خطراتی که مبارزه زنان را در جهان تهدید می کند

 

زنان نیمی از جامعه را تشکیل می دهند و حضور آنها در تمام زوایای زندگی اجتماعی، واقعی و ملموس است. بدون شرکت نیمی از یک جامعه انسانی، در مبارزه برای تغییرات بنیادی، نه امکان انقلاب اجتماعی وجود دارد و نه می توان از یک جنبش دموکراتیک سخن به میان آورد. تنها آن جامعه ای می تواند تغییر کند، که زنان بتوانند نقش و سهم خویش را در تغییر آن ایفاء کنند.

زنان یک قشر بزرگ اجتماعی را تشکیل می دهند که یکی از ویژگی های مشترک آنها در جنسیت زن بودنشان است. این قشر به این معنا چه خود بداند و چه نداند، اساسا دارای حقوقی است که باید به خاطر زندگی اجتماعی مشترک و مساوی همه انسانها از آن بهرمند باشد و لذا باید برای کسب آن نیز مبارزه  همه جانبه ای صورت پذیرد. در این صورت است، که زندگی انسانها در کنار هم، زندگی انسانهای متساوی الحقوق بوده و یک زندگی دموکراتیک، آزادانه و سالم است. این همزیستی سالم و برابر می تواند به ایجاد جامعه ای منجر شود که مملو از آزادی و دموکرسی و شکوفائی باشد. کسب این حقوق برای زنان یعنی ایجاد سلامت زندگی اجتماع، تضمین آینده جامعه پویا.

ولی زنان در عین اینکه از قشر واحدی بوده و دارای منافع مشترکی در داشتن حقوق مشترک هستند که باید از هر نظر مساوی حقوق مردان جامعه باشد، در جامعه طبقاتی زندگی می کنند و محکوم به تبعیت از قوانین مبارزه طبقاتی هستند. زنان طبقات اشراف در عین اینکه در اثر فقدان حقوق دموکراتیک و عدم تساوی حقوقی مورد ستم قرار دارند، ولی مورد بهره کشی طبقات حاکمه که خودشان بخشی از آن محسوب می شوند، قرار نمی گیرند و چه بسا خود در استثمار زنان طبقات فرودست شریک هستند.

تاریخ اجتماع، تاریخ مبارزه طبقاتی است؛ این مرز است که ماهیت مبارزه را تعیین کرده و جایگاه هر کس را در این مصاف طبقاتی روشن می سازد. جنسیت، قومیت، ملیت، دین و... تعیین کننده مبارزه طبقاتی نیست. بهره کشی انسان از انسان است که بر سایر تنوعات اجتماعی سایه می افکند. به همین جهت نیز عدم تساوی حقوق اجتماعی زن و مرد، ریشه در اختلافات طبقاتی دارد و نه در جنسیت مرد و زن.

ارتجاع حاکم در همه ممالک برای کسب سود بیشتر و حفظ سلطه سیاسی خویش تلاش می کند به سایر طبقات و بخش های اجتماعی ستم کند. ستم بر طبقات و بخشهای فرودست به مفهوم ستم بر طبقه یعنی بر مرد و زن است. زنان طبقات حاکم حتی به مردان و زنان طبقات "محکوم" نیز ستم روا می دارند. این است که ستم بر زنان زحمتکش ستم چند لایه است.  نقض حقوق زنان و ممانعت از تساوی آن با حقوق مردان ماهیتا درنظام طبقاتی نهفته است و تنها با نابودی طبقات می شود زمینه مادی ستم بر زن را از بین برد. لذا مبارزه برای رفع ستم بر نیمی از جامعه انسانی به آزادی طبقه کارگر و استقرار جامعه سوسیالیستی که تمام شرایط مادی و فرهنگی رفع این ستم را نیز فراهم می آورد وابسته است.

به این جهت حزب ما سرنوشت رهائی زنان را از ستم مضاعف به سرنوشت پیروزی انقلاب سوسیالیستی پیوند می دهد و معتقد است بدون پیروزی سوسیالیسم هیچ تحول ریشه ای در رابطه با آزادی زنان وجود ندارد. هرگز امکان ندارد فقط نیمه ی مردانه  جامعه آزاد شود. فقط زمانی که همه جامعه آزاد شده است، آزادی هر بخش از جامعه تامین و تضمین است. بدون آزادی زنان آزادی مردان و بدون آزادی مردان آزادی زنان مقدور نیست و این امر تنها در عرصه مبارزه طبقاتی مقدور است. کمونیستها از آنچنان سرشتی برخوردارند که پس از کسب قدرت سیاسی حتی حقوق دموکراتیک زنان طبقات حاکمه، که توسط نظام طبقاتی و حتی مردانِ آنها سرکوب شده است، را برسمیت می شناسند. کمونیستها حقوق غارتگری و طبقاتی آنها را از بین خواهند برد.

امپریالیسم و دشمنان بشریت از آزادی زنان می هراسند. در هیچکدام از ممالک امپریالیستی نمی توانید تساوی دستمزد زنان با مردان را در مقابل کار مساوی مشاهده کنید. امپریالیسم برای تقویت خود به کار زنان و کودکان نیاز دارد و لذا نمی تواند از حقوق دموکراتیک آنان دفاع کند. همین حقوق دموکراتیک که زنان تا کنون توانسته اند به چنگ آورند، محصول مبارزه خود آنها و حمایت جنبش کمونیستی و کارگری از آنها بوده است. زنان در پیوند با مردان کمونیست، دموکرات و انقلابی توانسته اند به این حقوق نایل شوند و باید این مبارزه با همین مضمون ادامه یابد.

امپریالیسم و ارتجاع برای درهم شکستن مبارزه زنان جهت کسب حقوق دموکراتیک خود، برای برهم زدن جبهه مشترک مبارزه انقلابی زنان با مردان تلاش دارد به لطایف الحیل در این جبهه با هجومهای ایدئولوژیک و توسط عوامل دست پرورده خویش نفوذ کرده و این جبهه قدرتمند را در هم بشکنند. یکی از زمینه های مبارزه ایدئولوژیک بورژوازی امپریالیستی، ایجاد تفرقه میان زنان با مردان است، به این عنوان که گویا ریشه های عدم تساوی حقوق زن و مرد، نه در بنیاد نظام ستمگرانه طبقاتی، بلکه در نوع رفتار مردها نسبت به زنان، قرار دارد. آنها موقعيت پائین اجتماعی زن در جامعه را ناشی از خشونتهای فردی مردها جلوه می دهند. نوع این برخورد دشمنانه و مرد ستیز، عملا پرده ای بر حقايق کشیده و دلايل ستم بر زن و همينطور راه حلهای آن را از چشم توده زنان تحت ستم و آزاديخواهان پنهان می دارد. آنها تلاش می کنند معلول های اجتماعی را که نباید به هرصورت نافی وجودشان شد، به عنوان علل ریشه ای فقدان حقوق دموکراتیک در جامعه جا بزنند. این است که به "مردسالاری" تکیه می کنند. مردسالاری در آنجائی که وجود دارد و عمل می کند، تنها بازتاب وجود جامعه طبقاتی و ستم طبقاتی است. برای نابودی مردسالاری نیز باید حاکمیتِ در قدرت را سرنگون کرد تا راه بدون مانع تغییرات فرهنگی و هر تحول انسانی اجتماعی هموار گردد.

بخشی از جنبش فمینیستی، از این ریشه یابی طبقاتی عاجز است. بسیاری از فمینیستها عاجزند درک کنند که بسیاری از خشونتها بر زنان توسط بورژوازی ترویج یافته، نهادینه شده، و به "عرف جامعه" در آمده است. البته همه فمینیستها تا به این حد کم ضرر نیستند و در ناآگاهی های تاریخی خویش غوطه نمی خورند، فمینیستهای نوع دیگری هم هستند که ماموریتهای سیاسی بر دوش می کشند. روش دیگر امپریالیستها دامن زدن به جنبشهای فمینیستی است که صرفا جنبشهای مردستیزانه است تا مسیر مبارزه اجتماعی تغییر کند و نیمی از جامعه به تحریک علیه نیمی دیگر از جامعه برانگیخته شود.

در همین راستا عمال امپریالیسم توسط اندیشمندان دست پرورده خویش مفهوم آزادی زن را تا سر حد آزادی بی قید و شرط جنسی تنزل داده و نمایشات برهنگی در ملا عام را به عنوان مدرنیسم و مبارزه با "عقب ماندگی"، "تابو شکنی" تبلیغ می کنند تا در زنان فریب خورده القاء کنند، که گویا با نمایش اندام برهنه خود، به کمال آزادگی و رستگاری رسیده اند و باید سایر زنان را نیز به این امر ترغیب کنند. برای آنها جنبش لختی ها بیان آزادی های بی قید و شرط و بیان زندگی در یک جامعه آزاد است. بتدریخ در فرهنگ این فمینیستها، هرزگی جای آزادی جنسی و آزادی جنسی جای عشق را می گیرد و دریدگی به عنوان روش مبارزه برای تساوی حقوق جا زده می شود و نوع جدیدی از لومپنیسم پرورده می شود که در کودتاهای مدرن امپریالیستی، وظایف معین سیاسی را به عهده بگیرند. کاروان "عشق" و هرزگی راه می اندازند، در مشروبخواری افراط می کنند، در استفاده از مواد مخدر کم نمی آورند  تا چنین القاء کنند، که گویا به عرش آزادی و برابری رسیده اند. این تبلیغات مغزشویانه، برای امپریالیستها از آن جهت اهمیت دارد، که در سیاستهای نئولیبرالی نظم زدائی، تکیه به منش فردی، آزادی فرد، "آزادی" روابط جنسی، آزادی تجارت کالا، آزادی تجاوز به حقوق ملل ... بدیلی در مقابل جنبشهای انقلابی اجتماعی ایجاد کرده و روزنه اطمینانی در حرکتهای سرکشانه اجتماعی تعبیه کنند و آنها را آزادانه و داوطلبانه بدون آگاهی طبقاتی به بیراهه بکشانند. سیاست نئولیبرالی امپریالیستی بازتاب خویش را در "آزادی زن برهنه" نیز که متکی بر خود است و داوطلبانه سنت شکن است و دارد قدرت خویش را به رخ مردها می کشد، پیدا می کند. امروز فمینیسم همانا نوعی تاثیر سیاست اقتصادی نئولیبرالی امپریالیستی در میان قشر زنان است. فمینیسم مباشر و خدمتگزار وفادار بورژوازی از آب درآمده است. از بالا بردن زنان و حق السهم گرفتن آنها در سطوح بالای تصمیمگیری ها سخن می راند. این نوع فمینیسم جریانی ارتجاعی و خطرناک بوده و کمونیستها باید با این حرکت مبارزه کنند. مبارزه با فمینیسم زن ستیزی نیست، مبارزه با دشمنانِ زن نمایِ زنان است.

به تدریج به جای روشنگری در زمینه طبقاتی خشونت گری در خانواده و خشونت نسبت به کودکان و زنان، مرد به عنوان عامل خشونت و نه قربانی جامعه طبقاتی و محصول بهره کشی کمر شکن و بی امان روند تولید جامعه سرمایه داری معرفی می شود. و در نتیجه جنبش خشونت زدائی به صورت یک جانبه و غیر طبقاتی به پیش برده شده که در طنین بالای اعتراضی نسبت به آن، اساس ریشه های مبارزه طبقاتی و خشم آکنده درون کارگران به علل از خود بیگانگی و استیصال و فقر و بی دورنمائی و یاس و...  و یا در درون مردان به عنوان نان آوران خانواده در روند تولید اجتماعی تحت الشعاع قرار می گیرد.

حزب کار ایران (توفان) برای تامین حقوق دموکراتیک همه زنان صرفنظر از وابستگی های طبقاتی آنها مبارزه می کند. کسب حقوق زنان و مبارزه برای تساوی این حقوق با مردان در تمام زمینه ها یک مبارزه اصولی بوده و تجزیه بردار نیست. مبارزه ای است که بر فراز تعلقات طبقاتی قرار دارد.

حزب کار ایران(توفان) مبارزه برای رفع ستم بر زن را مبارزه ای طبقاتی دانسته و برای حل قطعی آن تلاش می کند. تا زمانی که طبقات و ستم طبقاتی وجود دارد زنان قادر نیستند به همه حقوق خویش در کلیه زمینه های اجتماعی نایل آیند. به این جهت حزب ما بر این نظر است که جنبش توده ای و دموکراتیک نهضت زنان باید با جنبش سیاسی طبقه کارگر پیوند بخورد تا تامین آتی این حقوق تضمین باشد.

حزب کار ایران(توفان) همه آن جنبشهای رنگارنگ زنان را که تصور می کنند به صرف زن بودن از حقوق ویژه ای برخوردارند تا به دامان امپریالیسم و صهیونیسم پناه برده حقوق بشر را خودسرانه تفسیر کرده و با مرد ستیزی مانع مبارزه طبقاتی و گمراهی زنان شوند افشاء می کند. بخشی از این حرکتها مشکوک و ساخته دست امپریالیستها هستند که باید آنها را افشاء کرد تا مبارزه دموکراتیک زنان ایران به گمراهی نرود.

حزب کار ایران(توفان) از هر حرکتی که به رفع ستم از زنان منجر شده و سرکوب آنها را حتی تقلیل دهد، حمایت می کند و خود در این زمینه فعال است تا این حقوق بتوانند تامین شوند. باید بر این تکیه کرد که بدون شرکت فعال خود زنان در مبارزه، امکان هیچ پیروزی و کسب سنگرهای مناسب از طبقه حاکمه میسر نیست.

 

بر گرفته از توفان شـماره 195خرداد ماه  1395ـ آپریل سال 2016

ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)

صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت

www.toufan.org

نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)

toufan@toufan.org

لینک چند وبلاگ حزبی

..........................

 وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

 http://kanonezi.blogspot.se/

 وبلاگ کارگر آگاه

 http://www.kargareagah.blogspot.se/

  سایت کتابخانه اینترنتی توفان

http://toufan.org/ketabkane.htm

 سایت آرشیو نشریات توفان

 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

 توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/toufan.hezbekar

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts