اطلاعیه
حزب کمونیست
کارگران
فرانسه
خروج
فوری نیروهای
فرانسوی از صحرا
قبل
از پرداختن به
متن اعلامیه
رفقای فرانسوی،
لازم است که
خوانندگان
توفان با پسزمینههای این
اطلاعیه
آشنائی
بیابند.
امپریالیسم
فرانسه یکی از
بربرمنشترین
امپریالیستهای جهان
است که نقش
ضدبشری و
جنایتکارانهای در
دوران
استعمار کهن،
در افریقا و
آسیای جنوب
شرقی بازی
کرده است.
تجارت و
اقتصاد، مهمترین عامل
تعیینکننده
نوع کُنش
فرانسه در
قبال منطقه
غرب افریقاست.
به عنوان
نمونه در کشور
ساحل عاج، که
مستعمره سابق
فرانسه بوده
است، براساس
گزارش «لوموند
دیپلماتیک»
مورخ مارس
۲۰۰۵ «منافع
فرانسه در این
مستعمره
پیشین یک
سوم سرمایهگذاریهای خارجی
و ۳۰ % تولید
ناخالص داخلی
است. از سال
۱۹۶۰ به یُمن
قراردادهای
نامنصفانه،
شرکتهای
فرانسوی ۷۵ %
ثروتهای
تولید شده در
کشور را به
جیب زده و به
وطنشان
فرستادهاند» (نویسنده
«بوباکار
بوریزیوپ» ((Boubacar BORIS DIOP
برگردان
منوچهر
مرزبانيان).
افسانههائی نظیر
دمکراتیزه
کردن کشورهای
منطقه، رعایت
حقوق بشر و
مبارزه
«تروریسم بد»،
تروریسمی که
از زیر کنترل
آنها خارج شده
و یا اساساً
تروریسم
نبوده و نهضت
مقاومت مردمی
در مقابل
چپاول و غارت
است، هرگز
منظور نظر
آنها نبوده و
نیست. در
مبارزه با
«تروریسم»، که
بهانه دخالت
در کشور مالی
را بر پرچم آن
نوشته بودند،
در دسامبر
۲۰۱۲، دولت
فرانسه موفق
به تصویب
قطعنامه
شماره ۲۰۸۵ شورای
امنیت سازمان
ملل شد،
اقدامی که به
نیروهایش
اجازه میداد به
منظور
«اطمینان از
ثبات و امنیت
منطقه»،
«بازگرداندن
اقتدار کشور مالی» و
حمایت از
سرمایهگذاریهای
اقتصادی و
گردشگری
فرانسه در
مالی که حدود
۹۰۰ میلیون
دلار تخمین
زده میشود،
دست به مداخله
نظامی در ساحل
آفریقا بزند.
تکیه
دولتمردان
فرانسه به
انقلاب کبیر
فرانسه و دستآوردهای
بشریت در
زمینه کسب
حقوق مدنی و
حقوق بشر و
قطع دست
کلیسا و دین
از سرنوشت ملتها و انسانها برای
استتار چهره
مخوف این
تبهکاران در
جنگ آزادیبخش
الجزایر،
ویتنام و سایر
ممالک
آفریقائی و
آمریکائی
بوده و هست. هم
اکنون حضور
نظامیان
فرانسوی در
منطقه غرب
آفریقا و
کشورهای ساحل[1] حاکی
از فعالکردن
نقش مجدد
امپریالیسم
فرانسه در
قاره سیاه
است. استعمار
فرانسه، که
خود بازیگری
فرامنطقهای در
آفریقاست،
تلاش دارد
نفوذ خود را
در کشورهای
سابقاً تحت
نفوذش، که
فرانسوی زباناند و
مستعمراتی که
حال با
بازیگرانی
فرامنطقهای روبرو
هستند که چشم
«طمع» به دزدیها و
غارتگری
فرانسه «متمدن»
دوختهاند،
حفظ کند.
در
همان مقاله
«لوموند
دیپلماتیک» از
اقدامات دولت
ساحل عاج صحبت
میشود
که خواسته
است: «ساحل عاج
را از زیر
منگنه شرکتهای
فرانسوی
سئور، او. د.
اف، اورانژ و
بوئیگ SAUR, ODF, ORANGE, BOUYGUES
که بخشهای
اقتصادی حمل و
نقل، آب،
نیروی برق
و وسائل
ارتباطی را در
مهار خود
دارند و سوسیته
ژنرال، ب. ان.
په و کردی
لیونه SOCIETE GENERALE, BNP, CREDIT
LYONNAIS که در
بخش بانکداری
یکهتازاند،
بیرون آورد.
بازکردن
بازارها به
روی رقابتهای بینالمللی هم
اکنون آغاز
شده است».
کشورهای
مستعمره سابق
آنچنان
ضعیف و دارای
دولتمردان
خودفروخته و
نوکران
استعمار
هستند که
شیرازه
کشورها را از
هم پاشانده و
حتی قادر
نیستند از حق
حاکمیت ملی و
تمامیت ارضی
خود دفاع
کنند. قدرتهای
فرامنطقه
استعمارگر و
حتی دولت
صهیونیستی
اسرائیل با
شرکتها
و مقاطعهکارانش در
دستاندازی
به مناطق
و طعمههای
قبلاً تقسیم
شده جهانی
وضعیت بیثبات در
منطقه ایجاد
میکنند.
از یک طرف تضاد
میان ممالک
سابق
استعمارگر با
یکدیگر و
استعمارگران
نوین و نیز
شرکتهای
قدرتمند و
مسلح
فراملیتی، که
به تشنجآفرینی
مشغولاند،
افزایش یافته
است و از جانب
دیگر جان مردم این
کشورها به
خاطر دخالتهای خارجی
و نظامهای
فاسد و
خودفروخته
حاکم به لب
آمده است. مبارزات
مردم این
کشورها به شدت
سرکوب میگردند و
این تضادها در
کنار فقدان
آگاهی و رهبری
قدرتمند
سیاسی زمینه
را برای
استفاده از اختلافات
قومی و تباری
مساعد مینماید که
تشدید
این اختلافات
نیز به نفع
امپریالیسم و
ارتجاع محلی
است، زیرا هم
منافع
راهبردی آنها
را تامین مینماید و هم
جبهه واحد
مشترک مردم را
بر ضد قدرتهای خارجی
و استعمار
جدید مضمحل میگرداند. آن
وقت راه
هرگونه تعصبگرائی،
سوءاستفادههای مذهبی
از طریق
بازیگران درجه دوم نظیر
عربستان
سعودی و
امارات متحده
عربی نیز
بازمیگردد.
مردم مستأصل و
ناراضی و
غیرمتشکل و
بدون سازمان،
در دست این
امواج تضادها
بالا و پائین
میروند
و موج
ناامیدان،
پابرهنهگان و بیچیزان است
که از دریای
مرگ مدیترانه
به سوی اروپای
استعمارگر
سرازیر میشود.
در این شرایط
امپریالیسم
فرانسه که با
خیل آوارگان و
پناهندگان
روبرو شده و
غنایماش
در لیبی نیز
دستخوش
خطر غارت رقبا
است، در دایره
این تشدید تضاهای
همهجانبه
و نفسگیر
در دو سطح کار
میکند؛
یکی در «نقش
بینالمللی
جمعی» و دیگری
در «نقش منطقهای فردی».
یکی در
این سطح که هم
از حمایت ضمنی
ناتو و اتحادیه
اروپا به
عنوان چتر
حمایتی خویش –
علیرغم
تردیدهای
آنها - کم و بیش
برخوردار است
و در جائی که
این چتر
حمایتی «رفقای
اجباری» و به دیگر
سخن «رقبای
دائمی» کارآئی
مطلوب، عملی و
تبلیغاتی
لازم را
نداشته باشد،
آن راه دوم
را میرود؛
یعنی با
لژیونرهای
فرانسوی، که
نوعی ارتش
خصوصی هستند و
یا نظامیان
رسمی فرانسوی
وارد نبرد
برای توسعه
نفوذ خویش و
حفظ امتیازات استعماری
خود در آفریقا
میگردند.
دولت فرانسه
به طور مستقیم
در این زمینه
از حمایت
نظامی دولت
آلمان در کادر
یک قرارداد دوجانبه
نظامی میان دو
کشور نیز
برخوردار است.
دولت
فرانسه برای
اینکه بتواند
از پس همه این سرکوبها و رقابت
با نیروهای
قدیم و جدید
امپریالیستی
و دوستان سابق
خود برآید، به
همکاری نظامی با
کشورهای
مالی،
موریتانی،
نیجر،
بورکینافاسو
و چاد دست زده
است و از
همراهی
کارشناسانی
از اتحادیه
آفریقا و بلوک
اقتصادی
آفریقای غربی
برای به
کارگیری
نیروی نظامی
علیه شورشیان
برخوردار است.
حضور و ادعای
استعمار نوین
فرانسه در
منطقه غرب یکی
از عوامل
تشنج، بیثباتی
پایدار و
تقریباً
دائمی،
ویرانی این منطقه
است، زیرا
منطقه را به
میدان درگیریهای میان
رقبا بدل کرده
است. فرانسه
به عنوان یکی
از بازیگران
فرامنطقهای در
آفریقا از
منافع خود با
حضور و توان
نظامی با
خشونت دفاع میکند و به
گسیل نظامیان
اقدام مینماید و
این در حالی
است که
اتحادیه
اروپا با دغدغه
و اکراه در
آفریقا در
کنار فرانسه قرار میگیرد و چتر
حمایتی خویش
را بر بالای
سر وی قرار میدهد، به
این جهت که
موضع کلی
اروپا حمایت
از راه
حل سیاسی برای
پاسخ به بحران
در این منطقه
است. اروپای
متحد بیشتر خواهان
عدم درگیری و
حل و فصل
مسایل از طریق
گفتگو و
دیپلماسی است.
برای اتحادیه
اروپا گفتگو
و حل اختلافات
استعماری
میان فرانسه،
ایتالیا،
بلژیک،
اسپانیا،
پرتغال،
آلمان و انگلیس
برای تقسیم
طعمه میان
بورژوازی این
کشورها در
اوضاع کنونی
جهان در کادر
این اتحادیه مطلوبتر و منطقیتر به نظر
میآید
تا آزمایش
مجدد تجربه
تلخ و فاجعهبار تجاوز
به کشور لیبی. ولی
فرانسه تا به
امروز روش
متفاوتتری
را اختیار
کرده است و
ترجیح میدهد بر روی
نیروی نظامی
خود حساب باز
کند. یکی از
دلایل سیاست
فرانسه این
است که فرانسه
در کشورهای
ساحل عاج،
چاد، جیبوتی و
مالی پایگاه
نظامی ثابت
دارد و این
علاوه بر
همکاری مشترک
نظامی با
ممالک ساحل
است که با
آنها قرارداد
همکاری نظامی
بسته است.
به
این جهت رفقای
کمونیست
فرانسوی ما
نوشتهاند:
***
«جنگی
که ارتش
فرانسه در
ساحل عاج به
راه انداخته
است، تنها به
تعداد زیادی
قربانیان در
میان شورشیان
و یا جهادیستها منجر
نمیشود،
بلکه در میان
نظامیان
فرانسوی و به
ویژه در میان
مردم
غیرنظامی نیز
کشتار میکند.
تجمعات مردم
بومی میتوانند
به هدفهای
هواپیما و یا
بالگردهای
نظامیان
فرانسوی بدل
گردند که تعدد
قربانیانشان به دهها نفر میرسد. این
وضعیت یادآور
جنگ در
افغانستان و
عراق و... است.
مقامات نظامی
فرانسوی
و مالی، که
تنها مراجعی
هستند که سلاحهای هوائی
جنگی در این
منطقه را در
اختیار دارند،
هرگونه
مسئولیتی را
برای مرگ
چندین دوجین
انسان از خود
سلب مینمایند.
ولی اغلب مردم
بر این باور
نیستند. مردم
ممالکی که به
بیشترین
نحو از عملیات
نظامی گروههای مسلح
صدمه
دیدهاند،
به طور
فزایندهای خصومت خود
را نسبت به
حضور نیروهای
خارجی نشان میدهند که
قرار بوده است
از آنها
محافظت کنند،
این خصومت به
ویژه نسبت به
نیروهای
نظامی فرانسوی
مستقر در
سرزمین مالی،
که تحت نام
«بارکان» (Barkhane)
همراه با
تجهیزات
هوائی در سال
۲۰۱۳
جایگزین
عملیات
«سروال» (Serval)
شدند، بیشتر نشان
داده میشود.
در بسیاری
نمایشات
اعتراضی و
تجمعات مردمی،
مردم نسبت به
فلاکت، فقر،
فساد و
فروپاشی کشور
معترضاند.
در حالی که
ماکرون در
اجلاس سران
صحرا گروه «گ ۵»
در ژانویه
۲۰۲۰ میلادی
در شهر «پو» (Pau)
سران ممالک
ساحل
(موریتانی،
نیجر، مالی،
چاد و بورکینا
فاسو) را با
لحنی
تحقیرآمیز
مورد حمله
قرار داد و
خواستار آن شد
که جلوی
اعتراضات
گرفته شوند.
در زمانی که
مذاکرات میان
دولت مالی و
پارهای
سران گروههای شورشی
و جهادیست
برملا شد،
مسئولان فرانسوی
مخالفت خویش را
اعلام داشتند
و مدعی شدند
که با توسل به اقدامات
نظامی پیروزی
بر گروههای
جهادیست را
تأمین خواهند
کرد.
در یک
منطقه اعلام
شده به عنوان
منطقه «امن» ۵ سرباز
فرانسوی، که
اغلبشان
جوان بودند،
قربانی
انفجار «بمبهای دستساز» شدند.
تداوم این
جنگ، یعنی
افتادن
در دایره
گرداب حملات
غیرقابل
پیشگیری، عملیات
«پاکسازی» که
بدون شک با
اقدامات
تلافیجویانه
روبرو شده و
حتماً به شکست
خواهد انجامید.
از این گذشته
این جنگ به
نفع حکومتهای
ارتجاعی تمام
میشود،
هدفی جز حفظ
قدرت خویش در
سر ندارند و
به تفرقه و
اختلافات در
این ممالک
دامن میزنند.
و در فرانسه
به این معنی
خواهد بود که
به کارزار
سربازگیری از
جوانان منجر
شود زیرا به
«نیروی زمینی»
نیاز هست که
باید امنیت
سرزمین را
تأمین کند.
این بدان
مفهوم است که
به یک میلیارد
یورو برای
عملیات
«خارجی» نیاز
است. یعنی یک
مناسبات
استعماری در رابطه با
خلقها
حفظ گردد. این
اقدامات باید
با این نیت
صورت گیرد که
اقلیتی از
سودجویان و
شرکتهای
بزرگ خارجی،
کشور و منابع
طبیعیاش
را در اختیار
بگیرند و به
ضرر تودههای فقیر
دهقانان،
دهقانان جوان
که از زمینهای خویش
رانده شدهاند،
اقدام کنند.
باید مانع شوند که
مردم خودشان
سرنوشت خود را
در دست بگیرند.
به
همین جهت ما
خواهان خروج
نظامیان
فرانسوی از
منطقه ساحل
هستیم و
همبستگی خویش
را با خلقهای
آفریقا ابراز
میداریم.
پاریس،
۲۲ ژانویه
۲۰۲۱ حزب
کمونیست
کارگران فرانسه»
برگرفته
ازتوفان
شـماره 252 اسفند ماه
1399 فوریه
2021
ارگان
مرکزی حزب کار
ایران(توفان)
صفحه
حزب کار
ایران(توفان)
در شبکه جهانی
اینترنت
www.toufan.org
نشانی
پست
الکترونیکی(ایمیل)
toufan@toufan.org
لینک
چند وبلاگ
حزبی
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
وبلاگ
کارگر آگاه
http://www.kargareagah.blogspot.se/
سایت
کتابخانه
اینترنتی
توفان
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت
آرشیو نشریات
توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان
در توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان
در فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه
تلگرام
https://telegram.me/totoufan
[1] - ممالک مالی، موریتانی، نیجر، بورکینافاسو و چاد. ممالک
ساحل همگی
از مستعمرات
سابق فرانسه
بودهاند که
به زبان
فرانسه تکلم میکنند و دارای منابع غنی طلا،
اورانیوم، منگنز،
روی، الماس،
تنگستن، سنگ
آهن، نفت، خاک
چینی، نمک و
ماهی هستند.