جهان جایگاه
سوسیال
امپریالیسم
چین کجاست؟ کنونی دروضعیت
(۲)
حزب کار در شماره ۲۵۴ نشریه
«توفان
» در مورد جایگاه چین در وضعیت کنونی جهان در طی بیانیه خود
نظر داد و حال خوانندگان را به ادامه نظریات خود در این زمینه دعوت میکند:
نکتهای
که در این
قرارداد وجود
دارد، تصمیم
دولت چین به
دور زدن تحریمهای
آمریکا و تقبل
خطرات ناشی از
آن است؛ یعنی
اگر این توافق
اجرائی شود،
باعث دورزدن
تهدیدات
آمریکاست. اگر
به گذشته چند
سال اخیر بنگریم،
متوجه میشویم
پس از اعمال
تحریمهای
جدید و
یکجانبه
آمریکا در
زمان «دونالد
ترامپ»، دولت
چین نیز مانند
سایر ممالک
تسلیم تهدیدات
آمریکا شد و
خودروسازان
چینی از ایران
خارج شدند و
۱۴ مهر ۱۳۹۸
ایران رسماً
اعلام کرد شرکت
ملی نفت چین
(سیانپیسی) از
طرح توسعه فاز
۱۱ پارس جنوبی
کنارهگیری
کرده است و
این در حالی
بود که پیشتر
شرکت چینی
اعلام کرده
بود به دلیل
تحریمها از
سرمایهگذاری
در پارس جنوبی
منصرف شده
است.
البته
باید منصفانه
برخورد کرد و
بیاد آورد که
دولت چین ضربه
شدیدی از نقض
تحریمهای
ایران خورده
بود، از جمله
مفاد پیگرد
قانونی شرکت
عظیم چینی
«هوآوای» توسط
آمریکا، شامل
اتهاماتی میگردد
که به ایران
مربوط است. بر
اساس این
اتهامات رئیس
این شرکت در
کانادا
دستگیر شد،
این شرکت گویا
با نقض تحریمهای
آمریکائی به
طور مخفیانه
با ایران
مبادرت به
تجارت کرده
است.
این وضعیت
بعد از اتخاذ
سیاست جنگی و
تهدیدآمیز
دولت آمریکا
بر ضد ایران،
چین، روسیه،
کره شمالی
تغییر کرده
است. آمریکا
به چین اعلان
جنگ داده و سه
عدد از ناوگانهای
اتمی و
هواپیمابر
خویش را به آبهای
دریای جنوب
چین برده، به
تایوان اسلحه
فروخته و به
تحریک در هنگکنگ،
تبت و
ایغورستان
مشغول است و
دولت هند را
بر ضد کشور
چین تحریک مینماید
و...
خبرگزاری «یورونیوز»
در تاریخ
۱۶/۱۲/۲۰۲۰ از
تظاهرات اویغورهای
مقیم اروپا
علیه قوانین
سرکوبگرانه
چین یاد کرد و
نوشت:
«جدیدترین
تحقیقات موسسه
آمریکایی
گلوبال
پالیسی نشان
میدهند بیش
از ۵۵۰ هزار
تن از اقلیت
مسلمان ایغور
در چین، در
تولید بیش از
۲۰ درصد پنبه
جهان مورد استثمار
و بیگاری
قرارمیگیرند.
آدریان زنز،
پژوهشگر
آلمانی این
گزارش را روز
دوشنبه
چهاردهم
دسامبر
منتشرکرده است».
به نظر ما
این وضعیت به
تغییر اساسی
در تاکتیکهای
مشخص چین در
برخورد به
آمریکا و سرعت
بخشیدن به
ساختمان جاده
ابریشم منجر
شده است.
روزنامه
«وال استریت
ژورنال» نوشت:
«هر کسی که فکر
میکرد با
کناررفتن
«دونالد
ترامپ» از
صحنه (ریاست
جمهوری
آمریکا)، جهان
با روی باز از
منافع ایالات
متحده
استقبال
خواهد کرد، طی
دو ماه اخیر
از خواب غفلت
بیدار شده
است. تازهترین
نشانه در
اینباره را
باید در توافق
هفته اخیر بین
چین و ایران
سراغ گرفت؛ دو
دشمن ایالات
متحده، که
دارند برای
تقویت اهداف
استراتژیشان
با هم متحد میشوند».
انعقاد
قرار داد ۲۵
ساله با ایران
از نظر آمریکا
کمک به حکومتی
است که یکی از
خصمانهترین
روابط را با
آمریکا در
جهان داراست و
شباهتی به
درگیریهای
مقطعی ندارد.
در اینجا نشان
از درگیری
درازمدت و
استراتژیک
است. یک
کارشناس بینالمللی
خاطر نشان کرد
که این شاید
بزرگترین
چالش در برابر
قدرت آمریکا
در سطح بینالمللی
توسط چین، از
بعد از جنگ
ویتنام در سال
۱۹۷۵ به شمار
میرود. چنین
چالشی از سوی
هیچ کشوری از
زمان پایان
جنگ سرد و
فروپاشی
شوروی سابقه
نداشته است. عملیاتیشدن
این توافق تحت
شرایط موجود،
یعنی چین، به دنبال
تثبیت حکومتی
است که علناً
در چندین جبهه
با آمریکا
درگیر است و
این درگیری را
یک هدف
استراتژیک میداند.
به این ترتیب
میتوان گفت
که حکومت چین
خود را برای
یک دوران
پُرتنش و
درگیری با
آمریکا آماده
کرده و میکند
و قرارداد با
ایران جزئی از
سیاست راهبردی
است و دارای
اهمیت فراوان
برای دو کشور
است.
امپریالیسم
آمریکا، که
ایران را از
زمان ریاست
جمهوری «جیمی
کارتر» حریم
امنیتی خویش
به حساب میآورده
با انجام
انقلاب ایران
از دست داده و
هرگز حاضر
نیست از این
لقمه چرب
انصراف بجوید.
آنها به هر
دسیسهای
متوسل میشوند
که مجدداً به
ایران
بازگردند و
استقلال و حق
حاکمیت ملی
ایران را از
بین ببرند،
لذا قرارداد
۲۵ ساله با
چین را باید
نیز از این
منظر مورد
ارزیابی
قرارداد و
بهای پرداختی
آن را برای
ایران با این
ارزشها نیز
سنجید.
صاحبنظران
غرب نه تنها
انگیزه
اقتصادی،
بلکه انگیزه
جغرافیائی -
سیاسی و توسعه
نفوذ چین را
محرک راه
ابریشم میبینند.
طرح مزبور
شامل سرمایهگذاری
۱۳۰۰ میلیارد
دلاری در
زیربناهای
اقتصادی بیش
از ۶۰ کشور
جهان و توسعه
دو مسیر تجاری
خاکی و دریائی
برای متصلکردن
۶۰ درصد جمعیت
جهان است. ایران
یکی از مهمترین
مهرههای این
جاده ابریشم
است.
کشور ما
ایران را نه
چین و نه
روسیه، که هر
دو کشورهای
امپریالیستی
بوده و برای
منافع ملی خود
تلاش میکنند،
در شرایط
کنونی جهان
بطور بالفعل
تهدید نمینمایند.
این کشورها در
شرایط کنونی
جهان متحدان
موقت ایران
محسوب میشوند.
این ممالک با
تهدید و تجاوز
به ایران، که
خاورمیانه را
به خون میکشد،
مخالفاند.
عدم تجاوز به
ایران و دخالت
در امور داخلی
ایران با
منافع ملی این
امپریالیستها
نیز همخوانی
دارد و به
همین جهت علیرغم
عدم مقایسه
توان و قدرتشان
با آمریکا در
کنار ایران
ایستادهاند
و از حقوق
ایران کم و
بیش در عرصه
جهانی و یا در
مقابل
تهدیدات
نظامی منطقهای
آمریکا دفاع
میکنند. این
دو قدرت
امپریالیستی،
چه ما بخواهیم
و چه نخواهیم،
متحدان موقت
ایران محسوب
میشوند. خطر
آنها برای
ایران در
شرایط مشخص
روز به مراتب
کمتر از خطر
«دنیای آزاد»،
یعنی همان
دنیای «چیان کای
چک» و دنیای
چپاولگر غرب
است، که چین
را به خلقی
تریاکی بدل
کرده بود. چین
برای کشیدن
جاده ابریشم و
تسلط بیشتر
به بازارهای
جهان از نظر
راهبردی به
وجود و عبور
جاده ابریشم
در یک ایرانِ
خالی از تشنج
و جنگ نیاز
دارد و سیاستاش
نیز در اجرای
تحقق این
پروژه متمرکز
است.
دشمنان
ایران برای
اینکه ارزش و
اهمیت قرارداد
۲۵ ساله را
کاهش دهند و
ایران را برای
چین بیاهمیت
جلوه دهند و
در پشت این
نزدیکی فقط
نیات شوم و
تصویر اژدهای
زرد را ترسیم
کنند، مدعی میشوند
که ایران در
استراتژی
سرمایهگذاری
خارجی چین به
هیچوجه از
اهمیت بالائی
برخوردار
نیست و سهم
ایران در کل
بازار صادرات
چین نزدیک به
نیم درصد است.
خاورمیانه از
نظر صادراتی
از اهمیت چشمگیری
برای چین
برخوردار
نبوده و سهم
آن در کل
بازار چین
رقمی نزدیک به
۵ درصد است و
یا اینکه حتی
از نظر انرژی
نیز ایران برای
چین فاقد
اهمیت بوده و
چین فقط ۷
درصد از نفت
خام خود را از
ایران تأمین
مینماید و
حاضر نیست
برای این
امتیازات
ناچیزی که از
جانب ایران
نصیباش میشود،
خطر درگیری خویش
را با آمریکا
و متحدانش
فراهم آورد.
به دیگر سخن
ایران نباید
امید تکیه بر
چین را داشته
باشد و بهتر
آن است که به
نوکری آمریکا
تن در داده و
ایران را با
زدن چوب حراج
بر سرش مانند
زمان
اعلیحضرت
محمد رضا شاه
به آنها
بفروشد. این
نوع تحلیلها
از آنجهت
اختراع میشوند
تا بتوانند
ظاهراً ثابت
کنند که ایران
نمیتواند به
بازی با
تضادها و
استفاده از
آنها دل خوش
کند، زیرا چین
در هر صورت
آنها را به
آمریکا میفروشد
پس چه بهتر که
خود ایران در
این زمینه فوراً
و شخصاً
پیشقدم شده دل
به قرارداد ۲۵
ساله همکاری
با چین نبندد.
معلوم نیست که
این
اقتصاددانان
«واقعبین»
چرا از سهم
ایران در
اقتصاد جهانی
و آمریکا و یا
نقش نفت ایران
در بازار
آمریکا، که به
جای ۷ درصد،
صفر درصد است،
صحبت نمیکنند؟
آیا ارزش
«ناچیز» ایران
برای آمریکا
بیشتر از
ارزش ایران
برای چین است؟
روشن است،
دشمنان ایران در
منطقه و در
رأسشان
آمریکا، با
عبور جاده
ابریشم به
اروپا، که چین
را از عبور از
تنگههای بینالمللی
تحت نظارت
آمریکا، نظیر
«تنگه مالاکا»،
«بابالمندب»،
«کانال سوئز»،
«جبلالطارق»
و... بینیاز میسازد
و ناوگانهای
عظیم جنگی
دریائی
آمریکا را دور
میزند و دندانهای
زهرآگین آنها
را میکِشَد،
از کشیدن جاده
ابریشم از
طریق ایران و ارتقاء
توانائیهای
نظامی،
اقتصادی
ایران رنج
برده و خشمگیناند.
طبیعتاً برای
چین سهم
اقتصاد ۵
درصدی «ناچیز»
ایران در
بازار چین
اهمیت ندارد،
ولی نقش
تاریخی و
استراتژیک
ایران در
خاورمیانه و
در متحققکردن
برنامه
راهبری سیاسی
- اقتصادی
عظیم چین ارزش
دارد. ارزش
این قرارداد
را نمیشود بر
اساس تنها چند
صد دلار تعیین
کرد و آنرا بیاهمیت
و فاقد ارزش
جلوه داد.
همینکه
آمریکا از درد
عربده میکشد،
ناشی از اهمیت
تحقق این
برنامه
استراتژیک در
خاورمیانه است
که ایران بخش
مهمی از آن را
تشکیل میدهد.
در جهان
نزاعی میان دو
اردوگاه
درگرفته است؛ اردوگاهی
که میخواهد
با جهان تک
قطبی، با سلطه
آمریکا، تمام ممالک
جهان را به
زیر استیلای
خود درآورد و
برای این کار
نوکراناش را
بسیج کرده است
و از جانبی
دیگر جهانی، که
در شرایط
فقدان کشور
قدرتمند
سوسیالیستی و
انقلابی،
رهبریاش به
دست
امپریالیستهای
ضعیفتر
افتاده، که
حاضر نیستند
زیر بار یوغ
امپریالیسم
آمریکا روند و
میخواهند با
ایجاد وحدت
میان بسیاری
از کشورهای
جهان از نظر
اقتصادی و
سیاسی به
سرکردگی بلامنازع
امپریالیسم
آمریکا و
امپراتوری
دلار خاتمه
دهند. همه
ممالک جهان،
که برای
موجودیت،
تمامیت ارضی و
حق حاکمیت ملی
خود ارزش قائلاند؛
باید یا به
نوکری آمریکا
تن در دهند و
مناسبات بردهداری
مدرن آنها را
بپذیرند و یا
از وجود تضادهای
پدید آمده
میان
امپریالیستها
در راه تأمین
منافع ملی
خویش با
پرداخت بهای
مناسب
استفاده کنند.
چگونگی تأمین
این بهرهبرداری،
وابسته به
ماهیت
کشورهای متحد
و حاکمیت آنها
خواهد بود.
آمریکا
منطقه خلیج
فارس و
خاورمیانه را
با نیت تقسیم
مجدد آن به
تشنج کشیده
است. وضعیت
سوریه،
فلسطین،
لبنان، عراق،
افغانستان و
یمن برخلاف
تبلیغات
امپریالیسم و
صهیونیسم و دستآموزان
آنها در جهان،
دستآورد
جمهوری
سرمایهداری
اسلامی نیست،
نتیجه مستقیم
دخالتهای
آشکار
آمریکاست.
باید پرسید
سربازان آمریکائی
در
افغانستان،
عراق، سوریه،
عربستان سعودی،
امارات،
ترکیه و... چه میکنند
و کشورشان با
کدامیک از این
ممالک مرز
مشترک دارد؟
آنها بخشی از
اتباع
کشورهای
منطقه
نیستند،
بیگانهاند
که به منطقه
آمده و منطقه
را با حضور
خود متشنج
کردهاند؛
برخلاف دروغهای
ایرانیان
آمریکائی این
ایران نیست که
منطقه را به
آشوب کشانده و
به سایر ممالک
تجاوز نموده و
آنها را اشغال
کرده است، این
امپریالیسم
آمریکا و
متحداناش
هستند که به
این جنایت دست
زدهاند. پس
به این جهت
شعار «یانکی
گو هوم» یک
خواست انقلابی
مردم منطقه
است. چقدر
باید کسی
فرومایه و
خودفروخته
باشد که
واقعیات را
وارونه جلوه
دهد، اشغال
سرزمینهای
فلسطین را نادیده
گرفته و
مبارزه رهائیبخش
مردم این کشور
را بر ضد
اشغالگران به
بهانه اینکه
سازمان حماس
در رأس آن
قرار دارد،
نفی کرده و به
جمهوری
اسلامی نسبت
دهد. بیشرمانهتر
از این نمیشود
از صهیونیسم
اسرائیل دفاع
کرد.
این است
وضعیت منطقهای
که ما در آن
زندگی میکنیم.
ایران بر سر
این پرتگاه
قرار گرفته
است. یا با آمریکا
و بازگشت به
دوران بدتر از
دوران شاه، نوکری
و سرسپردگی و
بهدورانداختن
استقلال
سیاسی ایران،
که یکی از دستآوردهای
مهم انقلاب
مردم ایران
است و یا مقاومت
در مقابل این
زورگوئی بیانتها
و استفاده از
تضادهای جهانی
برای یافتن
فرصت تنفس.
جالب
اینکه به مجرد
امضاء این
قرارداد با
چین، گوئی آب
در لانه مورچه
افتاده است.
اروپا و آمریکا
به شدت
دستپاچه شدهاند
و زمزمه
بازگشت به
«برجام» و
آزادکردن پولهای
ایران را، سر
دادهاند.
باید پرسید
اگر ایران
هنوز مشغول
ساختن بمب اتمی
بوده و یا
منطقه را
متشنج کرده،
موشک ساخته و
به تروریسم
بینالملل
کمک میکرده و
صدها اتهام
دیگر از این
قبیل، که
تاکنون از طرف
غرب و یاران
ایرانیاش به
ایران زده میشد،
چگونه شده است
که یکشبه همه
این امراض برطرف
گشته و «بیمار»
شفا یافته
است؟ همین روش
موذیانه غرب
حاکی از عدم
اعتماد به
آنهاست که با
تصمیم
خرابکاری در
پاگرفتن این
قرارداد ۲۵ ساله
بر روی نوکران
آمریکائی
خویش در ایران
نیز حساب باز
کردهاند.
هنوز مرکب
امضاء این
قرارداد خشک
نشده است،
نتایج معجزات
این قرارداد و
استفاده از تضادهای
با آمریکا و
غرب به چشم میخورد.
نشریه
تابناک در ۱۱
فروردین ۱۴۰۰
خبر داد:
«در حالی
که مقامهای
مختلف دولت
بایدن طی هفتههای
گذشته بارها
تاکید کردهاند
که نخست ایران
باید به
تعهدات
برجامی خود بازگردد،
پس از آن،
دولت آمریکا
نیز به برجام باز
خواهد گشت؛
اما چند روز
پیش یک مقام
آمریکائی ـ که
نخواسته نامش
فاش شود ـ به
رویترز گفته
بود: «مساله آن
نیست که چه
کسی اول به
برجام بازمیگردد،
بلکه موضوع،
توافق بر این
است که چه گامهای
همزمان
برداشته میشود.»
«جنیفر
ساکی»، سخنگوی
کاخ سفید نیز
شامگاه سهشنبه،
ششم آوریل در
کنفرانس خبری
گفت: «به روند
دیپلماسی
برای پیشرفت
در مورد ایران
پابند هستیم و
آن موضوع ممکن
است زمانبَر
باشد». تو خود
حدیث مفصل
بخوان از این
مُجمل.
مخالفان
نزدیکی چین و
ایران به
اقتدارگرائی حکومت
چین استناد
کرده که گویا
باید نمونه رشد
سیاسی و
اقتصادی در
ایران نیز
باشد. آنها بیان
میکنند که در
چین بخش خصوصی
در حول یک
اقتصاد دولتی
شکل میگیرد و
کل اقتصاد چین
زیر فرمان یک
ساختار سیاسی
اقتدارگرا
قرار دارد که
با تنظیم
استراتژیهای
درازمدت رشد
اقتصادی
پایدار نظام
را تأمین میکند.
این نظریه
گویا عکس
واقعیتی را
نشان میدهد
که در غرب حاکم
است. طبیعتا
این دروغی بیش
نیست که برای
فریب مردم
تبلیغ می
گردد. در غرب
نظام
اقتدارگرا و
انحصاری
کنسرنها بر
سر کار است و
مردم فاقد
کوچکترین
قدرت تصمیمگیری
هستند. این
انحصارها
هستند که جهت
حرکت سیاستهای
کلان آمریکا
را تعیین میکنند.
مالکان شرکتهای
خصوصی یا به
قدری قدرتمند
هستند، که
بخشی از انحصارات
را تشکیل میدهند
و یا به بانکها
و قدرت
انحصارات و
دولت
انحصارات، که
اقتدارگراست،
وابستهاند.
وگرنه چگونه
میشود توضیح
داد که هیچ
سرمایهدار و
شرکت خصوصی
آمریکائی،
اروپائی و یا
غربی جرأت
ندارد با
اراده آزاد تصمیم
بگیرد که در
ایران سرمایهگذاری
کرده و با
ایران روابط
اقتصادی
داشته باشد.
چنین سرمایهدار
خصوصی عمرش با
فشار
انحصارات و
دولت آمریکا
یکشبه به
پایان میرسد.
حتی بانکهای
بزرگ
آمریکائی
تابع این
اقتدارگرائی
هستند.
اقتدارگرائی
چین و آمریکا
ماهیت متفاوتی
ندارند، شکل
آنها متفاوت
است. با فشار
دولت اقتدارگرای
آمریکا همه
شرکتهائی که
خصوصیاند و
در ایران
سرمایهگذاری
کردهاند، میتوانند
و یا مجبورند
یکشبه خاک
ایران را ترک
کنند. این
اقتدارگرائی
برای ایران
هیچ مزیتی ایجاد
نمیکند و
کوچکترین
زمینه علمی و
تئوریکی برای
مخالفان با
جمهوری تودهای
چین در ایران
نمیتواند
اختراع کند.
شما به
درخواست
ایران در زمان
اقتدارگرائی
دونالد ترامپ
در آمریکا مراجعه
کنید که ایران
از بانک جهانی
در اوج بحران
کرونا،
تقاضای یک وام
۵ میلیارد
دلاری برای خرید
نیازهای
درمانی و
دارویی کرده
بود. دولت
اقتدارگرای
آمریکا با
پرداخت این
وام - توجه
کنید وام و نه
کمک بلاعوض-
مخالفت کرده بود
و مانع از
پرداخت این
وام شد. اگر
این قلدری و
زورگوئی نیست
پس چیست؟
ایرانی
خودفروخته ناراحت
نیست از اینکه
هموطناش در
اثر بیماری
کرونا جان
بدهد. به زعم
آنها تا رژیم جمهوری
اسلامی در
ایران بر سر
کار است، کشتن
ایرانیها
مُباح است.
برگرفته
ازتوفان
شـماره 255 خرداد
ماه 1400 مه2021
ارگان
مرکزی حزب کار
ایران(توفان)
صفحه حزب
کار
ایران(توفان)
در شبکه جهانی
اینترنت
www.toufan.org
نشانی
پست
الکترونیکی(ایمیل)
toufan@toufan.org
لینک چند
وبلاگ حزبی
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
وبلاگ
کارگر آگاه
http://www.kargareagah.blogspot.se/
سایت
کتابخانه
اینترنتی
توفان
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت آرشیو
نشریات توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان
در توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان در
فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه
تلگرام
https://telegram.me/totoufan