مستخرجی از گزارش سیاسی حزب کار ایران(توفان) به کنگره پنجم حزب کار ایران. بخش نخست -اوضاع جهان

ابزارهای نفوذی استعماری امپریالیسم

 

مبارزه ملی دولتها و ملتها

 

یکی دیگر از مفاهیمی که توسط نئولیبرالها مورد تهاجم قرار می گیرد تا سیاست امپریالیستی خویش را متحقق کنند نفی تمامیت ارضی، حق حاکمیت ملی و استقلال کشورهاست. نئولیبرالها نقش دولت را تضعیف می کنند و مدعی می شوند که سازوکار بازار ،خودش از پس همه مشکلات بر می آید و لذا باید دست دولت را در تمام زمینه های اقتصادی کوتاه کرد و وی را به ناظرِ گردش آزاد سرمایه در کشور بدل نمود. دولت باید از تمام سیاستهای رفاهی و شرکت در اقتصاد دست بردارد و وظیفه آموزش و تامین بهداشت را به عهده سرمایه داران خصوصی بگذارد. با نظریه آنها دولت وجودی "زائد" می شود که وظیفه اش فقط حفظ نظمتحمیل شده نئولیبرالی با یاری قوای سرکوب است. کشوری که طبیعتا چنین دولتی داشته باشد و یا همانطور که نئولیبرالها می خواهند باید چنین دولتی داشته باشد، به کمترین چیزی که نیاز دارد همان تمامیت ارضی و حق حاکمیت ملی است. این دو مقوله مانند دو سد محکم در مقابل هجوم "آزادی رقابت" و تحقق "بازار آزاد" ایستاده است. به همین جهت از مدتها قبل بلندگویان تبلیغاتی این مدافعان نظم نوین جهانی بر این نظریه تکیه می کنند که از حق حاکمیت هیچ کشوری نباید دفاع کرد که البته منظورشان ممالک غیر پیشرفته، عقب نگهداشته شده و وابسته است. آنها به حق حاکمیت، فلسطین، افغانستان، عراق، یوگسلاوی، لیبی، سوریه و حتی ایران اعتقادی ندارند و خواهان نابودی مرزها و تسخیر بازارهای آنها هستند. دست پروردگان آنها در این اطاقهای فکری امپریالیستی به چهره های "چپ" با شما روبرو می شوند که نباید از استقلال و حق حاکمیت کشورها حمایت کرد، زیرا همه این حکومتها ارتجاعی و ضد انقلابی اند. تو گوئی اعتبار یک حق را بر اساس ماهیت انقلابی و یا ضد انقلابی می سنجند. گویا زنان ضد انقلابی و متعلق به طبقات حاکمه حق ندارند خواهان تساوی حقوق با مردان باشند. این ضد انقلابی ترین نظریه ممکن و ضد دموکراتیک ترین نظریه تبلیغ شده است که مرتب از حلقوم این "چپ"های آمریکائی اسرائیلی بیرون می آید. آنها در جبهه نئولیبرالیسم و در کنار لشگر تهاجمی آنها قرار داشته و آهنگ آن دارند که به تجاوز به این کشورها در کنار امپریالیستها راه ورود سرمایه های خارجی را بگشایند. نفی حقوق دولتها و ملتها در تعیین سرنوشت خویش، نفی استقلال کشورها، در واقع نفی موجودیت سازمان ملل متحد و تشویق جنگ و آدمکشی و خونریزی و جنایت علیه بشریت است. 

وضعیت سیاسی توصیف شده نشان می دهد که حفظ استقلال و تمامیت ارضی در دوران امپریالیسم تا چه حد مهم است. امروز مبارزه برای احترام به حقوق دولتها و ملتها ارجحیت مهمی پیدا کرده است. ملتهای جهان باید از توسعه طلبی امپریالیسم و روشهای موذیانه وی برای نفوذ در کشور ها و به زیر انقیاد کشیدن آنها بیآموزند که مبارزه ملی و ضد امپریالیستی تا به چه درجه از اهمیت ارتقاء پیدا می کند. امپریالیسم آمریکا با سیاست جنگ بازدارنده در پی نفی همه آن موانعی هست که بر سر راه توسعه طلبی وی چه در عرصه

 سیاسی، اقتصادی، نظامی و چه در عرصه فرهنگی وجود دارد. اطاقهای فکری آنها فعالند تا شما را قانع کنند که فقط امپریالیستها هستند که مجازند فرهنگ و هویت ملی داشته باشند و سایر ملتها باید بی هویت شوند تا نابودی شان آسان گردد. آنها خواهان تجاوز و جنگ اند و لذا این سیاست آنها که موجب مقاومت مردمی است ما را بر آن می دارد مبارزه ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی را ترغیب کنیم و از ملتهای جهان  بخواهیم که برای احترام به حقوق ملل و حفظ صلح به میدان آیند تا ماهیت امپریالیستها را بر ملا سازند.

اگر امروز به واقعیات جهان همانگونه که هست نگاه کنیم، با جنبشی از ممالک مترقی و پیشرو مواجه می شویم که علیرغم ماهیت بورژوائی و سرمایه دارانه آنها، برای حفظ منافع ملی ممالک خویش مبارزه می کنند و زیر بار اوامر امپریالیسم بویژه امپریالیسم آمریکا نمی روند. این حکومتها، حکومتهای ملی، دموکراتیک و پیشرو بوده، ولی کارگری و کمونیستی نیستند. رهبری مبارزات آنها نیز در دست طبقه کارگر نمی باشد. نمود بارز آنها در آمریکای لاتین است. ممالکی نظیر، نیکاراگوئه، ونزوئلا، بولیوی، آرژانتین، برزیل، شیلی، گواتمالا، اکوادور و... از جمله این ممالک اند که با ماهیت دوگانه بورژوازی خودی هم در مقابل فشارهای امپریالیسم که با نیت غارت آنها اعمال می شود، کم و بیش ایستادگی می کنند و هم در بهره کشی از طبقه کارگر کشورهای خود و حفظ نظام سرمایه داری و حتی سرمایه داری نئولیبرالی فعالند. آنها درعین مقاومت در مقابل امپریالیسم  از استثمار طبقه کارگر سود می جویند و بر آن نیستند که به بهره کشی انسان ازانسان پایان دهند. در تقریبا همه این ممالک آزادی های دموکراتیک برقرار است و احزاب کمونیستی و اتحادیه های کارگری حق مبارزه و فعالیت سیاسی و صنفی دارند. روشن است این پدیده در سایر قاره های کره زمین نیز وجود دارد که یک جبهه مشترک مبارزه ممالک مشهور به "غیر متعهد" را در مقابل امپریالیسم ایجاد می کند که بطور عینی مثبت و مترقی است و به جبهه جهانی امپریالیسم ضربه می زند. به همین جهت امپریالیستها  و به ویژه امپریالیسم آمریکا از هیچ کوششی از تحریم اقتصادی، خرابکاری، تجاوز نظامی گرفته تا کودتای برای کسب قدرت سیاسی توسط عمال خودش دراین کشورها خودداری نمی کند. رویدادهای اخیر در آرژانتین، ونزوئلا، در مکزیک و... از این نمونه ها می باشند. حکومتهایِ بر سرِ کار در این ممالک که با توهم فراوان به دنبال تحقق یک "تخیل سوسیالیستی" فرا طبقاتی می گردند، نمایندگان بخشی از بورژوازی و خرده بورژوازی این ممالکند که در سنگ آسیاب میان امپریالیسم و مبارزه پرولتاریائی برای استقرار سوسیالیسم پرولتاریائی فشرده می شوند. این بخش از بورژوازی در دوران افسار گسیختگی امپریالیسم طبیعتا در مبارزه برای استقلال ملی و تمامیت ارضی موقتا در کنار پرولتاریا ایستاده است تا بتواند از موجودیت خویش دفاع کرده و ادامه بقاء بیابد. این بخش از بورژوازی چون در مبارزه بر ضد امپریالیسم و ارتجاعِ همدست آنها، دچار توهمات "دموکراتیک" غیر طبقاتی است، هرگز قادر نخواهد بود، این مبارزه را به سرانجام برساند و آنرا از شکستی به شکست دیگر رهبری می کند. این بورژوازی بر اساس ماهیت خویش قادر نیست به بسیج و تسلیح طبقه کارگر برای دفاع ملی و دموکراتیک بپردازد، زیرا نتیجه تعمیق این مبارزه ملی و دموکراتیکِ موفق، نفی خود بورژوازی نیز خواهد بود. کمونیستها در این ممالک طبیعتا باید تاکتیکهای  خویش را بر اساس این واقعیتها و نه تخیلات بی ارزش تعیین کنند. آن بخشهائی از "انقلابی های" افراطی در این ممالک که بر ضد نیروهای ملی و دموکراتیک به تئوری های تروتسکیستی توسل جسته و اهمیت ارزش گذاری به مقام تضادها را نادیده گرفتند بدون استثناء درآغوش امپریالیسم آمریکا جا گرفتند و به خیانت ملی متوسل شدند.  

 امروز تضاد میان خلقها و امپریالیسم، در اشکال گوناگون به تضاد عمده جهان بدل شده است. انقلاب سوسیالیستی در ممالک قدرتمند امپریالیستی بدون پیوند این مبارزات با مبارزه ضد امپریالیستی خلقهای جهان مقدور نیست. در شرایط کنونی جهان، برای پیروزی سوسیالیسم در ممالک پیشرفته سرمایه داری و امپریالیستی و رهائی ملی ممالک تحت سلطه، مبارزه ملی خلقهای جهان برای استقلال و حفظ تمامیت ارضی نقش عمده ایفاء می کند. این مبارزه باید به رهبری حزب طبقه کارگر به نتیجه برسد.

احزاب کمونیستی در ممالک امپریالیستی باید طبقه کارگر را با روحیه انقلابی تربیت کرده و با توهمات پارلمانتاریستی، رفرمیستی و رویزیونیستی مبارزه نمایند. طبقه کارگر در این ممالک در عین حمایت از مبارزه رهائی بخش خلقها و ممالک تحت سلطه، همواره باید از این آمادگی برخودار باشد که در شرایط تضعیف جبهه امپریالیستی، چه در نتیجه جنگ میان گروه بندیهای متخاصم  امپریالیستی و چه در نتیجه هر رویداد دیگر تاریخی که به تضعیف امپریالیسم منجر شود، با شکستن حلقه ضعیف امپریالیسم به کسب قدرت سیاسی نایل آیند.

 

 

  برگرفته از توفان شـماره 202 دی ماه  1395ـ ژانویه سال 2017

ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)

صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت

www.toufan.org

نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)

toufan@toufan.org

آدرس تارنمای توفان

www.toufan.org

 وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

http://kanonezi.blogspot.se/

 کارگر آگاه وبلاگ

http://www.kargareagah.blogspot.se/

 سایت کتابخانه اینترنتی توفان

 http://toufan.org/ketabkane.htm

سایت آرشیو نشریات توفان

http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/toufan.hezbekar

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts

توفان درشبکه تلگرام

https://telegram.me/totoufan