درسهائی
از اعتراضات
اخیر ایران
در
ارزیابی
ازرویدادهای
اخیر ایران
قصد آن نداریم
که تبدیل یک
امر خوب به
امر بد را
بررسی کنیم،
زیرا اکنون
دیگر برای همه
نیروهای صادق
و واقعبین
روشن است که
به علت فقدان
یک رهبری
منسجم و
انقلابی زمام
هدایت این
اعتراضات که
به اغتشاش و
آشوب، خشونت،
بیرحمی و به
تروریسم و
تلاش عبث برای
ایجاد جنگ داخلی
در ایران
کشیده شد، از
جانب
ضدانقلاب امپریالیستی
و نوکران
داخلی آنها
نظیر فرقه رجوی،
تجزیهطلبان
و پسماندههای
رژیم پهلوی
مصادره گردید.
شعار «انقلاب
زنانه» آنان -
برگرفته از
جریانهای
ارتجاعی
فمینیستی
اروپائی -
متجلی در شکل «زن،
زندگی، آزادی»
یک شعار بیمحتوی
و کشداری است
که فاقد مضمون
طبقاتی میباشد.
این شعار که
تاریخا مظهر
تجسم تجزیهطلبی
در سوریه و
همدستی با
امپریالیسم
آمریکا در این
دیار میباشد،
میبایست به
مظهر مبارزه
مردم ایران
نیز بدل میشد
تا هم قبح
تجزیهطلبی و
هم زشتی
همدستی با
آمریکا در
منطقه را بزداید.
مالهکشی بر
این استراتژی
ارتجاع جهانی
را چپنماها
به عهده
گرفتند تا آن
را قابل هضم
برای افکار
عمومی ایرانی
و خارجی
نمایند و
سیاست «همه با
هم» را به
عنوان اصلی
«دموکراتیک»
برای فریب
مردم جا
بیاندازند.
در همان
بدو امر روشن
بود که طرح
شعارهای زودرس
و بیموقع
براندازانه و
ترغیب
آگاهانه به
جنگ داخلی و
مسلح شدن برای
درگیری با
ماموران
انتظامات و
امنیتی و
نظایر آنها که
از جانب فضای
مجازی
امپریالیستی
و ضدایرانی
تبلیغ میشد و
هدایت میگشت،
هرگز در خدمت
منافع ملی
ایران و
فرودستان
جامعه ما قرار
نداشت. این
حرکت کور هرگز
بیان خواستهای
طبقه کارگر
ایران نبود،
بلکه برعکس
منجر به رکود
مبارزات صنفی
کارگران
ایران شد که
حاضر نبودند
خود را گوشت
قربانی امیال
و نیات شوم
کسانی کنند که
میخواستند
چه در عرصه
خارجی توسط
اتحادیه
اروپا و غرب
از ایران
امتیاز گرفته
و چه در عرصه
داخلی جناحهای
غربگرای
اصلاحطلبان
را برای رخنه
در دولت کنونی
تقویت کنند و
به آلت دست
دشمنان ایران
بدل شوند.
طبقه کارگر
ایران به این
بلوغ سیاسی
رسیده بود که
هرگز نباید در
مشاجرات سیاسی
به چرخ پنجم
مصالح دشمنان
داخلی و خارجی
ایران بدل
گردد. این
شورش حتی یک
شعار نیز برای
بهبود شرایط
زندگی طبقه
کارگر نداشت و
نسبت به مبارزه
مداوم این
طبقه در سالهای
اخیر بیگانه
بود. مشکل
اساسی زنان
طبقه کارگر
ایران مسئله
حجاب اجباری
نیست، گرچه
خواست رفع حجاب
اجباری و سایر
اجحافات
اجتماعی نسبت
به زنان مبارز
ایران جزو
خواستهای
عمومی مردم به
شمار میآید،
ولی مشکل
اساسی آنها
مسئله اعمال
سیاستهای
استثمارگرانه
نئولیبرالی،
مسئله مهم معیشت،
نان، فقدان
امنیت شغلی،
تامین حداقل زندگی،
مسکن و... است.
طبقه کارگر
برای تاسیس
اتحادیههای
مستقل کارگری
مبارزه میکند
تا بتواند از
این طریق
حداقل به
ابزاری دست
پیدا کند تا
بتواند با
تدوین کردن
خواستها و
مشکلات خویش
به طرح
مطالبات صنفی
خود پرداخته و
با مبارزه
سندیکائی به
آنها تا حد
ممکن دست پیدا
کند. مسئله
الغای حجاب
اجباری که در
جا و مرتبه
خود قابل دفاع
بوده و باید
مورد تائید
قرار بگیرد
گرهای از
وضعیت معیشت
زنان طبقه
کارگر باز نمیکند.
تلاشهای
انحرافی و
خرابکارانهای
صورت گرفت تا
به زور، تهدید
به آتش زدن
مغازه،
شناسائی کردن
افراد، تهدید
به قتل و ارعاب،
شعار انحرافی
«زن، زندگی،
آزادی» را به
خواست و شعار
طبقه کارگر
ایران نیز بدل
کنند. اطلاعیههای
جعلی به نام
آنها منتشر شد
و به یکباره
«سازمانهای
کارگری»،
البته روی
کاغذ، در فضای
مجازی مانند
مور و ملخ به
میدان آمدند
تا با تبلیغات
دروغ و
وانمودسازی
بروز «انقلاب
اجتماعی»، کار
حاکمیت مستقر
در ایران را
یکسره جلوه
دهند. آنها
چند بار به
دروغ خامنهای
را دفن کردند
و بر جسدش
نماز میت
خواندند و شرم
هم ندارند که
به مردم ایران
دروغ میگفتند
و تحریک و
اغتشاش مینمودند.
روشن بود هدف
گروههای بیرحم
مسلح و خشونتطلب
فرقه رجوی،
سوریهای
کردن ایران
بود و هست و نه
دموکراتیزه
کردن حیات سیاسی
کشور ما
ایران. زیرا
کسانی که در
کنار داعش در
سوریه بر ضد
حکومت قانونی
بشار اسد
جنگیدند و از
جانب تروریستها
و امپریالیستهای
غربی،
اسرائیل،
آلبانی،
عربستان
سعودی و نظایر
آنها ارتزاق
میگردند،
نمیتوانند
دموکرات بوده
و برای مصالح
والای ایران
مبارزه کنند.
این جریانهای
تروریستی و
همدستان متحد
آنها در داخل
و خارج ایران
که در زیر
شعار «همه با
هم» به میدان آمدند،
دشمنان
سرزمین ما
هستند.
اقدامات تدارکدیده
شده این جریانهای
تروریستی در
داخل و خارج
ایران که از
مدتها قبل
برای استفاده
از فرصتهائی
که رژیم
جمهوری
اسلامی
مستمرا فراهم
میکند،
آمادگی
داشتند، نشان
داد که الزاما
هر حرکت
اعتراضی در
ایران ماهیتا
انقلابی و
مترقی نیست.
جریانهائی
که از تحریم و
ادامه تحریم
ایران دفاع میکنند
و یا خواهان
قراردادن
سپاه
پاسداران ایران
در لیست
تروریستها
توسط خود
تروریستهای
وحشی جهانی
هستند و این
غارتگران
جهانی را ناجی
ایران جلوه میدهند
و یا از تجزیه ایران
حمایت کرده و
خواهان منطقه
پرواز ممنوع
در کردستان
بوده و یا
تجاوز آمریکا
و اسرائیل را
به ایران
توصیه میکنند،
هرگز نمیتوانند
مورد حمایت
قرار گیرند.
صرف مخالفت با
رژیم جمهوری
اسلامی و
تراکم محقانه
خشم و نفرت
خفته در دل هر
ایرانی از این
رژیم در عرض
این چهاردهه،
کافی و توجیهپذیر
نیست که حرکتی
در ایران
خواهان
نابودی ایران
و یا نقض حقوق
قانونی ایران
در عرصه جهانی
شود، زیرا که
حقوق کشورها
ربطی به نوع
حکومت آنها
ندارد. این
جریانهائی
که در ممالک
غربی به حمایت
از این اقدامات
ارتجاعی بدون
روشنکردن
حدود و ثغور و
ماهیت تضادها
دست زدند، عملا
در خدمت
امپریالیسم
بوده و به
عنوان عمال آنها
عمل کردهاند.
چپنماها که
ربطی به
کمونیسم
ندارند
ماموریت
داشتند و هنوز
هم دارند که
هر اقدام
ارتجاعی
امپریالیستی
را آرایش کرده
و برای افکار
عمومی قابل
هضم نمایند.
تلاش آنها
برای تخریب در
جنبش کارگری و
قربانی کردن
آنها با این
تبلیغات
کودکانه که
گویا دیگر کار
تمام است و
رژیم در
آستانه
فروپاشی قرار
دارد، ناشی از
فهم غلط و
ذهنیگرایانه
از وضعیت
ایران نیست،
ناشی از آن
نیست که آنها
حتی قدرت دشمن
حاکم را نمیشناسند
و به خودشان
با دروغگوئی
دل و جرات میبخشند،
بلکه ناشی از
آن است که
برای آنها
آینده ایران،
سرنوشت مردم
این کشور و از
جمله طبقه
کارگر ایران
مهم نیست، برای
آنها ایران
ویران بهتر از
ایران کنونی
است. آنها نقش
مخرب و نه
سازندهای در
جنبش مردم
میهن ما بازی
میکنند.
تفکرات چریکی
که همواره در
عمل فاقد دورنما
و آیندهنگری
بوده بر تمام
افکار و اعمال
آنها سایه افکنده
است. آنها که
برای قدرت
مردم، اهمیت
نقش و لزوم
شرکت تودهها
در انقلاب و
رهبری حزب
طبقه
کارگرارزشی
قائل نیستند،
به ارزش تئوری
انقلابی وقعی
نمیگذارند،
مبلغ این
افکار
ارتجاعی
هستند که «رهبری
بی رهبری» خود
کارگران و یا
شورشیان در عمل
رهبران خود را
به وجود میآورند،
به آنجا میرسند
که رهبری
اعتراضات را
به دست ارتجاع
جهانی داده و
کارشان در عمل
فقط به عملیات
مسلحانه
تخریبی، ترور
مخالفان، به
آشوب و خرابکاری
و تروریسم
عریان میکشد
و این اقدامات
را به بهانه
حضور مسلح در
روند «انقلاب»
و یا وجود «جنگ
داخلی» برای
کسب قدرت
سیاسی توجیه
میکنند. به
این ترتیب هر
اقدامی که توسط
داعش و جنایتکاران
به انجام برسد
با این تئوریهای
«انقلابی» و
ساختگی به
اقدامی
«انقلابی» ارتقاء
پیدا میکند.
از قاتل شهید
و قهرمان ملی
میسازند و
این روش و
فرهنگ پوسیده
را تائید مینمایند.
برای آنها هر
جنایتی قابل
توجیه میگردد،
هر غارتی
اقدامی
«انقلابی»
تبلیغ میشود
و این آموزشی
است که ما
باید با توجه
به نقش منفی
این چپ نماها
به ویژه در
خارج از ایران
از آن پرهیز
کرده و
پند بگیریم.
آنها هرگز
نسبت به اعمال
خود چه در
گذشته و چه در
حال نه در
مقابل اعضاء و
نه در مقابل
مردم ایران پاسخگو
نبوده و
نیستند. آنها از
تجاوز به
یوگسلاوی، به
عراق، به
افغانستان،
به لیبی، به
سوریه و تجاوز
به ایران
حمایت کردند و
کوچکترین
احساس شرم نیز
از این همه
انحرافات نمیکنند.
شرکت آنها در
لشگر کشی ناتو
در خارج از ایران
برضد ایران به
بهانه کشته
شدن خانم مهسا
امینی در زیر
شعار «همه با
هم» از این
نمونههاست.
کسانی که با
تجاوز به
ایران و تحریم
ایران برای
کشته شدن
هزاران مهسا
امینی
موافقند، اشکریختنشان
بر مزار مهسا
امینی
ریاکاریای
بیش نیست.
نقل
ازتوفان
ارگان مرکزی
حزب کارایران
شماره 276
اسفند ماه 1401
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت آرشیو
نشریات توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان در
توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان در
فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه
تلگرام
https://telegram.me/totoufan