تشدید میلیتاریسم، نتیجه شکست نئولیبرالیسم

 

پس از پایان جنگ سرد، امپریالیست‌‌ها به ویژه امپریالیسم آمریکا؛ به موازات «دکترین نظم نوین جهانی» مشی نئولیبرالی «جهانی‌شدن سرمایه»(گلوبالیزاسیون) را نیز در صدر برنامه‌های اقتصادی خود قرار دادند. در این راستا با استفاده از ابزاری چون «بانک جهانی»، «سازمان تجارت جهانی» و «صندوق بین‌المللی پول» از یکسو برنامه‌های ریاضت اقتصادی را به دولت‌ها حُقنه کردند و از سوی دیگر افسار سرمایه مالی جهانی را پاره کرده و آن را به جان بازار انداختند. بانک‌های بزرگ، این انحصارات مالی تحت سلطه کلان سرمایه‌داران، با ترفند و تقلب برای خالی‌کردن جیب مردم و با مقروض‌ساختن دولت‌‌ها نظیر یونان، اسپانیا، پرتقال، قبرس، ایرلند و حتی ژاپن و فرانسه... آنها را به لبه پرتگاه ورشکستگی سوق دادند. هم اکنون در اثر اِعمال سیاست نئولیبرالی، بدهی ژاپن، به عنوان نمونه، به تولید ناخالص ملی ۲۶۰ درصد، فرانسه 210%  و یا در یونان ۱۷۹ درصد است. در صورتی که هر کشوری بالای ۴۰ درصد بدهی به تولید داشته باشد، با ریسک مواجه است و بالای ۷۰ درصد در حالت بحرانی به سر می‌برد. از آنجا که اقتصاد نئولیبرالی از جمله با بدهی اوراق قرضه دولتی پیش می‌رود، کشورهای تا خرخره بدهکار زیر یوغ سرمایه(بانک‌ها) به سرمی‌برند. به دیگر سخن بانک‌‌ها، بورس و اوراق قرضه مکانیسم نئولیبرالیسم هستند. بدهی دولت آمریکا، که آن هم از تولید ناخالص ملی بیشتر است، رکورد ۲۱ تریلیون دلار(هزار میلیارد) را هم شکسته است. دولت آمریکا حتی از ژاپن هم مقروض‌تر است، ولی چون این کشور دلار بدون پشتوانه برای تأمین ارز تجارت بین‌المللی چاپ می‌کند، قادر است سر رسیدها را به تعویق بیاندازد و روی مشکل بدهی درپوش بگذارد و حتی بار بحران خویش را به دوش سایر کشورها منتقل کند. در صورتی که به قول ریچارد واتسون WATSON عضو باشگاه استراتژیست­های جوان است، «بدهی، اَبَر تهدید اقتصادی است» او در عین حال معتقد است که «ذات و یا درون‌مایه اقتصاد نئولیبرالی، بدهی است و این امر اقتصاد دنیا را با خطر جدی مواجه ساخته است».

مازاد تجاری چین با آمریکا از شروع سال جاری تاکنون نزدیک به ۲۲۶ میلیارد دلار است، در حالی که این رقم در سال گذشته ۱۹۶ میلیارد بوده است. در نتیجه تراز منفی تجاری و بدهی سرسام‌آور، کماکان معضل اصلی آمریکا به شمار می­آید. به جرأت می‌توان گفت که استراتژی جدید آمریکا، به ویژه جناح‌‌های نفتی و تسلیحاتی و مالی که سیاست‌های ترامپ آئینه تمام‌نمای آن هستند، خود حکایت از عقب‌افتادن از قافله رقابت با غول‌های جهان نظیر چین و اروپاست. به دیگر سخن می‌توان ادعا کرد که سیاست نئولیبرالی تنها به نفع پاره­ای از این رقبا بوده است و پاره­ای را با مشکل روبرو ساخته است. آلمان و چین دو کشوری هستند که بیشترین منافع را از این وضعیت برده­اند. آمریکا با شعار "آمریکا اول" برای حفظ تولید داخلی خود به دنبال وضع گمرکات و انعقاد پیمانهای دوجانبه با ممالک است. آمریکا برخلاف تمام تعهدات و مقررات "سازمان تجارت جهانی" که احترام به مقررات آنرا از همه جهان طلب می­کنند، با گردن­کلفتی همه آنها را به زیرپا گذارده است. زور است که همه چیز را تعیین می­کند. 

گسترش پایگاه‌‌های نظامی، تشدید سیاست‌های سلطه بر منابع انرژی عربستان، عراق و ...)، افزایش فروش اسلحه، افزایش بودجه نظامی و گسترش پایگاه‌های نظامی در خارج از آمریکا، نغمه­های خروج از ناتو و اتخاذ سیاست احتیاط­آمیز، آغاز جنگ اقتصادی با چین و کانادا و اروپا، که ناشی از شکست نئولیبرالیسم مورد نظر آمریکاست، سبب گشته‌اند که اروپا به ویژه آلمان و فرانسه به فکر تأسیس ارتش مستقل اروپا(در مقابل ناتو، که تحت فرمان آمریکاست) افتاده و نسبت به این خیزش جدید آمریکا، جهت بسط سلطه و سود بر جهان واکنش نشان دهند.

ناتو – سازمان و پیمان آتلانتیک شمالی – پس از جنگ جهانی دوم در آوریل ۱۹۴۹ به منظور مقابله با اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تشکیل شد که کشورهای آمریکا، کانادا و ۱۱ کشور اروپائی را شامل می‌شد، شوروی نیز در مقابل به تشکیل «پیمان ورشو» دست یازید.

در مقدمه پیمان آتلانتیک شمالی، دفاع از آزادی، حراست از میراث و تمدن مشترک و نیز دفاع جمعی از صلح و امنیت درصدر قرار گرفته‌اند. در عین حال تعهد به حل و فصل مسالمت‌آمیز اختلافات، ارتقاء مشارکت گسترده و گفتگو و همکاری با کشورهای دیگر نیز ذکر گردیده است.

اروپا که در دوران جنگ سرد به خاطر بیم از «توسعه‌طلبی شوروی» بیش از ۵۰ سال یوغ آمریکا را بر گردن نهاده بود، عملاً راه را برای اعمال سلطه آمریکا بر اروپا هموار ساخت. اما پس از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد ناتو دچار بحران هویت شد. مسائلی نظیر جنگ‌های داخلی در شرق اروپا و یا جنگ‌های خاورمیانه... که آمریکا و اروپا(به ویژه انگلستان، فرانسه) در به راه انداختن آنها نقش مستقیم ایفا کردند و نیز تروریسم و ... باعث حضور ناتو در شرق اروپا و تداوم و گسترش آن شد. اینها عواملی بودند که باعث شدند اروپا همکاری نظامی با آمریکا در چهارچوب ناتو را ناچاراً ادامه دهد و این امر آنها را متعهد ساخت که از سیاست‌های راهبردی آمریکا تبعیت کنند. بعد از ماجرای ۱۱ سپتامبر، آمریکا با حرکت از دکترین نظم نوین جهانی و ایجاد خاورمیانه بزرگ عملاً وظائف جدیدی را برای ناتو با شرکت شرکای جدید تعیین کرد. آمریکا عملاً با اعضای جدید و مأموریت‌های جدید در خاورمیانه، شمال‌ آفریقا، آسیای مرکزی و حتی حوزه مدیترانه، با استفاده از زور و حتی بدون مجوز سازمان ملل مقاصد و منافع سلطه‌جویانه خود را به کُرسی نشاند و اکنون «دفاع از آزادی، صلح و امنیت و تعهد به حل مسالمت آمیز...»، که در پیمان ناتو درج شده بودند، جای خود را به جنگ، زور، کشتار و آواره‌سازی مردم داده است. اروپا تاکنون، گرچه با ناتو همراهی می‌کرد، اما اکنون دیگر سیاست تک ‌روی و زیاده‌خواهی امپریالیسم آمریکا را برنمی‌تابد، گرچه یکی از زمینه‌های همکاری اروپا و آمریکا در ناتو تاکنون مسأله تأمین انرژی بوده است. اما سلطه و سرکردگی آمریکا در پیمان ناتو به مذاق سایر کشورهای بزرگ عضو این سازمان نساخته و نمی‌سازد. از اینرو بحران هویت ناتو کماکان مسأله روز است.

یکی از مشکلاتی که اتحادیه اروپا با آن مواجه است، فقدان سیاست و استراتژی واحدی است که پاسخ‌گوی منافع اروپای متحد باشد. این کمبود باعث شده است که در مسائل بین‌المللی رهبری را ناچاراً به آمریکا واگذارد.

مدت‌هاست که کشورهای اروپائی، بویژه مقتدرترین آنها نظیر فرانسه و آلمان، به دنبال ایجاد یک مجموعه نظامی واحدند تا از این طریق نقش ناتو را در اروپا محدود ساخته و در نتیجه نقش و حضور نظامی آمریکا در اروپا را کاهش دهند. فرانسه و آلمان از سال ۲۰۱۷ یک صندوق دفاعی مشترک ایجاد کرده‌اند. فقدان یک سیاست دفاعی مستقل برای اروپا پیوسته همراه با مخاطراتی است که افکار حکومت‌های این قاره، بویژه فرانسه و آلمان را به خود مشغول ساخته است.

تاکنون وجود اختلاف نظر میان کشورهای اروپائی در رابطه با ایجاد یک نیروی دفاعی واحد سبب گشته است که این اتحادیه در مسائل جهانی نیز تصمیم‌گیری و رهبری را به آمریکا واگذارد. چنین به نظر می‌رسد که اکنون کشورهای اروپائی بویژه فرانسه و آلمان در پی ایجاد یک نیروی دفاعی واحد اروپائی‌اند، تا از نقش ناتو در اروپا به کاهند. در این میان انگلستان به مثابه متحد طبیعی و شریک تجاری بی‌قید و شرط آمریکا کماکان معتقد است که امنیت جمعی باید به عهده ناتو باشد و تشکیل یک نیروی دفاعی واحد اروپائی را در تخالف و تضعیف نقش ناتو می‌بیند. اکنون که این کشور از اتحادیه اروپا خارج شده است، تشکیل یک نیروی دفاعی واحد عملاً از یکی از موانع مهم خود عبور کرده است.

اورسولا فون در لینUrsula von der Leyen) )  وزیر دفاع آلمان اظهار داشت که «آلمان در نظر دارد در مقایسه با گذشته، ایفای نقش نظامی خود در سطح جهان را افزایش دهد....» او در عین حال معتقد است که «در اوضاع کنونی تقویت سیستم امنیتی و دفاعی اروپا اهمیت زیادی دارد و اروپا باید سریع‌تر عمل کند». این طرح که فرانسه نیز جزء مبتکرین آن است، دیر یا زود جایگزین ناتو خواهد شد. حتی آلمان و هلند هم اکنون با ترکیب تانک‌ها و نیروی دریائی خود قصد دارند یک سیستم دفاعی موشکی زمین به هوا بوجود آورند. به همین دلیل امپریالیسم آلمان ۱۵ میلیارد یورو برای بودجه نظامی تا سال ۲۱ و ۱۰ میلیارد یورو برای سال ۲۲ در نظر گرفته است. این در حالیست که هم اکنون بودجه نظامی سالانه این کشوربا 5/38 میلیارد دلار بیشترین رقم بودجه کشور را به خود اختصاص داده است.

حتی خانم آنجلا مرکل، صدر اعظم آلمان معتقد است که «یک ارتش اروپائي باعث خواهد شد که جنگ تازه‌ای درنگیرد»!!! تو گوئي ارتش را برای پیش‌گیری از جنگ می‌سازند نه برای استفاده در جنگ! خانم مرکل از بیان این واقعیت طفره می­رود، که این تهدیدات آمریکاست که ما را بر آن داشته است تا نیروی دفاعی مشترک درست کنیم، لذا واقعیت را دگرگون جلوه می‌دهد.

طبیعی است که

-                   اعمال سیاست‌های خودسرانه، ماجراجویانه و تجاوزکارانه ناتو به سرکردگی آمریکا در سه دهه گذشته.

-                   تحت فشار گذاردن کشورهای عضو ناتو در رابطه مشکلات مالی ناتو، از سوی آمریکا.

-                   تهدید آمریکا به خروج از ناتو.

-                   خروج این کشور از پیمان‌های بین‌المللی گوناگون، بویژه پیمان منع موشک‌های هسته‌ای ۱۹۸۷ در ماه اکتبر گذشته.

-                   اعلان جنگ اقتصادی آمریکا با چین و اروپا.

-                   خروج انگلستان از اتحادیه اروپا.

-                   و بالاخره «ترس» از روسیه در پی الحاق جزیره کریمه به خود و ...

همه و همه سران اتحادیه اروپا را بر آن داشته است که به فکر تأسیس نیروی دفاعی و امنیتی مشترک باشند. امروز آنها مایلند که تضمین و تأمین انرژی – این شاهرگ حیاتی – را خود به دست گیرند.

از سوی دیگر آمریکا به علت اینکه یک‌چهارم هزینه ناتو را تأمین می‌کند، همواره تصمیم‌گیرنده اصلی در ناتو بوده و از آن استفاده ابزاری می‌کند. ترامپ برای اینکه روسیه را در تنگنا قرار دهد، و اروپا را به خود وابسته‌تر کند، می‌خواهد از نظر اقتصادی میان روسیه و اروپا فاصله بیاندازد.

او می‌گوید «ما در ناتو داریم هزینه وحشتناک امنیت فرانسه و آلمان و بسیاری دیگر از کشورهاعلیه تهدیدات احتمالی روسیه را می‌پردازیم. آنوقت متحدان ما مهم‌ترین قراردادهایشان را با روسیه می‌بندند. آلمان ۷۰ درصد مصرف انرژی خود را به روسیه بسته است» و درست به همین دلیل است که ترامپ به آلمان فشار می آورد که خرید گاز را از روسیه قطع کند و در عوض گاز مایع با سی درصد بهای گرانتر و صدمه به محیط زیست در ضمن تولید؛ از آمریکا وارد کند.

اما امپریالیستهای اروپا مایلند که تضمین و تأمین انرژی – این شاهرگ حیاتی – را خود به دست گیرند. مضافاً اینکه اتحادیه اروپا برخلاف آمریکا آنچنان تمایلی به تشدید اختلاف با روسیه ندارد. به همین دلیل اتحادیه اروپا به خاطر وابستگی‌اش به گاز روسیه در مقابل فشار امپریالیسم آمریکا جهت تشدید تحریم‌ها علیه این کشور مقاومت کرد و به آن تن در نداد. از اینرو امپریالیست‌های اروپائی امروز مایل هستند که از نظر سیاسی، اقتصادی و نظامی از استقلال خود برخوردار باشند و به مثابه نیروئی برابر با آمریکا به چاپیدن جهان مشغول باشند.

پس از خروج انگلستان از اتحادیه اروپا وزرای کشورهای فرانسه، آلمان، اسپانیا و ایتالیا پیشنهادات مشخصی برای تشکیل یک ارتش مشترک ارائه دادند.

در نامه‌ای که وزرای دفاع چهار کشور مذکور خطاب به  فدریکا موگرینی((Federica Mogherini، نماینده عالی اتحادیه اروپا در سیاست خارجی و امور امنیتی اروپا، نوشتند: «از لزوم یک سیاست واحد دفاعی قوی ...» سخن به میان آورده‌اند. آنها همچنین معتقدند که «ارتش مشترک اروپا باید این توانائی را داشته باشد که در صورت لزوم خود در سطوح بالا وارد عملیات نظامی شود». این چهار وزیر در نامه خود اضافه کردند که «ما معتقدیم در موقعیت کنونی که منتج از بحران مهاجران، مشکلات اقتصادی و امنیتی، خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و نیز فضای ناامنی در داخل(که بیشتر رشد نیروهای فاشیستی مد نظر است) و خارج اروپا هستند، وجود یک سیاست دفاعی منسجم و قوی اروپائی ضروری است». (برگرفته از دویچه وله).

فرمانده ارتش آلمان، ابرهارد تسورن( Eberhard Zorn)، اظهار می‌دارد که «در دسامبر ۲۰۱۷ اتحادیه اروپا تصمیم گرفت که همکاری نزدیکی را در زمینه سیاست‌های امنیتی و دفاعی آغاز کند... به این ترتیب سنگ بنای یک اتحادیه دفاعی(ارتش) مشترک اروپا گذارده شد».

رئیس کمیسیون اروپا، ژان کلود یونکر( Jean-Claude Juncker) در جلسه سالانه نمانیدگان پارلمان اروپا گفت: «باید یک ستاد فرماندهی در اتحادیه اروپا تشکیل شود و کشورهای عضو این اتحادیه به سوی تشکیل یک نیروی نظامی مشترک حرکت کنند». او ارائه چنین پیشنهادی را به علت «فقدان یک ساختار تثبیت شده برای هماهنگی امور دفاعی اروپا» لازم دانسته است. ولی «فاراژ، رهبر اسبق «حزب استقلال انگلستان» پس از شنیدن سخنان رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا اظهار داشت: « خوشحال است که مردم انگلستان به خروج این کشور از اتحادیه اروپا رأی مثبت دادند .... تشکیل نیروی نظامی اروپا عمل بسیار مخاطره‌انگیزی خواهد بود».

دبیر کل ناتو، Stoltenberg، که در سرسپردگی‌اش به امپریالیسم آمریکا شک نباید کرد، نیز تأسیس ارتش مشترک اروپا را در رابطه با ناتو «دوباره‌کاری» توصیف کرد!!

اما مَکرُن، رئیس جمهور و نماینده امپریالیسم فرانسه، تأکید کرده است که: «اروپا باید بتواند در برابر روسیه، چین و حتی ایالات متحده آمریکا از خود دفاع کند. ... باید اروپائی داشته باشیم که به تنهائی و بدون وابستگی به ایالات متحده قادر به دفاع از خود باشد». که البته مورد انتقاد شدید ترامپ قرارگرفت.

علاوه بر این مرکل، صدر اعظم آلمان، هم پیشنهاد یک شورای امنیت داده است که ریاست آن را متناوباً کشورهای اروپائی به عهده گیرند. او خواستار تشکیل چنان شورائی است که در مواقع ضروری سریعاً قادر به تصمیم‌گیری باشد. مرکل به مثابه نماینده امپریالیسم قدرتمند اروپا معتقد است که برای اروپا دوران تکیه و اعتماد به دیگران به سر آمده است. ما درصدد ایجاد ارتش اروپا، متشکل از ارتش‌های ملی کشورهای اتحادیه اروپا هستیم، چنان ارتشی که قادر باشد متحداً در مواقع ضروری وارد عمل شود.

حتی رهبران کشورهای چک و مجارستان در دیدار خود با صدراعظم آلمان، خانم مرکل، با تشکیل یک ارتش اروپائي هماهنگ موافقت کرده‌ا‌ند.

طبق اظهارات یکی از مقامات اروپائی به «رویترز» در شرایط فعلی ایجاد یک نیروی نظامی با لباس‌های متحدالشکل و .. مد نظر نیست، بلکه هدف بوجودآوردن یک ستاد فرماندهی هم‌آهنگ در این اتحادیه است. با خروج انگلستان که بزرگ‌ترین ارتش اتحادیه اروپا را داراست، پیشنهاد تشکیل ارتش مشترک جهت ایجاد امنیت و افزایش قدرت دفاعی شتاب بیشتری به خود می‌گیرد.

بدون تردید با تشکیل چنین ارتشی زین پس الویت برای اتحادیه اروپا این ارتش خواهد بود و نه ناتو.

در گزارش استراتژی جهانی این اتحادیه در بیست و هشتمین نشست خود، توسعه زیرساخت‌های عملیات نظامی جدید اروپا، از جمله ایجاد مراکز فرماندهی مشترک تأکید و توصیه شده است.

دو نکته مهم را فراموش نکنیم یکی اینکه روسیه امروز امپریالیستی و فاقد اقمار گذشته خود است. این ماهیت جدید روسیه که محصول خیانت رویزیونیسم است، تضاد اساسی جهان میان اردوگاه سوسیالیسم استالینی و امپریالیسم را حذف کرده و این پرسش را مطرح می­سازد که تفاوت ماهوی تضاد میان امپریالیسم فرانسه و آلمان با آمریکا؛ در قیاس با تضاد آمریکا با امپریالیسم روسیه در چیست؟ چرا "آمریکای اول" نباید مستقیما در تبانی با روسیه از پشت سر اروپائی­ها کنار آید؟ چرا باید تبانی آمریکا و روسیه حرام باشد؟ در این زمینه قانونی وجود ندارد. تبانی و رقابت به ماهیت امپریالیسم برمی­گردد. نکته دیگر این است که آلمان به عنوان بزرگترین صادر کننده در جهان نیاز به تامین راههای دریائی و ناوگان قدرتمند نظامی دارد. وضعیت جدیدی که پیش آمده هشداری برای آلمان است. آمریکا می­تواند با منطق "آمریکا اول" و نقض همه مقررات و تعهدات جهانی برای صدور کالاهای آلمان نیز با تسلط بر تنگه­ها؛ آبراه­های جهانی و دریاها مشکلات ایجاد کند تا مزایای خویش در عرصه اقتصادی جهان را تامین نماید. آلمان ناچار است به اقتضای قدرت اقتصادی خویش توسعه­طلب گردد و به این جهت نیاز فراوان دارد که به یک ناوگان قدرتمند نظامی دست پیدا کند.

بدون شک در صورت بوجود آمدن یک ارتش اروپائی در اتحادیه اروپا، این اتحادیه مهم‌ترین گام را به سوی ایجاد «ایالت متحده اروپا» پشت سر خواهد گذاشت.

اما فراموش نکنیم که این امر موجب تشدید تضادهای امپریالیست‌ها خواهد شد و خطر بالقوه جنگ امپریالیستی را تشدید خواهد کرد. اینکه امپریالیستهای اروپائی در این امر موفق شوند هنوز در افق­های دور خودنمائی می­کند.

 

برگرفته از توفان شـماره 226 دی ماه 1397ـ ژانویه  سال 2019

ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)

www.toufan.org

نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)

toufan@toufan.org

لینک چند وبلاگ حزبی

وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

 http://kanonezi.blogspot.se/

 وبلاگ کارگر آگاه

 http://www.kargareagah.blogspot.se/

  سایت کتابخانه اینترنتی توفان

http://toufan.org/ketabkane.htm

 سایت آرشیو نشریات توفان

 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

 توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/toufan.hezbekar

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts

 توفان درشبکه تلگرام

https://telegram.me/totoufan