تغییر تاکتیکهای امپریالیسم، دراستفاده از داعش و تجزیه­طلبان در ایران

 

شکست امپریالیسم و صهیونیسم در منطقه برای تجزیه خاورمیانه و تحقق طرح جدید خاورمیانه بزرگ در تجاوز به سوریه مستقل تمام محاسبات ارتجاع بین­المللی را برهم زد. در این قمار سیاسی اپوزیسیون خودفروخته ایران نیز که برای سرنگونی بشار اسد رئیس جمهور رسمی، قانونی و مشروع سوریه روزشماری می­کرد و در کنار "اپوزیسیون" سوریه در "جبهه سوم" می­جنگید، سنگ روی یخ شد.

قبل از پرداختن به بحث اصلی برای افشاء دروغهای تبلیغاتی دشمنان مردم و میهن ما، اشاره به یک نکته ضروری است. در سوریه رژیمی بر سر کار است که از زمان حافظ اسد پدر بشار اسد با مشت آهنین حکومت کرده، جنبش کارگری و مترقی را سرکوب نموده و حزب بعث را بر مردم سوریه تحمیل کرده است. رژیم بشار اسد با پذیرش سیاستهای نئولیبرالی بانک جهانی صدمات فراوانی به وضعیت اقتصادی کشور و وضعیت اقتصادی اکثریت مردم سوریه زده است. امپریالیسم آمریکا حتی تروریستهای القاعده را در همکاری با سازمان امنیت سوریه به این کشور می­فرستاد و در این کشور شکنجه می­داد و با این رژیم همکاری می­کرد تا دستان خودش به نقض حقوق بشر "آلوده نشود". پس ارزیابی حزب ما مربوط به ماهیت رژیم اسد، معمر قذافی و یا صدام حسین نمی­شود. این روش دوستان آمریکاست که مخالفان کشتار مردم سوریه، عراق، افغانستان و یا لیبی را مدافعان سلطه­گران ضد دموکرات حاکم معرفی کنند. زیرا بدون چنین اتهامی به دیگران، دفاع بی چون چرا از تجاوز و آدمکشی امپریالیسم در این ممالک مقدور نیست. حزب کمونیست کارگری اسرائیلی حتی مدعی بود که آمریکا دارد بر ضد اسلام سیاسی مبارزه می­کند که آنرا امری مترقی جا می­زد و پیروزی­های آمریکا را در نابودی افغانستان به عنوان مثال مثبت ارزیابی کرده و تبریک می­گفت.

حزب ما از یک اصل به ­رسمیت شناخته شده جهانی که به نفع خلقهای جهان است دفاع می­کند. امپریالیستها حق ندارند تحت هر نام و بهانه­ای که ساخته­اند و آنرا با رنگ و روی تبلیغاتی حقوق بشر آراسته­اند، حق حاکمیت کشورها و تمامیت ارضی آنها را به زیر پا بگذارند. هر کس این اصل بدیهی را قبول نداشته باشد، همدست امپریالیسم و صهیونیسم اشغالگر در فلسطین است. ریاکاری این مدافعان تجاوزات امپریالیستی نقاب حمایت از حقوق بشر نیز هست. در ایران هم ما از این جاسوسان و خودفروخته­ها کم نداریم که با اخاذی از اسرائیل، امپریالیسم و عربستان سعودی دنیا را فرامی­خوانند به ایران تجاوز کنند و "حقوق بشر" را در ایران مستقر نمایند. البته منظورشان همان حقوق بشری است که امپریالیستها قصد داشتند در عراق و لیبی و سرانجام در سوریه توسط داعش مستقر سازند.

رویدادهای منطقه را نباید از دید پیروزی این یا آن آخوند مرتجع دید. زورآزمائی در منطقه بر سر این بود که آیا جبهه متحد امپریالیسم-صهیونیسم و کشورهای عربی مرتجع به رهبری عربستان سعودی استحقاق بقاء داشته و باید سرنوشت مردم منطقه را تعیین نماید و یا باید این هجوم عفریتهای آدمخوار را مهار زد و آنها را به جای خود نشانید. شکست این سیاست راهبردی امپریالیسم در منطقه از افزایش خطر جنگ می­کاهد و افقهای جدیدی در مبارزه بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم در منطقه می­گشاید. برهم خوردن سیاستهای امپریالیستی و پیدایش توازن قوای جدید در منطقه به طور عینی مثبت است و باید مورد تائید نیروهای انقلابی قرار گیرد و نه اینکه با انقلابیگری کاذب مدعی شویم هیچکدام از این مسایل به ما مربوط نیست.

ولی تصوری خام خواهد بود چنانچه بر این نظر باشیم، ارتجاع جهانی از خرابکاری در منطقه دست برمی­دارد و منطقه را بعد از این شکست موقت به حال خود می­گذارد. آدمکشی عربستان سعودی و آمریکا در یمن تنها مشتی از خروار است. شکست عربستان سعودی و امارات متحده عربی در منطقه، خروج ترکیه و قطر از این اتحاد، فشار افکار عمومی بر عربستان سعودی و فشارهای داخلی از درون این کشور، همه این ممالک را در استیصال کامل قرار داده، به­طوریکه آینده حکومتهای خویش را در خطر می­بینند. عربستان سعودی در کنار استفاده ابزاری از "جامعه عرب" علیه ایران، به تشکیل "ائتلاف ضد تروریسم" پرداخته که 40 کشور را در بر می­گیرد و می­خواهد با زور دلار این کشورها را بر ضد ایران بسیج کند. دخالت در کردستان عراق و کمکهای مالی به کردهای منطقه از جمله کردهای ایران چه توسط عربستان سعودی و چه اسرائیل از جمله اقداماتی است که این کشورها و متحدانش برای بی­ثبات کردن شرایط منطقه تدارک دیده­اند. بعد از این شکست تصمیم اتحاد امپریالیسم-صهیونیسم و ارتجاع عرب بر این است که بقایای داعش را که دیگر در سوریه و عراق مورد استفاده ندارند در ایران فعال کنند. این گروه باید به عملیات چریکی در داخل ایران دست زده، بمبگذاری کرده و در مناطق مرزی برای تجزیه ایران تلاش کند. گروه جنداﷲ در بلوچستان پاکستان و ایران توسط عربستان سعودی و دولت پاکستان تقویت می­شود و آنها به عملیات تخریبی در مرزهای ایران اشتغال دارند. در سندی که اطاق فکری اسرائیل که با سازمان امنیت اسرائیل کار می­کند به نام "مرکز اطلاعات برای اخبار در مورد تروریسم"(ITIC) منتشر کرده است آمده که از راه حلهای کمی که باقی مانده تا جلوی مناطق نفوذ ایران را بگیریم یکی داعش است. در این گزارش تحقیقاتی آمده است که ایران از خلائی که شکست داعش در سوریه و عراق ایجاد کرده است به بهترین نحوی استفاده می­کند تا دامنه نفوذ خود را گسترش دهد. این افزایش نفوذ چند اثر دارد یکی اینکه ایران تلاش می­کند در درجه اول به ایجاد ثبات در عراق و سوریه و لبنان یاری رساند و سپس با این نزدیکی و همکاری موجبات طرد آمریکا از منطقه را فراهم ­آورد، که خطری حیاتی برای اسرائیل است. به این جهت باید داعش به یاری اسرائیل و عربستان سعودی آمده و در خدمت منافع آنها و این بار در ایران عمل کند. ناگفته روشن است که رهبری بخش ایرانی آن به عهده مجاهدین خلق است که هم به زبان فارسی آشنائی دارند و هم عربی، انگلیسی و در این فاصله عبری. در این گزارش می­آید: "داعش احتمالا الگوی نبرد خود را تغییر خواهد داد و از تاکتیکهای جنگ چریکی و تروریسم بر ضد اهداف ایران سود می­جوید." در این گزارش از نمونه اقدامات داعش در عملیات تروریستی ماه ژوئن در تهران صحبت می­­شود که در طی آن 17 نفر به قتل رسیدند. در ضمن این اطاق فکری شکست تلاشهای کردهای ناسیونال شونیست عراق در تجزیه عراق را به نفع ایران و به ضرر سیاست راهبردی آمریکا-اسرائیل-عربستان سعودی ارزیابی می­کند.

پاره­ای انسانها شریف و ساده هستند که در مبارزه اجتماعی به علت عدم دارا بودن افق دید وسیع سیاسی، آلت دست تبلیغات امپریالیستی قرار می­گیرند و هستند افراد و گروه­هائی که با ماموریت عمل می­نمایند و باید نقش­های معینی در متن سیاست راهبردی جدید امپریالیسم و صهیونیسم در منطقه برای تقویت داعش به عهده گیرند. آنها داعش را نیروی آزادیبخش در ایران جا می­زنند و یا داعش را بی­خطر جلوه می­دهند. عمال صهیونیسم و امپریالیسم با انواع نامهای گوناگون از طریق شبکه­مجازی و رسانه­های گروهی که تحت اختیار دارند با تبلیغات مسموم کننده، مردم را به آتش زدن مساجد، اماکن عمومی، فعالیتی تخریبی و آشوبگرانه به عنوان مبارزه علیه رژیم جمهوری اسلامی فرامی­خوانند. دستان زیادی به کار افتاده است که همه چیز را مخلوط و مخدوش کند، زیرا اوضاع آشفته و شورش­کور به­نفع امپریالیسم است و هیچ چیز برای مردم ایران به ارمغان نمی­آورد. خوب است به پاره­ای مسایل تئوریک در این عرصه بحث اشاراتی داشته باشیم.

لنین در اثر جاودانی و ضد رویزیونیستی خویش در مورد ماهیت دولت طبقاتی و اهمیت دیکتاتوری پرولتاریا در برخورد به کسانی که شکل دولتها برایشان در مبارزه مهم نیست و فقط به کلیات چسبیده و بوئی از تحلیل مشخص از شرایط مشخص نبرده­اند دست به انتقاد شدید زده آنها را آنارشیست دانسته و بیان می­کند: "آنارشیستها در مورد هرگونه شکل سیاسی با بی­اعتنائی دست می­افشانند". نه تنها برای آموزگاران بزرگ مارکسیسم بلکه برای همه کسانی که دستی بر آتش مبارزه دارند، باید روشن باشد که شکل دولتها و حتی درجه ارتجاعی و توحش آنها در مبارزه طبقاتی و دامنه آزادی عمل مبارزان، نقش مهمی در مبارزه طبقاتی و بسیج توده­ها بازی می­کند. روشن است که جمهوری اسلامی ایران دولتی است با ماهیت طبقاتی و مدافع منافع طبقه ستمگر. همین اصل در مورد دولت بورژوائی آلمان و یا سوئد نیز صادق است. در این ممالک نیز دولتهای حاکم دول طبقاتی و حافظ منافع طبقات ستمگر هستند، ولی از این اصل عمومی و علمی، نمی­شود نتیجه گرفت: پس به­علت ماهیت یکسان این دول، شکل این حکومتها نیز یکسان است و مهم نیست در آلمان هیتلر بر سر کار است و یا خانم مرکل و...

لنین با استناد به گفتار فریدریش انگلس نقل می­کند:

"انگلس نسبت به مسئله شکل­های دولت نه تنها لاقیدی ابراز نمی­دارد، بلکه برعکس با منتهای دقت می­کوشد همانا شکلهای انتقالی را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد تا در مورد جداگانه بنا برخصوصیات مشخص تاریخی آن، این نکته در نظر گرفته شود که آیا شکل انتقالی موجود انتقال از چه چیزی به چه چیزی است."(آثار منتخب جلد دوم قسمت اول صفحه 309 به زبان فارسی) و یا در جای دیگر باز هم در اهمیت شکل دولتها می­آورد:

"دو تذکر دیگر: 1) اگر انگلس می­گوید که دولت در دوران جمهوری دموکراتیک نیز همچنان "ماشینی برای سرکوب یک طبقه بدست طبقه دیگر" باقی می­ماند و از این حیث از دوران سلطنت "دست کمی ندارد"، برخلاف آنچه که برخی از آنارشیستها "می­آموزند"، معنایش بهیچوجه این نیست که شکل ستمگری به­حال پرولتاریا بی­تفاوت است. آن شکلی از مبارزه طبقاتی و ستمگری طبقاتی که دامنه­دارتر، آزادانه­تر و آشکارتر است برای پرولتاریا در امر مبارزه وی برای محو طبقات به­طور اعم، تسهیلات عظیمی را فراهم می­نماید.

2) و اما اینکه چرا فقط نسل جدید قادر خواهد بود تمام این زباله دولتمداری را به­دور افکند،- نکته­ایست که با مسئله فائق آمدن بر دموکراسی ارتباط دارد و ما هم اکنون به بررسی آن می­پردازیم.".(آثار منتخب جلد دوم قسمت اول صفحه 320 به زبان فارسی).  

استناد به متون کمونیستی برای آن است که تفاوت میان تفکر خرده بورژوائی سرگردان و "آتش گرفته" را با درک یک کمونیست دوراندیش و مسئول نسبت به مبارزه و سرنوشت مردم نشان دهیم.

عده­ای با این تفکر خرده بورژوائی در میان اپوزیسیون هستند که تصور می­کنند هر چقدر بیشتر به رژیم جمهوری اسلامی القاب منفی بچسبانند "انقلابی"ترند. آنها رژیم جمهوری اسلامی را با نازیسم، هیتلر، فاشیسم و... قیاس می­کنند. به زعم آنها اگر کسی بنویسد و یا بگوید که رژیم جمهوری اسلامی مجموعه­ای از نازیسم، فاشیسم، فالانژیسم به توان دو است، خیلی انقلابی رفتار کرده است. این تفکر آنارشیستی در بهترین حالت ناشی از “گُرگرفتن" خرده بورژوائی و فرار از تحلیل مشخص از شرایط مشخص است. آخر همین منحرفان، رژیم جمهوری اسلامی را با داعش قیاس می­نمایند و از حکومت داعش در ایران صحبت می­کنند. این ادعا با واقعیت هرگز نمی­خواند. حتی نابینایان سیاسی نیز باید ببینند که "مناطق تحت اشغال" این رژیم، زمین تا آسمان با مناطق تحت اشغال داعش در سوریه و عراق و لیبی فرق دارد. مخلوط کردن این تمایزهای روشن، ناشی از انقلابی بودن نیست، ناشی از بی­خردی، بی سوادی تئوریک، تظاهر به انقلابیگری و بستن بحث و دهان مردم با زبان ارعاب است. این شیوه تبلیغات شیوه ایجاد سردرگمی و آشفته فکری، خاک به پا کردن برای آن است که خطر داعش و دسیسه­هائی که عربستان سعودی و اسرائیل با حمایت آمریکا در ایران در پیش دارند مخدوش شود. این همان سیاست "جبهه سوم" در گذشت است که در زمان تدارک حمله امپریالیسم آمریکا و اسرائیل به ایران در سال 2012 که بسیار نیز جدی شده بود، مشتی انقلابی­نما در خیابانها ظاهر می­شدند و خواهان سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی به کمک تجاوز آمریکا بودند. حقه­بازترین آنها هم می­خواست با اسرائیل و آمریکا بجنگد و هم با جمهوری اسلامی و صمیمی­ترین آنها که عامل مستقیم اسرائیل است در قالب حزب کمونیست کارگری از همه دعوت می­کرد که نه جبهه ضد جنگ، بلکه جبهه ضد سرنگونی ایجاد کنند که در آن از آمریکا گرفته تا اسرائیل و سلطنت طلبان و... هم پیمان آنها شرکت داشته باشند. استدلالات کنونی در شکل تفاوت نموده است، زیرا سیاست راهبردی امپریالیسم و صهیونیسم در ایران تغییر کرده­ است. شکست امپریالیستها در منطقه خطر جنگ قریب­الوقوع را علیه ایران کاهش داده است. آنها دیگر قادر نیستند مزدوران خود را تحت نام اپوزیسیون ایران همراه ارتش آمریکا وارد ایران کنند. مردم ایران حاضر نیستند فاجعه عراق، سوریه و لیبی را در ایران بپذیرند تنها به صِرف اینکه این رژیم حاکم فاسد، جنایتکار، ستمگر و ریاکار است. مردم ایران نمی­پذیرند که امپریالیسم و صهیونیسم مبشران آزادی، پیشرفت، تحقق حقوق بشر هستند و از خونخواری و غارت ملتها دست کشیده­اند.

سیاست اطاقهای فکری امپریالیستی این است جنگ را این بار در درون ایران ایجاد کنند. اقدامات خرابکارانه انتحاری، تجزیه ایران تحت پوشش ریاکارانه "حق تعیین سرنوشت ملل" برای همکاری با امپریالیسم و صهیونیسم، ایجاد یک بازار آشفته و فقدان امنیت، تلاش برای ایجاد بحران و تزلزل و تشویش، آنهم برای درهم ریختن شهرها و... همه و همه در خدمت این است که آشوب به­پا شود تا آنها قادر شوند از این آبِ گل­آلود ماهی بگیرند. تدارکِ وارد کردن داعش به ایران و آنهم در همکاری با جریانها، گروهها، سازمانها، و احزاب تجزیه طلب و برخی گروههای اپوزیسیون ایران و... مجموعه­ای از این سیاست است که در حال اجرای آن هستند.

اطاقهای فکری امپریالیستی تلاش می­کنند که مرز روشن میان داعش و جمهوری اسلامی را از بین ببرند تا با مشوب کردن افکار مانع شوند مردم به دسیسه­ها و خطراتی که برای ایران مهیا ساخته­اند پی­ببرند. مرز زدائی این چنینی با این هدف است که برای مردمِ عادی، این توهم ایجاد شود که چه فرقی دارد داعش وارد ایران شود و حکومت کند و یا این داعشی که امروز در ایران در حال حکومت است بر سر کار باقی بماند. به این جهت میان این دو داعش فرقی برای انتخاب وجود ندارد. اضمحلال ایران مهم و مطرح نیست، زیرا این نتیجه دعوای میان  داعشیان است و به ما "انقلابی­ها" ربطی ندارد.

اتفاقا نیروهای کمونیست، دموکرات و آزادیخواه در ایران باید تلاش کنند این مرزهای را روشن نگاهدارند در عین اینکه نشان دهند هدف از سرنگونی رژیم سرمایه­داری جمهوری اسلامی نباید استقرار داعش و یا نوکران امپریالیسم و صهیونیسم در ایران باشد. انقلابی که درایران صورت گرفت این جنایتکاران را از ایران بیرون کرد و دستشان را از منابع صنعتی و کشاورزی ایران کوتاه کرد، نظامیان آنها را بیرون ریخت و سازمانهای جاسوسی آنها را در هم شکست. انقلاب ایران علیرغم شکست خود، باید در همین مسیر پیش رود و تحول یابد و نه اینکه به عقب برگردد.

کسانی که همآوای امپریالیستها هستند تا داعش را در ایران جا انداخته و مجلسی کنند هرگز خواهان تغییر واقعی در ایران و تحول انقلابی در مسیر ادامه انقلاب تاریخی بهمن نیستند. برضد جمهوری اسلامی شعار دادن حتی اگر این شعارها درست باشد تنها در متن مبارزه تاریخی مردم ایران به خاطر قطع دست امپریالیسم و صهیونیسم در جهت ایرانی آزاد و سوسیالیستی قابل دفاع خواهد بود. در غیر این صورت با این همه آلودگی­هائی که جمهوری اسلامی دارد، از فساد و تبهکاری گرفته، تا سقوط اخلاقیات، توسعه فحاش، مواد مخدر، مفتخوری، رشوه خواری و... حتما می­توان صدها اتهام درست و به جائی نیز پیدا کرد که به دامان این رژیم بچسبد و ضرورت سرنگونی آنها را انکارناپذیر گرداند. ولی این سرنگونی بدون مبارزه با امپریالیسم و صهیونیسم و وهابیسم مقدور نیست و موجبات تحول و آزادی ایران را فراهم نمی­سازد. این سرنگونی دورنمائی نیست که کمونیستها، نیروهای انقلابی، دموکراتیک و آزادیخواه در ایران دارند. دموکراسی و آزادی بر خرابه­های ایران ویران، هدفی نیست که حزب ما برای آن پیکار می­کند. مخدوش کردن این مرزها تکرار سخنان نتانیاهو و ملک سلمان است.    

بر گرفته از توفان شـماره 214 دی ماه  1396ـ ژانویه سال 2018

ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)
صفحه حزب کار ایران(توفان) در شبکه جهانی اینترنت

www.toufan.org

نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)

toufan@toufan.org

لینک چند وبلاگ حزبی

وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

 http://kanonezi.blogspot.se/

 وبلاگ کارگر آگاه

 http://www.kargareagah.blogspot.se/

  سایت کتابخانه اینترنتی توفان

http://toufan.org/ketabkane.htm

 سایت آرشیو نشریات توفان

 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

 توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/toufan.hezbekar

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts

 توفان درشبکه تلگرام

https://telegram.me/totoufan