شکستنِ نئولیبرالیِ مرزِ بازار ها با دستآویز مبارزه با "اسلام سیاسی"

 

سیاست راهبردی امپریالیست آمریکا در عرصه اقتصادی همان سیاست عمومی امپریالیسم یعنی صدور سرمایه، کسب بازارهای فروش و مواد اولیه، دستیابی به نیروی کار ارزان قیمت، به چنگ آوردن بازارهای رقیب و تاراندن آنها از عرصه های مورد نظر و در این رابطه تغییر جغرافیای سیاسی مناطق و منطقه نفوذ امپریالیست متفوق و مبارزه بی امان نظامی با هر آنچه که بر سر راه این مقاصد شوم امپریالیسم مانع ایجاد کند. سیاستهای نئو لیبرالی امپریالیست آمریکا که از طریق بانک جهانی، صندوق بین المللی پول، سازمان تجارت جهانی و یا مناطق آزاد تجاری و سایر ابزار استعماری اعمال می شود، در خدمت زدودن مرزهای کشورها، یعنی حذف مرزهای ملی و در این رابطه جغرافیای سیاسی جهان و جایگزینی آن با مرزهای نفوذ اقتصادی و امنیت سرمایه های امپریالیستی کنسرنهای بزرگ آنهاست. امپریالیست آمریکا در پی آن است که حقوق ملتها را نادیده بگیرد، زیرا این حقوق که در یک دوران تاریخی وجودش به نفع امپریالیسم بود و بر اساس توازن قدرت جهانی، جهان را میان امپریالیستها تقسیم می کرد، امروز ضرورت خود را برای امپریالیست آمریکا از دست داده و می خواهد این مرزهای ملی را از میان برده و دنیا را بر اساس نیاز سرمایه های امپریالیستی و "انترناسیونالیستی" تقسیم کند. سرنوشت مردم و ارزشهای تاریخی بشریت و دستآوردهای آنها و پاسداری از این تمدن ها برای آنها ارزشی ندارد. هر چه نتواند به کالا بدل شود و سود سرشاری برای امپریالیسم تامین کند غیر ضروری است. کشور لیبریا تا آن زمان وجودش برای امپریالیسم ضروری است که منابع آن برای آنها ضروری باشد. ولی خود جمعیت لیبریا جمعیت اضافی است و بود و نبودشان برای امپریالیستها یکسان است. بیماری اِبولا جمعیت اضافی و غیر اقتصادی را نابود می کند، بدون آنکه منابع مورد نیاز امپریالیستها را نابود گرداند. این است که "وجدان انسانی" امپریالیستها و بویژه امپریالیست آمریکا معذب نیست، اگر میلیونها آفریقائی "زائد" از بین بروند. برای آنها تنها مهم آن است که با گسیل سربازان و ارتش خویش منافع آتی خویش را در این منطقه ی مملو از مواد اولیه و الماس و نفت برای آینده حفظ کنند.

منافع اقتصادی امپریالیسم ایجاب می کند که سیاستهای خویش را نیز در حکومت بر اساس این منافع اقتصادی تعیین کند. امپریالیسم باید بکوشد که قدرت نظامی خود را افزایش دهد، کارخانه های تسلیحاتی را به کار اندازد و ادامه کارشان را تضمین کند، تلاش نماید که برتری خویش را نسبت به سایر رقبا حفظ کند و هر آن در شرایطی باشد که بتواند در مقابل رقبا و مردم مناطق تحت سلطه واکنش نشان دهد. امپریالیسم برای تحقق این خواستها طبیعتا باید در عرصه روانی و ایجاد آمادگی ذهنی و فریب افکار عمومی با برنامه های از قبل تعیین شده و در اطاقهای فکری امپریالیستها تدوین شده، به میدان آید و قبل از تهاجم گسترده نظامی، تهاجم گسترده تبلیغاتی و فرهنگی را آغاز کند. سیاست دشمن نمائی امپریالیستها بعد از فروپاشی شوروی که بهانه تبلیغاتی این اقدامات را از آنها گرفته است، یکی از این برنامه های تبلیغاتی است. مبارزه با "اسلام سیاسی" و ایجاد رعب و وحشت از اسلام در افکار عمومی مردم جهان به این علت است تا امپریالیسم دست بازی در تجاوز به کشورها داشته باشد و بتواند مناطق نفوذ خود را حفظ کرده و گسترش دهد و این بار نه تحت نام سیاست استعماری، بلکه به عنوان حمایت از "تمدن" و "حقوق بشر" و... "هیولای اسلامی" که برای دشمن نمائی در کارخانه های هولیوود و بدست قلمزنانی نظیر ساموئل هانتیگتون پرورده می شود. و این سیاست اساسا در ممالکی اجرا می شوند که نفت خیز بوده و به مواد انرژی زای آنها، امپریالیستها هم برای گرداندن چرخ تولید و هم برای کنترل آنها که بدست رقیب نیفتد، نیاز دارند. امپریالیستها در پی ساختن "هیولای اسلامی" هستند و این کار را در افغانستان در قالب القاعده  و ملاعمر کردند و در سوریه و عراق در شکل و شمایل داعش به اوج خود رسانده اند. این هیولاهای امپریالیست ساخته، ابزار نفوذ امپریالیستها هستند که در هر عرصه ای که خواستند از آنها به عنوان عامل فشار و یا دستآویز تجاوز استفاده کرده و با سیاست هدایت از راه دور آنها را در جهت مقاصد خود بگردانند، و یا با توجه به درجه پیشرفت خواستهای خود به مقابله با این حرکتها بپا خیزند تا نظارت کامل خویش را نسبت به آنها از دست ندهند. این امر البته همیشه با موفقیت روبرو نیست، ولی ناقض اهداف اساسی و شوم امپریالیستها نمی باشد.

امپریالیست آمریکا مدعی است که به عنوان "ناجی بشریت" با جهادیستها، اسلامیستها، سلفیستها و "اسلام سیاسی" مبارزه می کند و البته با بکار بردن این القاب و نشانه ها، بیشتر کشورهای مسلمان مخالف خود را در نظر دارد تا هر کشور مسلمانی را. ایران، فلسطین، لبنان و حتی سوریه و لیبی و... از جمله این موارد هستند، ولی عربستان سعودی که مرکز وهابیت سیاه و سرمنشاء تروریسم کور است، متحد دائمی امپریالیست آمریکا در منطقه است، خطر مهمی برای منافع راهبردی امپریالیست آمریکا و سایر امپریالیستها محسوب نمی شود. آنهم کشوری که متحد طالبان، سلفیستها، تروریستهای پاکستان، داعش و... هم اکنون تروریستهای مزدور مسلمان حاکم بر کشور آشفته لیبی می باشد. ظاهرا این تروریستها هیولا نیستند، اسلام رئوف محسوب می شوند. امر مبارزه با "اسلام سیاسی" فقط تا مرزهای ممالک مسلمان خلیج فارس ادامه دارد. البته در متن همین سیاست نیز امپریالیست آمریکا و صهیونیستهای اسرائیل عمال ایرانی خویش را در اپوزیسیون ایران ساخته اند که در مسیر سیاست امپریالیستها در منطقه شنا کنند. این عمال امپریالیسم و صهیونیسم با تبلیغات صرفا ضد اسلامی و نه ضد دینی به پیاده کردن سیاست دشمن نمائی امپریالیسم و رهنمودهای ساموئل هانتیگتون در ایران و منطقه مشغولند و آنرا به نفع امپریالیسم دامن می زنند. برای آنها مبارزه با اسلام و آنهم آن نوع اسلامی که مورد تائید امپریالیسم آمریکا نیست، در راس همه فعالیتهای سیاسی و تبلیغاتی آنها قرار دارد. آنها بر ضد خلق فلسطین، لبنان، سوریه، لیبی و ایران مبارزه می کنند، ولی حاضر نیستند بر ضد هیولای اسلامی حاکم در عربستان سعودی مبارزه کنند و همه نیروهای بالقوه را برای افشاء این منبع تروریسم بسیج نمایند. در فلسطین خواهان قتل عام مردم فلسطین هستند تا صهیونیستها قدرت خویش را تحکیم کنند و برای فریب اعضاء و هوادارانشان، برای فریب افکار عمومی از "جنایات حماس"، "موشک پرانی حماس" و اینکه آنها نماینده "اسلام سیاسی" هستند سخن رانده، بمباران نوار غزه را با بمبهای فسفری تائید می کنند. آنها همین کار را در زمان تجاوز صهیونیستهای جنایتکار با بمبهای خوشه ای به لبنان کردند. تجاوز صهیونیستی برای آنها مهم نیست، زیرا در درجه اول باید با "اسلام سیاسی" و حزب ﷲ لبنان مبارزه کرد و آنها را نابود نمود. اینکه میلیونها گلوله بمبهای خوشه ای در لبنان به صورت منفجر نشده وجود دارد که هر روز عده ای را می کشد برای آنها مهم نیست،  تضعیف "اسلام سیاسی" برای آنها مهم است. جالب این است که این مزدوران ایرانی جنایات داعش را که با رهبری امپریالیسم و ارتجاع منطقه و همدست امپریالیسم انجام می شود با "اسلام سیاسی" حماس، حزب ﷲ لبنان و حکومت جمهوری اسلامی ایران در یک کیسه می ریزند تا با خلط مبحث جنایات تجاوزکاران را به حساب قربانیان تجاوز بگذارند. کار آنها حساب شده و با نقشه است. "اشتباه لپی" نیست.

 اگر صهیونیستها با بمب اتمی نیز همه مردم لبنان، ایران و فلسطین را از بین ببرند، برای این مزدوران مهم نیست، مهم آن است که "اسلام سیاسی" از بین می رود!!؟؟. این اپوزیسیون ایران که نخست در قالب پیروان نظریات منصور حکمت پدید آمد و آبشخور آن اطاقهای فکری امپریالیست آمریکا بود، امروز با متحدانی که به نفی مبارزات مردم فلسطین، لبنان، مقاومت مردم سوریه بر ضد تجاوز به سوریه، مردم ایران بر ضد تهدیدات تجاوزگرانه امپریالیستها و صهیونیستها به ایران مشغولند، کامل شده است و جبهه مشترک اپوزیسیون خود فروخته ایران را کامل کرده اند. سیاست تبلیغاتی امپریالیستها در این عرصه با یاری همدستان ایرانی خود در خدمت همان سیاست نئولیبرالی و اقتصادی امپریالیسم است. زیرا آن دستآویزهای لازم را برای به انقیاد در آوردن ممالکی که "اسلام سیاسی" اش مورد علاقه امپریالیسم نیست در اختیار آنها قرار می دهد. شکل تبلیغاتی نئولیبرالیسم اقتصادی در بخش بزرگی از ممالک اسلامی همان دشمن نمائی اسلامی و "خطر برای نوع زندگی غربی" است. مبارزه امپریالیستها و متحدان ایرانی آنها نه بر ضد دین بطور کلی و برای آگاهی و ارتقاء شعور عمومی مردم، بلکه تنها بر ضد اسلام مکمل سیاست امپریالیستها در عرصه توسعه طلبی، استیلاگری بر جهان و سرکوب مخالفان خویش و اختراع کردن دستآویزهائی است، که بوسیله آنها به توانند تجاوزات خویش را به سایر ممالک توجیه کنند و افکار عمومی مردم، مردم ممالک متروپل را تسکین داده تحت نظر داشته باشند. مبارزه با "اسلام سیاسی" همه حقوق بین الملل را به زیر پا گذارده، مرزهای جغرافیائی و حقوقی را از بین برده و نوع جدیدی از استعمار نوین را جایگزین اشکال قدیمی کرده است. به این جهت وظیفه کمونیستهاست که ماهیت سیاستهای راهبردی امپریالیستها را برای مردم روشن کنند، ماهیت سیاسی دشمن نمائی اسلامی را که سرشار از ریاکاری و حتی تقویت "اسلام وحشی و آدمخوار" است برملا نمایند و نشان دهند که مبارزه با اسلام این ریاکاران مبارزه با جهل و نادانی، مبارزه با دین و خرافات به طور کلی نیست، مبارزه این عده با اسلام حتی برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی تنها بدست مردهم ایران هم نیست، بلکه یک ابزار تبلیغاتی امپریالیستی برای مهیا کردن اذهان به هر جنایت و تجاوزی است، ابزاری است که تجاوز امپریالیستها و صهیونیستها را به فلسطین، لبنان، ایران، سوریه و لیبی توجیه کند. سازمانهای اپوزیسیون خود فروخته ایران در این عرصه پا گذارده اند و به این جهت نه از مبارزات مردم فلسطین، لبنان، سوریه و... دفاع می کنند و نه به میهنپرستی اعتقادی دارند و نه برای استقلال ایران ارزش قایلند. آنها همه این خیانتها را زیر پوشش مبارزه با "اسلام سیاسی" و مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی در مورد ویژه ایران می پوشانند.

حزب ما بر این نظر است و بارها آنرا بیان کرده است که سرنگونی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی که یک نیاز تاریخی تحولات مترقی در کشور ماست، تنها باید با دست مردم ایران و نه تجاوزکاران بیگانه صورت گیرد. ما مخالف ایجاد شرایطی نظیر عراق، افغانستان، لیبی و سوریه با همدستی اپوزیسیون خودفروخته در ایران هستیم. این مبارزه مردم ایران، مبارزه علیه دین نیست، علیه اسلام نیست. مردم ایران بعد از انقلاب آتی ایران نیز حق دارند داوطلبانه دین خود را برگزینند و یا مخالف هر دینی باشند و به تبلیغ آنها بپردازند. مبارزه انقلابی و طبقاتی در ایران را در کادر مذهبی خلاصه کردن بازی در بساط امپریالیستهاست. هر ایرانی مسلمان و غیر مسلمان صرفنظر از دین و تعلق ملی حق دارد و باید از استقلال کشورش در مقابل تجاوز بیگانه دفاع کند. حق دارد برای استقرار سامانی که عدالت اجتماعی را نه تنها از نظر سیاسی، بلکه اقتصادی نیز برقرار می کند مبارزه نماید. ضدیت با ایران به این دلیل مضحک که رژیم جمهوری ارتجاعی اسلامی در ایران بر سر کار است، خواست امپریالیسم و صهیونیسم جهانی است و باید با آن مبارزه کرد.       

 

بر گرفته از توفان شماره 177 آذر ماه 1393 دسامبر

 سال 2014، ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)

صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت

www.toufan.org

نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)

toufan@toufan.org

http://rahetoufan67.blogspot.se/

http://kanonezi.blogspot.se/

http://www.kargareagah.blogspot.se/

 سایت کتابخانه اینترنتی توفان

 http://toufan.org/ketabkane.htm

سایت آرشیو نشریات توفان

http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/toufan.hezbekar

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts