برخوردِ
جمهوری
سرمایهداری
اسلامی
انقلاب
مردم ایران،
که آمریکا را
از ایران بیرون
کرد، آنچنان
مورد نفرت
آمریکاست که
آنها هرگز این
«اسائه ادب» را
نسبت به خویش
نخواهند بخشید.
آنها از همان
بدو انقلاب
ایران در پی سرنگونی
رژیم جمهوری
اسلامی بودند
و خواهان اسارت
مجدد ایران
هستند. جمهوری
اسلامی
متأسفانه به
جای تکیه به
مردم از طریق
بهبود شرایط
زندگی
اقتصادی
آنها، ایجاد
امنیت
اجتماعی، بسط
دموکراسی و
آزادیهای
مدنی و
دموکراتیک در
ایران مبارزه
با فساد و
خودسری و... به
سمتی رفت و میرود
که با ایجاد
مافیای قدرت
یک مناسبات
سرمایهداری
مافیائی و
نظام
الیگارشی در
ایران به وجود
آورده است که
مافیاهای
جهان به آن
حسادت میکنند.
رژیم جمهوری
اسلامی، که به
هیچکس پاسخگو
نیست، فکر میکند
با سرکوب،
شکنجه، اعدام
و امنیتی کردن
تمام عرصههای
زندگی مردم میتواند
تا ابد دوام
آورد. کار این
رژیم به بن
بست رسیده است
و چون در درجه
نخست حفظ نظام
جمهوری
اسلامی برای
هیئت حاکمه و
نه الزاماً
منافع مردم
ایران مطرح
است، این است که
برای حفظ نظام
و حاکمیت خویش
در درجه اول به
قدرتهای
خارجی و
مفسدان و
سرکوبگران
داخلی تکیه میکند
تا به نیروی
صمیمی و با وجدان
خلق ایران.
این است که
این رژیم با
مواضع ضعیف به
سوی استفاده
از تضادهای
امپریالیستی
میرود.
امپریالیسم
غرب آب پاکی
روی دست رژیم
ایران ریخته
است و راهی
باقی نگذارده
تا آنها در مقابل
روسیه و چین
امکان مانور و
انعطاف داشته
باشند. این
امر بر چین و
روسیه پنهان
نیست. این است
که آنها با
ایرانی وارد
معامله و
همکاری میشوند
که تنها باید
با سیاست
«جلوی ضرر را
از هر جا
بگیریم منفعت
است» چراغ
راهنمائی
برای خود در
تمام همکاریها
و «تفاهمات»
مشترک در دست
بگیرد. هرگز
در این مناسبات
متقابل به
بهرهبرداری
و سود متقابل تکیه
نمیشود .
سیاست بُرد -
بُرد الزاماً
سیاست بُرد -
بُرد براساس
۵۰-۵۰ نیست.
بُرد چینیها
تا آنجاست که
زورشان میرسد
و بُرد ایرانیها
تا آنجاست که
چیزی برای به
دست آوردن
باقی میماند.
در اینجا
بیشتر سیاست
«زد و بُرد»
حاکم است.
ایران باید بر
سر درجه ضررِ
متحمل شده،
چانه بزند.
ماهیت
قراردادی که
با ایران بسته
میشود به
برخورد رژیم
نسبت به آینده
ایران بستگی
دارد. وقتی
بحث به صورت
جدی درآمد و
به نکات اساسی
و مشخص برخورد
شد، باید دید
که رژیم حاکم
کنونی تا چه
حد منافع ملی
مردم ایران را
درنظر میگیرد.
به نظر ما نقش
رژیم حاکم در
ایران، تعیین
کننده ماهیت
قراردادی است
که در آینده
منعقد میگردد
و این از
اهمیت درجه
اول برخوردار
است.
آیا وقتی
از معاملات
تجاری و گسترش
آن سخن میرود
- آنگونه که
تجربه نشان میدهد
- منظور
آن است که
کالاهای چینی
وارد ایران
شوند تا
کارخانههای
تولید ملی
مانند نیشکر
هفت تپه تعطیل
گردد و از این
بابت چند تاجر
جیرهخوار
نظام از این
خرابکاری و
نابودی ایران
بهرهمند
گردند؟ آیا
منظور این است
که نظام
بازرگانی در
حال تقسیم
ثروت میان
تجار اسلامی
وابسته به
خانواده رژیم
جمهوری
اسلامی است؟
آیا وقتی سرمایهداران
خصوصی چینی
وارد ایران میشوند
و به فعالیت
میپردازند، در
بستر همان سیاست
نئولیبرالی
امپریالیستی
با رضایت دولت
ایران این امر
انجام میشود
یا اینکه رژیم
ایران برای
تقویت صنایع
داخلی و حرکت
به سمت ایجاد
تأسیساتی که
به تولید
وسایل تولید
در عرصه صنعتی
میپردازند،
حرکت میکند و
در این راستا
از حمایت
سرمایهداران
چینی نیز
برخوردار است.
هدف از این
سرمایهگذاریها
همان تحقق
سیاست بانک
جهانی و صندوق
بینالمللی
پول است که
بعد از ۲۵ سال
از ایران زمین
سوخته باقی
بگذارند و با
سودهای هنگفت
فرار کنند و
مردم ایران
همچنان در فقر
فاقه به سربرند؟
آیا حقوق
کارگران
ایران در این
کارخانجات
تامین میشود
یا دولت ایران
خودش را کنار
میکشد و مدعی
میگردد
مسئله
نپرداختن
حقوق کارگران
به ما مربوط
نیست و باید
بین کارفرمای
چینی و
کارگران معترض
ایرانی حل
شود؟ آیا
کارگران
ایران حق اعتصاب
دارند و یا
سرمایهدار
چینی از این
بابت از دولت
ایران یعنی از
مالیات و ثروت
مردم ایران
خسارت میگیرد؟
و... در واقع
باید روشن کرد
تولید در ایران
بر بستر کدام
رویه سرمایهداری
صورت میگیرد.
نئولیبرالیسم
و یا تولیدی
در جهت تقویت
صنایع ملی و
دخالت دولت
مرکزی؟
باید روشن
باشد که اگر
ممالک
امپریالیستی
در بستن
قرارداد با
ایران سوء
نیتی در
کارشان نباشد
و واقعاً به
تحول ایران،
پیشرفت
ایران، یاری
به ایران و
دوستی پایدار
با ایران
بیاندیشند،
تنظیم روشن
مفاد یک
قرارداد
بسیار سادهتر
خواهد بود، تا
اینکه از همان
بدو امر با
روحیه سوء
استفاده و
سودجوئی و
بازی با کلمات
قراردادی
تنظیم گردد.
اگر جمهوری
تودهای چین
به زعم عدهای
کشوری
«سوسیالیستی»
و «انقلابی»
است، نباید لحظهای
در یاری به
ایران تردید
کند و باید به
قراردادی با
ایران تن
دردهد که
مفهوم «بُرد
متقابل»
براساس «نود
به ده» نباشد.
طبیعی است که
در جائی که
اراده سیاسی
بر این منوال
باشد، تنظیم
چنین
قراردادی ساده
خواهد بود.
جمهوری
سرمایهداری
اسلامی ایران
و موضع ضعف
این گفته
درست است که
رژیم جمهوری
اسلامی از موضع
ضعف در
مذاکرات با
چین شرکت میکند.
و این هم درست
است که جمهوری
چین با تضعیف
موقعیت ایران
در جهان با
موفقیت روبرو
بوده است.
سیاست چین در
مورد ایران با
دست به عقبزدن
و با پا به جلو
کشیدن است و
در این امر
تاکنون موفق
بوده است. حتی
جمهوری
سوسیالیستی
چین در گذشته
هم نسبت به
رژیم شاه با
احترام رفتار
میکرد و اشرف
پهلوی و
خاندان سلطنت
را به چین
دعوت نمود و
از آنها تجلیل
کرد. زمانی که
رژیم منفور
پهلوی در حال
سقوط بود، این
«هواکوا فنگ»،
رهبر چین بود
که به ایران
آمد تا درجه
صمیمیت خود را
نسبت به شاه ایران
نشان دهد.
کشور ایران و
موقعیت
استراتژیک آن
برای جمهوری
تودهای چین
همیشه اهمیت
داشته است،
صرفنظر از
اینکه چه
حکومتی در
ایران بر سر
کار باشد. ولی
در برخورد به
موضع ضعف
جمهوری
اسلامی در
میان
اپوزیسیون
ایران نظر
واحد نیست.
نوکران
آمریکا و فریبخوردگان
این جماعت و
یا کسانی که
از تاریخ ایران
و دوران ننگین
رژیم پهلوی بیخبرند،
مدعیاند که
این «سیاستهای
تشنجزای
ایران» در
منطقه، نظیر
تلاش ایران
برای دستیابی
به انرژی هستهای
و یا تسلط به
فنآوری
موشکی و
تسلیحاتی و...
رویدادهای
هستند که به
انفراد ایران
انجامیده و
جمهوری
اسلامی را در
مذاکرات در
موضع ضعف قرار
داده است. به زعم
این بلندگویانِ
ایرانیِ
آمریکا در
میان
اپوزیسیون، اگر
ایران از تمام
این خواستها
دست بردارد،
آنوقت ایران
در «موضع قدرت»
قرار خواهد
گرفت و با طرفهای
خویش میتواند
از «موضع قدرت»
صحبت کند. این
«موضع قدرتی» که
ایرانیان
مدافع آمریکا
از آن صحبت میکنند،
طبیعتاً نفی
دستآوردهای
انقلاب
ایران، نقض
حاکمیت ملی
ایران و تسلیم
خفتبار به
امپریالیسم
آمریکاست، که
میبایست در
ایران مجدداً
پا بگیرد و
منطقه را به
تشنج بکشد و
موضع برتری و
سلطه خود را
تأمین کند.
حال آنکه
امنیت آمریکا
و یا برتری و
حضور دائمی
امپریالیسم
آمریکا در
منطقه، قدرت
ایران نیست،
ضعف و
سرخوردگی
ایران است. این
ایران نیست که
در منطقه تشنج
آفریده، این آمریکا
و سایر
امپریالیستها
و اسرائیل
هستند که
منطقه را با
نظریه «صهیونیسم»،
«داعشیسم» و
«وهابیسم» به
خاک و خون
کشیدهاند.
تشنج در منطقه
از زمان شاه
وجود داشت و
شاه به عنوان
ژاندارم
منطقه مسئول
سرکوب نهضت
ظفار و فلسطین،
شرکت در جنگ
ویتنام و
سرکوب نظامی
سایر نیروهای
مترقی در
منطقه بود.
این صهیونیستها
بودند که مرتب
به جنگ دست میزدند،
فلسطینیها
را قتلعام میکردند
و منطقه را به
خون میکشیدند.
این آمریکائیها
بودند که مرتب
در پاکستان،
ایران،
ترکیه، عراق
کودتا میکردند
و در منطقه
آشوب میآفریدند.
چاکران
آمریکا میخواهند
جای علت و
معلول را عوض
کنند و ضعف
موضع ایران را
صرفاً به گردن
خود جمهوری
اسلامی بیاندازند
و آب طهارت بر
سر
امپریالیسم و
صهیونیسم
بریزند. آنها
دلایل تحریم
را در وجود
جمهوری
اسلامی خلاصه
میکنند، حال
آنکه اگر یک
رژیم
دموکراتیک و
انقلابی دو
آتشه نیز در
ایران بر سر
کار آید، آمریکا
و متحدانش از
تحریم ایران
دست برنمیدارند،
به نمونه کوبا
و ونزوئلا نظر
اندازید،
زیرا برای
آنها مهم نیست
که رژیم حاکم
در ایران چقدر
دموکرات،
انقلابی،
ارتجاعی و یا
ضدبشری است،
برای آنها مهم
است که این
رژیمها تا چه
حد گماشتگی
آمریکا را میپذیرند
و حاضرند چوب
حراج را بر سر
منافع ایران
بزنند. تحریم
جنایتکارانه
آمریکا را
باید درهم
شکست ولی نه
با خیانت به
مردم و به
انقلاب ایران
و دستآوردهای
آن انقلاب،
بلکه تنها با
مبارزه مستمر
و عمیق با امپریالیسم
آمریکا.
تمام
همسایگان
ایران از
تحریم ایران
سود میبرند و
حاضر نیستند
در آرامش
منطقه بکوشند.
دولت قطر
چند دهه است
که منبع گاز
مشترک میان
ایران و
قطر را
یکجانبه
استخراج میکند
و در واقع سهم
ایران را میدزد
و در بازارهای
جهان میفروشد
و به جیب میزند.
آنها با حمایت
داعش در تشنج
منطقه سهم داشتند
و دارند زیرا
منافع
اقتصادی آنها
تامین میشود.
این ایرانیان
مدافع آمریکا
تلاش نمیکنند
که این دیوار
تحریم شکسته
شود تا گاز
ایران به غارت
نرود و ایران
مجبور نشود
نفت خود را با
بهای نازل در
بازارهای بینالمللی
به فروش
برساند که به
نفع ممالک
امپریالیستی
بوده است.
آنها از تحریم
آمریکا، که خیانت
به منافع ملی
ایران است،
جانانه حمایت
میکنند. این
یاران
ایرانیِ قطر
ولی همینکه
چشمشان به
معاملات نفت و
گاز با تخفیف
ظاهرا ۳۲ درصد
به جمهوری چین
در این سند
برنامهای
افتاده - که
آنهم هنوز
قطعی نیست – به
یکباره احساسات
ملیشان
تحریک شدهاند
و از غارت نفت
ایران به هراس
افتادهاند.
روشن است که
فروش نفت و
گاز ایران به
قیمت بازار
جهانی بهتر
است، ولی همین
فشارهای
آمریکا و
تحریم جنایتکارانه
است که این
خسارت را به
مردم میهن ما
تحمیل میکند،
تا ما نفتمان
را قاچاقی و
ارزان
بفروشیم و در
عوض قطر هر
ساله
میلیاردها
دلار گاز
ایران را غارت
کند، که به
مراتب از
تخفیف ایران
به چین بیشتر
است و این خود
محصول تحریم
آمریکا و
متحدانش است.
ولی یک
واقعیتی وجود
دارد که ما
علت ضعف جمهوری
اسلامی را
نباید صرفاً
در موضعگیریهای
جهانی و منطقهایش
ببینیم. موضع
ضعف جمهوری
اسلامی در
فساد، رانتخواری،
دزدی و غارت،
سرکوب و بیاحترامی
به حقوق مردم
ایران، نقض
حقوق آنها و
دشمنیاش با
طبقه کارگر
ایران است.
روز به روز
مردم بیشتر
این رژیم
ضدمردمی را
منزوی میکنند
و این آن ضعفی
است که این
رژیم با آن
روبروست. آنها
از مردم
کشورشان
بیشتر از
امپریالیسم
میهراسند و
طبیعتاً در
مقابل
امپریالیسم
حاضرند
امتیازات
بیشتری بدهند.
این شرایط است
که موجب
نگرانی
نیروهای ملی
در ایران است.
برخورد به
قراردادها
با اصل
هیچ قراردادی
نمیشود
مخالف بود.
حزب ما با
انعقاد
قرارداد، حتی
با آمریکا و
سایر
امپریالیستها،
بجز اسرائیل،
موافق است.
ماهیت یک
قرارداد
وابسته به آن
است که چه
مفادی در
قرارداد هستند
و چه شرایطی
به طرفین
قرارداد
تحمیل میشود.
این مفاد و
شرایط است که
باید مورد
بررسی قرار
گیرند و حرف
آخر را در
مورد ماهیت
قراردادها
بزنند. به طور
فلهای نمیشود
هر چیز که از
جانب روسیه،
چین و یا حتی
آمریکا و
اروپا آمد، رد
کرد.
-
قرارداد
باید روشن و
بدون ابهام
تدوین شده
باشد.
-
قرارداد
باید شفاف و
علنی باشد، به
بحث عمومی گذارده
شود و در مورد
مشخص ایران،
جمهوری اسلامی
باید بیشتر از
امپریالیستها
بترسد تا از
خلق ایران.
-
قرارداد
باید براساس
سود متقابل و
عادلانه باشد،
به اتحاد دو
کشور یاری
رساند و به
احترام
متقابل بیانجامد.
-
قرارداد
باید دارای آن
چنان مضمون و
روحی باشد که
در عین
دوستانهبودن
به تحکیم
روابط دو کشور
در درازمدت
خدمت کند،
تفاهم میان
کشورها را
تقویت نماید و
در یک کلام
مانند
قراردادهای
زمان لنین و
استالین در
کشور
سوسیالیستی
شوروی با
ایران باشد و
نه قراردادهائی
با روح
تزاریسم، و
دارسی و یا
قراردادهای کودتاگرانهای
که با روح
«آیزنهاوریسم»
و «نیکسونیسم»
نوشته شده
باشند.
-
قرارداد
باید برای دو
طرف تضمین
اجرائی داشته
باشد و نه
اینکه یک طرف
فاقد هرگونه
اهرم اعمال
نفوذ باشد و
طرف دیگر قادر
شود از امروز
به فردا
براساس مصالح
روزش قرارداد
را مانند
آمریکائیها
فسخ کند و حق
حاکمیت ملی و
تمامیت ارضی
کشور طرف
قرارداد را به
زیر پا
بگذارد.
-
قرارداد
باید شرایط
خروج از
قرارداد و یا
مجازاتهای
مربوطه در اثر
عدم اجرای
مفاد قرارداد
در زمان معین
را تعریف کند
و تضمینهای
لازم را برای
تحقق این
مجازاتها
فراهم آورد.
قراردادی، که
تنها برای
ایجاد «تفاهم»
با جمله
پردازیهای
ناروشن،
وضعیت قابل
تفسیری را در
زمان تشدید
تضاد فراهم
کند،
قراردادی
نیست که با
روح دوستی و
تفاهم به رشته
تحریر در آمده
باشد. این نوع
قراردادها از
همان بدو امر
بر اساس سوء
استفاده و
کلاهبرداریهای
حقوقی تنظیم
شدهاند که
عامل شکست و
عدم موفقیت را
در درون خود دارند.
برگرفته
ازتوفان
شـماره 246 شهریور ماه 1399 اوت 2020
ارگان
مرکزی حزب کار
ایران(توفان)
صفحه حزب
کار
ایران(توفان)
در شبکه جهانی
اینترنت
www.toufan.org
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)
toufan@toufan.org
لینک چند
وبلاگ حزبی
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
وبلاگ کارگر
آگاه
http://www.kargareagah.blogspot.se/
سایت
کتابخانه
اینترنتی
توفان
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت آرشیو
نشریات توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان در
توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان
در فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه
تلگرام
https://telegram.me/totoufan