جنبش مردمی جلیقه زردها

پایه‌های نظام بورژوازی حاکم را به لرزه درآورد

 

اگرچه جنبش «جلیقه‌زردها»، که از اوائل اکتبر ۲۰۱۸ در فرانسه با اعتراض به افزایش بهای سوخت آغاز گشت، ولی به­مثابه جرقه‌ای دامنه اعتراضات مردمی را در تمام این کشور شعله‌ور ساخت. در واقع این جنبش بیانگر خشم و مطالبات مردم است؛ شورش بینوایان علیه فلاکت و بدبختی است که نئولیبرالیسم مسبب بوجودآمدن آن است. آش آنقدر شور است که شخص «مکرون» نیز در سخنرانی خود اعتراف می‌کند که «بسیاری از کشورها در حال گذار از زندگی و وضعیت بدی هستند و مردم فرانسه هم در آن گرفتار آمده‌اند». اما «مکرون» ریاکار نمی‌گوید که خود او یکی از مسئولین به وجودآمدن این «وضع بد مردم فرانسه است». او که در تبلیغات عوام‌فریبانه انتخاباتی‌اش در اوائل سال گذشته قول ایجاد بهشت برین را به مردم داده بود، برخلاف آن حذف مالیات بر ثروت؛ تغییر قانون کار به نفع کارفرما؛ افزایش مالیات بردرآمدها، که سنگینی عمده‌اش بر دوش اقشار و طبقات میانی و فرودست جامعه سنگینی می‌کند؛ تسهیل اخراج کارگران به دست کارفرمایان؛ کمک‌های میلیاردی به شرکت‌های بزرگ، که قول «ایجاد فرصت شغلی»را داده بودند!؛ کاهش بیمه‌های اجتماعی و بیکاری و بالاخره افزایش نرخ سوخت را به مردم تحمیل کرد و این آخری نقش جرقه در خرمن را ایفا نمود و آتش مقابله و مقاومت را برافروخت.

سال‌هاست که بینوایان به حومه شهرها رانده شده‌اند؛ در‌آنجا بیکاری و فقر و بی‌دورنمائی شرایط بس انفجاری به وجود آورده است. «لِگران»، نویسنده فرانسوی می‌گوید «اگر به میان جلیقه زردها به «نانت»، «بوردو» و یا پاریس و یا به میان جمعیت‌های انبوهی، که در هزاران ورودی اتوبان‌ها، میدان‌ها و یا چهارراهای جاده‌های اصلی جمع‌اند، بروید، خواهید دید که «کارین»، کارگر آرایشگاه، ۳۵ ساله ، «لِن» کارگر بازنشسته، ۶۸ ساله؛ «باستیان»، کشاورز ۲۸ ساله متاهل و پشیمانان از انتخاب مکرون ... به یک کلام خلق فرانسه حضور دارند». یکی از ویژگی‌های جنبش «جلیقه زردها» این است که بسیاری از آنها برای نخستین بار در زندگی‌شان در تظاهرات شرکت می‌کنند. هر چه زمان بیشتر می‌گذرد، مردم به حقانیت خواسته­های مطرح شده در کف خیابان بیشتر پی‌می‌برند. ۷۰٪ مردم از «جلیقه زردها» حمایت می‌کنند. جنبش «جلیقه‌زردها»، که از ساکنین شهرهای کوچک و مناطق کشاورزی آغاز شد، به سرعت با مردم مناطق شهری، بویژه کارگران و زحمتکشان پیوند خورد. زیرا دریافتند که منافع مشترکی دارند. آنها در میان طبقه حاکمه نماینده‌ای از خود نمی‌بینند. در جنبش «جلیقه‌زردها» از کارگران و کشاورزان گرفته تا دانش‌آموزان و دانشجویان، بهیاران و پرستاران، کارمندان، راننده‌های کامیون، راننده‌های تاکسی... شرکت دارند. به قول یک خبرنگار: «مردمی که یک ۲۰ سنتی برایشان سرمایه زیادی است» طبیعی است که شعار "مالیات بیشتر، ثروتمند بیشتر، فقر بیشترو خودکشی بیشتر" را سر میدهند. در حالیکه اکثریت مردم باید مالیات بیشتر بدهند، سه هزار خانواده ثروتمند بیش از ۳ میلیارد یورو معافیت مالیاتی نصیبشان می‌شود. در نتیجه تظاهرکنندگان باید روی بیرق خود بنویسند: «بورژوازی عزیز می‌بخشید که ما مزاحم‌تان می‌شویم، ولی ما می‌خواهیم که همه مردم در کرامت و رفاه زندگی کنند!». تظاهرکنندگان مخالف ثروتمندترشدن ثروتمندان هستند. تظاهرکنندگان می‌پرسند: «چرا مادری با داشتن ۳ فرزند و ۸۰۰ یورو درآمد باید مالیات به‌پردازد؟» در چنین اوضاعی طبیعی است که افزایش قیمت سوخت مخالفت مضاعف ساکنین خانه‌های سازمانی در حاشیه شهرها را، که بدون وسیله نقلیه مستأصل خواهند بود، برانگیزد و سپس همه‌گیر شود.  خواست­های جنبش «جلیقه زردها»، که ابتدا با لغو افزایش قیمت سوخت آغاز شد، به سرعت دامنه‌ای بس وسیع‌تری به خود گرفت.

"کاهش مالیات عمومی/ملغی‌کردن افزایش قیمت سوخت/افزایش مالیات شرکت‌ها و دارائی‌های کلان/افزایش حقوق بازنشستگی/لغو قانون حذف کمک مسکن/لغو کاهش بیمه بیکاری/افزایش میزان حداقل دستمزد/قبول هزینه ایاب و ذهاب از جانب کارفرما/افزایش تعداد مدارس و بیمارستان‌ها/ترمیم اساسی خیابانها و جاده‌ها/لغو قانون کار جدید/دولتی‌کردن کنسرن‌های انرژی، که قبلا خصوصی شده بودند/بهبود شرایط برای ادغام مهاجران در جامعه/استعفای مکرون، انحلال مجلس/ برگزاری انتخابات، دموکراسی بیشتر."

از جمله خواست‌های جنبش اکتبر مردم فرانسه‌اند.

مطالبات محقانه فوق، که در اثر اِعمال سیاست‌های نئولیبرالی ۳۰ سال گذشته بورژوازی فرانسه از مردم دریغ شده‌اند، نشانه رشد آگاهی و مقاومت مردم فرانسه است. این خواست‌ها، که صدها هزار نفر در خیابان‌های فرانسه برای دست‌یابی به آنها به اعتراض برخاسته‌اند، در عین حال بیانگر رشد آگاهی و ارتقاء سطح مبارزات مردم فرانسه علیه نظام نئولیبرالی حاکم نیز هست؛ علیه رئیس جمهوری است که به سود ثروتمندان و به زیان کارگران و زحمتکشان، کارمندان و اقشار فرودست عمل می‌کند. مردم عدالت اجتماعی و زیست محیطی را طالب هستند. آنچه مردم را به خیابان‌ها کشانیده و یا به خشونت واداشته است، نابرابری‌های فاحش اجتماعی و اقتصادی است. سقوط اقشار متوسط به فرودستی بیش از هر زمان شتاب گرفته است. بر خیل بینوایان روز به روز افزوده می‌گردد. خودکشی پیوسته رو به فزونی است. مردمی که در پایان ماه کمبودهای روزافزون را حس می­کنند، مأیوس و ناامید از همه‌جا، راهی جز کف خیابان و فریادزدن بر سر دشمن طبقاتی خود و بعضاً اعمال خشونت پیش پا ندارند. در چشم بسیاری از ناظران، به ویژه مردم فرانسه آنقدر که خشونت و سرکوب پلیس فرانسه وحشتناک و خوفناک به نظر می­آید، خرابی‌هائی که شورشیان به جای گذارده‌‌اند نمی­آید.

از زمان دور دوم ریاست جمهوری میتران «سوسیالیست»، که همانند سوسیال دموکراسی آلمان به رهبری صدراعظم «شرودر» به نئولیبرالیسم روی آورد، تا سرکوزی و اولاند و اکنون مکرون، بیکاری و فقر در فرانسه روبه فزونی است. سوسیالیست‌ها ده‌ها سال است که با پیروی از سیاست نئولیبرالیسم آشکارا به کارگران و زحمتکشان پشت کرده‌اند و عملاً آنها را به سمت نیروهای محافظه‌کار و ناسیونالیست و نژادپرست سوق داده‌اند. این نیروهای ارتجاعی اقشار و طبقات مردم را با افکار ناسیونالیستی، فاشیستی، نژادپرستی، مذهب، بیگانه‌ستیزی و میهن‌پرستی افراطی مشغول داشته‌اند. فقدان یک حزب قدرتمند کمونیستی مانند حزب کمونیست پرافتخار فرانسه در عصر استالین به چشم می­خورد. رویزیونیسم خروشچفی جهان را به پرتگاه فاجعه کشانده است و با تغییر ماهیت بسیاری احزاب کمونیستی امروز میدان را برای سوء استفاده تبلیغات فاشیستی و ناسیونالیستی باز گذارده است.

از دوران تاچر و ریگان، که سیاست‌های نئولیبرالی؛ تهاجم خود را آغاز کردند، بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول به‌مثابه دو ابزار مهم سرمایه‌داری جهانی سیاست‌های ریاضت اقتصادی را، که ثمری جز کسب سود حداکثر در یکسو و سوق‌دادن کارگران و زحمتکشان به سمت فقر و نیز بدهکار شدن دولت‌ها به بانک‌ها به بار نیاورده است را به دولت‌ها حُقنه کردند. اِعمال سیاست‌های ریاضت اقتصادی نئولیبرالی در آمریکا، اروپا و به طور کلی در نظام‌های سرمایه‌داری موجب گشته است تا ثروت در دست اقلیتی ناچیز متمرکز گردد و برعکس درآمد اکثریت مردم یا تقلیل یافته و یا در بهترین حالت ثابت ‌مانده است. دستمزدها، مزایای اجتماعی، بیمه‌های درمانی و بیکاری در چهارچوب اعمال ریاضت اقتصادی مدام کاهش یافته است. در راستای جهانی شدن تولید سرمایه‌داری مراکز تولید از کشورهای متروپل به کشورهای در حال توسعه با نیروهای کار ارزان منتقل گشته و بر خیل ارتش بیکاران در کشورهای متروپل افزوده است. امروز مزد واقعی کارگران در اروپا و آمریکا نسبت به ۲۰ سال پیش کمتر است . به قول نوام چامسکی "ابزار ضروری قدرت سیاسی آشکار است: «تمرکز ثروت به تمرکز قدرت سیاسی منتهی می‌گردد». بی جهت نیست که مکرون از دریافت مالیات از ثروتمندان با این استدلال، که این امر سبب خواهد شد تا ثروتمندان کشور را ترک کنند! سر باز می‌زند.

از سوی دیگر کاهش درآمد اقشار و طبقات، گرانی، بویژه گرانی مسکن، که در دست عده‌ای سوداگر متمرکز گشته است، افزایش مالیات غیر مستقیم و ... مدام قدرت خرید مردم را کاهش می‌دهد و موجب محرومیت‌ها و تنگناهای اجتماعی می‌شود. این همه منجر به پیدایش خشم، بغض و تحقیر نسبت به احزاب سیاسی که تاکنون در قدرت بوده‌اند شده و در نتیجه مردم به راحتی در دام عوام‌فریبانه می‌اُفتند و عوام‌فریبان نیز با شوراندن مردم بر علیه مهاجران – همان مهاجرانی که بیش از دیگران مورد ستم سرمایه‌داری قرارگرفته‌اند، آنها را از مبارزات ضد سرمایه‌داری منحرف می‌سازند. جنبش «جلیقه‌زردها» به‌ویژه فرودستان بیش از همه دولت را متهم می‌سازند به اینکه روزبروز بیشتر میان مردم و دولت جدائی می‌اندازد. مردم، مکرون را که می‌خواهد همانند یک پادشاه بر آنها حکم براند، رئیس جمهور ثروتمندان، فردی متکبر، از خود راضی و خودشیفته میدانند، که پیوسته از بالا و با بی‌احترامی، تحکم و تَبَختُر به فرودستان می‌نگرد و با آنها سخن می‌گوید. جنبش «جلیقه‌زردها» تنها علیه شرایط نابسامان اقتصادی نیست، بلکه آنها در عین حال ضد خشونت علیه زنان، ضد خشونت بی‌بند و بار پلیس – که یکی از خشن‌ترین پلیس‌های اروپا به‌شمار می‌رود – بالاخره مخالف شرایط غیر قابل تحمل مسکن نیز هستند.

«مکرون» که از یکسو به شدت مورد غضب اکثریت مردم فرانسه قرارگرفته است و از سوی دیگر از پشتیبانی یک حزب قوی در پارلمان این کشور محروم است، بالاخره پس از آنکه اعمال خشونت یک ماهه ماشین سرکوب‌اش قادر به خاموش کردن مردم نشد، در خطابه‌ای مملو از تزویر و ریا، که مختص نمایندگان بورژوازی است، گفت که او «جلیقه‌زردها را درک می‌کند، خواست‌های آنان مشروع است».(انسان به یاد محمد رضا شاه می‌افتد که در اوج قیام بهمن ۵۷ از طریق رسانه‌ها اعلام کرد که «مردم صدای انقلاب شما را شنیدم!!!) مکرون مکار سپس می‌افزاید: «اگر خشونت حاکم گردد، دموکراسی صدمه می‌بیند». غافل از اینکه مردم به این دموکراسی بورژوائی مکرون‌ها مدت‌هاست که پشت کرده‌‌اند. به باور خانم «شنتل موف»، «مردم نمی‌دانند چرا باید بروند رأی بدهند» او معتقد است که غرب در عصر پسادموکراسی به سر می‌برد، دوره‌ای که ناکارآمدی «دموکراسی نمایندگی» و بحران سیستم اقتصادی از سیاست نئولیبرالی نشأت می‌گیرد». برای نمونه، مکرون، که ماه مه سال گذشته با ۶۷٪ آراء به ریاست جمهوری انتخاب شد، امروز در آخرین نظر سنجی تنها ۲۳٪ مردم جانبدار او هستند. مکرون در عین حال سالوسانه از مردم عذرخواهی می‌کند و اقرار می‌کند که «ما در یکسال و نیم گذشته نتوانستیم بر مشکلات غلبه کنیم و راه حل مناسب بیابیم»! او برای فرونشاندن آتش خشم مردم به برخی از خواست‌‌های آنان امروز به بطور تاکتیکی تن‌داد تا فردا که جنبش فروکش کرد همه آنها را به لطایف­الحیل پس بگیرد. متاسفانه عده­ای به­دام این مانور مکرون افتاده­­اند. حتی بسیاری از فعالان "جلیقه زردها" ترورهای اشتراسبوگ را زیر سر مکرون می­دانند تا جهت مبارزه را تغییر دهد. مگر بورژواها از اعمال این سنت خرابکاری ابا داشته­اند. هرگز! تجربه آتش زدن رایشتاگ در آلمان برای سرکوب کمونیستها نمونه بارز آن است. آنچه را که مکرون فعلا به آن تن داده است چنین است:

"افزایش ۱۰۰ یورو به حداقل دستمزدها/پرداخت پاداش در پایان هر سال بدون کسر مالیات/معاف‌کردن دستمزد اضافه‌کاری کارگران از پرداخت مالیات/معافیت مالیات از حقوق ماهانه بازنشستگی کمتر از ۲۰۰۰ یورو."

اما «جلیقه‌زردها» عقب‌نشینی‌های مکرون را ناکافی می‌دانند و اعلام کرده‌اند که به اعتراضات خود ادامه خواهند داد. مهم‌ترین ایراد آنها به مکرون این است که او هیچ‌گونه برنامه و راه حلی برای حل مشکل خیل عظیم بیکاری ارائه نکرده است. و البته ضعف جنبش "جلیقه زردها" در این است که رهبری متشکل کمونیستی ندارد و بدون رهبری جنبش تحلیل می­رود و قادر نیست مداومت داشته و همه­جانبه تحولات پدیده­ها را ببیند و به موقع واکنش نشان دهد. جنبش «جلیقه‌زردها» دارای تشکیلات و برنامه و استراتژی مشخص نیست. «تشکیلات» آنها به طور عمده در دنیای مجازی خلاصه می‌شود. آنها حتی‌ امکان انتخاب نماینده جهت مذاکره ندارند. فقدان یک ستاد فرماندهی، که قادر به متشکل‌کردن و سازماندهی کارگران در پیش‌بُرد امر مبارزه علیه بورژوازی امپریالیستی باشد، شدیداً احساس می‌شود؛ ستادی که امکان تدوین برنامه، استراتژی و تاکتیک مبارزه علیه نظام حاکم را دارا باشد، تا جنبش را به سمت پیروزی رهنمون گردد؛ ستادی که بتواند به این آرزوی کارگر ۷۰ ساله بازنشسته که می‌گوید: «از ۱۷۸۹ ما فرانسوی‌ها انقلاب‌‌های زیادی داشته‌ایم، از شر شاه خلاص شدیم، اما هنوز می‌جنگیم چون ثروتمندان هنوز در قدرت‌اند و نابرابری هنوز پابرجاست»، جامه عمل به‌پوشاند.

 

بر گرفته از توفان شـماره 227 بهمن ماه 1397ـ فوریه سال 2019

ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)

www.toufan.org

نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)

toufan@toufan.org

لینک چند وبلاگ حزبی

وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

 http://kanonezi.blogspot.se/

 وبلاگ کارگر آگاه

 http://www.kargareagah.blogspot.se/

  سایت کتابخانه اینترنتی توفان

http://toufan.org/ketabkane.htm

 سایت آرشیو نشریات توفان

 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

 توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/toufan.hezbekar

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts

 توفان درشبکه تلگرام

https://telegram.me/totoufan