مقالات
توفان
الکترونیکی
شماره ۲۲۸ نشریه
الکترونیکی
حزب کارایران
تیر ماه ۱۴۰۴
آدرس
تارنمای حزب
کارایران
(توفان):
www.toufan.org
آدرس
مرکزی ایمیل
حزب
کارایران(توفان)
toufan@toufan.org
آدرس
کانال تلگرام
توفان
دراین
شماره مقالات
زیر را می
خوانید:
آتشبس،
تنفس و فرصتی
برای آمریکا و
اسرائیل و ادامه
تجاوز به
ایران است
در
شرایط مشخص
کنونی وظیفه
مبرم کمونیستها
چیست؟
پیرامون
تجاوز
امپریالیسم وصهیوفاشیسم
به ایران ونقش
اپوزیسیون
وطنفروش
ضدایرانی در
قبال این جنگ
حمله
نظامی
امپریالیسم
جنایتکار
آمریکا به ایران
را شدیداً
محکوم میکنیم
بیانیه
مشترک ١۴ حزب
و سازمان در
محکومیت
تجاوز نظامی
به ایران
وحشت
ترامپ از
اثرات
اقتصادی تنشزائی
با ایران
یک
فرونددیگرازپهپادهای
هرمس ۹۰۰ رژیم
متجاوز
صهیونیستی
امروز سرنگون
شد.
نقدی
بر بیانیه
تعدادی از
هنرمندان و
فعالین «صلح و
حقوق بشر»
درجبهه
نبرد طبقاتی-مروری بر
اخبار و
گزارشات
کارگری خرداد ماه
۱۴۰۴
روایتی
از آنچه در
کارزار
فوتبالی«کارت
قرمز به
اسرائیل نشان
بده» میگذرد
بیانیه
چهار زندانی
سیاسی زن در
محکومیت نسلکُشی
در غزه و
تجاوزات رژیم
صهیونیستی در
منطقه و تجاوز
به ایران
توطئه
ای که منجر به
سرنگونی رژیم
بشار اسد شد
فراخوانی
به خلقهای
جهان.بیایید
به تجاوز
آمریکا و
اسرائیل به
ایران شدیدا مخالفت
کنیم!
بیانیه
کنفرانس بینالمللی
صلح
تظاهراتهای
جهانی در
حمایت از
فلسطین در
سایه جنگ تجاوزکارانه
آمریکا و
اسرائیل به
ایران ادامه دارد.
ادبیات
مارکسیستی به
زبان ساده
گشت
وگذاری در
فیسبوک؛ پاسخ
به یک پرسش
پاسخ
به یک پرسش در
کانال تلگرام
***
آتشبس،
تنفس و فرصتی
برای آمریکا و
اسرائیل و ادامه
تجاوز به
ایران است
پس
از 12 روز
جنگ
تجاوزکارانه
به ایران گویا
آتشبسی در
راه است. «ترامپ» درحالی
که کمتر از
۴۸ ساعت قبل،
حملهای
نظامی علیه
تأسیسات هستهای
ایران انجام
داد، خبر از
اعلام آتشبس
میان ایران و
رژیم
صهیونیستی
اسرائیل داده
است؛ گوئی
آمریکا اساسا
طرفی از این
جنگ تجاوزکارانه
نیست و نبود و
اکنون در قامت
میانجی «صلح» ظاهر
شده است. حمله نظامی
ارتش آمریکا
به ایران
اعتراضات
شدید داخلی
آمریکا را نیز
برانگیخت و
این موضع میتواند
تلاشی برای
تغییر وضعیت
از جنگ به
میانجیگری
برای کاستن از
انتقادات
داخلی باشد.
«ترامپ» با
اعلام یکجانبه
آتشبس در
تلاش است با
انداختن توپ
در زمین ایران
جای آغازگر جنگ
و متجاوزرا
تغییر دهد. به ویژه
اینکه «ترامپ» پیشنهاد
کرده است که
ایران آغازگر
آتشبس خواهد
بود و اسرائیل
بعد از 12 ساعت
به آن خواهد
پیوست! به
دیگر سخن
اسرائیل 12 ساعت فرصت
اضافی خواهد
داشت تا تمام
مراکز حساس
ایران را،
بدون مقاومت
بمباران کند! آینکه اساساً
«ترامپ» هنگامی
که به تأسیسات
هستهای
ایران حمله
کرد، میدانست
در صورت پاسخ،
ایران به
پایگاههای
آمریکا در
کشورهای
منطقه حمله میکند
که میتواند
باعث شکسته
شدن اجماع
علیه رژیم
اسرائیل و
انتقادات از
حمله ایران
شود. احتمالا
آمریکا بر این
تصور بود که
ایران با در
نظر گرفتن
چنین تبعات و
تهدیداتی، به
سرعت به سمت
حرکت انتقامی
خود حرکت نکند. با این حال
ایران بدون
تعلل پاسخی
ارائه کرد که
هردو هدف
آمریکا را
ناکام گذارد.
واکنش
ایران، با
منتقل کردن
آتش به خلیج
فارس و مهمترین
پایگاه
آمریکا در
منطقه، هدف
جدیدی را زد تا
در سایه آن،
از تبعات منفی
آنچه آمریکا
در نظر داشت
کاسته شود. «ترامپ» برای
موفق نشان
دادن حمله خود
و ضعیف
نمایاندن
پاسخ ایران،
میخواهد
نشان دهد
عملیات او
باعث شده
نظرات ایران
به سمت آتشبس
متمایل گردد. «ترامپ» درصدد
است تا در
صورت اجرایی
نشدن آتشبس،
ادامه حملات
رژیم
صهیونیستی به
ایران و تکرار
احتمالی
تجاوزات
مستقیم کشورش
را مشروع جلوه
دهد. با
توجه به شرایط
کنوی و تشدید
تضادهای جاری
میان ایران و
آمریکا و
بحران منطقه،
سناریوهای
محتمل پس از
این آتشبس به
قرار زیر است:
یکم: سناریوی
خوشبینانه: مذاکرات پشت پرده
به کاهش تنشها
بین ایران و
آمریکا منجر
شود. مانند
توافق
غیررسمی برای
محدودیتهای
هستهای در
ازای کاهش
تحریمها. برجام و عقبنشینی
ایران و سپس
پاره کردن
توافقنامه 5+1 و ترور
فرماندهان
ایران و تشدید
تحریمهای
اقتصادی،
اساسا مولود
چنین سیاست
خوشبینانهای
بود.
دوم: سناریوی
بدبینانه یا
واقعبینانه: شکست
مذاکرات و از
سرگیری
درگیریها،
با شدت بیشتر. بدون شک
آمریکا و
اسرائیل در
طول 12 روز
جنگ با کنترل
آسمان ایران و
عملیات هیبریدی
نظامی دست
بالا را داشتهاند. ضربات بر
صنایع هستهای
و غیرهستهای،
کارخانه،
بیمارستان و
دانشگاه بر
پیکر ایران
غیرقابل کتمان
است، اگرچه
ایران نیز با
موشک و پهپاد
پاسخ اسرائیل
را داده و این
ضربات موشکی
در تاریخ 75 ساله این
رژیم جعلی بیسابقه
بوده است،
لیکن حملات
ایران هنوز به
نقطهای از
برتری نرسیده
که بتواند از
موضع قدرت ضرباتی
به دشمن وارد
کند که قادر
باشد شکلی از
بازدارندگی
ایجاد نماید. فرسایشی شدن
جنگ میتواند
پاشنه آشیل
اسرائیل باشد
و بازدارندگی
درخور توجهای
را به ارمغان
آورد. فقط
در چنین
شرایطی است که
میتوان
متجاوزین
صهیونیست را
از حمله مجدد
منصرف کرد. رژیم
صهیونیستی
اسرائیل به دنبال
آتشبسی است
که آسمان
ایران شبیه به
آسمان لبنان و
سوریه شود و
اسرائیل تحت
هر بهانهای و
هر زمان اراده
کند مناطقی از
ایران را بمباران
نماید. به
نظر میرسد با
«آتشبس
پایدار» آن هم با
ادامه نسلکشی
در غزه و
تداوم حملات
نظامی به جنوب
لبنان هنوز
زمان زیادی
مانده است. باید تاکید
شود که تصور رژیم
متجاوز
اسرائیل این
بود که با
ترور فرماندهان
نیروهای مسلح
ایران رژیم
فلج میشود و
قادر به پاسخگویی
نخواهند بود.
اما بهرغم
این اقدام
غافلگیرکننده
افسران و
فرماندهان
ایران به سرعت
جایگزین شدند
و پس از چند
ساعت حملات
موشکی ایران
علیه
متجاوزین
صهیونیست آغاز
گردید. تابآوری
و مقاومت
ایران در طول 12
روز
جنگ نفسگیر
با دو قدرت
اتمی متجاوز
نشان داد
ایران نه عراق
است، نه
افغانستان و
نه لیبی و
سوریه و لبنان.
نمیتوان
با این عربدهکشیهای
تروریستی و
تبهکارانه
دست به تغییر
رژیم در ایران
زد. تصور
این جانیان
تروریست این
بود به موازات
این حملات
غافلگیرکننده
هزاران نفر از
مردم ناراضی
از رژیم ایران
به خیابانها
میریزند و از
این تهاجم
فاشیستی
امپریالیستی
استقبال میکنند.
لیکن
چنین اتفاقی
رخ نداد، بلکه
برعکس موجب تقویت
همبستگی ملی و
ابراز انزجار
ملت علیه
متجاوزین
آمریکائی
اسرائیلی
گردید.
سوم:
سناریوی
میانه: تداوم
وضعیت «نه
جنگ، نه صلح» با درگیریهای
محدود و موازی
با مذاکرات و
آرام شدن تب جنگ
در فضای جامعه
و به میدان
آمدن تسلیمطلبان
و تعمیق شکاف
داخلی در
جامعه و فراهم
شدن زمینه
مجدد برای
ترور و توطئه
و خرابکاری در
ایران. با
توجه به نکات
فوق این جنگ
تجاوزکارانه
هنوز تمام
نشده، آتشبس
موقت پایان
جنگ نیست بلکه
به حالت تعلیق
درآمده است. بازیگران
اصلی این جنگ
تبهکارانه (آمریکا و
اسرائیل) به دنبال
بهرهبرداری
استراتژیک از
این فرصت برای
اهداف خود
هستند، لذا
خطر از سرگیری
درگیریها
بسیار
بالاست، به
ویژه با یک
تحریک و یا بهانهای
میتواند
مجددا رخ دهد. محتوای
توافق آتشبس
هنوز انتشار
نیافته است. اما آتشبسهای
موقت اغلب
فرصتی برای
آمریکا و
اسرائیل، این
مسببین اصلی
جنگ به عنوان
مکانیزمی برای
تنفس و ابزاری
در خدمت
استراتژی
آمریکا و اسرائیل
خواهد بود. جنگ
تجاوزکارانه
به ایران در
شرایطی صورت
گرفت که ایران
در حال مذاکره
با آمریکا بود. از اینرو به
بازی آتشبس
در شرایط
کنونی نمیتوان
اعتماد کرد. نقض آتشبسها
و پایمال کردن
قوانین بینالمللی
در انحصار
آمریکا و
اسرائیل است و
این جنایتکاران
تروریست
رکورددار
ریاکاری و
فریب و عهدشکنی
در عرصه جهانیاند.
«ترامپ» درصدد است تا
در صورت
اجرائی نشدن
آتشبس،
ادامه حملات
رژیم صهیونی
به ایران را
مشروع جلوه
دهد. یک
هدف اساسی از
اعلام یکجانبه
خبر آتشس،
تلاش برای
ایجاد شکاف در
جامعه ایران
است. او
همچنین قصد
دارد با وارد
کردن موضوع
آتشبس،
نظرات جامعه
ایران را به
محک آزمایش
گذارد. به
عنوان نمونه
اگر شکافی در
جامعه مشاهده
شود، سعی
خواهد شد با
مقصرجلوه
دادن ایران،
حملات رژیم
صهیونی تشدید
گردد تا شکاف
ایجاد شده توسعه
یابد.
چهارم: با توجه به
حملات آمریکا
و اسرائیل به
ایران و آشکار
کردن اهداف
خود برای
تداوم جنگ تا
تغییر نظام
ایران برای
ایران راهی جز
این باقی نمانده
است که با
خروج فوری از
آژانس بینالمللی
اتمی، بیرون
ریختن
کارمندان این
سازمان که
بیشترشان
جاسوسان
اسرائیل
هستند، به
دنبال
بازدارندگی
تولید سلاح اتمی
برود. با حمله
به تأسیسات
هستهای توسط
دو کشور هستهای
به یک کشور
غیر هستهای
نشان داده شد
که پیمان عدم
گسترش سلاح
هستهای، در
شکل کنونی
خود، کشک است
و ابزار
زورگویانهای
برای تحت فشار
قرار دادن
کشورهائی
مانند ایران و
عراق و لیبی
است. فتوای
رهبر جمهوری
اسلامی و
اصرار بر نفی
سلاح اتمی،
دیگر محلی از
اعراب ندارد و
نتیجه و ادامه
چنین فتوائی
علامت پرچم
سفید در مقابل
مهاجمان مسلح
به سلاح هستهای
است.
بیشک
برای تحقق
تولید سلاح
بازدارنده
هستهای بدون
یک تحول داخلی
برای تصفیه و
نابودی نفوذ
جاسوسان
آمریکائی
اسرائیلی آن
هم در
بلندترین
سطوح سپاه و
سازمان اطلاعات
ایران ناممکن
است. چنین
سیاستی نیز
بدون بهبود
شرایط زندگی
مردم و عموم
زحمتکشان
ایران و کاهش
نارضایتی مردم
ممکن نخواهد
بود. تقویت
سیاست گردش به
شرق و تضعیف
نقش دلار در
اقتصاد ایران
و ممانعت از
ادامه خصوصیسازیها،
مبارزه علیه
دزدی و فساد و
رانتخواری،
آزادی تشکلات
مستقل کارگری
رمز موفقیت و
بازدارندگی
در مقابل
متجاوزین
خارجی است. بعید به
نظرمیرسد
سردمداران
نظام سرمایهداری
حاکم از تعرض
وحشیانه و
تروریستی
اسرائیل و
آمریکا به خاک
ایران و چنین
غافلگیری
نظامی، درس
کافی را گرفته
باشند. ادامه
سیاستهای
گذشته نتیجهای
جز فروپاشی و
تجزیه ایران
نخواهد داشت.
پنجم: آتشبس
کنونی نتیجه
مقاومت ایران
و ضربهای
سنگین به
مزدورن وطنفروش
ایرانی است. در
این میان عدهای
از
اپوزیسیون،
که باید از
آنها به عنوان
خودفروخته و
جاسوس نام
برد، از تجاوز
امپریالیسم و
صهیونیسم به
ایران
استقبال
کردند. این
اپوزیسیون
مرتجع، که از
سخنان «نتانیاهو» و «ترامپ» الهام میگیرد،
از این
جنایتکاران
فاشیست طلب
کردند تا کشور
ایران را
نابود سازند و
از ایران
ویرانهای به
جای بگذارد که
در آن رژیم
جمهوری
اسلامی
برسرکار
نباشد و یک «حکومت
سکولار» و نوکر
اسرائیل بر
مسند قدرت
بنشیند. این عده که
نوکری برای
آمریکا و
اسرائیل را فضیلتی
ساختهاند،
به مردم ایران
توصیه میکنند: وقتی تجاوز
به ایران شروع
شد، آنها نیز
مسلح شوند، «گاردها و
شوراهای
انقلابی» خود را سامان
دهند و رژیم
جمهوری
اسلامی را سرنگون
کنند. شعار
آنها سرنگونی
رژیم جمهوری
اسلامی در زمان
تجاوز نظامی
آمریکا و
اسرائیل به
ایران است. «نه به جنگ، نه
جنگ افروزان،
آری به صلح و
سرنگون باد رژیم
جمهوری
اسلامی» شعار آنهاست. این
اپوزیسیون بیوجدان
متجاوز و
قربانی را در
یک کفه ترازو
قرار میدهد و
سرنگونی کور و
بیهدف رژیم
را بدون کوچکترین
آمادگی
سازمانی و
تشکیلاتی در
دستور کار خود
قرارداده است. سرنگونی چشمشان
را کور کرده
است. این
اپوزیسیون
همان
اپوزیسیون
ارتجاعی رژیم «صدام حسین» است که در
پارکابی
ماشین جنگی
امپریالیسم
آمریکا حکومت
عراق را
سرنگون کردند.
آنچه
در این دوازده
روز بر سر ملت
ایران آمد، بار
دیگر ضروری
ساخت که صف
اپوزیسیون
پارکابی
امپریالیسم و
صهیونیسم که
به عنوان ستون
پنجم دشمن
خارجی عمل میکند،
را از صف مردم
جدا سازیم و
به افشای جریانات
وطنفروشی
نظیر فرقه
مجاهدین رجوی
و سلطنتطلبان
پهلوی و جریانات
ناسیونال - شونیست تجزهطلب
و کسانی که با
زبان «چپ» سخن میگویند
و یکی به نعل و
یکی به میخ میزنند،
کمر همت بندیم.
***
در
شرایط مشخص
کنونی وظیفه
مبرم کمونیستها
چیست؟
عملیات
جنایتکارانه
امپریالیسم
آمریکا و رژیم
صهیونیستی
اسرائیل علیه
ایران با
بمباران تأسیسات
هستهای و
کشتار و ترور
بیش از 600 نفر و
مجروح ساختن
چند هزار نفر
از مردم میهن ما
در طول 12 روز، که
با رهبری
آمریکا انجام
شد، وارد مرحلهی
جدید و
خطرناکی
گردیده است.
«دونالد
ترامپ» و «بنیامین
نتانیاهو» جنایتکار
در پی آنند که
جنگ در منطقه
را به اوج خود
برسانند تا از
این طریق
کنترل کامل
این منطقه مهم
انرژی و
ژئوپلیتک را
در قالب «خاورمیانه
جدید» بهدست
آورند.
اظهارات
«ترامپ»
پیش و
پس از بمباران
ایران به وضوح
و با بیشرمی
نشان میدهد
که آنان آمادهاند
ایران را به
ورطه فاجعه و
پاره پاره
کردن بکشانند.
متأسفانه
در شرایط
کنونی جبهه
قدرتمند مردمی
و انقلابی، که
قابلیت مانور
و مبارزه
مستقل داشته
باشد، به نام «جبهه
مستقل سوم» در
ایران وجود
ندارد. البته
میشود آن را
در روی صفحه
کاغذ اختراع
کرد و در پرگوئیها
از آن استفاد
نمود، ولی این
جبهه در عمل
وجود ندارد و محدود
میشود به
اپوزیسیون
وراج «چپی»
که
تعدادش بیش از
پنچ انگشت دست
نیست و فاقد هرگونه
تأثیر
اجتماعی و
انقلابی است و
تنها دوای درد
بیعملان،
خانهنشینان
و منزهطلبان
سیاسی است. برای
کسانی که میخواهند
مسئولانه در
جنبش شرکت
کنند و با
تلاش خویش
مُهر خود را بر
جنبش بزنند،
تنها دو راه
باقی میماند.
آنها
که میخواهند
در «سه
جبه» بجنگند
که توهم خندهداری
بیش نیست، چه
در داخل و چه
در خارج ایران،
در جبهه
نیروهای
تجاوزکار
قرار میگیرند.
در عمل
فقط دو جبهه
بیشتر نیست.
«جبهه
سوم» تنها
تا زمانی که
مسایل جدی
نشده است، امکان
پر حرفی و
ایفای نقش
دوگانه و جای
ایفای ادا
اطوار
انقلابی را
باز میگذارد.
وقتی
مسایل جدی شد،
کار مانور
آنها نیز به
پایان میرسد،
زیرا زمان
تعیین تکلیف
فرارسیده است.
تصورش
را بکنید که
اکنون
امپریالیستها
و صهیونیستها
به ایران
تجاوز کردهاند
و در لحظهای
که حزب ما
مانند همیشه
به میدان میآید
و محکومیت
امپریالیستها
و صهیونیستها
و قطع بمباران
متجاوزان
صهیونیست را
همراه با مردم
جهان میطلبد،
یک گروه
ایرانیهای «جبهه
سومی» پیدا
شوند که میخواهند
با شعار «سرنگون
باد رژیم
جمهوری
اسلامی» و برای
خالی نبودن عریضه،
بیان کنند که «ما
خواهان قطع
بمباران
ایران هستیم»
و به
جنگ «نه
میگوئیم»، به
نمایشات
اعتراضی
بپیوندند. همه
شرکتکنندگان
به آنها
خواهند گفت
شما به
مالیخولیا
دچارید. شما با
بمباران
مشروط و تجاوز
مشروط
موافقید. پوچی
این تئوریهای
منصور حکمتی
اسرائیلی تقوائیسم
نیازی به بحث
ندارد و
بیهوده بودن
آن کاملا روشن
است.
ما
آرزو داریم
این شرایط
ناپایدار «آتشبس»
مجددا
به جنگ خانمانسوز
و به یک جنگ
بزرگ از طرف
اسرائیل و
آمریکا علیه
ایران بدل
نشود، ولی در
هر حال حزب ما
از وضعیت
فعلی، که
دوستان و
دشمنان خلق را
مجبور به
اتخاذ موضع
کرده است،
خوشحال است.
باید
این تضادها را
تشدید کرد تا
سره از ناسره
تشخیص داده
شود و همدستان
امپریالیسم و
صهیونیسم
شناخته شوند.
هم
اکنون نقش
روشنفکران
خودفروخته و
نقش ستون پنجم
امپریالیسم و
صهیونیسم در
قالب پارهای
سازمانهای
زنان و یا
سازمانهای
غیردولتی و
شبه کارگری و
اتحادیههای
کاغذی و نظایر
آنها برملا
شده است دو
پهلو زدن و
سکوت بیشرمانه
برندگان
انقلاب مخملی
جایزه صلح نوبل
ایرانی نظیر «شیرین
عبادی» و «نرگس
محمدی» در قبال
تجاوز به غزه
وتجاوز به
ایران و با پنهان
کردن خویش در
پشت جنایات
جمهوری اسلامی
و نقض حقوق
بشر در پی
ایجاد فاجعهای
به صد برابر
بدتر در ایران
هستند.
بیچاره
«چپهائی»
که با
شعار
استراتژیک
زنده باد
سوسیالیسم و بیرون
گود ایستادن و
به نفی و
تحقیر مبارزه
ملی پرداختن
هرگز به
سوسیالیسم
نخواهیم رسید.
اتفاقا
در بستر
مبارزه ملی و
دفع تجاوز
خارجی است که
میتوان به
شکوفائی
مبارزه
طبقاتی و حل
تضاد کار و
سرمایه پاسخ
داد و به
سوسیالیسم
رسید. با تأید
خائنانه
تجاوز آمریکا
و اسرائیل به
ایران و سرمست
شدن از خیانت
ملی نمیتوان
سوسیالیسم
برقرار کرد،
حاصل چنین
سیاست
ارتجاعی جز
سلطه
صهیونیسم و
امپریالیسم،
تجزیه ایران و
شکلی از حکومت
فاشیستی
داعشی الجولانی
در ایران نیست.
مخالفت
اصولی ما با
رژیم سرمایهداری
جمهوری
اسلامی نمیتواند
موافقت با
تجاوزات
امپریالیستی
صهیونیستی به
ایران باشد.
درهم
آمیختن
شعارهای «استراتژیکی
و تاکتیکی» همان
شعار معروف
مبارزه «مسلحانه
هم تاکتیک و
هم استراتژیک
است» که
تا ابد میتوان
آن را تکرار
کرد بدون
اینکه هیچ
کارکرد عملی و
راهگشا در
زندگی میلیونها
مردم داشته
باشد. تاکتیک
مشخص در شرایط
مشخص، که
منطبق بر توازان
قوا، روحیه
تودهها، سطح
تشکل و آگاهی
مردم نباشد،
تاکتیک نیست، «تیک
توک» است،
برای سرگرمی و
تسکین یک
وجدان منفعل و
بیعمل است.
آنچه
که آمریکا از
ایران میخواهد،
چیست؟
حزب ما
بارها و بارها
تحلیل بیان
داشته که امپریالیسم
آمریکا سالهاست
سیاستاش را
در مورد ایران
تعیین کرده
است. مسئله
آمریکا و
اسرائیل،
انرژی هستهای
و یا بمب اتمی
نیست، مسئله
موشکی و
پهپادی هم
نیست. اگر
این قبیل
مسائل نیست،
پس چیست؟ آنها
در نهایت از
ایران یک کشور
نیمه مستعمره
مانند زمان
شاه میخواهند
و در نهایت در
فکر تجزیه
ایران و تشکیل
چند کشور کوچک
مانند
یوگسلاوی
سابق هستند.
آنها
دولتهای
فدرال و کوچکی
میخواهند که
همه آنها
مزدور آمریکا
در منطقه شده
و همدست
امپریالیستها
در غارت منابع
انرژی منطقه و
تضمین
استخراج و
انتقال آنها
به بازارهای
غرب باشد. آنها
ایران چند
پارهای میخواهند
که مخالف چین
و روسیه و در
زمان مناسب مخالف
هند و ژاپن و
شاید اروپا
باشد تا
آمریکا
بتواند بر
گلوگاه
ژئوپلتیک و
انرژی جهان
دست داشته
باشد و پیچ آن
را شُل و سِفت
کند و ایران را
در گزینش
سیاست
راهبردی خویش
در اقیانوس
آرام در دهه
آینده در کنار
خود داشته
باشد و نه در
کنار چین.
مسئله
موشکی،
پهپادی و هسته
ای مجموعهای
از خواسته های
آمریکا و
ابزار
تبلیغاتی برای
خلع سلاح
ایران به نفع
مصالح و منافع
راهبری
امپریالیسم
آمریکا و
صهیونیسم
اسرائیل در
منطقه است و
جز این نیست.
رژیم
جمهوری
اسلامی با
توجه به جنگ
اخیر کاملا
غافلگیر شده
است و به چشم
خود میبیند
که سوریه،
متحد خود در
منطقه را از
دست داده است.
«حزب
الله» لبنان
شدیدا تضعیف
شده و یمن هم،
اگرچه قهرمانانه
میجنگد، اما
نمیتوان در
شرایط کنونی از
متحدین خود
انتظار زیادی
داشته باشد.
بنابر
این پشت جبهه
ایران، که سپر
دفاعی کشورما
بود و نقش
بازدارندهای
ایفا میکردند،
امروز تضعیف
شدند و حمله
نظامی اخیر علیه
ایران نیز با
توجه به این
تغییر تحولات
است که شکل
گرفته است. این
ایران است که
باید جبهه
درونی خود را
محکم و خانهتکانی
جدی کند و
کارزار بیامانی
را علیه
جاسوسان
موساد در
ایران سامان دهد.
این
امر تنها با
تکیه بر مردم
و برسمیت
شناختن حقوق و
معیشت مردم و
آزادیهای
دموکراتیک و
مجازات
جنایتکاران و
مفسدان و
متوقف کردن
سیاستهای
نئولیبرالی و
جلوگیری از
خصوصیسازیها
و احترام به
حقوق ملت
مقدور است.
امری
که خود این
رژیم با توجه
به ماهیتاش و
عدم اراده
سیاسی،
اختلافات
درونی و چند دستگی
در حکومت و ...
قادر
به حل آن نیست.
دول
غربی و بطور
مشخص آمریکا
خواهان تسلیم
کامل ایران
است. از
اینرو نمیتوان
به این آتشبس
ناپایدار و
شکننده، که هر
لحظه امکان از
سرگیری تجاوز
به ایران وجود
دارد، دلخوش
بود. حمله
غافلگیرکننده
اسرائیل و
آمریکا آن هم
در شرایط
مذاکره دور
پنجم باید زنگ
خط جدی برای
ایران باشد.
پس
در چنین
شرایطی چه
باید کرد و
وظیفه کمونیستها
و نیروهای
انقلابی و ترقیخواه
چیست؟
یکم:
واقعیت این
است که ایران
و منطقه و
کُلاً جهان
امروز در یک
شرایط خاصی
قرار دارد. نظم
جهانی
امپریالیستی
به سرکردگی
آمریکا در حال
تغییر و تحول
به نظم چند
قطبی است. در
نتیجه مسئله
تجاوز نظامی
به ایران و
جنگ 12 روزه
را نمیتوان
جدا از تحولات
جهانی مورد
بررسی جدی
قرار داد. تاکتیک
کمونیستها
باید طوری
تدقیق و تنظیم
شود که آنها
را یک قدم به
استراتژیشان
نزدیک کند. درهم
آمیختن
شعارهای
تاکتیکی و
استراتژیک بدون
درنظر گرفتن
اینکه کدام
نیرو عمدهترین
خطر برای جنگ
علیه ایران و
خلقهای جهان
است، بدون در
نظر گرفتن
توازن قوای
طبقاتی در
عرصه ملی و بینالمللی
و فرود آوردن
ضربه اصلی بر
سر دشمن عمده
جهان، سیاستی
مسئولانه
نیست. اتخاذ
شعارهای بیپشتوانه
مبارزه علیه
همه
امپریالیستها
و علیه همه
سرمایهداری،
باز تعریف
شعار شناخته
شده و شکستخورده
«هم
استراتژیک و هم
تاکتیک» است؛
این شعار خردهبورژواهای
عجول است،
شعاری
آنارشیستی
ترتسکیستی
است که حل
بلافاصله
تمام تضادهای
طبقاتی و ملی
را در یک ظرف و
در یک زمان میبیند
و فاقد صبر
انقلابی و
کمونیستی است.
چنین
تفکراتی برای
مبارزه
طبقاتی و
مبارزه ضد
امپریالیستی
زیانبار است
باید از آن
پرهیز کرد.
دوم: در
شرایط کنونی
وظیفه مهم کمونیستهاست
که ماهیت
سیاستهای
راهبردی
امپریالیستها
را برای مردم
روشن کنند،
ماهیت سیاسی «ایران
هراسی»، «اسلام
هراسی» و «خطر
هستهای
ایران!» را که
سرشار از
ریاکاری و
دروغ است،
برملا نمایند
و نشان دهند
که اینگونه
تبلیغات یک
ابزار
اغواکننده تبلیغاتی
امپریالیستی
صهیونیستی
برای مهیا کردن
اذهان مردم
جهان بویژه
آمریکا و
اروپاست تا به
هر جنایت و
تجاوزی دست
بزنند،
ابزاری است که
تجاوز
امپریالیستها
و صهیونیستها
را به فلسطین،
لبنان،
ایران،
سوریه، لیبی و
یمن.... توجیه
نمایند. جریانات
خودفروخته
ایران و در
رأس آن سلطنتطلبان،
فرقه رجوی و
حزب اسرائیلی «کمونیست
کارگری» پیروان
«منصور
حکمت» در
این عرصه پا
گذاردهاند و
به این جهت نه
از مبارزات
مردم فلسطین، لبنان،
سوریه، یمن و...
دفاع
میکنند و نه
به میهنپرستی
اعتقادی
دارند و نه
برای استقلال
سیاسی ایران
ارزشی قائلاند.
آنها
همه این خیانتها
و تجاوزات را
زیر پوشش
مبارزه با «اسلام
سیاسی» و
مبارزه با
رژیم جمهوری
اسلامی توجیه
میکنند. حمله
نظامی اخیر به
ایران بیش از
هر زمان ماهیت
این وطنفروشان
را برملا کرده
است.
حزب
کار ایران (توفان)
بر این
نظر است و
بارها آن را
بیان کرده است
که سرنگونی
رژیم سرمایهداری
جمهوری
اسلامی، که یک
نیاز تاریخی
تحولات مترقی
در کشور ماست،
تنها باید با
دست کارگران و
زحمتکشان و نه
تجاوزکاران
بیگانه صورت گیرد.
ما
مخالف ایجاد
شرایطی نظیر
عراق،
افغانستان،
لیبی و سوریه
با همدستی
اپوزیسیون
خودفروخته در
ایران هستیم.
این
مبارزه مردم
ایران،
مبارزه علیه
دین نیست،
علیه اسلام
نیست. مردم
ایران حق
دارند
داوطلبانه
دین خود را برگزینند
و یا بیدین
باشند و این
حق طبیعی
آنهاست. مبارزه
انقلابی و
طبقاتی در
ایران را در کادر
مذهبی خلاصه
کردن بازی در
بساط
امپریالیستهاست.
هر
ایرانی
مسلمان و غیرمسلمان
صرفنظر از
دین و تعلق
ملی حق دارد و
باید از استقلال
میهن خود در
مقابل تجاوز
بیگانه دفاع
کند. حق
دارد برای
استقرار
سامانی، که
عدالت اجتماعی
را نه تنها از
نظر سیاسی،
بلکه اقتصادی
نیز برقرار می
کند، مبارزه
نماید. ضدیت با
ایران به این
دلیل مضحک، که
رژیم جمهوری
ارتجاعی
اسلامی در
ایران بر سر
کار است، خواست
امپریالیسم و
صهیونیسم
جهانی است و
باید با آن
مبارزه کرد.
اعضا و
فعالین حزبی
در هر کجائی
که هستند، باید
مردم را علیه
تجاوز خارجی و
برای حفظ
موجودیت
ایران
سازماندهی
کنند و دوشادوش
مردم در همه
عرصههای
اجتماعی
فعالانه شرکت
نمایند و به
تبلیغ شعارهای
اصولی
بپردازند. دفاع
از حقوق
دمکراتیک
مردم و مخالفت
با نظام جمهوری
اسلامی بدون
خط کشی روشن و
محکوم کردن متجاوزین
و جنگافروزان
آمریکائی اسرائیلی،
همدستی با
دشمنان خارجی
است. یکسان
جلوه دادن
متجاوز و
قربانی خاک
پاشیدن در چشم
مردم است و از
تیزی نوک
پیکان مبارزه
علیه
امپریالیستهای
متجاوز، که
برای نابودی
ایران صف
آرائی کردهاند،
میکاهد و این
به زیان منافع
مردم و و بر ضد
تمامیت ارضی
ایران است.
بکوشیم
در پرتوتحلیل
فوق با
تشکیل کمیتههای
مترقی علیه
تجاوز
امپریالیستی
و صهیونیستی و
با طرح اینکه
هرگونه تغییر
و تحولی در ایران
یک وظیفه
داخلی و مربوط
به مردم ایران
است و نه
متجاوزین
خارجی،
ابتکار عمل را
در مبارزه در
دست گیریم و
صف نوکران
امپریالیسم و
اپوزیسیون
ارتجاعی،
فاشیست و وطنفروش
را درهم شکنیم.
***
پیرامون
تجاوز
امپریالیسم وصهیوفاشیسم
به ایران ونقش
اپوزیسیون
وطنفروش
ضدایرانی در
قبال این جنگ
جنگ
تجاوزکارانه
به ایران پس
از دوازده روز
موقتاً با یک
آتش بس پایان
گرفت. طی
این مدت پرده
ریا، تزویر،
خیانت،
خودفروشی و
وطنفروشی
بسیاری از
احزاب و
سازمانها و
عناصر به ظاهر
«وطنپرست»
و «میهندوست»
فرو
افتاده است.
اساساً
مواضع
جریانات و
افراد سیاسی
اپوزیسیون
تقلبی ایرانی
نسبت به تجاوز
جنایتبار
سردمداران
اسرائیلی و
آمریکائی را میتوان
به طیفهای
زیر تقسیم کرد.
۱ - احزاب،
سازمانها،
نهادها و
افرادی که در
عین محکوم
ساختن تجاوز
صهیونیستها
به ایران، هر
گونه تغییر و
تحول سیاسی در
ایران را یک
وظیفه داخلی
میدانند و نه
مداخله
استعمارگران
خارجی.
۲- عناصر و
سازمانهای
آشکارا
خودفروخته و
نوکران
امپریالیسم و
صهیونیست،
مانند «رضا
پهلوی» و نوچههای
بیمُخاش، «مریم
رجوی» و
اسیران در بند
مافیائیاش،
حزب کومله به
رهبری «عبدالله
مهتدی»، این
عنصر مواجببگیر،
دورو، دروغگو
که مایل است
با تغییر رژیم
جمهوری
اسلامی به دست
امپریالیسم و
صهیونیسم به راه
«بارزانی»ها در
اقلیم
کردستان و
شاخه (پ ک
ک) که
رهبری «روژاوا»
در
کردستان
سوریه را در
دست دارد، (هر دو
اقلیم در بست
تحت سلطه
امپریالیسم و
صهیونیسم
هستند) برود.
یعنی
جدائی
کردستان از
ایران. یعنی
تحقق بخشیدن
به اهداف
صهیونیستها
در خاورمیانه
جدید.
۳- برندگان
جایزه صلح
نوبل و جوایز
عرصه سینما،
نظیر اسکار،
کن و برلین که
هوادار
سرنگونی رژیم
جمهوری
اسلامی به دست
امپریالیسم و
صهیونیسم هستند
و به همین
دلیل به نسلکشی
و پاکسازی
قومی در
فلسطین به
دیده تحسین مینگرند.
و اما چپهای
نژادپرستی
که در دفاع از
صهیوفاشیسم
با «درس
گرفتن از
هولوکاست»! عملاً
جنایات
صهیونیستها
را توجیه میکنند،
چشم بر روی
هولوکاستی که
آنها در غزه
به وجود آوردهاند،
بستهاند. زیرا
جنبش مقاومت
فلسطین و
لبنان را
ابزار دست
جمهوری
اسلامی بشمار
میآورند. جنبش
مقاومتی که در
اثر ۱۰۰ سال
سلطه صهیونیسم
با فراز و
نشیب شکل
گرفته و
جانانه به
مبارزه و
مقاومت خود
ادامه میدهد.
ما را با
گروههای فوقالذکر
جز افشاء،
مبارزه و طرد
کاری نیست. روی
سخن ما با طیف
وسیعی از
سازمانها،
نیروها و
عناصر مخالف
جنگ در ایران
است، که نسبت
به امر
سرنگونی رژیم
جمهوری اسلامی
به دست
امپریالیسم
آمریکا و شاید
هم صهیونیستهای
اسرائیل توهم
دارند و لذا
از محکوم
ساختن متجاوز
ابا دارند. آنها
در اصل خواهان
جایگزینی «وبای
جمهوری
اسلامی با
طاعون
امپریالیسم
سلطهجو و
غارتگر» هستند.
این
متوهمین غافلاند
که در صورت
پیروزی غرب و
ژاندارماش،
اسرائیل، بر
کشور ما آن
خواهد رفت که
بر مردم لیبی،
عراق، سوریه،
افغانستان،
یمن، سودان،
سومالی و ... رفت. در
این طیف هستند
سازمانها و
کسانی که «سوراخ
دعا را گُم
کردهاند»! گرچه
آنها «در
شعار»،
ضد جنگ و
خواهان صلح و
سرنگونی
جمهوری اسلامی
هستند، ولی از
محکوم ساختن
متجاوز، جنگافروز،
کودککُش،
نسلکُش و نیز
امپریالیسم
سلطهجوی
متجاوز سرباز
میزنند. امپریالیستی
که از بعد از
جنگ جهانی دوم
تاکنون علاوه
بر جنگ
ویتنام، کُره
و ... که
خون میلیونها
نفر را ریخت و
آنچنان
ویرانی ببار
آورد که هنوز
آثار آن از
بین نرفته است.
آتش
حدود ۲۰ جنگ
دیگر در جهان
را برافروخت،
که تنها هفت
جنگ را در
منطقه غرب
آسیا شعلهور
ساخت و منجر
به خرابی،
کشتار،
مجروح، بی سرپناه
و آواره ساختن
میلیونها
نفر گشته است،
که هنوز هم در
اوکراین، غزه و
امروز در
ایران ادامه
دارد. طیف
مذکور بیم
دارد که «بچه را
به اسماش صدا
کند»! به
همین دلیل از
اشاره به نام «متجاوز»
و |«جنایتکاران»
جنگی
طفره میرود و
به این ترتیب
به میهن ما و
مردم زحمتکش آن
خیانت میکند.
این طرز تفکر
با این بهانه
که در شرایط
کنونی،
سرنگونی
جمهوری
اسلامی در
اولویت است،
بیم آن دارد
که با محکوم
ساختن
متجاوز، رژیم
ایران را
تقویت و به
بقای جمهوری
اسلامی یاری
رساند؟! آنها
فراموش میکنند
که اساساً هر
کشور و خلقی
که مورد تهاجم
بیگانگان
امپریالیست و
صهیونیست و
مزدوران و
وابستگانشان
قرار میگیرد،
مردم آن کشور
حق دارند و میبایست
متحداً، نه
تنها متجاوز
را محکوم
نمایند، بلکه
در صورت امکان
علیه آن به
مصاف روند. همانگونه
که مردم ایران
در جنگ ۸ ساله
تجاوزکارانه
عراق به ایران
متحد و
یکپارچه با
ارتش متجاوز
صدام مقابله
کردند و آن را
از خاک ایران
بیرون ریختند.
جنگ
علیه
متجاوزین،
جنگی است
عادلانه و
ربطی به ماهیت
و ایدئولوژی
نظام حاکم
ندارد. همانگونه
که مردمان
استعمارزده
چین، هند،
الجزایر و نیز
خلق قهرمان
ویتنام، یمن،
اریتره،
ظفار، کره،
فلسطین و
بالاخره جنگ
رهائیبخش
ضدفاشیسم
هیتلری در
اقصاء نقاط
جهان، فارغ از
اینکه رهبران
و نظامهای آن
کشورها دارای
چه ایدئولوژی
بودند، علیه
نیروهای
استعمارگر،
سلطهجو و
متجاوز جنگی
عادلانه را
متحداً به پیش
بردند و عاقبت
شاهد پیروزی
را در آغوش
کشیدند.
پس
اساساً ماهیت
نظام کشوری،
که مورد تهاجم
قرار میگیرد
و باید در
درجه اول از
شر متجاوز و
اهداف پلیدش
خلاص شود، در
امر مقابله با
دشمن نقش
تعیینکننده
در آن مقطع
تاریخی بازی
نمیکند. یک
حزب، سازمان و
یا عنصر ملی،
مترقی و
انقلابی در
عین حفظ مواضع
خود نسبت به
رژیم حاکم، در
شرایطی، که
کشور مورد
تهاجم نظامی
قرار گرفته
است، متحد و
یکپارچه با
تمام نیرو، نه
تنها متجاوز و
اعمال
وحشیانه او را
محکوم میکند،
بلکه برای دفع
این حمله
ضدملی و
ضدمردمی، از
کلیه امکانات
خود بهره میجوید.
به
دیده ما زمانی
که قوانین و
کنوانسیون
سازمان ملل
تجاوز به کشور
دیگر، به ویژه
به سایتهای
هستهای را
مردود دانسته
و محکوم میکند،
چگونه میتوان
به عنوان یک
ایرانی، خود
را میهندوست،
مترقی، ملی و
حتی «انقلابی»
انگاشت،
اما حتی از
بردن نام
متجاوز و
محکوم کردن آن
سرباز زد. چگونه
میتوان پس از
این تجاوز
ویرانگر و
خونین خواهان برگزاری
تظاهرات بود و
از مردم خواست
که: «امروز
روز سکوت نیست
... به
خیابانها
بیائید و با
در دست داشتن
پرچمهای
سفید یا
پوشیدن لباسهای
سفیدرنگ،
تنها با شعار «صلح با
جهان» به
جهان اعلام
کنید که ما
خواهان پایان
بخشیدن به جنگ
و خلق ایران
جدید هستیم».
(مصطفی
مهرآئین)
علىالاصول
میتوان و
باید خواهان
برقراری صلح
بود. ولی
ابتدا باید
متجاوز
گستاخ، جسور و
سِمج را محکوم
نمود و
خواستار رفع
تجاوز او، حتی
با زبان و
رفتار خودش او
را وادار به
عقبنشینی
کرد تا بتوان
به صلح دست
یافت. ولی
این آقای صلحجو
نه تنها نامی
از متجاوز نمیبَرَد،
بلکه طوری
وانمود میکند
که این جمهوری
اسلامی است که
جنگ را آغاز کرده
است؟! ایشان
با بیان «صلح با
جهان» میخواهد
به «جهانیان
اعلام کند که
ما خواهان
پایان بخشیدن
به جنگ هستیم»!
در
حقیقت او میکوشد
با بیانی
موذیانه،
ایران را
آغازگر جنگ بنمایاند
و موذیانهتر
اینکه «میان
دعوا» نرخ
تعیین کرده و «خواهان
خلق ایران
جدید» بعد
از جنگ است،
که حتماً
ایشان هم رئیس
جمهورش خواهد
بود!؟
بهتر از این
نمیتوان، هم
متجاوز را
تطهیر کرد و
هم به موازات آن
خواهان «رژیم
چنج» به
دست
امپریالیسم و
صهیونیسم شد.
او با
زبان بیزبانی
هم ایران را
مقصر جلوه میدهد
و هم متجاوز
را توجیه میکند.
این
مدعی جامعه
شناسی، استاد
دانشگاه و
پژوهشگر علوم
انسانی و ... یا نمیداند
یا خود را به
نادانی میزند،
که حقوق بینالملل
به منظور حفظ
صلح و امنیت
جهانی، قواعدی
را در مورد
تجاوز و دفاع
مشروع تعیین
کرده است. این
مفاهیم در
منشور سازمان
ملل متحد (بویژه
در مواد ۲ (۴) و ۵۱)
و سایر
اسناد بینالمللی
مانند
قطعنامه ۳۳۴۱
مجمع عمومی
سازمان ملل در
سال ۱۹۷۴ نیز
ذکر شدهاند،
به این معنی
که:
۱- تجاوز
در حقوق بینالملل
بر اساس
قطعنامه ۳۳۴۱
مجمع عمومی
سازمان ملل
عبارت است از:
استفاده
از نیروی
نظامی توسط یک
کشور علیه حاکمیت،
تمامیت ارضی
یا استقلال
سیاسی کشور
دیگر، به گونهای
که با منشور
ملل متحد
مغایرت داشته
باشد. مصادیق
آن نیز
عبارتند از:
- حمله
نظامی به
قلمرو یک کشور
- اشغال
نظامی، حتی
موقت
- بمباران
سرزمین یک
کشور (در
این حالت
ایران، توسط
اسرائیل و
آمریکا - توفان
- محاصره
بنادر یا
سواحل یک کشور.
عواقب
تجاوز:
- تحریم
های شورای
امنیت (ماده ۳۹
و ۴۱ منشور)
- اقدامات
قهری نظامی
تحت ماده ۴۲
منشور
- مسئولیت
بینالمللی
دولت متجاوز و
محاکمه در
دیوان بینالمللی
دادگستری یا
دیوان کیفری
بینالمللی
۲- دفاع
مشروع در حقوق
بینالملل
مبنای
حقوقی:
ماده ۵۱
منشور ملل
متحد حق دفاع
مشروع فردی و یا
جمعی در صورت
وقوع حمله
مسلحانه را به
رسمیت میشناسد.
(تکیه
از ماست)
بنابر
این، این
قوانین ربطی
به «ماهیت
ایدئولوژیک»
رژیم
کشوری که مورد
تجاوز قرار
گرفته است، ندارد.
طبق
قوانین
مذکور، حمله اسرائیل
به ایران، به
ویژه تجاوز
اخیر ایالات
متحده - و قبلاً
اسرائیل- به
تاسیسات هستهای
سه گانه
فُردو، نطنز و
اصفهان، نه
تنها تجاوز
بارز به
حاکمیت ملی
ایران محسوب
میشود، بلکه
نقض فاحش
منشور سازمان
ملل و اصول بنیادین
حقوق بینالملل
و نیز قوانین
آژانس بینالمللی
انرژی هسته ای
است. زمانی
که به تاسیسات
اتمی کشور ما
با این رذالت
و گستاخی حمله
میشود، که
طبق گزارش
اخیر سازمان
انرژی هستهای
و ۳ سازمان
امنیتی
ایالات متحده
آمریکا، این
سایتها را نه
در خدمت ساخت
سلاح هستهای
که در راستای
انرژی صلحآمیز
هستهای
ارزیابی کردهاند،
ولی سازمان
بینالمللی
انرژی هستهای
و در رأساش
جاسوس
اسرائیل آقای «رافائل
گْروسی»، قادر
نیست که این
عمل خطرناک،
جنایتکارانه و
ضد قانونی را
محکوم کند،
وظیفه دولت و
مردم ایران در
این شرایط
حیاتی و بینهایت
خطرناک، جز
محکوم کردن
متجاوزین و
مقابله کردن
با آنها جهت
جلوگیری از
ویرانی و
خطرات بیشتر
چیست؟
زمانی
که ترامپ نه
تنها برخلاف
قوانین بینالمللی،
که حتی بر
خلاف قوانین
خود آمریکا -که میگوید
رئیس جمهور میبایست
مجوز حمله به
یک کشور را از
کنگره بگیرد-
خودسرانه
و گستاخانه
دستور حمله به
تاسیسات هستهای
ایران را صادر
میکند و چهره
ضد انسانی و
فاشیستی خود
را بیش از پیش
عیان میسازد،
تکلیف مردم
ایران چیست؟
زمانی
که متجاوزین
قوانین بینالمللی
و منشور
سازمان ملل را
لگدمال میکنند
و کلیه قوانین
بینالمللی،
از منشور
سازمان ملل
گرفته تا
قوانین
سازمان انرژی
هستهای و «ان پی
تی» را
از حیّز
انتفاع خارج
میسازند،
زمانی که
کشورهای مدعی «دموکراسی»، «حقوق
بشر» و «حقوق
بینالملل»
نه
تنها این
تجاوزهای
وحشیانه و
خونین، به خصوص
حمله به مراکز
هستهای
ایران را
محکوم نکرده،
سهل است، خود
از توطئهگران
و
تمهیدکنندگان
شرایط حمله
بودند، تکلیف
مردم ایران و
حکومت ایران
چیست؟ جهان
شاهد بود که
انگلستان،
فرانسه و آلمان
پس از گزارش
مغرضانه «گْروسی»،
پیشنهاد صدور
قطعنامه علیه
ایران را در
شورای حکام
مطرح کرده، به
تصویب
رساندند و به
این ترتیب
عملا مجوز
حمله به ایران
را در اختیار صهیوفاشیستهای
اسرائیل
گذاردند. آنها
یکبار دیگر
ثابت کردند که
امپریالیستها
برای اینکه
کشور هفتم را
نیز در غرب
آسیا و شمال
آفریقا نابود
کنند، تا بر
منابع سرشار فسیلی
آن، به یک
دولت
صهیوفاشیستی
اسرائیل -به
عنوان پایگاه
امپریالیسم و
صهیونیسم- سلطه
یابند، آمادهاند
که به هر
توطئه و
جنایتی دست
یازند، آنگاه «مهرآئین»ها از
مردم ایران میخواهند
که با بلند
کردن پرچم
سفید رژیم
جمهوری
اسلامی را
وادار به
تسلیم در
مقابل غارتگران
سلطهجو کنند
و ایران را دو
دستی تحویل
آنها دهند. آیا جز
این است که
این عناصر
آگاهانه در شیپور
جنگطلبی
امپریالیسم و
صهیونیسم میدمند؟
آیا
این جماعت
واقعا از
تجربه دیگر
کشورهای به
خاک وخون
کشیده شده
منطقه به دست
همین جانیان
سلطهجو، که
امروز لباس
فرشته نجات بر
تن کردهاند،
بیاطلاعاند؟!
هنوز
بعد از ۱۰۰
سال تجربه
عملکرد مغولوار
امپریالیسم و
صهیونیسم در
جهان، از جمله
در غرب آسیا و
شمال آفریقا،
پی نبردهاند
که تنها راه
ایران،
مقابله با
استعمار و مبارزه
علیه متجاوز
است؟ پی نبردهاند
که پاسخ شدید
به متجاوز خونخوار،
حق مسلّم
ایران است؟ پی
نبردهاند که
لباس و پرچم
سفید برای
دستیابی به
صلح نیست، بلکه
وادادگی در
مقابل متجاوز
و هموار کردن
مسیر برای
سلطه مجدد بر
ایران را معنی
میدهد؟
هر
تظاهراتی که
امروز
متجاوزین بیوجدان
و بیرحم
امپریالیستی
و صهیونیستی
را محکوم، افشا
و رسوا نکند و
تنها خواهان «صلح»
باشد
عملاً نقش «جاده
صاف کن» سلطهجویان
غارتگر را ایفا
میکند.
فریب
دموکراسی
امپریالیستی
غرب را نخورید.
دموکراسی
کاذب غرب،
امروز بیش از
هر زمان چهره
کریه و
ضدانسانیاش
در ماجرای غزه
و اکنون
ایران، برای
همیشه از زیر
نقاب ظاهر
گشته است. آنها
امروز جنایات
صهیوفاشیسم
در غزه، لبنان
و اکنون ایران
را با وقاحت و
بیشرمی خاصی «کار
کثیف» که
اسرائیل «قهرمانانه»
«برای
غرب» انجام
میدهد (از
سخنان «فریدریش
مِرتْس» صدراعظم
آلمان در
مصاحبه با
برنامه ۲
تلویزیون
آلمان بعد از
نشست اخیر جی
۷ در کانادا)
ارزیابی
میکنند!
حزب ما
هرگز از
مبارزه علیه
رژیم غارتگر و
مستبد سرمایهداری
جمهوری
اسلامی غافل
نمانده و
همواره تاکید
کرده است که
هرگونه تغییر
سیاسی و در
نهایت براندازی
آن فقط به دست
مردم ایران
مشروع و قابل دفاع
خواهد بود. در عین
حال با
سرنگونی
رژیم، با کمک
و به دست نیروهای
سلطهگر
امپریالیستی
مخالف بوده و
با نیروهای
وابسته و خودفروخته،
که در خدمت
اهداف
امپریالیسم
گام برمیدارند
مخالفت و
مبارزه کرده
است.
ما
هیچگاه در هیچ
مرحلهای از
افشاء و
مبارزه با
امپریالیسم
به ویژه امپریالیسم
جنایتکار
آمریکا غافل
نماندیم. امروز
نیز با محکوم
ساختن
امپریالیسم و
صهیوفاشیسم،
تمام نیرو و
امکانات خود
را در این
لحظه حساس
تاریخی در
اختیار این مبارزه
و در خدمت به
مردم شریف و
دلاور ایران به
ویژه طبقه
کارگر و
زحمتکشان
قرار میدهیم
و دست هر نیرو
و عنصری را که
در این مسیر گام
بردارد، به
گرمی میفشاریم.
***
حمله نظامی
امپریالیسم
جنایتکار
آمریکا به ایران
را شدیداً
محکوم میکنیم
اطلاعیه
شماره ٢ روابط
خارجی حزب کار
ایران (توفان)
ارسال
به احزاب و
سازمان های
عضو کنفرانس
بینالمللی
مارکسیستی - لنینیستی
و همه سازمانها
و نیروهای
ترقیخواه
جهان
امپریالیسم
جنایتکار
آمریکا با
بمباران تاسیسات
صلحآمیز
هستهای
فُردو، نطنز و
اصفهان وارد
جنگ اسرائیل
علیه ایران شد. این
جنایت و نقض
آشکار حقوق
ملل را محکوم
کنیم !
بامداد
امروز،
یکشنبه ٢٢
ژوئن ۲۰۲۵، در
پی بمباران سه
سایت هستهای
ایران توسط
جنگندههای
آمریکائی،
ایالات متحده
رسماً وارد
جنگ اسرائیل
علیه ایران شد:
یکم: تجاوز
نظامی
وحشیانه
آمریکا به
تاسیسات هستهای
صلحآمیز
ایران - که با
نقض فاحش و بیسابقه
بنیادیترین
اصول منشور
ملل متحد و
قواعد حقوق
بینالملل
ارتکاب یافته
است- را
به شدیدترین
وجه محکوم میکنیم.
دوم:
تجاوز
نظامی
امپریالیسم
آمریکا علیه
تمامیت
سرزمینی و
حاکمیت ملی یک
کشور عضو
سازمان ملل
متحد - که
با همدستی و
همکاری
جنایتکارانه
رژیم نسلکش
صهیونیستی
اسرائیل صورت
گرفته است- یکبار
دیگر اوج وحشیگری،
دنائت و پستی
و تبهکاری و
حاکم بر سیاست
آمریکا علیه
مردم ایران
آزادیخواه،
صلحدوست و
استقلالطلب
ایران را نشان
داد.
تعرض
نظامی
امپریالیسم
آمریکا به
تاسیسات هستهای
صلحآمیز
ایران، نه
تنها نقض فاحش
و آشکار منشور
سازمان ملل،
خصوصا اصل منع
توسل به زور و
احترام به
تمامیت
سرزمینی و
حاکمیت ملی
کشورها مندرج
در بند ۴ ماده
۲ - است،
بلکه ناقض
قطعنامه
شماره ۲۲۳۱
شورای امنیت و
ضربهای
هولناک به
رژیم منع
اشاعه هستهای
محسوب میشود
که توسط یک
عضو دائم
شورای امنیت
سازمان ملل
ارتکاب یافته
است.
سوم:
اکنون
یکبار دیگر
بر همگان
آشکار شد دولتی،
که خود را در
جایگاه عضو
دائم شورای
امنیت میداند،
به هیچ قاعده
و اخلاقی
پایبند نیست و
برای پیشبرد
مطامع یک رژیم
جعلی، نسلکش
و اشغالگر
صهیونیست، از
هیچ قانونشکنی
و جنایتی
فروگذار نمیکند.
چهارم:
اکنون
جهانیان
شاهدند که این
امپریالیسم
آمریکا بود که
در میانه یک
روند
دیپلماتیک با
لگدمال کردن
به اصول
دیپلماسی، از
اقدام
تجاوزکارانه
رژیم نسلکش و
قانونشکن
صهیونیست
اسرائیل
حمایت کرد و
اکنون خود در
تکمیل قانونشکنی
و جنایات رژیم
اسرائیل، که
بزرگترین
پایگاه نظامی
آمریکا در
خاورمیانه
است، جنگی
راهزنانه و
خطرناکی را بر
ضد مردم ایران
آغاز کرده است.
پنجم:
حزب
کار ایران (توفان)
حمله
تبهکارانه
هوائی آمریکا
به ایران، که
میتواند
آغاز یک جنگ
بزرگ منطقهای
و خانمانسوز
را که ادامه
جنگ
تجاوزکارانه
اسرائیل علیه
فلسطین،
لبنان، سوریه
و یمن.... است، شدیدا
محکوم میکند.
ششم: جنگی
که آمریکا
رسما آغاز
کرده است،
جنگی تهاجمی،
غیرقانونی،
غیرعادلانه و
ناقض تمام
قوانین بینالمللی
و در چهارچوب
حفظ سر کردگی
نظم کنونی صورت
گرفته و حزب
ما آن را
شدیدا محکوم
میکند.
دفاع
ایران از خود
در مقابل این
تهاجم نظامی، اقدامی
مشروع و
عادلانه و
دفاع از
تمامیت ارضی و
حق حاکمیت ملی
ایران و در
چهارچوب
قوانین بینالمللی
قابل قبول و
دفاع از خود
تعریف میشود.
نیروی
متجاوز هیچ حق
دفاع از خود
ندارد. با تمام
قوا باید در
مقابل
متجاوزین
آمریکایی - اسرائیلی
ایستاد و پرچم
مقاومت را
برافراشت.
تجاوز
نظامی
امپریالیسم
امریکا به
ایران را شدیداً
محکوم میکنیم!
نابود
باد
امپریالیسم
آمریکا، این
بزرگترین
تروریست
دولتی و بزرگترین
ناقض حقوق ملل
و حقوق بشر در
جهان !
دست
آمریکا رژیم
صهیونیستی
اسرائیل از
ایران و منطقه
کوتاه!
روابط
خارجی حزب کار
ایران (توفان)
یکشنبه
١ تیر ماه
١۴٠۴، برابر
با ٢٢ ژوئن
٢٠٢۵
***
بیانیه
مشترک ١۴ حزب
و سازمان در
محکومیت
تجاوز نظامی
به ایران
نه به
تجاوز علیه
ایران
نه به
عربدهکشی
صهیونیستی -
امپریالیستی
در
بامداد روز
گذشته (١٣ ژوئن)،
نیروهای
نظامی
صهیونیستی به
ایران حمله کردند.
در این
تجاوز، هدف
اصلی
فرماندهان
نظامی، دانشمندان
هستهای،
تأسیساتی
مرتبط با فنآوری
هستهای، و
مناطق مسکونی
بودند. این
تجاوز
صهیونیستی با
پشتیبانی
آشکار امپریالیسم
آمریکا و در
چارچوب
افزایش تنش
برای بازآرائی
منطقه و چنگ
انداختن بر
منابع آن و با
تکیه بر رژیمهای
مزدور،
سرسپرده
امپریالیسم،
و خواهان عادیسازی
روابط با دشمن
صهیونیستی
صورت گرفت.
احزاب
و سازمانهای
امضا کننده
این بیانیه:
تجاوز
ناجوانمردانه
صهیونیستی به
ملت ایران،
حاکمیت و منابع
آن را، که با
حمایت آشکار
امپریالیسم
غربی و
آمریکایی
انجام شده، به
شدت محکوم میکنند؛
امپریالیسمی
که همهگونه
عربدهکشی و
تکبر را بهکار
میبرد.
همدستی
بیسابقه
رژیمهای
مزدور و عادیساز
رابطه در
اتحادیه عرب
با تجاوز به
ایران، و نیز
تداوم جنگ نسلکشی
نازیگونه
علیه ملت
فلسطین، و
تجاوزات پیدرپی
به لبنان،
سوریه و یمن
توسط باندهای
صهیونیستی-
نازیمسلک
که از ضعف
جوامع ما بهرهبرداری
میکنند تا
الگوی جدیدی
از منطقه را
تحمیل کنند که
در آن رژیم
اشغالگر
کنترل کامل
داشته باشد -
محکوم
میکنند.
این
سازمانها
باور دارند که
هدف از حمله
به ایران و
نابود کردن
توانمندیهای
آن، درهم
شکستن خروج از
مدار تبعیت
رایج در منطقه
و همچنین
تابودی هرگونه
مقاومت است تا
سلطه
صهیونیستی -
امپریالیستی
تثبیت شده،
ملتها مطیع
شوند، هیچ
مقاومتی شکل
نگیرد، و
کشورهای
منطقه چون
سودان، لیبی،
سوریه و یمن
تکه پاره
شوند. همه
اینها در
راستای یک
سایکس-پیکوی
جدید برای
تداوم سلطه
است.
از
تودههای
مردم در مغرب
و سراسر جهان
عرب میخواهیم
که ماهیت
بحرانی این
لحظه تاریخی
را، که منطقه
و جهان در حال
تجربه آن
هستند، تشخیص
دهند و با
اعتراض و خشم
برای توقف
تجاوز علیه فلسطین،
ایران،
لبنان، یمن و
سوریه بهپاخیرند.
آنها
همچنین از
مردم و
نیروهای
مترقی منطقه و
جهان میخواهند
که تلاشهای
خود را برای
مقابله مشترک
با این وضعیت
پیچیده متحد
کنند.
۱۴ ژوئن
٢٠٢۵
١- حزب
کارگران - تونس
٢- حزب
گرایش
دمکراتیک
کارگری – مغرب
٣- جنبش «ما
میتوانیم» – موریتانی
۴- حزب
اتحاد
دمکراتیک
مردمی – اردن
۵- حزب
کمونیست - لبنان
۶- حزب
دمکراتیک
جمعیت مردمی -اردن
٧- جبهه
خلق برای
آزادی فلسطین
٨- حزب
کمونیست – سودان
٩- جنبش
پیشرو – کویت
١٠- حزب
میهن پرستان –
تونس
١١- حزب چپ
دمکراتیک
مرکز – تونس
١٢- حزب اتحاد
سوسیالیستی
مردمی – مصر
١٣- کانون
مدافعین حقوق
انسان –صحرای
غربی
١۴-حزب
کارایران(توفان)
***
وحشت
ترامپ از
اثرات
اقتصادی تنشزائی
با ایران
ضربه
حملات موشکی
ایران به
اسرائیل و
سقوط بازار
بورس
در پی
حمله موشکی
بامداد پنجشنبه
ایران به
منطقه «راماتگان»،
یکی از مهمترین
مراکز مالی
اسرائیل،
بازار سرمایه
این رژیم با
شوکی شدید
مواجه شد؛
شاخص بورس تلآویو
بیش از ۳
درصد اُفت کرد
و میلیاردها
دلار از ارزش
بازار بورس
اسرائیل دود
شد و به هوا
رفت. به گفته
منابع خبری
غرب، چند موشک
به ساختمانها
و برجهای
تجاری در نزدیکی
بورس تلآویو
و برجهای
اقتصادی «راماتگان» اصابت
کردهاند. با آغاز
حمله،
بازارهای
مالی به سرعت
واکنش نشان
دادند و موجی
از فروش
اضطراری در
میان معاملهگران
آغاز شد.
اُفت ٣
درصدی شاخص
بورس در
نخستین ساعات
در ساعات
اولیه پس از
حمله، شاخص
اصلی بورس
اسرائیل بیش
از ٣ درصد
سقوط کرد. این
میزان اُفت،
از زمان جنگ
٢٠٢٣ با غزه
بیسابقه
بوده و نشاندهنده
عمق نگرانی
فعالان
اقتصادی نسبت
به تداوم
ناامنی و آسیب
به زیرساختهای
مالی است.
خسارت به
ارزش بازار ۴٧۵ میلیارد
دلاری بر اساس
آخرین آمار
رسمی، ارزش کل
بازار سرمایه
اسرائیل حدود ۴٧۵ میلیارد
دلار برآورد
میشود. سقوط ٣
درصدی تنها در
یک روز، به
معنای کاهش حدود
١۴
میلیارد
دلاری ارزش
بازار است. این عدد
صرفاً بیانگر
اُفت اسمی است
و در صورت
تداوم بحران،
احتمال فرار
سرمایه و خروج
سرمایهگذاران
خارجی نیز دور
از انتظار
نیست. این در
حالی است که
حملات قبلی
عمدتاً
زیرساختهای
نظامی را هدف
قرار داده
بودند، این
نخستینبار
است که قلب
بازار مالی
اسرائیل هدف
مستقیم موشکهای
ایران قرار میگیرد. این حمله
پیامی روشن از
سوی ایران به
رژیم صهیونیستی
بود:
در
صورت تداوم
جنگ، نهادهای
اقتصادی و
دارائیهای
مالی اسرائیل
نیز در امان
نخواهند بود. این
اظهارنظر در
حالی مطرح شده
که بسیاری از
تحلیلگران
آن را واکنشی
هراسآلود به
تبعات
اقدامات
تحریکآمیز
اخیر ترامپ
علیه ایران میدانند.
در
این توییت
آمده:
"EVERYONE,
KEEP OIL PRICES DOWN. I’M WATCHING! YOU’RE PLAYING RIGHT INTO THE HANDS OF THE
ENEMY. DON’T DO IT!"
در
هفتههای
گذشته، پس از
حمله مستقیم
به برخی
تأسیسات هستهای
ایران و
افزایش بیسابقه
درگیریها
میان ایران و
اسرائیل،
بازار جهانی
انرژی وارد
مرحلهای
بحرانی شده
است. بسیاری
از خطوط تأمین
انرژی در
منطقه خلیج
فارس به طور
مستقیم یا
غیرمستقیم
تهدید شدهاند. همین امر
باعث شده قیمت
نفت به
بالاترین سطح
خود در دو سال
گذشته برسد.
ترامپ
که همواره خود
را معمار فشار
حداکثری علیه
ایران معرفی
میکند، در
سخنرانیهای
انتخاباتی
اخیر خود
صراحتاً از
ایده حمله به مراکز
حساس ایران
حمایت کرده
بود. حال،
به نظر میرسد
او تازه در
حال درک این
واقعیت است که
ایجاد ناامنی
در منطقهای
که قلب تأمین
نفت جهان است،
چه تبعات
مخربی برای
اقتصاد
آمریکا دارد.
اعترافی
تلویحی به
اشتباه؟
اظهارات
ترامپ را میتوان
یک اعتراف
ضمنی و دیرهنگام
به اشتباهات
راهبردیاش
دانست. در
شرایطی که تنش
در خاورمیانه
باعث افزایش شدید
هزینه سوخت،
فشار تورمی و
نارضایتی
عمومی در
ایالات متحده
شده، رئیسجمهور
تلاش دارد تا
بدون پذیرش
مسئولیت مستقیم،
از دیگران
بخواهد اوضاع
را کنترل کنند
- در حالی
که بذر این بیثباتیها
را خود او
کاشته است.
کارشناسان
چه میگویند؟
دکتر
«جیسون ملر»، تحلیلگر
انرژی در مرکز
مطالعات
راهبردی
آمریکا میگوید: «این توییت
مثل این است
که کسی آتش
زده باشد، بعد
فریاد بزند
چرا دود بلند
شده. وقتی
به طور علنی
خواستار
تقابل نظامی
با ایران میشوید،
انتظار
نداشته باشید
که بازار نفت
آرام باقی بماند»
آینده
چه خواهد بود؟
تلاش
ترامپ برای
کنترل افزایش
قیمت نفت، در
حالی که
همزمان
گفتمان
تهاجمی علیه
ایران را تشدید
کرده، تناقضی
آشکار در
راهبرد او
نسبت به خاورمیانه
را نمایان میسازد. این رفتار،
پرسشهای جدی
درباره درک
اقتصادی او از
پیامدهای
ژئوپلیتیک
تصمیمات
نظامی و
دیپلماتیک
برانگیخته
است.
در
پایان، این
توییت شاید
بیش از هر
چیز، نشانهای
از ترس
دیرهنگام
ترامپ از
بازگشت اثرات
سیاستهای
تندروانهاش
به داخل خاک
آمریکا باشد.
***
یک
فرونددیگرازپهپادهای
هرمس ۹۰۰ رژیم
متجاوز
صهیونیستی
امروز سرنگون
شد.
مطلب
دریافتی از یک
کارگر زحمتکش
و ضد متجاوزین
خارجی:
رژیم
اشغالگر،
کودککُش و
متجاوز با
نفوذ و به
کارگیری
مزدوران وطنفروش
«و
البته
مطمئناً در
موارد بسیاری
نیز افراد ناآگاه
و یا نیازمند
که متوجه
نبودهاند که
دست به چه
کاری میزنند
و یا برای چه
کس و یا
نیروئی کار میکنند»
انواع
مختلف این
پهپادها را
داخل ایران
مونتاژ کرده و
هم اکنون
بوسیله عوامل
مزدور خود به
پرواز درمیآورد
(پدافند
هوائی تا صبح
امروز ۱۳۰
پهپاد دشمن را
سرنگون کرده
است که بطور
حتم اکثرا از
داخل به پرواز
درآمده بودند).
حجم
بسیار زیاد
کوادکوپترهای
به دست آمده و
تعداد فراوان
از پهپادهای استفاده
شده در ترورها
و حمله به
اماکن «مسکونی،
صنعتی و نظامی»
نشان
میدهد که از
مدتها پیش
دستگاههای
امنیتی و
نظامی رژیم
صهیونیستی در
تدارک این
عملیات
پیچیده علیه
وطن عزیز ما
بودهاند، در
حالی که
ماموران
انتظامی و
امنیتی ایران
خود را با
کارگران و
معلمان
مطالبهگر (در
رابطه با
خواستههای
صنفی، مدنی و
سیاسی) مشغول
کرده و تعدادی
از مطالبهگران
صنفی، مدنی و
سیاسی را که
علیه
امپریالیسم و
صهیونیسم
موضع داشته و
دارند، سالها
در زندانها محبوس
ساخته بودند.
در حالی
که میتوانستند
با پاسخگوئی
به مطالبات
محقانه آنها،
نیروی خود را
با هوشیاری
علیه برنامهای
سازمانهای
جاسوسی
دشمنان صرف
کرده و برنامهها
و سیاستهای
آنها را مدتها
پیش نقش برآب
کرده و هم
اکنون دفاع کم
هزینهتری
صورت میدادند.
هم اکنون
دشمن از داخل
توسط
مزدورانش بیشتر
به ایران ضربه
میزند تا از
بیرون توسط
نیروی نظامی
خود. و
واقعیت این
است که بدون
یک «پشت
جبهه محکم
داخلی» به سختی
میشود بر
دشمن خارجی
پیروز گشت.
غافلگیری
نظامی ناشی از
خوشبینیهای
سودجویانه در
مذاکرات بیحاصل
و بیتوجهای
به مسائل و
مطالبات
محقانه
کارگران و
عموم زحمتکشان
است. در
صورتی که پاسخگوئی
به خواستههای
کارگران و
مردم زحمتکش و
میهنپرست
حافظ امنیت
مرزهاست.
شعار
کارگران
ایران: علیه
جنگ افروزان
امپریالیسم و
صهیونیسم در رأس
آن آمریکا و
مزدوران
داخلی و خارجی
آنهاست!
***
نقدی بر
بیانیه
تعدادی از
هنرمندان و
فعالین «صلح و حقوق
بشر»
«شیرین
عبادی»، «نرگس
محمدی»، «صدیقه
وسمقی»، «شهناز
اکملی»، «محمد
رسولاف»، «جعفر
پناهی» و «عبدالفتاح
سلطانی» اخیرا با
انتشار
بیانیهای
ضمن اشاره به
این موضوع که
جمهوری
اسلامی قادر
به حل مناقشات
بینالمللی و
داخلی نیست،
درخواست توقف
غنیسازی و
توقف جنگ از
جانب هر دو
طرف اسرائیل و
ایران را
نمودند. این در
حالی است که
در این بیانیه
هیچ اشارهای
به محکومیت یا
حتا انتقاد از
اسرائیل به عنوان
آغازگر
منازعه و نقش
تجاوزکارانه
آن نشده است. گویا از
دید امضاکنندگان
بیانیه قرائت
مقامات
اسرائیل از شروع
جنگ، که جنگی
پیشگیرانه
بوده، بدیهی و
پذیرفته شده
است و ترور
مقامات نظامی
و چهرههای
علمی با
استمداد از
نفوذیها و
خائنین و حتا
کشتار
کودکان، زنان
و مردان
غیرنظامی در
پی بمباران
اماکن مسکونی
نیز کوچکترین
احساساتی را
در آنها برنمیانگیزد،
که زبان به
اعتراض مقابل
متجاوز باز کنند. ظاهرا
حضرات در زیر
بار سنگین منت
عناوین پرطمطراق
و دهان پرکن
جوایز حقوق
بشری که ناتوی
فرهنگی
بارشان کرده،
زبانشان را
موش خورده است. یا اینکه
طعم دلارهای
چپانده شده
لای این جوایز
آنقدر به مذاق
ایشان خوش
آمده که سودای
برنده شدن
جایزهای
دیگر را در سر
میپروراند. اگر نه
آنچنان
بزدلانه حمله
هارترین و
شنیعترین
تبهکاران
جهان را که
جنایاتشان
علیه بشریت
خصوصا در
دوسال گذشته
روان هر انسانی
را میخراشد
به وطن خویش
محکوم میکردند. محکومیت
جنگ به طور
کلی و مبهم
بدون در نظر
گرفتن ماهیت و
جزئیات آن
همان روش
مألوف شبهروشنفکری
است که مورد
پسند موسسات
نوبل، اسکار و
امثالهم قرار
میگیرد و
جوایز مضحک
خود را به
داعیان آن
اهدا میکنند. «روشنفکر»، «فعال
مدنی»، «فعال حقوق
بشر»، «هنرمند
مستقل» یا صاحب هر
عنوانی شبیه
به اینها ارزش
خویش را از
محتوائی که به
طور راستین و
آزادمنشانه
از آن دفاع میکند،
کسب میکند نه
سفارشیسازی
و فروش آن به
بنگاههای
متقاضی این
مفاهیم. این نوع
فعالان به
اصطلاح «مدنی» حتا اگر از
آسیبخوردگان
داغ و درفش
جمهوری
اسلامی نیز
باشند و سابقه
زندان نیز در
کارنامه خویش
داشته باشند،
مادامی که از
این سوابق به
عنوان سوابق
کاری برای استخدام
در دستگاه
ناتو فرهنگی
بهره میبرند،
جیرهخوار
دفاع
ریاکارانه از
حقوق بشر به
حساب میآیند
نه مدافع آن. سرانجام
باید یادآور
شد که هر گونه
حمله تجاوزکارانه
از سوی اسرائیل
و آمریکا فارغ
از کیفیت نظام
حاکم بر ایران،
حمله به کیان
کشور و ملت
ایران است و
باید بدون هیچ
لکنتی با
شجاعت محکوم
گردد. مسئولیت
تمام خونهای
به ناحق ریخته
شده در این
جنگ
تجاوزکارانه
اعم از
نیروهای مسلح
ایران،
دانشمندان و
مردم
غیرنظامی
مستقیما بر
عهده متجاوز
است و حق
نیروهای مسلح
و مردم ایران
در اقدام
متقابل و
تلافیجویانه
کاملا به
رسمیت شمرده
میشود و این
حق با تبلیغات
یاوهگویان
مستخدم ناتو
فرهنگی قابل
چشمپوشی
نیست.
***
درجبهه
نبرد طبقاتی
مروری
بر اخبار و
گزارشات
کارگری
خرداد ماه
۱۴۰۴
کارگران
صنعت نفت در
خردادماه
کارگران و کارکنان
«شرکت نفت
فلات قاره» در مناطق
سیری، لاوان و
سکوی نصر و
همینطور
اعتصاب
نانوایان و
تجمعات و
راهپیمائیهائی
در بیش از صد
شهر بودیم که
تمامیشان
بواسطه
مطالبات
انباشته شده
صنفی صورت گرفت. اجرای
سیاستهای
نئولیبرالی
در طول چهار
دهه و سرکوب
مزدی و
نابودسازی تشکلات
سابقاً موجود
کارگران و
جلوگیری از تشکلیابی
مجدد آنان، و
همچنین بیتوجهی
مسئولان و
کارفرمایان
به مطالبهگریها
از دلایل مهم
بیپاسخ
ماندن خواستههای
قانونی و
محقانه
کارگران و
بوجود آمدن این
تعداد بالا و
البته مداوم
اعتراضات شده
است. حجم بالای
اعتراضات و
مطالبات صنفی
و نداشتن امنیت
شغلی و البته
نبود تشکلات
مستقل صنفی و سیاسی
کارگری و ... باعث
شده است تا
دشمنان با قصد
سوءاستفاده
از نارضایتیها،
میهن ما را
مورد تعرض
قرار دهند و
خیال نابودی
استقلال و
تمامیت ارضی
میهنمان را در
سر بهپرورانند. ولی
مسئولان کشور
و مجریان
سیاستهای
اقتصادی و
سیاسی ایرانبربادده
را گویا خواب
بُرده است و
نمیخواهند
به این سیاستهای
ضدملی پایان
دهند و سیاستی
را پیش گیرند
که موجب شود
تا اکثریت
مردم آزاده و
میهنپرست،
صاحب یک زندگی
شرافتمندانه
و بیدغدغهای
شوند تا امکان
هرگونه
سوءاستفاده و
نفوذ بیگانه
علیه ایران
بسته شود. سیاستی
که با بهبود
شرایط زندگی
عموم زحمتکشان
ایران،
نارضایتیها
بطور نسبی
کاهش یابند تا
اتحاد ملی به
سادگی ممکن
گردد. برای مُهیا
شدن این امر
مهم میبایست
به فساد خودیها
و غارت ثروتهای
عمومی تحت نام
خصوصیسازی
پایان داده
شود و شرایط
ایجاد تشکلات
مستقل کارگری
فراهم گردد،
آزادی فعالان
صنفی و سیاسی
ضد متجاوزان
آمریکائی - صهیونیستی
تأمین شده و
البته فاسدان
اقتصادی و
سیاسی و
مزدوران و
جیرهخواران
درون دولت و
یا پیرامون آن
را سرکوب کنند
تا کشور در
مقابل نیروی
متجاوزین مستحکم
شده و از
مهلکه جنگ و
نابودی نجات
یابد.
در خردادماه
تا قبل از
حمله
متجاوزان
آمریکائی
صهیونیستی
کارگران شاغل
و بازنشسته
برای رساندن
صدای خود به
گوش مسئولان و
کارفرمایان
اعتراضات
آرام و مسالمتجویانهای
را ترتیب
دادند که در
ادامه مروری
بر بخشی از
این اعتراضات
داریم.
***
نفت، گاز و
پتروشیمی
کارگران
صنعت نفت در
خردادماه
کارگران و کارکنان
«شرکت نفت
فلات قاره در
مناطق سیری،
لاوان و سکوی
نصر، شرکت
بهرهبرداری
نفت و گاز
آغاجاری،
کارگران
پروژهای
شاغل در فاز
۱۴ پارس
جنوبی،
نیروهای
ارکان ثالث
شرکت بهرهبرداری
نفت و گاز
گچساران،
خدماتی میدان
نفتی
یادآوران،
شرکت مدیریت
طرحهای
صنعتی وابسته
به ایدرو» و
کارگران
اخراجی «شرکت
پالایش گاز
هویزه خلیج
فارس، شرکت
پیمانکاری
نیروی انسانی
پلیمر در
پتروشیمی پاد
جم، شرکت
پالایش گاز
هویزه در
منطقه جفیر» در
اعتراض به «محدودیت
در پرداخت
حقوق،
محدودیت در
پرداخت حقسنوات
بازنشستگی،
تفکیک
ناعادلانهی
شغلی، اصلاح
کفحقوق،
اجرای ناقص
ماده۱۰،
اعمال فوقالعاده
ویژه، اجرای
فوقالعاده
خاص، عودت
مالیات مازاد
سالهای ۴۰۰
تا ۴۰۳ و
تعدیل نرخ
مالیات
سال۴۰۴، حذف
پیمانکاری،
وضعیت شغلی،
تبعیض، حقوقهای
زیر خط فقر،
معوقات مزدی،
نبود امنیت
شغلی و نبود
شرایط ایمنی
در محل کار،
وعدهشکنی
پیاپی
پیمانکاران و
کارفرمایان و...» به اشکال
مختلف «نامهنگاری،
تجمع،
راهپیمایی و
اعتصاب» در محل
کار و یا
مقابل شرکتها
و ارگانهای
دولتی واکنش
نشان دادند.
کارگران
صنوف دیگر
در
خردادماه
کارگران و
خدماتی و
صنعتی شاغل در
شرکتهای «صنایع مس
ایران در
رفسنجان،
پروژه زمزم ۳
در مجتمع
فولاد
خوزستان،
فولاد کویر
اردستان، کمباینسازی
تبریز، مجتمع
کشتیسازی
جنوب،
ترانسفورماتور
سازی کوشکن (تسکو)، سایپا
تبریز، پویا
نخ ایلام،
سیمان اردستان،
ریسندگی خاور
گیلان، سایپا
آذین، آب و
فاضلاب استان
خوزستان،
شهرداری
گرمسار،
شهرداری
شیراز، آب و
فاضلاب شوش،
شهرداری بندر
ماهشهر،
مخابرات
روستایی سقز،» و همچنین «بانوان
راننده سرویس
مدارس قرچک،
نانوایان، رانندگان
و
کامیونداران،
لنجداران
بوشهر و
کشاورزان
خوزستانی دشت
آزادگان و
اهواز» در
اعتراض به «عدم
اجرای طرح
طبقهبندی،
مشکلات مربوط
به بیمه، وجود
پیمانکاران،
معوقات مزدی،
نبود امنیت
شغلی و
معیشتی، محیط
ناایمن کار،
درآمدهای
پایین،
گرانی، خلف
وعده، قطعی
برق، تعطیلی
کارخانجات،
عدم پرداخت
بهای گندم و ...» در
شهرهای «یزد،
لاهیجان،
نیشابور،
سبزوار،
زنجان، عسلویه،
تهران،
کرمان،
تبریز،
اصفهان،
بندرعباس،
شاهین شهر،
مشهد، اراک و ...» دست به
تجمعات
اعتراضی و یا
اعتصاب زدند و
خواهان
رسیدگی
مسئولان به
مطالبات خود
شدند. داشتن
حق تشکل مستقل
یکی از خواستههای
محقانه و
قانونی
بسیاری از
کارگران است که
در تجمعات خود
مطرح میکنند. در
شهرهای مشهد و
کرمان تجمع
آرام و مسالمتآمیز
نانوایان با
خشونت روبرو
گشت. در مشهد
نیروهای
سرکوبگر با
گاز فلفل سعی
در متفرق
ساختن
نانوایان
داشتند.
بازنشستگان
بازنشستگان
«کشوری،
تأمین
اجتماعی،
فرهنگی،
مخابرات، بهداشت
و درمان، صنعت
معدن و فولاد،
شرکت واحد اتوبوسرانی
تهران، شرکت
نفت و
پتروشیمی آبادان» در
خردادماه نیز
به روال گذشته
مقابل صندوقهای
بازنشستگی و
یا مقابل
ادارات و شرکتهای
مربوطه در
شهرهای محل
سکونت خود «تهران،
اهواز، شوش،
کرمانشاه،
رشت، اصفهان،
کرمان،
شاهرود،
تبریز،
همدان،
سنندج، زنجان،
آبادان، خرم
آباد، شیراز،
شهرکُرد، ساری
و ...» دست
به تجمع و
راهپیمائی
زده و خواستار
رسیدگی و توجه
به مطالبات
خود از جمله «مشکلات
مربوط به
بیمه، اجرای همسانسازی،
افزایش حقوقها،
رفاهیات،
آزادی
کارگران و
معلمان و بازنشستگان» شدند.
با شروع
تجاوز رژیم
صهیونیستی به
مام میهن، کارگران
و زحمتکشان شاغل
و بازنشسته
یکصدا و
هماهنگ با
عموم مردم ایران
به خاطر حفظ
وحدت ملی در
مقابل
متجاوزان
امپریالیستی
صهیونیستی به
صف شدند و در
تجمعات ملی – میهنی
علیه
متجاوزان
شرکت کردند. باشد
تا مسئولان از
آنچه رخ داده
است و دفاع تمام
قد کارگران از
میهن درس
بگیرند و به سیاستهای
ضدکارگری و
ضدمیهنی خود
پایان دهند و
به پاسخگویی
مطالبات مردم
عزیز و زحمتکش
بپردازند.
مرگ بر
متحاوزین
آمریکایی
صهیونیستی!
***
روایتی از
آنچه در
کارزار
فوتبالی«کارت
قرمز به
اسرائیل نشان
بده»
میگذرد
«برای
همه سوال شده
که چرا روسیه
۴ روز پس از حمله
به اوکراین از
حضور در همه
مسابقات بینالمللی
محروم شد، اما
فیفا پس از
این همه جنایت
توسط رژیم
اشغالگر
اسرائیل هنوز
هیچ اقدامی
علیه آن انجام
نداده است».
در
شرایطی که
ورزش روسیه به
دلیل درگیری
نظامی در
اوکراین از
حضور در مسابقات
ورزشی تعلیق
شده، مشخص
نیست چرا چنین
تصمیمی در
مورد ورزش
رژیم
صهیونیستی
اسرائیل
گرفته نمیشود؟
پس از درگیریهای
نظامی روسیه و
اوکراین،
ورزش روسیه در
بخش گروهی از
تمام مسابقات
بینالمللی
محروم شد و
ورزشکاران
این کشور تنها
زیر پرچم
کمیته بینالمللی
المپیک حق
حضور در
مسابقات
جهانی و بینالمللی
را پیدا کردند.
در۱۰
اسفند ۱۴۰۰
بود که کمیته
بینالمللی
المپیک اعلام
کرد
ورزشکاران
روس و بلاروس
باید از شرکت
در مسابقات
منع شوند تا
از یکپارچگی
مسابقات
ورزشی جهانی
محافظت شود.
در این
خصوص IOC اعلام
کرد:
هرجا
که این امر به
دلایل
سازمانی یا
قانونی در مدت
کوتاهی امکانپذیر
نباشد، کمیته
بینالمللی
المپیک به شدت
از فدراسیونهای
بینالمللی
ورزش و سازمانهندگان
رویدادهای
ورزشی در
سراسر جهان میخواهد
تا تمام تلاش
خود را انجام
دهند تا اطمینان
حاصل شود که
هیچ ورزشکار
یا مقام ورزشی
از روسیه یا
بلاروس اجازه
نداشته باشد
با نام روسیه
یا بلاروس در
رقابتها
شرکت کند. اتباع
روسیه یا
بلاروس، به
صورت انفرادی
یا تیمی، باید
فقط به عنوان
ورزشکاران بیطرف
یا تیمهای بیطرف
پذیرفته شوند.
هیچ
نماد ملی،
رنگ، پرچم یا
سرود نباید
نمایش داده
شود.
در
فوتبال نیز
لهستان، سوئد
و جمهوری چک و
شماری دیگر از
کشورها همگی
اعلام کردند
که به دلیل
درگیری
اوکراین، با
روسیه بازی نخواهند
کرد اما هیأت
حاکمه فوتبال
جهان که ابتدا
تصمیم گرفت
فقط سرود و
پرچم روسیه را
از مسابقات
ممنوع کند و
به آنها دستور
دهد که با تیمی
به عنوان
اتحادیه
فوتبال روسیه
بازی کنند،
ولی فیفا در
ادامه تصمیم
خود را تغییر
داد و کلیه
تیمها از
جمله تیم ملی
روسیه را به
کلی محروم کرد. با
این وجود در
شرایطی که
رژیم نسلکش
صهیونیستی،
سالهاست با
حمایت قدرتهای
استعماری در
سرزمین مادری
و اجدادی فلسطینیان
دست به جنایت
زده، انسانهای
فراوانی را
آواره کرده و
مردان، زنان و
کودکان را به
خاک و خون میکشد
و به تازگی
نیز در نوار
غزه با نقض یک
جانبه آتشبس
حملات
وحشیانهای
به مناطق
غیرنظامی و
حتا
بیمارستانها
و چادرهای
امدادگران
انجام داده و
کودکان بسیاری
را به قتل
رسانده، سکوت
بیشرمانه
نهادهای
ورزشی بینالمللی
از جمله کمیته
بینالمللی
المپیک، قابل
تامل است!
اگر
طبق شعار
نهادهای بینالمللی،
ورزش و سیاست
دو مقوله جدا
از هم هستند،
سوال ابتدایی
این است که به
چه دلیل ورزش
روسیه از
حضور در
مسابقات
مختلف محروم
شد؟ سوال مهمتر
اینکه اگر
تصمیم گرفته
شد تا ورزش
روسیه به دلیل
درگیری نظامی
دولت این کشور
در اوکراین با
محرومیت و
تعلیق مواجه
شود، به چه
دلیل هیچگونه
اقدام مشابهی
در مورد رژیم
صهیونیستی که
ناقض تمام
کنوانسیونهای
و قوانین بینالمللی
است صورت نمیگیرد
و شاهد سکوت،
انفعال و
رفتارهای ضدبشری
دوگانه و
متناقض
نهادهای بینالمللی
ورزش جهان
هستیم؟
آیا
ارزش جان
کودکان،
مردان و زنان
فلسطینی کمتر
از قربانیان
جنگ در
اوکراین است
یا رژیم جنایتکار
صهیونیستی،
عزیز دوردانه
دولتهای
امپریالیستی
غربی و مورد
لطف نهادهای
بینالمللی
است؟ تاسفآورتر
آنکه نه تنها اشغالگران
صهیونیست با
تنبیه و
محرومیت از سوی
نهادهای
ورزشی بینالمللی
روبرو نمیشوند،
بلکه هر
ورزشکاری
کوچکترین
حمایتی از طرف
قربانی ماجرا
یعنی غزه و فلسطین
داشته باشد،
بیدرنگ
تهدید، تنبیه
و جریمه میشود.
چنین
اقدامی مایه
ننگ دولتهای
استعماری است
و به عنوان
لکه سیاهی در
پیشانی
موسیقی، ورزش
و فوتبال به
طور خاص ثبت
خواهد شد.
***
بیانیه
چهار زندانی
سیاسی زن در
محکومیت نسلکُشی
در غزه و
تجاوزات رژیم
صهیونیستی در
منطقه و تجاوز
به ایران
چهار
زندانی زن («ریحانه
انصاری»، «سکینه
پروانه»، «وریشه
مرادی» و «گلرخ
ایرائی») محبوس در
زندان اوین،
با انتشار
بیانیهای
اشغال
فلسطین، نسلکُشی
جاری در غزه،
تجاوز به
کشورهای
منطقه و تجاوز
اخیر رژیم
صهیونیستی به
ایران را
محکوم ساختند.
متن
کامل بیانیه
منتشر شده به
شرح زیر است:
با
کشتار و جنایت
موجودیت یافت
و با اشغالگری
صاحبِخانه شد
و در طول حیاتاش،
با تجاوز و
نسلکُشی،
خاورمیانه را
به میدان جنگهای
بیپایان بدل
کرد. اسرائیل
بهعنوان
پادگان
آمریکا در
خاورمیانه،
به عنوان
نمایندهی
ابرقدرتهای
جهان پس از
جنگ جهانی دوم
در منطقه
سربرآورد و از
همان آغاز در
فلسطین،
عراق،
افغانستان،
سوریه، یمن و
اخیراً با نسلکُشی
در غزه توحش
خود را به
دنیا نشان داد. در هیچکدام
از این کشورها
نه بمب اتمی
یافت شد و نه تدارکی
برای غنیسازی
در میان بود. نسلکُشی
به دلیلی
منطقی نیاز
ندارد اما
دموکراسیِ
غربی برای
توجیه توحشِ
مداماش در
جهان و برای
حفظ وجههی دموکراتمَنشی،
که مدعی آن
است، همواره
در پی بهانهایست. هویت
آمریکا و «رژیم
فاشیستی
اسرائیل» با «تجاوزگری» و «کودککُشی» شکل گرفته
است و به هر
کشوری، که نظر
کردند، جز جنگ
و ویرانی به
بار نیاوردند.
حمله
به ایران و
کشتار
غیرنظامیان و
نابودی زیرساختهای
کشور توسط «رژیم
صهیونیستی» و حامیان
آمریکاییشان
محکوم است. همچون
دیگر جنایاتشان
در دنیا، در
خاورمیانه؛ و
متعاقب آن
حمایت از
اسرائیل و
اتکا به قدرتِ
ویرانگرش
توسط هر فرد،
گروه یا جریان
سیاسی، با هر
رویا و تصوری
نیز محکوم و
نشان از دنائت
و رذالتِ
حامیانش دارد.
رهائی
ما مردم ایران
از دیکتاتوری
حاکم بر کشور
به همت مبارزهی
تودهها و با
توسل به
نیروهای
اجتماعی میسر
است، نه با دلبستن
به قدرتهای
خارجی یا چشم
امید داشتن به
آنان. قدرتهائی
که همواره با
استثمار و
استعمار، با
جنگافروزی و
کشتار در پی
کسب منافع بیشتر،
ویرانی را
نصیب کشورهای
منطقه کردهاند،
برای ما رهآوردی
جز ویرانی و
استثمار نوین
نخواهند داشت.
نابود
کردن زیرساختهای
سوریه پس از
سرنگونی اسد و
تکرار همان
شیوه در ایران
نشان از شهوتِ
اسرائیل به
خاورمیانهای
ضعیف و تحت
سلطه دارد. و این
گویای این امر
است که در
طراحی نوین
خاورمیانه،
نظامی میتواند
دوام بیاورد
که اقتدار «اسرائیل» بر منطقه
را بیقید و
شرط پذیرا
باشد.
خائنان
به ایران و
خائنان به خلقهای
خاورمیانه و
خائنان به سالها
مبارزات
آزادیخواهانهی
مردم علیه ستم
بدانند خیانت
و دنائتشان
در حافظهی
مردم ایران و
در تاریخ ثبت
خواهد شد.
آیندگان
از آنان که بر
جنازههای
مردم بیدفاع
به پایکوبی
ایستادهاند
به ننگ یاد
خواهند کرد.
«ریحانه
انصاری»، «سکینه
پروانه»، «وریشه
مرادی»، «گلرخ
ایرایی»
خرداد
۱۴۰۴
زندان
اوین
پینوشت:
جرم
این کارگران
که چنین مواضع
اصولی دارند چه
بوده که در
زندان به سر
میبرند جز
دفاع از حقوق
دمکراتیکشان
برای بهبود
معیشت خود و
دیگران. جای این
کارگران در
زندان نیست،
جای جاسوسان و
مزدوران
امپریالیسم و
صهیونیسم در
زندان است. فعالیت
سیاسی و
اتحادیهای
این زندانیان
شریف نه تنها
هیچ خطری برای
جامعه و مردم
ندارد بلکه
تضمینکننده
امنیت داخلی
جامعه در
مبارزه علیه
متجاوزان
خارجی است.
***
توطئه
ای که منجر به
سرنگونی رژیم
بشار اسد شد
«مجلۀ
نیولاینز» مستقر
در واشنگتن،
اطلاعات عمیق
و جدیدی دربارۀ
فروپاشی رژیم
اسد در سوریه
منتشر کرده است.
این
مجله
نوشت: «یک
برنامۀ جاسوسی
در هزاران
گوشی تلفن
همراه، نقش
محوری ایفا
کرد». اطلاعات
جدید نشان میدهد
چگونه یک
برنامۀ
جاسوسی ممکن
است نقش مهمی
در به قدرت
رسیدن گروه «جبهۀ
النصره» (HTS)
به رهبری «الجولانی» داشته
باشد.
تحولات
سوریه در
پایان سال
۲۰۲۴ دستکم
بسیار
دراماتیک بود.
خاندان
و حزبی که بیش
ازپنج دهه در
رأس کشور بودند،
ظرف چند روز
از قدرت سقوط
کردند. ارتشی
که سالها
علیه گروههای
شورشی و
تروریستهای
داعش جنگیده و
آنها را شکست
داده بود،
عملاً ناپدید
شد. هنگامی
که ارتش
رنگارنگ «الجولانیِ»
متهم
به تروریسم -
متشکل
از شورشیان
داخلی و خارجی
و جهادگران تندرو
«القاعده»
- وارد «حلب»، «دمشق»
و دیگر
شهرها شد،
تقریباً با
هیچ مقاومتی
روبرو نشد. من
قطعاً تنها
کسی نبودم که
ازخود میپرسیدم
واقعاً چه
اتفاقی
افتاده است؟
کدام بازیگران
و زنجیرههای
رویدادِ پشتپرداز،
راه را برای
این تغییر
رژیم
غافلگیرکننده
هموار کردند؟
حدس میزنم
فقط من نبودم
که این
رویدادها را
با حملۀ گستردۀ
اسرائیل به
سازمان
مقاومت لبنان (حزبالله)
چند
ماه قبل مرتبط
میدانست. حملهای
که در سپتامبر
۲۰۲۴ با
عملیاتی
تماشایی و طولانیمدت
طراحیشده،
آغاز شد. بدون
کوچکترین
هشدار قبلی،
هزاران پیجرِ
مجهز متعلق به
اعضای حزبالله
منفجر شد و
پیامدهای
وحشتناکی
برای هزاران
غیرنظامی
لبنانی داشت.
بازگردیم
به سوریه. در ۲۶
مه امسال، «مجلۀ
نیولاینز» مستقر
در واشنگتن
مقالهای
منتشر کرد که
بخشی جدید از
علت فروپاشی
سریع رژیم اسد
را روشن میکند.
این
موضوع فقط به
نارضایتی
مردمی از فقر،
فساد، سرکوب و
نبود امید به
آیندهای
بهتر مربوط
نمیشد. یکی از
دلایل تسلط
سریع و آسان
گروههای
مسلح تحت چتر «الجولانی»
بر
شهرها،
برنامۀ
جاسوسی بود که
در هزاران گوشی
افسران و
سربازان سوری
نصب شده بود.
من نمیدانم
آیا منابع این
مجله تصویری
واقعی از روند
رویدادها
ارائه میدهند
یا خیر، و آیا
مجله اطلاعات
را به درستی تفسیر
کرده است یا
نه. اما
توصیف «نیولاینز»
معقول
به نظر میرسد
و حداقل بخشی
از شرایط عجیب
تغییر رژیم را
توضیح میدهد. به
طور خلاصه،
طبق این مقاله
تحلیلیِ «نیولاینز»،
ماجرا اینگونه
پیش رفت:
در
تابستان
۲۰۲۴، یک
برنامۀ
موبایلی از
طریق سرویس
پیامرسان
تلگرام در
میان افسران و
سربازان سوری
پخش شد. این
برنامه
وانمود میکرد
از سوی «بنیاد
سوریه برای
توسعه» (STFD)
است -
یک
سازمان انساندوستانه
مرتبط با همسر
رئیسجمهور
وقت، «اسما
الأسد». این
برنامه کمک
مالی ماهانهای
معادل ۴۰ دلار
آمریکا ارائه
میداد.
این
پیشنهاد در
دوران یأس
فزاینده در
سوریه و به
ویژه در میان
افسران و
سربازان کمدرآمد
ارتش سوریه
مطرح شد. جنگ و
پیامدهای آن،
تحریمهای
سخت اقتصادی
آمریکا و
اتحادیه
اروپا، و از
دست دادن
تقریباً تمام
نفت و گاز
توسط دولت به
نفع
خودمختاری
تحترهبری
کردها، ۹۰
درصد مردم را
به فقر کشانده
بود.
در این
برنامه،
کاربران ملزم
به ارائه
اطلاعات شخصی
به ظاهر بیخطر،
و همچنین
اطلاعات
مربوط به درجۀ
نظامی و محل
خدمت بودند.
همچنین
پیوندی وجود
داشت که در
صورت کلیک کاربران،
حسابهای
فیسبوک آنها
را در دسترس
برنامه
جاسوسی قرار
میداد.
پس از
نصب برنامه در
تلفن، نرمافزار
جاسوسی SpyMax فعال میشد.
این
نرمافزار
امکان نظارت
بر کاربران بهصورت
زنده و جمعآوری
اطلاعاتی
مانند جابهجایی
نیروها، شکافهای
خطوط دفاعی،
خطوط تأمین،
انبارهای
سلاح و فعالیتهای
شخصیتهای
کلیدی نظامی
را فراهم میکرد.
مشخص
نیست چند گوشی
تحت نظارت
قرار گرفت. «نیولاینز»
اشاره
میکند که
کانال
تلگرامیِ
منتشرکنندۀ
برنامه، در
ژوئیه ۲۰۲۴ خبر
از «۱۵۰۰
تراکنش انجامشده»
منتشر
کرد. مجلۀ «نیوزلاین
مگزین» تأکید
میکند که
ویژگی منحصر
به فرد این
عملیات
گستردۀ جاسوسی،
هدفگیری
نهادهای تکی
نبود، بلکه به
خطر انداختن –
و
دستکم تا حدی
خنثی کردن – یک
نهاد کامل،
یعنی ارتش
سوریه بود.
نیازی به دانش
نظامی پیشرفته
نیست تا فهمید
اطلاعاتی که SpyMax
ارائه کرد،
نقش بزرگی در
توانایی «الجولانی»
برای
پیشروی به سوی
حلب در شمال و
سرانجام پایتخت
دمشق در جنوب
ایفا کرد.
پرسش محوری که
مجلۀ مذکور به
آن اشاره میکند،
این است که
برنامۀ
جاسوسی به
نفوذ به ساختار
فرماندهی
رهبری نظامی
منجر شد. به
عنوان مثال در
ششم دسامبر،
دو فرماندۀ
عالیرتبۀ
ارتش به
احتمال زیاد
دستورهای
متضاد دریافت
کردند. نتیجۀ
این امر
درگیری دو
یگان ارتش در
آتشبازی
متقابل بود،
همزمان با
پیشروی ۳۰ هزار
جنگجوی مسلح «الجولانی»
در
همان منطقه.
این موضوع
همچنین میتواند
توضیح دهد که
چرا به نظر میرسید
سربازان
دستور عقبنشینی
دریافت کرده و
تنها تانکها
و سایر
تجهیزات
نظامی را رها
کردهاند، به
جای آنکه از
شهرهای بزرگ
دفاع کنند.
این یک
اقدام
پیشرفتۀ
فناورانه و به
دقت برنامهریزی
شده است که با
استفاده از
گوشیهای
موبایل
معمولی انجام
شد و دستکم تا
حدی با وضعیت
گستردۀ نیاز
اقتصادی در
کشور ممکن گردید. پس
چه کسانی پشت
این عملیات
جاسوسی به شدت
پیشرفته قرار
دارند؟ مجلۀ
«نیوزلاین
مگزین» پاسخ
قطعی برای این
پرسش ندارد.
اما
پرسش «چه
کسی از این
سود میبرد؟»
احتمالاً
ظنها را به
مسیر درست
هدایت میکند.
برندگان
طبیعیِ این
ماجرا «الجولانی»
– یا «احمد
الشرع» که
اکنون پس از
رسیدن به
ریاست جمهوری
با قدرتی
نزدیک به
دیکتاتوری
خود را مینامد
– و
همچنین همۀ
دولتهائی
هستند که بیش
از یک دهه از
تغییر رژیم در
سوریه حمایت
کردهاند. در
میان کسانی که
در خط مقدم
جنگ برای
تغییر رژیم
ایستادهاند،
چندین مظنون
قدرتمند وجود
دارد: ایالات
متحده،
ترکیه،
اسرائیل،
قطر، عربستان
سعودی و
دیگران.
شاید
به تدریج روشن
شود که کل
ماجرا چگونه
اتفاق افتاد و
چه کسانی در
آن درگیر
بودند.
«پاتریک
پالوو» خبرنگار
سوئدی،
نویسنده و
کارشناس امور
بینالملل
***
فراخوانی
به خلقهای
جهان
بیایید
به تجاوز
آمریکا و
اسرائیل به
ایران شدیدا مخالفت کنیم!
بیانیه
«کنفرانس
بینالمللی
احزاب و سازمانهای
مارکسیست-لنینیست» در
محکومیت حمله
نظامی آمریکا
و اسرائیل به
ایران. در بخشی از
این بیانیه
چنین آمده است:
تجاوز
اسرائیل به
ایران که از ۱۳ ژوئن با
حملات هوائی
شدید و کشتار
آغاز شده، همچنان
ادامه دارد. در
حالی که
بهانه حمله به
عراق «سلاحهای
کشتار جمعی
صدام» بود، اکنون
بهانه حمله به
ایران «برنامه
هستهای
ایران» است.
خبرگزاریها
گزارش دادهاند
که ترامپ طرح
امپریالیسم
آمریکا برای
حمله به ایران
را تأیید
کرده، اما
هنوز دستور حمله
را صادر نکرده
و به ایران «فرصت» داده
تا «عقبنشینی» کرده
و «تسلیم» شود. واقعیت
این است که
ایالات متحده
نه تنها از
آغاز در تجاوز
اسرائیل به
ایران مشارکت
داشته، بلکه
این تجاوز را
هدایت و
مدیریت کرده
است.
امپریالیسم
آمریکا با
حمله نسلکشی
صهیونیسم
اسرائیل به
غزه، طرح
استراتژیک
خود برای
بازطراحی
خاورمیانه را
آغاز کرده است
و پس از پیشروی
در لبنان، با
حمایت
عربستان
سعودی و اماراتهای
خلیج فارس و
با ابتکار عمل
ترکیه و
اسرائیل،
موفق به تغییر
رژیم در سوریه
شده و اکنون نگاه
خود را به سوی
ایران معطوف
کرده است؛
کشوری که نفوذ
آن در منطقه
با تضعیف
متحدانش
محدود شده است.
اسرائیل
که شکی در
ماهیت آن به
عنوان یک
متجاوز مورد
نفرت وجود
ندارد، نیروی
ضربتی
امپریالیسم
آمریکاست؛
نیرویی که هدفاش
تسلط بیقید و
شرط بر
خاورمیانه از
طریق حذف و
خنثیسازی
رقبا، از جمله
با تغییر
مرزها و رژیمهاست. البته
اسرائیل
منافع و اهداف
خاص خود را
نیز دارد، از
جمله تبدیل شدن
به قدرت مسلط
منطقه، و گاه
حتی ایالات
متحده را
وادار میکند
که برای تحقق
این اهداف دست
به اقدام بزند؛
اما در عین
حال اهداف،
سیاستها و
برنامههای
استراتژیک
خود را با
ایالات متحده
همراستا میکند
و به عنوان
نیروی ضربتی
برای آن مورد
استفاده قرار
میگیرد.
اسرائیل
که خود
تولیدکننده
سلاح نیز هست،
اما از
پشتیبانی
نامحدود
ایالات متحده
در زمینه
تسلیحات،
مهمات و
اطلاعات
فضایی
برخوردار است،
خود و
تجاوزاتش را
بدون آمریکا
قابل تصور نمیداند؛
تا آنجا که
توانست بدون
هیچ نگرانی،
بمباران
ایران را آغاز
کند، حتی با
وجود اینکه
تنها برای یک
هفته تا ده
روز ذخیره
موشکی در
اختیار داشت.
این
موضوع در
اظهارات و
نمایشهای
ترامپ، که خود
را «فرمانده کل
قوا»ی این جنگ
معرفی کرده،
کاملاً آشکار
است. این او بود
که از ایران
خواست «تسلیم شود»؛
این او بود که
گفت: «مشکل زمانی
حل خواهد شد
که ایران به
مذاکرات هستهای
بازگردد و
توافقی را
امضا کند که
من گفتهام
باید باشد».
ما
تجاوز آمریکا
و اسرائیل به
ایران را
محکوم میکنیم
و از مردم
خاورمیانه و
جهان میخواهیم
که علیه
امپریالیسم و
صهیونیسم
مبارزه کنند.
همبستگی
با کارگران و
مردم ایران!
«کمیته هماهنگی،کنفرانس
بینالمللی
احزاب و
سازمانهای
مارکسیست-لنینیست
(ICMLOP)
***
بیانیه
کنفرانس بینالمللی
صلح
بیانیه
زیر به آدرس
مرکزی حزب کار
ایران (توفان)
ارسال
شده تا آن را
در رسانههای
حزب انتشار
دهیم. «کنفرانس
بینالمللی
صلح»، که توسط «حزب
پیشرفت و سوسیالیس» (PPS) با
همکاری «ابتکار
بینالمللی
صلح» سازماندهی
شد، با حضور۶۰
شرکتکننده
از احزاب
کمونیست،
مترقی،
دموکرات و مقاومت
از ۲۷ کشور در
اروپا،
آفریقا،
آسیا، آمریکای
شمالی و لاتین
در مراکش
برگزار گردید.
حزب
ما با تائید
محتوای مترقی
و انقلابی این
بیانیه به
انتشارآن
مبادرت میکند.
https://www.antiimperialista.org/en/2025-05-16-final-declaration-international-peace-initiative-tangier-2025/
این
کنفرانس از ۲
تا ۴ مه در
طنجه در شرایط
دشوار بینالمللی
برگزار شد که
با تشدید
تجاوزهای
امپریالیستی،
به ویژه علیه
فلسطین،
همراه بود؛
جایی که رژیم
صهیونیستی به
جنگ
نابودگرانه
خود از طریق
سیاستهای
جابجایی
اجباری،
محاصره غذایی
و پاکسازی
قومی ادامه میدهد.
اهداف
اصلی کنفرانس:
تشکیل
ائتلاف جهانی
ضد جنگ،
استعمار و
تجاوز به
حاکمیت ملتها
حمایت
از صلح، عدالت
و حقوق مردم
تحت ستم
محکومیت
نقض حقوق بینالملل
و قوانین
بشردوستانه
توسط قدرتهای
هژمونیک
موضوعات
مورد بحث:
1
وضعیت بحرانی
فلسطین و
مقاومت در
برابر اشغال
صهیونیستی
2تأثیر
امپریالیسم
بر بحرانهای
جهانی
3
همبستگی بینالمللی
با جنبشهای
آزادیبخش
4
تلاش برای
ایجاد نظم
جهانی
عادلانهتر
این
کنفرانس با
صدور بیانیهای
مشترک، بر
تقویت
مبارزات ضد
استعماری و حمایت
از آرمانهای
عادلانه
تأکید کرد:
۱. گفتوگوی
ملی فلسطین و
مقاومت
-از
جناحهای
فلسطینی میخواهد
در برابر جنگ
اسرائیل در
غزه و کرانه
باختری متحد
شوند و آن را
به عنوان «نسلکشی
و جابجایی
اجباری» معرفی
میکند.
-اسرائیل
(«رژیم
صهیونیستی»)
را بهطور
کامل مسئول
جنگ میداند و
تلاشها به
رهبری آمریکا
برای برچسب
زدن مقاومت فلسطین
بهعنوان «تروریسم»
را رد
میکند.
-بهطور
ضمنی از
مقاومت
مسلحانه بهعنوان
امری مشروع
دفاع میکند و
مخالف حذف آن
از صحنه سیاسی
فلسطین است.
۲. مخالفت
با ناتو و
هژمونی غرب
-گسترش
ناتو در
اروپای شرقی
را محکوم میکند
و آن را
تهدیدی علیه
روسیه و ثبات
جهانی میداند.
-نظامیسازی
اتحادیه
اروپا («برنامه
تسلیحاتی جنگطلبانه»)
را رد
میکند و آن
را مانعی در
برابر تلاشهای
صلح در جنگ
روسیه و
اوکراین میداند.
-خواستار
پایان دادن به
این درگیریها
از طریق راهحلهای
سیاسی با
تضمین حقوق
مردمها است.
۳. همبستگی
با کشورهای
آمریکای
لاتین
-از
کوبا،
ونزوئلا و
نیکاراگوئه
در برابر «امپریالیسم
آمریکا» حمایت
میکند.
-خواستار
لغو تحریمهای
ناعادلانه
علیه مردم
کوبا و
ونزوئلا و احترام
به حاکمیت
مستقل آنها
است.
۴. مخالفت
با جهانیسازی
سرمایهداری
-خواهان
پایان دادن به
«جهانیسازی
سرمایهداری
و نظام تجارت
آزاد» است
که به گفته
آن، تنها به
منافع
امپریالیستی
خدمت میکند.
-بر
حاکمیت و
تمامیت ارضی
کشورها تأکید
دارد و مخالف
تلاشهای
قدرتهای
امپریالیستی
برای تجزیه
کشورها به
واحدهای قومی
کوچک است.
۵. حمایت
از راهحلهای
دموکراتیک
برای مناقشات
-از
حلوفصل
سیاسی و
دموکراتیک
اختلافات در جهان
جنوب، از جمله
مناقشه صحرا،
حمایت میکند.
۶. فراخوان
به همبستگی
جهانی
-از
همه مردم
آزاده جهان،
نیروهای
دموکراتیک و
میهنپرست که
برای عدالت
اجتماعی
مبارزه میکنند،
دعوت میکند
تا به ابتکار
جهانی «STOPWW3» (توقف
جنگ جهانی سوم)
بپیوندند.
-بر
ضرورت ایستادگی
جمعی در برابر
امپریالیسم،
صهیونیسم و
جنگها و
درگیریهای
تحریکشده
توسط آنها
تأکید دارد.
این
بیانیه
بازتابی از
گفتمان چپ
رادیکال، ضد
سرمایهداری
و ضد
امپریالیستی
است که
خواستار
اتحاد نیروهای
مقاومت در
سراسر جهان
علیه خطرناکترین
دشمن بشریت
،بزرگترین
تروریست
دولتی جهان و
ناقض حقوقملل
و حقوقبشر
،یعنی
امپریالیسم
آمریکا و
بازوی نظامیاش
ناتو است.
آمریکا،
ناتو و
اتحادیه
اروپا خطر جدی
برای بروز جنگ
جهانی سوم
هستند.
***
***
تظاهراتهای
جهانی در
حمایت از
فلسطین در
سایه جنگ تجاوزکارانه
آمریکا و
اسرائیل به
ایران ادامه دارد.
از
لندن، برلین،
بروکسل،
آمستردام،
پاریس تا استکهلم
(شنبه ۲۱
ژوئن۲۰۲۵)
در
ادامه
تظاهراتهای
جهانی علیه
نسلکُشی در
غزه هزاران
نفر از حامیان
فلسطین در استکهلم
به خیابانهای
استکهلم دست
به تظاهرات
زدند و رژیم
صهیونیستی
اسرائیل را
محکوم کردند. در
این تظاهرات
پرشکوه
سخنرانیهائی
ایراد شد از
جمله «لورنا
دلگادو واراس (عضو
سابق حزب چپ )»
و «مالین
اوکستروم» از عضو
رهبری حزب
کمونیست
سوئد، ضمن
محکوم کردن
نسلکُشی در
غزه دولت راست
افراطی سوئد
را نیز مورد
انتقاد
قراردادند.
در این
تظاهرات که دهها
حزب و سازمان
مترقی و چپ و
انسانهای
ترقیخواه
شرکت داشتند
گروهی از
ایرانیان
مخالف جنگ و
تجاوز نظامی
به ایران نیز
تحت نام «ایرانیان
برای صلح،
علیه
اشغالگری و
میلیتاریسم
در استکهلم و
با
وپلاکاردهای
دستها از
ایران کوتاه و
«همه
چشمها به
ایران» شرکت
داشته و با
پخش اعلامیه
توضیحی علیه
تجاوز نظامی
به ایران به
افشای ماهیت
این جنگ
تجاوزکارانه
پرداختند. در
بخشی از این
اعلامیه چنین
آمد:
« [...] بهانه
این حمله،
ادعاهای بیاساسی
درباره غنیسازی
اورانیوم تا
سطحی بود که
بتوان از آن
سلاح هستهای
ساخت. ایران
بارها چنین
ادعاهائی را
رد کرده و
تمام معاهدات
بینالمللی
منع گسترش
سلاحهای
هستهای را
امضا کرده است.
علاوه
بر این، ایران
اجازه بازرسی
تأسیسات هستهای
خود را به
آژانس بینالمللی
انرژی اتمی (IAEA) داده
است.
در
مقابل،
اسرائیل از
سال ۱۹۶۷
دارای سلاح هستهای
بوده، اما
هرگز به صورت
رسمی این
مسئله را
تأیید نکرده
است. این
رژیم همچنین
از امضای
معاهده منع
گسترش سلاحهای
هستهای
خودداری کرده
و هرگز به
بازرسان IAEA اجازه
بازرسی نداده
است.
ما حمله
اسرائیل به
ایران را
محکوم میکنیم
و آن را بخشی
از تجاوزهای
روزافزون این
رژیم میدانیم،
در راستای نسلکشی
مردم فلسطین،
که بیش از ۲۰
ماه است با
شدت ادامه
دارد و ریشه
در ۷۷ سال
اشغال و
آوارگی دارد.
دستها
از ایران
کوتاه! نابود
باد صهیونیسم!»
فعالین
حزب کار ایران
(توفان)
نیز
ضمن شرکت در
این تظاهرات
مردمی
همبستگی عمیق
خود را با
مردم فلسطین
ابراز داشتند.
زنده
باد همبستگی
جهانی با
فلسطین!
نابود
باد صهیونیسم
و حامیانش!
دست
متجاوزین
آمریکایی
اسرائیلی از
کوتاه!
هزاران
نفر در لندن
به حمله
اسرائیل به
ایران اعتراض
کردند. هزاران نفر
پس از فراخوان
ائتلاف ضد جنگ
در میدان
پارلمان تجمع
کردند.
این
ائتلاف که این
اعتراض را با «فراخوان
فوری برای
اقدام» سازماندهی
میکرد، بار
دیگر اعلام
کرد که «کییر
استارمر»، نخست وزیر
بریتانیا،
مانند
نتانیاهو، یک
جنایتکار
جنگی است. جمعیت که
مرتباً شعار «حمله به
ایران را
متوقف کنید» را سر میدادند،
شعار «استارمر،
ما تو را به
عنوان یک
جنایتکار
جنگی محاکمه
خواهیم کرد» را نیز سر
دادند. بسیاری
از
سیاستمداران،
مدیران کمپین
و اعضای
اتحادیهها
نیز در این
اعتراض شرکت
کردند و
سخنرانیهائی
ایراد کردند.
«بدون
حمایت
بریتانیا نمیتواند
تا این حد
تهاجمی باشد»
«لیندسی
جرمن»،
رئیس ائتلاف
ضدجنگ، در
سخنرانی خود
اظهار داشت که
«نتانیاهو» یک جنایتکار
جنگی است و
قطعاً باید
محاکمه شود و
گفت: «اسرائیل
نمیتواند
بدون حمایت
بریتانیا و
آمریکا تا این
حد نسبت به
ایران و منطقه
تهاجمی باشد.» «جرمن» اظهار
داشت که «استارمر» نیز باید به
عنوان یک
جنایتکار
جنگی محاکمه
شود و گفت که
اسرائیل در
حال حاضر به ۵
کشور حمله میکند
و با کشاندن
کامل منطقه به
جنگ، کار
کثیفی انجام
میدهد.
«سیاستمداران
بریتانیائی
میخواهند
مانع از پاسخ
ایران شوند»\
«مریم اسلامدوست»، دبیرکل
اتحادیه TSSA، که در
زمینه حمل و
نقل سازماندهی
شده است، نیز
در این تجمع
شرکت کرد و
سخنرانی کرد.
«اسلامدوست» گفت که
ایرانی است و
امروز میخواهد
به عنوان یک
ایرانی و نه
یک عضو
اتحادیه صحبت
کند. «اسلامدوست» گفت: «اولین
کاری که کردم
این بود که با
پدرم تماس گرفتم
تا ببینم حالش
خوب است یا نه» و تأکید کرد
که در حالی که
هیچ حملهای
از سوی ایران
صورت نگرفته
بود، اسرائیل
ایران را
بمباران کرد و
اینکه
سیاستمداران
غربی
اظهاراتی
مانند «اسرائیل
حق دفاع از
خود را دارد» را
ریاکارانه میدانند.
«اسلامدوست» گفت: «سیاستمداران
و دولت
انگلستان میگویند
که جنگ نباید
تشدید شود. آنها از حمله
اسرائیل
انتقاد نمیکنند. در واقع،
آنها سعی میکنند
بگویند که
ایران نباید
پاسخ دهد» و افزود که
تنها مبارزه
مشترک مردم میتواند
جنگ را متوقف
کند.
«آنها
شمردن را
فراموش کردند»
«مایکل روزن»، شاعر
مشهور، نیز در
این اعتراض
شرکت کرد، سخنرانی
کرد و شعری
خواند. «روزن» با یادآوری
اینکه از
کودکی علیه
جنگها و
تسلیحات هستهای
مبارزه کرده
است، گفت که
میلیونها
نفر در حملات
به کشورهایی
مانند
ویتنام، عراق،
افغانستان و
فلسطین کشته
شدهاند.
«روزن» اظهار
داشت که
امپریالیستهای
غربی و
همدستان محلی
آنها حتی به
شمارش مردم
فکر نمیکنند
و زندگی انسان
برایشان هیچ
معنایی ندارد
و شعر او را با
عنوان «آنها
شمردن را
فراموش کردند» خواند. این
شاعر مشهور به
همراه هزاران
نفر از مردمی که
در این اعتراض
شرکت داشتند،
سطری از شعر
خود با عنوان «آنها آمدند و
کشتند، آنها
کشتند، آنها
رفتند و آنها
شمردن را
فراموش کردند» را خواند.
***
ادبیات
مارکسیستی به
زبان ساده
ده سال
بعد از آنکه «کنفرانس
احزاب برادر
مارکسیست-لنینیست»
در سال
۱۳۵۷
برگزارگردید
و در آن
رویزیونیسم خطر
عمده در جنبش
کمونیستی
تشخیص داده
شد، رفيق زنده
یاد دکتر
غلامحسین
فروتن با
بررسی و تجزیه
تحلیل عملکرد
ده ساله
رویزیونیسم
در سطح جهان اقدام
به نوشتن کتاب
ارزشمند «رویزیونیسم
در تئوری و
عمل» نمود.
حزب
کار ايران (توفان)
جهت
آگاهی و آموزش
نسل جوان، که
جویای حقیقت است،
اقدام به درج
بخشهای عمده
این اثر در
ستون «ادبیات
مارکسیستی به
زبان مختصر و
ساده» توفان
الکترونیکی
نمود. باشد
تا با انتشار بخشهائی
از این اثر
ارزنده گامی
ولو کوچک در
تنویر افکار و
پاکیزگی
مارکسیسم
لنینیسم
برداشته
باشیم.
هئیت
تحریریه
حزب
توده ایران و
رویزیونیسم
هر
پدیدهای را
در جهان آغاز
و انجامی است:
پدیده
تحت شرایط
معینی پدید میآید،
تکامل مییابد
و سرانجام رو
به زوال میرود
و نابود میشود.
معرفت
به پدیده نیز
به یکبار دست
نمیدهد. زمان میخواهد.
معرفت
هم پروسه است.
پدیده
رویزیونیسم
از این قانون
مثتثنی نیست.
«رویزیونیسم
خروشچفی یک
روزه بوجود
نیامد، بلکه
جریانی را
پیمود، قدم به
عرصه وجود
گذاشت،
سازمان گرفت،
سیستماتیزه شد.
شناخت
این
رویزیونیسم
از طرف
مارکسیست - لنینیستها
هم یک روزه
انجام نگرفت،
بلکه لازم بود
جریان تاریخی
خود را به
پیماید» (انورخوجه)
بُروز
رویزیونیسم
معاصر در حزب
کمونست اتحاد
شوروی، حزب
لنین و
استالین که در
میان احزاب
کمونیست و
کمونیستها
مقامی رفیع و
مرتبهای
بلند داشت،
توانست
بسیاری از
احزاب کمونیست
و کمونیستها
را به گمراهی
بکشاند. مبارزه
قهرمانانه و
پیگیر حزب
کمونیست چین و
حزب کار
آلبانی با
رویزیونیسم،
دفاع قهرمانانه
آنها از
مارکسیسم – لنینیسم،
پارهای از
احزاب
کمونیست و
بسیاری از
کمونیستها
را از گمراهی
و آشفتگی فکری
بیرون آورد و
به نبرد با
رویزیونیسم
معاصر و دفاع
از مارکسیسم –
لنینیسم
برای همیشه در
تاریخ جنبش
کمونیستی به
نام حزب
کمونیست چین و
حزب کار
آلبانی با خطوط
برجسته ثبت
خواهد شد و به
مثابه صفحات
درخشانی در
تاریخ این
احزاب باقی
خواهد ماند.
حزب
توده ایران در
زمره احزابی
بود که در
گرداب رویزیونیسم
فرو رفت. چه
عللی موجب
گردید که حزب
توده ایران از
جهانبینی
طبقه کارگر
روی بر تابد و
به
رویزیونیسم گراید؟
کسانی
یافت میشوند
که با استناد
به این اصل
صحیح که هر
پدیده
اجتماعی را
باید بر اساس
طبقاتی تحلیل
کرد، آن را
بطور مکانیکی
در مورد پیدایش
رویزیونیسم
در حزب توده
ایران بکار
میبرند. برای
آنها حزب
توده ایران به
این علت که
دستگاه رهبری
آن را عناصر
بورژوا تشکیل
میدادهاند،
از همان آغاز
تولد خود یک
حزب
رویزنیست، اپورتونیست
و خرده
بورژوائی
بوده است. اشتباهاتی
که این دستگاه
رهبری مرتکب
شده نیز دال
بر این است.
اگر
بخواهیم این
حکم را معیار
تشخیص احزاب
رویزیونیست
از احزاب
مارکسیست - لنینیست
بدانیم، آن
وقت باید
اذعان کرد که
رویزیونیسم
در جنبش
کمونیستی
پدیدهای
دائمی و
همیشگی است،
زیرا کمتر
حزبی را بویژه
در کشورهای
غیر
سوسیالیستی
میتوان یافت
که رهبران آن
در مجموع از
عناصر خرده
بورژوازی
تشکیل نشده
باشد، کمتر
حزبی را میتوان
یافت که در
دوران حیات
خود از
اشتباهات، حتی
اشتباهات
سنگین، مصون
مانده باشد.
در عوض
گاهی نیز
عناصری از
طبقه کارگر میتوانند
به رویزیونیسم
به گرایند. به
عنوان نمونه میتوان
از رهبر
برجستهای
مانند «موریس
تورز» نام
برد که در یک
دودمان
کارگری به
دنیا آمد و فرزند
طبقه کارگر
بود، اما
سرانجام یکی
از رهبران
رویزیونیسم
از آب درآمد.
فراموش
نکنیم که لنین
در مورد
پایگاه
اجتماعی
رویزیونیسم
از «آریستوکراسی
کارگری»
سخنمیراند.
در
کشورهای
منطقه توفانها
روشن فکران
نقش انقلابی
بزرگی بازیمیکنند.
بسیاری
از آنها به
آرمانهای
انقلابی طبقه
کارگرمیپیوندند
و جهانبینی
پرلتاریا را میپذیرند.
روشنفکران
آنچنان نیروی
انقلابی
هستند که باید
آنها را به
حزب طبقه
کارگر جلب کرد.
با
توجه به وضع
رقتبار طبقه
کارگر در این
کشورها،
طبیعی است که
روشنفکران
خواه ناخواه
به رهبری
احزاب راه مییابند
و آن را در دست
میگیرند. آیا
رسوخ
روشنفکران
انقلابی در
رهبری حزب طبقه
کارگر به معنی
تغییر ماهیت
حزب است؟ به
این معنی است که
حزب طبقه
کارگر به حزب
خورده
بورژوازی تبدیلمیشود؟
چنین شیوه
تفکری به
ناچار به این
نتیجه میکشاند
که در این
کشورها – لااقل
در این کشورها
– تشکیل
حرب طبقه
کارگر امکانناپذیر
است و باید تا
موقعی که
شرایط
اقتصادی و
اجتماعی به
کارگران
امکان در دست
گرفتن رهبری
را نمیدهد از
تشکیل حزب
سیاسی طبقه
کارگر انصراف
جست. چنین
شیوه تفکری در
واقع محکوم
کردن طبقه
کارگر این
کشورها به اسارت
و بردگی است.
حزب
توده ایران
مانند بسیاری
از احزاب
کمونیست و
کارگری پس از
کنگره ۲۲ حزب
کمونیست
اتجاد شوروی
در راه
رویزیونیسم
گام گذاشت و
پس از اندک
زمانی به صورت
یک حزب
رویزیونیست و
اپورتونیست
تمام کمال در
آمد. به
نظر ما آنچه
که رهبری حزب
توده ایران را
به رویزیونیسم
و اپورتونیسم
کشانید عوامل
زیر بود؛
۱ - در
نتیجه اقامت
طولانی در
مهاجرت و دوری
از مبارزات
انقلابی خلق
ایران، در
نتیجه خو گرفتن
به زندگی مرفهای
که در کشورهای
سیوسیالیستی
برای آنها
فراهم آمده
است، بسیاری
از اعضای
رهبری خصلت
انقلابی خود
را از دست
داده و به
زندگی روز مره
و بهبود باز
هم بیشتر آن
پای بند شده
اند.
۲ - اما
عامل عمده در
این جریان
تأثیر معنوی
حزب کمونیست
اتحاد شوروی و
سپس بویژه
فشارهای مادی -
معنوی
و سازمانی این
حزب بود برای
قبولاندن خط
مشی
رویزیونیستی
و
اپورتونیستی
کنگرههای ۲۰
و ۲۲ و
قبولاندن
سیاستی که بر
اساس احکام
این دو کنگره
در پیش گرفته میشود.
رویزیونیستهای
ایران در تمام
مسائل مربوط
به تئوری، استراتژيک
و تاکتیک
مبارزه طبقه
کارگر در
مقیاس جهانی
از احکام
رویزیونیسم
معاصر پیروی
میکنند. معذالک
در انطباق با
شرایط ایران،
احکام کلی رویزیونیسم
اشکال مشخصی
میگیرد. ما در
اینجا به ذکر
پارهای از
این اشکال میپردازیم.
ادامه
دارد.
***
گشت
وگذاری در
فیسبوک؛ پاسخ
به یک پرسش
پرسش: ضمن
تشکر از
نشریات
ارسالی شما،
سئوالم این است:
چرا
در پاسخ قبلی
من به جنبش
فلسطین تحت
رهبری سازمان
اسلامی حماس
جنبش رهایبخش
الجزایر را
نام بردید.
جنبش
الجزیر
ماهیتا با
جنبش کنونی
فلسطین تحت
رهبری حماس
متفاوت است.
آن
جنبش سکولار
بود و کمونیستها
در آن قوی
بودند در
نتیجه مقایسه
این دو جنبش
یک قیاس معالفارق
است. با درود و
تشکر از زحمات
شما. علی-نعمتی
از دانمارک
پاسخ: دوست
گرامی، علی
عزیز، تشکر از
نامهتان. قبل از
اینکه به جبهه
آزادیبخش
الجزایر
بپردازیم،
باید تاکید
کنیم که دفاع
از حق حاکمیت
ملی کشورها،
ربطی به
دمکراتیک و
سکولار بودن
حکومتها
ندارد. وقتی
عراق مورد
هجوم و تحریم
قرار گرفت میبایست
از حق حاکمیت
ملی عراق برغم
ضددمکراتیک
بودن رژیم «صدام
حسین» دفاع
کرد و آمریکا
را محکوم نمود
و مردم جهان را
برای ممانعت
از حمله علیه
عراق و اشغال
آن بسیج کرد.
در غیر
این صورت به
همدست
استعمارگران
تبدیل میشویم
و به نقض حق
حاکمیت ملی
عراق توسط
دولت آمریکا
تن میدهیم.
تمام
احزاب کُرد
عراق و
اپوزیسیون به
اصطلاح «چپ» نظیر
حزب «کمونیست»
عراق،
حزب برادر
توده ایران
تحت بهانه
مبارزه با
دیکتاتوری «صدام
حسین» به
همدست
اشغالگران
تبدیل شدند.
اشغال
افغانستان،
لیبی و سوریه
نیز در چهارچوب
اشغال عراق و
محکوم کردن
ناقضان حقوق
بینالملل
قابل بررسی
است. رژیم
جمهوری
اسلامی نیز در
همین چهار چوب
قابل تبیین
است و نه
تعریف از
دمکراتیک
بودن آن! شرط
گذاشتن «دمکراسی
و سکولاریسم»
برای
دفاع از حق
ملل در تعیین
سرنوشت یعنی
تأیید تحریمهای
اقتصادی
ایران، تائید
تجاوز نظامی
به ایران،
تایید اشغال
عراق و
افغانستان و
لیبی و سوریه
و تأیید سرکوب
خلق فلسطین و
نسلکشی در
غزه. باید
جای متجاوز و
قربانی را عوض
کرد. امروزه
نظراتی که
برخیها از
جمله مدعیان «چپ» ارائه
میدهند به
شدت انحرافی و
جبههسایی با
امپریالیسم و
تایید نقض حق
حاکمیت ملی
کشورهاست. تغییر
و تحولات
داخلی هر کشور
باید توسط خود
مردم آن کشور
صورت گیرد و
نه مداخلات
خارجی. سرنگونی
رژیم باید
توسط مردم
ایران و تحت
رهبری یک
نیروی
دمکراتیک و
ملی و مترقی
صورت گیرد. در غیر
این صورت
تغییر رژیم به
نفع مردم
نخواهد بود.
دوم
اینکه نظرتان
در مورد جبهه
ازادیبخش
الجزایر و
نیروهای شرکتکننده
در آن اشتباه
و انحرافی است.
آنچه
برایمان در
مورد انقلاب
الجزایر
نوشتید، پاسخ
مشخص به پرسش
ما و علل
تخطئه کردن
شما علیه جنبش
مقاومت
فلسطین بخاطر
نقش عمده سازمان
مقاومت
اسلامی
فلسطینی حماس
علیه قوای اشغالگر
نیست. در
این رابطه ما
در تصحیح
نظرات
اشتباهی شما چند
مثال آوردیم
که جنبشهای
رهایبخش
الجزایر و یا
ایرلند، فاقد
رهبری سوسیالیستی
حتا سکولار
بوده و
نیروهای
مذهبی نقش اساسی
و عمده در این
جبههها
داشته و هنوز
هم دارند. از
اینرو این
جبنشها را که
امروز نیز در
جلو چشم ما
بعنوان عنصر عینی
حضور دارند و
برای استقلال
کشورشان میجنگند،
نمیتوان
بواسطه
ایدئولوژی
مذهبیشان
ارتجاعی
نامید.
کوتاه
اینکه جبهة
آزادیبخش
ملی در ۱۰
آبان ۱۳۳۳/ اول
نوامبر ۱۹۵۴،
در بیانیهای،
اهداف داخلی و
خارجی خود را
اعلام کرد. اهداف
داخلی عبارت
بودند از:
برپایی
حکومت
دموکراتیک
برطبق مبانی
اسلامی و
برقراری
استقلال ملی،
احترام
به تمام آزادیهای
اساسی بدون
هیچگونه
تبعیض نژادی
یا مذهبی، \
زدودن
فساد و تباهی
از چهرة
انقلاب، و
گسترش انقلاب
الجزایر
در عرصة
بین المللی
نیز اتحاد
کشورهای
شمالی افریقا
با محوریت
اسلامی ـ عربی
و پیوند نزدیک
با حامیان
انقلاب
الجزایر در
جامعة بینالمللی،
به ویژه در
سازمان ملل
متحد،
از مهم ترین
اهداف خارجی
جبهه بود.
«فرانسوا
میتران»، وزیر
کشور وقت
فرانسه، در
پاسخ به این
بیانیه گفت:
«الجزایر
جزئی از
فرانسه است و
این کشور
حاکمیتی جز
حاکمیت خود را
بر الجزایر به
رسمیت نمیشناسد».
ملحق
شدن به جبهه ازادیبخش
با
انتشار
بیانیة جبهة
آزادیبخش
الجزایر،
بسیاری از
سازمانها و
گروههای
سیاسی فعال در
الجزایر، در
۱۳۳۵ش/ آوریل
۱۹۵۶ به جبهه
ملحق شدند،
ازجمله «جمعیت
العلماءالمسلمین»، «اتحادیة
کارگران
مسلمان»، «سازمان
دانشجویان
مسلمان شمال
افریقا»، و «اتحادیة
دموکراتیک
بیانیة
الجزایر»
با
اتحاد و
ائتلاف دیگر
تشکلهای
انقلابی
الجزایر به
رهبری «احمدبن
بلا»،
در ۲۹ مرداد
۱۳۳۵/ ۲۰
اوت ۱۹۵۶
همایش مخفی
جبهه در منطقة
صومام شکل
گرفت. همچنین
«کمیتة
اجرایی و
شورای ملی
انقلاب
الجزایر» از
نمایندگان
سراسر
الجزایر
تشکیل شد تا
به عنوان عالیترین
مرجع اجرایی
انقلاب،
ادارة امور را
برعهده گیرد.
در این
میان نیروهای
اسلامی با
گرایشات مختلف
و ضداستعماری
نقش عمدهای
در نبرد علیه
متجاوزین
فرانسوی
داشتند. کمونیستها
نیز در این
جبهه شرکت
داشتند اما در
اقلیت بودند.
جبهه
حول محور
مبارزه ضد استعماری
شکل گرفت و
مهمترین هدفاش
کسب استقلال
سياسي بود. «جبهه»
ائتلاف
ایدئولوژیک
نبود، بلکه
سياسي بود. «احمد
بن بلا»،
مسلمان بود و
فرمانده
نیروهاى مسلح
ضد استعمار
فرانسه و
اولین رئیس
جمهور
الجزایر بود.
حال
آنها که با
جبهه متحد
فلسطین و نقش
عمده نیروهای مسلمان
فلسطینی نظیر
سازمان حماس
علیه اشغالگران
صهیونیست
مخالفت میکنند،
راه حلشان
چیست و اساسا
چرا تلاش
دارند با توسل
به حمله به
نیروهای
اسلامی از زیر
بار مبارزه
علیه
اشغالگران
صهیونیست
شانه خالی
کنند؟ حمله به
حماس و نفی
مبارزه جبهه
مقاومت
فلسطین که کمونیستها
نیز در آن
حضور دارند،
عملا به نفع
صهیونیستهای
اشغالگر است.
در
مورد عدم
حمایت برخی از
چپهای پُرو
امپریالیست و
صهیونیست
پسند ایرانی
که مبارزه ملت
فلسطین را نفی
میکنند و هیچ
شرکتی در
تظاهراتهای
ضدصهیونیستی
در خلال دو
سال اخیر
نداشتند نشان
از آن است که
این گروهها
آلوده به
تفکرات
ترتسکیستی
هستند و مخالف
هرگونه جنبش
ملی که ماهیتا
بورژوائی است.
این
قبیل جریانات
فقط از جنبشهائی
دفاع میکنند
که «کمونیستها»
در رأسشان
باشند، در غیر
اینصور
اتجاعی محسوب
میشوند.
این
جریانات
ظاهرا میخواهند
در دو جبهه به
جنگند. ولی
تئوری جنگیدن
با هر «دو
قطب ارتجاع»
و توسل
به جنگ داخلی
در ایران یک
تئوری ضدانقلابی
و غیرطبقاتی و
ناقض ماهیت
تجاوزکارانه
و غارتگرانه
امپریالیسم و
صهیونیسم است
که از جانب دار
و دستههای «منصور
حکمت» وحزب
اسرائیلی «کمونیست
کارگری» در
ایران برای
اسارت خلق ما
ساخته و
پرداخته شده
است.
این چپ
آندر قیچیهای
همه فن حریف
امروز به
سادگی از کنار
حمله آشکار
نظامی
اسرائیل به
ایران که نقض
قوانین بینالمللی
و نقض تمامیت
ارضی و حق
حاکمیت ملی
ایران است، میگذرند
و عملا آن را
تایید و
احمقانه
فرمان بلافاصله
و فوری سرنگونی
رژیم جمهوری
اسلامی و
استقرار
حکومت انقلابی
را که «مخالف
هرگونه انرژی
هستهای»است را
صادر میکنند!!!
اینها
چپ دو قطبی و
پارکابی
امپریالیسم و
صهیونیسم در
ایران و منطقهاند
و عملکردشان
جز این نیست.
اینان
امروز نقش
ستون پنجم
امپریالیسم و
صهیونیسم را که با
زبان «چپ»
سخن میگویند،
بازی میکنند.
امید که
با این نوشته
به پرسشتان
پاسخ داده
باشیم. برایتان
آرزوی موفقیت
داریم.
***
پاسخ
به یک پرسش در
کانال تلگرام
پرسش:
با
سلام. شعاری
تعدای از
گروها در
انگلستان در
رابطه با
ایران طرح
کرده و اینکه
چرا شعار «دستها
از مردم ایران
کوتاه، صحیحتر
از دستها از
ایران است؟
فرق این دو
شعار چیستـ؟
من سر درنمیآورم.
خیلی
ممنون میشوم
به پرسشم پاسخ
دهید. توران الف.
منچستر
پاسخ: با
تشکر از طرح
پرسش اصولیتان.
شعار «دستها
از ایران
کوتاه باد!» شعار
صحیحی است
زیرا بیانگر
مخالفت ملتی
با مداخله
خارجی در
ایران است كه
میخواهد
برای اهداف
غارتگرانه و
ژئوپولیتیك
خود حیات و
شیرازه ایران را
ویران سازد.
زیرا بیانگر
مخالفت ملتی
با نقض حقوق
ملل و پذیرش
حق تعیین
سرنوشت به دست
خود مردم
ایران است،
زیرا
بیانگرحق ملت
ایران برای
هرگونه تغییر
و تحولی به
دست و اراده
مستقل خود
اوست و نه
اجانب.
اپوزیسیونی
كه با این
شعار میهندوستانه
مخالفت كُند،
عملاً خواهان
سرنگونی رژیم
توسط
امپریالیسم
آمریكا و
تعیین سرنوشت
ملت به دست
این ابر جنایتكار
است. شعار
موهومی «جبهه
سوم» و
طرح شعار «سرنگونی
رژیم» و
عمدهكردن آن «تحت هر
شرایطی» توسط
برخی از
سازمانهای «چپ
پاركابی
شورایی» شعاری
ارتجاعی و در
خدمت
امپریالیسم و
صهیونیسم است
و جز این نیست.
حال چرا
شعار «دستها از
مردم ایران
کوتاه باد!» در
شرایط تجاوز
خارجی به
ایران و خطر
ادامه جنگ
تجاوزکارانه
به ایران شعار
انحرافی و
متناقضی است؟
زیرا
روشن نیست که
در شرایط خطر
تجاوز نظامی منظور
از کدام دست
است که باید
از مردم ایران
کوتاه گردد،
امپریالیسم
آمریکا به
عنوان نیروی
مهاجم و
متجاوز یا
رژیم جمهوری
اسلامی و یا
هر دو همزمان؟
زیرا
روشن نیست اگر
امپریالیسم
آمریکا قصد تجاوز
به ایران و
سرنگونی رژیم
را دارد،
آنوقت
سرنگونی رژیم
و حق تعیین
سرنوشت ملت به
دست خویش در
کجای این شعار
نهفته است. آیا
سرنگونی رژیم
بهدست
امپریالیسم و
نیروی خارجی
به توده مردم
و بویژه طبقه
کارگر و
زحمتکش مربوط
است یا نه؟ اگر
مربوط است
آنوقت تاکتیک
و سیاست مستقل
حزب سیاسی
طبقه کارگر
کدام است؟
زیرا
روشن نیست آیا
توده مردم
باید در مقابل
تعرض و تهاجم
خارجی مخالفت
ورزند و در
مقابل آن بهایستند،
یا در پارکابی
ارتش متجاوز
برای سرنگونی
رژیم خیز
بردارند.؟ زیرا
روشن نیست
تاکتیک پیشگیرانه
و ممانعت از
تجاوز برای
بسیج افکارعمومی
و نیروهای
ضدجنگ و تحریم
و تجاوز در
کجای این شعار
نهفته است. روشن
نیست آیا
نیروهای
هوادار رژیم
از لبنان،
فلسطین، یمن و
عراق و یا
شهروندان
اروپایی و
آمریکایی
مخالف تجاوز و
جنگ حق شرکت
در جبهه همگانی
صلح را دارند
و یا اینکه
چنین جبههای
فقط شامل حال نیروهای
سرنگونی طلب
میشود؟
شعار «دستها
از مردم ایران
کوتاه باد!» بهرغم
ظاهر درستاش
اما بسیار
متناقض است و
عملاً در قبال
نزاعی که
درگرفته و
سرنگونی رژیم
توسط
امپریالیسم
بیطرف است و
آنطور مینماید
که به او
مربوط نیست،
زیرا ماهیت
رژیم ارتجاعی
و ضد مردمی است.
با این
توصیف
سرنگونی رژیمهای
عراق، لیبی و
افغانستان .....
به
طراحان این
شعار مربوط
نبوده، زیرا
هدف غایی و
نهائیشان
تحت هر شرایطی
سرنگونی رژیم
اسلامی است و وظیفه
جبهههای
ضدجنگ باید
برای سرنگونی
رژیمها
ارتجاعی
باشد، نه
مخالفت با
تجاوز و ممانعت
از جنگ. نیروهایی
که چنین شعار
میدهند
دارای هر نیت
خیری که
باشند، دچار
تناقضات بیشمارند،
آگاهانه یا
ناآگاهانه
آلوده به تفکرات
ترتسکیستی و
پیشبرنده خط
تفرقه
افکنانه و
خرابکارانه
در پیکار علیه
تجاوزات
امپریالیستی
صهیونیستی به ایران
و ممالک تحت
ستم و ضعیف
هستند. چنین
سیاستی همسو
با سیاستهای
الحاقگرانه
امپریالیستی
است، فاقد
دورنما و تاکتیک
روشن از شرایط
مشخص است، به
سردرگمی مردم
دامن میزند و
در نتیجه
مُنجر به
تضعیف جنبش ضد
تجاوز به
ایران میشود.
بازهم
برایمان
بنویسید. بریتان
آرزوی موفقیت
داریم!ا
دست متجاوزین
آمریکائی
اسرائیلی از
ایران کوتاه!