به
واقعیات
افغانستان
باید برخورد
تاریخی و علمی
داشت
مسئله
افغانستان
هنوز مسئله
داغی است،
زیرا حکومت
افغانستان
هنوز موفق
نشده است پایههای
قدرت خود را
تحکیم کرده و
نظام اداری
کشور را به
کار اندازد.
روشن است که
بر اساس فقه
حنفی نمیشود
کشوری را بنا برمقتضیات
قرن بیست و
یکم واقعبینانه
اداره کرد .
کشور کنونی
بنا بر
پیچیدگیهای
اقتصادی،
سیاسی و
اجتماعی باید
منظم و با مدیریت
و کارشناسانه
بر اساس قانون
که حقوق و وظایف
را تعیین میکند
و مبنای ایجاد
امنیت در کشور
است، اداره شود،
دولت باید
زبان واحدی در
مقابل مردم
داشته باشد.
وقتی امنیت
قانونی وجود نداشته
باشد و
تصمیمات فردی
و یا گروهی،
ذهنیگریها
و تخیلات دینی
مبنای
تغییرات قرار
گیرند، هیچ کس
نمیتواند با
اطمینان خاطر
سرمایهگذاری
کرده و یا
برای آینده
زندگیاش
برنامهریزی
طولانی کند.
مردم از امروز
به فردا زندگی
میکنند، همه
چیز موقتی است
و به خُلق و
خوی این یا آن
رهبر دینی و
تفسیرات فقهی
وی ربط پیدا
میکند و این
آغاز آشوب
است. آن بخش از
جامعه که نظر
به پیشرفت
جامعه و اداره
کشور دارد در
نگرانی و
سردرگمی به سر
برده و چشم
انتظار انجام
تحولات و
اقدامات
اساسی با
پشتوانه
دولتی است.
البته برای
بخش بزرگی از جامعه
افغانستان که
در شبکه
مناسبات
قبیلهای،
بردهداری،
عشیرتی در
خواب است،
شاید تاخیر در
برقراری یک
حکومت فعال و
کارساز اهمیت
چندانی نداشته
باشد، ولی
برای جامعه
شهری
افغانستان و آینده
و پیشرفت این
کشور این
بلاتکلیفی
کشنده است.
البته حاکمیت
کنونی
افغانستان
باید به تناقض
ناشی از خوانش
فقه حنفی- دیوبندی
برای اداره
کشور و عملگرائی
ضروری و واقعبینانه برای
اداره مملکت
فایق آید. این
امر را ما در
مورد آزاد
بودن کار زنان
در برخی از
حوزهها و
ممنوعیت آن در
بخشهای دیگر شاهدیم.
طالبان قادر
نیست با جزمگرائی
و انکار
واقعیات
پیچیده
امروزی اجتماعی
زندگی
اجتماعی مردم
را سامان دهد
و این امر به
تضاد درون
هیات حاکمه
منجر شده است.
به نظر میرسد
که این موفقیت
ناگهانی
طالبان که
آمادگی اداره
کشور را در
این حد گسترده
نداشته است، آنها
را عملا در
مقابل
مشکلاتی قرار
داده که ممالک
همسایه برای
به رسمیت
شناختن
حکومتشان به
دنبال تضمینهای
قابل قبول از
جانب آنها
هستند و
منتظرند که
آنها با هویت
روشن به میدان
آمده تا
برقراری
روابط آسان
گردد.
همسایگان
افغانستان
خواهان یک
حکومت فراگیر
قومی و دینی و
ایجاد امنیت
در سراسر
افغانستان
هستند و طبیعتا
چنین
پیشنهادی
همان تضمینی
است که طالبان
میتواند و
باید به
همسایگان خود
و به اقوام و
اقلیتهای
مذهبی درون
کشور خود
بدهد. این
اقدام برای
اعتمادسازی
مهم است و
چنانچه
طالبان به آن
تن در دهد،
نمیتواند از
امروز به فردا
سیاست خویش را
فرصتطلبانه
و به بهای
گزاف تغییر
دهد. به حکام
کنونی
افغانستان
پیشنهاد شده
است که تاجیکها،
ازبکها،
شیعیان، سنیهای
غیر حنفی-
دیوبندی و... را
در قدرت سیاسی
شرکت دهند تا
تضمینی برای
ممانعت از
سرکوب و ممانعت
از اجرای
حقوقی باشد که
از آنها مرتب
با احترام یاد
میکنند.
آمریکا و
ناتو که بیست
سال این کشور
را به روز سیاه
نشاندهاند و
هزاران نفر
مردم آن را
نابود ساختند
از استقرار یک
حکومت مستقل،
متکی به نیروی
خود ناخرسند
هستند. آمریکا
برای توجیه
حضور بیست ساله
خویش در
افغانستان به
دنبال
تروریسم و
ایجاد آشفتگی
در افغانستان
بوده و در پی
تقویت داعش
برای ایجاد
عدم امنیت در
جنوب جمهوریهای
آسیای میانه،
مرزهای چین و
شرق ایران
است. از روز
خروج این
تجاوزکاران،
پروندههای
مربوط به قتل
عام، فقر،
فلاکت،
گرسنگی، بیخانمانی
و مردنِ دسته
دسته کودکان
گرسنه افغانی
برملا میشود.
امپریالیسم
ناتو تلاش
دارد با نیروی
شستشوی مغزیِ
رسانهای که
در اختیار
دارد، چنین
القاء کند که
گویا این بیسامانی،
گرسنگی و قحطی
ناشی از
پیروزی طالبان
است و تا
زمانیکه
اشغالگران
«متمدن» در
افغانستان بر
سر کار بودند
همه چیز بر
وفق مراد میگردیده
است. ولی در آن
زمان که همین
طالبان مرتجع،
در مناطق تحت
سلطه خویش
دولتِ در سایه
را قبل
از پیروزی
کنونی ایجاد
کرده بود، شاهد
گرسنگی
کودکان و جان
دادن آنها
درآغوش مادرشان
نبود. «توماس
روتیگ» (Thomas Ruttig) کارشناس
آلمانی امور
افغانستان
ابراز داشت که
دولت پنهان
طالبان مخارج
خود و مناطق
تحت نفوذ خویش
را از طریق
قاچاق تریاک
که جنبه فرعی
در درآمد آنها
را داشت، از
طریق فروش سنگهای
قیمتی، تجارت
حیوانات
نادر، فروش
تلفن همراه و
مهمتر از همه
از طریق
دریافت
داوطلبانه
مالیات از
شاغلین و
مالکان کسب میکرد
و از این طریق
هزینههای
اداره مناطقی
را که زیر
نفوذ خود داشت
تامین مینمود.
مردم
افغانستان
برای رفع
اختلافات خویش
داوطلبانه به
نزد قضات
طالبان برای
اجرای عدالت و
رسیدگی حقوقی
میرفتند تا
به نزد
ماموران فاسد
دولتی که با
اخذ رشوه
داوری مینمودند.
در آن دوران
سخنی از فقر
فاقه در
سرزمینهای
زیر نفوذ
طالبان نبود.
(برنامه
«فونیکس» (Phönix) قدرت طالبان
به آلمانی و (Ghosts of Afghanistsn))(برای
دیدن این فیلم
به لینک در
انتهای مقاله رجوع
نمایید-
توفان)
در چنین
شرایطی حمدﷲ
محب رئیس
سازمان امنیت
افغانستان در
دوران حکومت
اشغالی که خود
وی مامور
آموزش دیده
سازمان سیا در
پاکستان بود،
قبل از فرار و
ترک خاک
افغانستان،
وظیفه ایجاد
آشوب،اعمال
ترورهای
داخلی، بمبگذاری
در مدارس،
کشتن شیعیان و
بمبگذاری در
مساجد آنها در
کابل را به
عهده داشت تا
با بلوا
بتواند این
اقدامات را به
پای طالبان
بنویسد و باعث
شود شیرازه
امور از هم
پاشیده، جنگ
داخلی در
افغانستان
شروع شده و با
ایجاد آشوب نه
تنها ممالک
همسایه
افغانستان را
ناامن کنند،
بلکه زمینه را
برای گذاردن
جای پای مجددا
به افغانستان
باز بگذارند،
زیرا بعید نیست
که در اثر
آشوب، فقدان
امنیت،
گرسنگی و
فلاکت، مردم
از ترس «عقرب
جراره به مار
غاشیه» پناه
برند. همین
آقای مُحب
اعتراف کرد که
طالبان مورد
تائید بسیاری
از مردم
افغانستان هست
و به این
ترتیب ما
آنگونه که
تبلیغ میگردد،
با مشتی راهزن
روبرو نبوده
با بخشی از مردم
افغانستان
روبرو هستیم.
طالبان
برخلاف
تبلیغات
اشغالگران و
تجاوزکاران
مشتی گانگستر
نیستند که دست
بر قضا و بر
اساس تئوری
توطئه به قدرت
رسیدهاند.
گانگسترهای
واقعی روسها
و آمریکائیها
بودند که از
این کشور بدن
پاره پارهای
را به جای
گذاردهاند.
طالبان در بعد
از شکستاش از
جانب قوای
مهاجم آمریکا
هیچوقت
نابود نشده
بود و برعکس
به میان مردم
رفته بود و در
میان قوم
پشتون و به
ویژه در منطقه
جنوبی
افغانستان
فعالیت میکرد
و از نفوذ
فراوان
برخوردار بود.
کرزای و اشرف
غنی تنها
حاکمان کابل
بودند و نه
افغانستان.
طالبان یک
زمینه تودهای
قبیلهای -
عشیرتی و فئودالی
در افغانستان
دارد که به
شدت مذهبی هستند.
آنها برای نوع
زندگی و سنتهای
خویش ارزش
قایلند و هیچ
دستوری از
بالا را برای
تغییر آن نمیپذیرند.
افغانستان به
یک تغییر
ساختاری عمیق،
به یک تحول
اقتصادی و
فرهنگی نیاز
دارد که امری
طولانی و با
برنامهریزی
حسابشده
باید باشد و
تمام جامعه
سنتی
افغانستان را با
توسعه سرمایهداری
عمیقا شخم
زند.
رویزیونیستها
که مانند
امپریالیستها
در مورد
واقعیت جامعه
افغانستان
برای توجیه
اشغال روسها
به همه دروغ
میگفتند و
تزویر میکردند،
و به مصداق «واعظان
کاین جلوه در
محراب و منبر
می کنند
چون به خلوت
می روند آن
کار دیگر می
کنند»
بر آن شدند که
دل همین
«تروریست»ها
را در خلوت به
دست آورند.
آنها نه تنها
با نمایندگان
مجاهد منفور
گلبدین
حکمتیار نشست
و برخاست
کردند بلکه در
برنامه
«کمونیستی»
خویش نیز
تغییر به وجود
آوردند. آنها
با این واقعیت
روبرو بودند
که جامعه
افغانستان
عقبمانده
بوده و دین
اسلام در این
کشور ریشههای
بس قدرتمندی
در میان مردم
دارد. آنها
نمیتوانستند
مقاومت مردم
را اقدامات
«تروریست»ها
جا بزنند حال
آنکه «گر
حکم شود که
مست گیرند، در
شهر هر آنچه
هست گیرند».
آنها نام حزب
خود را نیز
تغییر دادند.
در سند
«برنامه حزب
مردم
افغانستان» که
برای جلب
مجاهدین
افغان
جایگزین حزب
قبلی شده بود،
با اهداف زیر
روبرو میشویم
که آن را در
تحت فشار همین
تروریستها
تنظیم کردند:
«اسلام دین
مقدس مردم
افغانستان
است. حزب از آزادی
در اجرای
مراسم دینی و
مذهبی برای
مسلمین و
پیروان سایر
ادیان حمایت
مینماید، با
موارد
استفاده از
اعتقادات
دینی به مقاصد
سیاسی مخالف
است.
متعاقباً
اصول اساسی
جمهوری
دموکراتیک
افغانستان به
مثابه قانون
اساسی موقت
کشور به تاریخ
16 آوریل 1980 توسط
«شورای
انقلابی» مورد
بررسی و تصویب
قرار گرفت.
این قانون
اساسی پایههای
اساسی تشکیل
یک نظام سیاسی
دموکراتیک و مترقی
را تا هنگام
طرح و تدوین
قانون اساسی -
دایم - به جا
گذاشت، و در
آن دفاع از
استقلال، حاکمیت
ملی، تمامیت
ارضی، اعتقاد
و احترام به
دین مقدس
اسلام و رعایت
آزادی کامل،
اجرای مناسک
دینی مردم،
پیشبینی شده
بود
به تاریخ 21
آوریل 1980
تعدیلات واقعبینانهای
مطابق با
شرایط در بیرق
رسمی و نشان
دولتی صورت
گرفت و مراسم
برافراشتن
رسما اجراء
گردید. و در 16
جون 1981 گام مهمی
در جهت ایجاد
وحدت، تفاهم و
همآهنگی
سیاسی و
اجتماعی مردم
زحمتکش
افغانستان با
اعلام تشکیل
جبهه ملی پدرِ
وطن، برداشته
شد.
با وجود موضعگیریهای
لجوجانه
تنظیمهای
«جهادی»
فروخته شده و
ادامه
تخریبات علیه دولت
جمهوری
دموکراتیک
افغانستان
اما رهبری
حزبی و دولتی
به اقدامات
صلحآمیز خود
متکی بر نیرو
و توانمندی
ادامه میداد.
و از تاریخ 27
دسامبر 1979 تا 15
ژانویه 1980 در
حدود 16 هزار
زندانی در کابل
و ولایات آزاد
شدند. از جمله
تعداد کثیری
از
بنیادگرایان
اسلامی
وابسته به
تنظیمهای
«اخوانی» به
شمول برخی
رهبران ایشان
نیز از جمله
آزادشدگان
بودند. مانند
عبدالرب رسول سیاف.
همانگونه که
اعلام شده بود،
آزادی
زندانیان
بدون هیچگونه
قید و شرط و
تبعیض، بطور
آگاهانه
انجام یافت.
در 6 ژانویه 1980 بر
طبق مشی قبلا
اعلام شدهای
دولت از طریق
رسانههای
گروهی، چنین
ابلاغ گردیده
بود: «... عفو تمام زندانیان
سیاسی که از
دم ساطور
خونین امین میرغضب
سالم باقی
ماندهاند،
بدون در نظر
داشت طبقه،
مذهب، زبان،
قوم، ملیت،
ایدئولوژی .
اختلاف سیاسی
و سازمانی اعلام
میگردد...».
این
تغییرات
ظاهری دولت
ببرک کارمل
نیز نتوانست
جان کشور
مستعمره و
دولت دستنشاهد
وی را نجات
دهد.
https://www.zdf.de/dokumentation/zdfinfo-doku/ghosts-of-afghanistan-die-macht-der-taliban-100.html
نقل
از توفان
ارگان مرکزی
حزب کارایران
شماره 261 آذر 1400
www.toufan.de
لینک چند
وبلاگ حزبی
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
وبلاگ
کارگر آگاه
http://www.kargareagah.blogspot.se/
سایت کتابخانه
اینترنتی
توفان
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت
آرشیو نشریات
توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان در
توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان در
فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه
تلگرام
https://telegram.me/totoufan