بیانیه‌ی نهایی نوزدهمین نشست کنفرانس بین‌المللی

احزاب و سازمان‌های مارکسیست-‌‌لنینیست

اعضای کنفرانس بین‌المللی (ICMLPO) در محیطی سرشار از همبسته‌گی و رفاقت انترناسیونالیستی گردهم آمدند تا به تجزیه و تحلیل تجربه‌های خود و تشریک مساعی پیرامون آن بپردازند. ما در این قطع‌نامه پای‌بندی به تعهد خود در تحقق آرمان‌های مارکسیسم- ‌لنینیسم و دفاع از مبارزات ضدامپریالیستی و ضدفاشیستی کارگران، جوانان و همه‌ی مردم تحت ستم را ابراز می‌کنیم.

امروز تضادها و تناقضات سیستم حاکم در عرصه ی جهانی بیش از ‌پیش در حال آشکار شدن است و بحران‌های عمیق اقتصادی در بسیاری کشورها، به‌ویژه اروپای غربی و حوزه‌ی یورو، در کنار رکود بی‌سابقه در دیگر بخش‌های جهان گواه این مدعا است. تضاد میان کار و سرمایه، تضاد امپریالیسم و ملت‌های تحت ستم، تضاد قدرت‌های امپریالیستی و انحصارهای بزرگ با آینده‌ی بشر به وضوح قابل رؤیت است. این بحرانِ دوره‌ای‌ که مدام در حال گسترش و وخیم شدن است، همان بحران عمومی سرمایه‌داری است که از یک قرن پیش آغاز شده و در مقابل آن مبارزه‌ی سیاسی و ایدئولوژیک طبقه‌ی کارگر علیه سرمایه‌داری، لیبرالیسم و فرصت‌طلبی در جریان بوده و روز‌به‌روز غنای بیش‌تری می‌یابد. کشورهای امپریالیستی اکنون در رأس هرم رکود اقتصادی قرار دارند. ایالات متحده با رشد صنعتی صفر درصد و ژاپن با رکودی بی‌سابقه دست‌به‌گریبان است. وضع اتحادیه‌ی اروپا و حوزه‌ی یورو نیز بهتر از این نیست. کافی است نگاهی به وضعیت اقتصادی یونان، اسپانیا، پرتغال، ایتالیا و فرانسه بیاندازیم تا عمق فاجعه دستگیرمان شود. اقتصاددانان مدافع سرمایه‌داری خود معترف‌اند بهبودی این شرایط و بازگشت به وضعیت اقتصادی جهان به پیش از سال 2008، سال‌ها زمان می‌برد. کاهش رشد اقتصادی در کشورهایی که موتورهای رشد اقتصاد سرمایه‌داری محسوب می شدند، نظیر چین، آلمان، روسیه و هند در مقیاس بزرگ همزمان با همین کاهش در کشورهای مستقل دیگر در آسیا و آمریکای لاتین چون برزیل در مقیاسی کوچک‌تر، اثرات نامطلوبی بر زندگی زحمتکشان و طبقه‌ی کارگر این کشورها گذاشته است. افزایش قیمت مواد خام، محصولات کشاورزی و تولیدات صنعتی چشم‌انداز رشد واقعی و درون‌زا را تیره‌و‌تار کرده است. امپریالیست‌ها، بورژوازی و دولت‌های وابسته به آن‌ها در سراسر جهان مدام در حال انتقال اثرات مخرب این بحران‌ها بر دوش طبقه‌ی کارگر و افراد تحت‌ستم هستند. بهره‌کشی گسترده، افزایش قیمت‌ها، کاهش دستمزدها، اخراج گسترده‌ی کارگران، تغییر سیاست‌های تأمین اجتماعی و منعطف کردن قوانین کار به نفع صاحبان سرمایه از جمله سیاست‌هایی است که در اتحادیه‌ی اروپا و دیگر نقاط جهان در جهت به حداکثر رساندن سود و جبران کسری ناشی از این بحران‌ها صورت می‌گیرد. مهاجران سراسر جهان نیز از دیگر قربانیان این سیاست‌ها هستند و در مواجهه‌ی مدام با بیگانه‌ستیزی و نژاد‌پرستی‌ای قرار دارند که دولت‌ها به آن دامن می‌زنند. نیروی کار داخلی در نتیجه‌ی این القائات کارگران مهاجر را به‌چشم دشمنان خود و رباینده‌ی حقوق از‌دست‌رفته‌شان می‌نگرد، درحالی‌که دزد واقعی جای دیگری نشسته است.

مهاجران امروز ارزان‌ترین نیروی کار در خدمت انباشت سرمایه هستند با بدترین شرایط زندگی در حومه‌ی شهرهای بزرگ و عدم‌برخورداری از قوانین حمایتی، که با تحمل سخت‌ترین شرایط برای زندگی بهتر تصمیم به کوچ از سرزمین خود به بخش‌های مرفه‌تر دنیا می‌گیرند و غالباً پشت درهای بسته‌ی مرزها گرفتار می‌شوند.

در عرصه‌ی کشاورزی نیز موافقت‌نامه‌های تجارت آزاد تنها جیب صاحبان انحصارات بزرگ در کشاورزی و دلالان املاک و محصولات را پر کرده است و برای کشاورزان جز وابستگی بیش‌تر به این بهره‌کشان، ثمری نداشته است.

اجرای سیاست‌های تحمیلی نولیبرالی در سراسر جهان، جوانان را از آموزش و پرورش عمومی و رایگان محروم ساخته و در عمل مدارس و دانشگاه‌ها را تبدیل به مراکزی برای تربیت نیروی کار ارزان در خدمت سرمایه یا پیوستن به ارتش بزرگ بیکاران کرده است. درحالیکه انحصارات مالی و صنعتی بزرگ همچنان از بودجه‌ی عمومی بهره‌مندند، روزبه‌روز از تعهدات دولت‌ها در زمینه‌ی بهداشت، آموزش، مسکن و تأمین اجتماعی کاسته می‌شود.

افزایش سن بازنشسته‌گی، افزودن بر ساعات کار و کاهش دستمزد از زمره‌ی این اقدامات اند. در برابر اعتراض‌های کارگری و مردمی، علی‌رغم شعارهای پرطمطراق دموکراسی و حقوق‌بشر، سرکوب گسترده و خشونت‌آمیز دولت‌ها را شاهد هستیم که بیش از هرچیز بیانگر بی‌اعتبار بودن نهادها، سیاست‌ها و دموکراسی بورژوایی و احزاب وابسته به آن است. امتناع بخش وسیعی از مردم از شرکت در انتخابات و روی‌گردانی از احزاب سنتی بورژوازی چون احزاب سوسیال‌-دموکرات و رفورمیست، پاسخی به حقیقتِ بی‌اعتباری دموکراسی بورژایی است. از سوی دیگر بورژوازی با درک این مسأله دست به ساختن و جعل احزاب به‌ظاهر‌چپ با عنوان‌هایی چون «سوسیالیسم قرن 21»، «سوسیال-‌دموکراسی»، «سمت چپ» و. . . دارد. نتیجه‌ی این تلاش عوام‌فریبانه، به‌قدرت رسیدن بنیادگرایان، پوپولیست‌ها و فاشیست‌ها در بخش‌هایی از جهان است.

درکنار بی‌اعتباری نهادهای وابسته به بورژوازی ملی، بی‌اعتباری و بی‌آبرویی نهادهای بین‌المللی وابسته به سرمایه و جهانی‌سازیِ تحمیلی نظیر بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول، سازمان تجارت جهانی، ناتو، اتحادیه‌ی اروپا و . . . بیش‌از‌پیش آشکار و نقش این سازمان‌ها و اتحادها در غارت جهان و به‌یغما بردن دست‌رنج زحمت‌کشان عیان شده است. این سازمان‌ها به دلیل ماهیت ارتجاعی و امپریالیستی خود هرگز نتوانستند زمینه‌ای برای پیشرفت و توسعه‌ی جهان و کاستن آلام بشر فراهم کنند.

احزاب سیاسی چپ نیز اکنون با تهدید نفوذ ریویزیونیسم و فرصت‌طلبی روبه‌رو هستند؛ به‌ویژه در آمریکای لاتین که محدودیت‌های سیاسی و ایدئولوژیک خود را نظیر جرم‌انگاری اعتراض‌های اجتماعی نشان داده‌اند. بسیاری از این احزاب بعد از کسب قدرت تنها در حد یک سازماندهنده و مشکل‌گشای بحران‌ها عمل کرده‌‌اند و با پنهان شدن پشت واژه‌گانی چون سوسیالیسم و انقلاب، تنها به بازسازی و تجدید قوای سرمایه‌داری کمک کرده‌اند. امروز به‌طور کلی و سراسری در جهان ما شاهد روند رو‌به‌گسترش استبداد عمومی، تروریسم دولتی با اعمال سیاست‌های بورژوایی، انکار حق ملت‌ها در تعیین سرنوشت و پس گرفتن حقوق دموکراتیک و مردمی، که محصول سال‌ها مبارزه است، هستیم.

تلاش سیستم در بازتقسیم جهان مبَیِن ناتوانی‌اش در حل بحران‌های ذاتی خود است که مدام بر طبل جنگ می‌کوبد و سرزمین‌های مساعد برای غارتگری منابع طبیعی و استفاده از موقعیت سوق‌الجیشی می‌طلبد؛ کشورهایی مانند عراق، لیبی، مالی، کنگو و افغانستان. علاقه‌ی امپریالیست‌ها به آفریقا به خاطر منابع طبیعی و خاورمیانه به خاطر منابع انرژی نیاز به توضیح ندارد. افزایش بودجه‌ی نظامی ایالات متحده و کشورهای هم‌پیمان‌اش اراده‌ی آنها را در تعقیب این سیاست جنگ‌افروزانه نشان می‌دهد. در سوریه یک اعتراض سیاسی بر اثر مداخلات امپریالیستی و صهیونیستی تبدیل به جنگ داخلی تمام‌عیاری شده است که دولت‌های وابسته‌ی منطقه نظیر عربستان سعودی، ترکیه و اسرائیل بر شدت آن می‌افزایند و اگر موج مخالفت جهانی و افکار عمومی در کنار امتناع از مداخله‌ی بعضی دولت‌ها نبود، اکنون شاهد جنگ وسیع‌تری بودیم. این نخستین‌بار است که بریتانیا از متحد دیرین خود پیروی نمی‌کند و نقش روسیه در تحولات دیپلوماتیک و نظامی چشم‌گیرتر شده است. اما آنچه به چشم نمی‌آید حق ملت‌ها در تعیین سرنوشت خود است. این حق مردم و کارگران سوریه در تعیین سرنوشت خود است که مدام توسط امپریالیست‌ها در نشست‌های گوناگون خود درباره‌ی سوریه به سخره گرفته می‌شود.

در خاورمیانه و آفریقا رقابت و تضاد منافع شدیدی میان قدرت‌های امپریالیستی و انحصارات مختلف درگرفته است. از سویی ایالات متحده و اروپا و از دیگر سو، روسیه و چین قطب‌های جدید این غارت‌گری اند. روسیه و چین در قالب پیمان بریکس (BRICS) منافع خود را از سلطه بر جهان می‌جویند. چین با گسترش سیاست صادرات تهاجمی، سرمایه‌گذاری‌های مهم و استراتژیک در کشورهای وابسته، توسعه‌ی صنایع نظامی و خرید هنگفت اوراق قرضه‌ی خزانه‌داری ایالات متحده و تبدیل شدن به بزرگ‌ترین بستانکار ایالات متحده، موجب تشدید تضاد و رقابت امپریالیستی شده است.

حضور گسترده‌ی نظامی ایالات متحده در شرق دور به مثابه‌ی منطقه‌ی استراتژیک، اتفاقی و از روی تصادف نیست. در مقابل این تباهی بی‌پایان، انبوه عظیم مردم، کارگران و نسل جوان قرار دارند که دیگر نمی‌خواهند نظاره‌گری منفعل باشند. آن‌ها نمی‌خواهند تنها باربران ساده‌ای باشند تا امپریالیست‌ها بار سنگین بحران‌های خود را به دوش آنها وانهند. مبارزه‌ی کارگران و نسل جوان در ترکیه، برزیل، مصر، تونس، پرتغال، چین، بنگلادش، کلمبیا، شیلی، یونان و اسپانیا در حال گسترش و تعمیق است. نیروهای جدید، از اقشار متوسط گرفته تا نسل جوان، در سراسر گیتی در حال پیوستن به جنبش‌های ضدسرمایه‌داری هستند و این مبارزه دیگر مبارزه برای تحقق چند‌خواسته‌ی رفورمیستی اقتصادی نیست. در ماه‌های اخیر امواج غول‌آسای مردمی را می‌بینیم که می‌خواهند به هر شکل، ولو سازمان‌نیافته و ابتدایی، اعتراض خود را به‌وضع موجود بیان کنند. وظیفه‌ی اصلی ما جهت‌دهی طبقاتی به اعتراضات مردمی و هدایت این موج عظیم به‌سمت مبارزه‌ی طبقاتی است. این‌جا است که می‌توان به وظیفه‌ی خود به عنوان احزاب مارکسیست-‌لنینیست عمل کرد.

مبارزه‌ای که امروز توسط کارگران، دانشجویان و نسل جوان در شمال آفریقا و خاورمیانه از تونس تا مصر جریان دارد، مبارزه‌ی اصیلی است که امپریالیست‌ها و وابسته‌گان آنها می‌خواهند آن را به‌انحراف کشیده و از مسیر راستین خود دور کنند. در مصر مقاومت مردم در برابر امپریالیسم و ارتجاع هر روز از سوی امپریالیسم به اشکال مختلفی تهدید می‌شود. بنیادگرایی اسلامی، کودتا و دخالت مستقیم نظامی از اشکال این تهدید هردَم‌فزاینده هستند. در این میان ICMLPO خود را بخشی از مردم و کارگرانی می‌داند که برای حقوق خود به میدان آمده‌اند و برای آزادی‌های اجتماعی و میهنی می‌کوشند. ما باید تعهد خود را در آن‌جایی که این مبارزه جریان دارد نشان دهیم؛ در حمایت از مبارزه‌ی مردم تونس و مبارزه‌ی حزب برادرمان در آن کشور.

وظیفه‌ی احزاب مارکسیست-‌لنینیست در شرایط توفانی حاضر این است که سیاست‌ها و تعهدات خود را در پاسخ‌گویی به این پرسش‌های اساسی بیابند: کدام نیروی اجتماعی است که می‌تواند سرمایه‌داری را سرنگون سازد؟ کدام نیروی اجتماعی است که می‌تواند رهبری این امواج کوچک و بزرگ را بر عهده گیرد؟ و کدام جامعه است که کارگران آن را جایگزین این لاشه‌ی پوسیده خواهند کرد؟ پاسخ صحیح به این پرسش‌ها در گرو ساخت، توسعه و تحکیم حزب پیشتاز طبقه‌ی کارگر است؛ حزبی که بتواند مبارزات سازمان‌یافته یا خود‌به‌خودی طبقه‌ی کارگر را در مسیر انقلاب و اتحاد هر‌چه‌بیش‌تر مردم تحت ستم یاری دهد و نابودی تمامی مناسبات استثماری و بهره‌کشانه، خواه در اشکال پیشا‌سرمایه‌دارانه، را هدف خود سازد. اتحاد طبقه‌ی کارگر و دهقان و دیگر مردم تحت‌ستم تنها در حضور محکم و پولادین این حزب میسر است. کار در میان جوانان، زنان و به‌ویژه زنان طبقه‌ی کارگر و جهت‌بخشی انقلابی به مبارزات آن‌ها و خواسته‌های آنان که بیش از دیگران از عدم ثبات شغلی، بیکاری و تبعیض‌جنسیتی رنج می‌برند. تشکیل جنبش ضدامپریالیستی زنان در مواجهه با نظریات فمینیسم راست‌گرایانه، بسیج توده‌ها در برابر برنامه‌های ارتجاع و امپریالیسم و تشکیل جبهه‌ی واحد ائتلافی در تعقیب منافع طبقه‌ی کارگر باید در رأس تلاش‌های ما قرار گیرد. مارکسیسم‌لنینیسم به احزاب ما آموخته است که چگونه تا پایان راه با همه‌ی مظاهر فرقه‌گرایی چه از نوع راست و چه از نوع چپ افراطی آن مقابله کنیم و مقهور تشبثات فرصت‌طلبان، ریویزیونیست‌ها و رفورمیست‌ها نشویم. حمله‌ی بزرگ به خواست سرمایه‌داری و نماینده‌گان‌اش در انقیاد مردم و پس گرفتن حقوقی که طی سال‌ها مبارزات مردمی به‌دست آمده، وظیفه‌ی ذاتی احزاب ما است.

سال 2014 بیستمین سال تاسیس ICMLPO است. بیست سال پیش ما تعهد خود را در ایجاد وحدت میان جنبش‌های کمونیستی در سراسر جهان اعلام کردیم و تا امروز دست‌آوردهای بزرگی داشته‌ایم که البته کافی نیستند. این اتحاد می‌تواند پشتوانه‌ی ما باشد در ساختن سوسیالیسم با محوریت اصول مارکسیسم‌-لنینیسم و بنای جامعه‌ای آزاد و مرفه و تضمینی باشد در رهبری آگاهانه‌ی توده‌های زحمتکش و تحت‌ستم جهان در ساختن جهانی دیگر.

اکتبر 2013 - اکوادور

http://www.cipoml.info/index.php/en/homepage/50-english/en-home/263-final-resolution-of-

the-19th-plenary-of-the-icmlpo

ترجمه وتکثیر از حزب کارایران(توفان)

www.toufan.org