نظام مالی جهانی امپریالیستی غربی در حال فروپاشی(6)

دلار  و بانک مرکزی آمریکا "فدرال رزرو"

بانکداران مهم جهان پس تلاشهای اولیه ناموفق برای در دست گرفتن اقتصاد آمریکا توسط یک بانک خصوصی متعلق به بانکداران، که در اثر مقاومت روسای جمهور وقت آمریکا، آقایان جفرسون و جکسون با شکست روبرو شد، از تلاش باز نایستادند و در سال 1910 در طی یک نشست سرّی در املاک خصوصی "جی. پی. مورگان"  بانکدار مشهور آمریکائی در جزیره "جِکل  ایسلند"Island  Jekyll در سواحل جرجیا طرح خود را به بحث گذارده و به نتایجی رسیدند و تصمیماتی گرفتند که برای آینده جهان نقش مهمی ایفاء کرد.

آنها از یک موقعیت بحرانی و روانی در آمریکا برای پیشبرد نیات زهرآگین خویش استفاده کردند. در سیاست بانکی نقدینگی کوتاه مدت، زمانی که بانک ها با برداشت های غیر منتظره و گسترده مردم در طول یک دوران وحشت مالی روبرو هستند، از اهمیت زیادی برای ادامه حیات آنها برخوردار است. اگر مردم هجوم آورند تا پولهای خویش را از بانکها خارج کنند، این امر به ورشکستگی بانکها منجر می شود. این وضعیت بطور ویژه، در بحران شدید مالی سال 1907 میلادی در آمریکا بوجود آمد و باعث شد که کنگره ایالات متحده آمریکا که در مقابل نظارت بانکها بر سیاست دولت مقاومت می کرد به ایجاد یک "کمیسیون ملی پولی" مبادرت ورزد تا پیشنهادهایی بمنظور ایجاد نهادی که بتواند از بروز چنین اختلالات مالی در آینده پیشگیری کند، دست بزند.  پس از این تجربه ی تلخ، کنگره آمریکا کمیسیونی به مدیریت "نلسون و.آلدریچ"(Nelson W. Aldrich) بوجود آورد که با پژوهش و چاره اندیشی خود مانع تکرار چنین بحرانی شود.  

تاریخ نویسان برآنند که با ایجاد ورشکستگی عمدی در بانک نیویورک توسط اِعمال نفوذ آقای مورگان که از نفوذ ویژه ای در عرصه مالی برخوردار بود و از ظرفیتهای مالی آمریکا محسوب شده و همه روی حرفش حساب می کردند، بحران بانکی مصنوعا ایجاد شد و در اقتصاد و عرصه مالی وضعیتی بوجود آمد که زمینه را برای توجیه ایجاد یک بانک مرکزی زیر کنترلِ خصوصیِ سرمایه داران بزرگ مالی فراهم آورد.

جی پیرپونت مورگان(John Pierpont Morgan) در بحران بورس سال 1907 در راس یک گروه سرمایه گزاران، حجم بزرگی اوراق بهادار دولتی را خرید و دولت آمریکا را از خطر ورشکستگی نجات داد و از نفوذ فراوان برخوردار شد.

همانگونه که گفته شد سرمایه داران در یک نشست مخفی متشکل از شش و به روایتی از 7 تا ده نفر با اسامی مستعار شرکت داشتند تا طرحی در این زمینه تهیه کنند. مشهورترین آنها "جان پیرپونت مورگان"، "جان دیویس راکفلر" صاحب نفت آمریکا، "بارون روتشیلد" و "پال موریتس واربورگ" محسوب می شدند.

کمیسیون منتخب کنگره آمریکا یعنی همان "کمیسیون ملی پولی" در بحثهای درونی خود بر اساس طرح آقای "والدریچ" که عامل بانکداران بود، تصمیم گرفت یک بانک مرکزی خصوصی به نام "فدرال رزرو" بوجود بیاورد که همه فکر کنند بانکِ ملی آمریکا(دولتی) و برای مردم آمریکاست. آنها در 23 دسامبر 1913 برنامه خود را تدارک دیدند و در نشست خود طرح قانون بانک مرکزی(فدرال رزرو آکت) که توسط بانکداران کلان در نشست سری نوشته شده بود و به دست "والدریچ" داده بودند، توسط رئیس جمهور بعدی آمریکا که عامل آنها بود، یعنی آقای  "وودرو ویلسون" امضاء گردید و دو روز قبل از سالگرد تولد مسیح در غیاب بسیاری از نمایندگان کنگره که به علت آغاز تعطیلات کریسمس به خانه های خویش رفته بودند به صورت یک کودتای مالی تصویب شد.

طراحان "فدرال رزور" طرحی تهیه کرده بودند که همان طرح پیشنهادی مسترد به کنگره از طرف همان نشستی بود که در منطقه استراحت متعلق به خانواده "مورگان" در سال 1910 یعنی در جزیره "جکیل ایسلند" توسط نمایندگان ده بانک دیگر به تصویب رسیده بود. حالا این طرح در اختیار "نلسون و. آلدریچ" رئیس کمیسیون ملی برای پژوهش و رفع مشکلات مالی گذارده می شد تا به کنگره آمریکا تقدیم کند.

ولی این آقای "والدریچ" چه کسی بود و ماهیتش چه بود؟

میزبان نشست در جزیره "جکل ایسلند"، دامادِ "نلسون و. آلدریچ" یعنی آقای "جان راکفلر"(John D. Rockefeller) تنها پسر ثروتمندترین مرد جهان آقای راکفلرِ پدر در آن روزها بود که دختر "نلسون و. آلدریچ" را در سال 1901 به همسری اختیار کرده بود. "آلدریچ" یک همکار معاملاتی آقای "مورگان" و فرد با نفوذ کنگره آمریکا محسوب می شد. یک پسر دیگر آقای "نلسون و. آلدریچ" آقای "وینتروپ و. آلدریچ"(Winthrop W. Aldrich) رئیس "بانک چیس مانهاتان"(Chase Manhattan Bank) و سفیر آمریکا در انگلستان شد. "ذخیره فدرال"(فدرال رزور/ بانک مرکزی آمریکا) محصول چنین زاد و ولد و روابط گسترده ای بود که توسط بانکها تدارک دیده شده بود. 

فورا آقای "بنیامین استرانگ"(Benjamin Strong) رئیس تراست "جی پی مورگان" بانک و به عنوان اولین رئیس "فدرال رزرو" آمریکا انتخاب شد و آقای "پاول موریتس واربورگ"(Paul Moritz Warburg) مدیر بانک سرمایه گذاری "اِم اِم واربورگ و کمپانی"، شریک کمپانی "کوهن ـ لوب"، داماد "سالومون لوب"، اولین رئیس هیئت مدیره  "فدرال رزرو"  و جانشین اولین رئیس "فدرال رزرو بُرد" به نمایندگی از سوی امپراتوری "روتشیلد" در انگلستان  و فرانسه به این مقام دست یافت.

به این ترتیب بود که در آمریکا، بانک ها در سال ۱۹۱۳ استقلال یافتند و به صورت شرکتهای خصوصی مستقل از دولت عمل کردند. بدین گونه، "بانک مرکزی آمریکا" به کارتلی از بانک های خصوصی مبدل گردید که ماموریت آن اعتبار بخشیدن به اقتصاد آمریکا بود. این کارتل آنقدر تلاش کرد تا سرانجام به آزادی عمل مد نظر خود دست یافت و زمام امور کشور را به دست گرفت. این حقیقت همه دانسته است: آن کس که پول را در جیب دارد، قدرت را نیز صاحب است. بنابراین، پول دیگر در صندوق های دولت موجود نیست، و اگر چنین است در اختیار شهروندان نیز قرار ندارد. بدین سان، توانایی چاپ پول و تعیین نرخ بهره وام ها به سرمایه گذارانی واگذار گردید که تلاش بی پایان برای کسب هرچه بیشتر منافع، به هیچ روی وجدان آنان را آزرده نمی ساخت. تعداد این بانکها به عنوان سهامداران بانک مرکزی آمریکا به 12 بانک ایالتی رسید که شکل ظاهری و عوامفریبانه موسسه سهامی را به بانک مرکزی آمریکا ببخشند.

باید مجددا تاکید کرد که “فدرال رزرو” یک بانک مرکزی مستقل و خصوصی محسوب می شود، زیرا لازم نیست که تصمیمات این نهاد از سوی رئیس جمهور، و یا فرد دیگری در قوه مجریه تصویب بشود. با این حال،  کنگره ایالات متحده  آمریکا مسولیت نظارت بر ”سیستم فدرال رزرو” را بر عهده دارد. "فدرال رزرو" موظف است در چارچوب اهداف کلی اقتصادی و سیاست های مالی که توسط دولت تدوین می شود عمل کند. بنابر این، می توان از آن به عنوان یک نهاد “مستقل در درون دولت” نام برد.

در اسناد کتبی انتشار یافته ی منابع متعدد در توصیف این وضعیت می آید: "فدرال رزرو مسؤل اجرای سیاست‌های پولی است که برآورده ‌‌کننده اهداف سیاست مالی دولت است، اما هنوز هم به ‌عنوان سیاست گذاری پولی و نقش بانک مرکزی(بانک مستقل مرکزی) وجود دارد که تضمین می‌کند که تصمیم‌ گیری‌های پولی گرفته ‌شده توسط فدرال رزرو همچون تنظیم نرخ بهره کوتاه ‌مدت، به تأیید رئیس ‌جمهور یا سایر اعضای شاخه اجرایی دولت آمریکا نیاز ندارند. با وجود توانایی فدرال رزرو برای اجرای سیاست‌های پولی بدون نیاز به تأیید خاص، هنوز این سیستم در معرض نظارت است. بررسی منظم فدرال رزرو توسط کنگره انجام می‌گیرد که قادر است تغییر مسؤولیت کلی فدرال رزرو از طریق قانون تحمیل کند. همچنین انتظار می‌رود که بانک فدرال به‌ وضوح دستورالعمل‌هایی برای حمایت اهداف اقتصادی و مالی دولت را اعمال کند.". روشن است که بخشی از این ادعاها برای خاک پاشیدن به چشم مردم است.

نا گفته روشن است نهادی که خودش بر دولت نظارت دارد و تابع تصمیمات دولت نیست و قدرت مالی را در دست دارد، نمی تواند زیر نظارت دولت قرار بگیرد. کنگره آمریکا برای "فدرال رزرو" که یک بانک خصوصی است بودجه ای تصویب نمی کند که بر مصرف و هزینه آن قانونا نظارت کند. البته برای فریب مردم و خالی نبودن عریضه، همه اعضاء منتخب بازرسی و نظارت دولتی که هر چند سال یکبار برای رهبری و نظارت بر این موسسه جا عوض می کنند، از ماموران خود بانک هستند که توسط دولت منصوب و یا توسط کنگره انتخاب می شوند.

برای درک این مطلب بهتر است به زمان تاسیس "فدرال رزرو" نظری بیاندازیم. هنگامی ‌که قانون "فدرال رزرو" را تصویب کردند، یک شرط اصلی برای دور نگاه‌داشتن "فدرال رزرو" از فشارهای سیاسی روزانه دولتی و مسئولان سیاسی لازم بود. علاوه بر این ‌که تصمیم‌گیری‌های سیاسی "فدرال رزرو" بدون نیاز به تأیید مستقیم دولت قابل اجرا هستند، این قانون مقرراتی را برای بانک فدرال ایالات متحده فراهم آورد تا بودجه اش را خودش تعیین کند یعنی خودبودجه و خود کفا باشد و بدین ‌وسیله نیازمند منابع مالی کنگره آمریکا برای تصویب بودجه و نظارت بر بودجه مصوب کنگره آمریکا نباشد. این امر، باعث حذف بررسی هزینه‌های کنگره آمریکا برای رسیدگی به وضعیت "فدرال رزرو" که سایر دولت‌ها باید با آن مواجه شوند، می‌گردد و دست نمایندگان را در نظارت می بندد.

"فدرال رزرو" بخش وسیعی از درآمد خود را از طریق منافع حاصل از سرمایه‌گذاری در اوراق بهادار ایالات متحده در بازار آزاد کسب می‌کند. این بانک همچنین سود سرمایه‌گذاری خارجی، هزینه‌های پرداخت ‌شده توسط مؤسسات سپرده‌گذاری برای پرداخت خدمات از قبیل پرداخت چک، انتقال بودجه، و بهره وام‌ها به مؤسسات سپرده‌گذاری را نیز دریافت می‌کند. هرگونه سود باقیمانده از این منابع پس از این ‌که بانک فدرال ایالات متحده هزینه‌های عملیاتی خود را که خودش تعیین و محاسبه می کند، پرداخت کرد، به وزارت خزانه‌داری آمریکا واریز می‌شود. هنگامی ‌که در ابتدا کنگره ایجاد سیستم "فدرال رزرو" را بررسی می‌کرد، یکی از اولویت‌های اصلی اطمینان از نمایندگی آن در تمامی ‌مناطق کشور بود.

به این ترتیب بانکدارن خصوصی طرح "فدرال رزرو" را با یاری عمال خود در کنگره آمریکا به تصویب رساندند و نظارت واقعی و پشت پرده را بر سیاستهای روسای جمهور آمریکا اِعمال کردند. آنها فورا دست به کار شدند تا قدرت خود را مانند یک هیولای ترسناک گسترش دهند. در روی دلار که تا قبل از سال 1933 نوشته بودند "قابل تبدیل به طلا" عبارت جدیدی خلق کردند و آنرا به صورت زیر جایگزین کردند: "وسیله قانونی پرداخت" یعنی ورق پاره ای بدون پشتوانه و بی اعتبار که هر لحظه می تواند از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند و دلارهای پرداختی به بانک را با طلا معاوضه ننماید. رئیس جمهور آمریکا آقای ریچارد نیکسون بعد از بحران مالی ناشی از جنگ ویتنام آب پاکی روی دست همه ریخت و دلار را شناور ساخت و از طلا رسما جدا کرد.

اما این بانک مرکزی خصوصی چه رابطه ای با دولت آمریکا دارد؟ 

باید صدها بار تکرار کرد که "فِد"(فدرال رزرو) یک موسسه خصوصی و بر خلاف تصور عمومی غیر دولتی است که از طریق نظارت بر پول(دلار) همه قدرت را در ایالات متحده آمریکا در دست دارد و به نفع خودش قانون می نویسد و مانند اصل اساسی نظام سرمایه داری بر اساس کسب سود حداکثر شرکت خود را می گرداند. این موسسه خصوصی است و نه عمومی و ملی، آنها به دولت آمریکا با بهره وام می دهند. این موسسه پول یک ملت را نشر می دهد و دارای دو اختیار اساسی است: نظارت بر حجم پول در گردش و تعیین نرخ بهره. "فِد"(فدرال رزرو) به عنوان موسسه خصوصی مسئول تامین پول لازم برای جامعه نیست، بلکه در مقابل دریافتِ بهره، وام به دولت و بانکهای خصوصی دیگر می دهد. پس بانک مرکزی آمریکا یک رباخوار به تمام معناست و از دادن وام به دولت سود می برد. پس هر چه دولت آمریکا به "فدرال رزرو" مقروض تر باشد سود این بانک خصوصی بیشتر است.

قدرت بانک مرکزی آمریکا قدرتی پوشیده است و به نقش آن مردم عادی نمی توانند پی ببرند. بانک مرکزی، مردم را توسط اندیشمندان و حقوق بگیران اطاقهای فکری خویش در نادانی مطلق نگاه می دارد. بانک مرکزی با افزایش و کاهش مقدار اسکناس در گردش، ارزش پول را هدایت می کند. افزایش اسکناس در بازار که پول بدون پشتوانه است و منطبق بر تولید واقعی کالا نیست، منجر به افزایش قیمت کالاها شده گرانی به بار آورده و دسترنج مردم را غارت می کند و کاهش اسکناس به افزایش قیمت کالاها منجر می گردد. بانک مرکزی به نشر اسکناس دست می زند و در مقابل وام آن بهره می گیرد که به افزایش پول منتهی می شود. بانک مرکزی باید برای دریافت بهره ی وام که خودش مقداری بیش از حجم اولیه اسکناس وام داده شده است، مجدد به نشر اسکناس بپردازد و این بازی که یک دور و تسلسل شیطانی است همیشه ادامه دارد. چاپ اسکناس برای دادن وام و چاپ اسکناس برای دریافت اصل وام همراه با اضافه بهره آن. روشن است که سرگردانی در این دور باطل مفهومی جز بردگی و اسارت بشر که مرتب کار می کند و مالیات می دهد و بهره می پردازد نخواهد داشت. انسانها برای حفظ توازن و حفظ سطح روز زندگی خود، باید بیشتر و بیشتر کار کنند تا همیشه بتوانند این سطح را حفظ نمایند و این سیاستِ غارت، توان اجتماعی را کاهش داده به بینوائی و بی خانمانی میلیونها انسان و سرانجام روزی به بربریت کامل منجر می شود.

"فِد"(فدرال رزرو) آمریکا که امتیاز چاپ پول آمریکا را به عهده دارد و متعلق به دولت آمریکا نیست، مالا تابع تصمیمات دولت نیز نمی باشد. آنها از مصونیت کامل برخوردار هستند و مرکز ناموس مقدس آمریکا محسوب می شوند. نه رئیس جمهور، نه کنگره، نه دادگاه عالی، نه وزیر دادگستری نه ارتش و سازمانهای امنیتی محق نیستند متعرض وی شوند. زیرا "فِد"(فدرال رزرو) یک بانک خصوصی  با سهام داران خصوصی است و مالکیت خصوصی بر پول مقدس است. "فِد"(فدرال رزرو) که قدرت انحصاری نشر و نظارت بر چاپ اسکناس را دارد به سایر بانکهای خصوصی که با سرمایه داران و مردم عادی در تماس اند و این پول را توزیع می کنند، پول وام می دهد و اصل آنرا با بهره مربوطه از آنها پس می گیرد. "فِد"(فدرال رزرو) به دولت آمریکا که طبیعتا به پول نیاز دارد نیز وام داده و بهره دریافت می کند که این بهره محصول مالیات مردم است. از این گذشته این موسسه قادر است با چاپ اسکناس و ایجاد تورم به کاهش ارزش دلار اقدام کرده و با ایجاد تورم ثروتهای مردم را نیز برباید و این کاری است که می کند.

دولت آمریکا هر وقت به پول نیاز پیدا کرد باید نیازهای مالی خود را به "فِد"(فدرال رزرو) اطلاع دهد و آنها چون بر اساس قانون تصویب شده نامبرده از حق امتیاز چاپ اسکناس برخوردارند و انحصار آنرا به صورت خصوصی در دست دارند به چاپ آن اقدام کرده و حجم مورد نیاز دولت را به وی وام می دهند و بعد از الغاء مدت اصل و فرع آن را تحویل می گیرند. به این ترتیب روشن است که دولت آمریکا صرفنظر از اینکه متعلق به کدام حزب باشد وابسته کامل به سرمایه مالی در آمریکاست. و کوچکترین نظارت بر حجم اسکناس چاپ شده ندارد.

در اینجا خوب است به دو بازگوئی از سیاستمداران آمریکائی در تقویت نظرات بیان شده اشاره کنیم.

"وودرو ویلسون" (Woodrow Wilson) رئیس جمهور آمریکا که بعدها به نتایج فاجعه ای که آفریده بود پی برد اظهار داشت: "کشور بی نظیر صنعتی ما اکنون از طرف یک نظام اعتباری کنترل می شود. نظام اعتباری ما در دستهای خصوصی متمرکز است. به این جهت رشد ملی و فعالیتهایمان  در دستان مردان کمی قرار دارد... که به اجبار به علت محدودیتهای خودشان آزادی واقعی اقتصادی را محدود کرده کنترل و نابود می کنند. بدین ترتیب کشور ما به یکی از بدترین، تحت بیشترین نظارت و بیشترین تسلط در دنیای متمدن تبدیل شده است. ما دیگر فاقد حکومتی هستیم که مبتنی بر آزادی عقیده بر باورها و تصمیمات اکثریت باشد، بلکه بیشتر حکومتی است که تابع نظریات و فشارهای گروه اقلیتی از مردان تعیین کنده می باشد."

"لوئیس مک فادن"(Louis McFadden) سناتور کنگره آمریکا پس از تصویب این قانون بیان کرد: "در اینجا یک نظام جهانی بانکی خلق شده است... یک دولت مافوق که توسط بانکداران بین المللی پائیده می شوند... آنها با یکدیگر همکاری می کنند تا دنیا را بر اساس منافع خود به بردگی بکشند. فِد("فدرال رزرو") به صورت غیر قانونی بر دولت مسلط شده است.". مقاومت "لوئیس مک فادن" در مقابل پیدایش و نفوذ "فدرال رزرو" به بهای جانش تمام شد و این صدای معترض و روشنگر در کنگره آمریکا به خاموشی گرائید. مطبوعات آمریکا بر ضد وی نوشتند که یک هوادار هیتلر و یک نازی بوده است و به همین جهت با بانکدارن بزرگ یهودی تبار که "فدرال رزرو" را در دست دارند به مخالفت برخاسته است. بر اساس ادعای مطبوعات آمریکا مک فادن حتی برای دیدار با هیتلر به آلمان سفر کرده بوده است. ناگفته نماند که امپریالیسم آمریکا در سالهای نخست برای مبارزه با بلشویسم خودش از حامیان هیتلر بود تا با روی کار آوردن و حمایت مستمر مالی و فنی از وی توسط کارخانه های ژنرال موتور و  اوپل و دریافت سوخت هواپیما برای ناوگان هوائی و سوخت کامیونهای و تانکهای آلمانی به اتحاد جماهیر شوروی حمله کند.

 

بر گرفته از توفان شـماره 187مهر ماه  1394ـ مهرماه سال 2015

ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)

صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت

www.toufan.org

نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)

toufan@toufan.org

لینک چند وبلاگ حزبی

.....

 وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

 http://kanonezi.blogspot.se/

 وبلاگ کارگر آگاه

 http://www.kargareagah.blogspot.se/

  سایت کتابخانه اینترنتی توفان

http://toufan.org/ketabkane.htm

 سایت آرشیو نشریات توفان

 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

 توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/toufan.hezbekar

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts