خشونت ما وخشونت آنها

جنسیت خشونت‌ها

خشم انباشته مردم سر باز کرده است، زیرا پاسخ‌گوئی در مورد خواسته‌های تلنبار شده آنها در طی این 43 سال موجود نیست. رژیم سرمایه‌داری جمهوری اسلامی با باد در غبغب طوری رفتار می‌کند و رجز می‌خواند که گروه ما حکومت را در دست گرفته‌ و از مزایای آن تا روز قیامت برخوردار می‌شود و آن را در اختیار خویشاوندان خونی خود قرار می‌دهد تا چشمتان کور شود و این ما هستیم که مالک این سرزمین پهناور بوده و گور پدر سایر مردم این سرزمین. به‌زعم آنها کسانی هم که با این روش توزیع و غارت مخالفند می‌توانند خاک ایران را ترک کنند. آنها خودشان را نگهدار و حافظ ایران و 85 میلیون مردم این کشور نمی‌دانند، مدافع منافع قشر و گروه خاص خود در مقابل مردم ایران می‌دانند. آنها خود را صاحب ایران و مالکان این کشور می‌دانند. سرنوشت میلیون‌ها ایرانی برایشان مطرح نیست و بر اساس این تفکر با گردن‌کلفتی و قلدری، با شاخ و شانه کشیدن در مقابل مردم که برایشان ارزشی قایل نبوده و اتباع این کشور نمی‌دانند قرار گرفته و هنوز هم نفهمیده‌اند که ملت ایران گردن‌شکن است. گردن شاه را شکست گردن شیخ را هم خواهد شکست. این گروهِ «خودی»ها، ایران را به «ما» و «شما» بدل کرده و در کنار ایرانیان خودفروخته و دشمنان این کشور به نفرت ملی دامن می‌زند. ترازنامه فعالیت 43 ساله این حکومت قراردادن دوبخش جامعه که به خون هم تشنه‌اند در مقابل هم است. حکومت در سوریه بر ضد داعش می‌جنگد ولی در درون ایران شرایط رشد داعش را فراهم می‌کند.

مردم ایران مُهر داغی را که این عده برای چپاول بیت‌المال هر شب به پیشانی خویش می‌چسبانند، برهان غیرقابل انکاری برای عقوبت آنها می‌داند و آن را در دفتر خاطرات خود حک می‌کند. خشونت اسلامی که با تجاوز به دختران باکره قبل از اعدام آنها شروع شده بود و با فتوای آیات عظام همراه بود، حال با موجی از مقاومت و نفرت کور روبرو شده است. باد کاشتی حال باید طوفان درو کنی.

برای حزب ما درجه بالای نفرت مردمی که جنازه فرزندان خویش را در مقابل پرداخت بهای گلوله‌های مصرف شده تحویل می‌گرفتند و قادر نبودند برای فرزندان قهرمانشان که برای ایران جان دادند، مراسم سوگواری برقرار کرده و با برچسب کافر توسط چاقوکشان حزب‌اللهی تهدید می‌گشتند و این گرازهای مذهبی خیابان‌ها را قرق کرده بودند، کاملا روشن و قابل فهم است، ولی حزب ما با نفرت کور شدیدا مخالف است و آن را پدیده‌ای غیرقابل کنترل که به راحتی ابزار دست دشمن بوده و به انسداد راه‌های نفوذ منطق به مغز گشته و به انجماد مغز می‌انجامد ارزیابی می‌کند. نمی‌شود نفرت طبقاتی را با نفرت شخصی و توسل به خونخواهی، انتقام‌جوئی و دیه دینی یکسان گرفت. اهمیت مبارزه مردمی و گسترده برای خواست پرداخت حقوق معوقه کارگران، خواست منطقی مجاز دانستن تشکیل اتحادیه مستقل کارگری و یا خواست‌های منطقی آموزگاران که همین جوانان را پرورش می‌دهند کم‌تر از مسئله حجاب نیست، اگر بیش‌تر نباشد. ما متاسفانه شاهدیم که در شورش کور جوانان طبقه متوسط جائی برای خواست‌های کارگران، زحمتکشان، آموزگاران و... وجود ندارد. همین وضعیت که مبارزه تن به تن و مبارزه شخصی و بیان کینه و نفرت را به‌جای مبارزه طبقاتی و نفرت طبقاتی نشاندن موجبات سوءاستفاده عناصر آشوبگر و سازمان‌داده‌شده، و خرابکار را فراهم کرده است. هیچ نیروی انقلابی و مسئول در ایران نمی‌تواند زمام خود را به دست احساسات لحظه‌ای، نزدیک‌بینی سیاسی و اقدامات بی‌دورنما بدهد. گیریم همه گشت ارشادی‌ها نیز اعدام شدند و بر هر تیر چراغ‌برقی ملائی آویزان بود، پس از آن برنامه چیست؟ حکومت آتی ایران چگونه حکومتی است و کدام نیروی اجتماعی بقاء آن را تامین و تضمین می‌کند؟ همه این پرسش‌ها از جانب معترضان صمیمی و نه خرابکارن آموزش دیده حرفه‌ای بی‌پاسخ می‌ماند. آب بر آتش نفرت ملتهب ریختن عمری کوتاه و چند روزه دارد ولی خط باطل بر سرنوشت ایران کهن‌سال کشیدن نتایج وخیم چند صد ساله به بار می‌آورد. البته ما مدعی نیستیم که این شورش موقت کور و زودرس می‌تواند با این تعداد قلیل و با ماهیت طبقاتی بورژوائی و خرده بورژوائی و با این خواست‌های احساساتی و آرمان‌گرایانه‌ی فعلا غیرممکن، بدون هدایت نیروی انقلابی و مسئول، چنین فجایعی را در ایران و برضد ایران رقم زند. ولی موظفیم نسل کنونی جوان ایران را از تاثیرات این روش خشونت و بی‌دورنما که ابزار دست آشوب‌گران دشمن است برحذر داریم. ما در اعتراضات کنونی ایران با کیفیت دیگری از برخورد و مقابله با ماموران روبرو شدیم. این جسارت و روحیه تهاجمی صرفا ناشی از نفرت نیست. به این نفرت آتش نفرت قومی، تجزیه‌طلبی، انتقامجوئی فرقه رجوی، معصومه علی‌نژادقمیکلا و... نیز افزدون می‌شود. ما با لشگر منسجم، قلیل آموزش دیده و آماده به هر خونریزی و خشونتی روبرو هستیم. ندیدن این واقعیات و تائید و تشویق آشوب و خرابکاری و عدم مرزبندی روشن با اعتراضات برحق زنان ایران مبنی بر الغای گشت ارشاد و حجاب اجباری به جنبش اعتراضی صدمه زده و تحقق این خواست‌ها را به تعویق می‌اندازد. خوب است این مسئله را بیش‌تر بشکافیم.

این یورش داعشی‌های مدرن که در سطح جدیدی به مبارزه آمده و سینه سپر کرده‌اند با برنامه حساب شده اندیشمندان راهبرد بیگانه کار می‌کنند. به آنها آموزش داده‌‌اند ارباب رجوع به نمایندگان ایران در خارج از کشور را مورد ضرب و شتم قرار دهند تا ایرانیان نتوانند به سفارتخانه‌های ایران مراجعه کنند. آنها موظفند تروریسم را در خارج از کشور عادی سازند. آنها در پی آن هستند که تمام نمایندگی‌های ایران را در خارج به یاری دولت‌های میزبان و سازمان‌های امنیتی آنان به تعطیل بکشانند و حتی مانع شوند که ایران نماینده‌ای در سازمان ملل متحد داشته باشد. زیرا یک ایران بی‌دست و پا را بهتر می‌توان به حلقوم آمریکا و اسرائیل فرستاد، تحریم کرد و به آن تجاوز نمود. این عده اپوزیسیون انقلابی نیستند فریب‌خورده و یا مزدوران بیگانه هستند.

عمال مزدور این داعشی‌های مدرن موظفند در فضای مجازی نه تنها به توزیع دروغ، جعل اسناد، تصاویر فتوشاپی، نقل‌قول‌های کذب، فیلم جعلی و.... بطور مرتب و 24 ساعته با تغییر شیفت بپردازند، بلکه ماموریت دارند سایر منتقدان و مخالفان خود را با فحاشی و تهدید به ضرب و جرح و حتی تهدید به مرگ از میدان به در کنند.  پرسش این است که ماشین این اوباش داعشی در فضای مجازی چگونه می‌گردد و به حمایت کدام دول تجاوزکار خارجی به این درجه از رذالت و هولناکی رسیده‌اند. به تصاویر اقدامات وحشیانه این عده در مقابل سفارت ایران در لندن نگاه کنید، تا آینده ایرانی را که این اپوزیسیون داعشی مدرن و عریان می‌خواهند بنا کنند در تصورتان جا باز کند. در یک کلام آدم‌کشیِ «دموکراتیکِ» سکولار. این چاقوکشان جدید حزب‌اللهی باید بدانند که تهران دمشق نمیشه و باید این تصور را با خود به گور ببرند.   

حزب ما تاریخ مبارزه انسان‌ها را تاریخ مبارزه طبقاتی می‌داند که محصول مبارزه میان سرکوب‌گران و سرکوب‌شدگان بوده و مملو از نفرت طبقاتی و نه شخصی است.

برای حزب ما در درجه نخست مبارزه طبقاتی، مبارزه فرودستان با بالائی‌ها برای گام برداشتن در راه جامعه بی‌طبقه مطرح است، و دقیقا به این علت که مبارزه طبقاتی ما در درون ایران صورت می‌گیرد، بقاء ایران مطرح است و لذا ایرانی باید باشد تا این نابکاران حاکم در آن به پای میز محاکمه آورده شده و ثروتشان تصاحب شود. ایرانی باید باشد تا فراریانی که به خیال خودشان به کانادا و سرزمین شیطان بزرگ گریخته‌اند و برضد مصالح ایران فعالیت دارند، به داخل ایران با دست قدرتمند مردم ایران بازگردانده شوند تا در مقابل دادگاه خلق حساب پس دهند و تصور نکنند قِسر دررفته‌اند. در لیبی و سوریه نمی‌شود به مبارزه طبقاتی دست زد.

این مبارزه و خشونت یا قهر طبقاتی به رهبری نیاز دارد تا به ابزار تسلط بیگانگان، چاقوکشان، خرابکاران در اموال عمومی، همان جانیانی که عراق، افغانستان، لیبی، سوریه و یمن تل کشته از انسان‌ها آفریدند تبدیل نشود.

کسانی که به این درجه از رذالت و خون‌خواهی رسیده‌اند از جسنیت مغزشوئی شده دیگری هستند و برای رهائی ایران و سربلندی این کشور فعال و معترض نیستند. آنها عملا امیال صهیونیسم و ناسیونال‌شونیسم کور را متحقق می‌گردانند. برای آنها خطر و هدف تجزیه ایران، تحریم ایران، تجاوز به ایران، نابودی ایران مطرح نیست، حتی رفع حجاب اجباری هم که آن را «بهانه» اعلام کردند، مطرح نیست بلکه فقط خون و انتقام‌جوئی جلوی چشمان آنها را گرفته است.

کسانی که در دوران حکومت فقر و نیاز با موتورهای مجهز نخست دو طرف خیابان را در کنترل خود درآورده و اجازه تظاهرات صادر کرده و سپس پنهان می‌گردند و مهندسی اعتراضات مردم را در تحت نظارت خود می‌گیرند، افراد عادی نیستند، عناصر تعلیم دیده داعشی هستند که در بیرون آموزش دیده و به ایران صادر شده‌اند.

کسانی که خون می‎طلبند، خون می‌خواهند و خون می‌بینند، هند جگر خوار نیستند، ارتش داعشی مدرن هستند که با پول عربستان سعودی و اسرائیل در تیرانا و در جنگ سوریه آموزش داده شده و یا در اقلیم کردستان از سال‌ها قبل در تحت نفوذ کارشناسان صهیونیستی فربه شده‌اند تا به ایران وارد شده و کردستان ایران را در خدمت اسرائیل بزرگ جدا کنند. رهبرانی نظیر هجری و مهتدی ننگ ایران و کردستان هستند. این عده برای این نیات شوم به درجه بالائی از خشونت و نفرت نیاز دارند تا کسی نتواند با مغز خود بیاندیشد و به آلت فعل آنها بدل شده به سازشان در خیابان‌ها برقصد. اجساد معترضان برای این عده مهم است و نه آرمان‌هایشان. ترغیب به ساخت و پرتاب کوکتل مولوتف، توسل به تیراندازی و جنگ خیابانی، آموزش‌های جنگ تن به تن در یوتیوب، تیراندازی مشکوک، تحریک و تحریص به آدم‌کشی و تخریب روشن است که برای اعتراض به قتل بانوئی ایرانی به نام جانباخته مهسا امینی نیست، برای نابودی امنیت ایران است. هدف این آشوب‎طلبان، تروریست‌ها، خرابکاران بنای ایرانی بهتر برای آینده درخشان نیست، نابودی ایران، تجزیه ایران، تضعیف ایران، آتش زدن ایران است. حتی اگر خود را در زیر شعارهای «چپ» ساختگی و حمایت از حقوق زنان پنهان کنند، چهره آشوب‌طلب خویش را نمی‌توانند پنهان نمایند. یاران داعش، دوستان جرج بوش در تجاوز به عراق و یا تجاوز به افغانستان و لیبی، یاران صهیونیسم در نابودی ملت فلسطین،و دشمن زنان و کودکان فلسطینی نمی‌توانند خون‌خواهان مهسا امینی باشند. آنها که در خارج از کشور از بیگانگان حمایت مالی می‌شوند در پی انبوه کردن اجساد هزاران مهسا امینی هستند تا درِ دکان ارتزاق آنها تخته نشود. آنها به مصداق تا تنور داغ است باید نان را پخت عمل می‌کنند.

نقل ازتوفان ارگان مرکزی حزب کارایران شماره 272 آبان ماه 1401

www.toufan.org

وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

http://kanonezi.blogspot.se/

http://toufan.org/ketabkane.htm

 سایت آرشیو نشریات توفان

 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

 توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts

 توفان درشبکه تلگرام

https://telegram.me/totoufan