حزب
کار ایران
(توفان) و حزب
رویزیونیستی
توده ایران
حزب توده
ایران به
هشتاد سالگی
رسید و لذا جا دارد
که گذشته این
حزب در پرتو
مارکسیسم -
لنینیسم مورد
بررسی علمی و
نه تبلیغاتی و
هوچیبازی
رویزیونیستی
قرار گیرد.
نظرحزب
کار ایران
(توفان) در
مورد حزب توده
ایران بارها
بیان شده و در
میان فعالان
سیاسی روشن
است. حزب کار
ایران تاریخ
حزب توده
ایران را به
دو دوران،
انقلابی و
مارکسیستی-
لنینیستی
ودورانی که به
دنبالهروی
از
رویزیونیسم
خروشچفی و
تائید این
سیاست
ضدانقلابی
پرداخت و هم
به سوسیالیسم
خیانت کرد و
هم حزب توده
ایران را به
انحراف
کشانید،
تقسیم میکند.
زمانی که
هجوم
رویزیونیسم
برای نابودی
سوسیالیسم با
سخنرانی
نیکیتا
خروشچف برضد
رفیق استالین
که معمار
ساختمان
سوسیالیسم در
شوروی بود، در
کنگره بیستم
حزب کمونیست
پرافتخار شوروی
مطرح شد، هر
کمونیستی میفهمید
که هدف از
کوبیدن رفیق
استالین که
مظهر و معمار
ساختمان
سوسیالیسم
بود، تنها یک
مبارزه شخصی و
انتقادی
نیست، کوبیدن
فرد نیست،
بلکه حملهای
رویارو با
سوسیالیسم و
مظاهر آن است.
آنها برای
نابودی
سوسیالیسم،
نفی
دیکتاتوری
پرولتاریا و
جایگزینی آن
با استقرار
دیکتاتوری بورژوازی
در حزب
کمونیست
اتحاد شوروی و
تصفیه اعضاء و
رهبری
کمونیستی آن
با این طُرفه
به میدان آمدند
و شوروی را
فروپاشاندند.
رویزیونیسم
دشمن
سوسیالیسم،
ایدئولوژی بورژوازی
و همدست
امپریالیسم
است. و این را
سیر تاریخ
کمونیسم نشان
داده است. فقط
کسانی که نمیخواهند
بفهمند و به
خودشان دروغ
میگویند به
انکار این
واقعیت دست میزنند
و در باره آن
سکوت کردهاند.
حتی تا به
امروز نیز
رویزیونیستها
تلاش میکنند
تا ماهیت
مبارزه عظیم
ایدئولوژیکی
را که بعد از
درگذشت
استالین بروز
یافته است،
تحریف کنند.
در تمام
نوشتجات
رویزیونیستی
که برای فریب
و خالی نبودنِ
عریضه، دست به
انتقاد از
خروشچف میزنند،
- چون دیگر
انحرافات
خروشچفی قابل
دفاع نیست -،
پارهای
انتقادات به
رفیق استالین
را ناروا
دانسته و یا
معتقدند که
ریشههای
برخورد به
استالین همهجانبه
بررسی نشده
است. آنها
تلاش دارند به
هر وسیلهی
گمراه کنندهای
که در دست
دارند به کنه
مطالب
نپردازند و از
کنارش با شیوه
ژورنالیستی
گریز زنند. به
طوریکه
خواننده
سرانجام نمیفهمد
که این
رویزیونیستهای
مدرن به نبرد
ایدئولوژیک
که منجر به
انشعاب در
جنبش
کمونیستی شد
باور دارند یا
خیر. حال آنکه
آنها فقط باید
به یک پرسش
کمونیستی
پاسخ دهند تا
دست همه رو شود.
آیا حمله به
رفیق استالین
تحت لوای
مبارزه با
«کیش شخصیت»
وی، حمله به
سوسیالیسم
بود و یا
اینکه دفاع از
سوسیالیسم
محسوب میشد؟
بعد از
این حمله در
قالب سخنرانی
مخفیانه خروشچف
در کنگره
بیستم و آنهم
بدون اطلاع کمیته
مرکزی حزب
کمونیست
شوروی (به
خاطرات رفیق گاگانویچ
مراجعه کنید -
توفان) که سند
آن را برای
نخستینبار،
سازمان «سیا»
در آمریکا
منتشر کرد،
ضدانقلاب
مجارستان به
تندیسهای
استالین در
بوداپست هجوم
آورد و آنرا
پائین کشید و
سپس مسلحانه
به کشتار
کمونیستها و
آتش زدن دفتر
حزب کمونیست
در بوداپست
پرداخت. همین
روش را سایر
رویزیونیستها
به تدریج در
سایر اقمار
شوروی آن زمان
با حیلهگری
رویزیونیستی
به عهده
گرفتند و با
سیاست استالینزدائی
به پاکسازی
سوسیالیسم
همت گماشتند.
یوگسلاوی
«تیتو»، دوست
خروشچف، در آن
زمان یار ضدانقلاب
مجارستان بود
و به این کشور
اسلحه وارد کرد
و ضدانقلاب
مجارستان را
مسلح نمود.
خروشچف از
نظریات
رویزیونیستی
«تیتو» که در پی
ایجاد خودمختاریهای
کارگری بود به
شدت دفاع میکرد.
در همین زمینه
بود که رفقای
حزب کمونیست چین
در نزاع با
افکار
رویزیونیستی
خروشچف به
انتشار نشریهای
در افشاء رشد
سرمایهداری
دلخواه
خروشچف در
یوگسلاوی دست
زدند.
حزب توده
ایران نیز از
این آشفتگی
ناشی از این
حملات سهمگین
و گسترده
رویزیونیسم
در امان نماند.
عدهای به علت
ایمان عمیق به
شوروی، خطا
ناپذیری سوسیالیسم
و عدهای نیز
به علت
وابستگی و
تکیه به زندگی
راحت در
مهاجرت،
فقدان روحیه
انقلابی و عدهای
دیگر نیز به
مناسبت
نوکرصفتی
برای شورویها
به تائید
نظریات
خروشچف در
درجات
گوناگون دست
زدند.
رفیق احمد
قاسمی عضو
برجسته،
انقلابی و
کمونیست با
ایمان کمیته
مرکزی حزب
توده ایران با
هشیاری و با
تردید به این
نظر خروشچف
نگریست و به
صراحت اعلام داشت
که حمله به
استالین حمله
به سوسیالیسم
است و حاضر
نشد به زیر
پای اسنادی که
رفیق استالین
این رهبر
استثنائی و
بزرگترین
سیاستمدار
قرن بیستم و
ناجی بشریت از
قید نازیسم و
فاشیسم را
محکوم میکرد،
امضاء بگذارد.
این مبارزه
رفیق احمد
قاسمی برضد
دسیسه
ضداستالینی
که بعدا به
صورت مبارزه
بر ضد تمام
تئوریهای
همزیستی
مسالمتآمیز
(آنهم نه میان
دولتها بلکه
میان جبهههای
آزادیبخش و
امپریالیسم و
یا طبقات حاکم
و محکوم)،
گذار مسالمتآمیز
(انصراف از
انقلاب) و
مسابقه
مسالمتآمیز (نفی
مبارزه سیاسی
و انحراف به
اکونومیسم) و
یا تئوریهای
«حزب تمام خلق»
و «دولت تمام
خلق» خروشچف
درآمد، به
پرچم مبارزه
انقلابی
ضدرویزیونیستی
توسط رفقا
قاسمی،
فروتن، سغائی
و امیرخیزی بدل
شد که
متاسفانه سیر
رویدادهای
بعدی و خرابکاری
«سازمان
انقلابی» در
جنبش کمونیستی
که پرچم
کاستریسم
یعنی
رویزیونیسم «چپ»
را برافراشته
بود و به
مبارزه با
رفقای سهگانه
علم شده بود
به مرگ رفیق
عباس سغائی
منجر گشت،
مانع از آن
گردید که سایر
منتقدان و مخالفان
رویزیونیسم
با اطمینان و
احساس امنیت از
تبعیدگاه
شوروی و زندان
رویزیونیسم
رهائی یابند.
در پلنوم
یازدهم حزب
توده ایران
رفقا قاسمی، فروتن
و سغائی در
مقابل هجوم
رویزیونیسم
به مقابله
برخاستند و از
حزب توده
ایران اخراج
شدند. این
نقطه عطفی در
تاریخ حزب
توده ایران بود
که ترجیح داد
به جبهه
رویزیونیسم
بپیوندد و رفیق
استالین را با
دروغ آلوده کند.
نگارش مقالات
ضدکمونیستی
توسط رضا رادمنش
این قرهنوکر
شوروی در
حمایت از
خروشچف و
ایجاد نفرت نسبت
به رفیق
استالین در
مجله دنیا
تنها مشتی از
خروار بود.
در این
زمان به یک
دوره تاریخی
زندگی حزب
توده ایران
پایان داده
شد. حزب توده
ایران بعد از
تسلط
رویزیونیسم
بر وی دیگر
حزب طبقه
کارگر ایران
نبود و نیست و
نمیتواند
افتخارات
گذشته این حزب
و خدماتی را
که حزب توده
ایران در دوره
نخست فعالیت
خود به جامعه
ایران و طبقه
کارگر ایران
کرده است از
آن خود بداند.
پس از این
تاریخ حزب
توده ایران به
آلت دست شورویها
بدل شد و به
عنوان عامل
این قدرت
رویزیونیستی
و سپس امپریالیستی
در جهان و
ایران عمل کرد
و ما شاهد نقش
فاجعهآمیزش
در خدمت منافع
شوروی در
ایران بعد از
انقلاب بودیم.
فاجعهای
را که این حزب
در دفاع از
جمهوری
اسلامی در ایران
به وجود آورد
و نقش خفتباری
را که در
لودادن مبارزان
و انقلابیون
ایران وجهه
همت خود قرار
داد، تاریخ
ایران فراموش
نمیکند و این
حزب حتی تا به
امروز نیز
حاضر نیست از
کشتار
مبارزان
ایرانی نظیر
شکرﷲ پاکنژاد،
سعید سلطانپور
و سایرین در
اوایل دهه 60 در
ایران صحبت
کند و فورا به
کشتار سال 1967
پناه میبرد،
زیرا این
رویداد در
دوره حمایت
این حزب از
جمهوری
اسلامی قرار
دارد و چون
لکه ننگی
برتارک این
حزب
رویزیونیستی
و همدستان
چریکش چسبیده
است.
سازمان
مارکسیستی-
لنینیستی
توفان به
اعتبار و تلاش
رفقا قاسمی،
فروتن و سغائی
و پارهای
دیگر از
کمونیستهای
ایران بنیان
گذارده شد و
در تکامل خود
به حزب کار
ایران (توفان)
تکامل یافت،
که بیان میراث
حزب کمونیست
ایران، حزب
توده ایران در
دوره نخست
فعالیت
انقلابی خود
میباشد،
تشکلی بود که
در نزاع عظیم
ایدئولوژیک جهانی
که
رویزیونیستها
در تمام اسناد
خود آن را
مسکوت میگذارند،
در سمت طبقه
کارگر جهان در
سمت
ایدئولوژی
مارکسیسم لنینیسم
قرار گرفت و
این امر،
تعیین کننده
ماهیت پدیده
است و نه قدرت
موقتی فروریز
عددی که پشیزی
در مبارزه
طبقاتی ارزش
ندارد و ما با
نتایج شوم آن
در جهان،
برگور
فروپاشی نظام
شوروی روبرو
هستیم.
هشتاد
سالگی حزب
توده ایران
تاریخ حزب کار
ایران (توفان)
نیز هست، زیرا
این حزب است
که از
دستآوردهای
جنبش
کمونیستی ایران
دفاع کرده و
میکند. این
تشکل هست که
در مقابل
رویزیونیسم
خروشچف و
کاستریسم
آمریکای
لاتین ایستاد
و مشعل فروزان
مارکسیسم
لنینسم را به
دست گرفت.
از این
امر همه
رویزیونیستها
خشمگیناند و
مدام تلاش میورزند
که ماهیت
اختلافات
عظیم
ایدئولوژیک در
عرصه جهانی
میان
مارکسیسم
لنینیسم و
رویزیونیسم
را بیارزش و
ناشی از
دعواهای
شخصی،
خودپرستی
رهبران و یا
«ناسیونالیسم»
چین و آلبانی
جلوه دهند. رویزیونیستها
در تمام اشکال
و تشکلهای خود
چه حزب تودهای
چه چریکی که
معتقد به
اردوگاه
سوسیالیسم تحت
رهبری اتحاد
جماهیر شوروی
«سوسیالیستی»
بودند و بعد
از انقلاب نان
و نمک آنها را
خوردند راهی
ندارند جز
اینکه برای
کتمان چهره
رویزیونیستی
خویش به نفی
واقعیت تاریخ
دست بزنند زیرا
در غیر این
صورت باید روشن
کنند که در
این پیکار
عظیم جهانی در
آن روز در کجا
ایستاده
بودند و کدام
ایدئولوژی را تبلیغ
میکردند.
حزب تقلبی
توده ایران
همین امروز
نیز که به نگارش
تاریخ خود میپردازد،
جدائی رفقا
قاسمی- فروتن
و سغائی از خط
مشی
رویزیونیسم
حزب توده
ایران را یا
مسکوت میگذارد،
یا به ماهیت
آن نمیپردازد
و یا آن را
دگرگونه جلوه
میدهد.
فروپاشی
سوسیال
امپریالیسم
شوروی که پیشگوئی
این رهبران
حزبی بود، چون
خاری در چشمان
رویزیونیسم
تودهای
میخلد. بیان
حقایق در مورد
رفقای سهگانه
پایان
مشروعیت حزب
توده ایران
است.
همین روش
را تمامی
بورژوازی
ایران اعم از
ملی و غیرملی
در پیش گرفته
است. آنها
تاریخ ایران
را با شم طبقاتی
خویش مینویسند،
ولی از نقش
حزب توده
ایران یا نامی
نمیبرند و یا
برای کتمان
اشتباهات خود
با بدنامی از
این حزب
قهرمان در
دروه نخست
فعالیت انقلابیاش
یاد میکنند.
بورژواها
منافع طبقاتی
خویش را به
خوبی تمیز و
تشخیص میدهند.
اساسا نمیشود
به نگارش
تاریخ ایران
پرداخت بدون
آنکه به نقش
عظیم حزب
کمونیست
ایران، گروه 53
نفر و حزب
توده ایران در
آن اشاره کرد.
تاریخ ایران
حداقل از زمان
تبعید رضاخان
به دست
امپریالیسم بریتانیا
مشحون از
مبارزات حزب
توده ایران
بوده و رنگ
تودهای دارد.
حزب توده
ایران را باید
بر اساس نقش عظیم
و انکار
ناپذیری که در
آموزش جامعه
ایران در تمام
زمینههای
فرهنگ، ادب،
تئاتر، فیلم،
هنر، موسیقی، شعر،
ورزش، علم،
فرهنگ کتابخوانی،
ترجمه ادبیات
جهان، زندگی
مدرن، مبارزه
با بیسوادی،
دفاع از
استقلال ملی
ایران و
تمامیت ارضی،
تشکل طبقه
کارگر ایران
در سندیکاهای
کارگری و حزب
سیاسیاش،
یعنی در حیات
اجتماعی
ایران و آن هم
در دوران تسلط
فئودالیسم،
رجال بیاعتماد
به توده مردم
و در اکثریت
خویش وابسته به
بیگانه
بودند،
در نظر گرفت.
حزب توده
ایران نخستین
تشکل ایرانی
بود که برضد
شرکت نفت
انگلیسی در
ایران به
مبارزه دست
زد، چهره مخوف
امپریالیسم
آمریکا را در
ایران افشاء
کرد و جامعه
ایران را با
ادبیات و تحولات
مدرن جهان
آشنا نمود.
حزب توده
ایران چنان
مُهری به
جامعه ایران
با مبارزات
انقلابی خویش
وارد آورد که
از این سرچشمهی
الهام تا به
امروز، همه
نسلهای
ایران متمتع
شدهاند. حزب
توده ایران
خاورمیانه را
نیز متلاطم ساخت.
امروز دیگر
کسی نمیتواند
در ایران بدون
شرم و حیا از
«دنیای آزاد» آمریکا
صحبت کند.
قهرمانان
شهید تودهای
فرزندان خلق
ایرانند که تا
به امروز منبع
الهام همه
مبارزان راه
آزادی و
استقلال
ایران میباشند
و ننگ دارند
که نامشان
توسط
رویزیونیستهای
حزب توده
ایران مورد
سوءاستفاده
قرار بگیرد.
آنها مبارزان
خطوط مقدم
مبارزات
ضدامپریالیستی
بودند و نه
مانند حزب
توده ایران که
در پی توجیه
اشغالگری و
تجاوزات
امپریالیستی
و سازش طبقاتی
در قرن بیست و
یکم در عراق و
افغانستان
بود و امروز
با روش شرمگینانه
به دنبال
نزدیکی با
آمریکا
برآمده است.
حزب توده
ایران که به
مردم تکیه
داشت و تغییرات
را در متن
خیابانها میجست
و نه در چانهزنی
با
امپریالیسم و یا
در میان طبقات
حاکمه، نسلی
را در ایران
پرورش داد که
بالنده بوده و
هنوز هم
علیرغم تمام دسیسههای
نئولیبرالهای
امپریالیسم و
صهیونیسم
برای آزادی و
استقلال
ایران و
استقرار
دموکراسی در
کشورش مبارزه
میکند. حزب
توده ایران
زنان را به
خیابان آورد و
آنها را با حقوق
اجتماعی خود
در آن دوران
تسلط تفکر
قرون وسطائی
زنستیز، حتی
در زمان حکومت
قانونی دکتر
مصدق آشنا
ساخت. این
دستآوردها
نوشتنی
نیستند، باید آنها
را دید و
احساس کرد.
تمام نسل بعدی
ایران از این
اکسیر عشق
سیراب و متاثر
بودهاند، چه
خود بدانند چه
ندانند. زیرا
همه آنها تحت
تاثیر فرهنگ و
محیط از پیشساختهای
قرار گرفتهاند
که به افکار و
زندگی آنها
رنگ واقعی
داده است.
مبارزه حزب
توده ایران در
دوران نخست
انقلابی
فعالیتاش در
ایران، تاریخ
ایران است و
هیچ بورژوا و رویزیونیستی
نمیتواند
این دستآورد
را نفی کرده و
نادیده بگیرد.
ما شاهدیم
که وقتی حزب
توده ایران که
چون شمعی در
میان جامعه
ایران میسوخت
و به اطرافش
نور میداد به
انحراف کشیده
شد و به دامان
رویزیونیسم
سقوط کرد،
آنگاه راه
پراکندگی،
سرخوردگی، سرکشی
خردهبورژوائی،
قهرمانبازی
و انحرافات
عدیده دیگری
نظیر
رویزیونیسم
«چپ» پیدایش
جریانهای
منحرف ولی
آرمان خواه
چریکی و نظایر
آنها باز شد
که هر چه از
سرمنشاء خود
دور شدند به
درجه صدمهشان
به جنبش
کمونیستی و
ملی ایران
افزوده گشت به
طوریکه که
امروزعدهای
از این گروهها
به همدست
صهیونیسم و
امپریالیسم
در ایران بدل
شده و با تحریم
مردم ایران و
اشغال ایران
توسط
امپریالیسم
آمریکا
موافقند. آنها
حتی با تجاوز
به عراق،
افغانستان،
لیبی و سوریه
نیز موافق
بوده و هستند.
پس ما متوجه
میشویم که
سقوط حزب توده
ایران به
منجلاب رویزیونیسم
و مبارزه
مستمر آنها با
مارکسیسم-
لنینیسم و
اختراع
رویزیونیستهای
«هوادار
استالین» تا
پردهای
برخیانتهای
خویش در دوران
تسلط سوسیال
امپریالیسم شوروی
به رهبری
برژنف،
گورباچف و
یلتسین بکشند،
چه نتایجی به
دست ما میدهد.
80 سالگی
تاسیس حزب
توده ایران را
به فال نیک
بگیریم و برضد
رویزیونیسم،
امپریالیسم،
صهیونیسم به
قیام برخیزیم.
مبارزه
طبقاتی را
تشدید کنیم،
تئوریهای
«حزب تمام
خلق»، «دولت
تمام خلق» و
«مسالمتآمیزهای»
خروشچفی را به
دور افکنیم،
از جریانهای
منفرد از تودهها
که با روش
انفرادی
مسلحانه
غیرتودهای
به آسمان هجوم
برده بودند
بپرهیزیم و
جنبش کمونیستی
را در درجه نخست
از وجود این
انحرافات
سیاسی تصفیه
کنیم. آنوقت
است که طبقه
کارگر ایران
از سردرگمی
نجات یافته و
در حزب واقعی
تودهای خود
حزب کار ایران
(توفان) متشکل
میگردد. خوب
است به دو
ادبیات
کمونیستی و
رویزیونیستی
مورد تائید
رویزیونیستها
توجه کنیم.
شعری از
سرگرد وکیلی
عضو سازمان
نظامی حزب
تودۀ ایران
«اگر ای
مردک نامرد!،
به شلاقِ سکوت
بشکنی بر
لب من، قصۀ
گویای امید،
اگر ای
شاهِ همه
روسیِهان،
پاره کنی،
دفتر شعر
مرا تا ندَمَد
صبح سپید
باز بر
سینۀ دیوار
نویسند به راه
مرگ بر
شاه، براین
عامل رسوای
سیا
اگر ای
شاه! بیاویزیِم
از چوبۀ دار
یا بتازی
به سرم، همچو
ددِ آدمخوار
یا کنی
طعمۀ سرنیزه،
تنم را صد بار
یا که چون
شمع
بسوزانیِم
اندر شبِ تار
باز
خاکسترِ من
طعنه زند بر
رهِ باد
که «بر این
شاهِ فرومایۀ
دون، نفرت
باد!»
اگر ای
شاه! من و
همسرِ زیبای
مرا
در سحر
هِدیه کنی، چند
گُلِ سُربِ
مذاب
با سُمِ
اسب، بکوبـی
به سـر و
سینـۀ ما
یا شوی
مست ز خون من و
او، جای شراب
صبحِ
فردا، پسرم،
باز بخواند به
سرود
که: «به
هشیاریِ حزبِ
پدرم
باد درود!»
زندان تیپ
زرهی - 1332
سرگرد وکیلی»
شعری
سروده از
«یوگنی
الکساندروویچ
یفتوشنکو» (Jewgeni Alexandrowitsch Jewtuschenko) منتشر
در نشریه
«پراودا» (Prawda
21.10.1962)
شاعر دستپرورده
رویزیونیسم
خروشچفی در شوروی
در سال 1962که
مورد تجلیل
فراوان قرار گرفت.
یِوگنی
یفتوشنکو
افزون بر
چندین جایزه ادبی
که در کشورش
به دست آورد
در سال ۱۹۹۹
به عنوان
نخستین شاعر
خارجی جایزه
«والت ویتمن» (Walt-Whitman) آمریکا را
نیز دریافت
کرد. او بارها
در دانشگاههای
آمریکا
شعرخوانی کرد.
در سال ۲۰۰۸
در ایتالیا
جایزه
«آنونزیو» (Annunzio)
را به دست
آورد و در سال
۲۰۰۹ جایزه
دولتی
فدراسیون روسیه
به او اهدا شد.
حال به
«الهاماتش» در
هماهنگی با
خروشچف و
«استالینزدائی»
در شوروی نظر
افکنید.
«وارثان
استالین»
«سکوت
مرمر
هنگامی که
او را از
مقبره بیرون
میبردند
تابوت
شناور
از فراز
سرنیزهها میگذشت
او نیز
خاموش بود.......
خاموش و
مخوف.
با چهرهای
عبوس
مشتهای
مومیائی شدهاش
را میفشرد
آنجا از
درون تابوت
آنکس که
خود را به
مردن زده بود
میخواست
نیک به خاطر
بسپرد
آنها را
که تابوت را
بردوش میکشیدند
- سربازان
جوان و یازان
و گورسک -
میخواست
از گورش
برخیزد
به کوتهفکران
جوان ملحق شود
زیر پلکهای
سنگیناش
نقشهای
برای آینده میدید
و من که
این عریضه را
برای دولت!!!.."
مینویسم
استدعا
دارم
بر
پاسداران
بیافزایند
دو برابر
سه برابر...
تا
استالین
برنخیزد
و به
همراهاش،
گذشته...
وارثان
بسیاری بر
سراسر زمین
بجا نهاد
فکر میکنم
تلفنی در
تابوتش کار
گذاشته
انور
خوجه
دستورات
او را دریافت
میکند.
این سیم
از تابوت او
به کجا کشیده
میشود؟
نه
استالین
تسلیم نشد
مرگ را
فریبی بیش
ندانست
ما، او را
از مقبره
بیرون
کشیدیم
اما با چه نیروئی
وارثان او را
بیرون
بیآوریم
.......... ..........
دیگرانی
هم هستند که
از تریبونها
به استالین میتازند
اما خود
شبها
برای
روزگار گذشته
آه میکشند
بیهوده
نیست که
وارثان
استالین سکته
میکنند
زیرا -
آنها-
وفاداران
قدیم او-
زمانههای
کنونی را دوست
نمیدارند:
تا وقتی
که وارثان
استالین نفس
میکشند
استالین
هنوز درمقبره
خوابیده است».
این دو
شعر بدون شرح
را بخوانید،
تفاوت میان حزب
کار ایران
(توفان) و حزب
توده
رویزیونیست ایران
است.
نقل
از توفان
ارگان مرکزی
حزب کارایران
شماره 261 آذر
1400
www.toufan.de
لینک چند
وبلاگ حزبی
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
وبلاگ
کارگر آگاه
http://www.kargareagah.blogspot.se/
سایت
کتابخانه
اینترنتی
توفان
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت
آرشیو نشریات
توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان در
توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان در
فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه
تلگرام
https://telegram.me/totoufan