درس های مهم جنگ تجاوزکارانه ۱۲ روزه علیه
ایران
بحران ممتد ولاینحل امپریالیستی، بویژه امپریالیسم آمریکا، بالاخره باعث شد که آنها برای تکمیل نقشه سلطه جویانه شان بر کشورهای غرب آسیا و شمال آفریقا، که می بایست سدی هر چند کوچک در مقابل زوال جهان تک قطبی ایجاد کند، به ایران، به مثابه هفتمین کشور منطقه برای تجاوز، که ۳۰ سال است در برنامه آنها گنجانده شده، توسط ژاندارم شان اسرائیل در ۲۳ خرداد ماه حمله کنند.
گرچه دولت آمریکا، این «نماینده سرمایه داری هار» می کوشد ازیک سو علت این تجاوز را به دروغ «جلوگیری از دستیابی قریب الوقوع ایران به بمب هسته ای و ازسوی دیگر این تجاوز ضد قانونی را یک پیروزی جلوه دهد، لیکن دخالت دونالد ترامپ در به اصطلاح ایجاد آتش بس میان ایران واسرائیل، قبل از آنکه «حیفا و تل آویو» به تلی از خاک تبدیل شود، در واقع به فریاد رژیم صهیوفاشیستی رسید.
فعلاً شعله جنگ فروکش کرده و معلوم نیست که کی مجدداً شعله ور خواهد شد!
اما همین جنگ ۱۲ روزه تجاوزگرانه که به میهن ما تحمیل شد و خسارات درخور توجه ای به بار آورد درسهای مهمی دارد که باید آموخت.
گرچه حمله «شیر در حال خیزش» رژیم صهیونیستی در۲۳ خرداد و «چکش نیمه شب» اول
تیرماه آمریکا به ایران، با تخریب بخشی از بنیه دفاعی و نیز سایت های سه گانه هسته
ای نطنز، فردو و اصفهان خسارات سنگینی به سیستم پدافندی-نظامی و غنی سازی اورانیوم
در ایران وارد آورد و قریب به ۱۱۰۰ نفر از غیرنظامیان، فرماندهان نظامی و
دانشمندان هسته ای را به شهادت رساند، ولی امپریالیسم و صهیونیسم از نظر استراتژیک
نه تنها به اهداف اصلی خود، یعنی «رژیم چنج»، تجزیه ایران، نابودی کامل برنامه
هسته ای ایران وبالاخره سلطه بلامنازع بر
کشور ما دست نیافتند، سهل است که حمله موشکی ایران باعث شکست اهداف پلید واستراتژیک
رژیم صهیونیستی اسرائیل شد.
به گفته بسیاری از تحلیلگران جهان، بویژه کارشناسان عرب
درمنطقه، نظیر "عبدالباری عطوان»، تحلیگرارشد جهان عرب:
«حملات موشکی
ایران باعث تخریب موسسه تحقیقاتی
«وایزمن»، مهمترین موسسه تکنولوژی پیشرفته و مدرن هسته ای اسرائیل گشت.از سوی دیگر
ایران کار را به قلب اسرائیل کشاند. « ۷۶ سال است
که حتی یک گلوله هم به سمت اسرائیل شلیک نشده بود، آسمان خراش های عظیم اینگونه
فرو نریخته بود، اکنون اسرائیل دیگر قادر به محافظت از شهرک نشینان خود نیست ...
«پروژه خاورمیانه جدید» ... با جنگ ایرانی ها ... قرنها به عقب رانده شد. موشک های
سجیل، فتاح و خیبر شوکی برای اسرائیل و آمریکا بود. به پایگاه های نظامی و
امنیتی(موساد) نیز حمله
شد». این جنگ ضربات شدیدی به تولید، تجارت داخلی و خارجی، قطع کامل جریان توریسم
وارد ساخت و باعث فرار ۲ میلیون صهیونیست شهرک نشین شد. اینها
همه نشان از آسیب پذیری شدید رژیم صهیونیستی است که در مقابل چشم جهانیان به نمایش
گذارده شد.
اما اولین عبرتی که از این جنگ باید گرفت این است که در این جنگ به علت نبود اطلاعات رسمی و لازم در لایه های امنیتی کشور وبرعکس اشراف اطلاعاتی بی سابقه موساد به دستگاه امنیتی ایران ازطریق عوامل نفوذی خریده شده، موساد، این سازمان جهنمی در لایه های امنیتی، نظامی و هسته ای ایران نفوذ گسترده ای یافت.
عوامل نفوذی از سال ۱۳۸۵ با ترور فیزیکدان هسته ای «اردشیر حسینی» از طریق مسمومیت گازی آغاز کردند و درسال ۱۳۸۸ در زمان احمدی نژاد، «مسعود علی محمدی» و در سال ۱۳۸۹ «مجید شهریاری» و یک سال بعد، «داریوش رضایی نژاد» و «مصطفی احمدی روشن» ازمتخصصین و دانشمندان هسته ای را ترور کردند. اینجا بود که برای اولین بارسکوت مسئولان امنیتی کشور شکسته شد و برای اولین بار سخنگوی وزارت امور خارجه از دست داشتن «اجیر شدگان ایرانی» (به وسیله موساد) در این ترورها سخن به میان آورد.
گرچه مسئولین، افرادی را با گرفتن اعتراف اجباری اعدام کردند. ولی موساد کماکان درحال ریشه دواندن بود واز سوراخ های به سان غربال، به دستگاه های امنیتی و دولتی جمهوری اسلامی به راحتی عبور می کردند و هنوز هم می کنند.
لذا در دوره روحانی با ترور «فخری زاده» و ربودن اسناد طبقه بندی شده هسته ای از «تورقوزآباد» تهران ادامه یافت. تا جایی که صدای محسن رضایی در آمد و حجم نفوذ را نشانه «آلودگی امنیتی » خواند!». اسناد مذکور ۵۵ هزار فایل دیجیتال بود که در ۱۸۳ سی دی گنجانده شده بودند.
پس از آن ۵ انفجار
در سایت نطنز در سال ۱۴۰۰ رخ داد. همان زمان که تقریباً همزمان
بود با ترور فخری زاده، باز محسن رضایی اعتراف کرد که «دستگاه اطلاعاتی کشور
ضعیف و ناتوان است»! همزمان شمخانی اعتراف کرد که:
«مسئولین امنیتی کشور ۲۰ سال است که جدیت کامل در زمینه اطلاعاتی به کار نبسته اند.»
بعد از روی کار آمدن
ابراهیم رئیسی «صیاد خدایی» عضو
نیروی قدس سپاه نیز ترور شد و ...
اگر در نظر گیریم که یک زن خارجی یا «پرستوی» تن فروشی به
نام «کاترین شکدم» با برقراری رابطه جنسی با یکی از سرداران سپاه به نام
«یدالله جوانی» به رختخواب بسیاری از مسئولین نظام و حتی به «سایت رهبری» و مصاحبه با مقامات
بلند پایه راه پیدا کرد و بنابر تعبیر خودش «از دیوار قلعه حکومت ایران بالا رفت و
آزادانه در آن گردش می کرد» و به کمک سردار «جوانی» با اکثر مراکز قدرت مرتبط بود
و اطلاعات جمع آوری می کرد و مانند آب خوردن آن ها را به گلوی موساد می
ریخت، آنگاه نباید از وقوع این همه فاجعه در تعجب بود. زمانی که خبرنگاری از
او می پرسد که این اطلاعات را چگونه جمع آوری کردی؟ با خونسردی می
گوید «هنوز هم در ایران هستند افرادی که درحال جمع آوری اطلاعات هستند. علی یونسی
وزیر اطلاعات دوره خاتمی، بیهوده نمی گوید که «جا دارد همه مسئولان جمهوری اسلامی
برای جان خود نگران باشند!». البته نفوذ
جاسوسی بنام «کاترین شکدم» نوک کوه یخ است برجسته کردن این عنصر
نفوذی کتمان کردن و پرده پوشی از جاسوسانی است که درارگانهای مهم سپاه و سازمان
اطلاعات رخنه کرده اند.
به جرات می توان گفت که در دو روز اول، عملاً جنگ میان موساد و ارتش ایران بود. زیرا اشراف اطلاعاتی این سازمان جهنمی بر دستگاه های امنیتی و ساختاری جمهوری اسلامی، تمهیدات لازم را برای خنثی سازی نیروی پدافندی و آفندی ایران فراهم ساخته بود. کشتار دو روز اول جنگ به دست عوامل خود فروخته موساد، در واقع بحرانی است که از نابخردی، ناتوانی و نفوذپذیری دستگاه های امنیتی و ساختاری کشور ناشی می شود، زیرا بدون وجود اراده و یک سازمان ضد جاسوسی قوی و سالم، خنثی ساختن نقشه های مخوف موساد غیرممکن است.
آنقدر مملکت بی در و پیکر است که «موساد» و«سیا» به راحتی قطعات «پهپاد» و «کوادکوپتر» را از راه های هوایی، زمینی و دریایی وارد ایران کرده و درایران مونتاژ می کردند. زیرا که سپاه، وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی حتی از ابتدایی ترین وسایل کنترل، نظیر «اسکن» محموله های وارداتی استفاده نکردند. همین پھپادها و کوادکوپترها بودند که سیستم راداری و پدافندی ایران را اخته کردند تا هواپیماهای «اف ۳۵»، «اف ۱۵» و «اف ۱۶» دشمن موفق به عملیات خود شوند.
به روایتی هم اکنون ۶۰ هزار فروند ازهمین پهپادها و کوادکوپترها در ایران پراکنده است و خدا داند که در اختیار چند جاسوس موساد قرار دارند و در آینده چه مصائبی در انتظار میهن ما است.
به دیده ما این جنگ درعین حال باعث سرعت بخشیدن به اقول تدریجی جهان تک قطبی و در مقابل نیرو گرفتن معنوی کشورهای جنوب جهانی و نیروهای ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی نیز گردید.
علاوه بر این، این جنگ برای چندمین بار به ما می آموزد که به اقوال و تعهدهای امپریالیسم نمی توان و نباید اعتماد کرد. علیرغم اینکه ایران تجربه برجام -با تمام معایبش- و نیز خروج ترامپ از آن در سال ۲۰۱۸ را داشت، مجدداً فریب خورد و وارد یک دور باطل توطئه مذاکره شد. دیدیم که قبل از برگزاری دور ششم مذاکره، به دستور آمریکای «در حال مذاکره»، اسرائیل وحشیانه و برضد تمام قوانین بین المللی به ایران تجاوز کرد و چند روز بعد خود آمریکا نیز به جان مراکز هسته ای ایران افتاد. فریبکارانه تر اینکه این تجاوز وحشیانه تنها یک روز بعد از فرصت دو هفته ای که ترامپ به ایران داده بود، اتفاق افتاد!
به دیگر سخن جمهوری اسلامی بدون تدارک، تمهیدات و آمادگی قبلی در دام دیپلماسی امپریالیستی - صهیونیستی افتاد. با توجه به تجربیات تاکنونی، جمهوری اسلامی از واقعه تلخ جنگ ۱۲ روزه خونین نیز نخواهد آموخت و با فشار نئولیبرال های غربگرا، بار دیگر به سوی غرب غش خواهد کرد و در دام توطئه مذاکرات خواهد افتاد، تا شاید به این آرزوی دیرینه آنها مبنی بر اعمال سلطه بلامنازع غرب بر کشور جامه عمل پوشاند.
این عاشقان غرب بدون توجه به نتایج تلخ، خونین، ویرانگر
و غارتگرانه ای که جنگ های ۶ گانه
منطقه به بار آورده اند در نظر دارند که آموخته را موجددا بیازمایند! نمونه
بارز آن، مصاحبه اخیر مسعود پزشکیان با «تاکر
کارلسون» است. او در پاسخ «کارلسون » که می پرسد: «آیا مشتاقید اختلافات با آمریکا
را مجددا از طریق دیپلماسی حل کنید؟» پزشکیان می گوید: «ما مشکلی برای بازگشت بهمیز
مذاکره نداریم، البته اگر آمریکا قول بدهد دیگر به ما حمله نکند!» و ادامه می
دهد که «ترامپ می تواند جهان را به سویصلح هدایت کند!؟»
این است افق دید وادادگان به غرب، این است فهم و شناخت آنها ازامپریالیسم .
رودکی شاعر نامدار ایران می گوید : «هر که ناموخت از گذشت روزگار / نیز ناموزد ز هیچ
آموزگار»
آیا تجارب ۲۰ و اندی
ساله گذشته منطقه در رابطه با غرب نباید که چشمان ما را باز کند تا به واقعیت
هایی پی ببریم؟ امروز صغیر و کبیر می دانند که مشکل نه سلاح کشتار جمعی «اختراعی»
در عراق بود، نه جنگ داخلی «ساخته امپریالیسم » در لیبی و نه تصمیم اسد «در رابطه
با لوله کشی گاز از طریق ترکیه به اروپا». و نه امروز «بمب هسته ای» ایران
است، بلکه مشکل اصلی امپریالیسم غرب و در رأسش آمریکاست که
برای جلوگیری ازافول تدریجی جهان تک قطبی و صعود جهان به سمت جهان چند
قطبی، قصد سلطه کاملبر منطقه را دارد و به همین دلیل به لطایف الحیل دست به تهدید، تحریمتجاوز، جنگ، خون
ریزی، کشتار و آواره سازی مردم محروم منطقه و جهان می زند.
به جرأت می توان گفت که جنگ ۱۲ روزه
اسرائیل و ایران بار دیگر درس عبرتی به
کلیه کشورهای جهان جنوب داد تا فریب دروغ های امپریالیسم و صهیونیسم را نخورند و
خود را یک به یک در صفوف «جنوب جهان» قرار دهند.
چگونه می توان به کشورهای نظیر آمریکا، انگلستان فرانسه،
آلمان و ... اعتماد و اطمینان داشت، وقتی که آنها نه نسل کشی فلسطینیان توسط
اسرائیل را محکوم میکنند و نه تجاوز ضد قانونی به خاک ایران و سایت های هسته ای آن را؟
چگونه می توان به کشورهایی اعتماد کرد که این تجاوزات ضدقانونی
را نه تنها تحسین و تمجید می کنند، بلکه آن را «کار کثیفی» می نامند که اسرائیل برای آنها در منطقه انجام می دهد؟!
یعنی کشتن بی پروای مردم ایران و از بین بردن زیرساخت ها و سرمایه های ملی ما جهت از
بین بردن «بمب خیالی» که گویا ایران در پستوی خانه پنهان کرده است؟!
وقیحانه اینکه برخی از سران کشورهای اروپایی نظیر انگلستان،
آلمان و ... و حتی گوترش «دبیرکل سازمان ملل»، ایران را به «خویشتن داری و اجتناب
از تنش» دعوت می کردند و از سوی دیگر پیوسته به اسرائیل «حق دفاع از خویش» عطا می کنند!
در جنگی که جایگاه متجاوز و مورد تجاوز قرار گرفته اظهر من الشمس است.
آیا اتخاذ چنین مواضعی حاکی از «ریاکاری» و «بی طرفی کاذب» نیست؟ اتخاذ چنین مواضعی تنها نقش موجه
جلوه دادن خشونت امپریالیسم و صهیوفاشیسم و ترغیب آنها به ادامه تجاوز و جنایت است.
درس دیگر جنگ ۱۲ روزه این بود که سازمان های جهانی، از
سازمان ملل گرفته تا سازمان های حقوق بشر روز به روز بیشتر به مثابه ابزاری در
خدمت پیشبرد اهداف شوم، زورگویانه وغارتگرانه امپریالیسم قرار می گیرند.
همین سازمان ملل که مدتهاست تغییر ماهیت و تغییر عملکرد
داده است، در گذشته به طرز دیگری عمل می کرد.
شورای امنیت قطعنامه های متعددی در محکومیت تجاوز یک کشور به کشور دیگر صادر کرده است، زیرا
وظیفه این شورا حفظ صلح و امنیت بین المللی است. تصویب تحریم های این شورا نیز می
بایست دراین راستا باشد.
قطعنامه ۴۸۷ شورای امنیت سازمان ملل صراحتاً حمله نظامی اسرائیل
به تاسیسات هسته ای عراق را به عنوان نقض آشکار منشور سازمان ملل محکوم کرد. یا قطعنامه ۵۹۸ این سازمان در رابطه با جنگ ایران و
عراق که به دنبال پایان آن بود.
اما اکنون غرب با مقصر شناختن ایران که به مثابه هفتمین کشور منطقه می بایست مورد تجاوز قرار گیرد،
اسرائیل و آمریکای متجاوز را تطهیر کرده و عملاسازمان ملل را ازحیث انتفاع ساقط کرده است.
این عملکرد ضد دموکراتیک و ضد مردمی کشورهای به اصطلاح طرفدار «حقوق بشر» و «دموکراسی» به ما می
آموزد که از کشورهای غربی، به رهبری آمریکا که با اعمال روش های وحشیانه خود بیش
از۲۰ سال است که امتحان خود را، به ویژه در منطقه خاورمیانه پس داده اند، نمی توان
و نباید چشم امیدی به این ریاکاران سلطه جوی غارتگر داشت. آنان که در کشور ما چنین
نسخه ای را تجویز می کنند در عمل کشور را از چاله جمهوری اسلامی به چاه وپل امپریالیسم رهنمون می شوند.
حزب ما در شماره های قبل نوشت که: گروسی به عنوان رئیس آژانس بین المللی با گزارش دروغین خود به
شورای حکام، مهمات لازم را در اختیار کشورهای سه گانه اروپایی (انگلستان، فرانسه و
آلمان) جهت صدور قطعنامه علیه ایران گذارد
تا به تصویب این شورا برسد و از این طریق عملا مجوزی در اختیار رژیم صهیونیستی جهت تجاوز به
ایران قرار دهند، تا آنها بتوانند تجاوز نظامی خود به تاسیسات هسته ای ایران را
توجیه کنند.
گروسی سال هاست که گزارش عملکرد هسته ای ایران را با آب و
رنگ کاملاً سیاسی و مغرضانه در اختیار آژانس شورای حکام قرار می دهد. ولی این بار
که امپریالیسم آمریکا و ژاندارمش اسرائیل، حداقل از دو سال قبل طرح بمباران
زیرساخت های نظامی و سایت های سه گانه هسته ای ایران را ریخته بودند، در واقع
منتظر یک مستمسک «قانونی»! بودند تا به تجاوز ضد قانونی خود جنبه «حقوقی» بخشند و گروسی
جاسوس آن را در اختیارشان گذارد. به این ترتیب متجاوزین، گروسی و آژانس بین المللی
اتمی را شریک جرم خویش ساختند. این تجربه
یک بار برای همیشه فلسفه وجودی آژانس انرژی هسته ای را که علی القاعده وظیفه اش
جلوگیری ازاشاعه سلاح هسته ایست، به زیر
سوال برد، زیرا گزارش مذکور زمینه تجاوز به سایت های انرژی هسته ای صلح آمیز یک
کشور دیگر که فاقد سلاح هسته ای است را فراهم آورد. آن هم از سوی کشور جعلی
اسرائیل با صدها کلاهک هسته ای وآمریکا با
هزاران کلاهک هسته ای! بگذریم از اینکه
طبق قانون همین آژانس فکستنی، تجاوز نظامی به یک سایت هسته ای، غیرقانونی و قابل
پیگرد است.
آیا نباید به این
نتیجه رسید که مهم ترین درسی که می شود از چنین رویدادی گرفت اینست که به قول «جفری
لوئیس» کارشناس هسته ای «بدون بازدارندگی هسته ای هیچ ملتی از تجاوز غرب در
امان نیست.» آیا تجربه عملکرد ۲۰ ساله غرب -به ویژه در خاورمیانه- گواه ادعای
فوق نیست؟
امروز خوشبختانه با پی بردن به دروغ های رسانه های غربی، در واژگونه جلوه دادن حقایق ، مردم ایران
از این رسانه ها هر روز بیشتر فاصله می گیرند، زیرا این رسانه ها تجاوز آشکاراسرائیل
اشغالگر را «دفاع از خود»، و اقدامات تلافی جویانه مشروع ایران را تحت عنوان تروریسم
حامی تروریسم جلوه می دهند.
نیروهای نظامی
و دفاعی ایران گرچه در ساعات اولیه روز اول جنگ به علت از دست دادن ناگهانی فرماندهان نیمه فلج بودند ولی قبل از پایان ۲۴
ساعت، پاسخ کوبنده را با موشک های «فتاح»، «خیبر» و «سجیل» دوربرد و نقطه زن،
ضربات تعیین کننده به ارتش متجاوز و موسسات تحقیقی-نظامی آن وارد ساختند.
درس تاریخی که ازاین فرایند می توان گرفت اینست که:
هر اندازه قدرت بازدارندگی بیشتر باشد،
شکست دادن دشمن در برد، محتمل تر خواهد بود. در عین حال در این جنگ، برخلاف انتظار
وطن فروشان، مردم بر سر دفاع از وطن متحد گشته و دست رد به سینه امپریالیسم ، صهیونیسم
و نوکران آنها زدند. زیرا آنها مشاهده می
کردند که در اثر حملات جنایتکارانه ارتش اسرائیل طی این جنگ، دانشمندان هسته ای و
همسایه هایشان به شهادت رسیدند. دراثر بمباران صدا و سیما، کارمندان و کارکنان وصدها
غیر نظامی جانباختند و بنیه دفاعی اکثریت مردم قرار گرفت و نقشه شوم تروریست های بین
المللی و عوامل ریز و درشت «وطنی» آنها -به طور عمده خارج نشین-، مزدور و خائن را
نقش بر آب کرد. به این ترتیب آمریکا و رژیم صهیونیستی که در تجاوز به ایران، بر روی نارضایی (بدیده ما به
حق) مردم ازاوضاع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی موجود، حساب خاصی باز کرده بودند، تیرشان
به معنی واقعی کلمه به سنگ خورد. مردم به
سرعت پی بردند که هدف اسرائیل واربابش آمریکا تجزیه ایران و سلطه بر این مرز و بوم است. زنده یاد
رئیس دانا در این رابطه بیان داهیانه ای دارد: «ایران سرزمین شیران دلاوراست، هرگونه
مداخله و دست درازی باعث مقاومت یکپارچه مردم ایران خواهد شد.» و دیدیم که شد.
بنابراین یکی از درسهای مهم این جنگ
انسجام ملی -فارغ از دیدگاه ها- برای حفظ ایران و مقابله با تجاوز بیگانه است، حتی
اکثریت مردمی که از وجود این رژیم سرمایه داری غارتگر، رانت خوار و قاچاقچی پرور، ندانم
کار، ارتجاعی، سرکوب گر و ... آسیب دیده و
رنج می برند.
عقل سلیم حکم می کند که پس از این تجربه گرانبها جلب حمایت و پشتیبانی اکثریت
مردم زحمتکش ایران از کارگر و کشاورز
گرفته تا معلم، پرستار، کارمند و بازنشسته از طریق افزایش دستمزدها همتراز تورم ،
آزادی سندیکا ها واحزاب سیاسی، مبارزه جدی با رانت خواری، قاچاق ارز، دزدی، اجحافات
و قطع فوری خصوصی سازی و به طور کلی سیاست نئولیبرالی ، کنترل قیمت ارزبویژه دلار، نظارت
کامل بر بانک های خصوصی و در نتیجه کاهش تورم و افزایش قدرت خرید مردم، آزادی پوشش
بانوان و ... می بایست به سرعت در دستور کار قرار گیرد.
با تجربه ای که ما و مردم از جمهوری سرمایه داری اسلامی داریم به نظر نمی رسد
رژیم خواست واراده چنین سیاستی را داشته باشد وبتواند در این راه گام گذارد. چنین
سیاستی در ماهیت اونیست. مگر سنبه کارگران و زحمتکشان پر زور باشد. به دیگر سخن
پیمودن چنین راه و چنین روندی بدون فشار مردم از پایین از عهده حکومتی که در دستان
نئولیبرال های غربگرا قرار گرفته است، بر نمی آید. مبارزه برای حفظ استقلال از
طریق فشار کارگران و زحمتکشان متشکل در سازمانهای مستقل صنفی و سیاسی علیه رژیم
سرمایه داری جمهوری اسلامی امکان پذیر است
و لاغیر!
بنابراین در شرایط حساس کنونی وظیفه کارگران بعنوان مهمترین ستون فقرات جامعه مبارزه
متشکل درتشکلات مستقل و اتحادیه های دمکراتیک وسراسری برای کسب مطالبات معیشتی
خودوضرورت مبارزه علیه تجاوزات امپریالیستی صهیونیستی به ایران وبرای حفظ استقلال
سیاسی وتمامیت ارضی ایران است. حزب ما برای تحقق چنین مطالباتی ازهیچ کمک و کوششی
دریغ نخواهد کرد.
نقل از توفان شماره ۳۰۵ مرداد ماه۱۴۰۴ ارگان مرکزی
حزب کارایران
وبلاگ توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت آرشیو نشریات توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان در توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان در فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان درشبکه تلگرام