نقدی بر«منشور
مطالبات
حداقلی تشکلهای
مستقل صنفی و
مدنی ایران»(3)
نه غزه نه
لبنان جانم
فدای اسرائیل
جمعی با
برنامه حداقل
که بهیکباره
زمام احساسات
از دستش رها
شده بند را بهآب
میدهد و حتی
برای تعیین
سیاست خارجی
ایران کنونی و
آینده نیز
برنامه ریخته
و دستورالعمل
صادر میکند.
در بند 12 میآورد:
«عادیسازی
روابط خارجی
در بالاترین
سطوح با همه
کشورهای جهان
بر مبنای
روابطی
عادلانه و
احترام
متقابل...» (تکیه
از توفان).
هدف
از این بند
روشن است و
این ادامه
همان سیاست
«نه غزه، نه
لبنان جانم
فدای اسرائیل»
میباشد که
ضدانقلابیها
در ایران که
همیشه خواهان
سرسپردگی بهغرب
بودهاند سالهاست
آنرا در فضای
مجازی تبلیغ
میکنند. این
عده بر جنایات
آمریکا در
یوگسلاوی، افغانستان،
عراق، لیبی،
سوریه و یمن و
مهمتر از همه
جنایات
صهیونیسم در
منطقه چشم
بستهاند و
همان ترجیعبند
امپریالیستی
را چنین القاء
میکنند که
این ایران است
که در منطقه
به تشنج آفرینی
دست زده و صلح
و امنیت جهان
را به خطر انداخته
است. برای
کسانی که
اربابشان
آمریکا و اسرائیل
است و از دست
انقلاب ایران
رنج میبرند
طبیعتا امنیت
و آرامش
اربابانشان
در درجه نخست
اهمیت قرار
دارد. آنها
طوری از عادیسازی
روابط صحبت میکنند
که توگوئی نمیدانند
معبود آنها
غربِ غارتگر،
میهن ما ایران
را سالهاست
به صورت
ضدبشری و
غیرقانونی
تحریم کرده و
هموطنان ما
را بهگرسنگی
محکوم کرده
است. آنها
حضور یک کشور
اشغالگر و
متجاوز
اسرائیل در
منطقه و حضور
فعال
تجاوزکار
استیلاگری بهنام
آمریکا را که
از یازده هزار
کیلومتری بهخلیج
فارس آمده و
امنیت ایران و
ممالک منطقه را
تهدید میکند،
بیگناه جلوه
داده و حتی
بدون برگزاری
دادگاه برایش
سند تبرئه
صادر میکنند.
سیاست این جمع
با نامها و
فعالیت
مجازی،
مخالفت با
مضمون سیاسی
انقلاب بهمن 1357
و دستآوردهای
آن بوده و
امروز نیز
همان سیاست
امپریالیسم و
صهیونیسم را
در منطقه مورد
تائید قرار میدهند
و از تروریسم
دولتی آمریکا
حمایت کامل میکنند.
در بیانیه
آنها سخنی از
استقلال
ایران، دفاع
از حق حاکمیت
ملی و تمامیت
ارضی ایران در
میان نیست.
آنها تحریمهای
جنایتکارانه
علیه ایران را
محکوم نمیکنند
و خواهان آن
نیستند که
ثروت مسدود
شده ایران در
ممالک غارتگر
غربی آزاد
شود. در یک
کلام آنها
حامیان ناآگاه
و بعضا آگاه
سیاست
امپریالیسم
در ایران هستند
اگر باور
ندارید بهاین
عبارت توجه
کنید: «پرچم اعتراضات
بنیادینی که
امروز بهدست
زنان،
دانشجویان،
دانش آموزان،
معلمان،
کارگران و
دادخواهان و
هنرمندان،
کوئیرها([i])،
نویسندگان و ...
برافراشته
شده و کم
سابقهترین
حمایتهای
بینالمللی
را بهخود جلب
کرده،
اعتراضی است...» (تکیه
از توفان).
این
بیانیه زمانی
نوشته شده است
که دیگر ماهیت
ارتجاعی و
امپریالیستی
جنگ ترکیبی
امپریالیستی
و ناتو در
اعتراضات
اخیردر خارج
از کشور رو شده
است. اعتراضات
«کمسابقه»
جهانی با دست
سازمانهای
امنیتی و
تدارکاتی
ناتو و یاری
سازماندهندگان
فرقه رجوی و
ساواک پهلوی،
تجزیهطلبان،
نازیهای
اوکرائینی،
فرقههای
فمینیستی که
بخشی از
استراتژی
سیاست خارجی
ممالک
اروپائی است،
تدارک دیده
شده بود. آقای
حامد
اسماعیلیون
انتقامجو
یکی از 8
تفنگدار کنار
آقای رضا
پهلوی، معصومه
علینژاد قمیکلا
و... از رهبران
این نمایشات
امپریالیستی
بودند که در
لندن، پاریس،
استکهلم،
برلن،
اشتراسبورگ،
کانادا،
آمریکا،
استرالیا و...
زیر شعار انحرافی
و همه با هم
«زن، زندگی،
آزادی» برگزار
شد و خواستشان
تشدید تحریم،
دخالت در امور
داخلی و تجاوز
به ایران بود.
سیاستی که
هنوز هم ادامه
دارد و بزرگترین
جنگ ترکیبی
رسانهای
جهانی از جانب
امپریالیستها
علیه یک کشور
مستقل عضو
سازمان ملل
متحد است.
حقیقتا ننگ
دارد کسانی در
تائید همدستی
با دشمنان
مردم ایران
چنین ابراز
شادمانی و مسرت
کنند و خود را
دموکرات،
آزادیخواه،
هوادار حقوق
زنان و حقوق
بشر و طبقه
کارگر جا
زنند. بهنظر
حزب ما عمر
این پروژهها
دیگر به سر
آمده است و
حتی دم مسیحا
نیز قادر نیست
بهآنها جان
تازهای دهد.
دست دراز
شده سیاست
اسرائیل در
ایران
در
همان بند 12 که
عاشقانه از
حمایت
امپریالیستی
ابراز
شادمانی میکند
با موذیگری
این خواست
صهیونیسم را
بیان کرده است
که: «ممنوعیت
دستیابی به
سلاح اتمی و
تلاش برای صلح
جهانی». روشن
است که این
بیانیه مشکلی
با تمام
ممالکی که بهسلاح
اتمی دست
یافتهاند و
از جمله
اسرائیل
ندارد. بهنظر
این بیانیه
وجود سلاحهای
اتمی در
آمریکا،
انگلیس،
فرانسه،
هندوستان،
پاکستان،
روسیه، چین،
کره شمالی و
بهویژه کشور
متجاوز و
اشغالگر
اسرائیل، صلح
جهان را تهدید
نمیکنند،
ولی بمب اتمی
موهومی ایران
که نه به بار
است و نه به
دار، صلح
جهانی را همانگونه
که نتانیاهو
فرموده تهدید
کرده و تمام عوامفریبی
و دروغهای
اسرائیل در
مورد ایران
حقیقت محض
است. ایرانی
که قرارداد
منع گسترش
سلاحهای
اتمی را امضاء
کرده است و
مبتنی بر همان
قرارداد از حق
مسلم غنیسازی
اورانیوم
برخوردار
بوده و در
آموزش فنآوری
و استفاده صلحآمیز
از انرژی هستهای
باید مورد
حمایت آژانس
بینالمللی
سازمان ملل
متحد قرار
گیرد، خطری
برای صلح
جهانی است و اسرائیلی
که این
قرارداد را
امضاء نکرده و
دارای بیش از 300
بمب اتمی با
هواپیماهای
بمبافکن و
زیردریائیهای
مجهز بهبمب
اتمی بوده
و اشغالگر و
متجاوز در
منطقه است و
ملتی چند
میلیونی را به
گروگان گرفته
و مظهر کودککشی
در جهان میباشد،
حافظ صلح و
امنیت در جهان
است؟!! حقیقتا
به این همه
ریاکاری و
عوامفریبی
چه میتوان
گفت. این قبیل
اظهار نظرها
فقط بهجنبش
دموکراتیک و
مطالباتی
محقانه مردم
ایران خسارات
جبران ناپذیر
میزند و
ماهیتا
ارتجاعی و
غیرقابل دفاع
است.
برخورد
فرصتطلبانه
بهمسئله ملی
این روشن
است که همه اقوام
وملیت های
ساکن درایران
به یک نسبت
مورد سرکوب
جمهوری
سرمایهداری
اسلامی قرار
دارند. سرکوب
در ایران ماهیت
سیاسی و
طبقاتی دارد و
نه قومیتی.
ولی آنچه که
هنوز در ایران
بهتحقق
نپیوسته است
استفاده از
زبان مادری
ملیت های
ایرانی بهصورت
رسمی در آموزش
و پرورش ایران
است که
نیروهای
دموکرات باید
از این خواست
دموکراتیک
حمایت کنند.
مبارزه برای
تحقق این
خواست و یا
سایر خواستهای
دموکراتیک
طبیعتا از نظر
حزب ما باید
در بستر
تمامیت ارضی
ایران تحقق
بیابد و به
این جهت ما
اقدامات گروهها
و جریانهای
کُردی را که
کردستان ایران
را «اشغال شده»
توسط «فارسها»
جا میزنند،
خواهان تجاوز
آمریکا به ایران
بوده، با صدام
حسین همکاری
کرده، از تحریمهای
جنایتکارانه
علیه مردم
میهن ما حمایت
نموده و برای «استقلال»
کردستان عراق
با پرچم
اسرائیل شادمانی
نمودند، بهعنوان
تجزیهطلب
یاد میکنیم و
در برخورد بهامر
ستم ملی مرز
روشنی با این
عده میکشیم.
مرزبندی میان
تجزیهطلبی و
رفع ستم ملی
در کادر
تمامیت ارضی
ایران در این
بیانیه بهچشم
نمیخورد،
بلکه برای حفظ
سیاست «زن،
زندگی، آزادی»
و «همه با هم» به
رشوهدهی به
این تجزیهطلبان
پرداخته تا
امضاء بیشتری
جمع کند و حتی
در بند 7 آورده:
«امحاء قوانین
و هر گونه
نگرش مبتنی بر
تبعیض و ستم
ملی... فراهم
کردن تسهیلات
لازم و برابر
برای یادگیری
و آموزش همه
زبانهای
رایج در
جامعه». این حکم
تجزیهطلبانه
حمایت از
خواست درست
آموزش زبان
مادری در
آموزش پرورش و
بهرسمیت
شناختن همه
این زبانهای
اقوام
گوناگون
ایرانی بهعنوان
زبان رسمی
کشور نیست،
بلکه حذف زبان
فارسی بهعنوان
رشته
پیونددهنده و
عامل تفاهم
ملی بین همه
اقوام وملیت
های ایرانی
است. همه ملیت
های ایرانی
برای همسرنوشتی
و تفاهم ملی
به یک زبان
رسمی و مشترک نیاز
دارند. مسکوت
گذاردن این
مهم در پس بهرسمیت
شناختن همه
زبانها به
عنوان زبان
رسمی، یعنی
نفی تمامیت
ارضی ایران و
تقویت روح
تجزیهطلبی.
البته کسانی
که چشم بهامپریالیسم
و صهیونیسم
دوختهاند،
دغدغهای
برای تفرقه در
ایران و غرب
آسیا بهنفع
تحکیم
صهیونیسم
اسرائیل
ندارند.
مظهر
ناروشنی و
همبستگی
غیراصولی
این سند
مرز روشنی نه
با
امپریالیسم
دارد و نه با
صهیونیسم، در
مورد استقلال
ایران و تمامیت
ارضی ایران
سکوت کرده است
در حالی که در
پشت نقاب
«مطالباتِ
حداقل» آنهم
حتی از جانب
گروههای
صنفی و
مدنی!!؟؟، بهمطالبات
جهانی و ادعای
حکومتی
پرداخته و در
مورد سیاست خارجی،
برنامه هستهای
ایران و...
اظهار نظر
نموده است.
ولی در این «انقلاب
مخملی زنانه
آتی» که این
بیانیه موعظهگر
آنان است،
جائی برای
مرزبندی روشن
با دوستان و
دشمنان
«انقلاب آتی»
ایران نیست.
خواننده درک
نمیکند که رضا
پهلوی مدرن و
بیحجاب که
مورد حمایت «کم
سابقهترین
حمایتهای
بینالمللی» حتی
تا کنفرانس
امنیتی مونیخ
بود و پیروانش
در
اشتراسبورگ
خواهان
گذاردن نام
سپاه پاسداران
به منزله یک
ساختار
حکومتی رسمی
در یک کشور
رسمی در لیست
تروریستی
توسط تروریستها
شده بودند، همراه
با متحد موقتش
فرقه رجوی،
جزئی از دوستان
و یا از
دشمنان
«انقلاب
زنانه» ایران
هستند. بهانه
«برنامه
حداقل»، در
حالی که در
مورد منطقه و
جهان در آن
ابراز نظر شده
و حتی ماهیت
حکومت آینده
ایران را نیز
در خطوط کلی
بیان شده است،
مبتکران
تدوین بیانیه
را از اظهار
نظر روشن در
این زمینه مهم
بینیاز نمیکند.
در
مورد این
بیانیه و درک
معیوب
دموکراتیک مبتکران
و عدم فهم
تفاوت مبارزه
صنفی، سیاسی،
تودهای،
ملی، ستم ملی،
مطالباتی،
عدم درک روشن
از ماهیت
انقلاب 1357 و
دستآوردهای
تاریخی این
انقلاب که تا
به امروز نیز
تاثیرگذار
است، میتوان
صفحات زیادی
را تخصیص داد.
ولی متاسفانه محدودیت
صفحات توفان
این اجازه را
اکنون به ما
نمیدهد که
همه مطالب را
در آن
بگنجانیم این
است که ما به
ذکر
مستخرجاتی
قناعت کرده و
متن کامل را
بهطور
جداگانه در
سند دیگری
منتشر میکنیم.
این بیانیه
ادامه پروژههای
قبلی برای
ایجاد
ناآرامی بوده
و ربطی بهمبارزات
طبقه کارگر
ایران ندارد.
مخدوش
کردن مرزهای
ملی و طبقاتی
زیر عنوان فمینیسم
و مدرنیسم
آنها
برای این که
دل هر کس و
ناکس را که
برای سرنگونی
رژیم سرمایهداری
جمهوری
اسلامی تلاش
میکند بهدست
آوردند و آنها
را بهداخل
این آش
مرزنجوش
بریزند در
توصیف ناآرامیهای
اخیر میآورند:
«این اعتراضات
ِ زیر و رو
کننده، برآمده
از متن جنبشهای
بزرگ و مدرن
اجتماعی و خیزش
نسل شکست
ناپذیری است
که مصمماند
بر تاریخ یکصد
سال عقبماندگی
و در حاشیه
ماندن آرمان
برپایی جامعهای
مدرن و مرفه و
آزاد در
ایران، نقطه
پایانی
بگذارند».
و در
جای دیگر میآورند:
«از همین رو،
این جنبش برآن
است تا برای همیشه
به شکلگیری
هرگونه قدرت
از بالا پایان
دهد و سر آغاز انقلابی
اجتماعی و
مدرن و انسانی
برای رهائی
مردم از همه ... دیکتاتوری
باشد».
مبتکران
این سند همه
جا از مدرن،
مدرنیسم، فمینیسم،
انسانی
مخالفت با هر
نوع
«دیکتاتوری» حتی
دیکتاتوری
پرولتاریا با
روحی مملو از
لیبرالیسم و
از جنبشهای مدرن
و بزرگ و از خیزش
نسلهای شکستناپذیر
صحبت میکنند
که در تحت
عنوان آن بیشتر
تمایلات
فمینیستی و
انحرافی و یا
زیستمحیطی
را مد نظر
دارند که جدا
از مضمون
طبقاتی
مبارزات
کارگری و
مبارزات
محقانه
ضدامپریالیستی
مردم ایران و
بدون افشاء
نقش مخرب و
گمراهکننده
جریانهای
مشکوک
فمینیستی و زنستیز
به میان کشیدهاند.
این مبتکران
بدون افشاء
سیاستهای
زیست محیطی
امپریالیستی
که برای
ممانعت از
پیشرفت صنعتی
ممالک عقبنگهداشته
شده و کنترل
حقوق زیستمحیطی
جهانی سرهم
بندی کردهاند،
یک مُهر مترقی
و مدرن،
غیرمشروط و بهصورت
فلهای بهاین
جنبشها میزنند
که عملا تنها
در خدمت صنایع
امپریالیستی
و سرمایهداری
همین کشورها
بوده و بهابزاری
برای دخالت و
اعمال نفوذ
آتی در سایر
ممالک جهان
بدل شده است.
مخدوش کردن
مرز مبارزه طبقاتی
و ملی در این
سند بهروشنی
بهچشم میخورد
و هدفش آن است
که «همه» را
برای سرنگونی
رژیم جمهوری
اسلامی از هر
قماشی که
باشند جمع نماید.
آنها از صد
سال عقبماندگی
ایران صحبت میکنند
که بهسال1300 تا
1301 برمیگردد.
حال آن که از
انقلاب
مشروطیت
ایران حدود 116
سال میگذرد
که آغاز
تحولات بزرگی
در آسیا و
ایران بود.
انتخاب این
تاریخ صدساله
نیز پرسش
برانگیز است
زیرا مبتنی بر
آغاز انقلاب
مشروطه نبوده بلکه
بر قدرتگیری
رضاخان نظر
دارد. در صد
سال پیش در 4
تیرماه 1300
نیروهای
میرزا کوچکخان
جنگلی بهدست
نیروهای
اعزامی رضا
خان قلدر
مشهور بهسردار
سپه سرکوب
گشتند و در
۴ فروردین 1301 دیدار
احمدشاه
قاجار با رئیسجمهور
فرانسه در
پاریس و دیدار
رضاخان وزیر جنگ
با سر پرستی
لورن وزیر
مختار انگلیس
صورت گرفت. در
آبان 1301 مجلس
شورای ملی مجوز
استخراج نفت
ایران توسط
شرکت
استاندارد اویل
آمریکا در
آذربایجان،
گرگان،
مازندران،
گیلان و
خراسان را
تصویب کرد و
در 9 دیماه همان
سال تصویب
قانون عضویت
ایران در
جامعهٔ ملل اعلام
شد. آیا منظور
تدوینکنندگان
سند برآمد
رضاخان برای
مدرنسازی
ایران است که
از صد سال پیش
با کشف حجاب و مخالفت
با آخوندها
شروع شده
است؟ و
امروزه در
شعار «رضا شاه
روحت شاد» در
فضای مجازی سرگردان
است؟. توضیح
این مسایل
مبهم در این
سند محلی از
اعراب ندارد.
[i] - از آنجا که
حزب ما معنای
این واژه را
بر خلاف طبقه
کارگر و
زحمتکشان و
میلیونها
زنان و مردان
ایران نمیدانست،
ناچار با
جستجوگر گوگل
برای فهم مطلب
در شبکه مجازی
به کاوش
پرداخت که این
تعریف را
یافت: «کوئیِر
(به انگلیسی: Queer) یک اصطلاح
چتری برای اقلیتهای
جنسی و جنسیتی
است که غیر
دگرجنسگرا و
غیر همسوجنسی
هستند. کوئیر
در اصل به معنی
«عجیب و غریب»
است و در
گذشته علیه
کسانی که تمایلات
یا روابط
همجنسگرایانه
داشتند،
استفاده میشد.
از اواخر دهه
۱۹۸۰، فعالانی
که خود را کوئیر
نامیدند دست
به بازپسگیری
این واژه به
عنوان یک جایگزین
برای افراد الجیبیتی
(LGBT) زدند». این
کوئیرها در
جنبش اخیر
زنانه در
ایران ظاهرا
شرکت وسیع
داشتهاند که
مبتکران
منشور از آن
خبر داشتهاند.
نقل
ازتوفان
ارگان مرکزی
حزب کارایران
شماره 277
فروردین ماه 1402
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت
آرشیو نشریات
توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان در
توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان در
فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه
تلگرام
https://telegram.me/totoufan