گامی در راه تاسیس بنیاد غیرانتفاعی مهپاره برای یاری به نیازمندان

به وصیت تو عمل می کنیم، رفیق مهپاره!

کمونیستها مخالف خودکشی هستند، زیرا خودکشی اقدامی نومیدانه  و تسلیم در مقابل مشکلات است. حال آنکه کمونیسم بیان امید، زندگی بهتر، خدمت به بشریت و مبارزه برای روز قطعی جدال، روز نجات انسانهاست. برای نجات انسانها باید رزمید، از میدانهای نبرد سهمگین طبقاتی گذر کرد و با سربلندی از آن بیرون آمد. این راه بهیچوجه ساده نیست، از فراز و نشیب بسیار برخوردار است، به عقب نشینی و انتظار و فرصت و پیشرفت نیاز دارد. به همین جهت نیز مبارزه است، مبارزه طبقاتی، یک نبرد با نیروی مقابل، با دشمن طبقاتی است که به مقاومت دست می­زند و اخلال می­کند تا مزایا و امتیازات ضد بشری و ناعادلانه خویش را برای خود و همکیشانش تا ابد حفظ کند، حتی به بهای نابودی محیط زیست، کره زمین، نوع بشر و انواع و اقسام زندگان. این چنین افرادی که نمایندگان سرمایه و غارت­اند از ویروس خطرناکترند. این ویروس دشمن طبقاتی است که در خدمت منافع مالکیت خصوصی بر وسایل تولید عمل می­کند و خون می­ریزد و هستی بشریت را در خدمت منافع فردی به نابودی می­کشد.

کمونیستها به هر نیروی مبارز و معتقد به رهائی انسان در این سنگر مبارزه نیاز دارند و لذا راه تسلیم و سرخوردگی وجود ندارد. کمونیستها بر ادامه مبارزه و تداوم آن اعتقاد دارند و پای می­فشارند.

مرگ مهپاره ولی خودکشی نبود، یک انتخاب آگاهانه بود، وی راه مبارزه­ی بعد از مرگی را برگزید که شتابان به سراغش آمده بود. وی می­خواست زمانِ آنرا خودش تعیین کند و نه "نماینده پروردگار". برای بیماری مهلک وی درمانی وجود نداشت، پایان راه روشن بود، ولی انتخاب زمان مرگ را وی آگاهانه تعیین کرد، وی مدیریت و رهبری خاتمه زندگی را خود به کف گرفت و تمام جزئیات آنرا از قبل برنامه­ریزی کرد. پرستاری که هر روز برای انجام وظایفش به نزد وی می­آمد، روزی خطاب به عزیزان مهپاره ابراز داشت: شما که خودتان همه کارها را انجام می­دهید، دیگر نیازی به من ندارید. من که می­آیم نزد شما دیگر کاری برای انجام ندارم، چه کاری باید به­کنم؟ مهپاره با خنده­روئی به­وی گفت: بیا بنشین پهلوی من و ناخن­هایم را لاک بزن. پرستار روزی از مهپاره با کنجکاوی توام با هراس پرسید: میتونم پرسشی از تو بکنم؟ مهپاره گفت: بکن! آیا تو از مرگ نمی­ترسی؟ خیر! مرگ است که از من می­ترسد و تا به امروز به سراغم نیآمده است. من بر مرگ غلبه می­کنم و نه مرگ بر من.

لباس کَفن خود را قبلا انتخاب کرده بود. نه کَفَن سفید بلکه البسه سراپا سرخ، گل سرخ میخکی برسینه و بناگوش، لبی سرخ فام، لاکهای سرخ ناخن­هایش می­درخشیدند. این لباس را مدتها قبل به خیاط سفارش داده بود بدون آنکه نیت خویش را به وی بازگو کند. خیاطش می­گریست و با هق­هق می­گفت اگر می­دانستم به چه نیتی دوخت این لباس را به من واگذار کرده هرگز آنرا نمی­دوختم.

در اول ماه مه نتوانست مانند همیشه پرچم حزب کار ایران(توفان) را در رژه کارگران در هلند حمل کند. ولی برای همه زندگان پیام فرستاد که وقتی بر مزارش حاضر می­شوند از آوردن گل خودداری کنند. مخارج گل را در صندوقی بیفکنند که برای یاری به خانواده مستمندان، زندانیان سیاسی و مبارزان کارگری، قربانیان آسیبهای اجتماعی به آن نیازی بیشتر است. پیام وی به زندگان بود تا از رفتگان الهام بگیرند و به آیندگان یاری رسانند و راه نجات بشریت را به آنها نشان دهند. در بنیاد یاری به نیازمندان که وی با این روحیه شالوده آنرا ریخت چندین هزار یورو جمع شد و کمکها هنوز ادامه دارند. مهپاره به هسته انسانی درونیِ زندگان تکیه کرد، آنها را مورد خطاب قرار داد و به فکر واداشت و آنها را تکان داد تا از خواب غفلت به در آیند و در این کارش موفق بود. یاری به این صندوق تنها یک مساعدت مالی نیست، بیان روح بزرگ انسانی و همدردی با دیگران است.

مهپاره آهنی، مه پاره­ای از آهن بود، مه پاره­ای از تبار کُرد که با همسر آذربایجانیش از وحدت ایران و حقوق خلقهای ایران حمایت می­کرد. وی ضامن پیروزی را در وحدت طبقه کارگر و نه در تفرقه ملی آنها می­دید. وی مرگ خود را با تدارکی آگاهانه برای بسیج عمومی مردم، برگزار کرد و ما می­گوئیم که رفیق مهپاره تلاش تو سراپا موفقیت بود.

با الهام از آرزوی مهپاره، نخستین کمک مالی از طریق خانواده­ای رسید که مصمم بود هدایای نقدی جشن تولد خویش را، مستقیما به صندوق بنیاد غیر انتفاعی مهپاره بریزد، با این پیام که بیآموزیم و بیاموزانیم که از این ببعد با برگزاری هر مراسمی نه اگر همه، بلکه حتی بخشی از آن هدایای مالی را در راهی که مهپاره به ما نشان داد، به نفع نیازمندان اجتماعی، تحت تعقیب بودگان سیاسی، قربانیان آسیب­های اجتماعی، مستقل از ایدئولوژی، اعتقادات دینی به عنوان ایرانی میهندوست و علاقمند به مردمان وطنمان به مصرف برسانیم. این درس را رفقای ما باید در مکتب مهپاره بیاموزند و تبلیغ کنند. هر انسان آگاه و با وجدانی، هر انسانی که به جمع می­اندیشد مسلما برای این پیشنهادات انسانی گوش شنوا دارد. ما از همه دعوت می­کنیم به یاد مهپاره آخرین آرزوی وی را همیشه زنده نگهدارند.

ما سوگند یاد می کنیم که شالوده بنیادی را که برپا داشتی به نام خودت و با الهام از روحیه انسانی تو حراست کنیم و از بنیاد مهپاره که هنوز هم مردم به آن کمک مالی می­کنند منبعی سازیم که دست نیازمندان را بگیرد و سرمشقی برای همه زندگان باشد تا از غیبت خود در آینده ستونی بسازند که بر تارک آن نوری بدرخشد که برای همه درخشان باشد. در این باره باز سخن خواهیم گفت.

 

برگرفته از توفان شـماره 211 مهر ماه  1396ـ اکتبر سال 2017

ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)


صفحه حزب کار ایران(توفان) در شبکه جهانی اینترنت

www.toufan.org

لینک چند وبلاگ حزبی

وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

http://kanonezi.blogspot.se/

وبلاگ کارگر آگاه

http://www.kargareagah.blogspot.se/

سایت کتابخانه اینترنتی توفان

http://toufan.org/ketabkane.htm

سایت آرشیو نشریات توفان

http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/toufan.hezbekar

توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts

توفان درشبکه تلگرام

https://telegram.me/totoufan