راه حل کدام است؟

اعتراضات روزهای اخیر مردم در اطراف خیابانهای بازار و مخبرالدوله و جمهوری در تهران و سایر شهرها علیه گرانی و نابسامانی نرخ ارز و برعلیه بیتوجهای نظام سرمایهداری جمهوری اسلامی به مطالبات عاجل و دمكراتیك جامعه و با این گستردگی و پراکندگی در شعارها و اهداف و دورنماهای متناقض، نشان میدهد که فقدان رهبری سیاسی، که چشم انداز روشنی به مردم ارائه دهد، به شدت حس میشود. در این عرصهها حزب ما بارها به اظهارنظر پرداخته و نظریات انحرافی و ضد حزبی گوناگون را که استعداد آنها تنها در خرابکاری درجنبش است، به چالش گرفته است:

یکم اینکه متأسفانه هستند سازمانها، احزاب و نیروهائی که به جای طرح مسئله رهبری حزبی و سیاسی جنبشهای خودجوش و ضرورت عاجل آن، خود به دامان این جنبشها میافتند و برآنند و یا حتی کوشش واهی و بیهوده میورزند که این جنبشها یا خودبهخود به پیروزی نایل آیند، و یا آنکه از درون آنان بدون وجود رهبری، یک تئوری انقلابی بیرون آید. در درون جنبش کارگری این وظیفه را اکونومیستهای قدیم و جدید به عهده گرفتهاند. در جنبشهای خودبهخودی اگر کمونیستها قادر نباشند رهبری را به دست بگیرند و با تکیه به ایدئولوژی سوسیالیسم، آنها را به هدف مطلوب برسانند، این جنبشها تحت تأثیر افکار حاکم بورژوائی به انحراف، سازش و یا شکست کشانده میشوند. رهبری کمونیستی به تئوری انقلابی نیاز دارد و این تئوری چیزی نخواهد بود به جز سوسیالیسم. تئوری این ضد انقلابیها این است که تودهها و یا توده طبقه کارگر خودش خودش را آزاد میکند و نیازی به قیم و حزب ندارد. حتی آنها بیمورد نیز به عباراتی از مارکس توسل میجویند که ربطی به بحث ما ندارد. ولی آنها قادر نیستند توضیح دهند، اگر مارکس و انگلس مخالف حزب و سازمان بودند و آزادی طبقه کارگر را به دست خود و به مفهوم دشمنی با تشکیلات میدانستند، به چه مناسبت «بیانیه حزب کمونیست» را تدوین کردند، که انتشار آن دنیا را تغییر داد؟

دوم اینکه عدهای دیگر به حزب اعتقادی ندارند و در مقابل حزب پرچم «شورا» را برمیافرازند و مدعی میشوند که کمبود در جنبش خودبهخودی اخیر، ناشی از آن بوده که این جنبش با فقدان رهبری «شورا»ها روبرو گشته ااست که گویا تنها «شوراها» قادرند این جنبش را هدایت کنند. اینکه از نظر مارکسیستی - لنینیستی خود «شورا»ها به تئوری کمونیستی و رهبری حزب کمونیستی، که ستاد فرماندهی طبقه کارگر است، نیاز دارند، برای آنها مطرح نیست و آنها با نفی حزب به بیراهه خویش ادامه میدهند. ولی کمونیستها میدانند که حزب کمونیست ستاد فرماندهی در مبارزه طبقاتی و دورنمای مبارزاتی طبقه کارگر است. حزب است که لشگر پرولتاریا را به سر منزل مقصود میرساند و با دیکتاتوری پرولتاریا بنای ساختمان سوسیالیسم را هدایت کرده و کشور را اداره میکند.

این امر که توده عظیم زحمتکشان بدون آگاهی به فن مبارزه سیاسی و قانونمندیهای تکامل جامعه و مبارزه، خودبهخود به مارکسیسم دست بهیابند، تنها میتواند از ناآگاهی و بیخبری این نیروهای منحرف «چپ» سرچشمه گیرد و یا ناشی از عدم آموزش از تجربه بیش از صد سال مبارزه زحمتکشان و کارگران و تودههای انقلابی مردم تحت ستم باشد، که هرگونه جریانات انحرافی آنتی آتوریته، اکونومیسم و غیره را پس از سالها تجربههای تلخ از سر راه خویش برداشتهاند.

مگر غیر از آن است که تمام جنبشها (از مبارزه دانشجویان دانشگاه در  18تا 23 تیر سال 1378 گرفته، تا جنبش به اصطلاح «سبز» در خرداد ماه سال 1388 و خیزش دیماه سال گذشته و همه تظاهرات گوناگون کارگری، آموزگاران، اتوبوسرانان و...) تنها قادر گشتند نارضایتی مردم گوناگون و عاصیبودن آنان را به صحنه عمل آورند و تغییرات عمدتاً به سود این یا آن جناح صورت پذیرفت؟ مگر غیر از آن است که پیروزیهای مردم ناچیز و پیشرفت مبارزات به سود مردم محدود بوده است؟ وجود عنصر آگاه کمونیستی و نقش رهبری، اگر نتواند معجزهای انجام دهد، حداقل قادر خواهد بود که مبارزه مردم را تکامل دهد و آگاهی سوسیالیستی و دانش مبارزه را از لابلای کُتب و تجربههای بیشمار جنبش، به میان مردم، مبارزان و بهویژه کارگران بهآورد.

سوم اینکه اگر برای هر عمل اجتماعی احتیاج به فن و دانش خاص آن عمل است و بدون دسترسی به آن انسان ناچار است تجربه چندین هزار ساله بشری را از نو بیازماید، برای کار سیاسی نیز محتاج آموختن دانش سیاسی هستیم. هر نجاری به فن نجاری وارد است و گرنه ناچار است آن را فراگیرد. در سیاست، در انقلاب نیز ما محتاج دانش سیاسی و انقلابی هستیم. محتاج به فراگرفتن مارکسیسم - لنینیسم هستیم و این امر، کسب دانش است که ناچاراً طبقه کارگر آن را از خارج از جنبش خودبهخودی طبقه کارگر به درون جنبش وارد میکند. تئوری مارکسیسم و سوسیالیسم که یک عنصر ناآشنا و غریبه برای تودههای وسیع زحمتکشان و به ویژه پرولتاریاست، میبایستی از سوی عناصر آگاه و پیشرو کمونیست متشکل در حزب کمونیست، به درون طبقه کارگر، زحمتکشان و سیاستهای صحیح ناشی از آن به درون این جنبشهای خودبهخودی انتقال یابد. برخیها وحدت «تئوری و عمل»، وحدت دانش مارکسیسم و یا تئوری انقلابی را با جنبشهای خودجوش به مثابه توهین به مردم و به عنوان دخالت در کار و راه آنان معرفی میکنند.

اینان که به تقدس جنبشهای خودبهخودی و عدم دخالت و رسوخ تئوری سوسیالیسم در آنها، این چنین پایبندند و آن را تبلیغ میکنند، چرا پاسخ تجربههای تاریخی و شکستهای متعدد این راه را نمیدهند؟ چرا عاجزاند از اینکه بهگویند تئوری تقدیس و استقلال جنبشهای خودبهخودی نیز از آن پرولتاریا نیست، بلکه از خارج و از طریق آنان و دیگر تئوریسینهای شبیهشان وارد آن گشته است؟ شاید بر این باورند که در اثر معجزهای تئوری این حضرات، که ناشی از «ارادهگرائی» آنان است، تمام قوانین معتبر عینی مبارزه اجتماعی را نفی کند و بیراهه آنان به جای روال عینی تکامل بهنشیند.

لنین میگوید: «بدون تئوری انقلابی، نهضت انقلابی نیز نمیتواند وجود داشته باشد... نقش مبارز پیشرو را تنها حزبی میتواند ایفاء کند که دارای تئوری پیشرو باشد».

نمیتوان امیدی چندان برای پیروزی بر دشمن و به دستآوردن قدرت سیاسی (انقلاب) داشت، چنانچه قادر نهباشیم حداقل فنون و قوانین مبارزه طبقاتی و سیاسی را بهآموزیم و آنان را به کاربندیم.

بر اساس این تجارب باید ترویج و تبلیغ کرد که طبقه کارگر به وحدت و تشکیلات نیاز دارد تا بهتواند جنبش اعتراضی مردم را رهبری کند و به سرمنزل مقصود برساند. حزب کار ایران (توفان) این وظیفه کمونیستی را در دستور کار خویش قرار داده است و بی حزبی و سرفرودآوردن در قبال اعتراضات خودجوش و بیدورنما را نه تنها راه حل خروج از بحران کنونی نمیداند، بل دنبالهروی از بورژوازی و شکست و بنبست سیاسی و به زیان منافع کارگران و زحمتکشان ارزیابی میکند. درشرایط بحرانی کنونی که مردم ایران با فقدان رهبری سیاسی و با دو عفریت داخلی و خارجی روبرو هستند، وظیفه سنگینی بر دوش حزب ما قرار دارد که ضمن تبلیغ حزبیت و تشکیلات، کلیه نیروها و سازمانها و گروهای سیاسی و شخصیتهای ملی و انقلابی را، که خواهان سرنگونی نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی بهدست مردم ایران هستند و برعلیه مداخلات امپریالیستی و صهیونیستی موضع شفاف و روشنی دارند، به همکاری سیاسی و اتحاد و یگانگی دعوت میکند. شکل گیری چنین همکاری سیاسی و دمکراتیکی در شرایط کنونی نویدبخش است و تأثیرمثبتی بر جنبش خواهد گذاشت.

 سخن هفته

هشتم تیرماه 1397

نقل ازفیسبوک حزب کارایران(توفان)  

https://www.facebook.com/toufan.hezbekar

www.toufan.org