درگذشت
یک رفیق، که
جاودانه
خواهد درخشید
اخیرا
خبر دردناکی
را دریافت
کردیم. رفیق
فریبرز، عضو
هیأت مرکزی
«سازمان
مارکسیستی-
لنینیستی
توفان»
درگذشت.
رفیق
کمونیست ما
«برتولت برشت» (Bertolt Brecht) در
شعر «به
آیندگان» به
درستی میگفت:
«راستی
که در دوره
تیره و تاری
زندگی میکنم:
امروزه
فقط سخنان
احمقانه بیخطرند،
چین بر
جبین نداشتن،
از بیاحساسی
خبر میدهد،
و آن که
میخندد،
هنوز خبر
هولناک را
نشنیده است.
این چه
زمانهییست،
که حرف
زدن از درختان
عین جنایت است
وقتی از
این همه تباهی
چیزی نگفته
باشیم!
کسی که
آن طرف آرام
به راه خود می
رود
دیگر
برای دوستانِ
در تنگنا،
قابل دسترس
نیست.»
این
وضع به سال
۱۹۳۹ بازمیگردد
که نازیسم در
آلمان رشد میکرد
و به ساطور
سرمایه مالی
بدل شده بود.
کشتن کمونیستها،
ترور آنها در
دستور کار
سرمایهداری
قرار داشت. و
ما امروز در
قرن بیست و
یکم در سال
۲۰۲۲ میلادی
برابر ۱۴۰۱
شمسی به سر میبریم
و تو گوئی
همین دیروز
است که «رفیق
فریبرز» ما را
ترک کرد و سخن
گفتن درباره
وی عین جنایت
است، چین بر
پیشانی
انداختن و اشک
بر چشمان جاری
ساختن، با
تعقیب هولناک
روبرو میشود.
از مراسم
سوگواری هرگز
نمیتوان سخن
راند که شما
را به صلابه
میکشند. دیگر
زندگان در
امان نیستند،
بلکه از دسترفتگان
نیز مورد
تعقیب قرار میگیرند.
دنیای
تیره و تار و
عجیبی است.
رفیقی که باید
یک عمر پنهانکاری
میکرد تا از
گزند شاه و
شیخ در امان
ماند، بعد از فوتاش
نیز از دست
این عساکر دشمن،
که به بوکشیدن
مشغولاند،
در امان نیست
و کار تجلیل
از وی ممنوع
است. سانسور
به درون
خانوادهها
نیز کشیده
شده؛ دیوار
موش داشته و
موش گوش دارد.
برگزاری
مراسم
سوگواری با
تجلیل از وی حکم
مرگ را دارد و
با عزیزت
مشترکا به خاک
سپرده میشوی.
این خاوران
دوم است.
خانوادهاش
هراس دارند،
فرزند و یا
فرزندانش از
افشاء این سرّ
نهان پریشاناند،
زیرا از آینده
خود نگرانند.
بهترین مصونیت
سکوت است، لب
فروبستن است،
به روی خود
نیاوردن است.
از خیابان با
سربهزیری رد
شدن است. خطر
در پشت هر
درختی کمین
کرده است، تا
فضای مرگ را
حاکم گرداند.
حزب
ما رفیق
گرانقدری را
از دست داده
است، رفیق
قدیمی، دانشگاهی، با
قریحه، فعال،
خوشمشرب،
فداکار، با
نگرشی علمی و
تحلیلی نسبت به
رویدادهای
اطرافاش،
رفیقی مشاور و
نکته سنج،
مارکسیست -
لنینیستی
مومن و پیگیر
که تا روز آخر
به «توفان»
وفادار ماند و
متأسفانه
نتوانست
آخرین وظیفه
خویش را به
اتمام برساند
و کارش نیمه
کاره ماند که
سایر رفقا
پایان آنرا به
عهده گرفتند.
«توفان» از قلم
و تحلیلهایش
محروم شد.
«رفیق
فریبرز» رابط
حزب با
قربانیان
مصائب طبیعی
بود و کمکهای
حزبی را به
آنها میرسانید.
این رفیق رابط
حزب با
خانواده
زندانیان
سیاسی و
قربانیان رژیم
جمهوری
اسلامی بود و
توانست در این
عرصه خدمات
شایانی به حزب
کار ایران
(توفان) بکند.
وی نه تنها به
پارهای
خانوادههای
جانباخته
توفانی کمک
کرد، بلکه
سایر خانوادههای
نیازمند
جانباختگان
غیرتوفانی
نیز از محبتهای
وی بینصیب
نماندند و این
در خدمت سیاست
حزب ما بود و
وی به درستی و
پیگیری این
سیاست حزبی را
عملی نمود و
حزب ما در
مقابل
خانوادههای
جانباختگان
احساس
سربلندی میکند.
همه رفقای ما
از یک خانواده
واحد هستند و در
این راه
پرسنگلاخ
نباید کسی را
تنها گذارد.
این به ما و
آینده ما نیرو
میبخشد و
رفقا میدانند
که سنگرشان
بعد از آنها
خالی نخواهد
ماند. این
سیاست
انقلابی،
مقاومت رفقای
حزبی را تقویت
کرده و نشان
میدهد که این
حزب است که
نیروبخش
خواهد بود و
سنن و تجارب
مبارزه را
منتقل میکند.
این حزب است
که نماد اراده
واحد و نیروی
جمع است و
باید در راه
تقویت آن
اقدام کرد. «رفیق
فریبرز» در
این راه گام
نهاد و حقاً
که از این
مبارزه
سربلند بیرون
آمد.
این
ضایعه نخستین
ناگواری در
درون حزب ما
نیست. رفقای
متعددی در
ایران ما را
ترک کردند و
ما قادر
نبودیم به علت
فضای خفقان و
تعقیب خانوادهها
از این رفقا
تجلیل کنیم و
خدمات آنها را
برای طبقه
کارگر ایران و
برای هممیهنانمان
در ایران
بربشماریم.
این وظیفه به آیندگان
موکول میشود،
به آیندگانی
که در ایرانی
آزاد، مستقل، دموکراتیک
به دور از
غارتگران
ثروت کشور
خواهند زیست و
یاد همه این
رفقا را به عنوان
فرزندان خلف
خلق ایران به
یاد خواهند
آورد. مسلما
در ایران
آینده نام
واقعی «رفیق
فریبرز» همراه
با خدماتاش،
که در نزد ما
ثبت است، در
موزه
قهرمانان و جانباختگان
این ملت خواهد
درخشید و هرگز
به فراموشی
سپرده نخواهد
شد.
ما
همه توفانیها
با این رفقا
پیمان میبندیم
که این سنگر
را حفظ کرده و
راه آنها را ادامه
دهیم. درگذشت
یک رفیق
دردناک است
ولی سنگری که
آنها در آن
رزمیدند،
هرگز خالی
نخواهد ماند و
از بذری که
آنها کاشتند،
نهالهای
فراوانی
خواهد روئید و
این موجب خشم
اسارتگران
حاکم است.
یادش
گرامی و راهش
ماندگار باد
و چه خوب
گفت رفیق
کمونیست ما
«برتولت برشت»:
«آهای
آيندگان! شما
كه از دل
توفانی بيرون
میجهيد
كه ما را
بلعيده است.
وقتی از
ضعفهای ما
حرف میزنيد
يادتان
باشد
از
زمانه سخت ما
هم که شما از
آن رهیدید،
چيزی بگوييد.
به ياد
آوريد كه ما
بيش از كفشهامان
كشور عوض
كرديم.
و
نوميدانه
ميدانهای
جنگ طبقاتی را
پشت سر
گذاشتيم،
آنجا كه
ستم بود و
اعتراضی نبود.
اين را
خوب میدانيم:
حتی
نفرتِ از
حقارت نيز
آدم را
سنگدل میكند.
حتی
خشمِ بر
نابرابری هم
صدا را
خشن میكند.
آوخ، ما
كه خواستيم
زمين را برای
مهربانی مهيا
كنيم
خود نتوانستيم
مهربان باشيم.
اما شما
وقتی به روزی
رسيديد
كه
انسان ياور
انسان بود
درباره
ما
با رأفت
داوری كنيد!»
نقل
ازتوفان
ارگان مرکزی
حزب کارایران
شماره 271مهر
ماه 1401
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت
آرشیو نشریات
توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان در
توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان در
فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه
تلگرام
https://telegram.me/totoufan