مناسبات راهبردی دیپلماتیک چین و ایران و دشمنانش

 

سفر رئیس جمهور چین به عربستان سعودی خشم همه دوستان با نقاب و بی‌نقاب آمریکا را در ایران درآورد و آن را به فال نیک گرفتند که زهر خود را موذیانه بر ضد منافع ملی ایران بپاشانند. همه کسانی که تا دیروز دشمنی آشکار با نزدیکی ایران به چین داشتند و از منابع غرب تغذیه می‌شدند اکنون هوار سر دادنده‌اند که چین ایران را دور زده و از پشت به ایران خنجر زده است! آنها طوری می‌نمایانند که توگوئی از روز ازل به استقبال نزدیکی چین با ایران رفته بودند. این مکاران غربی طوری وانمود می‌کنند که توگوئی ایران بخت بزرگی را از دست داده و دلیل آن را نیز به «ریاکاری و دوروئی» چینی‌ها نسبت می‌دهند. البته روشن است که این شیپورچیان غرب همواره با برقراری دوستی و نزدیکی میان ایران، روسیه و چین سر مدارا نداشتند و همواره از طریق مطبوعات خود و فضای مجازی به روس‌هراسی و چین‌ستیزی دامن زده‌اند. هدف آنها قطع کامل مناسبات ایران با متحدان راهبردی خویش در آسیا و قبول یوغ مجدد اسارت غرب است. در اعتراضات اخیر نیز نزدیکی آنها با آمریکا و اروپا و اوکراین و دشمنی آنها با چین و روسیه بسیار مشهود بود. اصلاح‌طلبان که سرسپرده‌های غرب و پس‌مانده‌های رژیم‌های وابسته به امپریالیسم در ایران هستند، فقط یک هدف دارند و آن بریدن از شرق و گماشتگی غرب است. فقط در این بستر می‌توان به «دلسوزی» و هوچی‌بازی آنها در ایران و در خارج ایران و در اردوکشی ناتو در برلن علیه ایران توجه نمود. به سابقه امر توجه کنیم تا نقش ریاکارانه اصلاح‌طلبان برملا شود.

زمانی که «شی جین پینگ» رئیس جمهور چین در ژانویه 2016، در دوران ریاست جمهوری آقای حسن روحانی رئیس جمهور وقت به ایران سفر کرد، آشیخ فریدون که در رویای عشق و ازدواج با آمریکا، سرمست از سراب برجام به سر می‌برد، فرصت نزدیکی به چین را با بی‌حرمتی به رئیس جمهور چین، عامدانه و برای به انفراد کشاندن ایران از دست داد.

جمهوری توده‌ای چین در سفر«شی جین پینگ» به ایران بستۀ سرمایه‌گذاری 50 میلیارد دلاری را به ارمغان آورده بود ولی در اثر برخورد سرد و حتی بی‌احترامی عیانی که به وی شد، او حتی از بستن یک قرارداد 2 میلیارد دلاری جهت برقی کردن خط آهن سریع السیر تهران- مشهد نیز امتناع کرد.

گرچه طرح توافق‌نامه 25 ساله ایران و چین 2 سال بعد در هنگام زمام‌داری روحانی در 2018- البته با فشار جناح هوادار نگرش و نزدیکی به شرق، تنظیم شد، ولی باند روحانی، اطاق بازرگانی، بخشی از سپاه و مطبوعات قدرت‌مند سخن‌گوی آنها تا به امروز از هیچ‌گونه خرده‌گیری، بدبینی، تعلل و خراب‌کاری در تحقق بخشیدن و نهائی نمودن آن کوتاهی نکردند. امری که خیانت آشکار به منافع ملی ایران و تقدیس امپریالیسم آمریکا و غرب است که مانند موریانه در دستگاه دولتی ایران لانه کرده است.

تعطیلی بانک «کونکون» در چین به دستور «شی» که قرار بود مناسبات مالی میان چین و ایران را تنظیم کند، متعاقب همین سفر توهین‌آمیز «شی» به ایران انجام شد. و جالب آن که تا به امروز نیز کسی پاسخ‌گوی این خیانت ملی نیست و باند روحانی راست راست در ایران راه می‌رود و به خراب‌کاری مشغول است و در وزارت امور خارجه ایران هنوز روح محمدجواد ظریف حاکم است.

اگر قبول کنیم که تغییر قطب‌بندی جهان، به ویژه از بعد از پیش‌دستی روسیه در خنثی کردن دسیسه‌های ناتو در اوکراین به خاطر جلوگیری از پیوستن آخرین حلقه کشورهای شرق اروپا به ناتو، امری محتوم و به نفع خلق‌های جهان به ویژه خلق‌های آسیای‌میانه، و غرب آسیا و ایران است، آنگاه جای تعجب نیست که «شی» به کشورهای حاشیه خلیج فارس سفر کند و عملا گامی در جهت تحقق بخشیدن به هدف مهم و راهبردی و تغییر قطب‌بندی جهان بردارد. وانگهی روند نزدیکی چین به کشورهای حوزۀ خلیج فارس مدت‌هاست که آغاز شده است.

مضحک است که همه یاران و یاوران آمریکا و غرب در ایران طوری تبلیغ می‌کنند که گویا همه ممالک جهان - البته به جز اربابان آنها در غرب - موظفند سیاست خارجی خویش را بر اساس منافع ملی ایران تعریف و تعیین کنند و این ایران است که شاقول همه جهان می‌باشد. گویا چین و روسیه حق ندارند بدون نظر ایران آب بیاشامند. این عده «میهن‌پرستان» کاذب که همواره بر این نظر بوده‌اند که ایران باید سیاست خارجی خود را در راستای منافع غارت‌گرانه آمریکا و اسرائیل در سوریه، لبنان، فلسطین، یمن، عراق، افغانستان، ونزوئلا، کوبا و... تعریف کند به یک‌باره به یاد منافع ملی مستقل ایران افتاده‌اند که با نگاه «بدِ» چینی‌ها روبرو شده است. ناراحتی آنها پشت‌کردن ایران به امپریالیسم آمریکا و غرب همدستش به منزله یکی از دستآوردهای بزرگ انقلاب  1357 ایران است و نه امر دیگر. گرایش به شرق خشم و نفرت این وابستگان داخلی را برافروخته است.

این امری همه دانسته است، ممالکی، که برای استقلال خود می‌کوشند، سیاست خارجی خود را بر اساس منافع ملی خود تعیین می‌کنند. هنر سیاست خارجی مستقل این است که نقاط مشترک برای نیل به اهداف مشترک و احترام، سود و تقویت متقابل را در این عرصه یافت و بر آنها تکیه نمود و بر اساس این مولفه‌ها دوستان و دشمنان، متحدان پایدار و یا موقت، مشکوک و گذرای خود را تعیین کرد. امپریالیسم غرب و صهیونیسم دشمنان دیرینه و آزموده ایران هستند و سیاست خارجی ایران باید با هدف گزینش دوستانی تعریف شود که به قلدری و ستم‌گری جهانی امپریالیسم غرب پایان دهد تا تحریم‌های ایران منتفی گردد و خطر تجاوز به ایران از بین برود و حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی همه ممالک از جمله ایران به رسمیت شناخته و تضمین شود. تا دنیای یک قطبی وجود دارد بخت ایران و بسیاری از ممالک برای آنکه هوای آزاد را استنشاق کنند بسیار محدود است.

مناسبات اقتصادی چین با کشورهای حوزۀ خلیج فارس به ویژه عربستان در رابطه با خرید انرژی از این کشور و فروش و انتقال تکنولوژی و فنآوری مدرن به آن بیش از 5 سال است که آغاز شده و پیوسته رو به گسترش است و این تناقضی با منافع ملی چین و حتی ایران ندارد. به قسمی که عربستان ارز کشور چین «یوان» را به ذخائر ارزی خود در کنار دلار و یورو افزوده است. چین نه تنها با عربستان که با سایر کشورهای عربی و حتی با اسرائیل مناسبات گسترده تجاری و انتقال و فروش تکنولوژی مدرن دارد. مضافا اینکه در راستای «جاده ابریشم» (کمربند و جاده) چین با 138 کشور از شانگهای تا «لیسابن» بر سر قراردادهای چند صد میلیاردی به توافق رسیده است. در نتیجه نزدیکی اقتصادی چین به کشورهای خلیج فارس را به هیچ عنوان نمی‌توان به معنی تغییر ماهوی رابطه چین با ایران ارزیابی کرد. امری که چین‌ستیزان ریز و درشت از صبح تا شام قرقره می‌کنند. روند فوق به ویژه از بعد از شکست و فرار مفتضحانه آمریکا از سوریه، عراق و افغانستان و بی‌اعتمادی عربستان و امارات متحده عربی به آمریکا شدت یافت و نه با سفر اخیر «شی» به عربستان و «فروش جزایر سه گانۀ ایران به امارات» به ثمن بخس! آنطور که چین‌هراسان وانمود کرده و جار می‌زنند. نزدیکی به ممالک غرب آسیا، که سرشار از منابع انرژی فسیلی است و طی قرن گذشته همواره تحت سلطۀ بلامنازع غرب به ویژه آمریکا به سر می‌برده است، برای کشور چین حیاتی است. با توجه به سیاست پراگماتیستی چین، جای تعجب نیست که برای تامین انرژی به یکی از بزرگ‌ترین کشورهای نفت‌خیز جهان روی آورد. علاوه بر این چینی‌ها در این دیدار بر سر 34 قرارداد با سعودی‌ها به توافق رسیدند. امری که در اثر خراب‌کاری اصلاح‌طلبان باند روحانی- ظریف- زنگنه- جهانگیری نتوانست در ایران تحقق بپذیرد.

عربستان در سال گذشته 50 میلیارد دلار نفت به چین صادر کرده است. چین و عربستان در حوزه‌های انرژی تجدیدپذیر، فنآوری اطلاعات، حمل و نقل، امور تدارکاتی در مجموع قراردادهائی با حجم 30 میلیارد دلار بسته‌اند.

«محمد الیحی» مدیر سابق شبکه العربیه و عضو ارشد اندیشکده «هادسن» در آمریکا در نشریه «فارن پالیسی» در رابطه با توافقات چین و کشورهای حاشیه خلیج فارس به ویژه عربستان نوشت:

«... نتیجۀ این نشست‌ها تعدادی توافق علنی و نه چندان علنی در زمینۀ انرژی، تجارت، سرمایه‌گذاری، همکاری‌های فنآوری و زمینه‌های مختلف دیگر بود.

این اجلاس یک رابطۀ نزدیک اقتصادی و امنیتی را تائید کرد. عربستان سعودی 18 درصد از انرژی مورد نیاز چین را تامین می‌کند. (تکیه از توفان) و در حال افزایش سفارشات خود از پکن برای تجهیزات پتروشیمی، صنعتی و نظامی است که بیش‌تر آنها را در گذشته از ایالات متحده تهیه کرده بود».

این پیروزی چین، دست ردی بر سینه آمریکا و کاهش نفوذ آنها در منطقه است که فقط می‌تواند به نفع مردم منطقه باشد.

اگر این نشانه‌ا‌ی از اهمیت افتادن روابط سنتی عربستان با ایالات متحدۀ آمریکا نیست، پس چیست؟ بی‌جهت نیست که کاخ سفید تلاش چین برای گسترش نفوذ در منطقۀ خلیج فارس را «برای حفظ نظم بین‌المللی مفید» نمی‌داند!!

آمریکائی‌ها که همواره طلبکار بوده و خود را مالک جهان می‌دانند این سفر«شی» را «تهاجمی» بر منافع خود تلقی می‌کنند و معتقدند که الویت سفر «شی» به عربستان نفت است. به دیدۀ آنها چین در واقع وارد «حوزۀ نفتی آمریکا» شده است[i]. «شی» در واقع با این سفر خود این پیام را به آمریکا فرستاد که شریک استراتژیک دیگری نیز در جهان وجود دارد. فراموش نکنیم که نفت عربستان اکنون مهم‌ترین موتور محرک اقتصاد چین محسوب می‌شود.

در مناسبات اخیرچین با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، چین حاضر به همکاری در حوزۀ دفاعی، فضائی، خودروسازی، بهداشت، فنآوری می‌باشد. تولید خودروبرقی گران قیمت در عربستان، تولید انرژی تجدیدپذیر به کمک چین، همکاری با شرکت «هواوای» (HUAWEI) نیز در برنامه قرار دارد. باید دانست که اعتماد سعودی‌ها نسبت به ایالات متحده متزلزل شده است.

«دولت بایدن عربستان سعودی، امارات متحدۀ عربی و کویت را برای افزایش تولید، برای دستیابی به اهداف سیاسی داخلی ایالات متحده، از جمله تورم ناشی از سیاست مالی و پولی خود تحت فشار قرار داده است. استراتژی دولت بایدن از نظر سعودی‌ها... از بین بردن قدرت تعیین قیمت از سوی اوپک پلاس است». (نقل از محمد الیحی مدیر سابق شبکه العربیه). در نتیجه تغییر جهت و نگرش به شرق عربستان سعودی و متحدان منطقه‌ای‌اش کاملا منطقی و آنطور که از شواهد امر بر می‌آید غیرقابل بازگشت و راهبردی است. زیرا که قطب‌بندی جدید جهان امری است محتوم و کشورهای عربی خلیج فارس نیز به این مهم پی‌برده و دیر یا زود از این سمت‌گیری پیروی خواهند کرد.

اکنون موقعیت و مواضع آمریکا در منطقه دچار ضعف و تزلزل شده است و بازار سیاست راهبردی، نگرش به شرق و تقویت قطب‌بندی‌های جدید داغ است و این امر به وضوح در سیاست‌های کشورهای خلیج فارس قابل رویت می‌باشد، سعی کشور ما ایران - صرفنظر از نوع برخورد ما با حاکمیت کنونی آن - نیز باید بر آن باشد که در رفع تنش‌های موجود میان کشورهای حوزۀ خلیج پیشگام شود و گوی سبقت در نگرش به شرق را از رقبای خود برباید.

اگر ایران به جای اخلال شگفت‌انگیز در روابط با جمهوری توده‌ای چین و رفتار توهین‌آمیز با رئیس جمهور آن کشور، در پی تحکیم و گسترش مناسبات با چین می‌بود، چین قطعا قراردادهای مشابهی با ایران نیز منعقد می‌ساخت.

نمونه دیگر تفاهم‌نامه 25 سالۀ ایران و چین است که هنوز به قرارداد رسمی تبدیل نشده و مرکب آن نیز خشک نگردیده، سمفونی غرب‌گرایان به دروغ نوحه سرداد که مردم چه نشسته‌اید!! جمهوری اسلامی، کشور ایران را به چین فروخته و تبدیل به مستعمره چین کرده، ماهی‌های خلیج فارس را چین با کشتی‌های عظیم خویش بلعیده و به غارت برده و... و اکنون همان ناله‌های «جگرخراش» و ناهنجار مجددا به گوش می‌رسد که «چین جزایر سه گانه ایران را به اعراب فروخته است». در صورتی که اگر به محتوای بیانیه مشترک چین و عربستان بنگریم، علی‌الاصول نکته‌ای برخلاف منافع ملی ما یافت نمی‌شود. اما رسانه‌های غرب‌گرای اصلاح‌طلب چنان بلوائی به راه انداخته‌اند که وزارت امور خارجه ایران به آن عمل ناشایست دست زد و سفیر چین را برای بازجوئی فراخواند که این خود توهین به یکی از بزرگ‌ترین ممالک پشتیبان ایران محسوب می‌شود و مسلما تاثیر مناسبی در روابط ایران و چین نخواهد داشت.

نقش مخرب و رسانه‌های پرنفوذ و سرشار از دروغ آنها را که آتش بیار معرکه شده‌اند، باید جدی گرفت و با آن به مقابله برخاست. آنها ثابت کرده‌اند که بلندگوی آمریکا در ایران هستند و ما را به یاد نقش مخرب اصل چهار ترومن در ایران می‌اندازد که برای انجام کودتای 28 مرداد و تخریب در اقدام ملی کردن صنایع نفت، پاره‌ای از روزنامه‌های وقت ایران را خریده بودند و آشوب به پا می‌کردند. نقش اصلاح‌طلبان همان نقش تدارکچی‌های کودتای ضدملی 28 مرداد ولی در سال 1401 است.

آنها این واقعیت را در نظر نمی‌گیرند که سخنگوی وزارت خارجۀ چین اطمینان داد که «کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و ایران همه از دوستان چین هستند و توسعه روابط دوجانبه چین با هیچ طرفی علیه یک طرف ثالث نیست». وی ادامه داد: «چین همواره تلاش کرده که روابط میان جمهوری اسلامی ایران و کشورهای شورای خلیج فارس بهبود یابد تا به گسترش همکاری و تحقق منافع متقابل و یاری مشترک بر توسعه و ثبات منطقه خلیج فارس بپردازند».

اما فریادهای گوش‌خراش مطبوعات غرب‌گرایان ایران نظیر «دنیای اقتصاد»، سایت «انتخاب»، «سازندگی»، «اعتماد» و... بدون اینکه اهداف بیان شده از جانب مسئولان چینی- که به دیدۀ حزب ما واقعی است و عمل‌کرد آنها در جهان آن را به اثبات رسانده است - توجه کنند از «دخالت چین در امور داخلی ایران»، «فاصله گرفتن چین از ایران»، «چین علیه ایران»، «چرخش چین در برابر ایران»، «چین جزایر سه گانه ایران را فروخته است» و... سخن به میان می‌آورند و برطبل چین‌ستیزی در کنار روس‌هراسی، دروغ‌پردازی با هدف بریدن از شرق و غش‌کردن در دامن غرب در تلاشند. به همین دلیل دولت متزلزل ایران هنوز با قاطعیت در جهت تحکیم مناسبات با چین عمل نمی‌کند. مماشات با جناح‌های داخلی غرب‌گرا در حکومت به نفع منافع ملی کشور ما نیست، بلکه ناشی از هراس آنها از جناح قدرت‌مند و پر نفوذ غرب‌گرایان است که اگر با آنها مماشات شود برنده واقعی آنها خواهند بود.

این درست است که چین با عربستان سعودی در بیانیۀ جداگانه‌ای به توافق رسیدند که: «در خصوص ایران، دو طرف به لزوم تقویت همکاری مشترک برای تضمین ماهیت صلح‌آمیز برنامۀ هسته‌ای ایران توافق کردند. دو طرف همچنین از ایران خواستند در همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، رژیم منع اشاعۀ سلاح هسته‌ای را حفظ و به اصول حسن هم‌جواری و عدم مداخله در امور داخلی کشورها احترام بگذارد». اما خواست‌های مطرح شده در این بیانیۀ به هیچ‌وجه تازه نیستند، بلکه به نوعی تکرار تاکنونی مواضع چین نسبت به سیاست انرژی هسته‌ای ایران بوده است که حتی در شورای امنیت سازمان ملل نیز ملهم از آن تصمیم گرفته است. در عین حال این نکته را نیز باید افزود که جای تعجب نیست که کشورهای کوچک حاشیه خلیج فارس که به جز گنجینۀ نفت و گاز، نه از صنعت اسلحه‌سازی، نه از ارتش قوی و نه از سایر صنایع بهره‌ای دارند و ده‌ها سال است که تکیه‌گاه و حامی‌شان انگلستان و آمریکا بوده‌اند، اکنون با فرار اربابان از منطقه به دنبال حامی و تکیه‌گاهی جدید باشند. چه کشوری غیر از چین که دومین قدرت اقتصادی و تکنولوژی جهان محسوب می‌شود، صدها میلیارد دلار در پروژۀ جادۀ ابریشم سرمایه‌گذاری کرده و در عین حال بزرگ‌ترین خریدار انرژی فسیلی آنهاست، می‌تواند جایگزین غرب باشد؟

علاوه بر این چین در متن کنونی در پی ایجاد امنیت و کاهش مناقشه که بخشی از استراتژی‌اش به شمار می‌آید می‌باشد، زیرا برای تحقق بخشیدن کامل پروژه «یک کمربند یک جاده» و نیز تامین نفت و گاز مورد احتیاجش نیازمند امنیت، صلح، آرامش و ثبات منطقه از جمله امنیت عربستان، کشورهای شورای همکاری خلیج و ایران هستند. نیروئی که در آرامش منطقه اخلال می‌کند و منطقه را به آشوب کشانده است متجاوزی به نام آمریکاست. کوتاه کردن دست آمریکا و تامین آرامش در منطقه افول این کشور قهار را سرعت خواهد بخشید و سیاست بسیار درستی خواهد بود.

اکنون این وظیفه حاکمیت در ایران است که هرچه زودتر جلوی خراب‌کاری اصلاح‌طلبان در رابطه با تحقق قرارداد 25 سالۀ میان چین و ایران را که سدی در مقابل نهائی کردن آن به وجود آورده است، بگیرد. قراردادی که کلیه زمینه‌های اقتصادی، راه سازی، بندرسازی، حوزه‌های نفت و گاز، امنیت فضای مجازی و... را در بر می‌گیرد.

باید جلوی اصلاح‌طلبان غرب‌گرا و غرب‌زده و نیز عوامل نفوذی ریز و درشتشان که سدی در مقابل نزدیکی به شرق به ویژه چین و روسیه به وجود آورده‌اند و چین‌ستیزی را بدون وقفه در بوق و کرنا می‌دمند گرفت.

علیرغم همه اینها به خاطر اهمیتی که ایران برای کشور چین دارد، معاون نخست وزیر چین «هوچون هوآ» در 13 دسامبر، فاصلۀ کوتاهی پس از سفر «شی چین پینگ» به عربستان که نوعی دل‌جوئی چین از ایران تلقی شده جهت مذاکره برای ادامه و گسترش مناسبات اقتصادی میان دو کشور وارد ایران شد.

احسان خاوندی وزیر اقتصاد ایران روز 14 دسامبر گفت: «امروز اجلاسی با حضور معاون نخست وزیر چین... و معاون اول رئیس جمهور برگزار شد که متکی به 4 حوزه اختصاصی و تخصصی دو کشور بود. اقدامات اجرائی در حوزه نفت و گاز و سرمایه‌گذاری و همچنین در زمینه استراتژیک در دستور اجرائی قرار گرفت تا در دیدار بعدی روسای جمهور دو کشور به تصویب برسد».

علیرغم فشارهای تحریمی بین‌المللی علیه ایران وضعیت تجارت دو کشور چین و ایران در 9 ماه اخیر 20 در صد افزایش داشته است که به 30 میلیارد دلار رسیده است، که بدون تردید ثمرۀ کوچکی از امضای قرارداد 25 ساله میان دو کشور محسوب می‌شود. نزدیکی ایران به شرق اقدامی راهبردی به نفع منافع ملی میهن ما و نسل آینده کشور ماست. باید آن را با تمام قوا به پیش برد.

 

 



[i] - دونالد رامسفلد وزیر جنگ آمریکا در زمان جرج بوش پسر می‌گفت خدا نفت آمریکا را به اشتباه در زیر خاک عربستان سعودی قرار داده است.

 

 

 

نقل ازتوفان ارگان مرکزی حزب کارایران شماره 275 بهمن ماه 1401

www.toufan.org

وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

http://kanonezi.blogspot.se/

http://toufan.org/ketabkane.htm

 سایت آرشیو نشریات توفان

 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

 توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts

 توفان درشبکه تلگرام

https://telegram.me/totoufan