بازهم
پیرامون شبح
چپ در آمریکای
لاتین در گشت
و گذار است
در
شماره 276 نشریه
توفان در مورد
تحولات کنونی جهان
و بازتاب آن
در آمریکای
لاتین نوشتهای
منتشر کردیم و
در آن یادآور
شدیم: «ما باید
تلاش کنیم تا
خُرد را در
پرتو کلان ببینیم
زیرا که جامعیت
پدیده را بهتر
عرضه میکند و
وابستگیاش
به مقوله کلان
ما را در ارزیابی
رویدادهای
متنوع جهان یاری
خواهد رسانید.
در این
زمرهاند
رخدادهای آمریکای
لاتین از مکزیک
گرفته تا
آرژانتین و شیلی.»
ما در
همان مقاله به
خاطر اهمیت
امر اظهار داشتیم:
«آمریکای لاتین
به حیاط خلوت
آمریکا معروف
است و آمریکا
طوری از این حیاط
خلوت سخن میگوید
توگوئی مالک
تمام ممالک
آمریکای لاتین
است. این
خودبزرگبینی
و طلبکاری و
تحقیر سایر
ملتها از ویژهگیهای
آمریکاست...».
آقای ایگور
ایوان ویالتا
سورتو،
روزنامهنگار
اهل السالوادور
در پرتال
آنلاین Resumen Latinoamericano در
اهمیت و نقش
مهم آمریکای
لاتین در
محاسبات و
معادلات
جهانی نوشت:
«اگر ایالات
متحده سلطه
جهانی خود را
از دست بدهد
اما آمریکای
لاتین را حفظ
کند، همچنان
میتواند
بسیار قوی
باشد زیرا این
قاره دارای یک
ثروت منابع
بسیار عالی
برای این کشور
است».
در
همین زمینه در ۱۸ نوامبر
۲۰۲۲، سناتور
تگزاس ادوارد
کروز در
کنفرانس
«ائتلاف کنش سیاسی
محافظهکاران»
در مکزیک شکایت
کرد که با
انتخاب آندرس
مانوئل لوپز
اوبرادور (مکزیک)،
گوستاوو پترو
(کلمبیا) و لوئیز
ایناسیو لولا
داسیلوا (برزیل)،
«لیست متحدان
ایالات متحده
در آمریکای
لاتین کوچکتر
شده است». این یک
«خطر و تهدید
برای امنیت ملی
ایالات متحده»
است. به سخن
دیگر هر تحول
مردمی که در
یک انتخابات دموکراتیک
به نفع اکثریت
مردم این
کشورها بر ضد
غارت جهانی رخ
دهد خطر و
تهدید برای
امنیت آمریکاست. در واقع
آمریکا امنیت
خویش را با
سرکوب و غارت
ممالک دیگر
تامین میکند
و در جهان
تشنج آفرین و
جنگافروز
است و حتی نیازی
نمیبیند که
این قلدری و
زورگوئی را
کتمان کند. آمریکا
جنایت علیه
بشریت را «حق»
خود میداند.
ژنرال
فرمانده
فرماندهی
کشورهای
متحده جنوب یا
ساوتکام،
لورا
ریچاردسون در
گفتگوی یک ساعته
ای که کورتنی
کوبه،
خبرنگار
امنیت ملی و نظامی
NBC برای
شورای
آتلانتیک انجام
داد، در مورد
آمریکای
لاتین چنین
اظهار داشت:
«این یک
منطقه
استثنایی است»
با «دامنه
تجارت باورنکردنی»
که به ویژه
چین در حال
حاضر از آن سود
می برد.
وی
افزود: «جمهوری
خلق مهمترین
«بازیگر دولتی
شرور» است که
آمریکا در منطقه
با آن «رقابت
استراتژیک» میکند»
و ادامه داد: «تهاجم
و شاخکهای
جمهوری خلق
چین در
کشورهای
نیمکره غربی که
بسیار نزدیک
به ایالات
متحده هستند،
من را به شدت
نگران میکند.».
این
سخنان درجه
نگرانی
آمریکا را از
تحولات جهان و
از دست رفتن
منابع
آمریکای
لاتین متبلور
میسازد. بر
اساس
اطلاعاتی
همان منابع ۲۱
کشور از ۳۱
کشور منطقه به
پروژه
زیرساختی جهانی
چین که «جاده
ابریشم جدید»
نیز نامیده می
شود، پیوسته
اند. همین
نمونه کوچک
عمق خشم و
کینه آمریکا
را نسبت به
عصیان ممالک و
مقاومت آنها
در مقابل یک
راهزن قهار جهانی
نشان میدهد.
بولیوی
در
بولیوی در
مقابل کودتای
آمریکائی بر
ضد اوو مورالس
مردم بومی به
طغیان دست
زدند. این،
جنبش قهرآمیز
بومیان ساکن
ارتفاعات کشور
بولیوی بود که
مانع ادامۀ
حکومت کودتای
دست راستی
«جنین آنز» (Jeanine Áñez) در سال 2019
شد. این جنبش
در حقیقت پیششرط
پیروزی اخیر
نیروی چپ در
انتخابات این
کشور بود. یک
سال پس از سقوط
رئیس جمهور
«اوو مورالس» (Juan Evo Morales Ayma) در بولیوی،
اکنون وزیر
اقتصاد وی
«لوئیز آرسه» (Luis Arce) با
اختلاف 30% آرا
بر رقیب دستراستی
انتخاباتیاش
غلبه کرده
است.
کشور
بولیوی یکی از
بزرگترین
معادن لیتیوم
جهان را دارد
که استفاده از
آن در صنایع
مدرن غیرقابل
انصراف است.
این ماده در
ساخت باطری و
تلفنهای
همراه و فنآوری
مدرن به کار
میرود.
قیمت
کربنات
لیتیوم در
بازار بینالمللی
طی دوازده ماه
در سال ۲۰۲۳
تقریباً سه برابر
شده بود و در
حال حاضر حدود
۸۰ هزار دلار
در هر تن است (در
مقایسه با سال
۲۰۲۱ ارزش
همین مقدار
۱۷هزار دلار
بود).
دولت
بولیوی این
منابع را در
اختیار خود
گرفته و به
سیاستهای
خصوصیسازی و
نئولیبرالیسم
اعلان جنگ
داده است و توانسته
با یک شرکت
چینی
قراردادی
مرضیالطرفین
ببندد که خشم
آمریکا را
برانگیخته
است.
رئیس
جمهور بولیوی در
مقابل
تهدیدات
ژنرال
آمریکائی
ریچاردسون اظهار
داشت که این
اولین بار
نیست که
ایالات متحده «در
مورد ثروت
طبیعی ما
اظهار نظر میکند.
و من میخواهم
تأکید کنم که
اینها ثروتهای
مردم ما هستند
و نه آمریکا».
بولیوی
از حق حاکمیت
خود و حق
تصمیمگیری
در مورد این که
کشور با چه
کسی تجارت میکند
دفاع مینماید.
«ما نمیپذیریم
که کسی چیزی
را به ما
تحمیل کند و
به کسی اجازه
نخواهیم داد
که به منابع
طبیعی ما به
گونهای نگاه
کند که گویی
متعلق به
خودشان است».
کلمبیا
اولین
حکومت چپ در
کلمبیا نیز پیروزی
خود را مدیون
میلیونها
کلمبیائی است
که در سال 2021
بعد از اعلام
رفرم مالیاتی
و بازنشستگی
به زیان
فرودستان
جامعه، علیه
دولت دستراستی
وقت به خیابانها
ریختند و با
دادن 80 قربانی
و 120«مفقود» رژیم
حاکم را به
عقبنشینی
واداشتند.
در
حال حاضر بیشترین
امید را باید
به کلمبیا
بست. حکومت چپ
این کشور در
عرض کمتر از 5
ماه بیش از
آنکه انتظار میرفت
برنامههای
مترقی را به
جلو
برد. تصویب
یک نظام مالیاتی
جدید که طبق
آن از
ثروتمندان
مالیات بیشتری
دریافت میکند،
تقسیم زمینهای
زراعی میان
کشاورزان
خرد، آغاز دور
مذاکرات جدید
با گروه چریکی
(ELN)
و در دستور
کار قراردادن
پروژههای
کشف معادن از
آن جملهاند.
علت
این موفقیت را
باید بطور
عمده:
یکم
در شم سیاسی
قوی «گوستاو
پترو» و دوم در
پشتوانهای
که کماکان از
قیام معروف
سال 2021 این
کشور دارد
جستجو کرد.
البته
وضع در این
کشور کماکان
مخاطرهآمیز
است. گروههای
غیرنظامی
مسلح در این
کشور کماکان
مشغول ترور
رهبران
دهقاناناند
و روسای کنسرنها
و سران ارتش
در کمین یک
موقعیت طلائی
جهت کودتا
علیه دولت
«پترو» هستند.
اخیرا
خانم «فرانسیا
مارکز»
(Francia Márquez) - که از شغل
خدمتکاری به
مقام معاون
ریاست جمهوری
کلمبیا رسیده
است- اعلام
کرد که تیم
امنیتی او یک
بمب قوی را در
مسیرخانهاش
پیدا کرده
است. این
رویداد چند
روز پس از آن رخ
داد که رئیس
جمهور «گوستاو
پترو» آتش بس
جامع در
درگیریهای
مسلحانۀ
چندین دهۀ این
کشور را اعلام
کرد. درگیریهائی
که از اواسط
دهۀ 60 میلادی
برای قدرت
سیاسی و کنترل
کوکائین تا
ژوئیه سال
گذشته 450 هزار قربانی
گرفته است.
ونزوئلا
سیاست
کودتاگرایانه
آمریکا در
ونزوئلا برای
روی کار آوردن
دلقکی به نام
«خوان گوایدو» (Juan Guaidó) با شکست
مفتضحانه
روبرو شد و
محاصره
اقتصادی و
تحریمهای ضد
بشری آمریکا
کمر این گرایش
چپ در آمریکای
لاتین را
شکست. سیاست
ایالات متحده
در قبال
ونزوئلا و...
ثابت میکند
که جوزف
بایدن، رئیس
جمهور ایالات
متحده و
استراتژیستهای
حزب دموکرات
هنوز نیز از
خواستههای
تهاجمی
تندروهای دست
راستی افراطی
برای تحقق
اهداف
استعماری
خویش پیروی میکنند.
البته نباید
نادیده گرفت
که در
ونزوئلا گرچه
همنظران
«چاوز» کماکان
قدرت سیاسی را
در دست دارند
و گرایش چپ
خویش را حفظ
کردهاند ولی
چنین به نظر
میرسد که
آنها اجبارا
در نتیجه فشار
بیرون و
تحریکات
درونی و
اقتصاد خسارت
دیده به عقبنشینیهائی
دست زدهاند.
آنها به تدریج
معادن مواد
خام را خصوصی
میکنند،
اقتصاد را با
دلار گره میزنند
و از برنامههای
اجتماعی سابق
نیز بسیار
فاصله گرفتهاند.
پرو
اتفاقات
پرو نیز نشان
میدهد که
نخبگان سیاسی این
کشور سدی در
مقابل
«پدروکاستیلو»
(Pedro Castillo)
رئیس جمهور چپگرا
بوجود آوردهاند.
این
رهبر
سندیکائی
سابق هنوز بعد
از 17 ماه نتوانسته
است یک کابینه
ثابت و استوار
تشکیل دهد.
حتی برنامه
تشکیل مجلس
موسسان وی هم
با شکست روبرو
و منجر به
سقوط و
دستگیری وی در
ماه دسامبر
گذشته و منتصب
شدن نخست وزیر
دستراستی
سابق «دینا
بولوآرتد» (Dina Boluarte)
به عنوان رئیس
جمهور جدید
شد. اما مردم
پرو در اعتراض
به این
دستگیری و
انتصاب رئیس
جمهور راستگرا
که معلوم نیست
سرش به کدام
آخور وصل است
به کف خیابان
آمدند و
خواهان آزادی
«کاستیلو» و
برکناری رئیس
جمهور
انتصابی «دینابولوآرتد»
هستند. علیرغم
هجوم وحشیانۀ
نیروهای
امنیتی و پلیس
و کشتار بیش
از 30 نفر از
معترضین
مبارزات مردم
این کشور
کماکان ادامه
دارد.
کنفدراسیون
اتحادیههای
کارگری
سازمان
سراسری
اتحادیه
کارگری و «مجمع
ملی خلقها»
نیز در کنار
مردم هستند.
آنها به
برگزاری همه پرسی
در مورد تأسیس
مجلس مؤسسانی
اصرار دارند
تا بتوانند با
آراء عمومی
قانون اساسی
ارتجاعی
دوران دیکتاتور
سابق
پرو(۱۹۹۰-۲۰۰۰)
را تغییر
دهند.
اگرچه
عرصه برای
«دینا
بولوآرتد» و
دولت او تنگ
شده است، اما
رژیم در تلاش
است شرایط
بحرانی کنونی
را عادی جلوه
دهد.
علیرغم
تظاهرات
مداوم و
مذاکرات
پارلمانی، «آنا
سیسیلیا
گرواسی» (Ana Cecilia Gervasi)،
وزیر امور
خارجه برای
«تقویت روابط»
به ایالات
متحده سفر کرد
تا از آنها
برای حمایت از
حکومت
کودتائی همه
گونه امداد
دریافت نماید.
برزیل
برزیل
که بدون تردید
با روی کار
آمدن مجدد «لولا»
مناسبات خود
را با شرق قویتر
خواهد کرد و
برای گسترش و
تدام اتحادیۀ
بریکس که خود
عضو آن است،
گامهای جدیتری
بر خواهد
داشت، نمیتواند
مورد تنفر و
انزجار بایدن
قرار نگیرد. از
این رو به
احتمال زیاد
اغتشاشات
اخیر برزیل که
نیروهای
مافوق راست و
فاشیستی در 8 ژانویه
در برازیلیا
به راه
انداختند که
منجر به اشغال
کاخ ریاست
جمهوری،
دادگاه عالی
برزیل و کنگره
گردید، به
احتمال قوی از
سوی سازمان
«سیا»ی آمریکا
برنامهریزی
شده بود. یک
مشاور
آمریکائی در
نیویورک نیز
این احتمال را
تائید کرده
است. حیرتآور
و در عین حال
خوفانگیز
اینست که
نیروهای
امنیتی، اعم
از پلیس و
ارتش هیچگونه
ممانعتی از
حمله اوباش
فاشیست
طرفدار «بولسونارو»
به نهادهای
مذکور به عمل
نیآوردند. این
واقعیت حاکی
از آنست که در
همه جای دنیا،
از جمله
برزیل،
نیروهای
امنیتی و
نظامی در درجه
اول حافظ
منافع
ابرسرمایهداران
و ابرزمینخوارانند
و نه منافع
اکثریت جامعه.
حمله
اخیر نیروهای
دستراستی و
فاشیست به
نهادهای به
اصطلاح
دموکراسی در
این کشور بیان
این حقیقت است
که قدرتمندان
مانع هرگونه
رفرمی در
سیاستهای
اقتصادی و
اجتماعی
خواهند شد. گو
اینکه در هیچ
جامعهای
احزاب رفرمیستی
و رفرم چارۀ
درد نیستند.
قدرت سرمایه بیش
از آن است که
به آنها اجازه
رفرمهای
ریشهای
بدهد، مگر
آنکه آنها را
دولتی کنند.
اکنون
نه تنها
اکثریت
پارلمان
برزیل که سندیکاهای
کارفرمایان،
لابیهای
مافیای
کشاورزی و
کنسرنهای
رسانهای نیز
در مقابل
«لولا» صف کشیدهاند.
از این رو او
چارهای جز
دادن امتیاز
به آنها، صد
البته به زیان
مردم نخواهد
داشت.
عمق
اختلاف
طبقاتی و
نابرابری در
جامعه برزیل
زمانی عیان میگردد
که حتی بر
اساس محاسبه
بورژوائی
بدانیم ضریب
«جینی» (Gini) [1] در این
کشور 89% میباشد.
هم
اکنون آمریکا
که روزبروز
نفوذ سیاسی و
اقتصادی خود
را در اوراسیا
از دست میدهد،
در آینده نه
چندان دور در
آمریکای
لاتین نیز با
چنین وضعی
روبرو خواهد
شد. برزیل به
مثابه عضو
بریکس در نیم
کرۀ غربی به
خاطر نقش مهمی
که ذخائر عظیم
نفتیاش ایفا
میکند دارای
اهمیت ویژهای
است. از این رو
در صورت
افزایش اعضای
بریکس و
نزدیکی و
گسترش
مناسبات
اقتصادی آنها
به ویژه در
رابطه با
جایگزینی
دلار با ارز
تجاری،
آمریکای لاتین
دیگر حیاط
خلوت ایالات
متحده نخواهد
بود.
اما
نباید از دیده
فرو گذارد که
«بولسوناروی» فاشیست
هم اکنون از
ارتش میخواهد
که علیه «لولا
داسیلوا»
کودتا کنند.
او و هواداران
راست افراطیاش،
همانند
طرفداران
ترامپ در
ایالات متحده،
طرفدار
لیبرالیسم
اقتصادی،
اقتدارگرائی
و در زمرۀ
مسیحیان
انجیلی هستند
که به شدت از
گرایشات
فاشیستی
برخوردارند.
لذا او که حتی
قبل از
انتخابات در
شیپور
ناهنجار
ترامپ، مبنی
بر اینکه
«لولا» فقط با
تقلب میتواند
برندۀ
انتخابات
گردد میدمید،
اکنون سرگرم
آماده کردن
زمینه برای انجام
کودتاست که
یورش 8 ژانویه
پیش درآمد این
توطئه وسیع با
پشتیبانی
امپریالیسم
آمریکا بود.
اینکه
«بولسونارو»
بعد از پیروزی
«لولا» از ترس به
زندان افتادن
از برزیل
گریخت و به
عمارت ساحلی «مار-ا-لاگو»ی
(Mar-a-Lago)
ترامپ در
فلورید پناه
برد گویای همه
چیز است.
اما
هم اکنون 900 نفر
از
کودتاچیان،
راست افراطی
بازداشت شدهاند
تا از توطئههای
جدید
هواداران
رئیس جمهور
فاشیست سابق ممانعت
به عمل آید. در
هفتههای
اخیر زمزمه
برگزاری
«تظاهرات بزرگ
ملی برای باز
پس گیری قدرت»
توسط همین
جناح
ضددموکرات بر
سر زبانهاست.
لازم
به ذکر است که
یورش به
نهادهای سه
گانه اخیر
متعاقب
فراخوانهای
«بولسونارو»
به شورش انجام
گرفته است.
در
عین حال دهها
هزار نفر در
روز دوشنبه 16
ژانویه در
تظاهراتی
وسیع شرکت
جسته و با «لولا
داسیلوا»
اعلام
همبستگی
کردند.
«ایبانوس
روچا» (Ibaneis Rocha)
فرماندار
برازیلیا که
از معتمدین
«بولسونارو»
میباشد به
مدت سه ماه
منتظر خدمت شد
و در عین حال حکم
بازداشت
«اندرسون
تورس» (Anderson Torres)
رئیس امنیت
پایتخت که
وزیر
دادگستری
زمان
«بولسونارو»
بود نیز صادر
شده است.
از
سوی دیگر
بایدن از ترسش
«لولا» را جهت
مذاکرات
دوجانبه به
واشنگتن دعوت
کرده است.
قرار است که
«اندرس مانوئل
لوپزاوبرادور»
رئیس جمهور مکزیک
نیز به همین
منظور به
آمریکا سفر
کند. این
ملاقاتها، جهت
بررسی
امکانات
موجود در حیاط
خلوت سابق آمریکا
میباشد.
آنطور که از
شواهد امر بر
میآید در این
رابطه فرق
چندانی میان
سیاست ترامپ
با بایدن وجود
ندارد.
اقدامات
ترامپ نظیر توطئه
کودتای عقیم
مانده علیه
«مادورو» (Nicolás Maduro) به
وسیله عروسکی
بنام «خوان
گوایدو» (Juan Guaidó)،
تحریمهای
شدیدتر علیه
کوبا و
بالاخره به
تعبیر ترامپ
ساختن
دیوار«بلند و
زیبائی»(!!)، در
امتداد مرز
مکزیک با
کالیفرنیا،
کماکان دست
نخورده باقی
ماندهاند.
اکنون
شبح چپ بر
آمریکای
لاتین سایه
افکنده است و
لرزه بر اندام
فعالان سیاست
خارجی بایدن
افتاده است.
وال ستریت
ژورنال نوشت:
«رهبران جدید چپ
گرای جنوب
رودخانه «ریو
گرانده» بیشتر
به همکاری با
چین و روسیه
راغبند تا با
آمریکا».
مجلۀ
تجاری (Foreigeen Policy) در
واشنگتن نوشت:
«اکنون مسئله
هژمونی وارونه
گشته است.
امروز
واشنگتن
مجبور است که
به ساز ملتهای
کوچک برقصد و
به خواست ملتهای
کوچک گردن
نهد». اگر اینها
نشانۀ تغییر
قطببندی در
جهان معاصر
نیست پس چیست؟
در
ماه ژوئن سال
گذشته هنگامی
که بایدن از
سران کشورهای
آمریکای
مرکزی و جنوبی
جهت شرکت در نشست
«لوس آنجلس» که
به صورت
نامنظم هر چند
وقت یکبار بر
گزار میشود،
دعوت به عمل
آورد، «لوپس
اوبرادور»
رئیس جمهور
مکزیک در
اعتراض به عدم
دعوت از سران
کشورهای
ونزوئلا،
کوبا و
نیکاراگوئه،
با این استدلال
که آمریکا حق
ندارد تعیین
کند که کدام کشور
به قارۀ
آمریکا تعلق
دارد و کدام
کشور ندارد،
از شرکت در
این نشست
خودداری کرد.
بایدن که هنوز
قصد کودتا در
ونزوئلا دارد
و «خوان
گوایدو»(Juan
Guaidó) را
کماکان در آب
نمک خوابانده
است، او که
حتی با سیاست
اوباما در
رابطه با عادی
سازی رابطه با
کوبا و کاهش
تحریمها
علیه این کشور
مخالف بود و
امروز علاوه
بر تحریمهای
چند صدگانهای
که از سال 1962
علیه کوبا وضع
شده است،
تحریمهای
جدیدی نیز بر
آن افزوده
است، عملا بر
سنت سیاست
ضدکمونیستی
رئیس
جمهورهای
گذشته کشورش
پای میفشارد.
غافل از اینکه
حنای سیاستهای
گذشته با
تغییر قطببندی
در جهان رنگ
باخته است.
حال
به سخنان ریچاردسون
برگردیم که پیش
بینی کرد: «حجم
تجارت بین چین
و آمریکای
لاتین و
کارائیب از ۱۸
میلیارد دلار
در سال ۲۰۰۲
به حدود ۴۵۰ میلیارد
دلار در حال
حاضر افزایش
یافته است و در
آینده نزدیک
به ۷۵۰
میلیارد دلار
خواهد رسید.
بدین ترتیب
«خیلی چیزها
در خطر است.»
دومین حریف
اصلی روسیه
است». وی لیکن
فراموش کرد
اشاره کند
نخستین حریف
اصلی مردمان
آمریکای
لاتین هستند
که امپریالیسم
آمریکا را دیر
یا زود از این
منطقه
استراتژیک خواهند
تاراند.
نقل
ازتوفان
ارگان مرکزی
حزب کارایران
شماره 277 فروردین
ماه 1402
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت
آرشیو نشریات
توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان
در توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان
در فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه
تلگرام
https://telegram.me/totoufan
[1]- هرگاه
ضریب جینی (Gini)
در
یک کشور عدد 1
باشد به این
معنی است که
کل ثروت در آن
کشور به یک
نفر تعلق دارد.