دموکراسی
سرمایهداری
بازنده اصلی
انتخابات
آمریکا
انتخابات
آمریکا هنوز
به پایان
نرسیده است،
ولی نگارش این
مقاله به
نتایج این
انتخابات
مربوط نیست به
ماهیت این
انتخابات
مربوط است.
اگر برخی از
مردم اتفاقات
انتخاباتی
دوران «جرج
بوش پسر» را به
خاطر
بیاورند، توجه
میکنند در
همان زمان نیز
در ایالت
فلوریدا در آمریکا
وضعیت مشابه
پیش آمده بود
و معلوم شد که
فرماندار این
ایالت، که
برادر کهتر
آقای «جرج بوش»
بود، از تشابه
نام شناسنامه
مردگان و
مجرمینی، که
فاقد حقوق
شهروندی برای
اخذ رأی
بودند،
استفاده کرد و
آنها را برای
رأیدادن
زنده ساخت. در
حالی که
«اِلگور» در
بدو امر توسط
رسانههای
مهم آمریکا
برنده انتخابات
و رئیس جمهور
آمریکا اعلام
شد، برادر «بوش»
با سندسازی و
اعمال نفوذ در
صندوقهای
رأی باعث شد
که چند ساعت
بعد و مجدداً
با تأکید در
چند روز بعد
«جرج بوشِ پسر»
سر از صندوق انتخاباتی
درآورد.
افتضاح این
امر، که بر
همگان روشن
بود و بوی
تعفن
انتخابات
«دموکراتیک»
آمریکا سراسر
جهان را
فراگرفته
بود، به آنجا
کشید که تصمیم
در این مورد،
که آیا روش
انتخاب «جرج
بوش پسر» به
عنوان رئیس
جمهور قانونی
آمریکا در
نشمردن آراء
مردم و رسیدگی
به آراء تقلبی
هواداران
خودش و تأیید
دادگاههای
دستنشانده
تابعه
فلوریدای زیر
نفوذ خانواده
«بوش» درست
بوده است یا
خیر. این امر
پس از روزها
اعمال نفوذ
خاندان «بوش»
به دیوان عالی
قضائی ایالات
متحده آمریکا
(Court of the United States Supreme)
کشیده شد.
طبقه حاکمه
آمریکا که با
بیآبروئی
روبرو بود،
توسط دیوان
عالی قضائی کشور
و ارتباط با
حزب دموکرات،
در پشت پرده
از «اِلگور»
خواست که با توجه
به مصالح
آمریکا از
پافشاری خویش
برای کشف
حقیقت صرفنظر
کند. بعد از
اینکه
«اِلگور» از
نتایج تصمیمگیریهای پشتپرده
مطلع شد،
فوراً به
هواداران
خویش توسط رئیس
ستاد
انتخاباتی
خود این پیام
را ارسال داشت
که: «مطمئن شو
که هیچ کس هیچ
انتقادی نسبت
به دیوان عالی
کشور بیان
نکند». زیرا
اعتراض
هواداران ایشان
در آن فضای
تحریکآمیز
میتوانست
به زد و
خوردهای
خیابانی منجر
شود. در همان
زمان مطبوعات
در مورد عقبنشینی
و نطق پرسشبرانگیز
«اِلگور»
نوشتند: «این
سخنان اِلگور
بعد از تندادن
به حکم
ناعادلانه
دیوان عالی
کشور به عنوان
آخرین مرجع
قانونی
آمریکا در
حالی که باز هم
بخت ادامه
مبارزه و مطرحکردن
شکایت در
دیوان عالی
فلوریدا را
داشت، بسیار
بسیار جای
تأمل و اندیشه
دارد. اِلگور
خطاب به
هواداران خود
آنها را به
مسالمت
فراخواند و اظهار
داشت: "چیزی را
که یک مرد
عاقل به من
گفته بود، به
یاد آوردم، به
من گفته بود
که من زمانی
این جنگ را
تمام میکنم که بدانم
نمیتوانم
پیروز شوم، من
نمیتوانم
پیروز شوم،
حتی اگر پیروز
شوم، نمیتوانم پیروز
شوم». «اِلگور»
با دوراندیشی
بیان میکرد
حتی پیروزی وی
در دادگاه و
اثبات حقانیتاش
دال بر این
خواهد بود که
نظام
انتخاباتی آمریکا
مملو از تقلب
و اعمال نفوذ
است و در نتیجه
به مجموعه
نظام خسارت
وارد میشود.
برای وی
پیروزی شخصی،
شکست نظام است
و لذا باز هم
پیروزی محسوب
نمیشود.
«ترامپ» ،که به
تدریج مشاهده
میکرد در
میان کنسرنها
و کلان سرمایهداران
پایگاهاش را
از دست میدهد
و آنها با
مدیریت وی و
تصمیمات ضد و
نقیضاش
موافق
نیستند،
تصمیم گرفت به
همان روش «انقلاب
مخملی» متوسل
شود و قبل از
اینکه نتایج
انتخابات
رسماً اعلام
گردد، خود را
برنده انتخابات
اعلام کند. وی
با بسیج رجالهها
و بزن
بهادرهائی
نظیر «پسران
مغرور»، نازیها،
دستراستیهای
مسلح
آمریکائی و با
تکیه به جمعیت
ناآگاه و
تحمیق شده
عظیمی، که با
یاری
مسیحیانِ
انجیلی سفید
پوستِ متعصب و
محافظهکار
آمریکا به وی
نقش پیامبر
داده بودند،
با ایجاد
تشنج، ارعاب،
ترس و وحشت از
قبل از
انتخابات در
نتایج آراء
اعمال نفوذ
کند. در پرده
دوم اگر در
کسب آرای
اکثریت موفق
نشد و یا آراء
سر به سر
شدند،
انتخابات را
جعلی اعلام
نماید و شاید
هم برای اثبات
جعلیبودن
انتخابات
تدارکات
متناسب نیز
دیده باشد و
در پرده سوم،
کار را به
دادگاههای
آمریکا
بکشاند به این
امید که
بتواند باخت
خود در عرصه
انتخاباتی و
سیاسی را در
عرصه حقوقی، با
توجه به
تدارکاتی، که
از قبل برای
آن دیده بود،
جبران کند و
به پیروزی
نایل شود. در
آمریکا به این
روش در واقع
«روش کودتائی»
میگویند و
نباید این
توهم به وجود
آید که گویا
انتخابات
آمریکا
دموکراتیک
است. حضور
میلیونها و
آن هم بیش از
۷۰ میلیون
آمریکائی
مذهبی و سفیدپوست،
مردمِ فریبخورده
و بیاراده که
به دنبال
ترامپ راه
افتادهاند،
بیان این
واقعیت است که
این مردم با
اراده آزاد
انتخاب نمیکنند
و مسخ تبلیغات
هستند. این
امر در مورد
هواداران «جو
بایدن» نیز تا
حد زیادی صادق
است. این امر
به هر شاهدِ
رویدادهای
انتخابات آمریکا
میآموزد که
چگونه میتواند
یک عنصر زنباره،
مختلس،
دروغگو، جاعل
و بیشرم با
زور پول و
تبلیغات
افکار عمومی
بسازد. پس
اساس
انتخابات
آمریکا بر باد
استوار است.
در این
انتخابات هر
چهار سال مردم
جمع میشوند
تا کسانی را
که میخواهند
در سالهای
بعد آنها را
فریب دهند و
غارت کنند،
انتخاب
نمایند. دو
حزب موجود در
آمریکا در
واقع یک حزب
با دو
فراکسیون است
و منافع عمومی
سرمایهداری
امپریالیسم
آمریکا را در
نظر دارد و
برای این منافع
مشترک فعالیت
میکند. البته
این به آن
مفهوم نیست که
تضادی میان
فراکسیونهای
متفاوت قدرت
در آمریکا
وجود ندارد و
همه نزاعها
ساختگی و جنگ
زرگری هستند.
از نظر
مارکسیست –
لنینیستها
یکی از
تضادهای
اساسی، که
چهره سیاسی
جهان را ترسیم
میکند، تضاد
میان انحصارات
امپریالیستی
در درون یک
کشور و یا در
عرصه جهانی
است. این
تضادها در
صحنه سیاسی،
اقتصادی و
تبلیغاتی
آمریکا نیز
بروز میکند.
انحصاراتی که
در انتخابات
قبلی براساس تحلیل
از منافع لحظهای
و یا حتی طویلالمدت
خویش به
انتخاب
«ترامپ» دست
زدند، یا به نتایج
پیشبینی شده
خود رسیدهاند
و یا اینکه بر
این نظرند که
«ترامپ» آن
کفایت لازم را
در مدیریت
نداشته است تا
به خواستههای
آنها پاسخ دهد
و یا با تغییر
شرایط جهانی و
تشدید سایر
تضادها و رشد
علوم زیست
محیطی و سایر
مولفههای
مهم در جهان،
«ترامپ» در
تحلیل نهایی
فردی نیست که
بتواند به
چالشهای
آینده پاسخ
مقتضی دهد. در
این جاست که
ناقوس مرگ
سلسله «ترامپ»
نواخته میشود
و سرمایهداران
به دنبال
عنصری میگردند
که در شرایط
روز به نفع
آنها عمل کند.
در این لحظه
پول حرف اول
را میزند.
کیسههای پول
است که به
مراکز
کارزارهای
انتخاباتی نامزد
انتخاباتی
آنها سرازیر
میشود. با
این پول میشود
افراد را
استخدام کرد،
تا فعالیت
کنند؛ خبرنگاران
و ایستگاههای
خبرگزاری را
خرید؛ اخبار
مقتضی بر اساس
توصیه
روانشناسان،
کارشناسان
وفادار و آموخته
و افراد صاحب
نفوذ را پخش
کرد؛ به
شایعات دست
زد؛ پروندههای
کثیفی را، که
در مورد این
رقبا از قبل
آماده کردهاند،
برای جلب
افکار عمومی
در سر بزنگاه
منتشر کرد و
حتی
پرووکاتورها
را بکارگرفت؛
بمبگذاری
کرد؛ غارت
نمود و... ما در
انتخابات
کنونی آمریکا
با تمام اشکال
این مبارزه
«دموکراتیک»
روبرو هستیم
که برای مردم
جهان و مردم
آمریکا بسیار
آموزنده است.
این انتخابات
حتی سطلی از
لجن بر سر
ایرانیان
خودفروختهای
میریزد که
حامی تجاوز
آمریکا به
ایران و تحریم
مردم ایران
هستند.
انتخابات
آمریکا در یک
کلام ماهیت
خائنانه
اپوزیسیون
خودفروخته
ایران را، که
سنگ آمریکا و
اسرائیل را به
سینه میزند،
نشان داد. این
انتخابات
نمایشی و مضحک
حتی توجیهگر
انتخابات
تقلبیای شد
که در ایران
تاکنون به
انجام رسیده
است. انتخاباتی
که مردم را
وادار میکند
که همیشه بین
بد و بدتر یکی
را انتخاب کنند.
رژیم جمهوری
سرمایهداری
اسلامی با
دُمش گردو میشکند،
زیرا در تقلبهای
انتخاباتی و
فریب مردم، در
قیاس با وضعیت
آمریکا
«روسفید» شده
است.
«ترامپ» در بدو
امر از حمایت
کنسرنهای
نفتی،
پتروشیمی،
اسلحهسازی و
والاستریت و
صنایع داخلی و
صهیونیسم بینالملل
برخوردار بود.
ولی به تدریج
با اتخاذ سیاستهای
ماجراجویانه،
بدون تعمق،
روزانه و به
ویژه با سیاست
سردرگمی در
مسئله مبارزه
با پاندمی
«کرونا»، دروغگوئی،
دشنامدهی،
دشمنتراشی،
تعمیق شکاف
طبقاتی،
تصمیمات
اقتصادی به
نفع سرمایهداران
کلان و صدمات
عدیده به نظام
سرمایهداری
آمریکا و حتی
اعمال
نفوذهای
آشکار سیاسی و
مورد انزجار
مردم جهان،
تنها برای
تأمین منافع
خانواده «ترامپ»
پشت او را
خالی کردند.
به تدریج بانکها
نظیر «Goldman Sachs Group» و «Wall Street» که
۵۷ میلیون به
بایدن در
مقابل ۱۳
میلیون دلار
به ترامپ کمک
انتخاباتی
کرد، صنایع
محیط زیست
نظیر صنایع
اتومبیلسازی
برقی خودکار
«تسلا» (Tesla)، صنایع
تولیدات
داخلی، که به
علت فقر مردم
خریداری برای
کالاهای خویش
نداشتند،
مانند «
Coca‑Cola»، «Procter and Gamble» و «Nike»،
صنایع مربوط
به فنآوری
مدرن دیجیتال
در عرصه تلفن
و نظام ارتباطاتی
که مورد حمایت
دولت «بایدن»
خواهند بود، شرکتهائی
که منافعشان
در جهانیشدن
سرمایه و دوری
از
پروتکسیونیسم
(حمایتگرایی)
درهای بسته
اقتصادی
«ترامپ» است،
نظیر توئیتر،
فیسبوک،
گوگل، آمازون
به سمت دموکراتها
چرخیدهاند.
تقریباً تمام
بنگاههای
رتبه و ارزشگذاری
نظیر «Moodys» از
انتخاب
«بایدن» حمایت
میکنند به طوری
که «ترامپ» که
با کله شقی در
حال مقاومت
است - چون هم
منافع خصوصی
خویش را در
خطر میبیند و
هم در اثر از
دستدادن
مصونیت سیاسیاش
باید در
بسیاری از
زمینهها به
شاکیان خویش
پاسخگو بوده
و مفاصا حساب
مالیاتیاش
را برملا کند -
ناچار شده به
خشونت متوسل
گردد.
به هر صورت
حتی اگر
«بایدن» نیز
آنگونه که به
نظر میرسد،
بر سر کار آید
در جهت منافع
امپریالیسم آمریکا
در بسیاری از
زمینهها به
همان منوال
سابق عمل خوهد
کرد. زیرا او وظیفه
دیگری جز
تأمین منافع
امپریالیسم
آمریکا برای
خود قائل
نیست. «بایدن»
سعی خواهد کرد
از تشدید
تضادهای درون
جامعه آمریکا
که حالت انفجاری
به خود گرفته
و گرایش چپ را
در آن تقویت
نموده است
بکاهد، سیاست
قابل اعتماد و
قابل محاسبه
در جهان اعمال
کند، مرز روشنتری
میان منافع
شرکتهای
خصوصی
خانواده
«بایدن» و
سیاست خارجی
آمریکا بکشد و
آنها را با هم
مانند مدیر یک
شرکت خصوصی
مخلوط نکند.
«آبروی» از دست رفته
آمریکا را در
سطح جهان
بازگرداند و
بر افتضاحات
سنتی آمریکا
در درون و
بیرون این
کشور ماله
بکشد. هیچ
تغییر اساسی
در سیاست وی
در برخورد به
ایران،
اسرائیل، چین
و روسیه پدید
نخواهد آمد.
خود «بایدن»
گفته است که ترامپ
دشمن وی نیست،
دوست وی است و
تنها رقیب وی
محسوب میگشته
است.
برگرفته
ازتوفان
شـماره 249 آذر ماه 1399
نوامبر 2020
ارگان
مرکزی حزب کار
ایران(توفان)
صفحه حزب
کار
ایران(توفان)
در شبکه جهانی
اینترنت
www.toufan.org
نشانی پست
الکترونیکی(ایمیل)
toufan@toufan.org
لینک چند
وبلاگ حزبی
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
وبلاگ کارگر
آگاه
http://www.kargareagah.blogspot.se/
سایت
کتابخانه
اینترنتی
توفان
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت
آرشیو نشریات
توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان
در توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان
در فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه
تلگرام
https://telegram.me/totoufan