مواضع
پدیدآمده در
میان
اپوزیسیون
ایران در بعد
از انتشار
قرار داد ۲۵
ساله
یک بخش از
نگرانی مردم
ایران در مورد
قراردادهای
منعقد شده با
جمهوری
سرمایهداری
اسلامی
کاملاً قابل
فهم است، زیرا
رژیم جمهوری
اسلامی نه به
مردم ایران در
این زمینهها
پاسخی میدهد
و نه جای
انتقادی باز
میگذارد تا
شفافیت ایجاد
شود، جلوی
شایعهسازی،
که به نفع دشمنان
مردم ماست،
گرفته شود.
این است که
این مردم با
تجربه بدی که
از حکومتهای
فاسد و وابسته
گذشته ایران
دارند و برای
رفع نکات منفی
این تجارب
انقلاب
کردند، نسبت به
همه این
قراردادها با
دیده تردید مینگرند.
مردم کشور ما
به نوع برخورد
و اظهارت رژیم
جمهوری اسلامی،
که بر فساد و
دروغ استوار
بوده است،
اعتمادی
ندارند.
این بیاعتقادی
و بیاعتمادی
مردم به رژیم
اسلامی در عین
حال با یک رنگ
ایدئولوژیک
فرهنگی نیز،
که ارثیه
دوران ننگین
پهلوی است،
آغشته و
روبروست که
سالها توسط
«فرنگ»رفتههای
ایرانی، که از
غرب برگشتهاند،
در ایران
تبلیغ میشود و
بسیاری از
هموطنان ما
متأسفانه و
ناخودآگاه
قربانیان
تبلیغات ایدئولوژیک
و شستشوهای
مغزی صنایع
عظیم مغزشوئی
انحصاری در
هولیوودِ
آمریکا هستند.
برای آنها در
ضمیر
ناخودآگاهشان
آمریکائی و
اروپائیِ
«سفید پوستِ»
متحد، جیمزباندهای
«خوب و قهرمانان
رهائی ملتها»
بوده که علیه
پنجه طلائی
(گلدفینگر)ها
به نجات بشریت
پرداخته و بر
ضد «اشرار» در
جهان، که از
روسها، چینیها،
ویتنامیها،
کره شمالیها،
آلبانیها،
ایرانیها،
فلسطینیها و
«اسلام
تروریستی» و...
که همگی چهرههای
زشت و نامأنوس
دارند و به
انواع اقسام
حیّل
ناجوانمردانه
برای اجرای
نیات خود
متوسل میشوند،
تشکیل شدهاند،
مبارزه میکنند.
تمام ادبیات و
کتبی که در
زمان سانسور پهلوی
در ایران
منتشر میشد،
تبلیغ ادبیات
آمریکائی و
«دیل کارنگی»
بود. اصل چهار
ترومن فیلمهای
کودکان به
مدارس
ابتدائی
ایران میفرستاد
تا مردم ایران
از «محبت و
مهربانی آمریکائی»
سیراب شوند.
در تبلیغات
حکومتهای
فاسد گذشته
ایران،
آمریکا مظهر
«دنیای آزاد» و
چین تودهای
مظهر
استبداد، عقبماندگی،
سرکوب و توحش
بود. شاه
ایران برای
فرار
«چیانکایچک»
از چین
عزاداری میکرد
و از این
تراژدی ناراحت
بود. روزی
نبود که در
وسایل ارتباط
جمعی در حمایت
از ضدانقلاب
مجارستان و
«دانوب خونین»
در سینماها
فیلمی پخش
نشود و یا
اخباری به گوش
نرسد. کمونیستهای
واقعی ایرانی
باید در چنین
فضائی بر ضد
توحش
امپریالیستی
مبارزه میکردند.
«مادر» ماکسیمگورکی
ممنوع بود، ولی
«بی پدر و
مادر»ها را به
جان مردم
ایران میانداختند
تا مغز آنها
را بخورند.
این
واقعیت عینی
را، هر چند
ناخوشآیند
است، نمیتوان
در بررسیها
نادیده گرفت،
زیرا میتواند
یک زمینه
تبلیغاتی
روانی برای
نیروهای
ضدانقلابی و
سیاه در ایران
باشد. ارتش
آمریکا و غرب در
ایران ارتش
روانی و
مغزشسته است
که حاضر است
خوراک
تبلیغاتی غرب
گردد.
نیروهای
انقلابی در
ایران باید
همّ و غمّ خود را
برای ارتقاء
آگاهی این بخش
از هموطنانمان،
که قربانی
تبلیغاتی و
متأسفانه بخش
غالبی از
جامعه ایران
هستند، صرف
کنند. البته
فراموش نکنیم
که رژیم عقبمانده
جمهوری
اسلامی با
سیاست پوشش
اجباری برای
زنان کشور ما،
دخالتهای بیجا
در امور خصوصی
زندگی مردم،
سانسور فیلمها،
موسیقی،
تئاتر، مجامع
مختلط زن و
مرد، گرفتن
تمام امکانات
تفریحی از
مردم، مردم
میهن ما را به
سمت استفاده
از رسانههای
گروهی
کشورهای همسایه
و یا تبلیغات
غرب سوق میدهد
که تأثیرات
مخرب خود را
در فرهنگ
جامعه باقی میگذارد.
رژیم جمهوری
اسلامی همان
بذری را درو میکند
که خود در عرض
این چند دهه
کاشته است.
ولی پرسشها
و تردیدهای
مردم ایران یک
طرف و دسیسهها
و دروغهای
اپوزیسیون
خودفروخته
ایران، که به
ویژه در عرصه
مجازی بسیار
فعال است، طرف
دیگر. ناگفته
نماند که
اخیراً در
کادر گشادهروئی
«جو بایدن»
نسبت به ایران
را بعد از
انتشار
قرارداد ۲۵
ساله، یک گروه
تبلیغاتی
ایرانی، که
مرکب از ۳۰۰
نفر بودند،
بیکباره در
کشور آلبانی
کشف کرده!؟
دستگیر نموده
و شبکه
خرابکاری
آنها را فعلا
تا اطلاع
ثانوی خنثی
نمودهاند.
این گروه
اپوزیسیون،
که روزانه بیش
از ۸ ساعت
دروغ پخش میکرده
و برای اکاذیباش
از عربستان
سعودی و
اسرائیل حقوق
میگرفته
است، نامش
مجاهدین خلق
است. این
اپوزیسیون
خودفروخته
خارج از کشور
هرگز با غارت
ایران به دست
امپریالیسم
آمریکا و
اروپا
مخالفتی ندارد
و از انعقاد
قراردادهای
اسارتآور با
آنها حمایت
کرده و میکند.
در میان
اپوزیسیون
ایران در
برخورد به چین
طیف گستردهای
وجود دارد که
شامل ایراندوستان
ناآگاه و بدون
مطالعه تا
دشمنان سوگند
خورده ایران
نظیر عمال
سلطنت گذشته،
سرسپردگان
غرب و «دنیای
آزاد»، فرقههای
جاسوسی و
تروریستی
نظیر مجاهدین
خلق، «چپ»اندر
قیچیها و
نظایر آنها
وجود دارند.
شیوه مبارزهای
که برای عوامفریبی
برگزیدهاند،
متفاوت است و
ما به یک یک
آنها میپردازیم.
گروههائی
هستند که
ماهیت سوسیال
امپریالیستی
جمهوری چین را
کمونیستی جا
میزنند. این
گروهها خود
به دو بخش
تقسیم میشوند.
یکی ضدانقلاب
مغلوب ایران،
و همه نیروهای
ضدکمونیستی
در تاریخ
ایران که در
سپاه آمریکا و
اسرائیل خدمت
میکردند و میکنند
و کینه آنها
به دولت چین
هم جنبه
گماشتگی برای
آمریکا و غرب
دارد و هم میخواهند
سیاستهای
امپریالیستی
چین را در
سراسر جهان
سیاست کمونیستی
جلوه دهند و
کمونیسم را بیاعتبار
گردانند. آنها
هدفشان از
این نوع
تبلیغات یک
مبارزه
ایدئولوژیک
است که خشم
مردم را بر ضد
ایدئولوژی
کمونیسم، که
برای جامعهای
به خاطر رهائی
بشریت از قید
استعمار و
استثمار
مبارزه میکند،
برافروزند.
آنها چین را
با نماد
انقلابی «داس
و چکش»، که
مظهر مبارزه
کارگران و
دهقانان بر ضد
طبقات
استثمارگر
است، معرفی میکنند
که هدفاش
مستعمره کردن
ایران است.
همه شعارهای
آنها ضدکمونیستی
و به نفع
امپریالیسم
غرب است. در
میان این
ضدکمونیستها
برخی حاضر
نیستند تا این
درجه از پستی
و عوامفریبی،
که عاقبت
نداشته و موجب
بیاعتباری
خود آنها را
در آینده
نزدیک فراهم
میآورد، پیش
روند و لذا با
تئوری «اژدهای
زرد»، ایرانی
در محاصره
«دیوار چین» و
«آدمخواری
نژاد زرد، که
همه چیز را میخورند»
پیش میآیند.
آنها از چین
به عنوان
کشوری که میخواهد
برای منافع
توسعهطلبانه
خویش ایران را
مستعمره خود
کند، سخن میگویند.
این عده از به
کار بردن واژه
امپریالیسم
در مورد چین
خودداری میکنند
و حتی به این
کشور لقب
سرمایهداری
را هم نمیدهند
زیرا در غیر
این صورت دستشان
در دفاع از
آمریکا و
اروپای
امپریالیستی و
سرمایهداری
رو میشود.
آنوقت آنها
مجبورند به
این تئوری
متوسل شوند که
امپریالیسم و
استعمار «خوب
و بد» دارد و با
این منطق چین
امپریالیسم
بد است، ولی
آمریکا
امپریالیسم
خوب و حامی
حقوق بشر و یا اگر
امپریالیسم و
سرمایهداری
هر دو بد
هستند، شامل
آمریکا و
اروپا نمیگردند
و آنوقت چهره
«میهنپرستانه»
این نوکران
اجنبی از لای
خروارها جعلیات
بیرون میزند.
این عده
سرسپرده،
ایرانیان را
فرامیخوانند
در مقابل
سفارتخانه
چین اجتماع
کنند به این
قرارداد
استعماری با
ایران اعتراض
نمایند. این
عده همان
کسانی هستند
که با فروختن
ایران به
آمریکا و بستن
صدها قرارداد
ننگین با
آنها، نظیر
قرارداد کنسرسیوم
نفت و یا
کاپیتولاسیون
در زمان شاه
با آمریکا
اشکالی نمیبینند
و ندارند. دل
آنها بیشتر
برای آمریکا و
اسرائیل میسوزد
تا برای
ایران. فعالیت
این عده، که
ماهیت ضدچینی
و ضدایرانی
دارد، بر مشتی
دروغ آشکار
استوار است.
بر مفادی از
قرارداد برای
هوچیبازی
استناد میکنند
که وجود خارجی
ندارند. این
عده آن بخشی از
اپوزیسیون
هستند که سر
در آخور
استعمار غرب داشته
و دارند.
عدهای از
رویزیونیستها
از
رویزیونیست
«چپ» چهگوارائی
و کاستریستی
گرفته تا
معتقدان راه چریکی
در ایران،
همگی در
گذشته، شوروی
سوسیالیستی
را، که با
غلبه
رویزیونیسم
در آن با انحراف
از کمونیسم به
کشوری سرمایهداری
و
امپریالیستی
و به سخنی
سوسیال
امپریالیستی
تبدیل شده بود
و در پی
استعمار خلقهای
جهان بود،
متأسفانه
کمونیستی جا
میزدند و در
جنبش
کمونیستی
ایران دنبالهرو
سوسیال
امپریالیسم
شوروی گشتند و
به کمونیسم
صدمه زدند.
این نقش
نکوهیده و
انحرافی را
این عده به
ویژه «حزب
توده ایران» و
جریانهای
چریکی، که
بدون استثناء
هوادار «شوروی
سوسیالیستی»
بودند،
برعهده گرفته
بودند. این عده
در آن دوران
به خاطر اینکه
چین تودهای
با مواضع
انقلابی خویش
ماهیت اتحاد
جماهیر شوروی
را افشاء کرده
و ماهیت
رویزیونیستی
آنها را نشان
داده بود که
با روی کار
آمدن رویزیونیسم
در حزب و در
دولت در
شوروی، ماهیت
این کشور به
سرمایهداری
دولتی و
سوسیال
امپریالیستی
بدل شده است،
بر ضد چین
تودهای
مبارزه کرده و
در کنار
رویزیونیستهای
شوروی سنگر
گرفته بودند.
سیر رویدادها
طوری گذشته
است که با
تسلط نظریات
«دن سیائوپین» و
رویزیونیسم
«سه دنیائی» در
چین این کشور
دقیقاً همان
راه شوروی را،
که بعد از
تسلط
رویزیونیسم
«خروشچف» در
حزب و دولت
شوروی
پیمودنش
اجتنابناپذیر
بود، رفت و
اکنون به یک
کشور سوسیال
امپریالیستی
بدل شده است.
برای
رویزیونیستهای
سنتی راهی
باقی نمانده
است که یا چین
را سوسیالیستی
جا بزنند و به
دفاع از چین و
هر قرارداد
پیشنهادی وی
برآیند و یا
چین را واقعبینانه
سوسیال
امپریالیستی
ارزیابی کنند
که در آن صورت
همه کارنامه
گذشته فعالیتهای
سیاسی آنها در
حمایت از کشور
سوسیال امپریالیستی
شوروی به زیر
سئوال میرود.
جسارت
کمونیستی
لازم است تا
از راهی برگشت
که به نفع
طبقه کارگر نبوده
و به سوسیال
دموکراتیسم
امپریالیستی
میرسد. این
عده در
اپوزیسیون
متأسفانه از
برخورد به
گذشته خود
گریزاناند و
تنها از این
موضع حامی چین
«سوسیالیستی» شدهاند.
غافل از اینکه
این قصه سر
دراز دارد و
دیگر نمیشود
حضور صدها
میلیاردر
چینی در پکن
را دستآورد کمونیسم
جلوه داد. هم
اکنون چین با
۶۹۸ میلیاردر،
در حال نزدیک
شدن به تعداد
۷۲۴ میلیاردر
آمریکائی است
و تا چند سال
آینده، که
دیگر قدرت امپریالیستی
چین قابل
انکار نیست،
جز شرمندگی و
سرافکندگی
راهی برای
آنها، که
امروز حامی
«چین
سوسیالیستی»
هستند، در
مبارزه نمیماند
و ترس ما این
است که این
عده خانهنشین
شوند و یا
اساساً به
دشمنی با
کمونیسم برای
کتمان
انحرافات
فردی خود
بپردازند. راه
برای این عده
که به دامن
جنبش
کمونیستی
بازگردند،
هنوز بسته
نیست و باید
به خود آیند
تا دشمنان
کمونیسم را که
قدرتمند
هستند،
مشترکاً درهم
شکست.
در میان
این دنبالهروان
سوسیال
امپریالیسم
شوروی سرنوشت
بخشی از آنها
بسیار اعجابانگیز
است. این عده
تا دیروز همصدای
شوروی بودند،
وقتی شوروی
فروپاشید و یلتسین
«کمونیست» بر
سر کار آمد و
«حزب کمونیست»
را ممنوع کرد،
این عده تلاشی
نکردند تا به
اشتباهات خود
پیبرده آنرا
برای اعضای
خود و توده
مردم روشن کنند.
پارهای از
آنها برای
توجیه
اشتباهات
خود، این اشتباهات
را مانند
رویزیونیستهای
خروشچفی به
گردن رفیق
استالین
انداختند و
مدافع
تروتسکی و
کائوتسکی از
کار درآمدند و
هنوز هم
خودشان را
«کمونیست»
جامیزنند.
بخشی که تا
دیروز چین را
کمونیستی میدانست،
یکشبه از کشور
سوسیالیستی
چین بدون تحلیل
و توضیح کشوری
سرمایهداری
و سوسیال
امپریالیستی
ساختند و به
اعضاء و مردم
توضیح نمیدهند
که چگونه کشور
«سوسیالیستی»
آنها یکشبه امپریالیسم
و یا در حقیقت
سوسیال
امپریالیسم از
کار درآمده
است در حالی
که همین روند
را در مورد شوروی
تا آخرین لحظه
با ایراد سیل
اتهام به دیگران
منکر میشدند.
این عده هم در
زمانی که از
«سوسیالیستی»بودن
چین و شوری
دفاع میکردند،
رگ گردنشان
باد میکرد و
هم امروز که
روسیه و چین
را
امپریالیستی
میدانند.
انسان از این
همه پرمدعائی
و تبختر در
شگفت میماند.
سازمان اقلیت
و اکثریت چریکها
و شبه چریکها
از زمره این
جریانها
هستند. آنها
تا روز آخر
فروپاشی
شوروی، مدافع
سرسخت «شوروی
سوسیالیستی»
بودند و چین
را «سه دنیائی»
و آمریکائی
معرفی میکردند.
ولی حالا که
دیگر در دامان
سوسیال
امپریالیسم
شوروی
نیستند، چین
را امپریالیستی
میدانند و
لازم نمیدانند
که تناقضات در
تحلیل خود را
برای مردم و
حتی آسودگی
وجدان سیاسی
خویش توضیح
دهند. ما میپرسیم
که چین
«سوسیالیستی»
از چه موقع
چین امپریالیستی
شده است؟ سیر
این تحولات و
رویدادها
چگونه بوده
است؟ واقعیت
این است که
چین در حرف
سوسیالیستی و
در عمل
امپریالیستی
است و به
کوتاه سخن
مانند شوروی
سابق به تعبیر
لنین سوسیال
امپریالیستی
است. ولی این
حامیان سوسیال
امپریالیسم
شوروی با این
گرد و خاکها
میخواهند
سوءسابقه
سیاسی -
ایدئولوژیک
خویش را پنهان
کنند که موفق
نخواهند شد.
سازمان
اقلیت و گروههای
مشابه هوادار
شوروی در سابق
در مقابل اعضای
خود، طبقه
کارگر و مردم
ایران کوچکترین
احساس
مسئولیتی نمیکنند
تا توضیح دهند
چین «کمونیست»
از چه زمانی و
چگونه و به چه
دلایلی این
مسیر را طی
کرده و
امپریالیستی
شده است؟ آیا
این امپریالیستیشدن
با بروز
رویزیونیسم
در حزب و
دولت، نفی دیکتاتوری
پرولتاریا
رابطه دارد یا
فقط از آسمان
نازل میشود.
این جریانهائی
که به خودشان
نیز رحم نمیکنند
و صادق نیستند،
چگونه میخواهند
برای خلق و
طبقه کارگر
ایران صادق
باشند؟
ولی یک
امر روشن است،
تمام این
«کمونیستها»
و ضدکمونیستهای
ضدچینی، همه
موافقان
تحریم
آمریکا، همه ناقضان
حقوق قانونی
ایران در عرصه
جهانی، همه
هواداران
«جبهه سوم»، که
میخواستند
در پارکابی
آمریکا به
ایران حمله
کنند، همه
هواداران
تشنج در منطقه
به دست آمریکا
و اسرائیل،
همه کسانی که
حضور
امپریالیسم
آمریکا در
منطقه را
توصیه میکنند
و خواهان
نابودی ایران
هستند تا
جمهوری اسلامی
از بین برود،
ماهیتاً با
ضدکمونیستهای
آمریکائی و
ضدچینیهای
آدمخوار فرقی
ندارند و
دشمنان مردم
ایران هستند.
جبهه همه چپ
اندرقیچیهائی
که دورنمای
سیاستشان در
عرصه دشمنی با
جمهوری
اسلامی اسارت
ایران و
نابودی مردم
کشور ماست، در
زمره همین اپوزیسیون
هستند. این
عده برای ترور
«قاسم سلیمانی»
برای آمریکا
کف زدند و
ترور
دانشمندان
هستهای
ایران را برای
تبرئه آمریکا
و اسرائیل کار
خود رژیم
جمهوری
اسلامی
قلمداد کردند.
این
اپوزیسیون،
اپوزیسیونی
نقابدار است
که با کراوات
«چپ» به جنگ
مردم ایران آمده
است و هدفاش
فقط خرابکاری
و ایجاد
اغتشاش و مشوبکردن
اذهان است. پس
میبینیم چه
طیف خطرناکی
از این اپوزیسیون
خودفروخته از
راست تا «چپ»
وجود دارد.
مردم ایران،
که در اکثریت
خود مخالف
رژیم جمهوری سرمایهداری
اسلامی
هستند، هرگز
با این
اپوزیسیونهای
خودفروخته
آمریکائی -
اسرائیلی
کاری ندارند و
مرز روشن خود
را در زمان
ترور «سردار
قاسم سلیمانی»
با این جریانهای
ناسالم با
نمایشات
اعتراضی نسبت
به آمریکا علیرغم
مخالفتشان
با جمهوری
اسلامی
کشیدند و بیان
کردند: دفاع
از ایران و
حقوق ایران
دفاع از
جمهوری اسلامی
نیست. ایران
هزاران سال
است که وجود
دارد و در
آینده نیز
وجود خواهد
داشت، ولی
جمهوری اسلامی
ناپایدار،
میرنده و گذراست.
حقوق ایران
ولی نمیتواند
در دنیا موقتی
و گذرا باشد.
برگرفته
ازتوفان
شـماره 255
خرداد ماه 1400 مه2021
ارگان
مرکزی حزب کار
ایران(توفان)
صفحه حزب
کار
ایران(توفان)
در شبکه جهانی
اینترنت
www.toufan.org
نشانی پست
الکترونیکی(ایمیل)
toufan@toufan.org
لینک چند
وبلاگ حزبی
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
وبلاگ
کارگر آگاه
http://www.kargareagah.blogspot.se/
سایت
کتابخانه
اینترنتی
توفان
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت
آرشیو نشریات
توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان در
توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان در
فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه
تلگرام
https://telegram.me/totoufan