندازند.
حکومت ایران
حتی سیاست
روشنی برای اخذ
مالیات ندارد
و مشکلات خود
را با هزینه
نفت جبران میکند
و نه تولید
داخلی. این
شیوه اداره
کشور مفتخوری،
طلبکاری و
فرهنگ فساد و
تنبلی را رواج
میدهد و
عواقب
اجتماعی به
دنبال دارد و
برضد منافع
ملی ایران حتی
برضد منافع
واقعبیانه
فراریان
مالیاتی
هستند. از زیر
کار در رفتن و
یا اظهاراتی
نظیر «کار مال
خر» است محصول
چنین شیوه
اداره کشور
است؛ توجیه
فرار مالیاتی
و کلاه گذاردن
سر ملت است.
این
وضعیت یعنی
استفاده بیرویه
از پول نفت و
بر باد دادن
این ثروت ملی،
اتخاذ سیاست
درهای باز،
عدم حمایت
دولت از تولید
داخلی و کوتاه
کردن دست دولت
در نظارت بر تولید،
خصوصیسازیها،
فقدان نظام
مالیاتی، همه
با هم و دست در
دست هم طبقهای
را به وجود
آورده است که
از قدرت
مافیائی کلانی
در ایران
برخودار است.
این سرمایهداری
مافیائی بر
اساس قدرت
نفوذ، رانت و
غارت ثروتهای
عمومی استوار
است.
با
این سرمایهداری
با منطق و
نصیحت نمیشود
روبرو شد. این
سرمایهداری
بیرحم و
خونخوار و بیوجدان
است که ایران
را به این
روزی کشانده
است که ما هر
روز شاهد آن
هستیم. این
سرمایهداری
دشمن ایران
است. این
سرمایهداری
به مفتخوری و
دزدی ثروت
عمومی و عدم
پرداخت
مالیات عادت
کرده است و
لذا باید آن
را سرکوب کرد.
ولی سرکوب این
سرمایهداری
کار سادهای
نیست. زیرا
این عده که در
دولت در طی ۴۰
سال مقامات
مهم اداری،
اقتصادی،
نظامی و دینی
را در اختیار
داشتهاند و
هوای همدیگر
را دارند، به
تدریج انگلهای
آگاه و
ناآگاهی به
دور خود ایجاد
کردهاند که
از قِبَل آنها
ارتزاق میکنند.
از این باند
مافیائی
میلیونها
نفر بهره میبرند
و گرچه که در
مقابل ۸۵
میلیون
ایرانی تعداد
زیادی نیستند
و همیشه اقلیت
ناچیزی را تشکیل
میدهند، ولی
دولتها باید
از نظر
تاکتیکی و
میدانی آنها
را به حساب
آورند و نوع
سیاست خود را
در برخورد با
این طبقه یا
طبقات بر اساس
نفوذ و نیروی
آنها با
برنامهریزی
هوشمندانه
دراز مدت، از
راههای جبری
و یا غیرجبری
تعیین کنند.
مشکلی که در
جمهوری
اسلامی ایران
پیدا شده است،
با طبقه نوخاسته
غارتگر
آقازادهها و
خانواده
پرنفوذ
آنهاست که در
طی این ۴۰ سال
شکل گرفته و
مطبوعات را
برای ساختن افکار
عمومی در دست
دارند. آنها
در دانشگاههای
ایران نفوذ
کرده و پارهای
موعظهگران،
اساتید
دانشگاهها
را برای توجیه
غارت خود به
نانخور خویش
بدل کردهاند.
فضای رسانهای
داخل و خارج
کشور در دست
آنهاست. این
عده سرمایهدار
معمولی
نیستند،
مافیائی
هستند و
خودشان را
مالک ایران
دانسته و حتی
ثروتهای
خویش را برای
روز مبادا به
خارج منتقل
کردهاند. در
یک کلام
مبارزه برای
رفع مشکلات
اقتصادی
ایران،
مبارزه برای
بهبود شرایط
زندگی مردم،
مبارزه برای
آینده ایران و
نسلهای بعدی
تا کشور مرفه
در پیش روی
داشته باشند،
تنها با سرکوب
این مافیای
طبقاتی مقدور
است. برای
سرکوب این
طبقه باید به
طبقات فرودست
و سرکوب شده
اجتماع تکیه
کرد. باید
آنها را با
دادن آگاهی به
خیابان کشید و
قدرت عظیم
توده مردم را
به عنوان ضامن
پیروزی در این
نبرد در مقابل
این مافیا
قرار داد. استقرار
نظام مالیاتی
جدید یک
مبارزه
طبقاتی است و
تنها با
پشتیبانی مردم
عملی است. این
اقدامات از
نظر ماهوی در
کادر نظام
سرمایهداری
نیز قابل
انجام است و
به سوسیالیسم
نیز ربطی
ندارد و
همانطور که
گفتیم در
بسیاری ممالک
اروپائی
استقرار این
نظام مالیاتی
به خوبی عمل
میکند.
سرمایهداری
مافیائی
ایران از
زیربار حساب و
کتاب فرار میکند
و باید با
بسیج طبقاتی
این مقاومت
ارتجاعی را در
هم کوفت. چون
رسیدگی
مالیاتی نیست
اساسا معلوم
نیست چه کسی
چه مقدار از
ثروت اجتماعی
را از آن خود
کرده است و
منبع ثروت
سرشار وی کجاست؟
دولت کنونی
ایران اگر
ارادهای داشته
باشد که با
فساد مبارزه
کند و جامعهای
عدالتمحور
به وجود آورد
و از انفجار
اجتماعی
جلوگیرد،
راهی ندارد جز
این که به این
روش سارقانه در
کشور خاتمه
دهد و باید بر
محملهائی
تکیه کند که
قادر به تغییر
این وضع هستند.
دامن زدن به
مبارزه
طبقاتی و بسیج
مردم برای
استقرار یک
نظام عادلانه
مالیاتی،
محاسبه فقر و
ثروت، دامن
زدن به مبارزه
طبقاتی برای
تقویت تولید
ملی، الزاما
سوسیالیستی
نیست ولی هر
نیروی
سوسیالیست،
هر نیروی
دموکرات، هر
انساندوست و
ایراندوست و
هر انسان با
وجدان، که
نخواهد مفتخوری
و دزدی کند،
باید خواهان
این تحولات
باشد. مبارزه
با سیاستهای
غارتگرانه،
نئولیبرالی،
کوتاه کردن دست
بانک جهانی و
صندوق بینالمللی
پول، بازگشت
به اصل ۴۴
قانون اساسی،
استقرار یک
نظام مالیاتی
شفاف، تقویت
تولید داخلی و
ملی، آن
حداقلی است که
میشود از
دولتهای
حاکم انتظار
داشت. این خواستها
به تغییر رژیم
و سرنگونی
رژیم جمهوری
اسلامی
سرمایهداری
حتی به دست
مردم ایران
نیز ربطی
ندارد، خواستی
عمومی و به
نفع ایران،
نسل آینده،
حفظ ثروتهای
ملی و آینده
ایران است.
مبارزه برای
قطع دست دزدان
و ایرانفروشان
الزاما یک
مبارزه
کمونیستی
نیست، ولی هر کمونیستی
باید از این
خواست
دموکراتیک
عمومی مردم
ایران، که
دورنمای یک
جامعه نسبتاً
مرفه، تقلیل
شکاف عظیم
طبقاتی کنونی
و عدالتمحور
را دارد،
حمایت کند.
استقرار
سوسیالیسم و
جامعهای، که
عدالت سیاسی
را به عدالت
اقتصادی پیوند
زده است و
برای آن
مبارزه میکند،
بر ستونهای
جوامع فقیر پا
نمیگیرد.
سوسیالیسم
علم است و
باید آنرا
آموخت و به
کاربُرد.
دوران تئوری
بی تئوری و
شلیک تفنگ
سرپر گذشته
است.
نقل
ازتوفان
ارگان مرکزی
حزب کارایران
شماره 271مهر
ماه 1401
وبلاگ توفان
قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت
آرشیو نشریات
توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان در
توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان در فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه
تلگرام
https://telegram.me/totoufan