مقالات توفان الکترونیکی شماره ۱۵۴ نشریه الکترونیکی حزب کارایران اردیبهشت ماه ۱۳۹۸

www.toufan.org

 

دراین شماره می خوانید:

بیانیه حزب کار ایران (توفان)، به مناسبت فرارسیدن اول ماه مه

آمریکا از ایران چه می‌خواهد، اهداف تشدید تحریم‌های جدید اقتصادی کدام‌اند؟

داستانِ تلخِ سیل در ایران و حماسۀ زنان

در جبهه نبرد طبقاتی

اتحاد و تشکل، رمز پیروزی کارگران است

شهرها و میراث فرهنگی نیز طبقاتی م یسوزند و نابود م یشوند

به مناسبت سالروز تولد نابغه سينما

پیرامون جنبش انقلابی و انقلاب در سودان

سکوت غرب در مورد علل هرج و مرج در لیبی

از تاریخ بیاموزیم!

جولیان آسانژ، افشاگر فساد و مداخلات تبهكارانه و تروریست دولتی آمریكا بازداشت شد

چرا اینهمه سكوت؟

گشت و گذاری در فیسبوک، پاسخ به یک پرسش

پرسش و پاسخ در شبکه تلگرام

لیست کم کهای مالی به سیل زده گان

 

 

***

بیانیه حزب کار ایران (توفان)، به مناسبت فرارسیدن اول ماه مه

خجسته باد اول ماه مه

 

اول ماه مه، روزجهانی کارگران، باردیگر فرا می‌رسد. این روز، نمایش همبستگی جهانی پرولتاریا و همه خلق‌های گیتی با یکدیگر است. «پرولتاریای جهان متحد شوید»، شعاری است که مارکسیسم برای رهائی بشریت ارائه داد، شعار مارکسیسم، که با تکامل لنینیسم در انطباق با دوران امپریالیسم وعهد آزادی خلق‌های دربند به صورت زیرین درآمد: «پرولتاریا و خلق‌های ستمدیده سراسر جهان متحد شوید». بدین رو اول ماه مه، روز اعتراض صدها میلیون زحمتکش از گرسنگی و بی‌نوائی و ستم‌دیدگی است. در این پیکار، دو جهان متضاد در برابر هم ایستاده‌اند: جهان سرمایه و جهان کار. جهان استثمار و بردگی و استعمار، جهان برادری و برابری و تساوی حقوق ملل؛ جهان جنگ و زورگویی و مداخلات وحشیانه امپریالیستی، فاشیسم و نژادپرستی؛ جهان نان، صلح، آزادی و همبستگی.

رفقای کارگر!

امسال در شرایطی به استقبال روز جهانی کارگر می‌رویم که باز هم شاهد پیشروی دهشتناک در فقر و عمیق‌ترشدن شکاف طبقاتی هستیم و این روند اسفبار با توجه به سیاست‌های تبه‌کارانه و نئولیبرالی حسن روحانی و شرکاء ادامه خواهد داشت و چشم‌انداز روشنی برای بهبود شرایط زندگی فرودستان جامعه متصور نیست. گورخوابی، کلیه‌فروش، تن‌فروشی، افزایش نرخ بیکاری، تورم و گرانی کمرشکن، سقوط ارز ملی، فقر و بینوایی همچنان رو به فزونی است و ناامنی معیشتی جامعه را به پرتگاه نیستی سوق داده است. سیاست‌های نئولیبرالی همراه با سرکوب اعتراضات کارگری و بازداشت‌های خودسرانه و وحشیانه فعالین کارگری، معلمان و دانشجویان و زنان، بویژه رهبران کارگران سندیکای نیشکر هفت تپه همه درخدمت کلان سرمایه‌داران داخلی و بین‌المللی است و نظام سرمایه‌داری مافیایی اسلامی، که خود را در محاصره عموم مردم زحمتکش ایران می‌بیند، چاره‌ای جز توسل به تشدید سرکوب و ارعاب پیش روی خود نداشته و ندارد. آقازاده‌ها در ایران مشغول غارت‌اند و در فساد، اختلاس و دزدی‌های کلان فعالانه شرکت دارند. آنها با مردم ایران مانند قوای اشغالگر رفتار می‌کنند.

رفقای کارگر!

امسال در شرایطی روز جهانی کارگر فرا می‌رسد که شما کارگران و زحمتکشان زجر کشیده ایران یا در غم از دست‌رفته‌گان فاجعه سیل سوگوارید یا در اثر از سرگیری تحریم‌های غیرقانونی آمریکا و تشدید فشارهای جنایت‌کارانه اقتصادی، اختلاس، دزدی، فساد و ... در شرایط غیر قابل تحملی به سرمی‌بَرید. فشارهای غیرقانونی اقتصادی بر ایران به وخیم‌ترشدن وضعیت معیشتی اکثریت تهیدستان جامعه انجامیده است و این یک اقدام هدفمند، کشتاری جمعی و ضدبشری محسوب می‌گردد. مسئولیت مستقیم فجایعی که در اثر تشدید تحریم‌های اقتصادی و فضای نظامی در ایران بروز خواهد کرد، به گردن امپریالیست‌ها به وِیژه امپریالیسم جنایتکار آمریکا است. چنین سیاست زورگویانه‌ای از سوی امپریالیسم امریکا به تقویت نیروهای سرکوب‌گر رژیم سرمایه‌داری جمهوری اسلامی می‌انجامد و از همین‌روی باید در مقابل فشارهای امپریالیستی و ماجراجویانه دولت ایالات متحده امریکا ایستاد و پرچم مستقل پرولتاریا را علیه هرگونه مداخله خارجی و مزدوران بیگانه برافراشت.

رفقای کارگر!

حزب کار ایران (توفان) دستگیری‌های خودسرانه رهبران اتحادیه‌های کارگری، معلمان معترض، فعالین مدنی را به شدت محکوم می‌کند و خواهان آزادی فوری و بی‌قید و شرط همه فعالین کارگری و اجتماعی از زندان است.

حزب کار ایران (توفان) از مبارزات کارگران و زحمتکشان ایران، که هرگز از پای ننشسته‌اند وعلیه خصوصی‌سازی، اخراج دسته جمعی و برای دریافت حقوق معوقه و اضافه دستمزد و برای تشکیل سندیکای مستقل می‌رزمند، قاطعانه دفاع می‌نماید و به همه کارگران قهرمان ایران درود می‌فرستد.

رفقای کارگر!

چاره شما کارگران و همه زحمتکشان ایران وحدت و تشکیلات است. حضور نیرومند تشکیلات سیاسی و در شکل تکامل یافته و علمی آن، تشکیلات واحد حزب مارکسیستی - لنینیستی طبقه کارگر، همه چیزیم و بدون آن هیچ چیز. تنها با چنین سلاحی است که می‌توان هدفمند علیه رژیم سرمایه‌داری و ضد کارگر و تبهکار جمهوری اسلامی و بر علیه امپریالیسم و مزدوران ریز و درشت‌اش رزمید، قدرت سیاسی را به کف گرفت و آینده تابناک روشنی را با دستان پرتوان خود رقم زد.

برای رهائی از جنگ‌های خونین و غارت‌گرانه و نابودی سلاح‌های اتمی و کشتارجمعی، برای تحقق حقوق بشر واقعی و رهایی از استثمار، فقر، بیکاری و فلاکت اقتصادی، راهی به جزانقلاب سوسیالیستی به رهبری حزب واحد طبقه کارگر موجود نیست و جزاین نیز نمی‌باشد.

 

درود به طبقه کارگر قهرمان ایران!

زنده باد انترناسیونالیسم پرولتری!

سرنگون باد رژیم سرمایه‌داری جمهوری اسلامی، به دست کارگران و زحمتکشان ایران!

زنده باد سوسیالیسم، این پرچم نجات بشریت!

حزب کار ایران (توفان)

اردیبهشت ماه ۱۳۹۸

 

****

آمریکا از ایران چه می‌خواهد، اهداف تشدید تحریم‌های جدید اقتصادی کدام‌اند؟

 

برنامه امپریالیسم آمریکا برای فشار بر ایران به مرحله‌ای رسیده است که مدت‌ها از آن به عنوان تحریم‌های فلج کننده یاد می‌شد، یعنی تحریم کامل معاملات نفتی تهران همراه با محدودیت‌های بانکی و پولی متعدد برای کور کردن عمده‌ترین منافذ درآمد ارزی جمهوری اسلامی. تازه‌ترین اقدام، لغو معافیت‌هایی است، که فقط چند کشور را از پیامدهای تحریم آمریکا علیه ایران استثنا می‌کرد، کشورهایی که برای قطع وابستگی نفتی خود به ایران، مهلت خواسته بودند. حالا صداهایی در ایران بلند شده‌اند، مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی هم باید کاری بکند، از بستن تنگه هرمز گرفته تا دنبال‌کردن دیپلماسی فعال‌تر در عرصه بین‌المللی.

پرسش این است آمریکا با تشدید تحریم‌های غیرقانونی کنگره آمریکا علیه ایران و تهدیدات نظامی در قالب «تغییر رفتار رژیم» و تشکیل کنفرانس‌های رنگارنگ، نظیر کنفرانس ورشو و حمایت از اپوزیسیون ارتجاعی برون مرزی از رژیم ایران چه می‌خواهد؛ آیا تحریم‌ها و فشار اقتصادی بر مردم ایران موجب خیزش توده‌ها و سرنگونی رژیم می‌شود؟ بطور خلاصه باید گفت:

 

یکم اینکه امپریالیسم آمریکا سال‌هاست سیاست‌ خود را در مورد ایران تعیین کرده است. آمریکا از ایران یک کشور نیمه مستعمره می‌خواهد، مانند زمان محمدرضا شاه؛ کشوری که ژاندارم منطقه شود و همدست امپریالیست‌ها در غارت منابع انرژی منطقه و تضمین استخراج و انتقال آنها به بازارهای غرب عمل نماید؛ ایرانی می‌خواهد مخالف چین و روسیه و در زمان مناسب مخالف هند و ژاپن و شاید اروپا، تا آمریکا به‌تواند دست بر گلوگاه نفت جهان داشته باشد و پیچ آنرا شُل و سفت کند و ایران را در گزینش سیاست راهبردی خویش در اقیانوس آرام در دهه آینده در کنار خود داشته باشد و نه در کنار چین. آنها مشکل‌شان برخلاف ادعاهای ایرانیان فریب‌خورده و یا خودفروخته، غنی‌سازی اورانیوم و مسئله هسته‌ای نیست و نبوده است. در زمان محمد خاتمی دو سال غنی‌سازی ایران با خواست آمریکا به تأخیر افتاد و حتی به خواست آمریکا برای امضاء پروتکل الحاقی، که یک پیمان استعماری است، تن داد. در ادامه این سیاست، ایران نیز به خواست آمریکا مبنی بر عودت تفاله‌های اتمی نیروگاه بوشهر به روسیه تن داد. ایران حاضر شد در صورت فروش اورانیوم غنی شده ۲۰ درصدی برای مصارف تحقیقاتی و پزشکی دانشگاه تهران از تولید آن خودداری کند و بهای خرید آنرا به روسیه، چین، آمریکا، آرژانتین و... به‌پردازد و از تولید آن صرف‌نظر کند. رژیم جمهوری اسلامی، در دوره هاشمی رفسنجانی، با سیاست تعدیل اقتصادی و باز گذاردن دست بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول در ایران و اجرای خواست‌های سازمان تجارت جهانی به خصوصی‌سازی مالکیت‌های عمومی مردم ایران دست زد و نفت ایران را با پوشش شرکت‌های خصوصی پاسدارن مافیائی خصوصی نمود و... اما به‌رغم همه اینها آمریکا از این «فرصت‌های مناسب» برای عادی‌کردن روابط با ایران استفاده نه‌کرد و به سیاست تحریم و فشار بر ایران ادامه داده است. عقب نشینی رژیم در قالب نرمش قهرمانانه و سیاست سازش با آمریکا و سرانجام خروج آمریکا از برجام و تشدید تحریم‌ها در دوره حسن روحانی، نشان داده است که آمریکا به دنبال تبعیت مطلق و در سودای سلطه بلامنازع خود برایران است.

دوم اینکه همان طور که اشاره رفت امپریالیسم آمریکا به تسلط بر منطقه نظر دوخته است. آنها ایرانی می‌خواهند که نوکر آمریکا، متحد اسرائیل، دشمن فلسطین، لبنان، سوریه، کره شمالی، کوبا، ونزوئلا، بولیوی، چین، روسیه  و... باشد. آنها تنها به یک تغییر راهبردی تن خواهند داد و آنهم با دست عوامل مورد اعتماد خود و نه با هر جناح غیر قابل محاسبه در حاکمیت ایران. اشغال لیبی، افغانستان، عراق، تجاوز به سوریه و لبنان، حمله نظامی عربستان به یمن، تقویت تروریسم در عراق، کنارآمدن با طالبان علیه ایران، دامن‌زدن به خواست‌های جدائی‌طلبانه در ایران و تقویت تروریست‌های ایران در خارج از ایران دامن زدن به جنگ شیعه و سنی، تحریم اقتصادی، مالی و گرسنگی دادن به مردم ایران، پروارکردن اپوزیسیون خودفروخته ایران در خارج از کشور و دنبالچه‌های آنها در درون ایران برای روزمبادا... همه حاکی از سیاستی است که آمریکا برای ایران در نظر دارد.

سوم اینکه رژیم جمهوری اسلامی، که در محاصره کامل قرارگرفته است، دو راه در پیش دارد؛ یا با خفت تسلیم امپریالیسم آمریکا شود و مورد حمله نظامی و سرکوب‌گر آنها قرار گیرد و تازه تضمین ندارد که آمریکائی‌ها همین قشر مافیائی را بر سر کار نگه‌دارند و یا اینکه به مردم ایران برای مقاومت در مقابل استعمار خون‌خوار تکیه کند، که آنوقت باید به یک حکومت دموکراتیک تن در دهد و مفسدان را محاکمه کرده به سزای اعمال‌شان برساند. با دست روحانی‌ها و جهانگیر اسهاقی‌ها و یا جنتی‌ها و لاریجانی‌ها و... نمی‌شود رژیم را «نجات» داد، فقط می‌شود ایران را بر باد داد و به هرج و مرج کشانید. آمریکا با «نجات» این رژیم هم موافق نیست. رژیم جمهوری اسلامی به بن‌بست رسیده است و به چشم خود می‌بیند که ارتجاع منطقه و متحدین آمریکا دست‌بردار نخواهند بود و تروریسم و بی‌ثباتی را از طریق پاکستان به داخل خاک ایران خواهند کشید. این جمهوری اسلامی است که باید در شرق و غرب خود نیز میان طالبان و القاعده ثبات خود را حفظ کند. و این تنها با تکیه بر مردم و به‌رسمیت‌شناختن آزادی‌های دموکراتیک و مجازات جنایت‌کاران، مفسدان و رانت‌خواران مقدور است. امری که خود این رژیم قادر به حل آن نیست و باید به دست مرم ایران حل گردد. یا پذیرش تمام خواسته‌های امپریالیسم آمریکا، یعنی تسلیم کامل یا ادامه فشار سیاسی و اقتصادی و محاصره نظامی! رژیمی که به مردم‌اش پشت کرده است، سرانجام راهی جز نوکری امپریالیسم پیش روی ندارد. این تازه آغاز سحر است.

در پایان باید به این پرسش، که تحریم‌های اقتصادی سرانجام موجب برافتادن رژیم خواهد شد، پاسخ منفی داد، مگر اینکه در ادامه جنگ اقتصادی به جنگ مستقیم نظامی مبادرت ورزند، که این هم در شرایط کنونی با توجه به اوضاع منطقه و جهان امکان پذیر نیست. فشار تحریم‌های خارجی و تهدیدات نظامی اما دست رژیم را در سرکوب اعتراضات داخلی بیشتر بازمی‌کند و به زیان جنبش آزادی‌خواهانه و عدالت‌جویانه مردم ایران است.

 

***

هدف امپریالیست‌ها از تروریستی‌خواندن سپاه پاسداران چیست؟

هشيار باشيم و آگاهانه عليه دشمنان مردم به‌رزميم

 

مقاله‌ای که در زیر می‌خوانید، خلاصه مقاله مفصلی است که در ۹ سال قبل در «توفان» شماره ۱۱۸ دی ماه ۱۳۸۸ ارگان مرکزی حزب کار ایران منتشر شد و اینک به مناسبت سیاست ماجراجویانه دولت آمریکا و در لیست تروریستی قراردادن سپاه پاسداران، که بوی تحریک و مداخله نظامی می‌دهد، انتشار می‌دهیم.

امپریالیسم هلند در کنار امپریالیسم آمریکا یکی از امپریالیست‌هائی است که توسط وزارت امور خارجه‌اش ۱۵ میلیون دلار به اپوزیسیون خودفروخته ایران و برای برپا کردن «انقلاب مخملی» در ایران هزینه می‌کند. این دولت در تمام جنایت آمریکائی‌ها و اقدامات تروریستی آنها در عراق و اسرائیل شرکت دارد، چنین تروریست‌های آلوده‌ای مشروعیت ندارند سایرین را تروریست خطاب کنند. سپاه پاسداران ارگان رسمی یک کشور رسمی و مستقل است و از هویت قانونی در ایران برخوردار است. معرفی‌کردن ارگان رسمی یک کشور مستقل و ثبت آن به عنوان تروریست به معنی تدارک برای بهانه‌گیری‌های جنگی و اقدامات تروریستی بعدی است. آنها می‌خواهند سیاست تجاوز به ایران را از هم اکنون تحت عنوان مبارزه با تروریسم استتار نمایند. حزب ما سیاست مداخله‌جویانه امپریالیسم امریکا را به شدت محکوم می‌کند و از همه نیروهای ضدامپریالیست و ضد رژیم می‌خواهد که در مقابل اقدام زورگویانه آمریکا بایستند و آن را قویاً محکوم کنند. آنها که به دلیل نفرت از جمهوری اسلامی به سیاست‌های ماجراجویانه آمریکا لبیک می‌گویند، به همدست این ابرقدرت بر علیه منافع ملّی مردم ایران بدل می‌شوند و به ورطه خیانت و وطن‌فروشی درمی‌غلطند:

***

«بزرگترین تروریست قرن بیست‌ویکم، امپریالیست‌ها و در رأس‌شان امپریالیسم آمریکا و صهیونیست‌های اسرائیل هستند. این جرج بوش بود که با دروغ و دَغَل با جعل سَند با بی‌شرمی بی‌نظیر دولت قانونی عراق را به بهانه تروریست و صاحب بمب اتم مورد اتهام قرار داد و صدها هزار نفر را در عراق به قتل رسانید و هنوز هم می‌رساند. این دولت جرج بوش بود که به افغانستان تجاوز کرد، از طریق ناتو به یوگسلاوی تجاوز کرد و بر همه جنایت‌های صهیونیست‌ها صحه گذارد. این دولت جرج بوش بود که دادگاه کیفری جهانی را فاقد ارزش دانست و تهدید کرد که اگر یک نظامی آمریکائی به اتهام جنایت دستگیر شده و در مقابل دادگاه لاهه قرار داده شود و محکوم گردد، ارتش آمریکا به هلند حمله خواهد کرد و نظامی آمریکائی را نجات خواهد داد. این نیروی دریائی تروریست آمریکا بود که هواپیمای مسافربری ایران را با موشک زد و بیش از ۳۰۰ نفر از هموطنان ما را به قتل رسانید و به زور قدرت تبلیغاتی همه چیز را لاپوشانی کرد. این تروریست‌های آمریکائی و اروپائی بودند که به صدام حسین گازهای سمی تحویل می‌دانند که بر سر ایرانیان فروریزد و آنها را که از تمامیت ارضی کشورشان، از استقلال‌شان دفاع می‌کردند، به قتل به‌رسانند. آنها حتی ممانعت کردند که این حقایق در دادگاه ساختگی صدام حسین طرح شود و دست امپریالیست‌ها روگردد. آنها در مقابل موشک‌باران شهرهای بزرگ ایران، که جنایت جنگی محسوب می‌شود، زیرا تنها کشتار مردم غیر نظامی را هدف خود قرار داده بود، سکوت کردند و در اخبار رسانه‌های گروهی خویش برای فریب مردم مدعی بودند که: «هر دو طرف از سلاح گاز و موشک» برای تخریب و آدم‌کشی استفاده می‌کنند. این چهره جنایت‌کاران «دموکرات» و «لیبرال» و «هواداران حقوق بشر» نباید از خاطره ما برود. این تروریست‌های سیاسی نان را به نرخ روز می‌خورند و فاقد اصولیت هستند. اصولیت، انسانیت و شرافت آنها فقط کسب سود حداکثر به هر قیمت است. این تروریست‌های اسرائیلی هستند که دیواری به طول چند صد کیلومتر به دور فلسطینی‌ها کشیده‌اند و آنها را زندانی کرده و سرزمین‌هایشان را غصب می‌کنند و چند ده برابر دیوار برلن است. این صهیونیست‌های تروریست اسرائیل هستند که به نوار غزه حمله کرده‌اند و تمام زیربنای هستی مردم را نابود کرده‌اند. هیچکس از این تروریست ها، به این همه بی‌وجدانی و جنایات ضد‌بشری ایراد نمی‌گیرد. هیچکس نمی‌خواهد که این تروریست‌ها در پارلمان اروپا محکوم شوند. سراپای این سیاست‌ها، سیاست ریاکارانه و دودوزه‌بازی است. خانم «آمیرا هاس»، خبرنگار مترقی یهودی مقیم فلسطین پس از تماس با فلسطینی‌ها در نوار غزه نوشت: «هر روز جان بدربردگان در نوار غزه حکایت می‌کنند که آنها حسرت خویشاوندان‌شانی را می‌خوردند که در زمان تجاوز نظامی اسرائیل جان دادند». چقدر این اعتراف دل‌خراش است. کار جنایت تروریست‌های اسرائیل به جائی رسیده است که مردم نوار غزه مرگ را به ادامه حیات ترجیح می‌دهند. این ارتش جانی و رهبران سیاسی آنها در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل بر مبنای گزارش یک قاضی مشهور یهودی به جنایت علیه بشریت محکوم شدند و در مجمع عمومی سازمان ملل علی‌رغم رای مخالف نماینده هلند و همدستان‌شان قطعنامه‌ای برای محکوم‌کردن جنایت اسرائیلی‌ها به نام جنایت‌کاران علیه بشریت به شورای امنیت سازمان مل متحد ارجاع شد. خوانندگان توفان مطمئن باشند که این تروریست‌ها و جنایت‌کاران علیه بشریت هرگز مجازات نه‌خواهند شد و نام‌شان در فهرست تروریست‌های تاریخ قرار نه‌خواهد گرفت.

 

هلند نقش توله‌سگ صهیونیست‌ها و امپریالیست‌ها را بازی می‌کند. تمام بازار الماس جهان در دست تجار صهیونیست یهودی تبار هلندی در آمستردام است. آنها می‌خواهند افکار عمومی را از جنایات صهیونیست‌ها در نوار غزه منحرف کنند. دولت تروریستی اسرائیل در فردای محکومیت‌اش با آموزش از جرج بوش یک سند جعلی علیه ایران ساخت و یک کشتی حامل اسلحه برای حزب‌اﷲ لبنان را در آب‌های مدیترانه توقیف کرد و عربده کشید که این سلاح‌ها برای کشتار مردم اسرائیل، یعنی جنایت علیه بشریت است. اگر کسی به خواهد اسرائیل را در شورای امنیت محکوم کند، باید ایران را نیز محکوم کند. سند جعلی و صحنه‌سازی به قدری خنده‌دار و بی‌شرمانه بود که تنها حزب‌اﷲ برای اینکه این دسیسه بی‌پاسخ نماند، این عمل مسخره را به عنوان یک راهزنی دریائی محکوم کرد و ادعاهای دروغین اسرائیل را تکذیب نمود. دول امپریالیستی از ترس بی‌آبروئی حتی حاضر نه‌شدند، پشت‌اش را به‌گیرند و در این بی‌آبروئی شریک شوند. مسئله به این «بزرگی» به یکباره به فراموشی سپرده شد. مطبوعات «دموکرات» جهان به یکباره خفقان گرفته‌اند و مسئله به این مهمی را دنبال نمی‌کنند، به پُرس‌وجو بر‌نمی‌خیزند، به اسرائیل سفر نمی‌کنند، تا با نتانیاهو در این مورد مصاحبه کنند، با دبیرکل سازمان ملل متحد و یا رئیس شورای اروپا و... وارد بحث و جدل نمی شوند تا به کُنه مسئله پی‌بَرند و افکار عمومی را روشن کنند. ولی دروغ به این بزرگی را عنوان‌های بزرگ نشریات خویش کردند.

هیچ‌کدام از ممالک جهان حاضر نه شدند در این بازی مسخره و جعل سند به جز «کیهان لندن»ی، که در آرزوی تجاوز آمریکا به ایران می‌سوزد، شرکت کنند. »

 

سپاه پاسداران و رژیم جمهوری اسلامی دشمنان مردم ایران هستند و این وظیفه مردم میهن ماست همانگونه که تا کنون نشان داده‌اند علیه این دستگاه‌های سرکوب به‌رزمند و آنها را سرنگون کنند. ملتی لیاقت آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی را دارد که در عرصه پیکارهای بی‌امان حق خویش را با فداکاری به‌دست آورده باشد تا قدر حفظ آنرا در آینده نیز به‌داند. مردم ایران که انقلاب مشروطیت، مبارزات ضد دیکتاتوری زمان رضا شاه، مبارزات دموکراتیک مردم آذربایجان و کردستان، قیام افسران خراسان، مبارزات پرشکوه ضداستعماری دوران ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر محمد مصدق، قیام‌های تاریخی ۳۰ تیر، مبارزات ۱۶ آذر، ۱۵ خرداد، انقلاب شکوهمند بهمن، ۱۸ تیر، ۲۲ خرداد و.. را پشتوانه خویش دارند و بر این سنت‌های انقلابی تکیه می‌کنند. با تکیه به نیروی خویش بنیاد این نظام ستم‌گر و ارتجاعی را جارو خواهند کرد و به دخالت موذیانه امپریالیست‌ها نیازی ندارند. امپریالیست‌ها و صهیونیست‌ها که مجدداً بر طبل جنگ می‌کوبند، دشمنان مردم ایران هستند و در تلاش‌اند تا فضای تجاوز را در خارج برای افکار عمومی کشورشان بسازند. آنها می‌دانند که اپوزیسیون انقلابی ایران ضد ابزارهای سرکوب رژیم جمهوری اسلامی و ضد این رژیم در تمامیت خود است و به این جهت هرگز پرچم حمایت از پاسداران را علم نمی‌کند، ولی اپوزیسیون انقلابی ایران دخالت اجانب خون آشام را در سرنوشت ملت ایران محکوم می‌کند. مردم ایران به دوستی‌های خاله‌خرسه نیاز ندارند و این تاکتیک کثیف امپریالیست‌ها و صهیونیست‌ها را می‌شناسند. استقلال ایران توسط امپریالیست‌ها و صهیونیست‌ها تهدید می‌شود. آنها هیچوقت زمانی که منافع‌شان ایجاب می‌کرده است، هوادار تحقق حقوق بشر نبوده‌اند و در آینده نیز نه خواهند بود. امپریالیست ها دانشگاه‌های شکنجه دارند و در جهان به آدم‌ربائی و شکنجه آنها مشغول‌اند. آنها حتی شکنجه را قانونی کرده‌اند و اُسرای جنگی را به عنوان آدم‌های بی‌حقوق در قفس نگه‌میدارند. این عده نمی‌توانند به ما ایرانی‌ها درس ادب و اخلاق و رعایت حقوق بشر دهند. در بهترین حالت تنها می‌توانند درس ریاکاری و سنگدلی و وقاحت را عرضه کنند، که بهترین شاگردان آنها امثال احمدی نژاداند.

اپوزیسیون انقلابی ایران باید دخالت اجانب را در امور داخلی ایران محکوم کند. سرنگونی رژیم استبدادی سرمایه‌داری جمهوری اسلامی وظیفه مردم ایران است و نه قوای خارجی. دلسوزی امپریالیست‌ها نیز تنها اشک تمساح است و مردم میهن ما گول آنها را نمی خورند. نباید فریب امپریالیست‌ها را خورد و با آنها هم دهان شد.

***

 

داستانِ تلخِ سیل در ایران و حماسۀ زنان

هرگز ز دل

امید گل آوردنم نرفت

این شاخِ خشک،

زنده به بوی بهار توست (سایه)

 

ماجرایِ تلخِ بارش بی‌سابقۀ باران در روزهای پایانی اسفند ۹۷، وقوع سیل و دیدنِ تصاویرِ دل‌خراش هفته‌های گذشته بسیاری از هم میهنانمان را در شوک فرو بُرد. سیلِ ویران‌گر دار و ندار مردم را شُست و بُرد! آنچه باقی ماند، بُهت و سوگ از دست‌دادن‌ها بود و مردمی محصور میان آب‌ها در انتظارِ فردایی نامعلوم!

قرارداشتن ایران از نظر جغرافیایی بر مدارِ حوادث طبیعی امری بود که همۀ مسئولان می‌بایستی بر آن واقف می‌بودند. اما تکرارِ همزمانِ سیل و ریزش‌های ممتد باران، آقایان مسئول را، که تمامی سال‌های گذشته تا این لحظه در خواب بودند، «غافلگیر» کرد و ثابت نمود که حاکمیت تا چه اندازه در رویاروئی با رخدادهای طبیعی ناتوان است. بی‌کفایتی و ناکارآمدی نهادهای رسمی در مدیریت بحران هر روز بر میزان عدم اعتماد مردم نسبت به دولت و حاکمیت می‌افزاید. مردم خیلی زود دریافتند حاکمیتی که برای «سرکوب» همه‌گونه ابزاری را مُهیا کرده، برای «نجات» بی‌تدبیر و درمانده است. آنها دریافتند که کمک‌های امدادی از خارج – عمدتاً به دلیل تحریم‌های آمریکا علیه کشور ایران و عوامل دیگر - حداقل به طور عاجل انتظارِ نمی‌رود!

زنانی که خانه و کاشانۀ خود را از دست داده بودند و با رنج نداشتنِ سرپناه و با ترس و نگرانیِ مضاعفِ خطرِ تجاوز، خشونت و آزارجنسی هم دست و پنجه نرم می‌کردند، بجایِ تسلیمِ شدن به شرایط، پیشگام شدند و دست به دست مردان دادند. همراه پدران، برادران و فرزندان خود گروه‌های امدادِ مردمی و شوراهای کوچکی را تشکیل دادند و با قدرتِ ابتکار و اتحادی بی‌نظیر به یاری یکدیگر شتافتند، صحنه‌ها و حماسه‌هائی به جاماندنی آفریدند.

در رزم علیه ویرانیِ سیل، زنان پا به پای مردان در سازماندهی و مدیریت بحران تلاش کردند، در هرجا که نیاز حس می‌شد، با حضور و شرکت فعال خود به مبارزه با ویرانی شتافتند و در بازسازی و اقدامات پیش‌گیرانه در مواجهه با سیل یاری رساندند. در این ایام بحرانی، زنان برخلافِ تبلیغات همیشگی، نه از «جنسِ ضعیف»، بلکه تکیه‌گاهی قوی و امیددهنده برای فرزندان و خانواده‌های خود بودند، که نه تنها کارآیی و توانمندی‌های خود در فائق‌آمدن بر مشکلات ناشی از سیل را به اثبات رساندند، بلکه در اثر برخورد با مشکلاتی ناشناخته در زمینه‌های مختلف امکان کارآموزی یافتند و بر مهارت‌های خود نیز افزودند.

زنانی که مشارکت و نقشِ سازندۀ آنان در فرهنگِ سنتیِ عقب‌افتادۀ جامعۀ اسلامی چهار دهه نادیده گرفته شده؛ به نیازهای طبیعی و بدوی آنها نیز به طور مستمر بی‌تفاوتی نشان داده شده است، تصمیم گرفتند تا به جای «گریستن» و زانوی غم درآغوش گرفتن، به پا خیزند و مبارزه برای تغییرِ وضعیتِ موجود را برگزینند. بدون هیچ‌گونه تجهیزات پیشرفته همراه پدران، همسران و فرزندان خود سدّها ساختند و از ورود سیل به روستاها و شهرها جلوگیری کردند، گِل از خیابان‌ها و خانه‌ها زدودند و در برابرِ سنگ‌دلیِ طبیعت سر خم نه‌کردند و به ناکارآیی و بی‌تفاوتیِ مسئولان دهن‌کجی نمودند و درس ایستادگی، مقاومت و مدیریت بحران به آنان آموختند.

نقشِ بانوان در بازسازی‌های بعد از رُخدادِ حوادث طبیعی در ایران، تمامِ تلاش چهل سالۀ رژیم در ساختنِ نقش‌های کلیشه‌ای برای زنان را چون قلعه‌های شنیِ ساحلیِ واقع در مسیرامواج خروشانِ دریا درهم فروریخت و نابود ساخت. تمامیِ توهینِ سالیانِ گذشتۀ حاکمیتِ اسلامی به زنان و دورنگاه داشتنِ آنها از جامعه و فعالیت‌های اجتماعی، حذف‌نمودن آنان در بسیاری از زمینه‌ها و تصمیم‌گیری‌های اجتماعی، تصویب قوانینِ مذهبی علیه زنان و نابرابری جنسیتیِ و ... چون تُفی سربالا شد و بر صورتِ مسئولانِ رژیم فرود آمد. زنانِ میهنمان حماسه‌ای عظیم ساختند، که به اندازه یک جُو از آن در ذات مسئولان کشور نمی‌یابید.

با ارزش‌ترین دست‌آوردِ همگامیِ زنان و مردانِ سرزمین‌مان، تجربۀ تشکیلِ نهادهای امدادی مردمی بود. مردم دوباره به خاطر آوردند مشارکتِ زنان و مردان، همبستگی، قدرت اتحاد، تلاش و امید برای تغییر شرایطِ تحمیلی، قوی‌تر از هر سیلی است و تشکل رمز پیروزیست.

شرکتِ فعالِ زنان در این بین، حتی رسانه‌های دولتی را نیز به تحسین واداشت و آنان را مجبور ساخت تا از تلاش صبورانه و متداوم آنان گزارشات متعددی تهیه کنند و نشر دهند. زنان در عمل ثابت کردند، قهرمانان تزلز‌ل‌ناپذیری هستند. علی‌رغم تلاش دولت برای جلوگیری از دخالت‌گری مستقیم مردم، هموطنان با همدلی و همیاری ایستادند و نهادهای کمک‌رسانیِ مردمی کار خود را پیروزمندانه به پیش بردند. چنان داستانی نوشتند که حتی رسانه‌های دولتی نیز به زانو درآمدند و از تلاش آنان گزارش‌ها تهیه کردند. ایرنا نوشت: «وقتی بیل به زمین کوبیده می‌شود، تا گِل‌ها را از خانه بیرون ببرد، همه فکر می‌کنند که دستان تنومند و قوی یک مرد پشت این بیل است که چنان با قدرت خاک و گِل را بیرون می‌اندازد، اما همیشه این طور نیست. اینجا دست‌های یک زن است که در کنار مردان بیل می‌زنند».

چه خوب گفت آن اندیشمند و آموزکار کبیر کارگران و زحمتکشان  جهانکه «بدون شرکت آگاهانه و فعال زنان هیچ انقلابی به پیروزی نمی‌رسد».

***

زنده باد همبستگی سراسری با سیل زدگان ایران

اعلامیه شماره ٢

ایرانیان آزاده و میهن‌دوست!

كمك‌های خود را از هر طریق ممكن به دست هموطنان سیل‌زده و مصیبت‌دیده ایران به‌رسانید .

 

رفقا و هواداران و دوستداران حزب!

در هر كجایی كه هستید، با جمع‌آوری كمك مالی و با ابتكارات شخصی و جمعی به یاری سیل‌زدگان به‌شتابید.

این اقدامات و کمک‌ها، ولو گام كوچكی در همبستگی و یاری‌رساندن به هموطنان ما باشد، اما در این شرایط حساس تاریخی، كه دشمنان خارجی و داخلی در امر كمك‌رسانی به مردم به خرابكاری و تبهكاری مشغول‌اند، فوق‌العاده حائز اهمیت است .

حزب ما در حال جمع‌آوری كمك مالی است و از همه رفقا و هواداران و هموطنان عزیز می‌خواهد تا به هر طریق ممكن كمك‌هایشان را به حزب به‌رسانند و همبستگی خود را با سیل‌زدگان ایران ابراز دارند.

 

زنده‌باد همبستگی با سیل‌زدگان ایران!

حزب كار ایران (توفان)

هیجده فروردین ١٣٩٨

 

 

در جبهه نبرد طبقاتی

پیکار کارگران و زحمتکشان علیه سرمایه‌داران ادامه دارد

(گلچینی از اعتصابات و اعترضات کارگران در فروردین ماه ۱۳۹۸)

 

سیل ویران‌گر، جشن نوروز را به عزای ملی مبدل ساخت، داشته و نداشته مردمِ زیرِ بارِ فشارِ گرانی، بیکاری، بی‌پولی، تحریم و … را با خود بُرد، در حالی که حاکمان بی‌صلاحیت و غارت‌گر جمهوری اسلامی را خواب برده بود و امپریالیست‌های متجاوز و فرصت‌طلب به دنبال گرفتن ماهی از آب گل‌آلودِ سیلاب‌هایِ خودساخته و همچنین ساخته جمهوری اسلامی هستند.

ولی اتحاد و از خود گذشتگی مردمِ لِه‌شده زیر خط فقر در بدترین شرایط نیز سبب خلق شگفتی‌هایی شد که چشم دشمنان داخلی و خارجی «کارگران، معلمان، کشاورزان و دیگر زحمتکشان» را کور کرد. در حالی که مردم سیل‌زده به حال خود رها شدند و تا مدتی هیچ کمکی از جانب حاکمان داخلی و کشورهای به ظاهر انسان‌دوست دریافت نه‌داشتند. مردم، خود دست به کار شدند و نشان دادند که تُرک، کُرد، عرب، بلوچ، ترکمن، فارس و … متحد یکپارچه به جنگ سیل و خرابی‌های ناشی از سیل و بی‌خردی حاکمان غارت‌گر می‌روند و با سینه سپرکرده مقابل سیل ویران‌گر به دفاع از هستی خود می‌پردازند.

و در حالی که سیل زدگان و مردم دیگر مناطق به جنگ طبیعت کور، بی‌خردی حاکمان و بی‌برنامگی مسئولان رفتند، لحظه‌ای از مبارزه با سرمایه‌داران و مسئولان و نئولیبرال‌های داخلی و خارجی غافل نه‌گشتند و همچنین عزیزان دربند خود را که در زیر فشار مضاعف زندان و شکنجه نیز هستند، فراموش نکردند و به دفاع از آنان، خواهان آزادی آنان هستند. مبارزه کارگران و زحمتکشان در فروردین ماه با شدت ادامه داشت که در زیر به بخشی از مهمترین آن‌ها می‌پردازیم.

***

 

هفت تپه

۱ فروردین

آغاز سال نو با ادامه جمع‌آوری طومار توسط کارگران هفت‌تپه در ارتباط با خواست آزادی «اسماعیل بخشی» و دیگر زندانیان شروع شد و بسیاری از کارگران و دیگر مردم در دفاع از کارگران زندانی طومار را امضاء کردند.

۲ فروردین

«اسماعیل بخشی» از درون زندان پیامی پُر از مهر مَحبت، همراه با روحیه‌ای مقاوم و پُرتوان در مبارزه و زندگی برای همکاران، دیگر کارگران و مردم به مناسبت نوروز به بیرون فرستاد. در بخشی از این پیام آمده است: « …از پشت میله‌های زندان به طبقه کارگر، دانشجویان، دادفران و همه عدالت‌طلبان و برابری‌خواهان درود می‌فرستم، نوروز را شادباش می‌گویم. چه بگویم که واژه‌ها برای قدردانی از حمایت مردم عزیز، خواهران و برادرانم، بی‌وزن هستند.

به امید آزادی، برابری و عدالت. دوستدار مهرتان/ اسماعیل بخشی، کارگر هفت تپه از زندان مرکزی شهرستان اهواز»

سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه به مناسبت فراررسیدن بهار پیام شادباشی صادر نمود. در این پیام آمده است: «کارگران و هم‌سرنوشتان؛ پیام اسماعیل بخشی از پشت میله‌های زندان همراه با فرارسیدن فصل بهار و سال نو، نوید مقاومت و ایستادگی در مقابل درد و رنج و زندان را یادآور شده است. اسماعیل پیام داده «بنگر که دگرگونی، تغییر و ساختن فردای بهتر سرفصل روشن سال است». هم سرنوشتان؛ باید در هر شرایطی امیدوار بود، چرا که بدون امیدواری، ما توان مبارزه در راه رهایی و دست‌یابی به مطالبات به حق را از دست خواهیم داد. زمستان با تمام سختی‌هایش توان مقابله با بهار را نداشته و تاریکی در مقابل روشنایی همیشه زبون و ناتوان بوده است. فرارسیدن بهاران را با این امید، شادباش می‌گوئیم که زندگی به دور از رنج و محنت، به دور از تحقیر و تبعیض، به دور از ستم و استثمار و نابرابری را شاهد باشیم».

۶ فروردین

پیام سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه به مناسبت اتفاق ناگوار سیل. در این پیام آمده است که: «تخریب محیطزیست، روی دیگر منافع صاحبان قدرت است. … در کشوری که کارگر معترض برای داشتن و دریافت حقوق ماهانه بازداشت و زندانی می‌شود و ‌تن او مورد ضربات شلاق قرار می‌گیرد، باورکردن آن غیرممکن است که تمام مشکلات پیش‌آمده از سیل روزهای اخیر را تنها به پدیده‌های طبیعی نسبت داد.

از آنچه تاکنون در بعضی از شبکه‌های اجتماعی انتشار یافته است، مشخص شده که تخریب محیط زیست در راستای منفعت‌های بعضی از افراد صاحب قدرت و همچنین ایجاد پروژه‌هایی برای کسب سودهای کلان و.... از دلایل عمد ه این خانه‌خرابی گسترده می‌باشد. … اما دوباره این مردم‌ با شعور و دردکشیده بودند که به یاری هم‌نوعان خود شتافته و با حداقل‌ها، یاری‌رسان و کمک حال سیل‌زده‌گان شدند، درود بر شما مردم با شعور که دوباره نشان دادید که ما باید به فکر خود باشیم چرا که «جنگل خواران» و «زمین‌خواران» و «رانت‌خواران» و «ژن‌های فساد و تباهی» نه تنها به فکر ما نیستند، بلکه خود از عاملان این مصیبت‌ها بوده و هستند».

۱۸ فروردین

در فراخوان سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه جهت حمایت از سیل زده‌گان در خوزستان می‌خوانیم که «کارگران و مردم زحمتکش، هر چند که کارگران و خانواده‌های کارگری خود با فقر و نداری دست و پنجه نرم می‌کنند، اما واقعیت این است که ما کارگران و مردم زحمتکش دادرسی نداریم. پس باید با اتکاء به خانواده بزرگ کارگری در بُعد سراسری، کمک حال خود باشیم و با همت و فداکاری بیشتر از گذشته هر آنچه را که در توان داریم، در اختیار سیل‌زده‌گان بگذاریم».

۱۹ فروردین

دوشنبه ۱۹ فروردین ماه ۱۳۹۸ کارگران بازنشسته نیشکر هفت تپه به دلیل عدم‌ دریافت سنوات سال‌های ۹۵و ۹۶ در محوطه کارخانه دست به اعتراض زدند.

۲۳ فروردین

هرچه سریع‌تر تالاب هورالعظیم را برای نجات شهرها و روستاهای خوزستان آب‌گیری کنید!

صدو‌پانزده عضو هیئت علمی دانشگاه اهواز در نامه‌ای به روحانی بر لزوم آب‌گیری تالاب هورالعظیم «در اسرع وقت» و «به صورت دائمی» جهت نجات شهرها و روستاهای خوزستان تأکید کردند.

۳۰ فروردین

رئیس اتحادیه خدمات آلمان، آقای فرانک بزیرسکه، طی نامه‌ای به زندانی‌کردن «اسماعیل بخشی» و «سپیده قُلیان» اعتراض کرد و خواهان آزادی این دو نفر و سایر کارگران زندانی شرکت نیشکر هفت تپه شد.

ایشان در این نامه که به علی اکبر دبیران، سفیر جمهوری اسلامی در آلمان، ارسال شده، خواهان آزادی فعالیت مستقل و آزاد سندیکای نیشکر و فعالیت اتحادیه‌ها در ایران شدند.‌

 

شرکت واحد

سندیکای کارگران شرکت واحد در بیانیه‌ای به مناسبت آغاز سال نو آورده است که: «کارگران و سایر مزدبگیران در ایران سالی بسیار پرمشقت را به لحاظ عدم برخورداری حتی از معیشتی حداقلی پشت سر گذاشتند. … در سالی که گذشت به‌رغم گرانی‌های چندبرابری مایحتاج زندگی برابر آنچه رسماً انتشار یافته حقوق چند صد هزار کارگر دائماً تا چند ماه به تعویق افتاد و اعتراضات کارگران برای دریافت حقوق حداقلی تعیین شده سرکوب شد، اما در مقابل اراده‌ای برای برخورد با افرادی که به واسطه ارتباطات‌شان با شبکه رانتی و اختلاس در کشور این سیه‌روزی را بر کارگران تحمیل کردند، دیده نمی‌شود. …

در سال ۹۷ همچون گذشته برخورد پلیسی، امنیتی و قضایی با کارگران، معلمان، فعالان صنفی، دانشجویی و فعالان مدنی ادامه داشت و تعداد زیادی از آنان بازداشت و با احکام ناعادلانه برای سال‌ها روانه زندان شدند. برخوردهای امنیتی با افرادی که در جریان اعتراضات صنفی همچنین اعتراضات مردمی در دی ماه ۹۶ در اعتراض به گرانی و تورم صورت گرفته بسیار چشمگیر می‌باشد و ضروری است این زندانیان فوری و بدون قید و شرط آزاد گردند و تعقیب و مراقبت فعالان کارگری و دیگر فعالان صنفی متوقف گردد. …

سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه نوروز باستانی سال ۱۳۹۸ را به همه کارگران تبریک عرض می‌نماید و با توجه به اینکه ایجاد سندیکا و تشکل مستقل کارگری، تکیه بر نیروی جمعی کارگران و سازمان‌یابی اعتراضات کارگری راه برون‌رفت کارگران از وضعیت مشقت‌بار فعلی می‌باشد، سالی همراه با موفقت و سعادت‌مندی را برای همکاران خود در شرکت واحد و عموم کارگران و مردم فرودست آرزو دارد».

۱۰ فروردین

سندیکای شرکت واحد با صدور اطلاعیه‌ای همدردی خود را با سیل‌زده‌گان اعلام داشت؛ در این اطلاعیه آورده است: «سیل و بی‌کفایتی حاکمان؛ سبزی بهار و شادی نوروز را به سیاهی و عزا تبدیل کرد. … سیلاب اخیر از استان‌های شمالی مازندران و گلستان تا استان‌های غربی کرمانشاه و کردستان، استان‌های جنوبی و جنوب غربی فارس و خوزستان و بوشهر جملگی به واسطه اشتباهات مسئولین شهری و کشوری تشدید شد، از خط راه‌آهن گرگان گرفته که بدون آبراه و گذرگاه سیلاب ساخته شده تا پُرکردن مسیل رودخانه در دروازه قرآن شیراز و تبدیل آن به اتوبان؛ و هزاران اشتباه مهلک دیگر. گویی که آقایان گمان کرده‌اند خشکسالی کشور دایمی خواهد بود و دیگر ایران با تَرسالی و بارش زیاد مواجه نه‌خواهد شد. ...

سندیکای اتوبوسرانی تهران و حومه مراتب همدردی خود را با هموطنانی که گرفتار سیلاب شدند، اعلام داشته و به کسانی که عزیزانی را در سیل ویران‌گر از دست داده‌اند، تسلیت عرض می‌نماید. … »

۲۲ فروردین

دیدار جمعی از اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد، فعالان کارگری و فعالان دانشجویی با خانواده‌های معلمان زندانی «اسماعیل عبدی» و «محمد حبیبی».

 

فرهنگیان

۱۶ فروردین

ستاد همیاری فرهنگیان ایران در حمایت از سیل‌زدگان: تشکیل گروه‌های همیاری، حمایت مردمی از سیل‌زده‌گان است!

هموطنان عزیز!

ضمن تسلیت به خانواده جانباختگان بحران سیل، ما به عنوان جمعی از فرهنگیان ایران در راستای کمک به هموطنان آسیب‌دیده قصد داریم با تهیه اقلام ضروری در شهرهای مختلف نسبت به امدادرسانی اقدام نماییم.

۱۹ فروردین

«گلرخ ابراهیمی» با پایان محکومیت پرونده قبل و قرار کفالت پرونده جدید دوشنبه ۱۹ فرودین ۹۸ از زندان اوین آزاد شد.

۲۰ فروردین

معلمان مدرسه شهید آوینی - منطقه ۱۲ تهران- روز سه شنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۸ به خاطر پرداخت‌نشدن حق‌التدریس خود از حضور در کلاس‌های درس خودداری کردند.

۲۱ فروردین

دیدار جمعی از شورای کارگری بازنشستگان تأمین اجتماعی (بستا) و اعضای اتحادیه آزاد کارگران ایران از خانواده معلم زندانی «محمود بهشتی».

۲۴ فروردین

دیدار نوروزی جمعی از معلمان و فعالان صنفی با خانواده معلمان زندانی «اسماعیل عبدی» و «محمد حبیبی».

۲۹ فروردین

فراخوان تجمع سراسری و گسترده فرهنگیان ایران. بدین وسیله شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران، تجمع اعتراضی روز ملی معلم را به اطلاع تمامی همکاران عزیز می‌رساند.

لذا از تمامی همکاران بزرگوار اعم از پیش‌کسوتان و شاغلان انتظار می‌رود تا با همبستگی و همدلی هرچه بیشتر در هرچه باشکوه‌تر برگزارشدن این تجمع همراهی و همکاری لازم را داشته باشند.

لازم به ذکر است که این تجمع در راستای پیگیری مطالبات صنفی و آموزشی و در اعتراض به عدم توجه مسئولان به مطالبات بر حق فرهنگیان، به صورت گسترده و سراسری در تمامی استان‌ها و شهرستان‌های کشور برگزار خواهد گردید.

بدیهی است حضور تک تک شما فرهیختگان، تأثیر مثبت و مستقیم در تحقق مطالبات بر حق فرهنگیان خواهد داشت.

پنج شنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۰ تا ۱۲ در مراکز استان‌ها اداره کل آموزش و پرورش استان و در مراکز شهرستان‌ها ادارات آموزش و پرورش شهرستان. شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران

جمعی از فعالین سیاسی و مدنی، در خانه «اسماعیل عبدی»، معلم محبوس در زندان اوین، حاضر شدند و با خانواده وی دیدار کردند. این فعالان سیاسی و مدنی ضمن اعلام همبستگی با خانواده «اسماعیل عبدی»، خواستار آزادی او هستند.

 

هپکو اراک

۲۷ فروردین

کارگران هپکو، از بستن راه آهن تا امداد رسانی. در جریان سیل لرستان، کارگران هپکو اراک در قالب تیم‌های ۳۰ نفره مشغول به امدادرسانی به مردم مناطق سیل‌زده هستند. این کارگران، ماشین آلات سنگینی را که در این موقعیت بحرانی برای مقابله با سیل ضرورت دارند، به رایگان برای مردم تعمیر می‌کنند. همچنین آنها با ایجاد تغییرات در پمپ‌هایی که در شرکت هپکو مورد استفاده است، این پمپ‌ها را برای تخلیه گِل و لای خانه‌ها مورد استفاده قرار داده‌اند. علاوه بر این، چند نیسان کمک‌های غیرنقدی توسط این کارگران برای مردم مناطق سیل‌زده ارسال شده است.

این همان کارگرانی هستند که در سال گذشته در اعتراض به واگذاری شرکت تولید تجهیزات سنگین هپکو به بخش خصوصی و همچنین عدم دریافت ۸ ماه حقوق معوقه دست به تحصن زدند و چندین‌بار راه آهن شمال به‌ جنوب را بستند. و در نهایت چند تن از این کارگران به زندان و شلاق محکوم شدند. کارگران هپکو در جریان کار و فعالیت خود به این نتیجه رسیده‌اند که در این مواقع بحرانی نمی‌توان چشم انتظار کمک‌های مسئولین بود. بلکه خود کارگران باید با اتحاد و همدلی برای نجات همنوعان خود وارد عمل شوند.

۲۹ فروردین

کارگران کارخانه قند فسا به علت پرداخت‌نکردن حقوق اسفندماه ۹۷ در مقابل این کارخانه تجمع اعتراضی کردند.

۲۷ فروردین 

کارگران کارخانه کاشی کوثر در یزد: تجمع اعتراضی کارگران کارخانه کاشی «کوثر ابرکوه» یزد نسبت به اخراج و عدم پرداخت مطالبات‌شان مقابل کارخانه.

بیانیه تشکل های مستقل کارگری به مناسبت فرا رسیدن اول ماه مه

در این بیانیه آورده‌اند: «سال ۹۷ را، در شرایطی آغاز می‌کنیم که دستمزدهای چهار برابر زیر خط فقر بر کارگران تحمیل شده و در عین حال شیرازه‌های اقتصاد و اداره جامعه به شکل غیرقابل کنترلی در حال ازهم‌گسیختگی است و در این میان جناح‌های مختلف قدرت برای بقاء و تأمین منافع ضدانسانی خود، هیچ برنامه‌ای جز تحمیل فقر و فلاکت بیشتر به میلیون‌ها کارگر و مردم زحمتکش ایران و سرکوب اعتراضات بخش‌های مختلف جامعه ندارند.

درحالی که سبد هزینه واقعی زندگی یک خانوار چهار نفره بالای پنج میلیون تومان است و عوامل و جیره‌خواران حکومت در نهادهای دست‌ساز کارگری، آن را سه میلیون و ۷۰۰ هزار تومان تعیین کردند؛ با این حال این جیره‌خواران همراه با اربابان‌شان، به طور بی‌شرمانه‌ای چشم در چشم میلیون‌ها کارگر، با امضاء و تصویب یک میلیون و یکصد و چهارده هزار تومان به عنوان حداقل مزد، اعلام کردند سهم شما کارگران از زندگی، فقر و فلاکت، خودکشی، کلیه فروشی و غوطه‌ورشدن در تباهی است. .... اول ماه مه روز جهانی کارگر پیش روی ما کارگران است. این روز، روز ماست. روز اعتراض و اتحاد ما علیه ستم و بردگی در سرتاسر جهان است. ما می‌توانیم و باید در جای جای کشور دست‌هایمان را در دست همدیگر بگذاریم و در ابعادی سراسری با خواست رهائی از فقر و فلاکت، نیروی به هم پیوسته خود را به جنبشی عظیم تبدیل کنیم و متحد و همراه با بازنشستگان، معلمان، کشاورزان و عموم توده‌های آزاده مردم ایران، گام‌های تعیین کننده‌ای را برای پایان‌دادن به مشقات و مصائب موجود و بن‌بست اقتصادی سیاسی کشور برداریم. نجات کشور از نابودی و تباهی و فقر و فلاکت در دستان متحد ما کارگران و در گرو اعتراضات سراسری ماست.

پیش به سوی اعتراضات گسترده در اول ماه مه (یازده اردیبهشت) روز جهانی کارگر

اتحادیه آزاد کارگران ایران

انجمن صنفی کارگران برق و فلز کرمانشاه

سندیکای نقاشان استان البرز

کانون مدافعان حقوق کارگر

کمیته پیگیری ایجاد تشکل‌های مستقل کارگری ایران»

سیل

۶ فروردین

مسدودشدن حساب فعالان دانشجوییِ امدادرسانِ حاضر در منطقه. حساب «محمد امین حسینی»، از فعالان دانشجویی حاضر در منطقه ساعاتی پیش مسدود شد.

۸ فروردین

تجمع مردم در دروازه قرآن شیراز به یاد جانباختگان سیل فروردین ۹۸ با خواندن سرود «ای ایران ای مرز پُر گُهر»،

«عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز، شیرازی با غیرت، صاحب عزاست امروز»

۲۰ فروردین

شهروندان سیل‌زده خوزستانی، که از سیستم کمک رسانی و نبود حمایت لازم از سوی حاکمیت ناراضی هستند، شعار «مرگ بر خامنه‌ای» و «مرگ بر روحانی» سردادند.

۲۲ فروردین

تیم‌های امداد مستقل دانشجویی، کانون‌های صنفی معلمان و نیروهای همیاری مردمی در خط اول کمک به سیل‌زده‌گان

مردم گُلدشت جاده اهواز به خرمشهر را به علت نرسیدن کمک‌ها به سیل‌زده‌گان مسدود کردند.

۲۳ فروردین

اعتراض مردم خشمگین حاشیه‌نشین شلنگ‌آباد در اهواز و حضور نیروهای ضدشورش در مناطق مختلف اهواز برای سرکوب تظاهرکنندگان.

تظاهرات مردم خشمگین در «عین دو»، «ملاشیه» و «كوى علوى»

۲۶ فروردین

بیش از  ۲۵ نفر از امداد رسانان مردمی در اهواز توسط نیروهای امنیتی دستگیر شدند.

این افراد عضو «مرکز کمیته مردمی» در ملاشیه بودند و بعد از مستحکم‌سازی سیل‌بندهای این منطقه دستگیر شدند. همچنین ۵ شهروند اهوازی دیگر به دلیل شرکت در تجمع‌های اعتراضی «به عدم رسیدگی مسئولین به مناطق سیل‌زده» دستگیر گردیدند.

در حالی که بخشی از مردم میهن عزیز، ولی گرفتارمان، درگیر سیل هستند و بخشی دیگر به کمک آنان شتافته‌اند و با دست خالی به جنگ سیل رفته‌اند، مسئولان بی‌خرد و نالایق، که خود از بلای طبیعی سیل، سهمگین‌ترند و البته با برنامه‌های «میهن بر باد ده» خود خرابی‌های سیل را چندین برابر کرده‌اند، به جای نهادن مرهمی بر زخم مردم سیل‌زده، به سرکوب آنان و یاری دهندگان‌شان رفته و بدخویی و ددمنشی و درندگی خود را به نمایش گذاشته و نمک بر زخم مردم زحمتکش این مرز و بوم می‌پاشند و گمان می‌کنند که بدینسان اتحاد، مقاومت، تلاش و مبارزه مردم برای زندگی شایسته را پایان خواهند بخشید. زهی خیال باطل!

فروردین به پایان رسید و کارگران و معلمان و دیگر زحمتکشان، پُرشورتر از قبل به استقبال اردیبهشت ماه کارگران و معلمان و زحمتکشان می‌روند تا برگ زرین دیگری به تاریخ مبارزات زحمتکشان این مرز و بوم اضافه کرده و دشمنان داخلی و خارجی ایران و ایرانی را پشیمان سازند. یک بار دیگر اتحاد زحمتکشان در مقابل سیل نشان داد که تنها و تنها چاره درد مردم ایران در تشکل مستقل زحمتکشان است و راهی جز این وجود ندارد.

***

چاره رنجبران وحدت و تشکیلات است!

اتحاد و تشکل، رمز پیروزی کارگران است

سراغ دارید روزی را، هفته‌ای را که اقشاری از زحمتکشان ایران برای دریافت حقوق ناچیزشان، که سه تا چهار بار زیر خط فقر است، دست به اعتراضات و تظاهرات نه‌زنند و نیروهای سرکوب، که قرار بود حافظ جان و مال و حقوق رنجبران وطنمان باشند، با ایجاد رُعب و وحشت، دستگیری و زندان، این اقشار و طبقات محروم، محروم از نان، محروم از کار، محروم از مسکن، محروم از آزادی و عدالت اجتماعی را به کنار نه‌زنند و از آن طرف از غارت‌گران، اختلاس‌گران مرتجع و عقب‌افتاده سیاسی و اجتماعی در قدرت حمایت نه‌کنند!؟

سیاست‌های ویران‌گر نئولیبرالی، که تمام زیرساخت‌های اقتصادی کشور را که بعضاً قبل از انقلاب و بسیاری در پس انقلاب، ملی شده بود، به تاراج گذاشته است و با خصوصی‌سازی کارخانه‌های ملی دست هر غارت‌گری را در نابودی اقتصاد کشور و در پی آن مردم را به سرازیری فقر و نیستی کشانده است. به راستی شرم‌آور است وقتی مقامات دولتی و مسجدی و نمازجمعه‌ای زمانی که ایران از سوی ابرجهان‌خوار امپریالیستی آمریکا و با دستور و حکم صهیونیست‌ها زیر تحریم‌های اقنصادی کمر خم نموده است، به جای دفاع از حقوق زحمتکشان جامعه و رسیدگی به خواسته‌هایشان چهار نعل سیاست‌های ریاضتی را ادامه می‌دهند. روشن است برای دستیابی و چپاول اموال مردم نه باید زمان را از دست داد و حکام زورگو و ضدمردمی در این راه جلوتر از زمان به پیش می‌روند. اینجا اصول‌گرا و اصلاح‌طلب، مسجدی و بازاری، «عبایی» و کرواتی متحداً به میدان آمده‌اند و در این راه البته از حمایت جهان سرمایه‌داری نیز برخوردارند. و جالب اینکه اکثریت اپوزیسیون خارج از کشور نیز از سیاست‌های ریاضتی ایران دفاع می‌کنند و رهنمود می‌دهند!

نظام سرمایه‌داری در هر مرحله‌ای، همیشه در یک امر متحد است، در امر چپاول اموال مردم در هر گوشه‌ای از جهان. این بخش اپوزیسیون درواقع برخلاف شعارهای دروغینی که شبانه‌روز از رسانه‌های فارسی‌زبان وابسته به اجنبی سر‌می‌دهند، علاوه بر غارت اموال مردم، خواهان به انقیادکشاندن کشور هم هستند. اینها هم چون حاکمین در قدرت، حامی مردم و به خصوص زحمتکشان جامعه نیستند، دشمن آنان‌اند. این‌ها اگر به قدرت برسند، علاوه بر نیروهای سرکوب داخلی، از نیروهای سرکوبِ ابَرجهان‌خواران و صهیونیست‌ها نیز برخوردار خواهد بود.

خوشبختانه اقشار زحمتکش جامعه در مسیر مبارزه طولانی خود برای احقاق حقوق بر حقش به یک نتیجه معقول و کارا رسیده است. تلاش برای ایجاد اتحادیه‌های کارگری، معلمان، دانشجویان و بازنشستگان نوید یک دوره جدیدی از مبارزات به حق زحمتکشان جامعه را می‌دهد. رسیدن به این راز پیروزی را باید به زحمتکشان کشورمان تبریک گفت. روشن است دشمنان طبقاتی مردم چه در حکومت و چه در اپوزیسیون از چنین دست‌آوردی وحشت دارند. ولی این راه ادامه دارد و هم اکنون اینجا و آنجا ندای اتحاد زحمتکشان را می‌شنویم. اتحاد سراسری بازنشستگان ایران نمونه‌ای از این حرکت بزرگ است. این تشکل در یکی از بیانیه‌های خود چنین می‌گوید: «با چنین رویکردی است که امروز اتحاد سراسری بازنشستگان ایران با هدف ایجاد صنفی واحد از تمام بازنشسته‌هایی که دغدغه یک زندگی شایسته و مناسب توام با آرامش، آسایش، رفاه و امنیت خاطر را دارند، اعلام موجودیت می‌کند. ما برآنیم که اتحاد و همبستگی و همراهی ما به عنوان یک سرمایه اجتماعی بزرگ می‌تواند و باید به پراکندگی و تشتت صفوف‌مان فائق آید، ما را در دورکردن دست غارت‌گران از صندوق‌هایمان و در دست‌گرفتن کنترل آنها و تحقق خواسته‌ها و مطالبات به حق‌مان و در نهایت برخورداری از زندگی شایسته یاری دهد. هر چه گسترده‌تر باد اتحاد تمام بازنشستگان».

نان، کار، مسکن، آزادی و عدالت اجتماعی، شعارهای طبیعی و مطالبات طبقاتی اکثریت قاطع مردم تحت ستم ایران، به ویژه کارگران و زحمتکشان ایران است. اما برای اینکه بتوان به این مطالبات سوزان دست یافت، باید تشکیلات و سازمان داشت و آگاهانه و متحد علیه نظام سرمایه‌داری جمهوری اسلامی، که سدّ تکامل و پیشروی طبقه کارگر ایران است، رزمید و این پیکار را به مبارزه علیه دشمنان خارجی، که سودای ویرانی ایران را در سر می‌پرورانند، پیوند زد.

اقشار و طبقات زحمتکش و محروم جامعه حق‌شان است برای حفظ استقلال کشور و خود، برای  دست‌یابی به نان، کار، آزادی و عدالت اجتماعی به تشکل، به سازمان و در نهایت به حزب طبقه کارگر روی آورند. تشکل و حزبیت رمز پیروزی است. تنها دشمنان طبقات و اقشار زحمتکش جامعه در برابر چنین تشکلاتی قد علم می‌کنند. زحمتکشان میهنمان باید دست رد بر دشمنان درون و برون حکومت زده و صفوف خود را محکم‌تر کنند. البته دشمنان مردم بیکار نخواهد نشست، از توطئه دست برنخواهندداشت. باید هوشیار بود و نباید فریب حیله‌های احزاب و جریانات به ظاهر کارگری را خورد، که همه جا یا به طور شرم‌گینانه و گاه مستقیم از دشمنان برون مرز، چون اسرائیل و آمریکا، دفاع می‌کنند. حزب کار ایران (توفان) ضمن دفاع قاطعانه از خواست‌های به حق زحمتکشان کشور، در راه ایجاد تشکلات دمکراتیک کارگران، معلمین، دانشجویان و دانش آموزان، زنان و بازنشستگان و غیره از هیچ کمکی دریغ نمی‌کند.

***

به مناسبت سالروز تولد نابغه سينما

۱۶ آوریل ۱۸۸۹، ۱۳۰ سال پیش در چنین روزی چارلی چاپلین در لندن زاده شد.

۱۳ ساله بود که حرفه هنرپیشه‌گی را برگزید و ۱۹ ساله بود که آوازه کارش در سراسر لندن پیچید.

۲۱ ساله بود که برای اجرای سلسله نمایشنامه‌هایی به آمریکا رفت و یک سال پس از آن نخستین قراردادش را با شرکت تهیه فیلم «کیستون» بست. چندی بعد با دو شرکت دیگر هم کار کرد تا سرانجام پس از بازی در ۷۲ فیلم در ۳۳ سالگی خودش شرکت تهیه فیلم «یونایتِد آرتیستز» را تشکیل داد. از آن پس فیلم‌نامه‌ها را خودش می‌نوشت، موسیقی‌اش را می‌ساخت، در نقش اصلی بازی می‌کرد و تهیه کننده هم خودش بود.

۴۷ ساله بود که «عصر جدید» را ساخت و پرداخت و برای نخستین‌بار ترانه‌ای در آن گنجاند و خواند. از آنجا که یکی از صحنه‌های این فیلم کارگران تظاهرکننده‌ای را نشان می‌دهد، پس از جنگ دوم جهانی در اوجگیری پیگرد كمونيست‌ها در آمریکا، او را هم به جرم کمونیست‌بودن از آمريكا اخراج کردند، حتا هنگامی که برای دریافت اسکار به لوس‌آنجِلِس دعوت شد، تنها یک ویزای ۱۰ روزه به او دادند. او در واکنش فقط گفته بود: «مثل اینکه هنوز هم از من می‌ترسند».

چارلی چاپلین نابغه سینما و هنرمند مردمی، بدون شک یکی از استثنائات هنرهفتم بود. زندگی این هنرمند سراسر در حمایت از زحمتکشان، انتقاد از سرمایه‌داری و حمایت از اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در عصر استالین بود و این مواضع خود گناهی بود که از جانب امپریالیسم قابل بخشش نبود. در دورانی که وجدان بشری از بهیمیت فاشیسم منزجر شده بود و به پای تدوین اعلامیه جهانی حقوق بشر رفت، امپریالیسم آمریکا به تدارک هجوم عظیمی علیه هنرمندان، نویسندگان و روشنفکران مترقی این کشور پرداخت. هنوز مُرّکب طرح اعلامیه جهانی حقوق بشر در نیویورک خشک نشده بود، که امپریالیسم آمریکا چاپلین را در سال ۱۹۴۷ به خاطر بیان افکارش و حمایت بی‌دریغ‌اش از زحمتکشان به محاکمه کشید و با بستن اتهام کمونیستی به وی قصد اخراج او را از آمریکا درسرمی‌پرورانید. با نمایش فیلم «دیکتاتور بزرگ» در شوروی سوسیالیستی بر دامنه حملات آنتی کمونیست‌ها در آمریکا به چاپلین افزوده گشت. در یک مصاحبه مطبوعاتی خبرنگار مزدور آمریکائی از چاپلین می پرسد: «در گذشته اغلب این اجبار دیده شده می‌شد که شما را متهم به دنباله‌روی و هواداری از کمونیسم به‌کنند. می‌توانید موضع سیاسی کنونی خود را روشن کنید». چارلی که فضای ترور آنتی کمونیستی را حس می‌کرد، با احتیاط جواب داد: «برای من جداً در زمان حال سخت است که موضع روشنی اتخاذ کنم. همه چیز تعمیم داده می‌شود، همه چیز را صوری می‌بینند. چنانچه آدم برای مثال پایش به لبه پله بخورد، بله چنانچه آدم پای چپش به لبه پله بخورد فوراً مطرح می‌شود که کمونیست است. لیکن من به هیچ عقیده سیاسی ابداً وابسته نیستم. من در تمام طول عمرم وابسته به حزب سیاسی نبوده‌ام و در زندگی‌ام تاکنون در انتخاباتی شرکت نکرده‌ام....... آیا پاسخ سئوال شما را دادم؟» این پاسخ سئوال مأمور معذور نبود و وی ول کن نبود و می‌خواست بداند که آیا چارلی چاپلین هوادار کمونیسم هست و یا نیست. چاپلین مجدداً جواب داد: «هوادار کمونیست؟ این امر باید دقیق‌تر توضیح داده شود. من نمی‌دانم شما تحت عنوان «هواداری از کمونیسم» چه می‌فهمید. من اینطور بیان می‌کنم: در طی جنگ من به شدت از روسیه (اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی - توفان) هواداری می‌کردم، زیرا معتقد بودم که آنها جبهه را حفظ می‌کنند و من این امر را فراموش نمی‌کنم و بر این نظرم که من مدیون روسیه (بخوانید اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی - توفان) هستم. من معتقدم که وی با کمک اساسی خود در جنگیدن و جان‌باختن پیروزی متفقین را میسر ساخت. به این مفهوم من یک هوادارم». امپریالیسم امریکا در همان آغاز تشکیل کمیسیون تدوین طرح اعلامیه جهانی حقوق بشر با نقض آشکار ارزش‌های آن درک خود را نسبت به این حقوق به جهانیان عرضه داشت و این سیاست تا به امروز ماهیتاً تفاوتی نکرده است و فقط اشکال خود را تغییر داده است، عوامفریبانه‌تر عمل می‌کند و وای به حال آن «چپ» سرخورده‌ای که به این یاوه‌های امپریالیستی دل به‌بندد و از تجربه روزگار نیاموزد

https://t.me/totoufan
برگرفته از كانال تلگرام توفان

***

شهرها و میراث فرهنگی نیز طبقاتی می‌سوزند و نابود می‌شوند

 

وجدان غرب بعد از آتش‌سوزی در پاریس جریحه‌دار شده است و ما فوراً با واکنش سریع مقامات و سازمان‌های بین‌المللی و همدردی با کشور فرانسه برای سانحه کلیسای نُتردام روبرو شده‌ایم.

یونسکو از آمادگی خود برای کمک به فرانسه برای نجات و بازسازی خبر داد. دونالد ترامپ رئیس‌جمهوری آمریکا با انتشار توئیتی نسبت به این حادثه واکنش نشان داد و ضمن اظهار تأسف خواستار اقدام فوری مأموران آتش‌نشانی برای جلوگیری از گسترش دامنه آتش شد. او این آتش‌سوزی را وحشتناک توصیف کرد. خانم مرکل، صدراعظم آلمان، نُتردام را نماد فرهنگ اروپایی خواند. هایکو ماس، وزیر خارجه آلمان، گفت آتش‌سوزی مهیب نُتردام قلب ملت آلمان را جریحه‌دار کرد. صادق خان، شهردار لندن، در توئیتی گفت که با حزن و اندوه به خاطر آتش‌سوزی در کنار پاریس قرار داریم و بر دوستی همیشگی لندن و پاریس تأکید کرد.

در ممالک امپریالیستی مردم را توسط رسانه‌های عوام‌فریب فراخواندند که برای بازسازی کلیسای نُتردام کمک‌های مالی جمع‌آوری کنند تا این کلیسا بازسازی شود.

ولی هیچ‌کدام از این مقامات و «انسان‌های والا» لَب از لَب نه‌گشودند تا کشتار صدها هزار نفر مردم را در شهرهای تاریخی و مخروب شده بغداد، حلب، پالمیر، کابل، صنعا به دست امپریالیست‌ها که از آنها شعله برمی‌خاست، محکوم کرده و وعده کمک مالی برای بازسازی آنها به‌دهند. برعکس آنها به هویت ملی این کشورها تاختند، آثار تاریخی آنها را، که متعلق به میراث فرهنگی بشریت متمدن بودند، نابود ساختند و یا به سرقت بردند و در موزه‌های نیویورک؛ پاریس و لندن به تماشا گذاردند.

هیچکس در این ممالک امپریالیستی نسبت به تجاوز عربستان سعودی به یمن با سلاح‌های فرانسوی اعتراضی ندارد و به یاد نمی‌آورد که آقای مکرون رسماً اعلام کرد، فروش اسلحه به عربستان سعودی را نباید با قتل قاشقچی هم کاسه کرد. امروز شهر تاریخی و قدیمی صنعا در زیر بمباران بمب‌های فرانسوی، انگلیسی و آمریکائی قرار دارد و می‌سوزد، ولی وجدان کسی از نسل‌کُشی در یمن معذب نمی‌گردد. سوختن نیز طبقاتی است.

هیچکس در این ممالک امپریالیستی نسبت به سیل خانمان‌برانداز ایران واکنش نشان نداد و به جمع‌آوری کمک مالی فرانخواند، زیرا به علت تحریم‌های بربرمنشانه آمریکا و اروپا علیه ایران، ارسال کمک به ایران مقدور نیست. سوختن یک کلیسای فرانسوی از نابودی صدها شهر ایرانی با اهمیت‌تر است. اخلاق امپریالیستی اخلاق نفرت‌انگیزی است.

تمام رسانه‌های گروهی برنامه‌های بی‌ارزش و عوام‌فریبانه خویش را قطع کردند و مرتب در مورد زبانه‌ی شعله‌های آتش در پاریس سخن می‌گویند، توگوئی که جهان به پایان رسیده است. ولی وقتی بغداد، حلب و صنعا در لهیب آتش و بمب می‌سوختند، رسانه‌های گروهی غرب تجاوز آشکار به حقوق ملل را توجیه می‌کردند و قلدرمنشانه خواهان برکناری صدام حسین و بشار اسد بودند، وقتی سیل، ایران را می‌بَرد، حساب می‌کردند و می‌کنند که به چه بهائی این ممالک را بهتر می‌توانند غارت کنند.

سراپای استعمار اروپا، از جمله استعمار فرانسه بوی تعفن و مرگ می‌دهد. نشانه آخرین خون‌ریزی آنها در حَلَب است که زیر بغل داعش را گرفته بودند تا حکومت مشروع بشار اسد را سرنگون کند، نوکران فرانسه را بر سر کار آورد. در اینجا متوجه می‌شویم که «ارزش» یک کلیسای غربی با عمر چند صد ساله از ده‌ها پایتخت تاریخی مسلمانان و شهرهای خاورمیانه که میراث تاریخی بشریت با قدمتی چند هزار ساله است، بیشتر می‌باشد. نژادپرستی نهفته در غرب محصول جامعه طبقاتی و شستشوی مغزی مردم است.

وقتی گَلّه‌های داعش را بسیج کردند و برای قتل‌عام، تجاوز و آتش سوزی به سوریه گسیل داشتند و تدارک حمله به ایران را می‌دیدند، اشک‌های این «وجدان‌های جریحه‌دار» شده سرازیر نبود، ولی اکنون پاریس غمگین است و قلب اروپا مالش می‌رود. بشردوستی آنها نیز طبقاتی است. برخوردشان به حفظ آثار فرهنگی و میراث بشریت نیز طبقاتی و غارت‌گرانه است.

نُترادم آتش گرفت، چه خوب است بیاد آوریم که در آتش مین‌ها و بمب‌های آمریکائی و فرانسوی، انگلیسی و همدستی آلمان ها با آنها هزاران نفر در این عرصه‌ها سوختند و خاکستر شدند و حتی نمی‌توان بر مزار آنها گُذر کرد و به یادشان گریست. از حقوق بشر امپریالیستی تنها بوی خون می‌تراود که آنرا بر پرچم «آزادی‌خواهی و دموکراسی» خویش نه‌نوشته‌اند. آنها هوادار نقض حقوق ملل به بهانه تأمین حقوق بشرند، تا با کشتار ملل به ریش حقوق بشر به‌خندند.

ما اگر به خرافات معتقد بودیم، آتش‌گیری نُترادم را محصول «آه» مردم سوریه و یمن می‌دانستیم و اگر از مرز بی‌شرمی عبور می‌کردیم، نتانیاهو را می‌دیدیم که در یک نُطق غرّا آتش‌سوزی نُتردام را به پای مسلمانان فلسطینی می‌نوشت.

هنوز هم دیر نشده است، از کجا معلوم که عامل این آتش‌سوزی «سپاه پاسداران» جمهوری اسلامی نه‌باشد که امپریالیست‌ها و صهیونیست‌های تروریست آنها را تروریست نامیده‌اند.

از چنته امپریالیسم همه چیز برمی‌آید. نازی‌ها با آتش‌زدن «رایشتاگ» (مجلس آلمان در دوران جمهوری وایمار) گناه آنرا به گردن کمونیست‌ها گذاردند و کمونیست‌کُشی را آغاز کردند و جای شگفتی نه خواهد بود که امپریالیسم فرانسه بر اساس مصالح سیاسی روز در فردای «تحقیقات» مسئولان، دستان «آلوده دشمنان» خود را در آن بیابد و آتش نوینی برپا کند.

آتش‌سوزی نُتردام در قیاس با آتش‌زدن حلب و یمن به دست فرانسه قطره‌ای از دریاست و برای حزب ما احساس همدردی با بورژوازی امپریالیستی فرانسه ایجاد نمی‌کند.

 

***

پیرامون جنبش انقلابی و انقلاب در سودان

یکم، جنبش اعتراضی و توفنده سراسر سودان را فراگرفته است. در ۴ ماه گذشته، مردم به طور مدام با شعار «نان، آزادی، صلح، عدالت» در خیابان‌ها رژه می‌روند. مردم سودان ۳ دهه استبداد رژیم عمرالبشیر را تجربه کردند و آموختند که برای سامان‌دادن به یک زندگی شرافتمندانه باید به خیابان‌ها ریخت و رژیم را از سر تا پا به زیر کشید. حذف یارانه نان و چند برابر شدن قیمت آن جرقه اعتراضات عمومی را زد. فریاد «ما از خانه‌ها بیرون آمده‌ایم، بیرون آمده‌ایم بر علیه آنهائی که دسترنج ما را دزدیده‌اند»، «مردم انقلاب را انتخاب کرده‌اند»، در سراسر کشور طنین انداخته است. شعار «نژادپرستان، ما همه دارفوری هستیم» بر علیه نسل‌کُشی در «دارفور» همه جا شنیده می‌شود. اقشار مختلف جامعه از شهر تا روستا، از کارگران بنادر و مخابرات و کارگران کشاورزی و دهقانان خرده پا تا پزشکان عمومی و متخصص و مهندسان و آموزگاران و دانشگاهیان و زمین‌شناسان مصمم شدند، تا تومار یک استبداد ۳۰ ساله را درهم‌پیچند.

زنان سودان در سطح وسیع در صف اول اعتراضات قرار دارند. شهر عطبره، که در آن اتحادیه کارگری مستقل و قدرتمند فعالیت دارد، بطور پیوسته در مبارزات شرکت می‌کنند. «انجمن متخصصان»، یکی از ارکان اساسی جنبش اعتراضی را تشکیل می‌دهد. پزشکان در بیانیه‌ای اعتصاب عمومی نامحدود را فراخواندند. کارگران «بندر سودان» برعلیه خصوصی‌سازی دست به اعتصاب زدند. فعالیت‌های کارگری در «اتحادیه برای احیای اتحادیه‌های کارگری ممنوع شده» تمرکز یافت. سازمان‌های جوانان و زنان خود را با تمام نیرو با جنبش پیوند دادند. جنبش آنچنان قدرتمند شد، که حتی بعضی از احزاب وابسته به قدرت و یا متحد بورژوازی کلان، «اتحاد ملی» نیروهای هم نظر حزب رویزیونیستی سودان با شعار «بازگشت به دمکراسی» (!) خود را به جنبش چسباندند.

دوم، در طول سه دهه گذشته، مبارزات مردم سودان با اُفت و خیز ولی بدون وقفه ادامه یافته است، تا آنکه در دسامبر ۲۰۱۸ اوج گرفت. دولت عمرالبشیر برای مهار جنبش اعتراضی دست به مانورهای گونانونی زد. دولت اعلام نمود که یارانه نان را مجدداً پرداخت می‌کند، ولی این حُقه کارساز نشد! در پس آن دولت دست به یک سلسله از اقدامات کنترل‌کننده زد. در ماه فوریه دولت «وضعیت اضطراری» به مدت یک سال اعلام نمود؛ هر نوع تظاهرات و اعتصاب را غیرقانونی اعلام کرد؛ عمرالبشیر کابینه خود را مُنحل ساخت و استانداران ۱۸ استان خود را برکنار نمود وافسران ارتش و عوامل امنیتی را جایگزین آنها کرد. هیچکدام از این اقدامات نه‌توانست اعتراضات مردم علیه بیکاری، تورم سرسام‌آور، فقر، توزیع ارز خارجی را به عقب براند. همزمان با این اقدامات، عمرالبشیر دست به سرکوب عریان و خشن زد و مطالبات مردم را با گلوله، سرکوب بیشتر، دستگیری رهبران اتحادیه‌های کارگری و رهبران جنبش و خبرنگاران و فعالین سیاسی پاسخ داد. قتل سه دانشجوی پزشکی در زیر شکنجه در بازداشت پلیس روان عمومی جامعه را به شدت آزرد. تیراندازی به مردمی که به دیدار مادر پزشکی که در حین معالجه زخمی‌های تظاهرات توسط گلوله پاسداران مرتجع عمرالبشیر جان باخته بود، رفته بودند، آتش خشم مردم را شعله‌ور ساخت. عمرالبشیرخود را از رهبری حزب حاکم «حزب کنگره ملی» کنار گذاشت و آنرا به یکی از چاکران خود، که دم از «دیالوگ ملی» می‌زد، سپرد، ولی این حُقه هم دردی را برای البشیر درمان نه‌نمود. مبارزات توده‌ای رشد یافت، جنبش‌های اعتراضی به هم تنیده شدند، همبستگی و همیاری عمومی با سرعت باد به واقعیت پیوست و مردم سودان توان یافتند که در پس مبارزات طولانی و سخت و رنج‌آور و با خودگذشتگی فراوان، عمرالبشیر را پس از سه دهه استبداد از اریکه قدرت به زیر بکشند.

نیروهای مترقی، «جامعه متخصصان» و «اتحادیه‌های کارگری» در بسیج و تشکل‌دادن به مردم، در تعمیق مطالبات و هدایت مبارزه نقش عمده‌ای ایفاء کردند، به نحوی که سرکردگان ارتش را به هراس انداخت و آنها را سراسیمه به کاخ البشیر روان داشت. ژنرال‌ها برای جلوگیری از رشد، گسترش، تعمیق مبارزات و از دست‌ندادن کنترل از بالا، عمرالبشیر را دستگیر و روانه زندان (!) کردند. کودتای کنونی ارتش سودان شباهت به کودتا جنبش اعتراضی مردم سودان در سال ۱۹۸۵ دارد، که جعفر نمیری را از کار برکنار ساخت و سرانجام عمرالبشیر را به اریکه قدرت رسانید. ارتش در این جنب‌ها برای به اصطلاح «دوره انتقالی به دمکراسی چند حزبی» مداخله نمود. در کودتای اخیر، ابتدا وزیر دفاع عمرالبشیر رهبری را در دست گرفت، ولی نقش جنایت‌کارانه او در کشتار و سرکوب مردم مناطق مختلف سودان به سرعت توسط مردم و جنبش اعتراضی افشاء شد و او را مجبور به استعفا کرد و جای خود را به ژنرال برهان داد. «شورای انتقالی نظامی» اعلام کرده است که شماری از اعضای دولت عمرالبشیر دستگیر شده‌اند. تشکل‌های مترقی و انقلابی در سودان دست رد به کودتا زدند و از مردم خواسته‌اند که به مبارزات خود ادامه دهند. برکناری ارتشیان و انتقال قدرت به نیروهای غیرنظامی یکی از خواسته‌هائی است که جنبش بر آن اصرار دارد و برای آن دست به یک سلسله اقدامات عملی زده است. فریاد «انقلاب‌مان را با خون‌مان حفاظت می‌کنیم»، در سراسر کشور به گوش می‌رسد. این بیانگر وجود وضعیت انقلابی در کشور برای ایجاد تغییر و کسب آزادی و برقراری عدالت است که باید بر ویرانه‌های رژیم عمرالبشیر و نظامیان حاکم بنا شوند. مردم سودان مصمم هستند مبارزات انقلابی خود را برای نفی نظام کودتا، که هدف‌اش نجات سیستم حاکم بیمار و غرق در فساد موجود است، ادامه دهند. طیف وسیعی از جامعه خواستار انقلاب و تعمیق آن در چهار گوشه کشوراست.

سوم، اکثر معادن نفتی سودان در مناطق جنوبی آن کشور قرار دارند، ولی پالایشگاه‌ها و دیگر تأسیسات پیشرفته نفتی در شمال سودان مستقر شده‌اند. جنوب سودان تاریخاً عقب‌نگه داشته شده است. کمپانی‌های نفتی بین‌المللی چشم بر جنوب دوخته‌اند و شرایط عینی مناقشات شمال و جنوب را به کارگرفته اند و طی مدت ۷ سال از «قرارداد صلح همه‌جانبه» در سال ۲۰۰۴ تا رفراندم جدائی در ۲۰۱۱، کشور را به تجزیه کشانیدند. آمریکا و اتحادیه اروپا بوق مخالفت علیه عمرالبشیر دمیدند و فشارهای اقتصادی سنگینی بر کشور تحمیل کردند. آمریکا و اتحادیه اروپا از اعلام جرم «دادگاه بین‌المللی جزائی» علیه عمرالبشیر به دلیل ارتکاب جنایت جنگی در «دارفور» دفاع کردند. سودان، که در سال ۱۹۹۰ در جنگ اول خلیج فارس از عراق حمایت کرد، در سال ۱۹۹۳ توسط آمریکا در لیست کشورهای تروریستی قرارگرفت. آمریکا در سال ۱۹۹۶ سفارت خود در خارطوم را تعطیل کرد، در سال ۱۹۹۷ تحریم‌های همه‌جانیه بر علیه سودان اِعمال نمود، در سال ۱۹۹۸ شرکت داروئی سودان را بمباران و نابود ساخت. جرج بوش (پسر) تحریم‌های جدیدی را در سال ۲۰۰۷ علیه سودان وضع کرد. هرچند تحریم‌ها علیه سودان در سال ۲۰۱۷ تقلیل یافتند، ولی به خاطر مشکلات معاملات ارزی، عدم اطمینان از معاملات بازرگانی، کمبود لوازم یدکی در بخش‌های صنعت و حمل و نقل هوائی و ... اقتصاد سودان از حالت خفگی بیرون نیامد. به دلیل تحریم‌ها و در قراردادن سودان در لیست کشورهای تروریست، بانک‌های این کشور نه توانستند حتی یک حساب بانکی به دلار در خارج از کشور باز کنند.

به دنبال تجزیه طراحی شده توسط آمریکا، که در سال ۲۰۱۱ بخش جنوبی سودان جدا شد، سودان نزدیک به ۸۰٪ درآمد نفتی خود را از دست داد، حتی نفت و بنزین در بازارهای سیاه کشور خرید و فروش می‌شد. وضعیت اقتصادی کشور آنچنان رو به وخامت نهاد که درآمد روزانه اکثریت جمعیت ۴۰ میلیونی سودان کمتر از یک دلار تقلیل یافت و برای مردم برداشت پول از حساب‌های بانکی خود، حتی برای هزینه‌های روزمره محدود شد. عمرالبشیر به مصر و قطر سفر کرد و از آنها تقاضای کمک عملی نمود، از ابوظبی و نهادهای مالی بین‌المللی تقاضای وام کرد، با سودان جنوبی بر سر صادرات نفت به بازارهای بین‌المللی از طریق سودان قرارداد بست. تحریم‌ها، تجزیه کشور و عدم توانائی دولت در مقابله با آنها، سودان را در سال ۲۰۱۸ تبدیل ساخت به کشوری ورشکسته.

باید گفته شود که سرنگونی رژیم در سودان و به قدرت‌رسیدن توده‌ها با منافع آمریکا و اتحادیه اروپا همخوانی ندارد و با آن در تضاد است. آنها نگران «بی‌ثباتی» کشور در شاخ آفریقا و همسایه‌گی دریای سرخ و ورود به کانال سوئز، که بخش اعظم نفت منطقه از آن عبور می‌کند، نمییستند، بلکه بیشتر نگران رشد جنبش‌های اعتراضی در کشورهای همسایه و بی‌ثباتی و تهدید منافع استراتژیک خودشان هستند.

 

حزب کار ایران (توفان) از جنبش انقلابی سودان و دست‌آوردهایش دفاع می‌کند و به مردم و نیروهای انقلابی سودان و کشورهای همسایه آن تبریک می‌گوید. عمرالبشیر و دولت وی باید در یک دادگاه علنی و عمومی، توسط مردم سودان، به محاکمه کشیده شوند و تمامی روابط آنها با ارتجاع داخلی و خارجی برای مردم سودان و کشورهای شمال آفریفا و جهان آشکار شود. ما به خانواده و دوستان جان‌باختگان سودانی درود می‌فرستیم و مقاومت آنها را در مقابل رژیم استبدادی و مرتجع عمرالبشیرمی‌ستاییم. حزب ما جنبش مردم سودان را گرامی می‌دارد و به رهبری سیاسی و پیشرو و مبارز آن درود می‌فرستد. ما ایقان داریم که اراده انقلابی مردم سودان با درهم شکستن تمام دستگاه فاسد و بروکراتیک و ارتجاعی سرنوشت خود را به دست خواهد گرفت و به پیشروی‌اش ادامه خواهد داد. جنبش انقلابی و سکولار سودان گام‌های اولیه و ضروری را برای کسب آزادی و عدالت، برای بریدن دست غارت‌گران داخلی و خارجی از ثروت کشور، برای استقلال و برای روبیدن ارتجاع اِخوان‌المسلمین از کشور برداشته است و مصمم است که آنرا به یک انقلاب توده‌ای گسترده تعمیق و بسط دهد. انقلاب سودان سرانجام تحت رهبری حزب مارکسیستی - لنینیستی می تواند پیروزی قطعی بر ارتجاع و امپریالیسم را تضمین نماید.

زنده باد جنبش انقلابی سودان!

زنده باد مردم سودان!

***

سکوت غرب درمورد علل هرج ومرج در لیبی

چند نکته پیرامون جنگ داخلی لیبی

حزب ما بارها تحلیل کرده است که سرنگونی رژیم مستقل لیبی و قتل معمر قذافی توسط امپریالیست‌ها و مزدورانش پایان جنگ داخلی و مقاومت ملت لیبی علیه استعمار و دزدان و غارت‌گران بین‌المللی نیست، همانطور که در عراق و افغانستان نبوده است. آنها که بمباران ناتو و قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل را محکوم نه‌کرده‌اند و بر تجاوز به لیبی و سرنگونی معمر قذافی مهر تأیید کوبیدند، همان نیروهائی هستند که شرمگینانه خواهان سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و به دارآویختن سران جمهوری اسلامی توسط امپریالیسم آمریکا و پیمان ناتو در ایران هستند. اینان امید خود به مردم را از دست داده و به ریسمان استعمار آویزان شده‌اند. عده‌ای از این طیف، که درهیبت چپ ظاهر شده‌اند، نیز هم‌صدا با نیروهای امپریالیستی از «انقلاب و انقلابیون» لیبی سخن گفته و در مقابل کارگردانان اصلی این «انقلاب»، کشورهای معظم امپریالیستی و بازوی مسلح آنها، ناتو، سکوت کرده‌اند. در ادبیات سیاسی این جریانات لیبرال مسلک و اپورتونیست سخنی از امپریالیسم و استعمار و رقابت‌های امپریالیستی بر سر تقسیم مجدد جهان و غارت منابع طبیعی نمی رود و در کنار راست‌ترین محافل ارتجاعی در چشم مردم خاک می‌پاشند. اینان همان کسانی هستند که دریافت کمک مالی از امپریالیست‌ها را محکوم نکرده و نمی‌کنند و به نیروی خود متکی نیستند. مطلب کوتاه زیر ترجمه مقاله‌ای از ارگان مرکزی حزب کمونیست سوئد، «پرولتر» شماره ۱۶ آوریل ۲۰۱۹ است که به صورت موجز به ۹ نکته در مورد علل جنگ داخلی و ناآرامی‌های اخیر در لیبی پرداخته و دول امپریالیستی غرب به سرکردگی آمریکا را به عنوان مسبب اصلی این اوضاع محکوم کرده است. در این مقاله چنین می‌خوانیم:

 

«یکم اینکه جنگی که در طرابلس، که در آوریل ۲۰۱۹ شدت یافته است، نتیجه و حاصل تجاوز پیمان نظامی ناتو به این کشور در هشت سال پیش است. در اثر این تجاوز هزاران نفر کشته شدند، زیرساخت‌های کشور به کلی ویران گشته و قدرت دولتی و ساختار جامعه به کلی نابود شدند. کشورهای عضو پیمان ناتو و دیکتاتورهای پادشاهی خلیج فارس و دولت سوئد، کشور لیبی را بمباران و معمر قذافی، رهبر مستقل لیبی را به صورت جنایتکارانه‌ای از مسند قدرت به زیر کشیدند. فاجعه‌ای که در لیبی توسط مداخله نظامی کشورهای ناتو رخ داده است، هرگز در رسانه‌های خبری منعکس نه شده است.

دوم اینکه ناتو و کشورهای خلیج  فارس در جنگ ۲۰۱۱ طیف گسترده‌ای از مخالفین قذافی، جهادیست‌ها و القاعده در افغانستان تا اِخوان‌المسلمین و شاخه ارتش سکولار لیبی و یکی از شهروندان امریکایی به نام «خلیفه حفتر» را سازمان دادند و به لیبی فرستادند. اما به محض سقوط و قتل قذافی وحدت و یگانگی آنها نیز ازهم‌پاشید!

سوم اینکه کشور لیبی در سال ۲۰۱۱ دارای بالاترین سطح زندگی در آفریقا بود، اما امروز در شرایط هرج و مرج و گسیختگی مطلق بسرمی‌برد.

چهارم اینکه در یک طرف جنگ در طرابلس در غرب لیبی، دولت مرکزی تحت حمایت سازمان ملل و تحت فرماندهی نخست وزیر فایس ال-سراج قرار دارد. این دولت در سال ۲۰۱۶ با حمایت مستقیم امریکا، انگلستان، فرانسه و چندین کشور دیگر تأسیس و مستقر شد.

پنجم اینکه در جبهه دیگر خلیفه حفتر، که با پایگاهی در شرق لیبی مستقر است، در طی بیست سال در امریکا با سازمان جاسوسی سیا آمریکا برای براندازی و سرنگونی رژیم قذافی همکاری داشته است.

ششم اینکه جنگ در طرابلس به آن معنا نیست که فقط نیروهای اسلامی و سکولار در مقابل هم نقش افرینی کرده. ماموریت خلیفه حفترکه سکولار نیز می باشد، با فدائیان سلفی، که قوانین شریعت را در مناطق خود به اجرا گذاشته و مورد حمایت عربستان نیز می‌باشد، عهد و پیمان بسته است. این جنگ در حقیقت برای بدست گرفتن قدرت، کنترل منابع و درآمدهای نفتی است.

هفتم اینکه مداخله خارجی هرچه بیشتر این قضیه را پیچیده‌تر کرده است. برخی از کشورها، که متحد و هم پیمان نیز می‌باشند، اینجا در جبهه‌های مختلفی سنگر گرفته‌اند. یک توضیح ساده این می‌باشد که امریکا، انگلستان، ایتالیا، ترکیه و قطر یک دولت واحد در طرابلس را ترجیح می‌دهند، درحالیکه مصر، فرانسه، عربستان و روسیه از خلیفه حفتر حمایت می‌کنند.

هشتم اینکه واقعییت امر پیچیده‌تر از اینها است. خیلی‌ها بر این نظر هستند که امریکا علی‌رغم دفاع از دولت مرکزی نقاط روشن و مثبتی را نیز در رابطه با خلیفه حفتر می‌بیند. یک کارمند سازمان سیا در قدرت شاید به تواند نفوذ ایالات متحده امریکا را در این کشور نفت‌خیز تقویت و تأمین نماید. در بسیاری از موارد روسیه از منافع حفتر دفاع نموده است. در ماه دسامبر وزیر خارجه روسیه اعلام نمود که پسر قذافی باید یک نقش کلیدی را در امور سیاسی لیبی ایفا نماید.

نهم اگر جنگ در طرابلس تعادل قدرت را تغییر دهد، و یا اگر عمدتاً باعث کشتار و تخریب بیشتر شود، باید دید که چگونه باید شرایط جدید را تحلیل کرد، صرفنظر از اینکه تحلیل شرایط جدید بسیار پیچیده و مشکل خواهد بود.

پیامدهای این جنگ فرسایشی نتیجه‌ای بجز فقر و بدبختی برای مردم لیبی به بار نخواهد آورد.

***

از تاریخ بیاموزیم!

محمد رضا شاه خائن به خاطر حفظ نظام سلطنتی، مانند خمینی جلاد، كه فرمان قتل‌عام زندانیان سیاسی را در تابستان و شهریور ٦٧ بنابر «مصلحت نظام» صادر كرد، گفت:

چاره‌ای جز کشتن بیژن جزنی و ۸ زندانی سیاسی دیگر در زندان اوین نداشتیم.

... «در کارهای امروز چند گزارش بود که همه را به عرض مبارک رساندم و عرض کردم بی‌جهت این وجهه عالی در بین مردم و دنیا با ندانم‌کاری‌ها [کشتن ۷ نفر از فدائیان خلق به نام‌های جلیل افشار، محمد چوپان زاده، بیژن جزنی، عزیز سرمدی، عباس سورکی، حسین ضیاء طریقی، مشعوف کلانتری و ۲ تن از مجاهدین خلق به نام‌های کاظم ذوالانوار و مصطفی جوان خوشدل در تپه‌های زندان اوین] لکه‌دار می شود. فرمودند، چاره نبود، همه خرابکار بودند و فرار می‌کردند، آن بدتر بود» (خاطرات علم، جلد پنجم، ص ۶۹. ۱۲ اردیبهشت ١٣٥٤)

فلسفه رژیم شاه در برخورد با این ٨ زندانی سیاسی هیچ تفاوتی با فلسفه قتل‌عام زندانیان سیاسی در بند، در سال ٦٧ نداشت، تفاوت فقط در تعداد زندانیان سیاسی بود كه بعد از انقلاب به خاطر رشد جنبش انقلابی بسیار گسترده بود. اگر رژیم شاه در شرایط تاریخی سال‌های ٦٠ قرار می‌گرفت، با توجه به سابقه تاریخی جنایت و كشتار بی‌رحمانه مردم، از جمله كشتار بیست هزار نفر از هموطنان آذری ما در جریان لشكركشی خائنانه ٢١ آذر و بعد از آن سركوب و تیرباران اپوزیسیون ملی و مترقی بویژه افسران كمونیست میهن‌دوست و ملّیون، سركوب خونین مخالفین ١٥ خرداد ٤٢ و سپس سركوب انقلابیون جان بر كف فدائی سیاهكل و همه نیروهای انقلابی و چپ و سرانجام كشتار مردم بی‌دفاع در طول ١١ ماه اعتراضات خیابانی در آستانه انقلاب بهمن، برای حفظ بقای منفورش دست به همین جنایات می‌زد كه خمینی زد. مطمئن هستیم كه در شرایط عروج مجدد كسب قدرت توسط سلطنت‌طلبان و با فرمان همین رضا نیم پهلوی ولگرد و مفت‌‌خور و پاسدارن اوباشی نظیر فرشگردهای شعبان بی‌مخ، لات و چماق‌دار كمتر از نیروهای بسیج و سپاه حزب‌الله و حاج داودها و لاجوردی‌ها نخواهند كشت. به دروغ‌های گوبلزی و حقوق بشری این مزدوران برای آینده موهومی گل و بلبل ایران نباید باور داشت.

یاد جانباختگان راه آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی گرامی باد!

https://t.me/totoufan
ازكانال تلگرام توفان

***

جولیان آسانژ، افشاگر فساد و مداخلات تبهكارانه و تروریست دولتی آمریكا بازداشت شد

 

جولیان آسانژ در اثر افشاگری‌های سیاست‌های تروریستی و تبهكارانه آمریكا، به ویژه در عراق و افغانستان و تحت تعقیب قرارگرفتن توسط سازمان جاسوسی این كشور در سال ۲۰۱۲ به سفارت اکوادور پناه برد. در آن زمان او به دروغ و با پرونده‌سازی‌های جعلی به «آزار جنسی» به دو زن در سوئد متهم شده بود و دولت سوئد نیز ریاكارانه از بریتانیا درخواست کرده بود که آسانژ را بازداشت نماید و به سوئد استرداد کند.

 

آسانژ، امروز پنج‌شنبه ۲۲ فروردین، از سوی پلیس بریتانیا، که به سفارت اکوادور دعوت شده بود، بازداشت شد.

پلیس بریتانیا در بیانیه خود در همین ارتباط نوشت: «ژولیان آسانژ، ۴۷ ساله، پنج‌شنبه ۱۱ آوریل از سوی مأموران سرویس پلیس کلان‌شهر لندن در سفارت اکوادور دستگیر شد».

پلیس همچنین اعلام کرد که پس از لغو پناهندگی آسانژ از سوی دولت اکوادور، نیروهای پلیس از سوی سفیر به سفارت این کشور دعوت شده‌اند.

سایت ویکی لیکس در واکنش به بازداشت آسانژ توییت کرد و نوشت :

 

«این مرد یک پسر، ‌یک پدر و یک برادر است. او ده‌ها جایزه روزنامه‌نگاری گرفته است. از سال ۲۰۱۰ هر سال نامزد دریافت جایزه صلح نوبل بوده است. بازیگران قدرتمندی از جمله سازمان سیا در یک تلاش ماهرانه می‌خواهند هویت انسانی و حقوق قانونی او را به‌گیرند و به زندان به‌اندازند».

شایان توجه است كه آسانژ بارها اتهامات وارد شده به خود را رد کرده و آن را صرفاً یک واکنش سیاسی به افشاگری‌های سایت ویکی‌لیکس بیان كرده است، چرا که طبق مصوبه سازمان ملل متحد به سبب افشاگری‌ نمی‌تواند تحت تعقیب قرار گیرد. نگرانی آسانژ بیش از هر چیز مسئله استردادش به آمریکاست.

 

حزب ما بازداشت ضدانسانی جولیان آسانژ را به شدت محكوم می‌كند و دولت‌های بریتانیا، اكوادور و آمریكا را مسئول مستقیم قتل احتمالی او می‌داند.

 

حزب كار ایران (توفان)

پنجشنبه ٢٢ فروردین ١٣٩٨

https://t.me/totoufan

برگرفته از كانال تلگرام توفان

 

 

 

«جولیان آسانژ» به اسارت «ترامپ» و «ترزا می» درآمد

 

«رافائل کورِآ»، رئیس جمهور پیشین اکوادور، اقدام جانشین خود «لنین مورِنو» را برای تحویل‌دادن ژولیان آسانژ، پایه‌گذار ویکیلیکس را «جنایت» نامید. جنایتی که بشریت هرگز فراموش نخواهد کرد. رافائل کورِآ روز پنجشنبه در تویتر نوشت: «مورِنو» فقط فاسد نیست، او بزرگ‌ترین خائن در تاریخ اکوادور و امریکا لاتین است».

مورنو در مبارزات انتخاباتی ۲۰۱۷ قول داد «انقلاب شهروندی» را که «کورِآ» مبتکر آن بود، ادامه دهد. ولی وقتی انتخاب شد، با شتابی تمام آنرا به کنار نهاد. رافائل کورِآ گفت: «او امروز به ماتحت امپرتوری سقوط کرده و مجری بی‌قیدوشرط اوامر واشنگتن است. امروز اکوادور بخشی از جبهه دشمنان ونزوئلا و دیگر دولت‌های پیشرو امریکای لاتین و زمین‌بازی کنسرن‌های بزرگ، زد و بندچی‌های فاسد و سازمان‌های اطلاعاتی ایالات متحده است».

با این همه، اظهارات کورآ رئیس جمهور پیشین اکوادور درباره رویداد روز پنجشنبه در سفارت این کشور در لندن، به‌رغم مبالغه‌های تند و تیزش یک تحلیل سیاسی و منطقی نیست. ولی خشم این سیاستمدار، که به عنوان رئیس جمهور کشور خود به آسانژ، که تحت تعقیب ایالات متحده بود، پناه داد، بجا و بر حق و در آنچه که مربوط به پیشینه قانونی و سیاسی پرونده می‌شود، از زمان پناهندگی آسانژ در سفارت اکوادور در سال ۲۰۱۲ تا کنون تغییرات مهمی رخ نداده است.

امروز هم چون سال ۲۰۱۲ آسانژ، روزنامه نگار و فعال اینترنتی را این خطر تهدید می‌کند که به امریکا تحویل داده شود. واشنگتن می‌خواهد با آسانژ، که به عنوان مغز متفکر ویکیلیکس شناخته می‌شود، بویژه به این دلیل که او جنایات جنگی نظامیان امریکا در عراق را برملا کرد، کاری کند که درس عبرتی شود برای دیگران.

این قاتلان و شکنجه‌گران نیستند که باید تحت تعقیب قرار گیرند، بلکه آنها که قتل عام‌ها را افشاء کرده‌اند باید مجازات شوند. از هفته‌ها پیش «چلسی منینگ»، که با نام برادلی منینگ فیلم‌هایئ از کشتار غیرنظامیان عراقی بدست سربازان امریکائی را دراختیار پلاتفرم افشاگر ویکیلیکس قرارداد، دوباره به زندان افتاده است. چرا؟ چون حاضر نیست علیه ویکیلیکس سخن بگوید.

مونرو در توجیه خیانتی که کرده است، گفت دولت انگلیس تضمین کرده که آسانژ را به کشوری نفرستد که خطر اعدام او را تهدید کند. این عذری است سخیف و اسفبار. نه تنها به این دلیل، که او با تسلیم آسانژ به امریکا به وضوح قانون اکوادور را نقض کرده، که تسلیم‌کردن تبعه خود را به کشوری دیگر ممنوع ساخته است - آسانژ شهروند اکوادور شده بود.

بریتانیای کبیر در زمان نخست وزیری تونی بلر، خود در جنگ عراق و در اشغال آن شرکت مستقیم داشت- ولی نه او و نه ژنرال‌های او هیچ‌گاه مورد بازخواست قرار نه‌گرفتند. با چنین سوابقی لندن عمیقاً ذی‌علاقه است که خود را از شر این شاهد مزاحم رهائی بخشد. فقط کافیست امریکا تضمین کند که آسانژ را اعدام نخواهد کرد-

 

یونگه ولت – ترجمه رضا نافعی

 

چرا اینهمه سكوت؟

دست عربستان از یمن کوتاه باد!

 

بمباران یمن همچنان ادامه دارد. در حالی كه «دونالد ترامپ»، رئیس جمهور آمریكا، مصوبه كنگره را وتو كرده و خواستار تدوام حمایت از ائتلاف سعودی در جنگ یمن است. سازمان ملل متحد در مورد وضعیت كودكان در یمن هشدار داد كه هزاران نفر در جنگ ائتلاف عربستان سعودی و امارات علیه یمن كشته شده‌ یا مورد تعرض جنسی قرار گرفته‌اند. «ویرجینیا گامبا»، نماینده ویژه سازمان ملل در امور كودكان، در سخنانی اظهار داشت كه بیش از ۷۵۰۰ كودك در جنگ یمن كشته شده‌اند و بیش از ۸۰۰ مورد نیز «عدم دسترسی به كودكان» ثبت شده است .

گامبا گفت كه این داده‌ها از آوریل (فروردین) ۲۰۱۳ تا پایان سال ۲۰۱۸ جمع‌آوری و در آن هشدار داده شده است كه به خاطر مشكل در دریافت اطلاعات بسیاری از تعرض‌های جنسی به كودكان یمنی ثبت نشده‌اند. پیش از این سازمان ملل اعلام كرده بود كه حدود ۸۵ هزار كودك زیر پنج ساله یمنی از سال ۲۰۱۵ تاكنون به خاطر گرسنگی جان باخته‌اند. گفته می‌شود كه ۱۴ میلیون نفر یمنی نیز در خطر قحطی قرار دارند. عربستان سعودی با سلاح آمریكایی، فرانسوی و آلمانی و بمباران وحشیانه تمام شهر و روستای این كشور كوچك را ویران ساخته و هزاران كودك بیگناه را به قتل رسانده است. این بمباران‌ها همچنان ادامه دارد و صدائی از سینه‌چاكان حقوق بشر خواهان «غرب متمدن» بر نمی‌خیزد! نفت و دلار عربستان چه‌ها كه نمی‌كند!

 

درباره این سكوت و خاموشی در قبال قتل‌عام كودكان یمنی، بویژه در ممالك غربی، كه مدعی دفاع از حقوق بشرند، باید از اسارت وجدان در جامعه سرمایه‌داری بیشتر اندیشید. حقوق بشر از منظر امپریالیسم کالای مصرفی برای تحمیق توده مردم است و بس!

***

پرسش و پاسخ در فیسبوک

 

پرسش: من که گروهی یا کسی را نمی‌بینم که بتواند رژیم را سرنگون کند. این کشور باید با یک نظام امنیتی میلیتاریستی اداره بشه. کی و کدام گروه بتونه حد اقل ۵۰ درصد از مردم را دور خودش جمع کنه؟ ملت به ناجی و یكنفر احتیاج داره بدون ناجی نمی‌شود.

 

پاسخ:

به دو موضوع باید توجه كرد :

اول اینکه چه سیاستی باید تبلیغ گردد كه در راستای منافع اكثریت عظیم مردم ایران باشد

دوم با چه وسیله و ابزاری می‌خواهیم به هدفمان برسیم.

مردم ایران، همان طور كه در صدسال اخیر و در انقلابات و قیام‌های معاصر نشان دادند، به دنبال آزادی، استقلال، جمهوری و عدالت اجتماعی بوده و هستند .دلیل شكست‌های انقلابات و قیام‌های ملی ناشی از مداخلات خارجی و همدستی با ارتجاع داخلی و ضعف و فقدان تشكیلات سیاسی بوده است .پس همه ایرانیان میهن‌دوست و آزاده باید بر خواسته‌های تاریخی فوق و برچیدن نظام حاكم ِ بر ایران، كه سدّ تكامل جامعه ما است، متحد شوند و درمقابل دشمنان خارجی، كه قصد مداخله و منحرف‌كردن مسیر مبارزه مردم را دارند، به‌ایستند .در همین چارچوب و از همین امروز و در همین لحظه ما و شما و دیگران می‌توانند متحد شوند و رو به جلو حركت كنند! نباید منتطر كسی باشیم، باید با اتكاء به نیروی خود حركت كنیم! تشكیلات یعنی برنامه و فعالیت هدفمند و همكاری و صمیمیت و بدون چنین ابزاری هیچ جنبش دمكراتیك و آزادی‌خواهانه‌ای به پیروزی نهایی نمی‌رسد.

 

پرسش: به نظرم دفاع از زندانیان سیاسی که وابستگی به گروه‌های بهایی و یهودی دارند، امثال نسرین ستوده‌ها نادرست است و در شأن شخصیت حزب شما نیست که مقالاتی در دفاع از این سازشکاران، که مورد حمایت امپریالیسم و صهیونیسم هستند، انتشار دهد.

 

پاسخ: اجازه به‌دهید مشخص صحبت کنیم. اول اینكه باید همه اَعمال و بیان نظرات سازمان‌ها و افراد و شخصیت‌ها را در كادر سیاسی و منافع طبقاتی ارزیابی كنیم و نه براساس دین و مذهب؛ فرقی نمی‌كند كدام مذهب، زیرا همه مذاهب صرف‌نظر از قدمت و كثرت آنها چیزی جز بیان جهل و خرافات نیستند. جهان كنونی جهان سرمایه‌داری امپریالیستی و بر اساس سلطه سرمایه مالی می‌چرخد و نه براساس دین یهود یا بهائی و مسیحیت.

دوم اینكه در برخورد به اپوزیسیون ارتجاعی، حتّا عوامل امپریالیسم، حتّا عناصر رژیم‌های شاه و شیخ و رفرمیست‌ها و جریانات بورژوازی رنگارنگ، كه در زندان گرفتاراند، حقوق‌شان را باید برسمیت بشناسیم، درغیر اینصورت به خودسری‌ها و پایمال‌كردن حقوق اولیه همه شهروندان، بویژه رادیكال‌ترین نیروهای ترقی‌خواه اجتماعی توسط جمهوری اسلامی میدان خواهیم داد. روشن است این امر به معنای تأیید اندیشه و عملكرد سیاسی زندانیان سیاسی نیست.

سوم اینكه، درس‌آموزی از شرایط مشخص تاریخی انقلاب بهمن و اشتباهات بسیاری از جریانات و شخصیت‌های سیاسی آن زمان و پرهیز از حقوق دمكراتیك بورژوایی در بعد از انقلاب بهمن و بی‌تفاوتی نسبت به حقوق مسئولین سیاسی، اقتصادی و نظامی رژیم سرنگون شده پهلوی و تأیید شكنجه و اعدام مخفیانه و با شتابی سوء‌ظن‌برانگیز، بدون رعایت اصول برسمیت شناخته شده قضائی و انسانی کنوانسیون ژنو و حقوق بشرعملاً زمینه‌ساز برخورد و اعمال وحشیانه‌تری نسبت به نیروهای انقلابی، چپ، ملّی و دمكرات گردید. باید از این اشتباهات درس بگیریم .

بجز یك حزب سیاسی (حزب کار ایران ( توفان)) و یكی دو گروه تازه تأسیس‌شده و جبهه دمكراتیك ملی و تعدادی از شخصیت‌های مستقل سیاسی کسی به این روش جنایت‌کارانه در بیانیه‌های خود، اعتراض روشنی نکرد، زیرا می‌ترسیدند مُهر بهائی و یهودی و سلطنت و امپریالیسم بخورند. درست این بود که این زندانیان در دادگاهی صالحه، با حضور وکلای مدافع به صورت علنی و با حضور خبرنگاران و شرکت رسانه‌های عمومی محاکمه شوند و هر حكمی بر مبنای اصول و ضوابطی صورت گیرد. احکام خودسرانه و بدون منطق و انتقام‌جویانه، سنتی را در عرصه قضائی بجای می‌گذارد که به وسیله آن راحت‌تر می‌شود در درجه اول کمونیست‌ها را سربُرید. اگر جرم محاربه با خدا و مفسدفی‌الارض ارزش حقوقی داشته باشد و صدور احکام اعدام را مجاز به‌دارد، وای به روز کمونیست‌ها، که هم کُتب‌شان ضاله است و هم از نظر فلسفی به تقدم ماده بر شعور ایمان دارند و هستی جهان را محصول دست خالقی بنام خدا نمی‌شناسند. کمونیست‌ها در واقع، قبل از محاکمه به جرم خویش، اعتراف کرده‌اند و همه آنها مستوجب اعدام هستند. همه آنها محارب با خدا و مفسدفی‌الارض‌اند. برای ما آن روز روشن بود که بیان جُرم به این صورت، آنهائی را مورد نظر قرار نمی‌دهد که بر صندلی اتهام نشسته‌اند، بلکه ما را مورد نظر دارد که فعلاً در بیرون دادگاه ایستاده‌ایم و صندلی‌ها زیر پایمان است. آخوندها داشتند در این دادگاه چاقوهای خویش را برای بریدن سر کمونیست‌ها تیز می‌کردند.

 

چهارم، هر عملكرد و اتخاذ موضع سیاسی ارتجاعی می‌تواند به نفع امپریالیسم و صهیونیسم تمام شود، لیكن این عملكرد سیاسی یا این اقدام و یا آن اقدام انحرافی هنوز به درجه‌ای از تكامل نرسیده است كه بتواند به عنوان یك پدیده سیاسی ارتجاعی و ضد ملی در یك فرد یا گروه حاكم و غالب گشته باشد. از اینرو باید این امر دیالكتیكی و پروسه تكوین رشد پدیده از كمیت به كیفیت را مورد توجه قرار داد .

در غیر این صورت به سادگی می‌توان عملكرد تبه‌كارانه رژیم نسبت به انقلاب و مردم را به عنوان دلیلی بر «سلطه امپریالیسم و صهیونیس» در ایران مورد تبیین قرار داد و همه حركات و فعل و انفعالات سیاسی داخلی و منطقه‌ای و جهانی رژیم كلاً جنبش‌های سیاسی و احیای سرمایه‌داری در ممالك سابقاً سوسیالیستی را ناشی از سیاست مرموزانه، شیطانی و توطئه بهائیت و یهودیت و صهیونیسم دانست و با یك چرخش قلم به همه پیچیدگی‌های مسائل سیاسی به سادگی پاسخ داد.

ما ضمن احترام به مواضع ضدصهیونیستی و ضدامپریالیستی و مخالفت صمیمانه و میهن‌دوستانه شما علیه تحریم اقتصادی و تجاوز نظامی به ایران، دوستانه تقاضا داریم در اتخاذ موضع سیاسی در مورد افراد و جریانات سیاسی، كه هنوز به «جاسوس و كارگزار موساد تبدیل نشده‌اند»، شتاب‌زده عمل نه‌كنید، زیرا از رسیدن به هدف‌تان دور خواهید افتاد و این سیاست در جذب نیرو و تقویت جبهه انقلاب علیه ارتجاع و امپریالیسم قرین موفقیت نخواهد بود.

 

پرسش در تلگرام

پرسش: آیا یک شبه یا یک روزه و در مقطع کوتاهی ممکن بود چنین تغییر بزرگی به وجود آید و شوروی سرمایه‌داری شود؟ چگونه خروشچف یک شبه به قدرت رسید؟

پاسخ: آری ما نیز قبول داریم که خروشچف یکباره به وجود نیامد و رویزیونیسم نیز یکشبه حاکم نشد. پروسه تبدیل حزب کمونیست شوروی به حزب رویزیونیستی شوروی با مرگ استالین (١٩٥٣) آغاز شد و در کنگره ٢٢ حزب کمونیست شوروی (١٩٦٢) به مشی مسلط حزب تبدیل گردید و در این مدت نیز عدهﻯ زیادی از رهبران حزبی از کمیته مرکزی تا کادرهای ورزیده و مسئولیت‌دار حزبی نیز برکنار شدند. مطابق آمار موجود، در کنگره بیستم (١٩٥٦) و کنگره٢٢، ٧۰ درصد اعضای کمیته مرکزی منتخب آخرین کنگره زمان حیات استالین (١٩٥٢) از حزب اخراج یا کشته شدند و همین طور نصف اعضای کمیته مرکزی، که در ١٩٥٦ در کنگرهﻯ بیستم انتخاب شدند، در کنگره ٢٢ برکنار شدند. ٤٥ درصد اعضای کمیته مرکزی جمهورهای متفق و کمیتهﮬﺎﻯ حزبی ناحیهﮬﺎﻯ مرزی و ایالتی و ٤۰ درصد اعضای کمیتهﮬﺎﻯ حزبی شهری و ناحیهﺍﻯ تغییر یافتند. گروه خروشچف ــ سوسُلف ــ میکویان ــ برژنف و ...... با کودتائی در دفتر سیاس، مولوتف ــ کاگانویچ ــ مالنکف ــ وروشیلوف ــ بولگانین ــ بروخین ــ سابوروف ــ شپیلف ــ و دیگرانی را که مخالف کنگره ٢۰ بودند، در سال ١٩٥٧ از هیئت رئیسه حزب برکنار کردند. آیا این همه تغییرات در طول زمان ٩ سال کافی نبود، تا کمر حزب بلشویک را شکانده و آن را به منجلاب رویزیونیسم بکشاند؟! و آیا اصولاً در این قبیل موارد طول زمان ملاک قضاوت است یا ماهیت تئوریﮬﺎئی که حزب از آن دفاع می‌کند؟!

اگر ماهیت تئوری، ملاک سنجش است و اگر به‌پذیریم که احزاب توسط رهبران خود هدایت می‌شوند و اگر در رهبری سیاست براساس تبعیت اقلیت از اکٽریت تعیین می‌گردد، در این صورت مگر امکان ندارد که در برخورد به یک پدیدهﻯ پیچیده، مهم و حیاتی و سرنوشت‌ساز این اقلیت به اکٽریت تبدیل شود و یا اکٽریت به نظری غلط برسد و آنگاه حزب تغییر ماهیت دهد؟! مگر انترناسیونال دو در کنگره «بال» متفقاً بر ضد جنگ امپریالیستی نظر نداشت و در موضع مارکسیسم نبود. حال آن که درست دو سال بعد، یعنی در سال ١٩١٤ وقتی که از جنگ دفاع نمود، به ورطهﻯ خیانت افتاد و لنین نیز در بیانیه همان سال خود اعلام نمود که بینﺍلملل دوم از هم پاشیده و خواستار بینﺍلملل جدیدی گردید و کائوتسکی، بزرگ‌ترین مارکسیسم آن عصر به واسطهﻯ دفاع از جنگ تمام حیٽیت خود را از دست داد.

ظهور خروشچف و دارودسته او در شوروی امری تصادفی نبود، بلکه محصول اجتماعی است که پایه اقتصادی آن همان طور که لنین درباره بروز رویزونیسم گفته است «قشر بالائی جنبش کارگری» است و در کشور سوسیالیستی با وجود طبقات کارگر و دهقان و روشنفکر و با وجود اختلاف زندگی مادی اهالی و .... تا قبل از مرحلهﻯ کمونیسم همواره امکان احیای چنین محصولی وجود دارد. در گزارش آخرین کنگره حزب کمونیست شوروی، که استالین در آن شرکت داشت، (کنگره سال ١٩٥٢) حتی تظاهر انحطاط معنوی و پوسیدگی در یک سلسله از سازمانﮬﺎﻯ حزب گوشزد گردید و گفته شد که:

«برخی از رهبران سازمانﮬﺎﻯ حزبی، این سازمانﮬﺎ را به خانواده و کسان خود تبدیل کرده و منافع گروهی خود را مافوق منافع حزبی و دوستی قرار دادهﺍند».

در جامعهﻯ سوسیالیستی و تحت محاصره سرمایهﺪاری جهانی، که همه روزه زهر افکار و تمایلات بورژوازی را اشاعه می‌دهند، بر مبنای اختلافات موجود جامع، اختلاف حقوق و درآمدها (هنوز دهقانان تعاونیﮬﺎ به کارگران دولتی تبدیل نشده و یا کارگران اختلاف درآمد دارند. دستمزدها نیز یکسان نیست و براساس شعار سوسیالیستی «هر کس به اندازهﻯ کارش» مزد می‌گیرد»، اختلاف شهر و ده و کار یدی و فکری) و ...... زمینهﻯ پیدایش و رشد رویزیونیسم ناگزیر بوده و لذا ضرورت دیکتاتوری پرولتاریا برای جلوگیری از آن اهمیت به سزائی خواهد داشت و پیروزی رویزیونیسم را نیز باید در حزب بلشویک، غفلت از دیکتاتوری پرولتاریا پس از درگذشت استالین دانست. خروشچف و دارودستهﮬﺎﻯ او طی روندی طولانی و پیچیده، پله به پله قدرت را در اتحاد شوروی و کشورهای پیشین دموکراسی تودهﺍی به دست گرفتند. پس از درگذشت استالین خروشچف و میکویان به از میان برداشتن یک به یک اعضای پرزیدیوم کمیته مرکزی حزب، که آنها را «گروه ضد حزبی» می‌خواندند، پرداختند. ابتدا «بریا» را اعدام کردند، سپس «مالنکوف»را، که پس از استالین به دبیر کلی حزب انتخاب شده بود، لگدی زده و «بولگانین» را موقتاً جانشین او کردند و بعد از آن نوبت به «مولوتف» رسید. به موازات این اقدامات ٣ تن از بزرگ‌ترین رهبران جهانی جنبش کمونیستی را به طور مرموزی از بین بردند. گفته شد که «گوتوالد»، دبیر اول حزب چکسلواکی در مراسم تدفین استالین سرماخورد و زندگی را وداع کرد. «پیه روت»، دبیر اول حزب کمونیست لهستان و نیز «دیمیتریوف»، دبیر اول حزب بلغارستان نیز به طور مرموزی در روسیه درگذشتند.

در بلغارستان پس از درگذشت «دیمیتریوف»، «ولکوجرونکوف» جانشین او شد که او نیز بدون سر و صدای زیادی توسط رویزیونیستﮬﺎ کنار گذاشته شد و «تئودورژیوکوف» جانشین او شد که به مجری سیاستﮬﺎی خروشچف تبدیل گردید.

در چکسلواکی پس از درگذشت «گوتوالد»، عنصری فرصت‌طلب و بدون ٽبات به نام «نووتونی»، دبیر اول حزب شد که به آلت دست خروشچف تبدیل گردید.

در آلمان تا هنگامی که «پیک»، این پیر انقلابی و رفیق استالین در رهبری حزب بد، اوضاع خوب بود، اما پس از آن که فلج شد و تنها مقام افتخاری ریاست حزب را داشت، به جای او «اولبریخت» و «گروته دل» و «یاران» رهبری را به دست گرفتند، اوضاع فرق کرد.

در مجارستان تا هنگامی که «راکوزوی»، این کمونیست قدیمی و از یاران با وفای استالین در رهبری بود، رویزیونیستﮬﺎ توفیق نداشتند، اما با پافشاری خروشچف، «راکوزی» به اجبار از حزب برکنار شد و جریان ضد حزبی به سردمداری «فارکاس» کنترل حزب را به دست گرفتند. پس از «ژه رو» به توصیه و توجهات خروشچف «کادار«، دبیر اول حزب شد. او بنا به سفارش شوروی «ایمرناکی» خائن را از زندان آزاد کرده، از او اعادهﻯ حیٽیت نموده و وی را در رهبری حزب قرار داد.

در لهستان نیز بعد از درگذشت «پیه روت»، که از هم‌رزمان نزدیک استالین در کمینترن بود، «کومولکای» ارتجاعی و خائن، که او نیز با توصیه خروشچف از زندان آزاد شده بود، به دبیر اولی حزب انتخاب می‌شود.

پس از درگذشت استالین، «تولیاتی» و احزاب اروپایی نیز از آنجا که خروشچف و اطرافیان‌اش را هم‌پیمانان ایدئولوژیکی و سیاسی خود به شمار می‌آوردند، با پذیرفتن مشی اپورتونیستی خروشچف نسبت به تیتویستﮬﺎ، سوسیال دموکراتﮬﺎ، بورژوازی و دیگران به گونهﺍﻯ آشکارتر، دیدگاهﮬﺎﻯ رویزیونیستی خود را ابراز داشتند. چه آنها از زمانﮬﺎ پیش با برداشتی غلط از رهنمود کنگره هفتم کمینترن در مسئلهﻯ جبهه واحد و اتخاذ مشی سازشکارانه در قبال احزاب بورژوازی و دولتﮬﺎﻯ پس از جنگ، این آمادگی را داشتند تا مشی رویزیونیستی را پذیرا گردند.

حال با توجه به توضیحات فوق پاسح دهید: آیا خروشچف یکشبه به قدرت رسید؟ آیا این تغییرات بزرگ کافی نبود که در یک پروسه ده ساله خط مسلط بر حزب و دولت اتحاد جماهیر شوروی، رویزیونیستی، ضد سوسیالیستی و ضد دیکتاتوری پرولتاریا تبدیل شود؟ آیا ماهیت چنین حزب و دولتی جز دیکتاتوری بورژوازی است و این آغاز احیای سرمایه‌داری و سرانجام فروپاشی رسمی آن تحت رهبری گُرباچف و یلستین است؟

لیست کمک‌های مالی به سیل‌زده‌گان

سوئد

قدرت فاضلی:                              ۳۰۰۰ کرون سوئد

باباپورسعادت:                             ۳۰۰۰ کرون سوئد

حسن مختاری                             ۱۰۰۰ کرون سوئد

منصور مختاری:                         ۱۰۰۰ کرون سوئد

نبی مفیدی:                                  ۳۰۰۰ کرون سوئد

نادر رازی:                                 ۱۰۰۰ کرون سوئد

رفیق مجلسی:                              ۱۰۰۰ کرون سوئد

بهرام رازی:                               ۲۰۰۰ کرون سوئد

مونا ع. ب.:                                ۲۰۰۰ کرون سوئد

سارا:                                        ۱۰۰۰ کرون سوئد

شهلا ع.:                                               ۱۵۰۰ کرون سوئد

س. ب. الف:                               ۱۵۰۰ کرون سوئد

حمید بهمنی:                                ۳۰۰۰ کرون سوئد

فنلاند

اصغر پهلوان:                              ۵۰ یورو

حسن حسنی:                               ۵۰ یورو

آمریکا

داریوش فاضلی:                           ۵۰۰ دلار

کانادا

جانبرا روحی:                             ۱۰۰۰ یورو

ایران

پرستو الف:                                ۱۰ میلیون تومان

عباس گودرزی:                           ۵ میلیون تومان

احمد قاسمی:                               ۵ میلیون تومان

دکتر فروتن:                                ۴ میلیون تومان

عباس سغائی:                              ۲ میلیون تومان

دکتر ارانی:                                 ۲ میلیون تومان

سید ج.:                                     ۱۴۰۰ هزار تومان