مخالفت
با حراج ایران
و فروش میهن
ما به غرب دردوران
پهلوی و یا
«غرب ستیزی»
تعداد
قراردادهای
اسارتبار
ایران در زمان
رژیم سرسپرده
پهلوی بیشمار
است. به علّت
خفقان حاکم در
ایران مطبوعات
حق نداشتند در
این زمینه به
انتشار اخبار
دست زنند.
مجلس فرمایشی
ایران در مورد
این
قراردادهای
اسارتآور و
ایرانفروش
سخنی نمیگفتند.
دانستن مضمون
این
قراردادها
برای مردم
ایران حرام
بود. ما به یک
نمونه آن، که
مربوط به
ساختمان «سدّ
دز» در ایران
در زمان شاه
است، اشاره میکنیم
تا روشن شود
که اقدامات
ترقیخواهانه
اعلیحضرت در
کشور کمآبی
نظیر ایران،
در خدمت مطامع
و منافع امپریالیستهای
غرب و بدون
نظارت و دخالت
و توجه به
نیازهای مردم
ایران انجام
میگرفت:
«خصلت
نواستعماری
این طرح زمانی
کاملاً روشن میشود
که به زمینهای
زیر کشت این
سدّ توجه شود.
تمام این زمینها
در دست شرکتهای
امپریالیستی
میباشد تا آن
جائی که برای
ما مقدور بود
قسمتی از این
شرکتها را از
لابلای
روزنامهها
بیرون کشیدیم.
چند شرکت
آمریکائی با
مشارکت شخصی
به نام «هاشم
نراقی» ۲۰
هزار هکتار
شرکت
آمریکائی شل
اند میچل کاست ۱۵ هزار
هکتار
عدهای
دیگر از شرکتهای
آمریکائی ۱۸
هزار هکتار
شرکت
آمریکائی
فرانسوورله ۱۰ هزار
هکتار
یک شرکت
یوگسلاوی ۱۰ هزار
هکتار
شرکت ژاپنی ۱۰
هزار هکتار
۸۳ هزار از
۱۰۰ هزار
هکتار زیر کشت
بنابر این دست
شرکتهای
خارجی میباشد،
البته این
مقداری بود که
ما توانستیم استخراج
کنیم، حتما ۱۷
هزار هکتار
دیگر
نیز در دست
سرمایهداران
خارجی دیگر میباشد»
(نقل از جزوه
«گوشهای از
غارت خلق
ایران» از
انتشارات
کنفدراسیون
جهانی محصلین
و دانشجویان
ایرانی - ۱۳۵۲
ص ۲۴).
حال به
تبلیغات شاه
ایران برای
غارت و حراج
ایران در
مطبوعات
خارجی توجه
کنید:
در روزنامه
لوموند (۱۰ - ۱۱
اکتبر ۱۹۷۱
این اعلان به
چشم میخورد):
عوامل زیرین
باعث شده است
که ایران کشور
ایدآل سرمایهگذاری
باشد:
«ثبات
سیاسی،
فراوانی و
تنوع منابع
طبیعی، کارگر
ارزان،
امکانات
اعتباری در
محل، امتیازات
مالیاتی برای
موسسات
جدیدالتأسیس،
معافیت گمرک
در مورد مصالح
صنایعی که
بنیادگذاری
میشود،
بازگشت کامل
سرمایهها و
بهرهها».
در مورد این
قراردادها و
یا اسناد فروش
و حراج ایران
به غرب و به
«دنیای آزاد»،
باید گفت قراردادی
در کار نبوده
و یا کاملاً
مخفی بوده و
یا اساساً خبر
آن منتشر نشده
است،
ایرانیان خودفروخته
در اینباره
سکوت کردهاند
و یا مخالفت
میهندوستان
ایران با
قراردادهای
وطنفروشانه
را «غرب ستیزی»
جامیزنند.
حال آنکه
ایرانیان
میهندوست
غرب ستیز
نیستند، دشمن
غربی هستند که
به ستیز ایران
آمده است. ملت
ایران هیچگاه
از ماهیت و
متون
قراردادهای
حراج ایران به
غرب در عرض صد
سال اخیر خبر
نداشته است.
در لابلای این
قراردادها
قراردادی با
چین تودهای
منعقد نشده و
وجود نداشته و
ندارد. این
کوه غارت، که
به ارتقاء
کیفیت زندگی
آمریکائی منجر
شده است، ناشی
از خیانت هیئت
حاکمه ایران و
دوستان
آمریکائی و
غربی آنها بود
که امروزه موذیانه
برای ایران دل
میسوزانند و
آرزو دارند
مجدداً با این
گانگسترها
قراردادهای
«دوستی و مودت»
بسته شود.
به سوء
سابقه غرب در
ایران مراجعه
کنیم که اینچنین
موجبات
ناراحتی
اپوزیسیون
آمریکائی را
فراهم کرده
است.
غربیها در
زمان سلسله
شاهنشاهی
قاجار
قرارداد «ترکمنچای»
و «گلستان» را
به رهبری
امپریالیسم
بریتانیا در
نزاع با تزار
روسیه به
ایران تحمیل
کردند، نفت
ایران را به
غارت بردند تا
اینکه «دکتر
محمد مصدق»
این نفت را
ملی کرد، حساب
و کتاب در کار
آن وارد
نمود.تمام این
ممالک
امپریالیستی،
که ما ایرانیها
صد سال زیر
بار قراردادهای
محرمانه و خفتبار
آنها از زمان
شاهان قاجار
تا سلسله
منفور پهلوی
زجر کشیدهایم،
از این خاصیتها
برخوردارند.
قرارداد خفتبار
«ویلیام ناکسدارسی»
William Knox D'Arcy)) در سال
۱۹۰۰ و تمدید
۶۰ سالهاش در
زمان «رضاخان
قلدر»، این
سرسپرده
بریتانیا، و
قرارداد
اسارتبار و
خائنانه
«کنسرسیوم»
نفت بعد از
ملیکردن
صنعت نفت
ایران به
رهبری «دکتر
محمد مصدق» در
بعد از کودتای
مشترک
خائنانه
امپریالیسم آمریکا
- بریتانیا در
ایران، همه از
زمره ترازنامههای
«منصفانه» و
«بشر دوستانه»
این هیولاهای
غربی هستند.
در تاریخ ۲۶ مه
۱۹۰۸ در
مسجدسلیمان
حفاری «ویلیام
ناکس دارسی»
انگلیسی به
نفت رسید. در
آوریل ۱۹۰۹ وی
مدیرعامل
شرکت تازه
تأسیسی به نام
«شرکت نفت ایران
و انگلیس»
گردید (درست
خواندهاید
انگلیس و نه
چین). این شرکت
بعدها به
«بریتیش
پترولیوم» و
سرانجام به بی
پی BP (که از آن
در ایران این
«دوستان
ایراندوست»
غربی به عنوان
بنزین پارس -
بی پی- یاد میکردند)
تغییر نام
پیدا کرد. این
شرکت با قرارداد
استعماری، که
با ایران بسته
بود و مردم
هیچگاه از
مفاد محرمانهاش
با خبر نشدند،
تنها ۱۶ در صد
ادعائی از سود
سالانه نفت
خود را به
ایران واگذار
میکرد. این
شرکت غربی و
غیرچینی حساب
و کتابی به ایران
تحویل نمیداد.
دولت در دولت
بود. ایرانی
را به داخل
منطقه اشغالی
خود راه نمیداد،
پلیس هندی و
حکومت خودش را
داشت. حق حاکمیت
ملی ایران را
زیر پا میگذارد.
اینکه ۱۶ درصد
از سود سالانه
به ایران میرسید،
تنها بر اساس
محاسبات
مخفیانه و
غیرقابل کنترل
این شرکت بدون
دخالت ایران
در محاسبه آن
بود. این شرکت
انگلیسی، نفت
ایران را با
یک لوله مخفی
انتقال نفت از
آبادان و گذر
از زیر رودخانه
مرزی
اروندرود به
بصره برده و
رسماً سرقت میکرد،
همین کاری که
امروز آمریکا
با نفت عراق و
سوریه میکند.
اسناد این
دزدی در زمان
حکومت «دکتر
محمد مصدق»
برملا شد. این
دزدهای
«جنتلمن» همه
همدستان
کودتاگران در
۲۸ مرداد
بودند و همه
آنها تابعیت
غرب داشتند و
چینی نبوده
چشمانشان
بادامی نبود.
باید تبحر
خارقالعاده
در جعل
واقعیات داشت
تا این عدالتخواهی
ایرانی را، که
مورد ستم و
ظلم قرار گرفته
است، با واژه
«غربستیزی»
لاپوشانی کرد.
غربستیزی
ایرانی،
استعمارستیزی،
مبارزه با سارقان
جهانی است و
طبیعی است که
همدستان این
راهزنان از آن
ناراضی باشند.
ولی ایرانی
میهندوست به
«غربستیزی»
خود افتخار میکند،
زیرا تضمین
استقلال
کشورش است.
شما میتوانید
از این خیل
خودفروشان
بپرسید که
کدامشان از
بندهای
محرمانه این
قرارداد
اطلاع داشتند
که بعد از ملی
شدن صنعت نفت
توسط «دکتر محمد
مصدق» مجدداً
به قرارداد
محرمانه
«کنسرسیوم»
تبدیل شد که
روح این عده
از بندهای
محرمانه آن
خبر نداشت و
ندارد و حتی
امروز نیز
حاضر نیستند
به آمریکا،
بریتانیا،
فرانسه و هلند
در مورد
انعقاد
«قرارداد
کنسرسیوم»، که
محصول کودتای
خائنانه ۲۸
مرداد بود،
اسائه ادبی
بکنند. کدامیک
از این ایرانفروشان
از مواد
محرمانه
پیمانهای
نظامی
«بغداد»،
«سنتو»، قرارداد
دوجانبه
نظامی ایران
با آمریکا روحشان
معذب شده است
که با استناد
به این فروش
ایران به غرب،
خواهان آن
باشند که باید
جلوی «ایرانفروشی»
را گرفت.
ایران برای
آنها فروشی
نیست، مگر
اینکه به غرب
فروخته شود.
واقعیت این
است؛ ایران
تاکنون
قرارداد چشمگیر
و راهبردی با
چین امضاء
نکرده است،
ولی همه
قراردادهایش
با غرب
استعماری و
برای فروش
ایران بوده است.
به این «ایرانفروشی»،
این وطنپرستان
کاذب اعتراضی
ندارند و پارهای
از آنها حتی
طالب برگشتن
به وضع سابقاند.
اگر باید شرط
احتیاطی به
جای آورد، اگر
باید شامه
تیزی در مورد
غارتگری
داشت، اگر
باید به تپشهای
قلب ایرانی
میهنپرست
گوش فرا داد،
آنوقت باید از
انعقاد قرارداد
با غرب به
هراس افتاد و
تجربه صدساله
اخیر را به
خدمت گرفت. پس
میبینیم که
این چین ستیزی
ربطی به
قرارداد با ایران
ندارد به
سیاست عمومی
امپریالیسم
آمریکا ربط دارد.
به خودفروشی
ایرانیانی
ربط دارد که
خواهان
انعقاد
قراردادهای
استعماری
تنها با غرب
هستند.
برگرفته
ازتوفان
شـماره 254 اردیبهشت
ماه 1400 آوریل
2021
ارگان
مرکزی حزب کار
ایران(توفان)
صفحه حزب
کار
ایران(توفان)
در شبکه جهانی
اینترنت
www.toufan.org
نشانی پست
الکترونیکی(ایمیل)
toufan@toufan.org
لینک چند
وبلاگ حزبی
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
وبلاگ
کارگر آگاه
http://www.kargareagah.blogspot.se/
سایت
کتابخانه
اینترنتی
توفان
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت
آرشیو نشریات
توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان
در توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان در
فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه
تلگرام
https://telegram.me/totoufan