مقالات توفان الکترونیکی شماره 118 نشریه الکترونیکی حزب کارایران(توفان) اردیبهشت 1395

www.toufan.org

بیانیه حزب کارایران(توفان)  بمناسبت اول ماه مه

فرخنده باد اول ماه مه روز نمایش پرقدرت اتحاد

کارگران سراسر جهان

                                                     

اول ماه مه، روز بین المللی اتحاد و همبستگی کارگران سراسر جهان فرا میرسد. طبقه کارگر در سراسر جهان قریب به  ۱۲۷ سال است که این روز را بمناسبت تظاهرات عظیمی که کارگران شیکاگو درروز اول ماه مه سال ۱۸۸۶ برپا داشتند، گرامی میدارند. تظاهرات کارگران شیکاگو آن روز توسط پلیس سرمایه به خاک وخون کشیده شده ولی یاد این روزازخاطره ها محو نگشت واول ماه مه جلوه ای ازهمبستگی جهانی پرولتاریا درسراسرجهان گردید.دراین مدت سرمایه داری جهانی کوشش بسیارکردتا این روزراازمیان بردارد، زیراهراس سرمایه داری از اتحاد وهمبستگی وتشکل پرولتاریاست. آنجا که این دسیسه با مقاومت کارگران روبروشد، براین روز، روز کار نام نهاد و با این عمل وحشت خودرا ازنام کارگر عیان ساخت.دراین روز کارگران همه کشورها سوای رنگ، ملیت و مذهب فراررسیدن زندگی آگاهانه خویش را در پیکارعلیه  بیکاری، گرسنگی، استثمار و بینوائی جشن می گیرند ودر این پیکارمشترک دوجهان در برابر هم صف آرایی میکنند. جهان سرمایه و جهان کار، جهان استثمار وبردگی، جهان برابری و برادری. خواست همه کارگران جهان محو و نابودی استثمار و بنا نهادن جهانی بری از جنگ و فاشیسم وراسیسم ،جهانی بری از فقر و فحشا و همه آن مظاهر وجودی نظام انگلی سرمایه داری است.

رفقای کارگر!

 

طبقه کارگر درعین اینکه ثروت آفرین و نیروی محرک جامعه است، پیشقراول و موتور انقلاب نیز بشمار می رود. بدون حضور طبقه کارگر درجنبش های دمکراتیک و آزادیبخش و بدون کسب رهبری انقلاب توسط این طبقه، هیچ انقلابی به پیروزی نهایی نخواهد رسید و آزادی بشریت را که درگرو سوسیالیسم است، به ارمغان نخواهد آورد. نمونه انقلاب بهمن ۵۷ دربرابر ماست.این انقلاب مدیون مبارزات کارگران صنایع نفت بود. بدون حضور نفتگران قهرمان ایران که شیرهای نفت را بستند ودرصفوف قیام گام گذاردند، پیروزی ممکن نمی بود. اما از آنجا که کارگران فاقد رهبری کمونیستی بودند نتوانستند مهرخود را برانقلاب بکوبند. از همین رو علیرغم پیکار قهرمانانه و تعیین کننده شان ، پس از سقوط رژیم وابسته به امپریالیسم شاه، مجددا به قعر جامعه پرتاب شدند تاخود را برای خیزی دیگر آماده نمایند.

 

اکنون درشرایطی به استقبال اول ماه مه میرویم که بحران سرمایه داری امپریالیستی کولاک می کند و این تازه اول کار است. بی خانمانی  وتاراندن میلیونها انسان از سرزمینشان ، گرسنگی دادن و ایجاد فقر در عرصه جهان آنهم به صورت آگاهانه یک جنایت علیه بشریت است. بحرانی که دامن اقتصاد سرمایه داری را گرفته است، نتیجه اتفاق نیست، نتیجه اشتباه این یا آن فرد نیست، و یا آنطور که تبلیغ می کنند تا مردم را شستشوی مغزی دهند، ناشی از حرص و آز افراد جداگانه سرمایه داری نیست. این بیماری جذام سامانه سرمایه داری است که بر اساس کسب سود حد اکثر بنا شده است و مالکیت خصوصی بر وسایل تولید را مقدس می داند. در حالیکه کارخانه ها از ماشینهای سواری و حمل و نقل مملو گشته است و ثروت روی ثروت خوابیده است مردم توانائی خرید این کالاها را ندارند و باید گرسنگی بکشند. در حالیکه صدها هزار خانه مسکونی خالی در اختیار بانکها و بیمه هاست مردم در زیر چادر زندگی می کنند. تناقض سامانه سرمایه داری در همین مثال ساده عرضه می شود. در یک طرف قطب ثروت و در طرف دیگر قطب فقر نشسته است. در حالیکه ثروت وجود دارد ، مردم از فقر جان میدهند. مرگ محصول کمبود کالا و ثروت نیست محصول توزیع غیرعادلانه و تقدس مالکیت خصوصی بر وسایل تولید است. اکنون  که  ثروت ۶۲ نفر از سرمایه داران جهان برابر است با دارایی نیمی ازاهالی محروم جهان بازهم بورژوازی بیشرمانه بر طبل ریاضت اقتصادی وکاهش دستمزد می کوبد وچنانکه در ماهیت اوست میکوشد نتایج حاصل از بحران اقتصادی را بر دوش طبقه کارگر بگذارد. تظاهرات متعدد با شکوه وگسترده بیش ازیک میلیون نفردرفرانسه درهفته های اخیرو مقابله با تعرض بورژوازی امپریالیستی به حقوق آنها نشانه آنست که مبارزه طبقاتی نه تنها درشکل اقتصادی بلکه در اشکال سیاسی آن نیز شدت مییابد و دامنه و سیعتری میگیرد. اعتراضات کارگری در سراسراروپا و درسایر قاره ها در حال گسترش است. راه درمان و پایان دادن به این فجایع که موجب جنایت و جنگ است، راه پایان دادن به این وبای سرمایه داری که همه قاره آفریقا و آمریکای لاتین و آسیا  را فرا گرفته است سرنگونی نظام سرمایه داری است. برویرانه این نظام ضد بشری باید نظام انسانی سوسیالیسم مستقر شود که با اشتراکی کردن مالکیت بر وسایل تولید یک بار برای همیشه با سیاست اقتصادی هماهنگ و برنامه ریزی شده از وقوع این همه ددمنشی، فلاکت و فقرجلو گیرد. تنها طبقه کارگر با رهبری حزب مارکسیست لنینیست و استقرار دیکتاتوری پرولتاریاست که می تواند به این وضع اسفناک پایان دهد.

 

 رفقای کارگر!

 امسال درشرایطی به استقبال  اول ماه مه می رویم که درایران کابوس استبداد و فاشیسم مذهبی همچنان مسلط است. طبقه کارگر از کلیه حقوق اجتماعی خویش محروم است، قانون کار، بیمه اجتماعی، حق تجمع در اتحادیه های کارگری فقط کلماتی بر روی کاغذ است. گرانی، فقر و بیکاری درایران بیداد میکند و شورای عالی کار، حداقل دستمزد براي سال ٩٥ را ۸۱۲ هزار و ۱۶۶ تومان تعیین کرده است واین به معنی  تشديد فشاربرزحمتکشان وشيره جانشان را كشيدن است .از طرفی رژیم  جمهوری اسلامی درسال گذشته  به سیاست زندان، شکنجه، اعدام  و سرکوب  دگراندیشان بویژه فعالین کارگری ادامه داد و میهنمان درفقروگرانی ورشوه وفساد ودزدی های کلان پیشروی داشته است  ونمونه بابک زنجانیها قطره ای دردریاست وسرنخ همه این دزدیهای کلان به سران درجه اول نظام مافیایی حاکم وصل است وجز این نیست.

رفقای کارگر !

فریب تبلیغات ننگین جمهوری اسلامی و مداحان نولیبرالیسم او را نخوریم .رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی تحت رهبری سید علی خامنه ای و باهمدستی حسن روحانی وهاشمی رفسنجانی برای حفظ نظام ننگینش از موضع ضعفِ وخیانت با کشورهای ۵ + ۱ در وین به نتیجه رسید. رژیم جمهوری اسلامی این تسلیم زبونانه را یک پیروزی بزرگ جلوه داد  درحالی که  اورانیوم غنی شده ۲۰ درصدی ایران به کمتر از۳.۶۷ درصد کاهش یافت ، تعداد سانتر فیوزها از ۱۹۰۰۰ به ۵۰۶۰ تقلیل یافت، تعطیل شدن آب سنگین اراک وتاسیسات فردو وبا نظارت ۲۵ ساله در قالب قرارداد پروتکل الحاقی برایران نیز تحمیل گردید. کل خسارت مالی ایران حداقل ۲۰۰ میلیارد دلار برآورد گردید.....چه وقیحانه است پذیرش یک سیاست نواستعماری وخیانت به منافع ملی مردم را پیروزی و تضمینی برای صلح جلوه دادن!

وعده سرمایه گذاری خارجی درایران و امتیاز دادن به کلان سرمایه داران بین المللی درقالب نو لیبرالیسم جز وخیمتر کردن وضعیت معیشتی مردم بویژه کارگران ومزدبگیران زحمتکش ثمری نخواهد داشت.رونق اقتصادی ورفاه نسبی محصول سیاست درهای باز و نولیبرالیسم نیست ونخواهد بود.رژیم سرمایه داری حاکم برای حفظ قدرت خویش هر خیانت وزد وبند بیشرمانه با جهانخواران بین المللی را با یک آیه و در پوشش مصلحت الهی توجیه میکند تا چند صباحی برعمر نکبتبارش بیافزاید.

 

رفقای کارگر!

آنچه امسال باید در روز اول ماه مه در ایران برجسته گردد مربوط است به مبارزه برای تشکیل اتحادیه های مستقل کارگری، مبارزه برای دریافت حقوق معوقه، مبارزه برای اضافه دستمزد وطرح متحد حداقل دستمزد سه ونیم میلیون تومان ، مبارزه متحد برای تضمین امنیت شغلی که عامل تضمین امنیت وحدت و تشکیلات خود کارگران است. مبارزه برای بازگشت کارگران اخراجی برسرکارخود، مبارزه علیه سیاست اخراج سازی کارگران، مبارزه علیه خصوصی سازی صنایع و واحد های تولیدی ، مبارزه در زیرشعار آزادی بی قید و شرط همه کارگران و سایرمخالفین سیاسی از زندان.

 

کارگران ایران باید هشیار باشند و دسیسه های رژیم ضد کارگری جمهوری اسلامی را که میکوشد بین کارگران افغانی و ایرانی تفرقه انداخته وعلل بیکاری را به گردن آنها  بیاندازد، افشا سازند. این نظام سرمایه داری است که بیکاری می آفریند. کارگران ایرانی و افغانی باید با روحیه همبستگی و رفیقانه درسنگری واحد علیه دشمن مشترک و برای حقوقی برابر به رزمند و تنها در این صورت است که می توانند به حقوق حقه خود دست یابند.

 

 

حزب کارایران(توفان) به کارگران قهرمان ایران و جهان ، روز جهانی کارگر را شاد باش میگوید وایقان دارد که پیروزی اردوی کار بر سرمایه تنها ازطریق وحدت وتشکیلات ورهبری حزب سیاسی و تنها ازطریق انقلاب سوسیالیستی وراهی که لنینیسم نشان میدهد وپیکارجسورانه و شفاف علیه رویزیونیسیم ، انحرافات آنارکوسندیکالیستی، اکونومیستی، ترتسکیستی و کائوتسکیستی و... میسر خواهد گشت. سوسیالیسم تنها راه نجات بشریت است و جز این راهی نیست.

 

****

 

 

 

 

چاره کارگر وحدت و تشکیلات است

پیرامون ضرورت تشکل مستقل کارگری

 

آنچه را با کارگر سرمایه داری می کند

با کبوتر پنجۀ باز شکاری می کند

می برد از دسترنجش گنج اگر سرمایه دار

بهر قتلش از چه دیگر پافشاری می کند

" فرخی یزدی "

در شرایط کنونی طرح تشکیل اتحادیه مستقل کارگری مبرمترین ومحوری ترین شعار جنبش کارگری ایران است. تنها سلاح طبقه کارگر در نبرد طبقاتی برای کسب مطالبات دمکراتیک و صنفی ، تشکیلات واقعی و سراسری مستقل کارگری است.کارگر تنها و بدون تشکیلات در جامعۀ سرمایه داری مثل برۀ رها شده در چنگال گرگهای درنده است.

طبیعی است که طبقۀ سرمایه دار ایران که قدرت سیاسی را در دست دارد از هرگونه تشکل  دشمنان طبقاتی خود و اساساً هرگونه تشکل مردمی که قدرت او را در هر عرصه به چالش بکشد و محدود و یا خدشه دار کند مخالف است و به شدت با آن مقابله می کند. سرمایه داران برای افزایش هر چه بیشتر نرخ سود باید درجۀ استثمار و بی حقوقی طبقۀ کارگر را افزایش دهند و برای این منظور باید همۀ امکانات تدافعی طبقه کارگر را از او سلب کنند ؛ که مهمترین این امکانات تشکیلات است.

ضدیت جمهوری اسلامی با تشکیلات واقعی کارگری و سایر تشکلات مردمی نظیر کانون نویسندگان و انجمن صنفی معلمان یا احزاب و سازمانهای سیاسی مدافع منافع کارگران و زحمتکشان  به هیچوجه به مفهوم ضدیت با هر گونه تشکلی نیست. جمهوری اسلامی با اتحادیه ها و تشکیلات صنفی و سیاسی کارفرما ها و سرمایه داران نظیر اتاق بازرگانی و اتحادیه طلافروشان و حزب مؤتلفه اسلامی( سرمایه داران تجاری ) نه تنها مخالفتی ندارد بلکه همه گونه کمک و یاری هم به آنها می کند.

 جمهوری اسلامی با سازماندهی انجمن های اسلامی و نماز خانه ها و  شوراهای اسلامی کار ، خانه کارگر ، بسیج کارگری ، حراست کارخانه ها ، گماردن پاسداران و ماموران وزارت اطلاعات به عنوان مدیران مراکز صنعتی و تولیدی و خدماتی و نسب دوربین های مدار بسته و دستگاههای استراق سمع و کنترل تلفنها و اینترنت در محیط کار و ترفندهای نظیر در تمام طول حیات ننگین خود تلاش کرده است با گسترش جو ریاکاری و ظاهر سازی و دروغ و خبرچینی و خرافات و فردگرائی و تصویه عناصر آگاه و محبوب و مؤثر و ایجاد جو تهدید و رعب و وحشت و نگرانی از اخراج  و زندان و شکنجه و ترور و حتی تهدید اعضاء خانواده و بستگان، از آگاهی و اتحاد کارگران و متشکل شدن آنها جلوگیری کند.

جمهوری اسلامی از هیچ دشمنی به اندازه کارگران و زحمتکشان متحد و متشکل هراس ندارد. آنها در هراس ازمردم و سرنگون شدن رژیم منحوسشان توسط انقلاب کارگران و زحمتکشان وپا برهنه ها حاضرشدند در غارت و چپاول ثروت ملی ایران با امپریالیستها و صهیونیستها شریک شوند و هر گونه شرایط خفت بار آنها را بپذیرند. البته اگر پذیرش یوغ نوکری و سرسپردگی امپریالیستها، حاکمیت شاه را توانست حفظ کند، جمهوری اسلامی را هم حفظ خواهد کرد.

 

سیاستهای اقتصادی نئولیبرالیستی رژیم که تماما در راستای منافع بورژوازی کلان تجاری و بورژوازی بروکرات و بورژوازی مالی و صاحبان مستغلات و زمین خواران و مغایر منافع ملی و اکثریت مطلق مردم به خصوص کارگران و زحمتکشان شهر و روستا و حتی بورژوازی صنعتی و کشاورزی داخلی است؛ از طرفی پایه و اساسش بر خصوصی سازی ثروتهای عمومی  و حذف یارانه ها و رها سازی ویا جهانی سازی قیمتها و حذف تعرفه های گمرکی است و از طرف دیگربر تغییر ارتجاعی قوانین به خصوص قوانین کار در جهت سیاستهای عمومی نئولیبرالیستی و حفظ امنیت سرمایه ، کاهش نیروی کار توام با افزایش فشار کار و پائین نگاه داشتن سطح دستمزدها نسبت به افزایش تورم و کاهش قدرت خرید حقوق بگیران و حذف خدمات عمومی و دولتی در همه عرصه ها حتی آموزش و بهداشت و درمان.محصول چنین سیاست اقتصادی بطور عمومی گسترش شکاف طبقاتی در جامعه ، ورشکستگی تولیدات صنعتی و کشاورزی ، گسترش بیکاری ، فقر ، طلاق ، دزدی ، قاچاق ، اعتیاد ، فحشا ، روانپریشی ، جنحه و جنایت و سایر معضلات اجتماعی است؛ و در رابطه مشخص با طبقه کارگر نابودی کامل امنیت شغلی و کاهش دائمی سطح زندگی و افزایش سطح آسیب پذیری اجتماعی است. برای برون رفت از چنین وضعیت دهشتناکی راهی جز وحدت و تشکیلات نیست. 

 

به مناسبت فرا رسیدن اول ماه مه روز جهانی کارگر

یادی از ابوالقاسم لاهوتی

ابو القاسم لاهوتی (۱۲۶۶ – ۱۳۳۶) شاعر انقلابی وکمونیست ایران مانند بسیاری از روشنفکران و شعرای انقلابی از پیروزی انقلاب سوسیالیستی اکتبرشوروی به وجد آمده بود واز آن و ساختمان سوسیالیسم با دل وجان دفاع کرد.

لاهوتی سرود تاریخی "انترناسیونال" مهمترین سرود جنبش کمونیستی را به فارسی آهنگین برگرداند. او را می‌توان از سلاله شاعران طراز نوین قرن بیستم دانست، در کنار مایاکوفسکی، ناظم حکمت، برتولت برشت، لویی آراگون، پابلو نرودا، یانیس ریتسوس و......
لاهوتی آگاهی طبقاتی را به زبانی ساده برای کارگران تشریح میکرد:

من از عائلۀ رنجبرم
زاده‌ی رنجم و پرورده‌ی دست زحمت
نسلم از کارگران
حرف من اینکه: چرا کوشش و زحمت از ماست
حاصلش از دگران؟
این جهان یکسره از فعله و دهقان برپاست
نه که از مفت‌خوران!

در نگرش طبقاتی لاهوتی، "دین و قانون و وطن آلت اشراف بُوَد". او در شعر خود تاکتیک مبارزه طبقاتی را با مهارتی کم نظیر به شعار بدل می‌کند:

چیست قانون کنونی، خبرت هست از آن؟
حکم محکومی ما!
بهر آزاد شدن، در همهی روی زمین
از چنین ظلم و شقا
چاره‌ی رنجبران وحدت و تشکیلات است!

لاهوتی تنها اهل سخنوری نبود، بلکه مرد پیکاروعمل نیز بود.یادش گرامی باد!

***

   گشت "نامحسوس" ارگانی برای سرکوب وارعاب زنان

حیات ننگین سی وهفت ساله حکومت جمهوری اسلامی با سیاست ارعاب و سرکوب مردم ایران بوِیژه زنان میهن ما پیوند ناگسستنی دارد. زنان مبارز ایران که درصف مقدم نبرد علیه سیستم آپارتاید سرمایه داری اسلامی قرار دارند، فتواهای ارتجاعی و عربده کشیهای آیت الله ها وامام جمعه های ریز ودرشت را علیه "بی حجابی وبد حجابی" بر نتابیده و در اشکال مختلف درمقابل حاکمیت کپک زده جمهوری اسلامی صف آرایی کرده اند. شلاق وتوهین و زندان وشکنجه دیگر اثر ...ندارد وتوسل به اسیدپاشیدن برسر وروی زنان نیز نتوانسته اراده زنان ایران برای تساوی حقوق  زن ومرد را درهم شکند. رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی بازهم با اعلام آغازفعالیت " گشت نامحسوس " هفت هزار اوباش مفتخور درتهران می خواهد قدر قدرتی خودرا به رخ زنان "بد حجاب" بکشد وبخیال خود ناموس وامنیت مردم را به گروگان گیرد. این  اقدام ارتجاعی وسرکوبگرانه نه از موضع قدرت بل از سر استیصال و ضعف ودرماندگی است.رژیم جمهوری اسلامی که خود مسبب اصلی همه ناهنجاریهای اجتماعی از رشد وگسترش فحشا گرفته تا مواد مخدر نمی تواند مدعی دفاع از امنیت زنان باشد. چنین برخوردهای خشن وضد بشری زنجیره ای، همانند قتل های زنجیره ای و ترور و ناامنی  وایجاد فضای ترس وارعاب است که حاصلی جز هرج ومرج ونآرامی و کینه ونفرت بیشتر نسبت به نظام زن ستیز ومتجر اسلامی ندارد.

حسین ساجدی‌نیا، فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ،روز دوشنبه(۳۰ فروردین ماه) اعلام کرد  که این "نیروهای نامحسوس" به‌شیوه‌ی "پیامکی" فعالیت خواهند داشت. او گفت:«ماموران نامحسوس گشت امنیت اخلاقی بلافاصله با مشاهده موارد تخلف، پلاک خودرو را با سیستم پیامکی به ماموران پلیس اطلاع داده و این مرکز بلافاصله با فرد خاطی تماس گرفته و به وی اعلام می‌کنند که در چه روزی به پلیس مراجعه کند.»

رژیم جمهوری اسلامی که جان مردم را به لب رسانده است  به‌دنبال "جاسوس‌پروری" است و مردم را علیه یکدیگر می‌شوراند. رژیم  با توسل به " گشت نامحسوس"، عملا به ترویج "بی‌اعتمادی" وفضای جاسوسی وخبر چینی  که یاد آور دهه سیاه شصت است وبه فرمان خمینی اجرا گردید، دامن می زند تا با بذر بدبینی وترس  چند صباحی به حکومت منفورش ادامه دهد.

بهمن کشاورز، حقوقدان، در یادداشتی که در روزنامه‌ی "شرق" منتشر کرد، تاکید کرد که در قانون آیین دادرسی کیفری کشور چیزی به اسم "پلیس نامحسوس" وجود ندارد و این افراد نمی‌توانند "ضابط قانون" محسوب شوند.این حقوق‌دان در این یادداشت تاکید کرد:«مقام قضائی نیز که معمولا بازپرس است، باید پس از احراز وجود دلیل کافی، فرد موردنظر را احضار کند و این احضار در صورتی که بدون وجود دلیل کافی باشد، تخلف مقام قضائی محسوب خواهد شد.»

جمهوری اسلامی به رغم به‌کارگیری تمامی ابزارهای لازم و صرف بودجه‌ی کلان، بیش از سه دهه است که با مشکل اجرایی کردن حجاب کامل اسلامی روبرو است و هنوز نیز به واسطه نافرمانی مدنی و مقاومت شجاعانه زنان نتوانسته هدف خود را عملی سازد وبا شکست رویرو شده است. "گشت نامحسوس" وجاسوسان هفت هزار نفری رژیم جمهوری اسلامی اینبار نیز همانند سالهای گذشته با شکست روبروخواهد شد وجز این نیز نخواهد شد. خوب است در زیر به بودجه فرهنگی ، بخوانید بودجه سرکوب مردم و حیف میل های  ثروت جامعه که باید صرف بهبود زندگی فرهنگی و آموزشی وآسایش مردم گردد، در حلقوم چه دیو صفتانی  ریخته میشود، توجه کنیم. فرجام چنین رژیم قرون وسطایی  و ضد انسانی جز مرگ نخواهد بود.نهادها و افراد دریافت‌کننده‌ی بودجه‌ی بیش از هزار میلیارد تومانی فرهنگی در “جدول شماره ۱۷” پیوست لایحه بودجه‌ 95،این علاوه بربودجه صداوسیما،ستادامربه معروف،بسیج و به شرح زیر است:

-شورای عالی حوزه علمیه قم بیش از ۳۵۱ میلیارد تومان
-
شورای عالی برنامه‌ریزی حوزه علمیه خراسان ۸۱/۵ میلیارد تومان
-
نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها بیش از ۱۰۵ میلیارد تومان
-
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه عملیه قم بیش از ۱۰۲ میلیارد تومان
-
مرکز خدمات حوزه علمیه قم بیش از ۴۰۲ میلیارد تومان
-
جامعةالمصطفی ۲۵۶ میلیارد تومان
-
مجمع جهانی اهل بیت ۳۸/۵ میلیارد تومان
-
شورای سیاست‌گذاری حوزه علمیه خواهران نزدیک به ۲۰۳ میلیارد تومان
-
شورای سیاستگذاری ائمه جمعه بیش از ۳۸ میلیارد تومان
-
مؤسسه پژوهشی و فرهنگی انقلاب اسلامی ۱۴ میلیارد تومان
-
مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت ۶/۵ میلیارد تومان
و برخی از روسای نام‌آشنای شماری دیگر از مراکز دریافت‌کننده‌ی بودجه‌ی فرهنگی در جدول شماره ۱۷
- محمود هاشمی شاهرودی برای "دانشگاه عدالت" (۴/۵ میلیارد تومان
-غلام‌علی حداد عادل برای "بنیاد سعدی" ۷/۱ میلیارد تومان
-محمدتقی مصباح یزدی برای "مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی" (۲۸ میلیارد تومان)
-عبدالله جوادی آملی برای "مؤسسه اسراء" (بیش از ۱۱ میلیارد تومان)
-عفر سبحانی برای "مؤسسه امام صادق" (بیش از ۴ میلیارد تومان)
-جوادی آملی، سبحانی و مصباح یزدی برای مرکزی دیگر به نام "مجمع عالی حکمت اسلامی" نیز بودجه‌ای حدود ۲/۵ میلیارد تومان دریافت می‌کند.
-محمدرضا مدرسی‌یزدی (عضو شورای نگهبان) برای "مؤسسه پرتو ثقلین" ۱/۹ میلیارد تومان
-حجت‌الاسلام محمد نقدی برای مؤسسه "ترجمان وحی". بیش از ۱/۳ میلیارد تومان
-وحید جلیلی (برادر سعید جلیلی) برای "جشنواره عمار" ۴/۵ میلیارد تومان
-سردار علی‌اکبر مداحی برای "هیأت رزمندگان" بیش از یک میلیارد تومان
-حجت‌الاسلام نواب معاون سیاسی "جامعه روحانیت مبارز" برای "دانشگاه ادیان و مذاهب" بیش از ۴ میلیارد تومان
-حجت‌الاسلام رضا مختاری برای "مؤسسه کتاب‌شناسی شیعه" بیش از ۳۰۰ میلیون تومان
-حجت الاسلام حمید روحانی برای "بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانش‌نامه انقلاب اسلامی" نزدیک ۳/۵ میلیارد تومان
-حجت‌الاسلام محسن قرائتی برای "ستاد اقامه نماز جمعه" (۴۴ میلیارد تومان) و "بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود" بیش از یک میلیارد تومان

****

 

قاتل واقعی "ستایش"ها جمهوری اسلامی است!

 

ماجرای هولناک اخیر در ورامین و تجاوزبه "ستایش" قریشی دختر بچه شش ساله افغانی  و سپس سوزاندن اودر اسید توسط یک نوجوان 16 ساله ایرانی بحثهای اجتماعی وسیاسی داغی را در جامعه ودررسانه های مجازی دامن زده است. فاجعه ای تکان دهند که وجدان هرانسان شرافتمندی را معذب میکند.این واقعه اسفبار با توجه به مهاجر بودن قربانی، نمی تواند از برداشتهای نژادپرستانه و مذهبی بری باشد.

 

گرچه همواره شاهدیم بذر تفرقه و کینه توزی ونژادپرستی در زمین خشک و لم یزرع  که  محصولش علف هرز است، افشانده می گردد تا بدین طریق با عرضه محصولاتش در بازار مکاره به "متاع" سودمند آدم خور شودو غیر مستقیم "نژادپرستی" در اذهان بخش هایی از لایه های پائین جامعه ای باشد که قربانیان سیاست نفاق افکنانه نظامات ستمگرانه و استبدادی اند! نباید از مناسبات ضد انسانی سرمایه داری غالب  در جامعه  که  بستر مساعدی جهت رشد ناهنجاری های اجتماعی چون جنون جنسی  که موجب تجاوز  به کودکان کم سن و سالند، غافل بود و آنرا یکی از عوامل اصلی این قبیل فجایع دهشتبار و ویرانگر ندانست! باید توجه داشت که در قتل دهشتناک دختر بچه شش ساله افغانی،  رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی را باید بعنوان مسبب اصلی  بدار آویخت  و نه نوجوان شانزده ساله را که خود قربانی این نظام بیمار وجنایتکار است. نظامی که ؛ به کودکان  و بچه های افغانی شناسنامه نمی دهد .حق تحصیل را برآنان حرام و ممنوع اعلام نموده است! نظامی که؛ انواع بلایا و ستم را علیه خانواده این کودکان روا می دارد و مجرم میشمرد ! نظامی که ؛ وحشیانه بصورت دختران خودش(ایرانی)اسید می پاشد  و از دستگیری عاملان این جنایت طفره می رود! نظامی که ؛ برسر هر میدان و گذرگاه چوبه های دار برپا می دارد مجرمانی را که از فرط بی چیزی مرتکب آفتابه دزدی می شوند، در معابر عمومی چون سعودی های قرون وسطائی  شلاق می زنند!نظامی که ؛ زنان و دختران خویش را سنگساز  و زنده بگور می کند!.این نظام زالو صفت و خون آشام را باید بدار کشید!  نظام ضد انسانی  که جامعه ایران را آلوده و مردمان خویش را از همکاری و همیاری با مردمان تحت ستم و آواره افغان با اتهامات ناجوانمردانه  دروغین ، باز می دارد و آنانرا به دشمن یکدیگر بدل ساخته است!

 

آنچه مهم و قابل تعمق است احساس رابط انسانی مفقود شده ای است که توسط رژیم جمهوری اسلامی نزدیک به 4 دهه علیه افغان ها بشدت تبلیغ و ترویج می گردد! راستی باید از چه مرجعی خواستار مجازات "قاتل" باشیم؟  از سرکرده قاتلان  که پرورش دهنده قاتل "ستایش" است؟از عامل و بانی اصلی مروجین عداوت و کینه توزی؟از "معلم" و "مدبر" ترویج تخم نفرت و حقارت علیه افغان ها_از دستاربندان بی شرم و آدمکشی که وقیحانه وآشکارا در مجالس و منابر... تبلیغ افغان ستیزی_تحیقرهای حقارت آمیز, نصب تابلو در اماکن ورزشی مبنی بر":ورود افغانی ممنوع"،  افغان های زحمتکش را عامل اصلی بیکاری کارگران ایران معرفی می کنند....؟!

 

برهمگان روشن است ؛ فقر واحتیاج و استثمار، مادر اصلی تمام مفاسد اجتماعی و انواع انحرافات اخلاقی وزشتیهای اجتماعی ... در جوامع بشری است.  باید با ریشه ها مبارزه کرد، نه با شاخه ها.گیریم که شاخه را شکستی، با ریشه چه می کنی؟!

افغان ها در ایران همواره قربانی سیاست های نژادپرستانه بوده و بدترین رفتارهای ناشایست  وغیر انسانی را علیه شان روا میدارند. درحالی که نمونه هایی از کج رفتاری و حتی تجاوز به عنف، تا سرحد قتل و تجاوز به کودکان و دختران ایرانی توسط افغانها نیز در ایران بوده ایم ، اما اینکه نمونه ای را مشتی از خروار می کنند ،اینکه رفتار نابخردانه فردی را به جمع میلیونی تعمیم می دهند  واز کاه کوه می سازند تا برسر سه میلیون افغانی آوار کنند،سیاست ناشایست وارتجاعی است که باید با آن بشدت مبارزه کرد . این سیاست زشت و پلید و ضد انسانی جمهوری اسلامی است، که بدین ترتیب با پاشاندن بذر کینه و دشمنی میان شهروندان جامعه از اتحاد و اتفاق آنان جلومیگیرد تا بر طول عمرنظام نکبتبارش بیافزاید!

 

ریشه تمامی این ناهنجاریهای اجتماعی سیستم  استثماری و ظالمانه حاکم است که باید توسط عموم مردم متحدانه درهم شکسته شود. یکی چون "فرخند" در افغانستان و دیگری چون "ستایش" در ایران، هردو در آتش بی رحمانه و سنگدلانه سوختند و قربانی تعصاب نژادی و مذهبی گشتند! ازمردم حاشیه نشین وفاقد شغل ومسکن وامنیت واحترام وحداقل حقوق انسانی درجامعه چه انتظاری جز آنچه تا کنون رخ داده است میرود. به دارآویختن یک نوجوان شانزده ساله و اجرای ضد بشری قصاص  راه حل وپاسخی به این قبیل مسائل اجتماعی وناهنجاریهای کنونی نبوده ونخواهد بود.رژیم جمهوری اسلام در خلال 37  حکومتش وتوسل به این شیوه های ضد انسانی نه تنها موجب کاهش قتل و انحرافات اجتماعی نگردیده است بلکه هر روز بر ابعاد اینگونه فجایع افزوده میشود وجامعه را به پرتگاه سقوط اخلاقی سوق داده است.راه درمان این بیماری اجتماعی برانداختن این نظام بیمار و ضد انسانی است  

***

اقدام ارتجاعی محمود عباس علیه جبهه خلق برای آزادی فلسطین محکوم است

طبق گزارشات رسیده محمود عباس رئیس جمهور غیرقانونی وفاسد فلسطین کمکهای مالی به جبهه خلق برای آزادی فلسطین را به مدت دوماه قطع کرده است.این کمک مالی بخشی از پولهایی است که در صندوق جبهه آزادیبخش فلسطین برای تامین فعالیتهای احزاب وسازمانهای عضواین جبهه هزینه میشود که شامل الفتح وجبهه آزادی برای خلق فلسطین  وسایر اعضا میشود . دلیل قطع کمک مالی به جبهه آزادی برای خلق فلسطین این است که این جبهه انتقادات شدیدی را علیه محمود عباس که دریک مصاحبه با تلویزیون اسراییلی از همکاری امنیتی اسراییل با حکومت خودمختار در سرزمین اشغالی تجلیل به عمل آورد، نشانه گرفت واورا محکوم کرد.جبهه آزادی برای خلق فلسطین( یاران جرج حبش) سالهاست که بدرستی  سیاست ارتجاعی محمود عباس وهمکاری امنیتی او که درعمل علیه امنیت فلسطینیهاست با صهیونیستها را محکوم کرده و دراین رابطه هشدار داده است. سیاست همدستی با قوای متجاوز واشغالگر و سرکوب جنبش مقاومت فلسطین در خدمت امپریالیسم و صهیونیسم اسرائیل است. جالب توجه است که اخیرا  رهبری سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) تصمیم گرفت که هرگونه همکاری امنیتی با اسرائیل باید پایان گیرد. اما محمود عباس که از حمایت اسرائیلیها وامپریالیستهای آمریکائی واروپائی برخوردار است توجه ای به این تصمیم نخواهد کرد وبه حملات رذیلانه اش  به منتقدین  را ادامه خواهد داد.

*** لیلا خالد زن انقلابی وشورشگر فلسطینی سخنگوی جبهه خلق برای آزادی فلسطین اخیرا در یک مصاحبه با حزب کمونیست  سوئد(م ل)  بیان داشت که " در چهل سال پیش، 30 مارس 1976  فلسطینیها تظاهراتی را بر علیه دزدی وتصرف غیر قانون سرزمین فلسطین توسط صهیونیستهای اسرائیل سامان داده که مورد هدف گلوله های  دشمن قرار گرفتند وبسیار دراثر این یورش وحشیانه جان باختند. چنین روزی ازاین پس بعنوان روز سمبل  مقاومت بر علیه قوای استعمارگر انتخاب گردیده است. صهیونیستها بی توجه به اعتراضات بین المللی همچنان به شهرک سازی غیر قانونی واستعماری خود ادامه میدهند و با قهر وخشونت با مردم این سرزمین برخورد میکنند. اما مقاومت ملت فلسطین برای رهایی هرگز پایان نخواهد یافت." لیلا خالد در مورد نظر جبهه خلق برای آزادی فلسطین درمورد اوضاع فلسطین چنین  بیان داشت: " این جبهه  برای حقوق حقه ملت فلسطین می رزمد واز حق بازگشت میلیونها پناهنده فلسطینی به سرزمین مادری شان قاطعانه دفاع میکند.وی همچنین  تاکید داشت که" داعش محصول دول ارتجاعی منطقه نظیر قطر وعربستان وترکیه است که از حمایت غرب برخوردار می باشند. می توان به بشار اسد انتقاد کرد اما  تغییر رژیم ویا هر تغییری وحتا تغییراویک امر داخلیست وهیچ کشوری حق مداخله درامور داخلی سوریه را ندارد. دفاع بشار اسد از سوریه درمقابل تروریستهای صادراتی یک دفاع مشروع وقانونی است.می توان پس از دفع تجاوز وپایان جنگ به دولت سوریه انتقاد کرد  اما چه دلیلی دارد سازمان ما که دارای امنیت وبهداشت ومدرسه وآموزش در سوریه بوده است  دست به انتقاد به دولت سوریه بزند."

  لیلا خالد درمورد علت رفتار خصمانه وارتجاعی دارودسته محمود عباس به جبهه خلق برای آزادی فلسطین می گوید: " با قراداد  صلح اوسلو محمود عباس رئیس حکومت  خودمختار  در نوار غزه ونواحی رود اردن میشود و به رتق وفتق امورو تداوم اشغال به نفع قوای متجاوز می پردازد. درحالی که سازمان ما مخالف پیمان اوسلو است وخواهان قطع همکاری امنیتی بین فلسطین واسرائیل می باشد.محمود عباس رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین و منطقه خودمختار  با یاری قوای متجاوز بر همه پست های کلیدی چنگ انداخته  وچوب لای چرخ  مبارزه ملت فلسطین می اندازد. " وی در رابطه با جنبش انتفاضه می گوید:در انتفاضه اول  سازمان اسلامی حماس سر بلند کرد ، این درحالی رخ داد که بسیاری از کادرهای درجه اول جبهه ما در زندانهای اسرائیل بسر می بردند ودرزیر شکنجه جان باختند. رهبر سازمان ما علی مصطفی در سال 2001  به قتل رسید  وهنوزهم بسیاری از اعضاء وازجمله رهبر جدید ما احمد سادات  در زندان قوای اشغالگر اسیر است.  اماعلیرغم همه این ترورها سازمان ما درحال رشد است . زیرا خود سازمان ما بخشی از انتفاضه است ، درآن شرکت دارد واز آن حمایت میکند. این درحالی است که حکومت خودگردان فلسطین اعلام داشته است که "از انتفاضه حمایت نمی کند".

لیلا خالد همگان را به تحریم همه جانبه رژیم آپارتاید اسرائیل  فرا می خواند ومی گوید :" دولتی که صادقانه از صلح وعدالت دفاع میکند  باید تمام مناسباتش را با رژیم آپارتاید اسرائیل قطع کند"

 مبارزه ملت فلسطین که از جانب مردم دنیا مورد تائید است و کرسی ریاست جمهوری غصبی محمود عباس خودفروش را می روبد، برای همه ایرانیان هوادار امپریالیسم و صهیونیسم مشکل آفرین می شود که با کلی گوئی و عبارتپردازیهای پوچ از زیر بار تحلیل مشخص از شرایط مشخص شانه خالی میکنند و به نفع صهیونیستها موضع مبگیرند.سازمانهای ایرانی هوادار مبارزه موهومی فلسطین که در جبهه سوم موهومی فلسطین، بر ضد اسرائیل و "اسلام سیاسی" می رزمند، دشمنان خلق فلسطین هستند وباید این ریاکاران  همدست صهیونیسم را رسوا ومنزوی ساخت. مردم فریبی و خودفریبی بس است!

***

برنی سندرز و انتخابات رئیس جمهوری در آمریکا

 

مدتی است که کارزار انتخاباتی رئیس جمهورآینده آمریکا آغاز شده است. هم اکنون دونالد ترامپ و تد کروز  از حزب جمهوریخواه و هیلاری کلینتون و برنی سندرز از حزب دمکرات در ردیف اول این کارزار قرار دارند.

 هرجند سال یکبار یکی از احزاب دوقلوی جمهوری خواه و دمکرات آمریکا  در انتحابات ریاست جمهوری پیروز شده و به کاخ سفید راه  می یابد ولی نه تنها هیچ تغییر اساسی در زندگی کارگران و مردم عادی ایجاد  نمیشود بلکه شرایط اقتصادی و اجتماعی مردم  هر ساله  بدتر شده و  با بروز بحرانهای اقتصادی پی در پی  بخش وسیعی از جامعه به لبه پرتگاه کشانده میشوند. بحران اقتصادی عمیقی که در سال 2008  در کشور آمریکا و دیگر کشورهای جهان خود را بطور وضوح نشان داد موجب روحیه یاس و سرخوردگی گشت. در کشور آمریکا ، این سرخوردگی باعث نارضایتی گسترده از وضعیت موجود شد. بورژوازی آمریکا برای مهار کردن نارضایتی مردم سناتور اوباما را به کارزار انتخاباتی رئیس جمهوری فرستاد و این گرگ در لباس میش توانست ضربات  شدیدی بر جنبش نارضایتی مردم وارد کند . اوباما جنبش ضد جنگ را بحاشیه راند ، مطالبه مردم برای بدادگاه کشاندن بوش و چنی  را کلا مسئله ای در کذشته دانست و مستله حق هر انسان به بیمه بهداشتی را  با طرح " اوباما کر "ماست مالی کرد و ......

حدود 8 سال از ریاست جمهوری اوباما میگذرد . بخش وسیعی از مردم  بویژه جوانان که چیزی از وعده های داده شده اوباما نصیب آنها نشده است  بطور نسبی باین درک رسیده اند که  این احزاب دوقولو ماهیتا یکی بوده  و داشتن انتظاری از آنها بیهوده است . این بحش جامعه  نسبتا با  این دوحزب بیگانه شده اند و نارضایتی خود را از نظام حامی سرمایه داران بزرگ نشان میدهند.  در انتخابات میان دوره ای 2014 فقط 36 درصد از واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند و این نازلترین درصد در 7 دهه گذشته است. آمارگیری های جدید نشان میدهند که در زمان حاضر بیش از 39 درصد واجئین شرایط به هیچ دوحزب متناوبا در قدرت تمایلی نشان نمیدهند و 47 درصد مایل اند به یک کاندید سوسیالیست رای دهند.

همه شواهد  نشان بر آن دارند که بخش وسیعی از جامعه از نظامی که دستاوردی جز نابرابری ، جنگ ، نومیدی و به آیندگی ، محدود کردن آزادیهای دمکراتیک  و ... نداشته است حشته شده و در جستجوی آلترناتیوی در مقابل آن هستند.

این مجموعه شرایط   به سناتور برنی سندرز ، سناتور ایالت ورمانت ، که چند سالی است از " سوسیالیسم" و " آلترناتیو چپ" .صحبت میکند این امکان را داده است که بخشی از این نا راضیان را به کارزار خود جدب کند.  باید توجه داشت که حمایت از کاندیداتوری سندرز نشانه حشم و نفرت مردم از نابرابری  وحشتناک اجتماعی است  ، نفرت از نظامی سرمایه داری است که در آن  100 نفر تروتی بیش از ثروت 90 در صد جامعه  را بغارت برده اند.

اضافه کنیم که ضد کمونیسم بیش از 70 سال است که سیاست رسمی دولتهای آمریکا بوده است ،  از دوران مک کارتی و بگیر و ببندها و احضار بازیگران مترقی هالیوود در 1950 تا اعلام " مرگ کمونیسم" در پس از فروپاشی  شوروی در 1991 . بحث و مناظره در مورد سوسیالیسم و چپ در سیاستهای دولتی کاملا ممنوع اعلام شده بود.

اینکه حزب دمکرات آمریکا  که یکی از دو حزب امپریالیستی است و در همه جنایات داحل و خارج آمریکا شریک بوده  و خود مبتکر کارزاز ضد کمونیستی  است در شرایط فعلی  به برنی سندرز  اجازه میدهد  بعنوان یکی ازنمایندگان خود در کارزار انتخاباتی شرکت کند  و دم از سوسیالیسم و چپ بزند حاکی از آن است که عوامفریبی اوبامائی و شرکا دیگر بر بخش قابل ملاحظه ای از مردم موثر نیست. از طرف دیگر این حاکی از آنست که برنی سندرز هم بآن اندازه سوسیالیست است که میتواند رئیس جمهور از طرف حزب دمکرات آمریکا شود  برنی سندرز 8 سال سناتور ، 16 سال نماینده ،  و قبل از آن بعنوان شهردار در حدمت کل نظام بوده است.

برای روشن شدن مطلب ما در اینجا چند موضع سندرز را بطور محتصر مورد بررسی قرار میدهیم.

سیاست اقتصادی  سندرز بر ناسیونالیسم آمریکائی و حمایت از " اقتصاد داخلی" (! )  استوار است.  سندرز کارگران "حارجی" و "مهاجر" را مسبب  بیکاری و کمبود شغل برای آمریکائیها میداند زیرا بنظر او این کارگران مشاغل آمریکائی ها را می قاپند حتی به حقوق  سه و چهار دلار در ساعت .  او با سیاست " امریکائی ها مقدمند"  سعی میکند که  از یکطرف بین  آمریکائی ها و "مهاجران" بویژه کارگران " غیر مجاز" تفرقه بیاندازد و از طرف دیگر کارگران آمریکائی را بحمایت از بورژوازی خودی بصف بکشد.  سوسیالیسم خواهان اتحاد بین کارگران از هر رنگ و نژاد و ملیت است و آنرا  در برنامه عمل خود تبلیغ میکند. سیاست سندرز نتنها سوسیالیستی و چپ نیست بلکه ارتجاعی و ضد سوسیالیستی است. 

سندرز مخالف همکاری تجاری آمریکا و چین و مخالف تشکیل اتحادیه های ماورای اقیانوس است زیرا بنظر او این همکاری ها بضرر اقتصاد آمریکا بوده و " حاکمیت"  آمریکا را خدشه دار خواهند کرد !

 سندرز در کارزار انتخاباتی خود  اصطلاح " طبقه میلیاردر"  را بکار میگیرد  و آنرا مسئول نابرابری اجتماعی میداند. او هرگز از " طبقه سرمایه دار" صحبت نمیکند. در سوسیالیسم معیار تشحیص طبقه اجتماعی ،  میزان ثروت آن نیست بلکه رابطه  آن با ساختار اقتصادی جامعه است.

 سندرز همچنین در مورد "طبقه  متوسط" صحبت میکند ولی  " از طبقه کارگر" حرفی در میان نیست. سیاست سرمایه داری آمریکا این  بوده و است که طبقه ای بنام طبقه کارگر برسمیت شناخته نشود.  سندرز هم همین سیاست را دنبال میکند.

 سوسیالیسم بر آن است که ریشه  نابرابری اجتماعی سلطه  نظام سرمایه داری بر جامعه است.  سرمایه داری آمریکا با نابرابری عیان و وحشتناک اقتصادی و اجتماعی درآمریکا و در سطح جهان شناخته شده است. برنی سندرز هیچگاه از  ریشه اصلی نابرابری سحنی بر زبان نمی آورد. او از نقش " طبقه سرمایه دار"  در این نابرابری چیزی نمیگوید و نقش حزب دمکرات در این جنایت را پرده

 پوشی میکند. او  میگوید که  وضعیت اقتصادی مردم آمریکا در دوره اوباما بهتر از دوره جرج بوش شده است ولی بمردم نمیگوید که در طی سالهای 2012-2009  نود و پنج (95) درصد ثروت تولید شده  توسط یک (1) درصد ثروتمندترین بخش جامعه چپاول شده است. 

سناتور سندرز در برنامه اقتصادی خود به بازسازی آمریکا در دوران بحران شدید دهه  1930 و دولت فرانکلین روزولت اشاره میکند ولی همه شواهد بر آنند که برای مثال برنامه 1936 حزب دمکرات از آنچه سندرز در زمان حاضر پیشنهاد میکند بسیار رادیکالتر بود.  در پلاتفرم اقتصادی 1936 آمده است که  قانون " حذف فعالیتهای انحصاری و تمرکز قدرت اقتصادی" را باجرا در خواهد آورد، سیاستی که سندرز حتی کلمه از آن بر زبان نمی آورد. 

سناتور سندرز در مصاحبه های حود از افزایش حداقل دستمزد به 15 دلار در ساعت  اشاره میکند ولی از پاسخ به اینکه چه نیروئی میتواند اجرائی کردن قانون 15 دلار در ساعت را تضمین کند طفره میرود. واقعیت این است که بدون یک جنبش وسیع عمومی  و بسیج میلیونها کارگر بر علیه سیاستهای اقتصادی  سرمایه داران و دو حزب آن  که تا بن در استثمار توده ها شریک اند  این قانون حتی اگر تصویب شود بر روی کاعذ باقی حواهد ماند.  سندرز " سوسیالیست"  مخالف این بسیج  میلیونی است.

ساحتار اقتصادی آمریکا آنجنان است که  بانکهای غول پیکر و تعدادی " صندوق مالی"  بر آن  تسلط داشته و  نقش زالوئی در آن دارند.  این بانکهای عظیم الجثه حافظ نظام سرمایه داری  اند.  برنی سندرز در گفته های خود خواهان تقسیم این بانکها به بانکهای کوچکتر است. این سیاست در " برنامه نوین"  دولت روزولت در چند نمونه استثنائی  اجرا شد و این درست بحاطر جلوگیری از رشد جنبش کمونیستی آمریکا و تاثیر گذاری پیشرفتهای شگرف اقتصاد سوسیالیستی شوروی بر کل جامعه آمریکا و برای حفظ نظام سرمایه داری  بود. ولی سندرز که خواهان تامزدی حزب دمکرات  است بخوبی میداند که  امروز این حزب هرگز  تن به این تقسیم  نحواهد داد. ودرست بر عکس آن عمل خواهد کرد همانطوز که در پی بحران سال 2008 ، دولت اوباما سه هزار میلیارد دلار از پولهای مردم را بخاطر جلوگیری از ورشکست شدن این بانکها به آنها  و وال استریت پرداحت کرد تا بر سلطه خود بر اقتصاد آمریکا ادانه دهند.

سیاستهای سندرز در خدمت خفظ سیستم سرمایه داری  است.

 اما باید سری هم بکارنامه سناتور سندرز در مورد سیاست تجاوزگری آمریکا  بزنیم.

سندرز در پارلمان آمریکا بر علیه تجاوز نظامی به عراق رای داد.

اما همین سندرز از بمباران یوگسلاوی توسط آمریکا و ناتو دفاع نمود آنهم  تحت عنوان " دفاع از حقوق بشر" !

 این آقای "سوسیالیست دمکرات" از جنگ جنایتکارانه  دو سال پیش اسرائیل بر علیه مردم غزه حمایت کرد. او در چند سحنرانی عمومی بر علیه کسانی که از حمایتش از اسرادیل انتقاد داشتند موضع خصمانه گرفت.

برنی سندرز از سیاست " تغییر رژیم "  آمریکا در اکراین که با هزینه کردن 5 میلیارد دلار نئونازی  ها را بر سر کار آورد و زمینه را برای بسط ناتو در اروپای شرقی آماده نمود دفاع کرد. سندرز بارها اعلام کرده است که  دنیا باید برعلیه پوتین قد علم کند ولی  هیچ موقع  سخنی از اینکه دنیا باید برعلیه امپریالیسم وحشی تر آمریکا قد علم کند بر زبان نیاورده است.

 سندرز به چندین لایحه برای افزایش بودجه نظامی آمریکا رای مثبت داده است.

سندرز یکی از مدافعان تولید بمب افکنهای  35 – اف است که  ساخت هرکدام بیش از 300 میلیون دلار هزینه  بر میدارد و دولت آمریکا بیش از هزار میلیارد دلار لز پول مردم را صرف این پروژه کرده است.

سناتور برنی سندرز خود را یک "سوسیالیست دمکرات " میداند که خواهان برابری  اجتماعی و پیاده کردن سوسیالیسم از روشهای انتخاباتی آنهم از مسیز حزب دمکرات آمریکاست. اما حقیقت این است که مبارزه برای برابری زمانی تهی از مضمون نیست که جهت آن بر علیه احزاب قدرتمندی باشد که  از پایه های حاکمیت سرمایه دفاع میکنند و آن را سامان میدهند . این را برنی سندرز بخوبی میداند. اوهمانند اوباما یک عوامفریب است. اساس کارزار انتخاباتی سندرز منحرف کردن نارضایتی مردم از دو حزب در قدرت و کشاندن آنها بزیر سلطه حزب دمکرات آمریکاست تا بدین وسیله از شکل گرفتن یک جنبش عمومی مستقل که بر علیه هر دو حزب امپریالیستی موضع داشته باشد جلوگیری کند.سناتور سندرز  بارها بر این افتخار کرده است که او رای بیشتری  از هیلاری کلینتون برای حزب دمکرات جمع کرده است.  سندرز تلاش  میکند که جوانان و مردم نا راضی  از وضعیت موجود را به کارزار خود جذب کرده و در نهایت اگر نه او بلکه هیلاری کلینتون نامزد حزب دمکرات معرفی شود .احتمال آن زیاد است که آنها را به رای دادن به هیلاری کلینتون دعوت نماید. نخستین گام جدی برای استقرارعدالت اجتماعی ودمکراسی واقعی به نفی دوحزب ارتجاعی حاکم  وشکل گیری یک صف مستقل سوسیالیستی است. درغیر اینصورت شرکت دراین قبیل شوهای انتخاباتی ره به جایی نخواهد برد

***

 

به مناسبت سی ودومین سالگرد اعدام جنایتکارانه رفیق توفیق ادیب

این سمبل مقاومت که به تاریخ جاودانۀ زحمتکشان انقلابی ایران پیوست

اسفند امسال بیست وهشتمین سالگرد اعدام جنایتکارانۀ رفیق توفیق ادیب است. رفیق ادیب ازخطۀ آذربایجان بود. وی به کمونیست بودن خود بیش از تعلقات ملی خود تکیه می کرد زیرا می دانست که برای آزادی ایران٬ برای استقرار دموکراسی در ایران٬ برای رفع هرگونه ستم ملی و قومی و مذهبی به اتحاد همۀ طبقۀ کارگر ایران نیاز است٬ کارگر آذری همان قدر مورد ستم است که کارگر خوزستانی٬ خراسانی٬ آذری و یا کردی و مازندرانی..... وی در جائی فعالیت می کرد که منافع تشکیلات و ملزومات مبارزۀ طبقاتی آن را می طلبید. وی می دانست که باید  در حزب واحد و سراسری طبقۀ کارگر ایران متشکل شد و مبارزات طبقۀ کارگر بر ضد رژیم سرمایهاری جمهوری اسلامی را رهبری نمود. وی می دانست راه نجات بشریت از بربریت نظام سرمایهاری و پایان دادن به نفرت ملی از سر منزل سوسیالیسم می گذرد. مبارزۀ رفقای کمونیست کرد٬ آذربایجانی٬ عرب٬ فارس با فرزندان سایر خلقﻫﺎ و اقلیتﻫﺎﻯ قومی وملی و مذهبی ایران در تشکل ما، از روحیۀ انترناسیونالیستی تشکیلات ما حکایت می کند. ما به حزبی نیاز داریم که وابستگیﻫﺎﻯ ملی در آن جنبۀ فرعی داشته باشد و آن چه اعضاء آن را به هم پیوند می دهد ایمان راسخ به ایدئولوژی طبقۀ کارگر باشد. کمونیسم به ما می آموزد که تعلق طبقاتی بر تعلق ملی ارجحیت دارد و مشخصۀ حزب طبقۀ کارگر است. رفیق توفیق ادیب  رفیق آذری ما بود که برای رهائی طبقۀ کارگر ایران رزمید و در این راه جان باخت .....

راه پیروزی طبقۀ کارگر ایران از خون فرزندان تمامی خلقﻫﺎﻯ ایران گلگون است و این امر ما را فرا می خواند که صرفنظر از تعلقات ملی و وابستگیﻫﺎﻯ قومی در صفوف حزب واحد طبقۀ کارگرایران متحد شویم و برای امر مقدس استقرار سوسیالیسم در ایران مبارزۀ مشترک بنمائیم. آن گاه ما به بهترین تجلیل از رفقای جانباختۀ خود و همۀ مبارزان راه سوسیالیسم دست زدهیم. حزب ما در این راه مصمم پیش خواهد رفت. یاد نامۀ زیر نخستین بار در اسفند ماه سال 1362 بلافاصله بعد از جان باختن رفیق توسط حزب در ایران منتشر گردید سپس با تغییراتی درسال 1364 در کتاب یادوارۀ جانباختگان توفانی به چاپ رسید. ما امسال به بهانۀ سی ودومین  سالگرد جانباختن رفیق توفیق ادیب این یاد نامه را همراه با شعری از وی به چاپ می رسانیم و یاد و خاطرۀ این رفیق ارزندۀ کمونیست توفانی را که جانش را در راه رهائی کارگران و زحمتکشان و استقرارسوسیالیسم فدا کرد گرامی می داریم.

یاد رفیق توفیق ادیب و همۀ جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم گرامی باد

هئیت تحریریه

فروردین 1395

 

« رفیق توفیق ادیب در تیرماه ١٣٣٤ در اردبیل در خانوادهﺍﻯ نسبتاً متوسط متولد شد. وی تحصیلات ابتدائی خود را در اردبیل به پایان رسانید و در سن ١٦ سالگی وارد دانشسرای تبریز شد. روحیۀ مبارزه جویانۀ رفیق اولین جوانهﻫﺎﻯ خود را در این دانشسرا و در برخورد به رژیم شاه نمایان کرد و به همین سبب او چندین بار در آنجا مورد اذیت و آزار پلیس و مأموران ساواک قرار گرفت. رفیق توفیق پس از پایان تحصیلات در روستاهای اطراف اردبیل معلم شد و در خدمت تودهﻫﺎئی قرار گرفت که به سادگی با آنها پیوند داشت.

در سال ٥٦ به هنگام احیاء حزب٬ رفیق به حزب پیوست و تا آخرین دم حیات در این سنگر انقلابی باقی ماند. پس از خرداد ٦۰ و با شروع اختناق٬ از آنجا که رفیق به عنوان یک کمونیست توفانی در منطقه شناخته شده بود به تبریز گریخت و در آنجا زندگی مخفی

آغاز نمود و نزدیک به دوسال در بد ترین شرایط از مبارزۀ انقلابی دست بر نداشت و بالاخره در این رابطه در اوایل دی ماه ٦١ به همراه همسر و فرزندش کاوه دستگیر شد. 

رفیق توفیق پس از ٥ ماه شکنجهﻫﺎﻯ جسمی و روحی در سحرگاه ٢٥ اسفند ٦٢ به هنگامی که دژخیمان دو راه در جلوی او گذاشته بودند: مرگ یا مصاحبه تلویزیونی٬ رفیق مرگ را پذیرفت و بدین ترتیب این کمونیست انقلابی و این نمونۀ پایمردی در عشق به خلق و طبقۀ کارگر و اعتقاد و ایمان به مارکسیسم ــ لنینیسم و حزب و این سمبل مقاومت و فداکاری با سری برافراشته به تاریخ

جاودانۀ خلق انقلابی ما پیوست و برای همیشه جاودانه شد. رفیقی که در واپسین روزهای حیات رفیق توفیق چند لحظهﺍﻯ را با او در بیمارستان گذرانده بود چنین می گفت:

رفیق در اٽر شکنجهﻫﺎﻯ بسیار زیاد لب به سخن نگشود به حالت اغماء افتاد و در بیمارستان تبریز بستری گردید. رژیم با بستری کردن او قصد داشت که خوبش کند و به مصاحبۀ تلویزیونی دعوت نماید. رفیق روی تخت بیمارستان و در حالی که بر اٽر شکنجه تنها می توانست به پشت بخوابد (ولی نه راه می توانست برود و نه به جلو بخوابد) (.......) و با همان وضع دلخراش و با بیحالی ناشی از شکنجه چنین گفت:

 

کار عاشق غرق در خون شدن است

غرق در خون شدن وز خویشتن بیرون شدن است

این منزل اوست از عشق هنوز

راهی بس دراز تا به مجنون شدنم است

 

رفیق توفیق از معدود کسانی بود که زندگی خویش را آگاهانه سامان داده و چگونه مردن خویش را خود تعیین می کنند. او از زمرۀ آن قهرمانان جاودانۀ طبقۀ کارگر و خلقﻫﺎﻯ زحمتکش ایران بود که مرگ ایستاده را بر زندگی به زانو افتادن ترجیح داد. رفیق توفیق آن گاه که بر سر دو راهی مرگ و یا مصاحبۀ تلویزیونی و ترک سنگر مبارزۀ ملی٬ دمکراتیک و طبقاتی قرار داده شد٬ آگاهانه و از روی میل و اراده، مرگ را انتخاب کرد. مرگی که در وجود دیگران و توالی نسلﻫﺎﻯ آینده که هم چنان به یاد آرشﻫﺎﻯ این آب و خاک سرود خوانده٬ اشک شوق خواهند ریخت٬ به زندگی همیشگی تبدیل خواهد شد.»

جاودانه باد خاطرۀ بلشویک شهید رفیق توفیق ادیب!

 

شعر زیر توسط رفیق سروده شده است:

 

اگر بارا فرا داری                                              ترا ای قلب توفانی

تب تبدار                                                         ترا ای سرخی لاله

و شب را خالی از ظلمت نپنداری                           ترا من میکنم فریاد

من از آغاز تا غایت                                           تو می یابی از این چشمان پرخونم

و از نابودی و از جاویدی                                    چه شبﻫﺎ را سحر کردم

برایت حرف خواهم زد                                        شبانرا با غم و محنت سپر کردم

همه گویند حاکم قدرتی دارد فزون                           خلاصم کن مرا از همدمی با غم

صدایت را ببر از بن                                           ترا می خواهم اکنون

ولیکن من ترا با سینهﺍﻯ چالاک                            انقلاب٬ ای انقلاب

و تورم یافته از سینه های باروتی                           ترا می خواهم اکنون

و از عصیان همان خلقی                                      تا کنم تصویر

که گشته زیر دست متروک                                   تا کنم تفسیر

 

***

گشت وگذاری در فیسبوک . پاسخ به چند سئوال

کتاب امپریالیسم لنین صد ساله شد!

پرسش: آیا مقام امپریالیسم فقط با جنگ وتجاوز تعریف میشود؟ آیا امپریالیسم تغییر نکرده است؟ چرا نباید علیه همه امپریالیستها همزمان جنگید ویا افشاگری کرد؟ آیا این به معنای عدم درک از ماهیت امپریالیسم نیست؟

پاسخ: خیر، امپریالیسم مجموعه ای از یک سیستم سیاسی واقتصادی و بالاترین مرحله سرمایه داریست که دربعد گلوبال سودای برتری جویی وسلطه  بر جهان دارد. این درست است که  خشونت عریان، جنگ وتجاوز وخونریزی وتروریسم درسرشت امپریالیسم است اما همزمان با توسل به شیوه های "مسالمت آمیز" نظیرروابط تجاری نابرابروتحمیل کردن سیاست اقتصادی نولیبرال، تاسیس سازمانهای حقوقی، نظامی وانواع واقسام پیمانهای "صلحجویانه وتدافعی" و بنگاههای تبلیغاتی و رسانه ای و اقدامات دیپلماتیک  ......برای کسب حدا اکثر سود عمل میکند.

لنین در 100سال پیش درست یک سال قبل از وقوع انقلاب کبیر اکتبر سوسیالیستی دقیقترین وعلمی ترین تعریف از امپریالیسم را درکتابش ، امپریالیسم بعنوان " بالاترین مرحله سرمایه داری"چنین فرموله کرد:1 امپریالیسم یعنی تمرکز توليد و سرمايه که به آنچنان مرحله عالى تکامل رسيده که انحصارهايى را که در زندگى اقتصادى نقش قاطعى بازى مکنند بوجود آورده است؛٢) در هم آميختن سرمايه بانکى با سرمايه صنعتى و ايجاد اليگارشى مالى بر اساس اين «سرمايه مالى»؛٣) صدور سرمايه که از صدور کالا متمايز است اهميتى بسيار جدى کسب مينمايد؛٤) اتحاديه‌هاى انحصارى بين‌المللى سرمايه‌دارانى که جهان را تقسيم نموده‌اند پديد ميآيد؛٥) تقسيم ارضى جهان از طرف بزرگترين دول سرمايه‌دارى به پايان ميرسد."

 بدین معنا امپرياليسم آن مرحله از تکامل سرمايه‌دارى است که در آن انحصارها و سرمايه مالى سيادت بدست آورده، صدور سرمايه اهميت فوق‌العاده‌اى کسب نموده و تقسيم جهان از طرف تراستهاى بين‌المللى آغاز گرديده و تقسيم تمام اراضى جهان از طرف بزرگترين کشورهاى سرمايه‌دارى به پايان رسيده است.امپرياليسم، بالاترين مرحله سرمايه‌دارى است.ماهیت امپریالیسم هیچ تغییری نکرده و تعریف لنینی ازاین مقوله کاملا صحیح و جهان شمول است.

لنین با تجزیه وتحلیل دقیق ازمقام امپریالیسم به رقابت و تضادهای درونی آن پرداخت و بیان داشت " انقلاب در ضعیفترین حلقه امپریالیسم آغاز خواهد شد" ومارکسیستها باید ازبروزموقعیت انقلابی بهره جویند ونظم امپریالیستی رادرهم کوبند. انقلاب پیروزمند اکتبر شوروی حقانیت تئوری لنینی امپریالیسم را به اثبات رسانید. امپریالیستها دراینجا ویا آنجا برسرغارت ویا درهم کوبیدن دشمنانشان تبانی میکنند لیکن  آشتی ناپذیری تضاد هایشان تعیین کننده است وهمین امر موجب بروزدوجنگ جهانی گردیده است.برای امپریالیسم  چیزی بعنوان دوست دائمی ویا دشمن دائمی وجودندارد، آنچه مهم ودائمی  وابدی است سود است.

تئوری لنین درمورد مقام امپریالیسم که اکنون صد سال از آن گذشته است به رغم رشد تکنولوژی و تغییراتی درزمینه بورس ونظامی گری واحیای سرمایه داری درممالک سابقا سوسیالیستی وزاده شدن امپریالیستهای نوخاسته چین وروسیه همچنان جهانشمول است وعلمی ترین تحلیل درمورد سرمایه داری انحصاری بعنوان یک سیستم غارتگر استعماری، جنگ افروز ودشمن بشریت و مسبب فقر وگرسنگی وبیکاری وبحران  می باشد.

اکنون در صدمین سالگرد انتشار کتاب امپریالیسم لنین ، باید تاکید کنیم که امپریالیسم آمریکا به مثابه عمده ترین دشمن بشریت وخطرناکترین قدرت امپریالیستی است که با هیچ امپریالیست دیگری قابل مقایسه نمی باشد. امپریالیسم آمریکا که سرکرده امپریالیستهای غربی است  علاوه بر صاحب بودن 40 درصد  ازبودجه نظامی جهان ، انواع و اقسام ترفند ها از تحمیل سیاستهای اقتصادی نولیبرالی و مطابق الگوهای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، کنترل شنود تمام مردم جهان وحتا متحدین نزدیکش ،تا لشگر کشی نظامی مستقیم و آشکار برای سلطه هرچه بیشتر بر کشورها،عقب نگاه داشته شده و یا مستقل و دمکراتیک ویا در حال توسعه به کار می گیرد. سلطه امپریالیسم بر این کشورها نه تنها نتیجه مثبتی به بار نیاورده ونمی آورد ، بلکه مانع از تکامل طبیعی آنان میگردد و این ممالک را به نومستعمره خود بدل می سازد. تبعات این وضعیت فقر و فلاکت اقشار وسیعتری از مردم این کشورها، عقب ماندگی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آنان به همراه هزاران مشکل ریز و درشت ومهاجرتهای میلیونی و غیرومی باشد.....برخی می گویند امپریالیسم ، امپریالیسم است! تفاوتی بینشان نیست وچین وروسیه ویا فرانسه وسوئد و بلژیک  واتحادیه اروپا وآمریکا همگی امپریالیستند وباید به یک سطح علیه همگی مبارزه کرد! این چنین تحلیلی ظاهرا غلط نمی باشد که باید علیه همه امپریالیستها مبارزه کرد لیکن در مبارزه سیاسی  باید همواره نوک تیز حمله را بسوی دشمن عمده نشانه گرفت و از تضادهای بلوکهای مختلف امپریالیستی نهایت بهره را برد تا با تضعیف آنها راه انقلاب هموار گردد. بعنوان مثال امپریالیسم آمریکا  610 میلیارد دلار در سال هزینه نظامی دارد . این رقم بزرگتر از مجموعه هزینه نظامی اعضای پیمان نظامی ناتو است و دوبرابر مجموعه هزینه نظامی چین وروسیه است . 579 شرکت از 2000 شرکت ثروتمند جهان ازآن امپریالیسم آمریکاست ، تقریبا  دوبرابر مجموعه شرکتهای چین وروسیه است. 19 بانک از 20 بانک ثروتمند وخصوصی  جهان از آن اتحادیه اروپا یا آمریکای شمالی است......امپریالیسم آمریکا بیش از 700 پایگاه نظامی درجهان دارد وقدرتمنترین کشور امپریالیستی جهان است. اینکه درآینده کشورهای  دیگری نظیر چین ویا آلمان و... ابرقدرت آمریکا را کنار بزنند و به قدرت  اول امپریالیستی جهان در تمام عرصه ها تبدیل شوند غیر ممکن نیست لیکن سخن برسر شرایط کنونی است وتاکتیک مبارزه سیاسی باید در هرشرایط مشخص  سیاسی اتخاذ گردد وتضادهای عمده  وغیر عمده از یکدیگر تمیز داده شود تا مبارزه به سرانجام رسد. بدین رو مبارزه با امپریالیسم برای نیروهای انقلابی بطور مشخص مارکسیست لنینیستهای جهان به خصوص در ممالک توسعه نیافته با ثروتی غنی و اهمیت استراتژیک از اهمیت اساسی برخوردار است. در کشورهایی نظیر میهنمان ایران که هم اینک درمعرض هجوم سیاستهای نئولیبرالی، وتهدید ومحاصره نظامی امپریالیسم قرار دارند، مبارزه ضد امپریالیستی بعنوان عفریت خارجی وناقض حقوق ملل حائز اهمیت است.در چنین شرایطی پیکار برای استقرار دمکراسی وحقوق بشر نمی تواند منفک از مبارزه ضد امپریالیستی باشد . مبارزه برای آزادی وحقوق دمکراتیک اگر منجر به همسویی و همخوابگی با امپریالیسم این عفریت خارجی گردد، راهی جز به سراب و ناکجا آباد نخواهد برد. آنها که از تجاوز به عراق ولیبی وافغانستان و سوریه در لفافه های مختلف دفاع کرده اند ، عوامل امپریالیستند حتا اگر نام چپ را با خود حمل کنند.

آنها که درک صحیحی از مقوله امپریالیسم ، حقوق ملل ودول وحق تعیین سرنوشتها خلقها بدست خودشان ندارند،تاکنون نفهمیده اند دلیل گسیل دهها هزار القاعده ای با پشتیبانی مالی ومعنوی آمریکا و عربستان وقطر و ترکیه... برای سرنگونی رژیم بشار اسد برای کدام اهداف استراتژیکی است وچرا ماهیتا با تجاوز نظامی به عراق و افغانستان و لیبی ....تفاوتی ندارد. هنوز عده ای هستند که نفهمیده اند احزابی که نام کمونیست وچپ برخود نهاده اند چرا سرنگونی رژیم طالبان توسط آمریکا را مثبت ارزیابی کرده وبدنبال رهبر "حزب کمونیست کارگری منصور حکمت" روانه شده به ورطه دفاع از امپریالیسم درغلتیده اند.متاسفانه همه این جریانات که سراپایشان را  تئورهای ترتسکیستی و اپورتونیستی  فرا گرفته است مخالف شعارخروج بی قید وشرط متجاوزین از خاک افغانستان وعراق و لیبی وسوریه ....هستند واگر احتمالا درآینده تجاوز نظامی به ایران صورت گیرد این عده در پارکابی امپریالیستها "به سرنگونی رژیم اسلامی" مبادرت خواهند ورزید تا "رژیم سوسیالیستی" مطلوب خود را بر سریر قدرت نشانند.!!!! عده ای نه درک درست از کاپیتالیسم دارند ونه مرحله انحصاری آن امپریالیسم را درست فهمیده اند

دوستانی که علاقمند به آشنایی به مواضع سیاسی "حزب کمونیست کارگری منصور حکمت" ازآغاز تا کنون هستند وچرا مقام امپریالیسم وجایگاه اقتصادی وسیاسی توسط این جریان ارتجاعی و ضد کمونیستی انکار گشته است می توانند به دوجلد کتاب تحلیلی حزب کارایران(توفان) درمورد  ماهیت حزب کمونیست  ضد کارگری ایران رجوع کنند. این کتاب را که شامل مقالات تحلیلی و اسناد غیر قابل انکار در 450 صفحه است می توانید در لینک زیر تهیه و مطالعه فرمایند.این دو جلد کتاب باز هم بیشتر پرده از دفاع طلبی این جریان از امپریالیسم و صهیونیسم بر میدارد.

.http://toufan.org/Ketabkhaneh/H%20kk%20Hekmat%20jeld%201.pdf

****

اپوزیسیون پارکابی

اخیرا نمایندگان احزابی چون حزب كمونيست كاركري ، حزب كمونيست كاركري /حكمتيست ، حزب كمونيست ايران ، سازمان فدائيان أقليت ،  وسازمان رَآه كاركر در فرانکفورت آلمان نشستی مشترک درمورد اوضاع سیاسی اقتصادی ایران برگزارکردند. این احزاب  دربسیاری مسایل بطور مشخص سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی درپارکابی امپریالیسم ،پیکار علیه« دو قطب تروریستی میلیتاریستی غربی واسلامی»،مبارزه برای سکولاریسم وجدایی دین ازدولت،جنگ علیه «دو قطب ارتجاعی در لیبی وسوریه ودفاع ازانقلاب این دو کشور» وسرانجام دریافت کمک مالی ازاقلیم کردستان،دولت امپریالیستی هلند،اسراییل وشرکت در تریبونال لندن وهمکاری واستفاده از عوامل ومحافل امپریالیستی نظیر پروفسور "پیام اخوان" استاد حقوق دانشگاه مک گیل در کانادا و نخستین دادستان دادگاه کیفری لاهه در خصوص رسیدگی به جنایات جنگی در یوگسلاوی و.. را که در همدستی با امپریالیستهای غربی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا در صحنه سازی محاکمه رئیس جمهور قانونی صربستان، اسلوبدان میلوسوویچ شرکت داشت، وبر جنایات جنگی ناتو در یوگسلاویِ سابق پرده استتار کشیده و بمباران مناطق غیر نظامی، کارخانه ها، پلها و سفارتخانه های خارجی در بلگراد را لاپوشانی کرد و توافق داشتند...... اين احزاب كاسبكار اما همواره  از طرح شعار براندازي حكومت سرمايه داري جمهوري اسلامي فقط بدست مردم ايران! اجتناب  ورزیده اند....تو خود حدیث مفصل بخوان ازاین مجمل!این احزاب همگی مخالف سیاست حمایت از تمامیت ارضی ویکپارچگی ایران و مبارزه علیه صهیونیسم وامپریالیسمند..اینان دربحبوحه بمباران نوار غزه شعار مبارز علیه" دوقطب ارتجاعی حماس واسراییل"!! را سردادند وعملا درکنار ارتش صهیونیستی و متجاوز اسراییل قرار گرفتند و برعلیه ملت تحت ستم فلسطین که چون تنی واحد درمقابل عفریت صهیونیسم ا یستادعمل کردند. اگراز حق نگذریم جای بنیامین نتانیاهو ی صهیونیست در این جمع خالی است ...درلینک زیر می توانید به بحث این اپوزیسیون آلوده و پا درهوا وضد انقلابی گوش دهید وبه قضاوت بنشینید!

https://www.youtube.com/watch?v=pKyF652tMmQ

*****

آدرس سایتها و وبلاگهای مرتبط با حزب

www.toufan.org

لینک چند وبلاگ حزبی

 وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

http://kanonezi.blogspot.se/

 کارگر آگاه وبلاگ

http://www.kargareagah.blogspot.se/

 سایت کتابخانه اینترنتی توفان

 http://toufan.org/ketabkane.htm

سایت آرشیو نشریات توفان

http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/toufan.hezbekar

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts