ترامپ
استثناء
نیست، محصول
وضعیت کنونی
جهان و
آمریکاست
اگر
انتخابات
چیزی را تغییر
میداد، آن را
مدتها بود که
ممنوع کرده
بودند.
دونالد
ترامپ به
عنوان چهل و
هفتمین رئیسجمهور
آمریکا بار
دیگر به کاخ
سفید بازگشته
است.او
با این حساب
نخستین فرد از
زمان گروور کلیولند،
رئیسجمهور
سابق آمریکا
در اواخر قرن
نوزدهم، لقب گرفته
که دو دوره
غیر متوالی
خدمت کرده است.حزب
جمهوریخواه
او اکنون هر
دو مجلس کنگره
را در اختیار دارد.
امری که قدرتی
فوقالعاده
را برای
پیشبرد دستور
کار سیاست
ترامپ به وی
اعطا میکند.حال سخن بر
سراین است آیا
دونالد ترامپ
با چنین
ابزاری، می
تواند به وعدههایش
درخصوص
مالیات پایین
برشرکتها
وافراد
ثروتمند،
بستن تعرفههای
بالا بر
واردات و
همینطور کاهش
هزینههای
دولت و ازطرفی
کاهش تنش
درعرصه بین
المللی و
پایان دادن به
جنگ اوکراین و
سایر جنگ ها درجهان
وکاهش هزینه
نظامی به
وضعیت داخلی
آمریکا
سروسامان
دهد؟ یک جنبه
کلیدی از
دستور
کارترامپ بستن
تعرفه تا ۶۰ درصد بر
واردات ازچین
است، اقدامی
که میتواند
واکنش چین را
به همراه
داشته باشد و
شرایط را برای
اقشار ضعیف
جامعه با
دستمزد پائین وخیم
تر کند.حال در
پرتو این پیروزی
انتخاباتی
وهیاهوی
جهانی
پیرامون آن نگاهی
می اندازیم به
واقعیت های
چنین انتخاباتی
واهداف
دونالد
ترامپ :
یکم
اینکه،خوشباوری
است اگر تصور
کنیم طبقه
حاکمه
درکشورهای
ستمگر،
سرنوشت
موجودیت قطعی
خویش را در طَبَقِ
اخلاص یک
«انتخابات
آزاد و
دموکراتیک» قرار
داده و آن را
تقدیم ملت میکند.
حضورچهرههای
متفاوت
انتخاباتی و
سلبریتی در
مبارزات انتخاباتی
بیان آزادی
انتخابات
نیست، زیرا این
نامزدها همه
در مجموع خود،
از تحکیم نظام
حاکم دفاع میکنند.
این حکم در
مورد همه
انتخابات
جهان صادق
است. چه در
ایران و چه در
آمریکا.
سادهلوحانه
است، اگر تصور
کنیم سرنوشت
انتخابات آمریکا،
که درسرنوشت
جهان تأثیر
عمیق دارد، محصول
رویدادهای
اتفاقی و
صرفاً به طور
تصادفی و یا
سلیقهای و یا
دعواهای شخصی
و خانوادگی
تعیین میشود.
این توهمات
ناشی از عدم
درک کافی از
سیاست و
مبارزه
طبقاتی است. مثلاً در
دوره های
گذشته صعود
«باراك اوبامای»
سیاهپوست و
یا «دونالد
ترامپ» دمدمی
مزاج
سفیدپوست
راسیست به
یکباره نبود.
«ترامپ» در
دوره پیش به منازعه
در داخل حزب
جمهوریخواهان
دست زد و تمام
رقبای خویش
را، که از جانب
صنایع
تسلیحاتی و
پارهای
سرمایهداران
کلان حمایت میشدند
با تکیه به
قدرت بانکها
از میدان بدر
نمود و نشان
داد تنها این
فرد است که با
روشهای
اتخاذی خویش
قدرت بسیج و
جلب و فریب
افکار عمومی
را دارد. این
تصور سادهلوحانه
است، اگر بر
این باور
باشیم که سایر
نامزدهای
ریاست جمهوری
آمریکا هر
کدام برنامه شخصی
و مختص خود را
برای آینده
آمریکا در جیب
بغل دارند که
ربطی به نظام
موجود ندارد و
سرنوشت جهان
وابسته به این
است که
تمایلات شخصی
چه فردی به
کرسی مینشیند.
نظام
سرمایهداری
آمریکا از
طریق
مکانیسمی که
ایجاد کرده و
آن را در قالب
نظام دو حزبی
جا انداخته
است، از قبل
تعیین میکند
کدام جهت
سیاسی و یا
احیاناً در
شرایط ویژهای
کدام شخص برای
کسب مقام
ریاست جمهوری
تعیین و چه
برنامهای
باید متحقق
گردد. ممکن
است تضاد
کارتلها،
تراستها،
کنسرنها و
انحصارات ملی
موجود و مجتمعهای
تسلیحاتی و
مالی و به سخن
دیگر
انحصارات درون
آمریکا در
میان خودشان
چنان حاد باشد
که زورآزمائی
خود را در
قالب دو
نامزد، که به
میدان میفرستند،
به سرانجام
برسانند.ولی
حتی در این حالت
نیزکه
انتخابات
حسابشده،
هدایتشده و
عوامفریبانه
است، دراساسِ
ماهیت
امپریالیسم
آمریکا
تغییری رخ
نخواهد داد و
در بهترین
حالت همانطور
که در بالا
اشاره رفت،
حضور چهرههای
متفاوت در
مبارزات
انتخاباتی،
همه در مجموع
خود در دفاع
از تحکیم نظام
سرچشمه میگیرند.
میشود سیاستهای
توسعهطلبانه
و قلدرمنشانه
«جرج بوش» - «چنی»
را که عراق و
افغانستان و
چند كشور را
بمباران
كردند و فاجعه
به بار
آوردند، با
سیاستهای
عوامفریبانه
«أوباما»،
برنده جایزه
صلح نوبل، جایگزین
کرد، ولی این
جایگزینی
تنها در تغییر
شکل تحقق
سیاستهای
امپریالیستی
است و نه در
تغییر ماهیت
خود این سیاستها.
امپریالیسم
آمریکا توسعهطلب،
غارتگر، جنگطلب
و متجاوز باقی
میماند و در
ماهیت آن
تغییری داده
نمیشود. می
توان «ترامپ»
را جایگزین
«أوباما» كرد
،سپس «بایدن»
را بر
سركارگماشت
تا به وظایف
خود، كه حفظ
منافع
انحصارات
است، به
استثمار در داخل
و سلطهطلبی
در خارج، جنگ
و خونریزی
ادامه دهد. و
سرانجام
کامیلا هریس
را بعنوان یک
زن رنگین پوست
به میدان
فرستاد وتنور
انتخابات را داغ
کرد.
دوم
اینکه،
ترامپ پیروز
انتخابات شد
تا درعرصه ملی
به بحران
آمریکا،
بیکاری و رکود
اقتصادی و
ورشکستگی
صنایع.... پاسخ
دهد. اما وی
همانطور که
دردوره نخست
ریاست
جمهوری اش
نشان داد همان
سیاست نئولیبرالی
اقتصادی و
کاهش مالیات
سرمایهداران
را ادامه
خواهد داد،
اختلافات
طبقاتی وتنش
های عظیم
اجتماعی وفقر
و حاشیه نشینی
و تبعیض ادامه
یافت و نشان
داد که تحول
جدی بنفع زحمتکشان
و حتی قشر
متوسط جامعه
صورت نگرفت و نمی
توانست صورت
گیرد. نظم
امپریالیستی
رفرم پذیرنیست.
اگرهم تحولی
صورت گیرد از
سر اجبار و
فشار
سازمانیافته
جنبش کارگری و
بسیج
میلیونها
زحمتکش توسط حزب
پرولتاریای
آن کشور است
که درشرایط
کنونی فاقد آن
است.
سوم
اینکه،
ترامپ پیروز
انتخابات شد
تا در عرصه
بین المللی به
هژمونی اش
درجهان ادامه
دهد و چین را
بعنوان
بزرگترین رقیب
خود که
سالهاست
سربلند کرده
است مهار کند
واز پیشروی اش
ممانعت به عمل
آورد. نخستین اقدام
ترامپ آنطور
که بارها بیان
داشت پایان جنگ
اوکراین و
همکاری با
روسیه است.
نزدیکی با
روسیه با هدف
دور کردن
اتحاد روسیه
از چین است.
روسیه منبع
اصلی تامین
انرژی
چین است و
سیاست فشار
غرب بر روسیه
فرصت بهتری به
چین داده تا
ازاین موقعیت
سود برد و با
انرژی ارزان
به تقویت
اقتصاد و
صنایع اش به
پردازد. اینکه
ترامپ موفق به
این امر شود
باید منتظر شد
و دید دولت
پنهان تاچه
اندازه ای
براین استراتژی
متمرکز است و
توان چنین
امری را دارد.سیاست
ترامپ در
اروپا افزایش
هزینه عضویت درناتو
و کاهش هزینه
نظامی
آمریکاست تا
ازاین طریق
بتواند برخی
از هزینه های
داخلی را تامین
نماید. این
سیاست تا
اندازه ای بر
تشدید تضادهای
درون بلوک
ناتو خواهد
افزود و به
تضعیف آن می
انجامد.
چهارم
اینکه،ترامپ
وعده داد به
جنگ غزه و
خاورمیانه
پایان خواهد
داد این
درحالی است که
کامیلا هاریس
در چند نوبت
ایران
را «دشمن اول
آمریکا» معرفی
کرد.حمایت
هریس از ادامه
جنگ ودفاع از
اسرائیل و جلب
لوبیست های
صهیونیست،
منجر به ازدست
دادن حمایت
مسلمانان شد و
این یکی
ازدلایل شکست
اوست. درمورد
جنگ اوکراین
نیز هریس جز
سیاست ادامه جنگ
علیه روسیه
حرفی برای
گفتن نداشت.
با
توجه به
اینکه
ترامپ «مخالف
هزینه کردن های
دولت آمریکا
در جنگ های
خارجی مخصوصا
اوکراین و
اسرائیل»
است ، باید
منتظر شد ودید آیا
وی قادر به
پایان دادن دو
جنگ اوکراین و
خاورمیانه
خواهد بود ومی
تواند آتش بس را بر اسرائیل
تحمیل کند؟پس
از آتش بس
تکلیف خلق فلسطین
چیست، اوضاع
به کدام طرف
خواهد چرخید ؟
از
طرفی حمایت
همه جانبه
ترامپ از
صهیونیسم اسرائیل
اگر بیشتر از
دمکرات ها
نباشد کمترازآن
نخواهد بود. ترامپ
همچنین با
خاورمیانه
پرتلاطمی که
شعله آن درحال
گسترش یافتن
است، روبهرو
خواهد بود.
رژیم
صهیونیستی
اسرائیل
درحال جنگ در
لبنان و غزه
است و احتمال
حمله ایران درقالب
وعده صادق سوم
علیه اسرائیل
منتفی نخواهد
بود.
پیش
از این نیز،
ترامپ حمایت
خود از
اسرائیل را
برای نابودی
حماس در
فلسطین اعلام
کرده است، اما
گفته است که
بنیامین نتانیاهو،
نخست وزیر
اسرائیل و یکی
از متحدان ترامپ
که احتمالا از
بازگشت او به
قدرت حمایت میکند،
باید به سرعت
کار را به
پایان
برساند.رویترز
نوشته است که
با تو"جه به
حرفهای
ترامپ که
بارها گفته
بود که با به
قدرت رسیدن
کاملا هریس،
موجودیت
اسرائیل به
خطر میافتد،
انتظار میرود
که او به
تسلیح
اسرائیل
ادامه دهد و
برخلاف فشاری
که اداره
بایدن بر
اسرائیل
اعمال میکرد،
احتمالا
سیاست ترامپ
درمورد
اسرائیل، عاری
از محدودیت
برای نگرانیهای
بشردوستانه
باشد و دست
نتانیاهو با
ایران را نیز
باز بگذارد."
دردور
پیشین، ترامپ
با امضای
توافقنامه
ابراهیم، راه
را برای عادیسازی
روابط
اسرائیل با
شماری از
کشورهای عربی
باز کرد
واکنون چنین می
نماید که رویکرد
عادیسازی
روابط بین
اسرائیل و
کشورهای عربی
را پی بگیرد.
پنجم
اینکه،درحاکمیت
ایران بویژه جناح غرب
گرای معروف به
اصلاح طلب
امید به پیروزی هریس
و ادامه
مذاکرات
برجام بسته
بودند که اگر
دمکرات ها سر
کار بیایند
مذاکره کردن
با آنها راحت
تر است و به
دلیل اینکه
ترامپ دستور
ترور سلیمانی
را صادر کرده
بود مذاکره با
او ممکن نمی
باشد.....
هیچ
کشور مستقل و متکی
به مردم نمی
تواند دل به
تحولات درونی
آمریکا ببندد
و سیاست های
راهبردی اش را
تعیین کند. ۶۵ سال
تحریم
اقتصادی کوبا
علیرغم
ریاست
جمهوری های
رنگارنگ
دلیلی براین
مدعاست که امپریالیسم
آمریکا برای
حفظ هژمونی اش
درجهان از
تحریم وجنگ و
کشتار دست
نخواهد کشید و
جنگ در سرشت
اوست و جزاین
نیز نخواهد
بود.
نیوزویک
درمورد ماهیت
ترامپ و سیاست
های تبلیغاتی
اونوشت:
"آنچه
ترامپ میگوید
لزوماً با
آنچه ترامپ
انجام میدهد
برابری نمیکند.
البته آنچه
رئیسجمهور
میگوید مهم
است و رهبران
خارجی نمیتوانند
سخنان او را
بیربط تلقی
کنند. با این
حال، تصمیمات
ترامپ به
متغیرهای
زیادی بستگی
دارد؛ چه کسی
در تیم امنیت
ملی او خدمت
خواهد کرد،
وضعیت
ژئوپلیتیکی
پس از تحلیف
او چگونه
خواهد بود. او
باید چند
بحران را مدیریت
کند یا با
آنها مقابله
کند. همه
اینها در این
مرحله از
بازی،
ناشناخته
هستند".
رسانهها
و چهرههای
"اصلاحطلب"
بعد از پیروزی
ترامپ، لزوم
مذاکره و ترک مخاصمه
با آمریکا را
با شدت بیشتری
مطرح کردند.
در همین
چهارچوب،مصطفی
معین، وزیر
علوم دولت
اصلاحات، در
یادداشتی از
مذاکره
مستقیم با
آمریکا در
شرایط برابر
سخن کفت و به
این موضوع
اشاره کرد که
اگر "مذاکره
همراه با
اعتماد به
نفس»، «تدبیر» و
«دیپلماسی قوی
و" مبتنی بر"
منافع ملّی" و
«پشتوانه
مردمی»
باشد،«سازشکارانه»
تلقی نمیشود."
درهمین
چهارچوب،
رفتارهای
هیجانزده
جناحی
ازحاکمیت
بدون در
نظرگرفتن
ظرافتهای
سیاسی و بینالمللی،
برای مذاکره
با آمریکا
واحیای برجام
خیز برداشته
است ودرآینده
شاهد تشدید
تضادهای شدید داخلی
خواهیم بود.
ششم
اینکه، از
منظر ما
کمونیست ها راه
خوشبختی
مردم، راه كسب
آزادی واقعی،
كار، نان،
مسكن، جامعهای
فارغ از تبعیض
نژادی و
جنسیتی ... راه
رأیدادن و دلخوشكردن
به نمایندههای
فاسد، راسیست
و ریاكار
سرمایهداران
مالی نیست،
راه متشكلشدن
درحزب واحد
طبقه كارگر،
برای درهمكوبیدن
این نظام فاسد
و غارتگر
سرمایهداری
است.انتخاب
ترامپ، ادامه
استثمار، ناامنی
و اختلاف
طبقاتی وضعیت
موجود
درآمریکا و ادامه
تنش درعرصه
بین المللی
درمقابله با
چین و به شکست
کشاندن نظم
جدید جهانی
،نظم چند
قطبی درجهان
است و جز این
نیست.
نقل
از توفان
شماره ۲۹۷
آذر ماه۱۴۰۳ ارگان
مرکزی حزب
کارایران
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت
آرشیو نشریات
توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان
در توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان
در فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه
تلگرام