ترورجنایتکارانه اسماعیل هنیه،بیان شکست مفتضحانه ارتش صهیونیستی درباتلاق غزه است

 

. "وقتی یکی ازطرفین مذاکره کننده طرف دیگر را می کشد، چگونه می توانیم میانجیگر صلح باشیم؟" این پرسشی است که دولت قطر به عنوان میانجی آتش بس پس از آخرین حملات تروریستی اخیراسرائیل که خطر آتش زدن کل منطقه را دربردارد ،طرح کرده است.

 

اسماعیل هنیه رهبر سیاسی ومذاکره گررسمی وبین المللی سازمان مقاومت حماس درحالی که برای مراسم تحلیف ریاست جمهوری در ایران بود در شمال تهران بصورتی تبهکارانه و برخلاف تمام موازین بین المللی ترورشد. این ترور جنایتکارانه یک روز پس از حمله هوایی رژیم صهیونیستی اسرائیل به جنوب بیروت صورت گرفت. تردیدی نیست که این تروربا همکاری اطلاعاتی امپریالیسم آمریکا انجام یافته است وجزاین نیز نمی تواند باشد.

رژیم صهیونیستی اسرائیل در ترور هنیه، همانند بسیاری از حوزه‌ها به‌تنهایی دست به اقدام نزده است. این رژیم به‌دلیل ابعاد کم و مشکلات بسیار بدون حمایت قادر به حیات نیست، چه رسد به آنکه قادر به اقدامات بزرگ باشد. توسعه فناوری، سلاح و ساخت سلاح هسته‌ای و ساختارهای اطلاعاتی عظیم همه با کمک حامیان غربی ودرراسش آمریکا صورت گرفته است. مشکلات اسرائیل به‌اندازه‌ای زیاد است که با وجود در اختیار داشتن سیستم اطلاعاتی قوی که در آن یهودیان مهارتی تاریخی دارند، همچنان برای عملیات‌ها از کمک متحدان بهره می‌گیرد. صهیونیست‌ها نه‌تنها قادر به اجرای مستقل عملیات ترور هنیه نبوده‌اند، بلکه در زمینه دفع پیامدهای زیانبار ترور نیز بر توانمندی متحدان‌شان حساب بازکرده‌اند

ترور هنیه در تهران درعین حال یک رسوایی امنیتی برای جمهوری اسلامی نیزاست. این اقدام تروریستی بار دیگر نشان می دهد که عوامل صهیونیسم در ایران نفوذ زیادی دارند. ترورهای مشابه شش تن از کارشناسان ارشد هسته ای ایران در ده سال گذشته نمونه روشنی از عملیات تخریبی و تحریک آمیز رژیم صهیونیستی اسرائیل است.

این حمله تروریستی و رذیلانه همچنین نشان دهنده ضعف رژیم صهیونیستی سرائیل است که پس از ده ماه جنگ علیه جنبش مقاومت فلسطین به هیچ یک از اهداف اعلام شده خود نرسیده و با شکستی سنگین مواجه شده است.

 عملیات تروریستی در تهران و بیروت فقط یک پیروزی کوتاه مدت و خوراک سیاسی موقت برای افکار عمومی اسرائیل و فرار نتانیاهو از بحران داخلی است. هدف از این حملات از منظر راهبردی، درهم شکستن جنبش مقاومت حزب الله در یک جنگ تهاجمی، درهم شکستن محور مقاومت در برابر صهیونیسم و ​​در نهایت تضعیف و مهار رژیم  جمهوری اسلامی است.

 اسرائیل تحت رهبری نتانیاهو در شرایط کنونی و مواجهه با شکست در غزه چاره ای جز گسترش جنگ در منطقه و منحرف کردن افکار عمومی از شکست خود در غزه نمی بیند. طبعا با قتل هنیه توسط اسرائیل، خطر گسترش جنگ درغزه به کل منطقه بیشتر ازهمیشه است. پرسش این است که آیا امپریالیسم آمریکا در شرایط کنونی در چنین جنگ بالقوه بزرگ منطقه ای شرکت خواهد کرد وحضور ناوگان های آمریکایی در آب های خلیج فارس نشانه ورود آمریکا در جنگ علیه ایران ومنطقه است؟ پاسخ منفی است. آمریکا امروز به دلایل داخلی و بین المللی فاقد چنین توانایی است و از گسترش جنگ در منطقه اجتناب خواهد کرد. اقدامات کنونی در بیروت و تهران تنها برای ترمیم شکست اسرائیل در غزه و منطقه و پنهان کردن ضعف قدرت های غربی در اوکراین ودر صحنه جهانی است. تاریخ نظم تک قطبی به رهبری ایالات متحده به پایان رسیده واین ابرقئرت نقش خود را ایفا کرده است و نمی تواند آن را از طریق اقدامات تروریستی و با سیاست های ماجراجویانه احیا نماید. آمریکا دیگر نمی تواند اراده خود را بر سایر کشورها دیکته کند. این دوران به پایان رسیده است و امپراتوری آمریکا رو به زوال است. اما این افول به معنای پایان جنگ افروزی امپریالیست های غربی و آخرین تلاشهای آنها برای حفظ منطقه نفوذشان نیست.خطر جنگ جهانی با نقشی  که هم اکنون قدرت های مهاجم امپریالیستی تحت رهبری آمریکا در اوکراین واقیانوسیه و درخاورمیانه بازی می کنند، منتفی نیست.جنگ وکشتار و درنهایت جنگ بزرگ منطقه ای و جهانی تازمانیکه حتا امپریالیسم یک دندان دارد منتفی نیست.

 

آیا ایران حق دفاع از خود دارد؟

 

ترورهنیه در تهران وترور افسران نظامی وکارمندان سفارت ایران درسوریه نقض حق حاکمیت ملی ، تمامیت ارضی  وحقوق بین الملل است وطبق بند 51 منشور سازمان ملل متحد ایران حق دفاع از خود دارد.دفاع ایران درچنین شرایطی، تدافعی، مشروع وعادلانه است. عده ای اینروز ها بجای موضع گیری صریح وروشن درقبال نسل کشی در غزه توسط ارتش متجاوز و صهیونیستی اسرائیل و محکوم کردن ترور اسماعیل هنیه رهبر جنبش مقاومت فلسطین، پرچم صلح و پرهیز ازجنگ را برافراشتند!حتا با بلاهت تمام شعار "جنگ افروزی کافیه سفره ما خالیه " سرمی دهند وایران را جنگ افروزتبلیغ می کنند.این محافل اگر جاسوس موساد درایران نباشند در بهترین حالت مشتی جاهل ونادان هستند که دلیلی برای موجودیت سازمانی شان ندارند. این عده که تعدادشان هم به لحاظ عددی کم نیست، نمی خواهند بفهمند که برای صلح باید جنگید،باید از جنبش های ازادیبخش برای رهایی از قید استعمار دفاع کرد واین دفاع خصلت صلح خواهانه و انترناسیونالیستی دارد. لنین در ۱۹۱۵ در شرح جنگ های عادلانه وغیرعادلانه تأکید می‌کند که «ما مارکسیست‌ها با پاسیفیست‌ها و آنارشیست‌ها تفاوت داریم، به این معنا که ما ضرورت تحلیل جداگانه‌ی هر جنگ از لحاظ تاریخی را قبول داریم».

 فریاد صلح خواهی و عدم حمایت ازجنبش مقاومت فلسطین وسایر جنبش های مشابه که برای حق تعیین سرنوشت علیه امپریالیسم و صهیونیسم می جنگند، همدستی با امپریالیسم برای تداوم جنگ تجاوکارانه وبر ضد جنبش صلح خواهانه است که علیه تجاوزگری و سلطه طلبی امپریالیسم می رزمد.

 چپ های پاسیفیست و«صلح خواه و رفرمیست » ربطی به کمونيسم ندارند، دشمن کمونيسم، انقلاب و جنگ های انقلابی و رهایبخشند.

 

جنگ هیبریدی ونقش رسانه های امپریالیستی

اسرائیل با ترورهایی که انجام می دهد‌ تلاش می‌کند نشان دهد درمنطقه دست بالا را دارد و گروه‌های مقاومت ومخالف خودرا درهرکجای روی زمین می‌تواند از بین ببرد. وبا این گونه تبلیغات حساب شده وهدفمند که وجه رسانه‌ای وسیعی دارد می کوشد روان فضای عمومی را درکنترل خویش گیرد. اینهم یک عرصه در جنگ است. اما در واقع این عمل شنیع وتروریستی نشان از پیروزی استراتژیک اسرائیل نیست، یک تاکتیک ومسکن موقتی برای فراراز شکست است. ناشی از خستگی وآشفتگی وفرسایشی شدن جنگ است.

جنگی که اکنون جریان دارد، جنگی به مفهوم کلاسیک نیست ؛ازاین رو باید در کنار شکل نظامی آن، بعد سیاسی و اجتماعی و رسانه‌ای آن به درستی فهمیده شود و در سطح بین الملل پیامی بیش از یک "انتقام یا خونخواهی" را مخابره کند. قطعا در این دوره باید توجه داشت سطح انتقامی، زمانی اثر خواهد داشت که روند ترورها را قطع کند. شاید الان بهترین مقطع برای این مسئله باشد به شرط آنکه توجه شود بهترین انتقام، شکلی از انتقام است که ابعاد وسیعی را به همراه داشته باشد. صهیونیست های اسرائیلی زمانی در منطقه دست از ترور خواهند کشید که ارباب آن‌ها بفهمد هزینه کف زدن در کنگره چه میزان سنگین است.

فضای عمومی جامعه ایران فضایی بشدت احساسی ودوگانه است.نارضایی گسترده سیاسی مردم بویژه دربین لایه های کارگری وزحمتکش جامعه وهمینطور اقشار متوسط جامعه ایران وسیعا تحت تاثیر رسانه های برون مرزی هستند ونسبت به هر خطای تاکتیکی وعدم پاسخ روشن به دشمن واکنش نشان می دهند .در یک جنگ هیبریدی نباید با عجله و احساسی تصمیم گرفت. برخورد به اسرائیل باید موثرو راهبردی باشد ونه برای تسکین دل عده ای و یا برای سوء استفاده تبلیغاتی وجناحی. بلکه اقدام نظامی باید طوری باشد که مسئله و سطح بازدارندگی را تغییر اساسی دهد. ترورها فقط وجه ضربه نظامی و امنیتی ندارد بلکه در کشوری مثل ایران، به نوعی در تلاش است که از پساترور استفاده کند. یعنی درگیری وشکاف در کشور بالا رفته و تصمیم‌گیری را برای کشور سخت کند تا نهادهایی مثل مجلس و دولت را در وضعیتی قرار دهد که به جای افزایش کارامدی درگیر جنگ روانی فرسایشی شود. این در واقع در بلند مدت باعث می‌شود خطای محاسباتی از طرف ایران بیشترو در نتیجه کشور دچار بحران‌هایی شود که در وضعیت فعلی منطقه، به نفع اسرائیل است‌.

 روشن است ایران به اسرائیل پاسخ خواهد داد واینکه زمان این پاسخ کی و ابعاد وشکل آن چگونه است غیرقابل پیشبینی است.اما سیاست صبروترساندن دشمن واورا دربلاتکلیفی قراردادن نیز یک تاکتیک سیاسی هدفمند وویران کننده است.چنین تاکتیکی هزینه روانی و مالی سنگینی بر دشمن تحمیل می کند که تاکنون کرده است.درصورتی که رژیم صهیونیستی وادار به عقب نشینی وپذیرش آتش بس گردد وبه خواست جنبش مقاومت فلسطین تن دهد این یک پیروزی برای جنبش فلسطین و ایران نیز خواهد بود وعقل سلیم حکم می کند ایران برحسب منافع ملت فلسطین ازحمله نظامی تلافی جویانه پرهیزنماید وعقب نشینی اسرائیل را یک شکست برای صهیونیست های متجاوز ویک پیروزی برای خلق فلسطین درامتداد  تقویت سیاست بازدارندگی به فال نیک بگیرد. 

شایان توجه است برخیها آنچنان توقعی ازنبرد رژیم جمهوری اسلامی علیه اسرائیل وآمریکا دارند که توگویی ایران در استالینگراد تحت رهبری ارتش سرخ استالینی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی می جنگد! چنین تصور وانتظاری از رژیم سرمایه داری اسلامی به آنجا منجر می شود یا حمایت رژیم ایران از جنبش های لبنان، فلسطین و یمن...بی ارزش و نفی گردد یا آنچنان انتظاری که ازماهیت سرمایه داری رژیم بر نمی خیزدو نمی تواند برخیزد،این تزلزل تاریخی وناپیگیر بورژوازی را نمی بینند وفراموش می کنند که این تنها پرولتاریا در اتحاد با سایرزحمتکشان وتحت رهبری حزب کمونیست است که می تواند جنگ عظیم ملی و ضد اپریالیستی را بدون تزلزل وکوبنده به پیش برد و آن را به سرانجام برساند.

پایان کلام اینکه ترور هنیه درتهران تبلوری ازوحشی‌گری و سبعیت  توصیف‌ناپذیراز نسل‌کشی در حال وقوع در غزه و مصونیت مطلق جنایتکاران فاشیست و ضد بشر اسرائیلی و حامیان غربی امپریالیستی آنهاست. این نسل کشی و ترور در تهران و بیروت وعراق  موجی از خشم در سراسر جهان برانگیخته و انتفاضه‌ای جهانی در همبستگی با فلسطین را به راه انداخته است. بی‌شک فلسطینی‌ها بیش از ۷۵ سال است که با استعمار خونخوار، اشغال و آپارتاید مبارزه بی امان می‌کنند. این نسل‌کشی هم گذشته تاریک استعمار اروپایی را که در قرن‌های نوزدهم و بیستم به اوج خود رسید، به جهان نشان می‌دهد و هم چشم‌انداز هولناکی از آینده سرمایه‌داری جهانی را که در بحران بی‌سابقه‌ای قرار دارد، به تصویر می‌کشد.سطح نابرابری در سراسر جهان بی‌سابقه است. یک درصد اهالی جهان ، ۹۹ درصد ثروت جهان را در اختیار دارد. میلیاردها نفر نمی‌توانند زنده بمانند، زیرا فروپاشی اجتماعی گسترش می‌یابد. مناطق و کشورهای کامل در حال فروپاشی هستند. میلیون‌ها نفر دیگر با درگیری‌ها، تغییر اقلیم، فروپاشی اقتصادی و تعقیب سیاسی، قومی و مذهبی، با جابه‌جایی مداوم روبرو هستند.
نسل‌کشی در غزه و سرکوب و جرم‌انگاری همبستگی با فلسطین، داستان گسترده‌تری از بحران را روایت می‌کند که فقط با نبرد علیه امپریالیسم و صهیونیسم ومحو آنها می توان ازاینهمه فقزوگرسنگی و نسل کشی خلاص شد.

 

نقل از توفان شماره۲۹۴شهریور ماه۱۴۰۳ ارگان مرکزی حزب کارایران

 

www.toufan.org

وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

http://kanonezi.blogspot.se/

http://toufan.org/ketabkane.htm

 سایت آرشیو نشریات توفان

 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

 توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts

 توفان درشبکه تلگرام

https://telegram.me/totoufan