برخورد
کمونیستی به مسئله ملی(2)
در ادامه بخش نخست این
مقاله در مورد حل مسئله ملی از جنبه تئوریک و عملی ما به درج
بخش دوم آن دست میزنیم.
"برخورد
کمونیستی به مسئله حق ملل در تعیین سرنوشت خویش در
دوران امپریالیسم(2)
بعد از جنگ جهانی اول و
حضور گسترده امپریالیسم در جهان، بعد از پیروزی
سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی
سوسیالیستی نظام مستعمراتی کهن درهم ریخت و اشکال
نوینی از ستم و یوغ ملی بروز کرد. در این زمان خصلت
تحولات دوران ما تغییر کرد. در این دوره است که استالین
بر اساس واقعیتهای عینی موجود بیان داشت که امروزه
حل مسایل ملی دیگر در چارچوب دعوای بورژواهای
یک کشور ممکن نیست، بلکه این مبارزه باید به منزله
جزئی از کل مبارزه پرولتاریائی و ضد
امپریالیستی صورت گیرد تا بتواند امکان حل پیدا
کند. استالین نوشت:
"در گذشته مسئله
ملی به شیوه رفرمیستی، به مثابه مسئلهای جداگانه و
مستقل، بدون رابطه با مسئله کلی حکومت سرمایه، سرنگونی
امپریالیسم و انقلاب پرولتری در نظر گرفته میشد.
تلویحا چنین وانمود میشد که پیروزی
پرولتاریا در اروپا بدون اتحاد مستقیم با نهضتنجاتبخش مستعمرات
امکان پذیر است، حل مسئله ملی و مستعمراتی را میتوان
بیسروصدا و "با سیر طبیعی"، برکنار از شاهراه انقلاب پرولتری، بدون مبارزه
انقلابی برضد امپریالیسم عملی ساخت. اینک
باید گفت که از این نظریه ضد انقلابی پرده برافتاده است.
لنینیسم بهاثبات رسانید و جنگ امپریالیستی و
انقلاب روسیه تائید کرد که حل مسئله ملی فقط در ارتباط با
انقلاب پرولتری و بر زمینه آن میسر است، راه پیروزی
انقلاب در غرب از اتحاد انقلابی با جنبشنجاتبخش مستعمرات و کشورهای
وابسته برضد امپریالیسم میگذرد. مسئله ملی بخشی
است از مسئله کلی انقلاب پرولتری، بخشی است از مسئله
دیکتاتوری پرولتاریا."(راجع به اصول لنینیسم
اثر استالین، مسئله ملی به زبان فارسی انتشارات توفان- سه رساله
از استالین صفحات 36 تا 37).
لنین با توجه به
تحولاتی که صورت گرفت در ژوئیه 1916 مجددا به این بحثها پرداخت
و افزود:
"مطالبات خاص
دموکراتیک و از آن جمله حق ملتها در تعیین سرنوشت خویش
مطلق نیست، بلکه جزئی از جنبش عام دموکراتیک(و امروزه:
سوسیالیستی) جهانی است. ممکن است که در موارد
جداگانه مشخص، جزء با کل در تضاد افتد. در آن صورت باید از جزء صرف نظر
کرد(مراجعه شود به جلد 19 صفحات 257-258).
استالین در موقعی
که مسئله ملی را در یوگسلاوی در ژوئن سال 1925 منتشر در جلد 7
آثارش تحلیل میکرد، نظریه افرادی را که مرتکب این
اشتباه میشدند که گویا مسئله ملی، مبارزه میان
بورژواهای ملل گوناگون بوده و در یوگسلاوی این رقابت
میان بورژوازی "اسلونی" و "کرواسی"
از یک طرف و بورژوازی "صربی" از طرف دیگر است،
به نقد کشید و خود به این مسئله چنین پاسخ داد: "امروز که
مسئله ملی از صورت مسئلهای محلی و داخلی یک دولت
به صورت مسئلهای جهانی، به صورت مسئله مبارزه مستعمرهها و
ملیتهای وابسته بر ضد امپریالیسم در آمده است،
ماهیت آن چیست؟" و آنوقت پاسخ میدهد: "امروز ماهیت
مسئله ملی عبارتست از مبارزه تودههای خلق مستعمرهها و
ملیتهای وابسته برضد استثمار مالی، برضد اسارت
سیاسی و افنای فرهنگی این مستعمرهها و این
ملتها از طرف بورژوازی امپریالیستی ملت مسلط".
این روح گفتار
استالین در مورد ممالک منطقه به خوبی صادق است. به حل مسئله ملی
در ایران، عراق و یا سوریه نباید از منظر مبارزه
بین بورژواهای فارس و ترک، کرد و فارس، کرد و عرب، فارس و عرب و...
برخورد کرد، بلکه در عصر امپریالیسم باید اهمیت مبارزه
مشترک و متحد آنها را بر ضد امپریالیسم و امروزه صهیونیسم
برای آزادی ملی در چارچوب کشورهای دمکراتیک ضد
امپریالیستی در نظر گرفت که در آنها تمام زمینههای
تصمیم گیری دموکراتیک برای آزادی کامل و
یا وحدت دموکراتیک میان خلقها موجود است. حل مسئله ملی نه
از تفرقه ملتها، بلکه از وحدت مبارزه جویانه و دموکراتیک آنها
میگذرد. بهرسمیت شناختن حق ملل در تعیین سرنوشت
خویش، برای ایجاد اعتماد و تقویت مناسبات وحدت دهنده دو
طرف اهمیت دارد. حال به نقل قول استالین مراجعه کنیم که به اثر
خود "مارکسیسم و مسئله ملی" که در تاریخ 1912 قبل از
انقلاب اکتبر و جنگ جهانی اول نگاشته شده است، صرفا از نظر
تاریخی برخود کرده و اجرای موبهموی آنرا در دوران
امپریالیسم غیرتاریخی و نادرست میداند و
کمونیستها را از استناد به آن برحذر میدارد.
استالین در برخورد به
مسئله یوگسلاوی در سال 1925 بر این نظر است که مبارزه
بورژوازیهای ملل مختلف یوگسلاوی با یکدیگر
دارای اهمیت چندانی نیست. مبارزه تودههای
این ملل برضد امپریالیسم مهم است. وی مینویسد:
"سمیچ Semitsch به نکتهای از اثر استالین "مارکسیسم و مسئله ملی"
اشاره میکند، که در پایان سال 1912 نوشته شده است. در آنجا می
گوید "مبارزه ملی در شرایط صعود سرمایهداری
مبارزهایست بین طبقات بورژوای".
ظاهرا سمیچ Semitsch میخواهد به این مفهوم اشاره کند که فرمولش برای
تعیین مفهوم اجتماعیِ جنبش ملی تحت شرایط
تاریخی حاکم صحیح است. ولی اثر استالین قبل از جنگ
امپریالیستی به رشته تحریر درآمده است و به منزله جنگ
ملی.
مسئلهایکه در آن زمان در تصور مارکسیستها، هنوز
اهمیت یک پرسش جهانی را نداشت و به منزله مطالبات اساسی
مارکسیستها، یعنی خواست حق خود تعیینی
سرنوشت، نه به عنوان جزئی از انقلاب پرولتری، بلکه بهمنزله
جزئی از انقلاب بورژوا- دموکراتیک در آن دوره مفهوم میشد.
مسخره خواهد بود اگر نخواهیم ببینیم
که وضعیت بینالمللی از آن زمان تا کنون از ریشه
تغییر کرده است، که جنگ از یک سو و انقلاب اکتبر در روسیه
از سوی دیگر مسئله ملی را از یک مسئله مربوط به
جزئی از انقلاب بورژوا–دموکراتیکِ عمومی، به بخشی از
مسئلهای عمومیِ انقلاب سوسیالیستیِ پرولتری
بدل کرده است.
قبلتر لنین در اوایل اکتبر 1916 در مقالهاش در
باره "ترازنامه مباحثهای
پیرامون بحث در مورد مسئله ملی"[1] بیان کرد.
نکته ماهوی در مسئله ملی یعنی نکته مربوط به
حق خود تعیینی سرنوشت، دیگر جزئی از جنبش
دموکراتیک عمومی نبوده، بلکه اکنون بخشی از انقلاب سوسیالیستیِ
پرولتریِ عمومی میباشد.
این بخش را میشود در سخنرانی سمیچ Semitsch در کمیسیون یوگسلاوی
مشاهده کرد و خود قضاوت نمود.
"سمیچ پرسید: "مفهوم اجتماعی جنبش
ملی در یوگسلاوی چیست؟"
و در همانجا پاسخ داد: "این محتوای اجتماعی
شامل رقابت میان سرمایهی صربی از یک سو و
سرمایه کرواسی و اسلوونی از سوی دیگر است"(به
سخنان سمیچ در کمیسیون یوگسلاوی نگاه کنید).
در اینکه رقابت بورژوازی اسلوونی و کرواسی
علیه بورژوازی صرب باید تا حدودی در اینجا نقش
داشته باشد، مسلما شکی وجود ندارد. همچنین این نیز بدون
تردید است کسی که مفهوم اجتماعی جنبش ملی را در مبارزه
رقابتی بورژوازی ملیتهای گوناگون مشاهده میکند،
نمیتواند مسئله ملی را به مثابه مسئلهای بنگرد که در
ماهیت خویش یک مسئله دهقانی است. جوهر مسئله ملی در
حال حاضر که مسئله ملی از یک مسئله محلی و مسئله درونی
یک کشور به یک مسئله جهانی، به یک مسئله مبارزه مستعمرات
و ملیتهای وابسته علیه امپریالیسم تبدیل شده
است چیست؟ جوهر مسئله ملی در حال حاضر در مبارزه تودههای
مستعمرات و ملیتهای وابسته علیه استثمار مالی،
علیه بردگی سیاسی و نابودی فرهنگ ملی
این مستعمرات و این ملیتها توسط بورژوازی
امپریالیستی ملیت حاکم است. چه اهمیتی
میتواند چنین درکی از مسئله ملی برای رقابت متقابل
بورژوازی ملیتهای مختلف داشته باشد؟ مطمئنا اهمیت
قطعی و در برخی موارد حتی اهمیت ناچیز قابل
توجهی هم ندارد. کاملا واضح است که در اینجا مسئله اصلی
این نیست که بورژوازی یک ملیت بتواند بر
بورژوازی ملیت دیگر در رقابت غالب شده و یا بتواند
چیره گردد، بلکه مربوط به آن است که گروه امپریالیستی
ملیت حاکم، تودههای بزرگ و قبل از هر چیز تودههای
دهقانی مستعمرات و ملیتهای وابسته را استثمار و سرکوب میکند
و آنها را در نتیجه این ستم و استثمار به مبارزه علیه
امپریالیسم میکشاند و به متحدان انقلاب پرولتری بدل
میکند. اگر مفهوم اجتماعی جنبش ملی را به رقابت بورژوازی
ملیتهای مختلف کاهش دهیم، آنوقت نمیشود مسئله ملی
را به منزله مسئلهای طرح کرد که ماهیتا یک مسئله دهقانی
است."
و برعکس: اگر مسئله ملی به عنوان مسئلهای در نظر گرفته شود که در
ماهیت امر یک مسئله دهقانی است آنوقت نمیشود مفهوم اجتماعی جنبش
ملی را در مبارزه رقابتی بورژوازی ملیتهای گوناگون
مشاهده کرد،. این دو فرمول را نمیشود مساوی قرار داد.
من در باره سایر کارهای لنین و همچنین سایر نمایندگان کمونیسم
روسیه در مورد مسئله ملی اظهار نظر نخواهم کرد. چه اهمیتی
میتواند امروز آن همه استناد سمیچ به آن نکته شناخته شده در آثار
استالین داشته باشد، در حالیکه آن اثر در مرحله انقلاب
بورژوا-دموکراتیک در روسیه نوشته شده، و ما اکنون به پاس وضعیت تاریخی
به عصر نوینی، به عصر انقلاب پرولتری وارد شدهایم؟
این تنها میتواند بهاین معنا باشد که Semitsch نقل قول را خارج از زمان و
مکان، و صرفنظر از وضعیت تاریخی زنده بهکار میبرد و به
این ترتیب خواستهای ابتدائی دیالکتیک را نقض
نموده، و از نظر میاندازد که آنچه در یک وضعیت
تاریخی درست است میتواند در یک وضعیت
تاریخی دیگر اشتباه از کار درآید.
همانطور که قبلا در سخنرانی خود در کمیسیون
یوگسلاوی تشریح کردم، لازم است برای بررسی مسئله
ملی توسط بلشویکهای روسیه دو مرحله متفاوت را در نظر
گرفت: مرحله قبل از اکتبر، زمانی که انقلاب بورژوا دموکراتیک مطرح بود
و مسئله ملی بخشی از جنبش دمکراتیک عمومی منظور میشد،
و مرحله اکتبر، زمانی که
دیگر انقلاب پرولتری طرح گردیده و مسئله ملی به منزله
بخشی از انقلاب پرولتری محسوب میشد.
نیازی به اثبات نیست که این تمایز،
اهمیت حیاتی دارد. من میترسم که سمیچ هنوز معنا و اهمیت
این تفاوتِ بین دو مرحله در بررسی مسئله ملی را هنوز هم
درک نکرده باشد.
به این دلیل من بر این نظرم که در بطن تلاش سمیچ که جنبش ملی را نه به
عنوان مسئلهای ببیند که در ماهیت امر یک مسئله
دهقانی است، بلکه به عنوان رقابت میان بورژوازی ملیتهای
مختلف، در نظر بگیرد، کم بهادهی بهنیروی درونی
جنبش ملی و بی توجهی به خصلت عمیقا انقلابی و
ویژگی مردمیای است که در درون مسئله ملی نهفته
است.(نگاه کنید به" بلشویک" شماره 7).
این است دومین خطای سمیچ.
مشخص است که زینوویف در
سخنرانی خود در کمیسیون یوگسلاوی در باره
خطای سمیچ همان حرف وی را تکرار میکند وقتی
میگوید: "ادعای سمیچ اشتباه است مبنی بر
اینکه چون جنبش دهقانی در یوگسلاوی تحت رهبری
بورژوازی است لذا انقلابی نیست"(نگاه کنید به
پراودا، شماره 83.)
آیا
این همخوانی یک تصادف است؟ طبیعتا خیر!
تکرار
میکنم، جایی که دود وجود دارد، آتش هم وجود دارد.
من نتیجتا در مورد پرسش سوم مدعی هستم سمیچ
"سعی می کند به مسئله ملی در یوگسلاوی بدون در
نظر گرفتن ارتباط آن با وضعیت جهانی
و با پیش بینی چشماندازهای اروپائی برخورد
کند”.
آیا این صحیح است؟
آری صحیح است. زیرا که
سمیچ در سخنرانی خود حتی یکبار هم و آنهم تنها بطور
ضمنی، اشاره نمی کند که وضعیت جهانی در تحت مناسبات
امروزی، به ویژه برای یوگسلاوی یک عامل
بسیار مهم در رابطه با مسئله ملی است.
این واقعیت که دولت
یوگسلاوی خود از محصول نزاع دو ائتلاف اصلی امپریالیستی
پدید آمده و نمیتواند خود را از بازی قدرتهای بزرگ
امپریالیستی که امروز
در ممالک همجوار امپریالیستیاش در جریان است کنار بکشد
تماما از نظر سمیچ افتاده است.
استناد سمیچ که می تواند
حدودی تغییرات در وضعیت بین المللی را کاملا
تصور کند، که در نتیجه آن بتواند مسئله حق خود تعیینی به
یک مسئله عملی روز تبدیل گردد – امروز باید این
استناد دیگر در شرایط موجود جهانی به منزله ناکافی
تلقی شود.
...."
این نقل قولها و درک
کمونیستی از حل مسئله ملی را میتوان ادامه داد.
ولی همین مقدار نیز روشن میکند که حل مسئله ملی در
دوران جنگهای مستعمراتی در قبل از جنگ جهانی اول و وقوع انقلاب
اکتبر با حل مسئله ملی در دوران توسعه نفوذ امپریالیسم و وقوع
انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر در شوروی متفاوت است.
تاریخ را نمیشود به عقب برگردانید. ...ادامه دارد
برگرفته
از توفان شـماره 221 مردادماه 1397ـ اوت 2018
ارگان
مرکزی حزب کار ایران(توفان)
صفحه
حزب کار ایران(توفان) در شبکه جهانی اینترنت
www.toufan.org
نشانی
پست الکترونیکی(ایمیل)
toufan@toufan.org
لینک
چند وبلاگ حزبی
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
وبلاگ کارگر آگاه
http://www.kargareagah.blogspot.se/
سایت
کتابخانه اینترنتی توفان
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت آرشیو
نشریات توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان در توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان
در فیسبوک
https://www.facebook.com/toufan.hezbekar
توفان درفیسبوک به زبان
انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان درشبکه تلگرام
https://telegram.me/totoufan
[1]
- - به کلیات لنین چاپ چهارم جلد 22 صفحات 306
تا 344 به زبان روسی مراجعه کنید- نقل از اثر استالین جلد 7 سال
1925