نفی وجود
استقلال کشورها در عصر امپریالیسم
نفی مبارزه
دموکراتیک و تحقق آن است
لنین بارها در مورد رابطه دولت و
دموکراسی طبقاتی سخن رانده است. تشکیل دولت خود پذیرش
یک نوع دموکراسی است. پس وقتی مردمی برای حق
خودتعیینی سرنوشت خویش مبارزه میکنند، هدفشان
استقرار دولت خودی است و به این مفهوم هرگونه مبارزه برای حق
خودتعیینی سرنوشت یک مبارزه دموکراتیک
بورژوائی است. لنین در همین عرصه توضیح میدهد که
در دوران سرمایهداری و عصر پیدایش انحصارات نیز
مبارزه برای تحقق دموکراسی یکی از اشکال مبارزه
مردم است که همواره برای تحقق آن با دشمنان دموکراسی مبارزه میکنند
و جزئی از برنامه احزاب کمونیستی است.
تروتسکیستها و
اکونومیست-امپریالیستها که دو روی یک سکه هستند،
همواره با این شعارها به میدان میآیند که تحقق
دموکراسی در دوران تسلط امپریالیسم مقدور نیست. و از
این حکم معیوب به این نتیجه میرسند که
کمونیستها نباید برای آزادی احزاب، آزادی
بیان و عقیده، آزادی زندانیان سیاسی،
تساوی حقوق زن و مرد از نظر اجتماعی و سایر مطالبات
دموکراتیک و صنفی و... مبارزه کنند. از نظر تروتسکیستها و
چپروها این اقدامات گویا به مبارزان، فعالیت در چارچوب مناسبات
مسلط را القاء میکند و طبقه حاکمه را برای اجرای این
مطالبات مورد خطاب قرار میدهد و آنها را بهرسمیت شناخته و به آنها
مشروعیت میبخشد و لذا اقداماتی رفرمیستی و ضد
انقلابی بوده و در مقابل این خواستهای رفرمیستی و
اصلاحطلبانه باید مسئله سرنگونی نظام حاکم و استقرار بلاواسطه
سوسیالیسم را مطرح ساخت. برای آنها مبارزه برای مطالبات
دموکراتیک به اندازه کافی انقلابی نیست، بلکه "ضد
انقلابی" است. اکونومیستهای امپریالیستی
که ستایشگر رشد اقتصاد سرمایهداری هستند، تحقق همه این
خواستهای دموکراتیک را حتی به طور نسبی در عصر
امپریالیسم غیرممکن و بینتیجه دانسته و منتظرند تا
با رشد اقتصاد، تحولات اجتماعی نیز به شکل خودبخود صورت پذیرد و
دنیا بهشت برین شود. برای آنها حرفِ اصلی را اقتصاد
میزند. به نظر آنها تشدید تضاد میان رشد نیروهای
مولده و مناسبات حاکم تولیدی، کار را به جائی میرساند که
بدون مبارزه دموکراتیک و سوسیالیستی، بدون انقلاب
اجتماعی، طبقات حاکمه بر سر عقل میآیند و قدرت
سیاسی را دو دستی تقدیم پرولتاریا میکنند.
لنین برخلاف آنها پیدایش تراستها و امپریالیسم را
پایان مبارزه دموکراتیک نمیدانست، زیرا بر این نظر
بود که امپریالیسم به علت ماهیت انحصاریِ سرمایهداری
و سرکوب رقبا و از بین بردن رقابت آزاد، دموکراسی را که با رقابت آزاد
ملازمت دارد، با ارتجاع که با انحصار ملازمت دارد، جایگزین میسازد.
گرایش امپریالیسم به نفی دموکراسی به صورت عام و
هرنوع دموکراسی است و بهیچوجه نفی تنها یکی از
مطالبات دموکراتیک از جمله حق خودتعیینی سرنوشت ملل
نیست، زیرا مسئله ملی نیز به هر صورت یک مسئله
دموکراتیک است و باید در چارچوب دموکراسی علیالاصول قابل
حل باشد. لنین به همین جهت بیان میداشت:
"... زیرا توسعه سرمایهداری
رشد گرایشات دموکراتیک در توده های خلق را متوقف نمیسازد،
بلکه آشتیناپذیری بین این خواستهای
دموکراتیک و گرایش ضد دموکراتیک تراستها را تشدید
مینماید."(کاریکاتوری از مارکسیسم و در باره
"اکونومیسم امپریالیستی" اثر لنین
انتشارات توفان نشریه شماره 62
مهرماه 1357ص 47).
و در اثر دیگرش به روشنی
بیان میکند که از نظر تئوریک نادرست خواهد بود اگر فکر
کنیم که در دوران ارتجاع امپریالیستی و نفوذ انحصارت و
سرمایه مالی هرگونه مبارزه دموکراتیک غیر ممکن است.
این همان تفکر اکونومیست امپریالیستی است که اقتصاد
را مطلق و از سیاست جدا می سازد.
"به طور کلی، دموکراسی
سیاسی تنها یکی از اشکال ممکن(هر چند از نظر
تئوریک برای سرمایهداری "ناب" امری
طبیعی به نظر میرسد) برای رو بنای
سرمایهداری است. سرمایهداری و امپریالیسم،
آنگونه که واقعیت نشان میدهند تحت کلیه اشکال
سیاسی تکامل مییابند و کلیه اشکال را تابع خود
مینمایند. از این جهت، از نظر تئوریک کاملا خطا خواهد
بود چنانچه بخواهیم ادعا کنیم که تحقق یکی از
اشکال و یکی از مطالبات دموکراسی "غیر
ممکن" است." !"(ترازنامه مباحثهای پیرامون حق ملل در
تعیین سرنوشت خویش؛ فصل 2- آیا در عصر
امپریالیسم دموکراسی "قابل تحقق" است؟ اثر
لنین).
لنین رابطه سیاست با اقتصاد
را چنین توضیح میدهد که امپریالیسم بطور کلی
نافی دموکراسی است و برای نابودی امپریالیسم
و استقرار بدیل آن که سوسیالیسم است، باید به انقلاب دست
زد و این انقلاب به رهبری طبقه کارگر محصول مبارزه طبقات فرودست جامعه
است. ولی برای بسیج این تودهها و ارتقاء سطح آگاهی
آنها، به آموزش مردم نیاز است و این آموزش به جز از راه مبارزه
برای تحقق دموکراسی که طبیعتا در دوران ارتجاع
امپریالیستی ممکن است، مقدور نمیباشد. در اینجا ما
با پیوند اقتصاد و سیاست از نظر مارکسیستی روبرو
میشویم، زیرا که دموکراسی خود نیز
سیاست است و مبارزه برای تحقق آن نیز سیاست است:
"... رشد و گسترش قیام
سوسیالیستی علیه امپریالیسم بطور
جداناپذیری با گسترش مقاومت و جوشش دموکراتیک پیوند دارد.
سوسیالیسم، هر دولت و در نتیجه هر نوع دموکراسی را به طرف
زوال میکشاند، ولی سوسیالیسم به صورت دیگری
به تحقق در نمیآید، مگر از ورای دیکتاتوری
پرولتاریا، که قهر علیه بورژوازی، یعنی برضد
اقلیت مردم را، با توسعه کامل دموکراسی پیوند میدهد."(کاریکاتوری
از مارکسیسم و در باره "اکونومیسم
امپریالیستی" اثر لنین انتشارات توفان نشریه
شماره 62 مهرماه 1357ص 9 و 10).
لنین مبارزه برای
دموکراسی را به جنگ تشبیه میکند. زیرا دموکراسی
سیاست است و جنگ نیز ادامه سیاست به زبان قهرآمیز
میباشد:
"جنگها ادامه سیاستاند،
بهمین سبب هنگامیکه برای دموکراسی مبارزه میشود،
جنگ به خاطر دموکراسی نیز ممکن است." (کاریکاتوری از
مارکسیسم و در باره "اکونومیسم
امپریالیستی" اثر لنین انتشارات توفان نشریه
شماره 62 مهرماه 1357ص 25).
از این بحثها چنین
برمیآید که یا باید بر اساس منطق اکونومیست
امپریالیستی امکان تحقق دموکراسی را در دوران تسلط
امپریالیسم و گسترش سرمایه مالی بکلی منتفی
دانست و در انتظار رشد بحرانزای انحصارات و جنگهای جهانی نشست
و بر سرنوشت مقدر بشریت نظاره کرد و یا برای تحقق
دموکراسی که تمام زمینه مادی تحولش توسط ارتجاع
امپریالیستی تولید میشود، به مبارزه برخاست.
مبارزه ملل برضد امپریالیسم
به خاطر کسب استقلال ملی و استقرار حکومتهای مستقل یکی از
این عرصههای پیکار دموکراتیک است. روند مبارزه
ملتها برای استقرار دول مستقل از نظر سیاسی، ولی به هر
صورت وابسته به امپریالیسم از نظر وابستگی به شبکه مالی
گسترده امپریالیستی در جهان، همیشه ادامه دارد و تا
امپریالیسم موجود است این مبارزه خاتمه نمییابد.
دنیائی که ما در آن زندگی میکنیم متشکل از ارباب و
نوکر نیست. اشکال مهم دیگری از وابستگیها و تعلقات،
ارتباطات متضاد میان دولتها، گروه ها و طبقات وجود دارند. تضادها مرتب
تشدید میشوند و به درگیرهای سیاسی منجر
میگردند. تجاوز به عراق، لیبی، سوریه، فلسطین و...
را نمیشود در چارچوب تفکر اکونومیست امپریالیستی
توضیح داد و افسانهسرائی کرد که چون حکومتهای همه این
کشورها دستنشاندگان امپریالیسم بودند و از نظر وابستگی به
سرمایه مالی امپریالیستی به اقتصاد جهانی
سرمایهداری وابسته هستند، لذا امپریالیستها تنها نوکران
خویش را با یکدیگر تعویض کردهاند. این تفکر
غیرمارکسیستی دنیا را بسیار ساده کرده و به
نفی رشد تضادهای موجود در جهان و انکار مبارزه محتوم خلقهای
جهان بر ضد ارتجاعِ امپریالیستی میکشاند. در عصر
امپریالیسم نیز اَشکالی از حکومتهای مستقل از نظر
سیاسی بر سر کار میآیند که خود محصول تشدید
تضادهای طبقاتی در درون کشورها و شرایط ویژه جهانی
هستند. این دولتها مسلما از نظر اقتصادی وابسته به بازار جهانی
سرمایهداری و شبکه مالی امپریالیستی
میباشند، ولی تصمیمات داخلی و خارجی کشور
خویش را مستقلا اتخاذ مینمایند. دفاع از این استقلال،
دفاع از دموکراسی بطور عام و دفاع از حق ملل در تعیین سرنوشت به
دست خویش است، بطوریکه قادر باشند دولتهای مستقل خود را
مستقر کنند. نفی وجود کشورهای مستقل در دوران امپریالیسم
در حقیقت نفی امکان مبارزه دموکراتیک در این دوران است.
این سیاست نیهیلیستی کمونیستها را به
مرتجعان بدل میسازد. البته پذیرش این اصل از نظر تئوریک
که در دوران تسلط سرمایه مالی برجهان امکان پیدایش دول
مستقل از نظر سیاسی منتفی نیست که ما با دهها نمونه آن
در جهان در عمل روبرو هستیم، به این مفهوم نیست که این
دولتها سوسیالیستی، انقلابی و یا مترقی
هستند. یک دولت مستقل میتواند حتی دارای حکومت مستبد و
سرکوبگر باشد. معیار استقلال درجه سرکوب نیست، تصمیمات آزادانه
در عرصه سیاسی بدون تمکین به اوامر خارجی است.
بر گرفته از توفان شـماره 216
اسفندماه 1396ـ مارس سال 2018
ارگان مرکزی حزب کار
ایران(توفان)
صفحه
حزب کار ایران(توفان) در شبکه جهانی اینترنت
www.toufan.org
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)
لینک چند وبلاگ
حزبی
وبلاگ توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ ظفرسرخ
وبلاگ کارگر آگاه
http://www.kargareagah.blogspot.se/
سایت کتابخانه اینترنتی توفان
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت
آرشیو نشریات توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان در
توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان در فیسبوک
https://www.facebook.com/toufan.hezbekar
توفان درفیسبوک
به زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان درشبکه تلگرام